نظریه­ های رفتاری

مدل اصلی در این دیدگاه نظریه شرطی شدن کلاسیک است که در واقع اشاره به اکتسابی بودن اضطراب دارد۰(الری و ویلسون (۱۹۷۵) معتقدند، برخلاف نظریه روان­پویایی و سایر نظریه­ های صفات شخصیت، که اضطراب را ویژگی همراه با شخصیت می­دانند نظریه­ های رفتاری در پی آن است که وابستگی­های بیرونی مربوط به ایجاد، حفظ و تغییر جنبه­ های شناختی فیزیولوژی و رفتاری اضطراب را تعیین کند.

در این نظریه اضطراب برچسبی است که به پاسخ­های مختلف می­خورد، این پاسخ­ها چنان­چه قبلاً گفته شد ممکن است جنبه گزارش کلامی، برانگیختگی فیزیولوژیکی ‌از رفتارهای آشکار داشته باشند (سیف، ۱۳۸۳).

نظریه­ های زیستی

نظریه­ های زیستی مربوط به اضطراب از چند منبع حاصل شده: مطالعات پیش بالینی انجام شده بر اساس الگوهای حیوانی اضطراب، مطالعات بیمارانی که عوامل زیستی معین در آن ها دیده شده است، اطلاعات روز­افزون محققان در زمینه عصب­پژوهی(نروساین) پایه، و اثرات داروهای روان­گردان در یک سر این طیف این فکر وجود دارد که تغییرات زیستی قابل اندازه ­گیری در بیماران دچار اختلال اضطرابی خود از عواقب تعارضات روانی است، در قطب دیگر طیف نیز این نظر است که وقایع زیستی، اولیه است و تعارضات روانی، ثانویه با آن ها شکل ‌می‌گیرد. در برخی افراد هر دو حالت ممکن است وجود داشته باشد و در افرادی که علائم اختلالات اضطرابی دارند طیفی از درجات حساسیت بر اساس وضعیت­های مختلف زیستی آن ها ممکن است وجود داشته باشد .

آیزنک (۱۹۶۷) می­گوید تفاوت­های فردی در تجربه اضطراب ممکن است ناشی از توارث ساختار ژنی باشد که افراد را مستعد نوسانات هیجانی پایین یا بالا می­سازد. آیزنک این فرایند را به صورت تمایل به نشان دادن واکنش­های خفیف یا شدید به محرک ویژه­ای که می ­تواند موجب ناراحتی و پریشانی فرد شود تعریف می­ کند (سادوک وسادوک ، به نقل از رفیعی و سبحانیان ، ۱۳۸۲).

نظریه انسان­گرایان و هستی­نگرها

انسان­گرایان و هستی­نگرها بر این باورند که این اختلال­های اضطرابی مانند هر اختلال روانی دیگر هنگامی بروز می­ کند که افراد خود را صادقانه موردنظر و پذیرش قرار نمی­دهند و در عوض به افکار و تغییر افکار هیجانات و رفتار خود می­پردازند. این موضع­گیری دفاعی در نهایت آن ها را دچار اضطراب مفرط می­ کند و ناتوانی در نیروهای بالقوه انسانی را در پی دارد (استورا[۳]، به نقل از دادستان، ۱۳۸۶).

نظریه­ های شناختی

در این نظریه عقیده بر این است که امکان دارد خبر موجب بروز اضطراب گردد. در فرآیندهای شناختی دو عامل در بروز پیشامدهای نامطلوب اهمیت دارد.

الف: قابل پیش ­بینی بودن ب: قابل کنترل بودن پیش­آمدهای قابل پیش ­بینی

بک عقیده دارد که اضطراب بیمارگونه از تکرار بیشتر خطر ناشی می­ شود که در آن فرد تهدید را بیش از آنچه واقعاً هست برآورد می­ کند و وقایع ترسناک را بیش از آنچه هست به شانس نسبت می­دهد.

علائم اضطراب

احساس اضطراب دو مؤلفه دارد: با خبر شدن فرد از تغییرات جسمی خود (تپش قلب و تعریق) و با خبر شدن از اینکه عصبی شده است یا ترسیده است. احساس شرم نیز ممکن است به اضطراب دامن بزند: دیگران می­فهمند که من ترسیده­ام. خیلی­ها وقتی می­فهمند که دیگران پی به اضطراب آن ها نبرده­اند یا شدت آن را درنیافته­اند، تعجب ‌می‌کنند .

