کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



بالقوه هستند و در صورت امکان، ارزیابی تهدیدهایی که منوجه آنهاست؛
(ب) – ترغیب جمع‌ آوری منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی و اطلاعات مربوط به

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آن دسته از منابع ژنتیکی گیاهی که در معرض تهدید قرار دارند یا دارای استفاده
بالقوه هستند؛
(ج) – در صورت اقتضاء ترغیب یا حمایت از تلاش زارعین و جوامع محلی برای مدیریت و
حفاظت منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی خود در مزرعه؛
(د) – ترغیب حفاظت در رویشگاه طبیعی خویشاوندان وحشی گیاهان زراعی و گیاهان وحشی
برای تولید غذا از جمله در مناطق حفاظت شده از جمله و بویژه از طریق حمایت از
تلاشهای جوامع بومی و محلی.
(ه) – همکاری در ترغیب توسعه نظام کارآمد و پایدار حفاظت در خارج از رویشگاه
طبیعی، با توجه لازم به ضرورت مستند سازی، شناسائی، احیاء و ارزیابی به گونه‌ایمناسب و ترغیب توسعه و انتقال فناوری‌های مناسب برای این منظور از نظر اصلاحاستفاده پایدار از منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی؛
(و) – پایش قوه نامیه، درجه تنوع و پایداری ژنتیکی مجموعه‌های منابع ژنتیکی گیاهی
برای غذا و کشاورزی.
۲ – طرفهای متعاهد در صورت اقتضاء در مورد به حد اقل رساندن یا در صورت امکان حذف
تهدیدهائی که متوجه منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی است، اقدام خواهند
نمود.
ماده ۶ – استفاده پایدار از منابع ژنتیکی گیاهی
۱ – طرفهای متعاهد سیاستها و اقدامات قانونی مناسب را در جهت ترغیب استفاده پایدار
از منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی توسعه داده و تداوم خواهند بخشید.
۲ – استفاده پایدار از منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی میتواند موارد زیر
را شامل شود:
(الف) – اتخاذ سیاستهای عادلانه کشاورزی که بطور مناسب توسعه و نگهداری سیستمهای
متنوع زراعی را که استفاده پایدار از تنوع کشاورزی و زیستی و منابع طبیعی دیگر را
بهبود میبخشد، ترغیب میکند؛
(ب) – تقویت تحقیقاتی که تنوع زیستی را در جهت منافع کشاورزان یا به حد اکثر
رساندن تنوع داخل و بین گونه‌ای خاص بهبود بخشیده و حفاظت میکند، بویژه کشاورزانی
که انواع خود را ایجاد و استفاده میکنند و اصول اکولوژیک را در حفظ حاصلخیزی خاک و
مبارزه با بیماریها، علفهای هرز و آفات بکار میبندند؛
(ج) – در صورت اقتضاء توسعه تلاشهای اصلاح نباتات با مشارکت کشاورزان بویژه در
کشورهای در حال توسعه، که توان ایجاد انواع سازگار با شرایط اجتماعی، اقتصادی و
اکولوژیکی از جمله مناطق کم بازده، را تقویت میکند؛
(د) – توسعه بنیان ژنتیکی گیاهان زراعی و افزایش دامنه تنوع ژنتیکی قابل دسترس
کشاورزان؛
(ه) – در صورت اقتضاء ترغیب استفاده گسترده از گیاهان زراعی بومی و سازگار با محل،
انواع و گونه‌های کم بهره برداری شده؛
(و) – در صورت اقتضاء حمایت از استفاده گسترده‌تر از تنوع انواع و گونه‌ها در
مدیریت مزرعه‌ای، حفاظت و استفاده پایدار از گیاهان زراعی و ایجاد ارتباط قوی با
اصلاح نباتات و توسعه کشاورزی به منظور کاهش آسیب پذیری زراعی و فرسایش ژنتیکی و
ترغیب افزایش تولید غذا در جهان متناسب با توسعه پایدار؛ و
(ز) – بازنگری و در صورت اقتضاء متناسب نمودن شیوه‌های به‌نژادی و مقررات معرفی
نوع و توزیع بذر.
ماده ۷ – تعهدات ملی و همکاری بین‌المللی
۱ – هر طرف متعاهد در صورت اقتضاء فعالیتهای موضوع مواد (۵) و (۶) را در سیاستها و
برنامه‌های کشاورزی و توسعه روستایی خود وارد نموده و با طرفهای متعاهد دیگر بطور
مستقیم یا از طریق فائو و سایر سازمانهای بین‌المللی مربوط، در حفاظت و استفاده
پایدار از منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و کشاورزی همکاری خواهد نمود.
۲ – همکاری بین‌المللی بویژه در جهت موارد زیر خواهد بود:
(الف) – ایجاد یا تقویت توانائی‌های کشورهای در حال توسعه و کشورهای با اقتصاد در
حال گذر، در خصوص حفاظت و استفاده پایدار از منابع ژنتیکی گیاهی برای غذا و
کشاورزی؛
(ب) – ارتقاء سطح فعالیتهای بین‌المللی برای ترغیب حفاظت، ارزیابی، مستند سازی،
بهبود ژنتیکی، اصلاح نباتات، تکثیر بذر و تسهیم، در دسترس قرار دادن و تبادل منابع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 07:06:00 ب.ظ ]




۲-۱-۱-مفهوم قضا در لغت
کلمه قضا در لغت به معانی گوناگونی اطلاق می‌گردد، رأی، حکم، اراده و الزام و در زبان فارسی معنی مصدری این کلمه یعنی قضاوت مورد استفاده قرار می‌گیرد. کلمه قضا در «لسان العرب» به معنی حکم آمده و اصل آن قضای بوده که «ی» تبدیل به همزه شده است . قضاء ، در لغت به معنای فیصله دادن است(راغب اصفهانی:۱۴۰۴، ۶۷۴).
در «اقرب الموارد» به معنی فصل و حکم(شرتونی اللبنانی:۱۸۸۹،ج۲، ۱۰۱۰).
و در «تاج العروس» نیز به معنی حکم آمده است(الحسینی الزبیدی:۱۴۰۹،ج۱۰، ۲۹۶).
همچنین کلمه قضا در «قاموس المحیط» به معنی حکم کردن، پرداختن، پروا کردن، حجامت، قرض را دادن ذکر شده و قضاوت به معنی حکم کردن بین دو نفر یا بیشتر آمده است(فیروز آبادی:۱۴۰۳،ج۴، ۳۷۸).
معنای‌ لغوی ‌قضا مشتق‌ از قضی‌، یقضی‌ و اسم ‌فاعل‌آن قاضی‌ است‌. کتاب ترمینولوژی حقوق در معنی کلمه قضا یا دادرسی اشاره می کند(جعفری لنگرودی:۱۳۹۰، ۴۲۶).
قضا[۱] در لغت به معنی ختم و فراغ است و در فقه آن راچنین تعریف کرده اند: ولایت صدور حکم از کسی که صلاحیت افتا دارد و معتقد است قضاوت به معنی رایج غلط می باشد. برخی دیگر، قضا را با مد و گاه ‌با قصر، در اصل ‌به‌ معنای‌ فیصله‌ دادن ‌به‌ یک امردانسته اند؛ خواه این قضاوت قولی ‌باشد یا فعلی‌، از خداوند باشد یا از بشر آن را قضـا نامیده اند. قضا در اصطلاح ‌فقهای ‌امامیه ‌عبارت ‌است‌ از:«ولایت‌ بر حکم، ‌شرعاً برای ‌کسی ‌که‌ دارای ‌اهلیت ‌و شایستگی‌ فتوا پیرامون ‌جزئیات ‌قوانین ‌شرعی‌ باشد»(آل کجباف:۱۳۸۶، ۲۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

‌صاحب‌جواهر می‌گوید:«شاید مراد فقها از ذکر واژه ‌«ولایت‌» در تعریف ‌قضا با اینکه ‌می‌دانیم‌ قضا عبارت ‌از ولایت ‌نیست‌، بیان ‌این ‌واقعیت ‌است‌ که ‌قضاوت ‌صحیح‌ مرتبه‌ای ‌از مراتب‌ ولایت ‌بوده‌ و شاخه‌ای‌ از شجره ‌ریاست‌ عامه‌ای ‌است ‌که‌ برای ‌پیامبر(ص) و جانشینان ‌معصوم‌ آن‌ حضرت‌ مقرر گردیده ‌است(نجفی:۱۴۱۴، ج۴۰، ۵۹).
‌۲-۱-۲-مفهوم قضا در قرآن

    1. حکم: «و الله یقضی بالحق و الذین یدعون من دونه لایقضون بشی ان الله هو السمیع العلیم؛ و خدا به حق داوری می‌کند و خدایانی که به غیر خدا می‌خوانند، هیچ گونه داوری ندارند و به درستی که خداوند شنوا و بیناست (غافر/۲۰).
    1. اراده :« بدیع السموات و الارض و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛ پدید آورنده (بدون الگوی) آسمان‌ها و زمین است و هنگامی که اراده کند امری را، می‌گوید بشو و آن امر بدون درنگ موجود می‌شود»(بقره/۱۱۳).

