فصل سوم
سیری در نهج البلاغه
۳-۱- ضرورت زندگی اجتماعی از دیدگاه امام (علیه السّلام)
درنهج البلاغه هم موارد زیادی وجود دارد که در آن به ضرورت زندگی اجتماعی و اجتماعی بودن انسان سفارش شده است و انسان ها را به تعاون و همکاری فرا می خواند. زیرا به تنهایی نمی توان راه رشد و کمال را پیمود و همه نیازهای خود را تأمین کرد که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نسبت به این امر مهم اجتماعی فرمود: «وَ الزَمُوا بِالسَّوادِ الاَعظَم فَإنَّ یَدُالله ِمَعَ الجَماعَه و إیَّاکُم وَ الفِرقَه فإنَّ الشَّاذَ مِنَ النَّاسِ للشَیطَان ِکَما أن الشَاذَ مِنَ الغَنَم؛ همواره با جمعیت و اجتماع باشید که دست خدا همراه آنست، از جدایی و پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها، اسیر شیطان است؛ همان گونه که گوسفند دور از گلّّّه اسیر گرگ.» (نهج البلاغه، خطبه۱۲۷،ص۱۲۵)
۳-۲- یک انسان کامل با همه زیباییهایش:کمالات اخلاقی وانسانی امام علی(ع)برای همه مسلمانان جهان شناخته شده است اما اندکی ازویژگیهای این امام همام را از زبان استاد مطهری ذکر می کنیم.

«علی (علیه السّلام) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدالت رفتار کند؛ خود شخصاً موجودی متعادل و متوازن بود، کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار و کمال جسم و روح را با هم داشت. شب، هنگام عبادت از ما سوی می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد. روزها، انسانها مواسات و از خودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان، پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنیدند. هم متّقی بود و هم حکیم. هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر. هم خطیب بود و هم نویسنده. بالاخره با تمام معنی یک انسان کامل بود با تمام زیبایی هایش.» (مطهری، ۱۳۷۳:ص۱۰)
حضرت علی (علیه السّلام) در زمان خود با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو بود که این نشانه های انسان کامل بودن و جامعیّت او می باشد؛ گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستان و دنیا پرستان می بینیم و گاهی هم او را در صحنه مبارزه با سیاست پیشه های منافق و گاهی هم با مقدّس نماهای جاهل و منحرف.
سخنان او درباره عدل و مساوات بیشتر متوجّه صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بود. عدّه ای پیشنهاد می کردند که با آنها کنار آید و مطامعشان را تأمین کند و او نمی پذیرفت؛ زیرا که او اهل این حرفها نبود برای آن آمده بود که با ظلم مبارزه کند نه اینکه ظلم را تأیید کند.
۳-۳- روزگار امام علی (ع):کمالات اخلاقی و انسانی امام (ع) را تا حدونی بیان کردیم در اینجا تا حدودی به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان آن حضرت خواهیم پرداخت.«همینکه خشم عمومی فرو نشست و شورشیان از کار خود فراغت یافتند؛مردم مدینه متوجه شدند که حوزه مسلمانی بی سرپرست مانده است و باید خلیفه ای برای مردم تعیین شود.چندتن از یاران پیغمبر و مسلملانان با سابقه ای چون طلحه و زبیر که سودای ریاست در سر داشتند. اما شورشیان که سررشته کارها به دست آنان بود با زمامداری اینان موافق نبودند. نظر اکثریت قریب به اتفاق آنان و بسیاری از مردم مدینه(از مهاجر و انصار) به علی (ع) بود. بعضی از مورخان نوشتند که همان روز از علی خواستند که خلافت را بپذیرد سرانجام با او بیعت کردند.ولی عضی گفته اند که رفت و آمدها و گفتگوها دو سه روز طول کشید.به هرحال مردم با علی (ع) بیعت کردند و امام مسلمین تعیین گردید . اما از همان نخستین روز خلافت ثابت کرد که او مرد سازش نیست،او می خواست اسلام را به سادگی عصر پیغمبر برگرداند و این چیزی بود که ثروتمندان حجاز هرگز آن را نمی خواستند. و جون علی(ع) در تقسیم بیت المال همه را به یک چشم نگریست . موجودی را به همه یکسان داد رفتار او در نظر مردمی که ربع قرن به روشی خاص خو گرفته بودند خوشایند نیامد.در آغاز کار گمان نمی رفت که ناخشنودان در کار خود تا آن اندازه جدی باشند و در مقابل خلیفه ای که دیروز با او بیعت کرده بودند بایستند تا اینکه بر علیه امام (ع) جنگ های زیادی را تدارک دیدند و با توطئه های خود امام را مورد آزار و اذیت های زیادی قرار دادند تا اینکه در بامداد نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری هنگام نماز از مردی به نام عبدالرحمان بن ملجم از قبیله بنی مراد ضربت خورد و در بیست و یکم همان ماه دیده از جهان فرو بست.»(شهیدی،۱۳۵۹:ص۱۳۳)
۳-۴- نهج البلاغه:بعد ازقرآن کریم، نهج البلاغه به صورت کلامی نافذ وپرمعنی وگنجینه ای ازعلم ومعرفت است وارزش آن برهمگان واضح وآشکار است.