اضطراب گذشته از اثرات حرکتی (موتور) و احشایی، بر تفکر، ادراک و یادگیری فرد هم اثر می­ گذارد. اضطراب اغلب اغتشاش شعور و ادراک ایجاد می­ کند، نه فقط در درک زمان و مکان، که حتی در درک افراد و معنا و اهمیت وقایع نیز اختلال ایجاد می کند۰(دیویدسون ، به نقل از شمس ۱۳۸۳).

یکی از جنبه­ های مهم هیجان اثری است که بر انتخابی بودن توجه می­ گذارد. افراد مضطرب مستعد آنند که به برخی چیزها در اطراف خود به طور انتخابی توجه کنند و از بقیه آن ها صرفنظر کنند. آن ها با این کار می­کوشند اثبات کنند که اگر دارند موفقیت خود را ترس­آور تلقی ‌می‌کنند، محق­اند و لذا دارند واکنش درستی نشان می­ دهند. اگر آن ها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند، اضطراب­شان با این واکنش انتخابی تقویت می­ شود و ‌به این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجود می ­آید که یک سر آن ادراک آن ها‌ است و سر دیگرش تشدید اضطراب­شان اما اگر برعکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان ببخشند، اضطراب بجای آن ها ممکن است تخفیف یابد و دیگر نتوانند احتیاط­­های لازم را در پیش بگیرند (سادوک و سادوک، به نقل از رفیعی و سبحانیان، ۱۳۸۲).

اضطراب (اعم از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان) سه مؤلفه را در بر ‌می‌گیرد. واکنش­های فیزیولوژیک، آشفتگی ذهنی (که اخیراًً بیشتر به عنوان محور شناختی مطرح می­ شود) و واکنش­های رفتاری، هر یک از سه بعد را در ذیل مرور می­کنیم.

توجه ‌به این نکته اهمیت دارد که هر کودک مضطربی تمام نشانه­ های جسمانی یا حتی شکایت­های جسمانی را ندارد. همانند بزرگسالان، در میان کودکان نیز هر اختلال اضطرابی خاص، نشانه­ های معینی دارد، برای نمونه، کودکان با اختلال وحشت­زدگی یا اختلال اضطراب جدایی بیشتر از کودکان با اختلال­های هراس شکایت­های جسمانی را گزارش می­ دهند (لت، ۱۹۹۱،به نقل ازفریادیان،۱۳۹۰).

همچنین کودکان بزرگتر بیشتر از خردسالان شکایت­های جسمانی دارند. افزون بر این حتی کودکان با یک نوع اختلال اضطرابی مشابه، الزاماًً نشانه­ های جسمانی یکسانی ندارند. سردرد و معده درد از شایع­ترین شکایت­های جسمانی در اختلال­های اضطرابی کودکان است. سایر نشانه­ های جسمانی شامل تعریق، دشواری در تنفس، سرگیجه، کرختی یا گزگز کردن دست­ها یا پاها، دردهای قفسه سینه یا تهوع، دردهای عضلانی و شکایات جسمانی مبهم مانند گلو درد می­ شود. به طور کلی مطالعات نشان می­دهد الگوی بنیادین واکنش فیزیولوژیک در نوزادان و کودکان مشابه الگوهای بزرگسالان است.

در نشانگان بالینی اختلال­های اضطرابی بزرگسالی، آشفتگی­های شناختی جزء پایدار آن محسوب می­ شود. در حالی که شناخت­های منفی و غیرانطباقی جزء اختلال اضطرابی کودکی تلقی نمی­ شود. آشفتگی­های شناختی در کودکان با اختلال­های اضطرابی به سن آن ها بستگی دارد. به نظر می­رسد شناخت­های منفی تا پیش از دوره نوجوانی بروز نمی­کند زیرا در دوره نوجوانی است که آن ها می ­توانند افکارشان را گزارش دهند و بازبینی کنند. کودکان تا پیش از ۷، ۶ سالگی نمی ­توانند شناخت­های منفی خودشان را شناسایی کنند، ‌بنابرین‏ به دلیل عدم توان شناختی در خردسالان، جنبه­ های شناختی اضطراب در آن ها یا وجود ندارد یا دست­کم به صورتی­که در کودکان بزرگتر، نوجوانان و بزرگسالان دیده می­ شود بروز نمی­کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...