در آیه فوق واژه قضا به معنی اراده به کار رفته است.

    1. تمام کردن :«فاذا قضیتم مناسکم فاذکروا الله کذکرکم آباءکم او اشد ذکرا؛ پس هرگاه مناسک خود را تمام کردید، خدا را یاد آورید، آن‌طور که در جاهلیت بعد از مراسم حج پدرانتان را یاد می‌کردید، بلکه بیشتر از آن یاد کنید»(بقره/۲۰۰).
    1. خلق و پدید آوردن:« فقضیهن سبع سموات فی یومین …؛ «پس آسمانهای هفت‌گانه را خلق کرد در دو روز…»( فصلت/۱۲).

۲-۱-۳-مفهوم قضا در اصطلاح شرعی
هر یک از فقهای اسلام تعریف خاصی برای واژه‌ قضا ارائه کرده‌اند. در تعریف فقهی آن آمده: «انّه ولایه الحکم شرعاً لمن له اهلیه الفتوی بجزئیات القوانین الشرعیه، علی اشخاص معینه من البریّه، باثبات الحقوق و استیفائها للمستحق. بدرستی که ولایت قضائئ شرعا برای کسی است که اهلیت فتوای و حکم نمودن را دارا بوده و به قوانین شرعی و جزئیات آن احاطه داشته باشد و این امر مربوط به اشخاص صالحی است که بتوانند حقوق را بشناسند و حقوق افراد ذی حق را استیفا نمایند»(شهیدثانی:۱۴۱۳، ج۱۳، ۳۲۵).
از فقهای شیعه شیخ انصاری قائل به این است که در عرف فقها دو معنی برای قضا متداول است:

    1. حکم کردن بر وجه مخصوص،
    1. ولایت شرعیه بر حکم مذکور(انصاری:۱۴۱۵، ۲۲۷).

صاحب جواهر نیز پس از ذکر۱۰ معنا برای واژه قضا در کلام الله، تعاریف اصطلاحـی متعددی را ارائـه نموده، در تعریـف عرفی قضـا می‌فرمـاید قضا عرفاً ولایت بر حکم شرعی است، برای کسی که اهلیت فتوی به جزئیات قوانین شرعی را داشته باشد..(نجفی:۱۴۱۴، ج۴۰، ۸).
چنانچه ملاحظه می‌گردد، تعاریف متفاوتی از واژه قضا ارائه شده است و قضاوت، حکم کردن بین مردم و انشای حکم برای اتمام خصومت و اجرای عدالت و از بین بردن ظلم می‌باشد.
۲-۱-۴-مفهوم قاضی
قاضی‌ به ‌معنای ‌حکم‌ کننده است‌، یعنی ‌کسی ‌که‌ میان‌ مردم‌ حکومت‌ می کند و در مورد اختلافات ‌و نزاع‌ فصل‌ خصومت می‌کند و ‌به ‌واسطه ‌فیصله ‌دادن ‌و اینکه امر را تمام ‌می‌کند، او را قاضی می‌نامند. در لغت قضا در معانی‌ مختلفی ‌استعمال‌ شده‌ است ‌از جمله‌:
۱ـ تمام‌کردن‌: در آیه ‌« فلمّا قضی‌موسی‌الاجل‌………»
۲ـ خلق‌کردن‌: در آیه‌ «فقضیهن ‌سبع‌ سماوات‌»
در کتاب ترمینولوژی حقوق در خصوص این لغت آمده است : «کسی که به شغل قضا و فصل خصومت وترافع اشتغال دارد، در همین معنی دادرس نیز استعمال می گردد(جعفری لنگرودی:۱۳۹۰، ۴۲۶).
قاضی‌ در اصطلاح ‌فقه‌، کسی ‌است‌ که‌ میان ‌مردم‌ حکومت‌ کند و در مورد اختلاف ‌و نزاع‌، فصل‌خصومت ‌نماید». پس ‌معنای ‌اصطلاحی ‌و لغوی‌ قاضی‌ یکی ‌است‌ و فرقی ‌با هم‌ ندارند. قضاوت از جمله مناصب به شمار مى‏رود لذا نیازمند نصب و اعطاء است و همانند مرجعیت نیست که در صورت وجود شرایط قهرا تحقق یابد. قضاء از شاخه‏هاى ولایت است که قاضى آن را اعمال مى‏کند و بدان جهت است که برخى فقهاء در تعریف آن، ولایت را اخذ کرده‏اند، زیرا قضاوت بدون رنگ ولایت کارساز و مؤثر نخواهد بود. قضاوت شرعاً ولایت حکم برای واجدین شرایط فتوی در جزئیات قوانین شرعی است که به وسیله آن حقوق مستحقین اثبات و استیفا می‌شود. این معنا از قضاوت، به معنای لغوی آن نزدیک است. زیرا قاضی با حکم، در حقیقت دعوا را فیصله می‌دهد. قاضی در منابع فقهی و حقوقی، بر دو قسم است: قاضی «منصوب» و قاضی «منتخب» که اصطلاحاً قاضی «تحکیم» نامیده می‌ شود(حسین آبادی و غفوری نژاد: ۱۳۹۱، ۱۰۴).
۲-۲- مفاهیم مرتبط با قضا
در این قسمت به برخی از مفاهیم مشابه با قضا می پردازیم.
۲-۲-۱-فرق بین فتوی و حکم
از عمده ترین و کلیدى ترین مباحث که در سطح عموم پس از انقلاب اسلامى طرح شد مسأله ولایت فقیه و مسائل مربوط به آن از جمله: تفاوت حکم و فتوا و امثال آن بود. پیش از آن که به تفاوت حکم و فتوا و جایگاه آن دو اشاره ای به معنای حکم خواهیم داشت.
معناى حکم در اصطلاح فقهاء مختلف است:
محقق حلّى در مقدمه شرایع احکامى شرعى را به چهار قسم تقسیم مى کند: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام(محقق حلی: ۱۴۱۳، ج۹، ۷۰).
در تقسیم فوق به دو اصطلاح از حکم بر مى خوریم:

    1. حکم شرعى که مقسم است؛
    1. حکم در ردیف یکى از اقسام چهارگانه که اخصّ از اوّل است.

احکام در این جا تعریف خاصى ندارد. آنچه نه عبادت است و نه عقد و نه ایقاع محقق آن را (حکم) اصطلاح کرده است. دیگر فقهاء حکم شرعى را به جهات گوناگون تقسیم کرده اند که عمده ترین آنها عبارتند از:

    1. احکام تکلیفى یا احکام خمسه: وجوب حرمت استحباب کراهت و اباحه(حکیم:۱۴۱۸، ۵۷).
    1. احکام وضعى: در مفهوم حکم وضعى و سعه و ضیق و مصادیق آن اختلاف است. حکم وضعى را به احکام مجعول مانند: ملکیت و زوجیت و احکام منتزعه مانند: سببیّت شرطیت علیّت و مانعیت و احکام مربوط به صحّت و فساد تقسیم کرده اند(حکیم:۱۴۱۸، ۶۸).