«نهج البلاغه هم مثل خود علی است؛ کلام انسان مثل خود اوست. چون کلام مُنزَل روح انسان است؛ یک روح پست، کلامش پست است و یک روح عالی، کلامش عالی است. علی
(علیه السّلام) چون یک شخصیت جامع الاضداد است؛ نهج البلاغه هم مثل خود او جامع است. وقتی انسان نهج البلاغه را مطالعه می کند خیال میکند بوعلی سیناست که دارد حرف می زند. یک جای دیگر را مطالعه می کند. خیال می کند ملّای رومی یا محی الدّین عربی است که دارد حرف می زند؛ خلاصه با تأمّل در جای دیگر می بیند که یک مرد حماسی مثل فردوسی است که دارد حرف می زند یا فلان آزادی خواه که به جزء آزادی به چیزی فکر نمی کند و … این ها همه نشانه جامعیت مطالب نهج البلاغه است.» (عزیزی،۱۳۶۰: ص ۱۵۰)
۳-۵-کارآمدی مطالب نهج البلاغه درهمه اعصار و قرون
تا حدود پنجاه سال پیش، گرایش جامعه به مسائل دینی و مذهبی بود و حول محور زهد و
عبادت می جرخید؛ وقتی واعظی بالای منبر می رفت بیشتر سخنرانی را با این خطبه شروع
می کرد «أیُّهَا النَّاسُ إنَّما الدُّنیا دَارٌ مَجازٍوَ الاخَِرهُ دارٌ قَرارٍ فَخُذوا مِن مَمَرِّّکُم لِمَقََرّکُم؛ ای مردم! همانا دنیا جایگاهی ناپایدار و زودگذر است و آخرت خانه ثبات و همیشگی، از این
دنیا که همچون گذرگاهی است برای آخرتتان که ثابت می باشد توشه برگیرید.»
(نهج البلاغه،خطبه۲۰۳ ،ص)
بقیه خطبه های نهج البلاغه خیلی مورد توجّه نبودند. چون جامعه ظرفیت آن را نداشت که از سایر خطبه ها هم استفاده شود. جامعه به سوی یک سری از ارزشها گرایش داشت و بر اساس همین ارزشها از خطبه های نهج البلاغه استفاده می کردند. شایدصد سال می گذشت حتّی یک نفر هم پیدا نمی شد که فرمان امیرالمؤمنین را به مالک اشتر که گنجینه ای از دستورهای سیاسی و اجتماعی است مطالعه کند. چون روح جامعه این نشاط و تمایل را نداشت.برای مثال آنطور که متفکّر بزرگ شهید مطهری که آثار زیادی را درباره امام علی (ع) و نهج البلاغه نوشته اند در کتابش «انسان کامل» می گویند:« روزی امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: فَإنّی سَمِعتُ مِن رَسُولِ اللهِ (ص) یَقُولُ مَن غَیرِ مَوطِنٍ لَن تَقَدَّسَ أُمَهٌ لا یُوخَذُ لِلضَعیفِ فِیهَا حَقَهُ مِنَ القَوِی غَیرَ مُتتبِع.» نهج البلاغه، نامه ۳۱) می گوید که از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) مکرّر شنیدم که می فرمود: هیچ امّتی به مقام قداست، طهارت، مبرّا و خالی بودن از عیب نمی رسد، مگر قبلا به این مرحله رسیده باشد که ضعیف در مقابل قوی بایستد و حقّ خود را مطالبه کند ؛ بدون اینکه لکنت زبان پیدا کند.
