دوک و سانتر ۱۹۸۳، از محققان روابط صمیمی معتقدند «معاشقه زوجین با یکدیگر به اندازه ی سختی تعامل افراد با یکدیگر و به اندازه ی روابط آنان با خانواده و وظایف اجتماعی پیچیده است». یکی از رویکردهای بین فردی مطالعات خود را روی روندی که زوج های مختلف برای ازدواج در آن گام برداشته اند قرار داده است. براساس مطالعات، زوج های بسیاری نقطه نظرات خود را مورد فراز و نشیب های زندگی و تأثیر آن بر روابط آنان توصیف کرده اند. مشخص شد برخی به سرعت روابط خود را با هم مستحکم کرده اند (تحویل شتابان)؛ برخی دیگر به آهستگی و به سختی با همدیگر رابطه برقرار کرده اند (تحویل تأخیری)؛ و برخی دیگر در گام های متوسط رابطه برقرار کرده اند و مشکلات کمی در این راه داشته اند (تحویل متوسط).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نظریه مبادله
در نظریه مبادله کماتی مانند پاداش و ارزش از اهمیت ویژه ای در تحلیل روابط بین افراد برخوردار است. راسبت و دیگران (۱۹۸۳)، الگویی مبتنی بر رویکردهای تبادلی را بنا نهادند: دیدگاه اول این رویکرد عقیده دارد رضایت از روابط، زمانی حاصل می شود که اشخاص پاداش های بزرگ تر و ارزشمندی برحسب آن چه مستحق آن هستند دریافت کنند.
دوم اینکه تعهد افراد به تنهایی با افزایش رضایت از روابط افزایش می یابد و منافع نیروبخش (مانند منابع مالی و هیجانی) از شقوق شایستگی در روابط محسوب می شوند. افرادی که در ایجاد رابطه صمیمی پاداش بیشتری دریافت کرده اند، احساس رضایت و تعهدشان نسبت به همسرشان افزایش یافته است (سورا ۱۹۹۰). با این وجود به نظر نمی رسد پاداش ها پیش بینی کننده های کیفی خوبی باشند. هر اندازه زوجین انرژی و وقت زیادتری را صرف برقراری روابط با یکدیگر کنند (منابع نیروگذاری)، هر دو از این روابط لذت بیشتری می برند (احساس پاداش گرفتن) و رضایت و تعهدشان نسبت به یکدیگر بیش تر می شود.
به نظر می رسد اعتماد، هم یک پدیده ی درون فردی و هم یک پدیده ی بین فردی است. هولمز و رمپل (۱۹۸۹) عقیده دارند زوجینی که از اعتماد بالایی نسبت به هم برخوردارند، به مسائل، ضعف ها و شکست های همدیگر ناآگاه نیستند. بلکه آنان مفهوم بالایی از اعتماد را در نظر دارند و هر کدام می خواهند به حال دیگری مفید و سودمند باشند. اعتماد پایین در روابط زوجین شبیه به نمره ندادن و ایجاد تعامل منفی به جای مثبت است.
تمایلات جنسی
کیفیت رابطه جنس در ایجاد رضایت زناشویی عامل مهمی قلمداد شده است و این کیفیت از ایمنی یا ناایمنی همسران متأثر می باشد. بیشترین لذت فیزیکی متقابل به دلیل خودافشایی های جنسی بالا، در زوج های ایمن دیده می شود. غالب اوقات ایمن ها با هدف نشان دادن علاقه به همسرشان روابط جنسی را طلب کنند (کوپر، ۲۰۰۳). پژوهش ترسی و همکاران (۲۰۰۳) آشکار ساخت که سبک های بی قرار بیش از دیگر سبک ها در پی کسب لذت جنسی از همسرشان می باشند، شاید به این دلیل که بدین واسطه از بی قراری شان کاسته می شود. اسمیت و باس (۲۰۰۰)، می گویند که اجتنابی ها بالاترین نمره منفی را در آزمون «روابط انحصاری» کسب نموده اند (ترجمه بیتا حسینی، ۱۳۸۹، ص ۷۸).