فرق فتوا و حکم با این که هر دو اخبار از دستور خداوند متعال است و اجمالاً مکلّف باید بدان معتقد باشد این است که، فتوا صرفاً اخبار از حکم خداوند متعال است به این که دستور الهى در فلان قضیّه چنین است. ولى حکم انشاء آزادى و تبرئه و یا الزام در مسائل اجتهادى و غیر اجتهادى مربوط به مصالح دنیوى مورد نزاع است. به شرطى که اجتهادات و نظرات گوناگون در اعتبار مدارک به هم نزدیک باشند. حکم از باب انشاء است و فتوا تنها اخبار از حکم الهى. تفاوت آن دو در همین جهت است. اطلاق و الزام دو نوع از حکم اند. اکثر احکام الزام است. اما اطلاق مثل رها کردن زندانى و یا حکم به رها کردن زمینى که پس از سنگ چینى از آن اعراض و معطّل گذاشته شده است و همچنین رها کردن انسان آزاد از دست کسى که ادّعا دارد بنده اوست ولى دلیل و مستندى ندارد(شهید اول:۱۴۱۰، ج۱، ۱۲۳).
۲-۲-۲- فرق بین فقیه، مجتهد، مفتی، قاضی و مجتهد و تحکیم
قاضی، فقیه، مجتهد و مفتی مصداقاً متحد ولی برحسب اعتبار مختلف و متغایرند؛ زیرا شخص به اعتبار آن که نسبت به شخص و حکم معین حکم و بدان الزام می کند. قاضی؛ به اعتبار آنکه از حکم واقعه‌ای گرچه کلی هم باشد، خبر و بدان فتوی می‌دهد. مفتی؛ به لحاظ این که در احکام شرع استدلال نموده و فروع را منطبق و رد به اصول مینماید و احکام خدا را از مأخذش استخراج می کند. مجتهد؛ از ادلّه شرعیه است و فقیه نامیده می‌شود، چنانکه در تعریف فقه آمده است: «هو العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلّتها التفضیلیه»(قلی پور:۱۳۹۲، ۷۱).
محمدجواد مغنیه در تفاوت بین قاضی، مجتهد، فقیه و مفتی مینویسد:«کار قاضی این است که پس از اثبات حقی یکی از دو سوی دعوی(خوانده) را ناگزیر به اجرای حکمی می کند که به سـود طرف دیگر(خواهان) صادر کرده است. به سخن بهتر، قاضی هم در نظر و هم در عمل بیان حکم می‌کند، لیکن مفتی تنها در نظر حکم شرعی را بیان می‌دارد، بی آن که پرونده یا دعوی و اختلافی پیش او مطرح شود، مجتهد پیرامون حکم به استدلال و استنباط می پردازد و فقیه کسی است که از دلیل حکم آگاهی دارد. قاضی در واقع کسی است که همه این ویژگیها را داراست، کسی که قاضی است باید شرایط لازم برای مجتهد شدن یا مفتی و فقیه بودن را دارا باشد ولی عکس این درست نیست یعنی فقیه و مجتهد و مفتی لازم نیست همه شرایطی را که قاضی باید داشته باشد، در خود گردآورد»(مغنیه:۱۴۰۲، ج۹، ۶۵).
۲-۳-جایگاه و سیر تاریخی قضاوت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ب.ظ ]




اما «ماه منیر» با همهی احساس خوبی که در مورد این همسرش داشت نتوانست زندگی با او را به سرانجام خوبی برساند.
* «ماه منیر: با شروع دوره بارداری حالت عصبی من عود کرد. تحمل موجود دیگهای رو تو خودم نداشتم، با اون همه توهم و تردید و وسواس، یکی دیگه با من نفس میکشید….میترسیدم از این موجود ناشناخته. جانداری در جان من. ناچار به سقط بچه شدم.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۴۰)
از «دکتر» جدا میشود و او را که اشتیاق فراوان به بازگشت به وطن داشت، برای همیشه در غربت رها میکند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چنانکه مشاهده کردیم، مشکلات روحی «ماه منیر» تا به حدی است که توانایی زندگی مشترک با هیچ مردی را از او سلب میکند؛ نه میتواند با یک مرد عاشقپیشه زندگی کند و نه میتواند با مردی که عقل و عشق را با هم دارد، سر کند.
او زنی است با مشکلات روحی و روانی فراوانی که توانستهاند زندگی او و اطرافیانش را تحت تأثیر قرار دهند و ریشهی همهی این مشکلات روانی، مقصر دانستن خود در جدایی پدر و مادرش از یکدیگر است؛ اما خود او بر این امر واقف نیست و ایراد را در نحس بودن وجود خود میداند و این اعتقاد، دلیلی دیگر بر عدم تعادل روحی او است.
* «ماه منیر: …زاویه بیخانمان شد، دکتر در غربت موند. پدر، بیماری منحوس من از مادر جداش کرد، پدر از درد جدایی مرد. مردای زندگی من همه بزرگوار بودند. طالع نحس من شوم بختشون کرد.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۴۰)
ماه طلعت
از شخصیتهای فرعیساده و ایستای فیلمنامه است. او کوچکترین عضو خانواده است و به اتفاق همسر، دو فرزند و پدر شوهرش زندگی خوب و رضایتمندی دارد. او زنی سازگار، قانع و راضی است و علاوه بر خانواده خودش، به مادر و خواهر و برادرهایش علاقمند است و روابط حسنهای با همهی آنها دارد. به وظایف خانهداری کاملاً آشنا است، چنانکه در همهی بخشهای فیلمنامه، او را در حین انجام آن وظایف میبینیم. افراد خانواده هم از او انتظار انجام چنین وظایفی را دارند و او مطیعانه با وجود وضعیت بارداریاش، همهی اوامر را انجام میدهد.
* «مادر: یه بشقاب بکش بذار کنار مادر، غلامرضا نصف شب گشنهش میشه. تنگم آب کن واسه جلال الدین، برای محمد ابراهیمام زیر سیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکماً قرصشو بخوره، بیخوابی نزنه به سرش….» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۴۸)
نکتهی مهم در مورد شخصیت او این است که همچون «مادر»، خواهان ایجاد روابط گرم میان اعضای خانواده است و سعی میکند با سیاست خاص خود، حساسیت آنها را نسبت به یکدیگر کاهش دهد و در آن واحد توجهش به همه است و مناسب با خواست آنها رفتار میکند. از جملهی این رفتار زیرکانه را در برابر «محمدابراهیم» میبینیم:
* «محمدابراهیم: …داش آبیته پیژامتم که تشریفات فرمودن آبلیموی حالبر. مار از پونه بدش میاد…
ماه طلعت: سلطان مار هم وقتی از جلدش در میومد عاشق عطر پونه بود.
محمدابراهیم: صد رحمت به پونه. زبون درازی آبجی کوچیکه دیگه از بو گند گلاب هم گندتره.
ماه طلعت: غلط کرده آبجی کوچیکه بخواد زبون درازی بکنه.
محمدابراهیم: خوبه، خوبه، شیرین نشو. زولبیا. روت واشه. برو رد کارت.
ماه طلعت: چشم خان داداش.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۰۷)
از ویژگی اخلاقی بارز او، احترام کردن بزرگترهایش است؛ به خاطر علاقه و احساس تعهدی که به خانواده مادریاش دارد، همسر و دوفرزند خود را رها میکند و برای چند روز نزد آنها میرود ولی همچنان دلواپس فرزندانش هم است و بیشتر از آن دلواپس اینکه نگهداری از آنها برای پدرشوهرش، زحمت ایجاد کند.
او تنها کسی است که با روحیهای عالی، از گزند حوادث روزگار سالم مانده است، نه دلمشغولیهای مادی برادرهایش را دارد، نه درگیریهای روحی خواهرش را. در مدت اقامت در منزل مادر، با روحیهای عالی با افراد خانواده ارتباط خوب برقرار میکند و به آنها نزدیک میشود و اجازه نمیدهد رویدادهای ناراحت کنندهی این چند روز در روحیه و نحوهی برخوردش تأثیر بگذارد.
شخصیت «ماه طلعت»، شخصیتی ایستا و ساده است، زیرا نه دچار تحول شخصیتی میشود، نه تلاشی برای نمایش زوایای گوناگون شخصیت او شده است.
جمال
«جمال» ناپسری مادر است. او حاصل ازدواج کوتاه مدت سردار «حسینقلی ناصری» با زنی از قبایل عرب جنوب است. او نیز بنا بر خواستۀ مادر مبنی بر گرد هم آمدن فرزندانش، به منزل مادر میآید. این شخصیت به عنوان نماد صلح و درک متقابل است؛ این مطلب درهیئت سفیدش در فیلم مشهود است؛ سفیدی رنگ جامۀ وی رنگ سفید صلح را در اذهان تداعی میکند؛ همچنین این ویژگی را در برقرار کردن آشتی دوباره میان «جلال الدین» و «محمدابراهیم» پس از سالها کینهورزی به وضوح مشاهده میکنیم. او بیریا و در عین حال آگاه به روحیات همۀ افراد خانواده است. فرزندان پدرش برای او اهمیت فراوان دارند و این اهمیت او را به کنکاش در زندگی و روحیات خواهران و برادرانش وا میدارد؛ هدایایی که در بدو ورود برای آنها آورده دلیلی است بر این مدعا.
حضور او یکی از عواملی است که جنبۀ زمینی به شخصیت نیمه عرفانی مادر میدهد. مادر پنهان نمودن وجود او را از همگان به خاطر شکوه شوهرش و عزت زنانۀ خویش میخواند. مادر نیز مانند بیشتر زنان، همسر دیگر اختیار کردن شوهر را امری ناپسند میداند؛ هرچند این کردۀ شوهرش به خواست او بود، ولی به خاطر ناپسند بودن آن نزد عوام و ترس از لکهدار شدن عزت و شخصیت خود آن را از دیگران پنهان کرد.
استاد مهدی
از جمله شخصیتهای فرعی، ساده و پویای داستان است. او همسر «ماه طلعت» است و به همراه پدرش «استادباقر» در کارگاه نجاری مشغول به کار است. عاشق کار است و به سبب این علاقه و اشتغال فراوان به آن، گاه از حضور «ماه طلعت» غافل میشود.
* «ماه طلعت: اوسمهدی توسکا براش آشناتره تا طلعت.
اوس باقر: عین موریونه عاشق چوبه، میگم شانس آوردی هووت چوبه و نروک، والّا یه دوجین پینوکیو داشتی قدونیم قد….» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۰۲)
خودش خطاب به پدرش که استاد او به شمار میرود، میگوید:
* «اوس مهدی: کاشکی یه دونه از اون قاب عکسهای منبتکار شما، کار دست من بود، اونوقت مینشستم تا آخر عمر سیب زمینی پوست میکندم.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۰۲)
پس از رفتن «ماه طلعت» به منزل مادر و اقامت چند روزه اش، جای خالی او را را حس میکند و نبودنش عذابش میدهد. تا جایی که با وجود رفتار نه چندان خوشایند «محمدابراهیم» با وی، وقت و بی وقت به بهانههای مختلف به منزل مادر میرود تا «ماه طلعت» را ببیند ولی هربار، «محمدابراهیم»، «ماه طلعت» را پی کاری میفرستد و مانع از دیدار آن دو میشود. او که عاشق کارش بود و به خاطر مشغولیت زیادش با آن، از همسرش غافل میشد ، با نبودن او دیگر دستش به کار نمیرود. در درددلش نزد «مهین»، همسر «جلال الدین» می گوید:
* «…از وقتی طلعت رفته از دل و دماغ افتادم. وقتی پهلوم بود نمیفهمیدم هست. اونقدر بهم نزدیک بود مثل پلک چشم. نمیدیدمش من احمق.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۳۷)
او مردی محترم است و این احترام را دربرخورد با پدرش و خانواده همسرش میبینیم. فردی ساده است، آنقدر ساده که بارها، «محمدابراهیم»، «غلامرضا» و حتی پسرانش او را دست میاندازند.
هرچند، شخصیت «استاد مهدی» در روند حوادث داستان تأثیری ندارد، اما از جهاتی حضورش مفید و ارزشمند است.