جامعه چندین سال قبل نمی توانست این هدف را در خود هضم کند زیرا آنچه که در جامعه آن روز، ارزش بود مسائلی دیگر بود. کلام علی (علیه السّلام) که همه ارزشهای انسانی در آن موجود می باشد و این ارزشها در تاریخ زندگی و شخصیت علی علیه السّلام موجود است.» (مطهری، ۱۳۷۳:ص ۵۴)
۳-۶- ارزشهای اجتماعی نهج البلاغه
درنهج البلاغه، همه مسائل و موضوعات مطرح شده است و اگر کسی بخواهد در هر زمینه ای که دیدگاه علی (علیه السّلام) را بداند به راحتی می تواند با جست و جو در لابلای خطبه ها، حکمت ها و کلمات قصار به جواب موردنظر خود برسد اما گویا مسائلی که بیشتر مدّ نظر علی (علیه السّلام) بوده است؛ حقوق اجتماعی، عدالت، برابری، مبارزه با ظلم بوده است و دیگر نحوه و روش اداره جامعه بوده است که خود ایشان هم در امور کشورداری به طور کامل به این مسائل پایبند بوده است. یعنی همان روش صاف و صادقانه و خالی از غلّ و غش را که در کتاب خود، بیان می کند در اداره امور هم از آنها پیروی می کرد و به هیچ وجه حاضر نبود که مکر، حیله و فریب را در کار خود دخالت دهد.
۳-۷- راه های اجرای نظم و قانون از دیدگاه امام علی(ع)
از دیدگاه امام علی (ع)،از آنجا که جامعه و زندگی اجتماعی یکی از عوامل مهم تربیتی برای انسان محسوب می شود؛سلامت، اصالت، رشدو کمال انسانها به سلامت و اصلاح جامعه بستگی دارد. لذا باید به جامعه و نحوه اداره امور و کارها ی آن بسیار توجّه کرد و راه های سلامت و پیشرفت و ترقّی آن را شناخت و دلایل فساد و عقب ماندگی جامعه را هم بررسی کرد. همان طوری که نهج البلاغه هم سلامت و اصلاح جامعه را در گروی اجرای نظم و رعایت قانون و مقرّرات می داند که اگر اینها رعایت نشوند هرج و مرج، فساد، تباهی، تجاوز به حقوق دیگران را در پی خواهد داشت. امام علی (علیه السّلام) در خطبه ای بسیار ارزشمند نتیجه برقراری نظم و قانون و رعایت صحیح حقوق فرد و جامعه را این گونه بررسی می کند «پس هرگاه که مردم حقوق حکومت را ادا کنند و حکومت نیز حقوق مردم را رعایت کند؛ حق و عدالت در میان آنان قوی می گردد و راه دین و دینداری، استوار و جاودانه می شود و علائم تحقّق عدالت اجتماعی رخ می نماید. امور زندگی فرد و جامعه در مجرای اصلی خود قرار می گیرد و آن زمان است که جامعه و زمانه اصلاح می شود.» (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶،ص۲۴۸).
امّا اندیشمندان اسلامی که در نهج البلاغه تعمّق و تفکّر بسیار داشته اند راه های اجرای نظم و قانون را از دیدگاه نهج البلاغه این گونه بیان نموده اند که در ادامه ذکر خواهد شد.
۳-۷-۱-حکومت و برقراری دولت درجوامع بشری:تشکیل حکومت وبرقراری دولت در جوامع بشری از مهم ترین راه های اجرای نظم وقانون در جامعه می باشد.
زیرابیشترانسانها را عنصر اجبار مجبور به رعایت قوانین می کند. «امام علی (علیه السّلام) نسبت به ضرورت حکومت فرمود: «و إنَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِن أَمیرٍ بِرٍّ أَو فَاجِرٍ یَعمَلُ فَی إمرَتِهِ المُؤمِنُ وَ یَستَمِتِعُ فیها الکَافِرُ وَ یُبلَِّغُ اللهُ فیِها الاجَلُ وَ یُجمَعُ بهِ الفَیءُ وَ یُقاتَلُ بِه العَدُوُّ و تَأمَنُ بِه السُّبُلُ ؛همانا مردم به حکومت و رهبری نیازمبرم دارند، خواه نیکوکار باشند و خواه بدکار. تا مؤمنان درسایه حکومت و برقراری نظم اجتماعی به کار مفید خود سرگرم شوندو کافران نیز از زندگی بهره مند گردند.بایدحکومت وجود داشته باشد تا مردم زندگی عادّی خود را تداوم بخشند تا مالیات های کشور جمع آوری گردند. با دشمنان مهاجم پیکار شود و امنیت در جاده های کشور حکمفرما شود.» (دشتی، ۱۳۸۱:ص۲۱۰)
۳-۷-۲- آداب و رسوم ارزشمند اجتماعی
امام علی (علیه السّلام) بسیار به این امر تأکید می کرد که تبعیضات طبقاتی باید از بین برود و آداب و رسوم ارزشمند اجتماعی اجرا شود که این امر بر اساس گفتار امام (علیه السّلام) از راه های اجرای نظم و قانون در جامعه می باشد.