کیفیت زندگی جنسی زوجین، عامل مهم در رضایتمندی ارتباطی و تحت تأثیر دلبستگی ایمن یا ناایمن قرار می گیرد. اگر هر دو زوج ایمن باشند، شروع فعالیت جنسی دو جانبه بوده و نزدیکی و صمیمیت فیزیکی و جسمی لذت بخش است. در ابتدا افراد ایمن آغازگر فعالیت های جنسی می شوند تا عشق خودشان را نسبت به همسرشان نشان دهند (ترسی، شاور، آلبینو و کوپر، ۲۰۰۳).
مکانیسم دلبستگی در روابط زناشویی نوعی از تماس جسمانی است که دلبستگی را از دیگر روابط اجتماعی متمایز می کند. همان گونه که هارلو (۱۹۸۵) ثابت کرد، هم آغوشی یا تماس همراه با آرامش در ایجاد رابطه دلبستگی بسیار مؤثر است. اگر یک رابطه جنسی آزادسازی هورمون را به همراه داشته باشد، که باعث افزایش میل به ایجاد تماس می شود، در نتیجه به طور مؤثری شانس ایجاد دلبستگی هیجانی در رابطه زناشویی را افزایش می دهد (جانسون و ویفن، ۱۳۸۷، ص ۶۵، ۹۷).
بسیاری از افراد مضطرب، ابعاد و جنبه های صمیمیت و محبت جنسی مانند در آغوش گرفتن و نوازش کردن را نسبت به ابعاد و جنبه های صرفاً جنسی آن ترجیح می دهند، در حالی که افراد اجتنابی به اندازه افراد غیر اجتنابی تمایل ندارند از فعالیت جنسی لذت ببرند. تحقیق بر روی افراد در سن بلوغ نشان می دهد که افراد مضطرب از آن جهت آغازگر فعالیت های جنسی می شوند تا همسرانشان را خشنود و راضی کنند، احساس مورد پذیرش و قبول واقع شدن کنند و از طرد و ترک شدن جلوگیری کنند. افراد اجتنابی علی رغم پایین بود لذت و رضایت جنسی شان، نسبت به افراد مضطرب و ایمن، بیشتر طالب فعالیت جنسی ناگهانی و یک شبه هستند (فرالی، ۱۹۹۸). افراد اجتنابی دوست دارند تا در روابط جنسی شان بیشتر غیر انحصاری و به صورت بی قید عمل کنند (اسچانر و شاور، ۲۰۰۲). افراد مضطرب تمایل به ابراز نگرانی در خصوص از دست دادن همسر یا شریک جنسی شان دارند (جانسون و ویفن، ۱۳۸۷، ص ۶۵).
ویژگی زوج های باثبات
زوج های شاد و باثبات منصفانه می جنگند
زوج های خوشبخت هم همیشه شاد و راضی نیستند. آن ها هم بحث می کنند و نسبت به رابطه احساس ناکامی را تجربه می کنند. تفاوت میان زوج های راضی و ناراضی در «سبک تعارض» آن هاست. روند سبک های منفی حل تعارض به گونه ای است که دو عنصر تفسیرهای منفی و بی اعتمادی همواره در آن ها جریان دارد. سبک های منفی حل تعارض، آن هایی هستند که هر همسر، رفتارها و واکنش های دیگران را به شیوه ای منفی تفسیر می کند و همین تفسیرهای منفی باعث می شود که تفسیرکننده، نسبت به تمام گفته ها و کردارهای دیگری بی اعتماد شود.
سنتلی و همکاران ۱۹۹۹، چهار نوع از مهم ترین رفتارهای تعارضی که باعث فرسایش روابط زوجی می گردند را شناسایی کرده اند:

    1. شدت گیری (تدریجی): سبک محاوره ای رایج در روابط فرسایشی که در آن، جریان تعارض به تدریج شدت می یابد و موجب پیدایی هیجاناتی شدید می گردد.
    1. نامعتبر شماری: زمانی رخ می دهد که یک همسر، تجربه ای ابراز شده توسط دیگری را مورد انکار (نفی)، نادیده انگاری، و یا مقابله گری قرار می دهد. منظور از مقابله گری، واکنش های متقابل و تلافی جویانه ای است که با هدف تلافی انجام می شوند.
    1. تفسیر منفی: وقتی انجام می شود که همسران در کلام نفر دیگر به دنبال انگیزه های منفی او می گردند. عموماً جستجو برای یافتن انگیزه های منفی، براساس تجارب ناخوشایند گذشته صورت می گیرد.