    1. به جهت شناساندن بهتر چهرهی «ماه طلعت»؛ «ماه طلعت»، زنی آرام، خونسرد، قانع و مطیع است، اهل بهانهگیری و اعتراض هم نیست تا به این وسیله، ابراز وجود و جلبتوجه کند. بنابراین، احتمال فراموش شدن او در جریان روزمرهی زندگی فراوان است، زیرا هیچ گونه، دغدغهای از نبودنش نیست. حضور شخصیت «استاد مهدی» نشان میدهد که، گرچه بودن «ماه طلعت»، امری عادی و همیشگی است و به خاطر این همیشگی شدنش، توجه به روحیات او فراموش میشود، ولی نبودنش واقعهای عذابآور و غیرقابل تحمل است. توسط شخصیت «استادمهدی» دانستیم که هرچند «ماه طلعت» همچون نعمتی است که بودنش عادت و امنیت است، نبودنش نیز فاجعهای است غیر قابل تحمل.
    1. دلیلی بر رابطه نیکوی مادر با اجتماعی است که در آن زندگی میکند. اینکه مادر آخرین جگرگوشهاش، دختر سردار قهرمان، «سلطان حسینقلی خان ناصری»، را به عقد نجّاری ساده در میآورد، جای بسی تأمّل دارد.
    1. به خاطر نشان دادن تفاوت او با پسران مادر. «اوس مهدی» از نظر نوع مشغولیت و روحیهی سادهای که زائیدهی همین مشغولیت است، با سایر همجنسانش در فیلمنامه، تفاوت آشکار دارد. او با عشق کسب در آمد میکند در حالی که «محمد ابراهیم» و «جلال الدین» با اجبار و بیعلاقگی به کسب مشغولند.