«لا تَنقُض سُنَّهً صَالِحَهً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِه الامَّهِ وَ اجتَمَعَت بِهَا أُلأُلفَهُ وَ صَلَحَت عَلیهَا الرَعِیَّهُ؛ ای مالک آداب و رسوم پسندیده ای که پیشوایان این امّت به آن عمل کرده اند و ملّت های اسلامی به آن انس و الفت گرفته اند و امور مردم به وسیله آنها اصلاح می گردد، به نابودی نکشان.»(دشتی: ۱۳۸۱:ص۲۴۷)
۳-۷-۳- حکومت ومقررّات کامل الهی
همان طور که ذکر شد بعد از رحلت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) در جامعه اسلامی انحرافات و بدعت های زیادی به وجود آمد حتّی قوانین و مقررّات الهی هم تحریف شد. «عایشه، خلیفه سوم را مورد اعتراض قرار داد و گفت که هنوز پیراهن پیامبر پوسیده نشده که او سنّت خدا و پیامبر را تغییر داده است. امام (علیه السّلام) تلاش زیادی کرد تا قوانین و مقررّات الهی را احیاء کند و حتّی در دوران خلفا، از وظایف خود می کاست که در این امور دخالت کند تا قانون اجرا شود. لذا، امام (علیه السّلام) درخطبه ای ،یکی از راه های اجرای نظم و قانون را در جامعه برقراری حکومت و مقررّات کامل الهی می داند که به وی می فرماید: «و أَعظَمُ مَا افتَرَضَ سُبحَانَه مِن تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالِی عَلَی الرَّعیَّهِ وَ حَقَّ الرَّعیَّهِ عَلَی الوَالیِ، فَریضَهٌ فَرَضَها اللهُ لِکُلِّ عَلَی کُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلفَتِهِم و عِزًّا لِدِینِهم؛ از میان حقوق الهی، بزرگترین حقّی که واجب شده است؛ حقّ حکومت و رهبر اسلامی بر مردم و حقّ مردم بر حکومت و رهبر است
این فریضه ارزشمند بر هر کدام از زمامداران و رعایا قرار داده است؛ زیرا رعایت حقوق حکومت و مردم مایه الفت و پیوستگی آنان با یکدیگر و عزّت و نیرومندی دینشان می باشد.» (دشتی، ۱۳۸۱:ص۲۴۷)
۳-۷-۴- دخالت ونظارت مردم
آشکار است که برقراری نظم و قانون در جامعه، فقط از طریق حکومت یعنی مأموران نظامی امکان پذیر نیست. چون همیشه انسان نمی تواند انسان را کنترل کند و به اجرای قانون در همه زمانها و مکانها مجبور سازد. متأسفانه دنیای امروز برای اجرای قوانین و مقررّات اجتماعی ازاصل »امر به معروف و نهی از منکر» غفلت نموده و با ایجاد راه حل های غیر منطقی با ناکامی و شکست مواجه گردیده است.« از دیدگاه نهج البلاغه اگر ملّتی خود پشتوانه اجرای نظم و مقررّات اجتماعی باشد و همه به کارهای نیک أمر کنند و از کارهای بد پرهیز دارند؛ قانون اجرا می گردد و نظم و عدالت اجتماعی برقرار می شود. لذا در ادامه این دیدگاه را با ذکر خطبه ای شرح خواهیم داد. درست است که حکومت، آداب و رسوم پسندیده و حقوق کامل الهی از عوامل اجرای قانون و نظم اجتماعی به شمار می آیند، امّا همه آنها به نوعی با عامل مردم و اصل «دخالت و نظارت مردم» ارتباط دارند. اگر مردم دخالت و نظارت لازم را نداشته باشند؛ عوامل یاد شده نمی توانند در اجرای قانون و برقراری نظم موفّق باشند. بنابراین برقراری حکومت و اصلاح زمامداران با دخالت، حضور و مراقبت مردم تحقّق می پذیرد که فرمود: «فَلَیسَت تَصلُحُ الرَّعِیَّهُ الَّا بِصَلاحِ الوُلاهِ وَ لا تَصلُحُ الوُلاهُ الَّا بِاستِقامَهِ الرَّعِیَّهِ؛ پس مردم بدون اصلاح زمامداران، اصلاح نمی گردند و زمامداران نیز اصلاح نمی شوند جز با درستی و استقامت مردم یک جامعه.» (دشتی،۱۳۸۱: ص ۲۴۹)