    1. اجتناب: در صورتی که یکی یا هر دوی همسران، بدون احساس شنیده شدن و یا یافتن راه حل، صحنه ی تعارض را ترک می کنند.

شدت یابی، بی اعتباری کردن، برداشت سوءاستفاده و فاصله گزینی (که در بالا به آن ها اشاره شد)، به اصلی ترین رفتارهای فرسایشی در روابط زناشویی نیز معروف اند (حسینی، ۱۳۸۹، ص ۴۴۲).
زوج های شاد و باثبات دوستان یکدیگرند
همسران رضایتمند با یکدیگر با عشق و احترام رفتار می کنند؛ آن ها واقعاً با هم دوستند. آن ها همواره به فرک برآوردن نیازها، خواسته ها، هیجانات، آرزوها و جبران ناکامی های یکدیگرند. این زوج ها برای ارتباط برقرار کردن با هم از مهارت های همدلانه استفاده می کنند. زوج های شاد و باثبات آگاهند که هر انسان متأهل، هم به عنوان یک فرد، نیازهای ویژه ای دارد و هم به عنوان یک همسر. همسران دوست و همتا، نسبت به نیازهای دیگری همدلی می کنند و پاسخ دهی هایشان به گونه ای است که دیگری را دلگرم و بانشا می گرداند. در زمان های تعارض، آن ها برای مذاکره کردن اشتیاق نشان می دهند و بازی «برنده ـ برنده» را سرلوحه ی رابطه شان قرار می دهند. پپر شوارتز ۱۹۴۴، با مفهومی تحت عنوان «ازدواج های همسان» روابط دوستانه ی همسران را توصیف می کند: «در ازدواج های همسان و همتا، همسران رفیق یکدیگرند و با همکاری عشق و تلاش، مشارکتانه صمیمیتی عمیق و احترامی متقابل را خلق می نمایند». این پژوهشگر چهار اصل مهم را در ازدواج های همسان مورد تأکید قرار می دهد:

    1. درک همدلانه همراه با تحمل (صبوری) و احترام
    1. وجود دنیاهای مشترک
    1. توانایی برای مذاکره پیرامون تفاوت ها
    1. قابلیت مستقل بودن از یکدیگر و لذت بردن از تنهایی.

در ازدواج های همسان، زوج ها با نیازهای شخصی خود آگاهند و یکدیگر را به رشد شخصی تشویق می کنند. این همسران برای لذت بردن دیگری، برای او فعالین های لذت بخش و معقول تدارک می بینند. همسان دوست، به نفع بهبود رابطه، مشتاق تغییر کردنند و از آنجا که هر یک احترام عمیقی برای دیگری قائل است، به خود اجازه می دهد که از او تأثیرپذیری کند. آن ها با دیدن نشانه های تخریب در رابطه، تلاش می کنند تا نگرش ها و رفتارهای شخصی شان را تغییر دهند و باور دارند که ناکامی ها، نشانه ای هستند که نیاز به گفتگو را نمایان می کنند. زوج های رضایتمند به این تشخیص رسیده اند که نمی توانند همه چیز را عوض کنند. برخی خصیصه ها آن چنان در شخصیت همسران تثبیت شده اند که واقعاً نمی توان تغییرشان داد. البته میزان برون ریزی خصایصی همچون گستاخی، زیاد اجتماعی بودن، سرخوشی و جسارت، ممکن است که در افراد تعدیل شود اما خودشان عموماً پایدار خواهند ماند (حسینی، ۱۳۸۹، ص ۴۴۷).
زوج های شاد و باثبات قادرند که به جای واکنش نشان دادن، پاسخ دهی کنند
تمام روابط، لحظات تنش زدایی دار که پاسخ های منفی هیجانی یا رفتاری را در همسران برمی انگیزد. واکنش های ناکارساز زوجی، تجارت طغیانگری هستند که خود کنترلی همسران را در خود فرو می برد. زوج های شادمان، با قبول اجتناب ناپذیری تعارضات زناشویی، برای مقابله با هیجانات شدید در پی راهکار برمی آیند. آنها به دنبال تلاش برای رهایی از واکنش دهی و عموماً با مراجعه به حرفه ای ها، به مفهوم پاسخدهی برمی خورند. به گفته گلمن ۱۹۹۵، «چنان چه زوج ها بخواهند تعارضاتشان را در سطح پاسخدهی متوقف نمایند، باید در استفاده از سه راهبرد: خود آرام کردن، زهرزدایی خودگویی های درونی و گفتن و شنیدن غیر دفاعی مهارت پیدا کنند» (همان منبع).