مهین
«مهین»، همسر «جلال الدین» است. به دلیل مشکلات مالی، پا به پای همسرش به کسب درآمد مشغول است و به عنوان پرستار همیشه کشیک، همواره در بیمارستان به سر می برد. به خاطر متفاوت بودن ساعات کاریاش با ساعات کاری «جلال الدین»، تقریباً هیچ وقت با هم نیستند و دستگاه ضبط صوت، تنها وسیلهی ارتباطی زندگی مشترکشان است. خود او در درددلی که با «اوس مهدی» میکند میگوید:
* «مهین: ما هیچ وقت با هم نبودیم. صبحها و بعد از ظهرها اون بانک و شرکت بود، شبام من کشیک بیمارستان. برای خریدن آپارتمانی که بچه اتاق جدا داشته باشه. حالا اتاق بچه هست ولی حوصله بچه نیست. صداش که رو ضبط بود معنی جدایی رو نمیفهمیدم. اما نوار سکوت میگه که نیست.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۳۷)
و این مطلب، تأثر خواننده را نسبت به وضعیت او بیشتر بر میانگیزد، زیرا تنها دلخوشیاش در زندگی مشترک و اهمیت فراوانش برای او، کاملاً در مقابل چشمان خواننده ترسیم میشود. این حس جدایی و تنهایی که با نوار سکوت به او منتقل میشود، ناراحت و کلافهاش میکند تاجایی که در تماس تلفنیاش با «جلال الدین» شروع به بهانهجویی و اعتراض میکند، به مقایسهی خود و سایرین میپردازد و غبطهی زندگی آنها را میخورد:
* «مهین: موندگار شدی؟ پس محفل انس اونجا بود. صلح کردی با اشقیا. اگر خواستهات زندگی فامیلی بود از اول میموندی با اونا. منم به جای پرستار همیشه کشیک روزا زندگیمو میکردم. بعدازظهرام یه سر میزدم مطب. گیتی تو درس پس قافله بود، حالا مطبش وقت شش ماهه میدن. ما شدیم خانم پرستار. دختر تنبلای دانشگاه رفتن پی پسر بازاریا ما که یه آب و رنگی داشتیم و خط و ربطی، خواستیم هگلمون بره بالا شدیم همصحبت آقا. حالا اونا از برکت پول پسربازاریا متخصص و ماما و استاد دانشگان، ما بوتیمار شب بیدار.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۳۶)
حضور او در فیلمنامه علاوه بر نشان دادن شرایط زندگی «جلال الدین»، به خاطر ترسیم بهتر شرایط نابسامان اقتصادی و بیان این واقعیت تلخ اجتماعی است که علم و تحصیلات در برابر مادیات، کم ارج شده است. این واقعیت که همکلاسیهایی که از نظر درس ضعیف بودند با پول همسران بازاری خود، به پیشرفت علمی و رفاه در زندگی رسیدند ولی او، به جرم اینکه با «جلال الدین» باسواد، ولی کم سرمایه ازدواج کرده است، نه تنها ناچار است شرایط سخت کاری را تحمل کند بلکه از قافلهی پیشرفت علمی نیز عقب مانده است.
شخصیت او از ویژگی ایستایی و سادگی برخوردار است.
توبا
از دیگر شخصیت های فرعی، ساده و ایستای فیلمنامه است. او همسر «محمدابراهیم» است؛ زنی خوشگذران و تجملی و ولخرج که حضور شوهر را وسیلهای برای مهیا شدن زندگی مرفه میداند. مشغولیت ذهنی اصلی او پول است و خوشگذرانی. با همسرش تا حد زیادی، نامهربان و غریبه است. از درددلهای «محمدابراهیم» نزد مادرش، به وجوهی از شخصیت او پی میبریم:
* «محمدابراهیم: هرکدوم از دخترا علاحده آپارتمان جهیزیه دادم که برن سر زندگیشون. دخترام که کرکره آپارتمانشونو کشیدن پایین. اومدن حجره پدرشون وردست مامیشون حموم سونا میگیرن.
مادر: توبا که زن خوبی بود مادر. اهل بود.
محمدابراهیم: باز معرفت نوه ها. شکلات و پول توجیبی شون برسه، دوتا آقاجون بار ما میکنن، اهل بود مادر، همچین که خونه رو به اسمش کردم دم در آورد. یک زبون پیدا کرد قاعده باتون اسکی. میدونی خان داداشو چی صدا میکنه مادر؟ میگه بوفالو.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۳۱)
در تماس تلفنیای که «محمدابراهیم» پس از چند روز اقامت در منزل مادر با «توبا» دارد، با گفتههایش، چهرهی دقیقی از شخصیت خود را به نمایش میگذارد:
* «توبا: به به؟ ابراهیم مادر دوست؟ نمردیم و دیدیم قوموخویششناس شدی دم رفتن. اون جلال یکهگو و طلعتماما خمیرم که دست کمی از داداشی خله و آبجی چلهات ندارن. توأم خوب شدی میون دارشون واسه اون یه خشت خرابه مادرجون پیلیسهات. نترس. اون تا همه مارو نذاره تو گور خیال رفتن نداره. زنای مردم شانس دارن والله. شوهراشون به موقع سرشونو میذارن زمین باعزت، زناشون یه نفس راحت میکشن یه چار صباح. شوهر بانو، بنده خدا تو چهل سالگی سکته کرد. یه کرور دلار و ملک و املاک گذاشت واسه زنش تو فرنگستون بگرده و حظ کنه. مرادخان شوهر وجیه، جای پسر تو بود، سرطان خون گرفت، نه زاقی نه زوقی. اونچه جواهرفروش و بوتیکدار تو تهرون دست به سینه زنشان. وضع رفیعه ماشاالله از همه بهتره. شوهرش تو سیستان بلوچستان جاده صاف میکنه، زنشو فرستاده ساحل نیس. اینا رو میگن مرد، جون کلام، خاک کفش پدرزنو برمیدارن میکنن گل دوماد. دومادونتم تنهاش خورده به تو، تنبونشون دوتا نشده دم درآوردن افتادن به جون دخترات. منم حال و حوصله بیوهداری ندارم. بچه هاشونو انداختن سر من، یا فالگیرن یا سلمونی. خواستم بدونی میخوام با فریده و محمود برم دبی، یا با مهاجری ترکیه. هزار دلار بیشتر نمیخوام. صندل پلاستیکی میبریم، شلوار جین میاریم. توام یا خودت میای یا خبرت. همین.» ( مجموعه آثار علی حاتمی:۱۱۳۵)
او تنها شخصیت منفی داستان است ومهمترین دلیل ما بر این مدعا این است که، تأثیر زیادهخواهیها و بد طینتیهایش، «محمدابراهیم» را وادار به انجام کارهایی میکند که مخالف اخلاق و اعتقاداتش است؛ برای مثال، برخوردش با «جلال الدین» و «غلامرضا» که قبلاً شرح داده شده است.
«درونمایه»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ب.ظ ]




کولایی،الهه؛تحول در نظریه های همگرایی،فصلنامه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران،تابستان ۱۳۷۹،شماره ۴۸،ص۱۵۸٫
کیوان حسینی،اصغر؛ زارعی هدک،معصومه؛یازدهم سپتامبر و تبدیل((تهدید ایران)) به تهدیدی وجودی برای اسراییل و لابی مدافع آن،پژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل،سال اول،شماره یک،پاییز و زمستان ۱۳۹۱،صص ۱۱۵-۱۱۶٫