۳-۸- راه های اصلاح وسلامت جامعه ازدیدگاه نهج البلاغه
از آنجا که جامعه و زندگی اجتماعی یکی از عوامل مهم تربیتی محسوب می شوند و سلامت، اصالت ، رشد و کمال انسانها به سلامت و اصلاح جامعه بستگی دارد، باید به جامعه روی آورد و راه های اصلاح و سلامت آن را شناخت و علل فساد زدگی و عقب ماندگی جوامع آلوده را شناسایی کرد و موانع رشد و ترقّی را از سر راه انسانها برداشت.
«از نظر نهج البلاغه، سلامت و اصلاح جامعه را در نظم و اجرای قانون و مقررّات کامل الهی و رعایت قوانین فردی و اجتماعی جست و جو کردکه بی نظمی و هرج و مرج طلبی و تجاوز به حقوق دیگران، فساد، تباهی و سقوط را در پی خواهد داشت.» (دشتی۱۳۸۱: ، ص ۲۴۲) امام علی (علیه السّلام) درکلام ارزشمندی به ره آورد برقراری نظم اجتماعی و رعایت صحیح حقوق فرد و جامعه اشاره می فرماید:
«فَإذا أدَّتِ الرَّعیَّهُ اِلی الوَالی حَقَّهُ وَ أدَّی الوَالِی اِلیهَا حَقَّها عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم و قامَت مَناهِجُ الدِّینِ، و أَعتَدَلَت مَعَالِمُ العَدلِ وَ جَرَت عَلَی أَذلَالِها السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلک الزَّمانُ؛ پس هر گاه که مردم حقوق حکومت را ادا کنند و حکومت نیز حقوق مردم را رعایت کند، حق و عدالت در میان آنان قوی می گردد و را دین ودینداری استوار و جاودانه می شود و علائم تحقّق عدالت اجتماعی رخ می نماید. امور زندگی فرد و جامعه در مجرای اصلی خود قرار می گیرد و آنگاه جامعه و زمانه اصلاح می شود.» (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶،ص۲۴۸)
۳-۸-۱- تقویّت روحیه مسئولیّت پذیری
بر اساس دیدگاه امام علی در نهج البلاغه به این نتیجه می رسیم که اجرای قانون و نظم اجتماعی در جامعه تنها به وسیله مأموران نظامی و انتظامی و دیگر دست اندرکاران نظامی امکان پذیر
نمی باشد زیرا نمی شود برای تک تک افراد در جامعه مأموران مخفی استخدام کرد زیرا نیروی نظامی در همه جا نمی تواند فعّال باشد. در یک کلمه انسان نمی تواند انسان را کنترل کند و به اجرای قانون در همه زمانها و مکانها مجبور سازد. امام علی (ع) در این زمینه در نهج البلاغه
می فرماید:
«إتَّقُوا اللهَ فِی عِبادِهِ وَ بِلادِه، فَإنَّکُم مَسؤُولُون َحتَّی عَنِ البِقَاعِ وَ البَهایِم. أَطیعُواللهَ وَ لا تَعصُوهُ و إذا رَأیتُمُ الخَیرَ فَخُذوا بِه فَاذا رَأیتُمُ الشَّرَّ فَاعرِضُوا عَنهُ؛ ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگار باشید زیرا از همه شما در روز قیامت سؤال خواهد شد، شما مسئول امور آفریده های خدا حتّی از شهرها و حیوانات خواهید بود، خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرپیچی نکنید.» (نهج البلاغه،خطبه۲۱۶،ص۱۷۴).
۳-۸-۲- لیاقت وشایستگی در نظام سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...