صمیمت هیجانی
زوج هایی که رضایت زناشویی را تجربه کرده اند، نسبت به یکدیگر و نیز رابطه ای که شکل داده اند احساس دلبستگی می کنند. به دلیل وجود همین دلبستگی آن ها از نظر هیجانی باز و نسبت به یکدیگر آسیب پذیرند. این زوج ها از این که موجوداتی اجتماعی هستند، آگاهند و درک کرده اند که وقتی در رابطه ای توأم با دلبستگی قرار داشته باشند و این علاقه مشترک را حس نمایند، بسیار شادمان تر خواهند بود. جانسن (۲۰۰۴)، می گوید: «هدف نهایی زوج درمانی ایجاد پیوندی ایمن و آمیخته با پذیرش در میان همسران است». همسرانی که در کنار یکدیگر احساس آسودگی و امنیت می کنند، قادرند از نظر هیجانی نسبت به هم باز و گشوده باشند و همین گشودگی هیجانی موجب می شود که همدلی و پیوند را احساس کنند. پژوهش میلر و کورالز و واکمن گزارش می دهد: «وقتی دو همسر (زن و شوهر) از سبک های محاوره ای توأم با خودافشایی بالا استفاده می کنند، سطوح بالاتری از رضایت زناشویی گزارش می شود. این رضامندی زمانی بیشتر می شود که هم زن و هم شوهر توانایی درک درست و دقیق دیدگاه های دیگری را داشته باشند». به نظر می رسد «همدلی» کلید گشایش صمیمیت هیجانی باشد. زوج های شاد و رضامند قادرند که تجربه ی درونی یکدیگر را درک و احساس کنند و اگر این احساسات، ظاهری ناخوشایند داشته باشد، باز هم با همدلی به آنها می نگرند. زمانی که همسران به واسطه ی همدلی قادر به تجربه ی خالصانه یکدیگر شوند، رابطه به دگرگونی های زیاد دچار خواهد شد. تغییرات اساسی نه فقط از طریق بینش و نه مذاکرات منطقی، که به واسطه ی تجارب جدید هیجانی و رخدادهای نوین تعاملی شکل می گیرند (حسینی، ص ۴۴۱).
یکی از سازه هایی که تغییرات زیادی را تبیین می کند، فضای هیجانی حاکم بر ازدواج است. منظور از فضای هیجانی حاکم بر ازدواج، وجود ترکیبی از هیجانات مثبت و منفی است که از ازدواج خا را با هم متفاوت می کند. به گفته کریستنسن و والزینسکی (۱۹۹۷)، فضای هیجانی ازدواج می تواند در محوری با دو کرانه «مهرورزی» و «هم ستیزی» خلاصه شود. چهار گوشه این محور نیز نمایانگر «چهار نوع فضای اصلی هیجانی» حاکم بر روابط زناشویی است: گرم (مهرورزی بالا و هم ستیزی بالا)، خصمانه (مهرورزی اندک و هم ستیزی بالا)، ملایم (مهرورزی اندک و هم ستیزی پایین)، جنجالی یا طوفانی (مهرورزی بالا و هم ستیزی شدید) (همان منبع، ص ۶۵۴).
محور ۱-۲: فضای هیجانی حاکم بر ازدواج
تعارض
تعارض عبارت است از یک حالت هیجانی منفی که به علت ناتوانی در انتخاب، دست کم یکی از دو هدف ناسازگار و سازگار به وجود می آید. تعارض زمانی پیش می آید که فرد نتواند دست کم از دو راه سازش ناپذیر، یکی را انتخاب کند. زندگی مشترک همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می شود و همچنین عدم شناخت کافی، پس از چندی مشکلاتی بروز می کند که همچنین با تدبیر و درایت با آن ها برخورد نشد، می توان بنیان زندگی را به مخاطره بیاندازد. با انتظارات سطح بالایی که افراد از ازدواج دارند، احتمالاً جای تعجبی نیست اگر خیلی از افراد دریابند که روابطشان این انتظارات را برآورده نمی کند (مارکن و هالوگ ۱۹۹۸).