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گزارش همایش خلع سلاح،کنترل تسلیحات و حقوق بین الملل/گروه روابط بین الملل،فصلنامه سیاست دفاعی،زمستان ۱۳۷۷،شماره ۲۵،ص۱۵۵٫
گوما،گرگ؛خصوصی سازی جنگ،ماهنامه سیاحت غرب،شهریور ۱۳۸۴،شماره ۱۴،صص ۱۲۵-
لیزل،جان؛نانوتکنولوژی،منافع و خطرات،مجله مکاتبه و اندیشه،تابستان ۱۳۸۵،شماره ۲۵،.
مافی،همایون و میری،حمید،بازسازی حقوق بین الملل کیفری؛بررسی ساختار قضایی دادگاه اختصاصی سیرالئون به منظور دست یابی به ویژگی های دادگاه هایی با سیستم حقوقی نوین،فصلنامه حقوق خصوصی ،بهار و تابستان ۱۳۸۸،شماره ۱۴،
محمد رفیعی،سید کمال الدین؛حادثه ۱۱ سپتامبر؛جنگ علیه تروریسم و حاکمیت و امنیت دولت ها(یک بررسی حقوقی)،فصلنامه سیاست دفاعی،بهار و تابستان ۱۳۸۱،شماره ۳۸ و ۳۹،ص۸۶٫
محمد نسل،غلامرضا؛بررسی قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۸۲ و تطبیق آن با قانون سال ۱۳۷۱-قسمت اول،فصلنامه دانش انتظامی،سال پنجم،۱۳۸۲،شماره ۴،ص۱۲٫
مرتضوی،سید محمد؛نظریه شهید مطهری درباره ادعای مهدویت مختار؛توهم یا واقعیت،فصلنامه مشرق موعود،سال هفتم،شماره ۲۵،بهار ۱۳۹۲،ص۱۰۶٫
مصفا،نسرین؛شاه نوری؛ندا،بررسی تاثیرات زیانبار تولید،تجارت و استفاده غیرقانونی سلاح های کوچک،اسلحه های سبک،فصلنامه سیاست دانشگاه تهران،دوره چهلم،تابستان ۱۳۸۹،شماره ۲،ص
مظاهری اسدی،مهناز و غلامی قوام آباد،آزاده؛نانوتکنولوژی.مخاطرات بهداشتی و محیط زیستی،فصلنامه راهبرد،تابستان ۱۳۸۹،شماره ۵۵،
معاونت پژوهش و تولید علم، نقد و تحلیل کتاب نانوفناوری و جنگ های مدرن:ظرفیت ها و موانع،فصلنامه نگرش راهبردی،فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷،شماره ۸۹ و ۹۰،ص۲۶۲٫
مکی،سامی؛شرکت های نظامی خصوصی در آشوب عراق،ماهنامه سیاحت غرب،اسفندماه ۱۳۸۳،شماره ۲۰،ص۹
ممتاز،جمشید؛تدوین و توسعه حقوق بین الملل کیفری،مجله تحقیقات حقوقی،۱۳۷۳،شماره ۱۵،ص۱۵۰٫
منشی پور،محمود؛حقوق بشر و هدایت نوین جنگ،فصلنامه مطالعات منطقه ای،بهار ۱۳۸۷،شماره ۲۸،ص۲۲۳٫
موحد،محمد؛آشنایی با قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح /قسمت هشتم،ماهنامه دادرسی،خرداد و تیر ۱۳۷۷،شماره ۸،ص۳۰٫
موسوی میر کلائی،سید طه؛راهکارها و ضمانت اجراهای حقوق بین الملل بشردوستانه با تاکید بر ماده ۱ مشترک کنوانسیون های ژنو ۱۹۴۹،مجله حقوقی دادگستری،شماره ۸۳،پاییز ۱۳۹۲،ص۱۵۶٫
موسوی،فضل الله و میرمحمدی،معصومه؛اصول کلی حقوق؛عامل پویایی حقوق بین الملل کیفری،فصلنامه حقوق اسلامی،زمستان ۱۳۹۰،شماره ۳۱،ص۶۹٫
موسی زاده،رضا؛گلریز،هادی،ایالات متحده آمریکا و دیوان کیفری بین المللی:دغدغه های حقوقی یا حفظ منافع ملی،فصلنامه سیاست خارجی،سال بیست و هفتم ،شماره ۲،تابستان ۱۳۹۲،ص۲۹۷٫
مهاجرانی،میر سعید؛معرفی موسسه کنترل تسلیحات و خلع سلاح،فصلنامه سیاست دفاعی،پاییز و زمستان ۱۳۸۱،شماره ۴۰ و ۴۱،ص۱۹۸٫
مهدی زاده،اکبر؛به کارگیری قدرت نرم در سیاست خارجی چین در آسیای مرکزی،فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز،شماره ۷۵،پاییز ۱۳۹۰،ص۹۶٫
میرعباسی،سید باقر؛عزیزی،ناصر؛به سوی تعادل بین حقوق بشردوستانه و ملاحظات نظامی با تاملی برکنوانسیون سلاح های متعارف و پروتکل های ضمیمه آن،فصلنامه دیدگاه های حقوقی قضایی،بهار و تابستان ۱۳۸۹،شماره ۴۹ و ۵۰،ص۹۳٫
میر عباسی،سید باقر و ایزدی،علی؛فراوانی دادگاه ها و دیوان های بین المللی؛قابلیت و امکان تعارض،فصلنامه حقوق دانشگاه تهران،دوره ۴۳،شماره ۴،زمستان ۱۳۹۲،صص ۲۱۷-۲۱۸٫
میرمحمدی؛سید مصطفی؛اصول کلی حقوقی در حقوق بین الملل و حقوق اسلام:همخوانی ملل متمدن و ملل متدین،چاپ شده در مجموعه مقالات کتاب جامعه بین المللی و حقوق بین الملل در قرن بیست و یکم،موسسه مطالعات حقوقی شهر دانش،چاپ اول،۱۳۹۲،صص ۷۹۵-۷۹۶٫
نجفی اسفادمرتضی؛خوری،حامد؛تاثیر بهره برداری اولیه بر بازتعیین سهم کشورها از منابع طبیعی فرامرزی،مجله حقوقی بین المللی،شماره ۴۷،۱۳۹۲،ص۹۱٫
نژندی منش،حبیب الله و الیاسی قهفرخی،زهرا؛جنایت ترور در رویه دادگاه بین المللی کیفری یوگسلاوی سابق،فصلنامه حقوق و مصلحت،سال اول،شماره چهارم،پاییز ۱۳۸۸،ص۱۲۴٫
نظری نژاد،محمد رضا؛دفاع مشروع فردی در جنایت تجاوز ارضی،فصلنامه مطالعات حقوقی،پاییز و زمستان ۱۳۸۹،شماره ۳،ص۱۶۶٫
نقیب زاده،احمد؛بازاندیشی امپریالیسم در روابط بین الملل،فصلنامه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران،زمستان ۱۳۷۴،شماره ۳۴،ص۱۴۴٫
نگهداری،عوض؛جنگ،غیرنظامیان و حقوق بشردوستانه در اسلام،ماهنامه معرفت،مهر ۱۳۸۶،شماره ۱۱۸،ص۳۴٫
نمامیان،پیمان؛حقوق بین الملل کیفری: چالش ها،هنجارها و راهبردهای مبارزه با تروریسم،انتشارات مجد،چاپ اول،۱۳۹۱،صص ۵۳-۵۴٫
نمامیان،پیمان؛بررسی دلایل جرم انگاری تروریسم در اسناد بین المللی،فصلنامه حقوق و مصلحت،سال اول،شماره چهارم،پاییز ۱۳۸۸،ص۱۴۲٫
نمامیان،پیمان؛صلاحیت قضایی دیوان کیفری بین المللی در رسیدگی به تروریسم،فصلنامه مطالعات راهبردی،دوره ۱۴،شماره ۵۱،بهار ۱۳۹۰،ص۵۹٫
نوریان،اردشیر؛منازعه و همکاری در روابط بین الملل:نقش قدرت در حفظ صلح و امنیت جهانی،فصلنامه سیاست خارجی،بهار ۱۳۸۸،شماره ۸۸،ص۲۲۳٫
نوع پرست،زهرا؛مین های ضد نفر با نگرشی بر مشکلات فراروی جمهوری اسلامی ایران،فصلنامه سیاست خارجی،پاییز ۱۳۷۹،شماره ۵۵،ص۷۸۶٫
نیکزاد،عباس؛دفاع از حریم امامت و مهدویت،فصلنامه رواق اندیشه،شماره ۵۰،
نیکویی،مجید؛رویکرد انتقادی به حقوق بشر بین الملل در پرتو نظریه ی عدالت جهانی جان رالز،مجله حقوقی دادگستری،شماره ۷۹،پاییز ۱۳۹۱،ص۱۲۶٫
ودوو،،اولویه؛حفاظت از قربانی های در گیری های مسلحانه تحت لوای حقوق اسلامی و حقوق بشردوستانه بین المللی،سحنرانی در همایش ۲۰۰۶ قم با موضوع اسلام و حقوق بشردوستانه،چاپ شده در مجموعه مقالات کتاب اسلام و حقوق بین الملل بشردوستانه،۲۰۰۶،ص۲۵٫
هدایتی،محمد؛مهدویت در تفسیر آیات اسراء،فصلنامه مطالعات تفسیری،سال چهارم،بهار ۱۳۹۲،شماره ۱۳،ص۹۴٫
هرسیچ،حسین؛تویسرکانی،مجتبی و جعفری،لیلا؛ژئوپلتیک قدرت نرم ایران،پژوهشنامه علوم سیاسی،بهار ۱۳۸۸،شماره ۱۴،ص۲۲۶٫
هرسیج،حسین؛تویسرکانی،مجتبی؛مقایسه میزان قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه،فصلنامه دانش سیاسی،پاییز و زمستان ۱۳۸۸،شماره ۱۰،ص۱۷۳٫
وثوقی فرد؛بابک؛قضیه سم پاشی هوایی(اکوادور علیه کلمبیا)تریل اسملتر قرن بیست و یکم،مجله حقوقی بین المللی،شماره ۴۷،۱۳۹۲،ص۱۴۰٫
یزدان فام،محمود؛دولت های شکننده و امنیت انسانی،فصلنامه مطالعات راهبردی،سال دوازدهم،شماره چهارم،زمستان ۱۳۸۸،ص۶٫
یزدان فام،محمود؛استراتژی دفاعی ایالات متحده آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر،فصلنامه مطالعات راهبردی،سال هشتم،شماره دوم،تابستان ۱۳۸۴،ص ۳۸۴٫
یزدانی،عنایت الله؛تویسرکانی،مجتبی؛بهرامی،سمیه؛ناتو و سپر دفاعی موشکی ملی؛فصلنامه ژئوپلتیک،زمستان ۱۳۹۰،دوره ۷،شماره ۴(پیاپی ۲۴)؛ص۲۴٫
یوسف وند؛محمود؛ادله فقهی منع به کارگیری سلاح های هسته ای(با رویکرد حقوق بشردوستانه محیط زیست)،فصلنامه حقوق اسلامی،سال دهم،شماره ۳۸،پاییز ۱۳۹۲،ص۱۱۶٫
۲-منابع لاتین:
A-Books
Anne Vos, Jan,’’ The Function of Public International Law’’, Springer Science & Business Media,2013.
Aubin, Yann and Idiart, Arnaud,’’ Export Control Law and Regulations Handbook: A Practical Guide to Military and Dual-use Goods Trade Restrictions and Compliance’’, Kluwer Law International, 2011,p45.
Alam, Shawkat,’’ Routledge Handbook of International Environmental Law’’, Routledge,2012, p382.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ب.ظ ]




