ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : کارکرد فعل در مرزبان نامه- فایل ۳۰ – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
گرفتار
همی ناگاه برادر را دید در همان قید اسار گرفتار. (۸/۱۵۱)
گفتار و کردار
و گفتار با کردار برابر دار و روی حال خویش به وصمت خلاف و سمت دروغ مگردان. بدان که محل صدق دو چیز است: یکی گفتار و دوم کردار. (۲/۴۴۱)
دیدار
با این همه هیچ سختی مرا چون آرزوی ملاقات دیدار تو نبود. (۱۰/۸۲)
۴-۴-۱-۲- اسم مصدر مرخّم در مرزباننامه
پدید
جگر بط چون پر طاوس وبال او آمد و ممات او از منبع حیات پدید [ار] گشت. (۹/۱۵۷)
این فسانه از بهر آن گفتم تا معلوم شود که بسیار هیأت از رضا و سخط و دیگر امور نفسانی در طبایع مردم پدید[ار] آید که نبوده باشد. (۲/۳۹۳)
هر که را دردی پدید[ار] آید که وجه مداوات آن نشناسد و به تعلّل روزگار برد و به اصطلاح بدن و تعدیل مزاج مشغول نگردد، بدان کس ماند که همه اعطاف و اطراف جامهی او شعلهی آتش سوزان فرو گیرد و از متفکّر و متأنّی، تا خود دفع آن چگونه تواند کرد.(۲/۵۹۴)
همیشه فکور و رنجور باشم و آثار آن فکرت بر ظواهر من پدید[ار] آید.(۳/۶۱۴)
هر چه اینجا پدید[ار] آید، اجرای مشیّت و قدرت همه از اجرام فلکی متولّد شود.(۱/۷۴۷)
یادآوری: برای مصدر مرخّم همین موارد یافت گردید و برای دیگر شیوه های اسم مصدر موردی یافته نشد.
۴-۴-۲- حاصل مصدر در مرزباننامه
«حاصل مصدر، اسمی است مرکب از اسم یا صفت و دال بر معنی مصدر، مانند: آهنی و نیکی و زندگی. حاصل مصدر از انواع اسم معنی است و نشانه های آن از این قرار است: ۱- -ِی ۲- – گی ۳- – کی ۴- حاصل مصدر مختوم به – یا ۵- یّت .(معین،۸۸:۲۵۳۶)
«حاصل مصدر از انواع اسم معنی است و نشانه های مهم آن ازین قرار است: ۱- -ِی: آهنی، مردی ۲- یّت (که به سماء و صفات عربی پیوندد): انسانیت.» همان: ۱۵۵
۴-۴-۲-۱- حاصل مصدر با افزودن «ی» در مرزباننامه
برای ساخت حاصل مصدر، اسم و صفت با پسوند «ی» همراه میشوند. بدین شیوه:
۴-۴-۲-۱-۱- حاصل مصدر با افزودن «ی» بر آخر اسم در مرزباننامه
در مرزبان نامه حدود ۱۶% از حاصل مصدرها به این شیوه به کار رفتهاند.
میان موش و گربه مهر مادری و فرزندی نشیند. (۴/۳۸۲)
۴-۴-۲-۱-۲- حاصل مصدر با افزودن «ی» بر آخر صفت بسیط در مرزباننامه
حاصل مصدرهای به کار رفته در مرزباننامه حدود ۱۲% بدین شیوه به کار رفتهاند.
حشم پادشاه در آن تاریکی و تیرگی همه از یکدیگر متفرق شدند. (۹/۵۹)
اجتناب از مواقع سوء الادب مهر خاموشی بر زبان مینهد. (۵/۷۸)
از آنجا پیش خرس رفت و او را از مجاری کار و ماجرای حال آگاهی داد. (۱۰/۶۱۴)
۴-۴-۲-۱-۳- حاصل مصدر با افزودن «ی» بر آخر صفت مرکب در مرزباننامه
در مرزباننامه حدود ۵۷% از حاصل مصدرها بر این شیوه به کار رفتهاند.
شروین پنج پسر داشت همه به رجاحت عقل و رزانتِ رای و اهلیتِ ملک داری و استعداد شهریاری بود. (۴/۳۹)
اینک ثمرهی آن نیکو سیرتی و نیک سگالی و آزرمی که ما را داشتی، مهیا و مهنا پیش مراد تو نهاد. (۴/۷۰)
مگر دانست که ابناء روزگار همه در لباس تلوین نفاق صنعت دو رنگی دارند. (۹/۱۰۱)
۴-۴-۲-۱-۴- حاصل مصدر در کلمههای مختوم به الف و هاء
هنگام الحاق این یاء گاهی هاء حذف شده و بر آخر کلمه کلمههای مختوم به الف، یایی افزوده شده است ۹% از حاصل مصدرها بر این گونهاند:
برزیگر را سوابق آشنایی و بواعث نیکو عهدی بر آن باعث آمد که مار را برگرفت. (۶/۱۱۰۲)
بعضی از آن قوم که مرتبت پیشوایی و منزلت مقتدایی داشتند، پیش آمدند. (۸/۱۰۷)
۴-۴-۲-۲- حاصل مصدر با افزودن (- گی) در مرزباننامه
دشمنانگی:
میترسم که جهان دوستی ایشان سبب دشمنانگی ما گرداند. (۶/۱۲۳)
یادآوری: برای این شیوه در مرزباننامه فقط همین نمونه را یافته شد.
۴-۴-۲-۳- به کارگیری حاصل مصدرهای عربی در مرزباننامه
اهلیت:
شروین پنج پسر داشت همه به رجاحت عقل و رزانت رای و اهلیت ملک داری و استعداد شهریاری آراسته. (۴/۳۹)
بشریت:
به خدایی که خانهی ظلماتی بشریّت را به نور معرفت روشن کرد. (۲/۳۸۲)
جلیّت
آخرالامر چون از جلیّت کار آگاهی یافت، جمعی را از ثقات و اثبات ملک و امنا و جلساء حضرت که محل اعتماد پادشاه بودند، حاضر کرد. (۶/۱۳۳)
مَلَکیّت
و گوهر مردم از این هر دو مرکب که هر گه عقل درو به جنبش آید، ذات او به لباس مَلَکیّت مکتسی شود و نفس او در افعال خود همه تلقین رحمانی شنود. (۵/۲۶۷)
ابیّت
مبالات ننمودن، از ابیّت که جوهر ابوّت تو مرکوز است و حمیّتی که با مروّت ذات تو مرکب، این معنی دور افتد. (۵/۴۸۹)
«ظاهراً نویسنده ابیّت را به قیاس حمیّت بنا کرده یا مصدر صناعی است که از صفت ابی ساخته و یک یای مشدد را به تخفیف حذف کرده است،چه در عربی به این معنی دیده نشد.» (خطیب رهبر)
رجولیّت
مرد چون انوثت غالب آید و رجولیّت مغلوب، کار مردان کمتر کند.(۱/۶۲۰)
عصبیّت
خواست که خون فرستاده را بریزد و صفرایی که در عروق عصبیّتش به جوش آمد، برو براند. (۸/۵۴۱)
عربیّت
اوّل از عربیّت و اقسام آن مشتمل بر مرکّبات و مفردات و نحو و تصریف که جز بدان به هیچ تازیانه مرکب تازی را ریاضت نتوان کرد و انواع براعت و بلاغت نظماً و نثراً گه در قالب هر صیاغت از آن سبکی دیگرگون دادهاند. (۴/۷۴۳)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:23:00 ب.ظ ]
|