به گفته جاکوبسن و کریستنس (۱۹۹۸)، ایجاد تغییر در تعارضات زناشویی به مرحله ای که خانواده در آن قرار دارد بستگی تام دارد. این محققان معتقدند درمان زوج های جوان تر، آسان تر از کسانی است که سال ها با هم زندگی کنند. به گفته ی بل و بلکنی (۱۹۹۷)، «تعارض زناشویی» یعنی تعاملاتی که در آن ها، همسران اهداف ناسازگارانه ای با یکدیگر داشته باشند. تعارض مجادله ای است بر سر اثبات ارزش ها و ادعاها برای دستیابی به موقعیت، قدرت و منابعی که باعث صدمه، تخریب و حذف طرف مقابل می شود (به نقل از ویلموت و ماکر ۲۰۰۱). تعارض وقتی بروز می کند که یکی از طرفین درگیر نیازمند تغییر باشد، تا ادامه رابطه و رشد امکان پذیر گردد. سطح رضایت زناشویی در اوایل ازدواج بالاست اما کم کم، و با آهنگی ثابت، افت می کند تا اینکه در میانسالی به کمترین حد خود می رسد، و درست در زمانی که فرزندان خانه را ترک می کنند باز هم افزایش می یابد (گاتمن و نوتراریوس، ۲۰۰۲).
عوامل تعارض ساز در روابط زناشویی

    1. زمینه خانوادگی
    1. هیجان خواهی همسران
    1. مرحله استحاله خانواده
    1. افسردگی: مدیریت ضعف تعارض، خطر افسردگی همسران را افزایش می دهد و این رابطه به طور چرخه ای متقابل، تکرار و قدرتمند می گردد.
    1. فیزیولوژی: همسرانی که هنگام بروز تعارض، میزان بیشتری از هورمون استرس را ترشح می کنند، با احتمال بیشتری در معرض طلاق قرار خواهند داشت (کوهان، بون و گنگر ۲۰۰۳). به گفته لوینسون و گاتمن، پاسخ های فیزیولوژیکی افراد هنگام تعارض ۶۰ درصد از واریانس رضایت زناشویی را آشکار می کند (بیتا حسینی، ۱۳۸۹، ص ۶۶۴).

مهم ترین موانع رفع تعارض در روابط زناشویی
۱) شخصیت: خصایص شخصیت با شیوه های حل تعارض زناشویی در ارتباطند. از مهم ترین عوامل رفع کارساز تعارضات، پاسخ های همدلانه به همسر، تلاش برای درک نقطه نظرات او، تجربه جانشینی هیجانات غالب همسر، استنباط هیجانات درونی همسر از روی رفتارهای آشکار او و رفتار کردن به شیوه ای گرم و پذیرا است. روان شناسی شخصیت به طور کلی سه هدف فراگیر دارد:
* شناسایی جنبه های اساسی شخصیت
* درک ساختار این جنبه های مهم
* مستند کردن روش هایی که این جنبه ها با ساختارشان، بر شیوه تفکر، احساس و رفتار افراد در بافتار مهم اجتماعی تأثیر می گذارند.
۲) شدت استرس
۳) مشکلات اقتصادی دیرپا
۴) تفاوت سبک های مقابله همسران: اکثر مردها هنگام بروز تعارضات زناشویی از راهبردهای اجتناب هیجانی و پناه بردن به کار و دوستان خارج از خانه استفاده می کنند. این در حالی است که اکثر زن ها نگرانی و اضطراب درونی شان زیادتر می شود و برون ریزی هیجانی را بیشتر می کنند.
۵) انتظارات مغایر: وقتی یک نسبت به رابطه خوش بین و دیگری منفی نگر است.
۶) هیجان ها: مثلاً ترس فزاینده و فراگیر عاملی است که شیوه های حل تعارض را از بین می برد. قربانیان خشم و افسردگی شدید به ندرت می توانند برتعارضات زناشویی غلبه کنند.
۷) فشارهای درون زناشویی ناگریز: مواردی چون داشتن فرزند لاعلاج (بودنمن، ۲۰۰۵) (ترجمه بیتا حسینی، ۱۳۸۹، ص ۶۶۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...