پس از تأسیس سفارتخانه، بر خلاف آنچه که «حاجی» انتظار داشت، هیچ ارباب رجوعی برای انجام کاری نزد او نرفت و اوقات او با بطالت و کسالت، همراه با کمبود مواجب سپری میشد؛ به طوری که پس از مدتی، خدمهی سفارتخانه را مرخص میکند و خود در توجیه عملش چنین میگوید:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«حاجی: چه میشه کرد، خرج سفارت سنگین بود، مواجبم که از تهران نمیرسه، مداخلم که نداریم، باید یه جوری دست به سرشون میکردم.، (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۴۶)
اما با وجود این عدم حمایت دربار، همچنان خدمتگزار وفادار آن باقی میماند و به خدمتگزاری ناکارآمد خود ادامه میدهد و سعی میکند نهایت تلاش خود را در این امر مبذول دارد. برای مثال، روزی که به قصد تفرج در پارک قدم میزده، به یک مسابقهی تیر اندازی برمیخورد که جایزهی آن جلیقهی ضدگلوله بوده است. «حاجی» در مسابقه شرکت میکند و جلیقه را برنده میشود و با خود به سفارتخانه میبرد.
* «حاجی: حالا که وسعمون نمیرسد برای لشکر توپ و تفنگ و ساز و برگ بخریم، به جهت حراست مملکت، این زره نوظهور، جان ولی نعمتمان را از گلولهی آتشزا در امان میدارد. نفوس نباشد، مباشد، قبلهی عالم که باشد، نفوس هم پیدا میشود، همهی عالم فدای یک تار موی قبلهی عالم. از بخت بد ما هیچ کس نیست، این همه جان نثاری را به عرض برساند، ما عاقبت به خیر بشیم آخر عمری.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۴۷)
در صحنه ای دیگر، که صحنهی قربانی کردن گوسفند در روز عید قربان است، «حاجی» با به خاطر آوردن گذشتهی نا خوشایند خود و کارهایی که به خاطر دربار انجام داده است، آزرده خاطر میشود و بنای گلهمندی میگذارد:
* «حاجی: در تبعید به دنیا آمدهام، تبعیدی هم از دنیا میروم، پدرم به جرم اختلاس تبعید بود با اهل بیت به کاشان، کاش مادر نمیزادم. عهد این شاه، به وساطت مهد علیا به خدمت خوانده شد. کارش بالا گرفت، شد صدراعظم، شباب «حاجی» بود که به جرم دستیاری در قتل امیرکبیر، مغضوب قبله عالم شد. بنده مرتد خدا و ملعون مردم، هم از صدارت عزل شد، هم تبعید. به عمرم حتی از آدمهای خانه، عبارت خدا پدرت را بیامرزد، نشنیدم. یک همچو رذلی بود بابای گور به گور افتاده حاجی. حاجی بر و رویی نداشت، کوره سوادی لازم بود آموختیم، جلب نظر کردیم شدیم باب میل. نوکرمآب شاهپسند، از کتابداری تا… رختخوابداری، تا جنرال قنسول شدیم به هندوستان. در هندوستان اینقدر خواب آشفته دیدم از قتل عام مردم هند به دست نادر، که شکمم آب آورد، سرم دوّار گرفت، خون قی میکردم دائم… مرده زنده آمدیم دارالخلافه تهران، که صحبت سفر ینگه دنیا شد. کی کمعقلتر از «حاجی». شاه، وزیر، یاران، اصحاب سلطنت، ما را فرستادند پی یک سفر پر زحمت بیمداخل. دریغ از یک دلار که «حاجی» دشت کرده باشد. …» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۴۹-۷۴۸)
واقعیات تلخ دربارهی عملکرد دربار ایران در آن احساس نارضایتی و آزردگی خاطر، در برابر چشمان حاجی رخ مینمایند و او جسورانه به آنها اقرار میکند:
* «حاجی: …فکر و ذکرمان شد آبرو، چه آبرویی، مملکت را تعطیل کنید، دارالایتام دایر کنید درستتره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه میآید، قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد میکند، نفوس حقالنفس می دهند، باران رحمت از دولتی سر قبلهی عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم. میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی… . چه انتظاری از این دودمان. با آن سرسلسلهی اخته. خلق خدا به چه روزی افتادند از تدبیر ما، دلال، فاحشه، لوطی، لَلِه، قاپباز، کفزن، رمال، معرکهگیر، گدایی که خودش شغلی ست، مملکت عنقریب قطعه قطعه میشود… .» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۴۹)
اما بعد، در صحنه ای که رئیس جمهور آمریکا سرزده وارد سفارتخانه میشود، «حاجی» باری دیگر، تمام نیرو و هنر خود را صرف پذیرایی شایان از وی میکند تا از طریق این خوشخدمتی، رضایت خاطر رئیس جمهور را فراهم آورد و در ایجاد روابط حسنه میان آمریکا و ایران خدمتی مفید به جای آورده باشد و در نهایت، موفق به جلب عنایت ملوکانهی پادشاه وقت به خود گردد.
* «حاجی: راپرت صحیح ساعت به ساعت، از ضیافت سفارتخانه اعلی شاهنشاه ایران در واشنگتن، به مناسبت نزول اجلال ناگهانی موکب همایون حضرت ریاست جمهور ممالک مشترکه آمریکا، مستر پرزیدنت کلیولند، دامه شوکتها، توسط بنده درگاه حاجی.
دست تنها هستم، تنها، توکل به خدا، زیارت شمایل مبارک قبله عالم، قوّت قلب «حاجی» ست. حضرت مستر پرزیدنت سواره آمدند، بیمحافظ، بیخبر، بیتشریفات، با البسه مبدّل، به طرز مردم عادی، با کالسکه رو باز که خود میراندند. بعد از سلام و خوشآمد و احوالجویی، قدری استراحت کردند. تعارف به چای شد، میل کردند، حظ تمام بردند، شربت نوشیدند، شُششان حال آمد، جگرشان تازه شد، قلیان کشیدند، قلندروار، حال نشئه دست داد، پسندیدند تنباکوی ما را، عرق دو آتشه، یکی دو استکان پر و خالی شد. به لسان ینگه دنیایی فرمودند سلامتی اعلیحضرت، نیابتاً عرض شد نوشجان. (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۵۴)
* «حاجی: مخلص کلام، یک دوربین فتوگراف کم بود که عکس بگیرد. گرچه حاجت به عکس نیست، در و دیوار و اثاث خانه شاهدند، و به حمدالله تا این ساعت حاجی سلامت عقل دارد. نم نمک قصد رفتن دارند. بعد از مشایعت ایشان مینشینم به شرح تودیع مهمان شفیق قبله عالم، انشا الله. گرچه از شدّت زحمت، چیزی نمانده ضعف کنم، سقط هم شدم، فدای سر قبله عالم، یک عمر مواجب گرفتهایم، یک شب توفیق نوکری داریم.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۵۶)
اما در پایان، این ملاقات متوجه میشود که مهمان عالیقدری که تا آن حد در پذیرایی و بزرگداشت او تکلف به خرج داده بود، چهار ماه است از منصب ریاست جمهوری برکنار شده است. این حادثه حاجی را در بهت و ناامیدی فرو میبرد.
در صحنهای دیگر که سرخپوستی در حین گریز از دست مامورین دولتی به سفارتخانه وارد میشود، «حاجی» به او پناه میدهد و طمع میکند آن را به عنوان پیشکش به دربار ایران تقدیم دارد.
* «حاجی: معرکهای برپا شد حسینقلیخانی، از میون گرد و خاک، سرخپوستی بر اسب سفید، مثل خون نشسته بر برف ظاهر شد. عرض پناهندگی داشت. در ظلّ درب خانه مبارکه بندگان همایون پناهش دادیم، تا غلام خاصّه باشد، نامش را گذاردیم، گلیخان. تحفهای است پیشکش به پادشاه کل ممالک محروسه ایران، سلطان قدر قدرت، سرخ پوستی از مردم بومی ینگه دنیا که به خاک پای مبارک جواهر آسا از جانب بنده درگاه، حسینقلی، ایلچی دولت علیه ایران تقدیم میشود.
سرخ پوست بر روی تخت خواب خوابیده است. «حاجی» بر بالای سر او ایستاده و با خود حرف میزند. سپس «حاجی» مهر سفارتخانه را برداشته، تمامی بدن سرخ پوست را مهر میزند.
حتی میتوانم بگویم شخصا این غول بیابانی را از بیابانهای ینگه دنیا شکار کردهام. بعید هم نیست قبله عالم بگوید حقیقتاَ شکار این پدرسوخته سرخ پوست ناز شست میخواهد. اگر هم عمرش به دنیا نبود و عمرش به سفر نرسید، شکمش را میدرم و از گند روده خالی میکنم و با کاه پر و پاکیزه. عاقبت بخت حاجی واشد، به یمن این ابوالهول مسی.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۷۵۸)
ماجرای ورود سرخپوست به سفارتخانه، بهترین نمونه برای نمایش تردید و کشمکش درونی «حاجی»، میان وفاداری سادهلوحانه و پذیرش واقعیات است. هنگامی که «حاجی» در برابر درخواست دولت آمریکا مبنی بر تحویل سرخپوست مقاومت میکند و حتی دست رد به سینهی وزیر امور خارجه میزند که شخصاً برای این منظور به نزدش رفته بود، در تیرگی روابط دو دولت تأثیر میگذارد.این رفتار و تصمیم او مغایر با تصمیم اولیهاش است که میخواست سرخپوست را به عنوان غلام به دربار ایران پیشکش کند. مخالفت با درخواست دولت آمریکا، نافرمانی از دولت ایران به شمار میرود زیرا کشور ایران، ضعیف و محتاج حمایت آمریکای قدرتمند است واین چنین، حاجی، ابزاری را که ابتدا برای جلب رضایت ملوکانه در نظر گرفته بود به عنوان وسیلهای برای مخالفت و عصیان از دربار مرکزی به کار میگیرد. در صحنهی پایانی فیلم مشاهده میکنیم که:
* «حاجی با حالی زار و خسته، بقچه حامل زره تنپوشی را که برای اعلیحضرت پادشاه در نظر گرفته بود، باز میکند و آن را به رودخانه میاندازد.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۷۶۲)
چنان که میدانیم «حاجی» زره را برای حفظ جان اعلیحضرت در نظر گرفته بود و اینک آن را به دور میاندازد تا با این کار، شاه را در برابر سوءقصد احتمالی، گلولهی میرزا رضا کرمانی، حفظ نکرده باشد.
خوشبینی و وفاداری ابتدایی «حاجی» نسبت به دربار ایران و نظر نیکوی او دربارهی واشنگتنی که بهشت میخواند و شهری که روشن است و مردمش همواره پاکیزهاند و رخت نو به تن دارند و گدا و عمارت گلی در آن نیست، با قرار گرفتنش در محیط بیروح و سرد سفارتخانه، ماجرای پذیراییاش از پرزیدنت سابق، پناه دادن به سرخپوست، سیلی خوردن از زیر دستش، «میرزا محمود خان مترجم» و کشته شدن سرخپوست، همه و همه سبب میشوند تا وی در حالتی سرسامی، به نفی همهی آن چیزهایی برسد که در آغاز سفر به آنها اعتقاد داشته است. این دگرگونی «حاجی»، نتیجهی کشمکشی است که او با پرسش دربارهی فرهنگ و تمدن کهن یا کهنهی ایران در آغاز استقرارش در واشنگتن مطرح میکند. بعدها به خاطر تعارضی که در ذهنش میان تصورش از شهری چون بهشت با تصویر واقعی آن به وجود میآید، به پاسخهای واقعی دست مییابد.
کشمکش درونی «حاجی واشنگتن» که اصلی-ترین کشمکش داستان است، سایر کشمکشهای موجود در فیلمنامه را به وجود میآورد که در زیر به آنها اشاره میکنیم:

    1. کشمکش میان حاجی و وزیر امور خارجه آمریکا
    1. کشمکش میان «حاجی» و دیلماج
    1. کشمکشی که دیلماج به خاطر مخالفت حاجی با خواستهی دولت آمریکا با آن مواجه میشود و آن به خطر افتادن موقعیتش در مدرسهی طب است.
    1. کشمکش بدنی سرخپوست با دیلماج
    1. کشمکش «حاجی» با دربار آمریکا
    1. کشمکش پنهانی «حاجی» با دربار ایران
    1. کشمکش میان سرخپوست با وزیر امور خارجه؛ آنجا که سرخپوست با تیر و کمان وزیر امور خارجه را که درحال ترک سفارتخانه است، نشانه میگیرد و تیرش به کالسکهی او اصابت میکند.

سایر کشمکشهایی که در داستان به چشم میخورد:

    1. کشمکش سرخپوست و سایر همنژادانش با دولت آمریکا
    1. کشمکش دیلماج با آداب و سنن اصیل کشورش پس از مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب
    1. کشمکش روحی «مهرالنسا» که به سبب دوری از پدر دچارش میشود
    1. کشمکش «مهرالنسا» با دایهاش که دلتنگیها و بیقراریهای او را درک نمیکرد.
    1. کشمکشی که فقرای شهر واشنگتن با وجود موقعیت قدرتمند کشورشان با آن مواجه بودند.
    1. وضعیت اسفباری که مردم ایران در عهد قاجار با آن گلاویز بودند.
    1. تعلیق و هول و ولا:پناه دادن «حاجی» به سرخپوست فراریای که تحت تعقیب دولت آمریکا بوده است، خواننده را تا مشاهدهی واکنش آن دولت در برابر رفتار غیرقانونی «حاجی» در حالت هول و و لا نگه میدارد.
    1. بحران:هنگامی که وزیر امور خارجه، شخصاً برای مطالبهی مرد سرخپوست به نزد «حاجی» میرود و «حاجی» در برابر درخواست او ایستادگی میکند، عنصر بحران داستان شکل میگیرد.
    1. بزنگاه یا نقطهی اوج:با ایستادگی «حاجی» در برابر تحویل دادن سرخپوست به دولت آمریکا، دیلماج موقعیت خود را در مدرسهی طب در خطر میبیند، از این رو به نزد «حاجی» میرود تا او را از تصمیم خود منصرف کند. این ملاقات سبب مشاجرهی لفظی میان آن دو میشود و دیلماج که از لحاظ منصب زیردست «حاجی» محسوب میشد، سیلی محکمی به صورت «حاجی» میزند. سرخپوست با دیدن این صحنه، در بالکن را باز میکند و دیلماج را از آنجا به پائین پرتاب میکند. این حوادث بحران را به نقطهی اوج میرسانند، زیرا دیلماج که کینهی «حاجی» را به دل گرفته است و از طرفی موقعیت خود را در خطر میبیند، به فکر تلافی میافتد و نامهی احضار «حاجی» به تهران و خاتمهی مأموریت او را از دربار میگیرد.
    1. گرهگشایی:بازگشت ناامیدانهی «حاجی» همراه با ناکامی و درماندگی، عنصر گرهگشایی داستان به شمار میرود.

«شخصیتپردازی»
از میان نامهای فراوانی که در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن» ذکر شده است، تنها هفت تن از آنها جزو شخصیتهای اصلی و فرعی داستان به شمار میروند. از مجموع شخصیتهای اصلی و فرعی فیلمنامه، یک تن، «حاج حسینقلیخان صدرالسلطنه»، به عنوان شخصیت اصلی داستان ایفای نقش میکند. شخصیتهای فرعی داستان به دو گروه تقسیم میشوند:

    1. شخصیتهای فرعی درجه یک: شخصیتهایی که در حوادث حضور و نقش چشمگیر دارند. این افراد اینهایند: دیلماج، پرزیدنت، وزیر امور خارجه و سرخپوست.
    1. شخصیتهای فرعی درجه دو: شخصیتهایی که نسبت به شخصیتهای فرعی گروه اول، نقشی کمرنگتر دارند، ولی حضورشان در روند حوادث داستان تاثیر دارد. «مهرالنسا» و «دایه» از این گروه هستند.

باقی اسامی یاد شده را با توجه به تعریف شخصیت در داستان نمیتوان شخصیت به شمار آورد. این اسامی یا توسط شخصیتهای اصلی و فرعی تنها نامی ازشان در داستان آورده شده، مانند: «قبلهی عالم (ناصرالدین شاه)»، امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری، میرزا رضای کرمانی، مهد علیا و… .
یا به عنوان سیاهی لشکر در داستان حضور پیدا کردهاند، افرادی مانند خدمه، جارچی، شهرفرنگی، نامه رسان، درشکه چی، کاسبان و رهگذران و… .
دربارهی شخصیتها و شیوهی شخصیتپردازی در فیلمنامهی «حاجی واشنگتن»، نکات زیر قابل توجه میباشند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم