فصل سوم: روش تحقیق
روش تحقیق پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………..۳۴
فصل چهارم: یافته‌های پژوهش
یافته‌های پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۵
الگوهای بازنمایی خانواده در هر فیلم …………………………………………………………………………………………………………۸۹
الگوهای بازنمایی خانواده در فیلم‌های تلویزیونی …………………………………………………………………………………………۹۲
فصل پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۰۰
پیشنهادات و محدودیت‌های پژوهش………………………………………………………………………………………………………..۱۰۹
فهرست منابع………………………………………………………………………………………………………………………………………..۱۱۰
فصل یکم:
کلیات
طرح مسئله
پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعه‌ی عناصر موجود در فیلم‌های تلویزیونی پخش شده از شبکه‌های سراسری تلویزیون ایران، الگوهای مختلف زندگی و روابط خانوادگی را در آن‌ها شناسایی کند.
در دوران معاصر با توجه به تحولات مهم و گسترده‌ای که در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی مردم جهان، از جمله مردم ایران، در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیک و … وقوع یافته است، برخی از نهادهای سنتی جوامع، دست‌خوش تغییر، دگردیسی، تزلزل و یا حتی انحلال شده‌اند. خانواده ـ به عنوان یکی از نهادهای اساسی موجود در همه‌ی جوامع ـ در گذشته جایگاهی مستحکم، شکلی نسبتاً ثابت و اهمیتی خلل‌ناپذیر در ساختار جوامع داشته است. اما در دوران معاصر، این نهاد دیرپا در نتیجه‌ی تأثیرات روندهای متنوع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … با مسایل و چالش‌های کم‌سابقه‌ای روبرو شده است.
در نتیجه‌ی تحولات اجتماعی صورت گرفته در خانواده شکل ثابت و نهادینه‌ی خانواده در جوامع مختلف، متناسب با این تحولات، تغییر یافته و به گونه‌های متفاوت و متکثری تبدیل شده است. شکل‌گیری گونه‌های جدید خانواده، همچون خانواده‌های هم‌جنس‌گرا، خانواده‌های تک‌والد، خانواده‌های بدون ازدواج و دیگر تحولات واقع شده در این عرصه، سبب شده است برخی از بحران در نهاد خانواده و فروپاشی آن سخن بگویند و بر آسیب‌های ناشی از روند جاری تحولات خانواده بر ساختار جامعه و بی جایگزین ماندن کارکردهای خانواده‌ی سنتی در جوامع جدید تأکید کنند.
تزلزل نهاد خانواده در بسیاری از کشورهای صنعتی بسیاری از رهبران جهان صنعتی را نگران کرده و دغدغه‌ای به نام حل مسایل مربوط به خانواده را پدید آورده است. به نظر می‌رسد مشکلاتی که در غرب گریبان‌گیر خانواده و زندگی خانوادگی شده است، کم کم در ایران نیز رخ می کند و به یک «مسئله‌ی اجتماعی» تبدیل می‌شود.
خانواده در ایران، همچون سایر نهادهای اجتماعی، بیش و کم تحت تأثیر شرایط و روندهای اجتماعی برشمرده قرار گرفته و از تأثیرات این تحولات مصون نبوده است. امروزه در ایران انوع متکثری از الگوهای زندگی خانوادگی وجود دارد که هر یک دچار محدودیت‌ها، مشکلات و آسیب‌هایی هستند. این مشکلات و آسیب‌ها تا حدی خود را در افزایش نرخ تجرد قطعی، افزایش سن ازدواج، کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق در جامعه‌ی ایران و روند رو به افزایش این آمار در سال‌های اخیر نشان می‌دهند. برخی آمارهای منتشر شده در سال‌های اخیر از سوی سازمان‌های مختلف که مؤید این مسئله است. بر اساس آمار سازمان ملی جوانان در شش ماهه‌ی نخست سال ۱۳۸۸ میانگین سن ازدواج برای پسران ۷/۲۷ سال و برای دختران ۸/۲۳ سال بوده است که این رقم نسبت به آمار مشابه در سال قبل افزایش سه درصدی و نسبت به ده سال قبل افزایش ۲۷ درصدی داشته است. بر اساس آمار منتشر شده‌ی شورای فرهنگی اجتماعی زنان نرخ تجرد قطعی (جمعیت مجرد بالای ۵۰ سال) در سال ۱۳۸۵، برای زنان ۸/۱ در هر هزار نفر و برای مردان ۴/۱ در هر هزار نفر بوده است که این میزان نسبت به سه دهه گذشته بیش از ۳ درصد افزایش برای زنان و بیش از ۲ درصد افزایش برای مردان را نشان می‌دهد. همچنین بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در ۱۱ ماه ابتدایی سال ۱۳۸۸، به ازای هر ۷ ازدواج یک طلاق صورت گرفته است. آمار منتشر شده‌ی سازمان ثبت احوال نشان می‌دهد در مورد ۱۱ ماه ابتدایی سال ۱۳۸۸، میزان ازدواج نسبت به مدت مشابه سال قبل ۵/۲ درصد کاهش داشته و میزان طلاق نسبت به این دوران ۲/۱۳ درصد افزایش داشته است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعدیل و حل آسیب‌های اجتماعی و مشکلات خانواده در ایران، نیاز به مدیریت فرهنگی اجتماعی صحیح و متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایرانی دارد. تعیین و ترویج الگوهای مطلوب می‌تواند در این زمینه راه‌گشا باشد.
تأثیر رسانه‌های جمعی بر افکار عمومی و نگرش افراد جامعه، تأثیری انکارناپذیر است. رسانه‌ها می‌توانند در ایجاد و ارتقاء منزلت و پایگاه اجتماعی اقشار مختلف مردم و هدایت افکار عمومی جامعه تأثیر گذار باشند. این که رسانه‌ها چه موضع و رویکردی در قبال مسایل اجتماعی اتخاذ می‌کنند، آن را چگونه باز می‌نمایانند و یا چه روش‌هایی را به عنوان راه‌های مطلوب حل مسایل و مشکلات ارائه می‌دهند، در جهت‌گیری نگرش‌های عمومی افراد در قبال مسایل اجتماعی و در مهار یا گسترش دامنه‌ی آن‌ها مؤثر است.
توجه اصلی این پژوهش معطوف به عملکرد سیمای جمهوری اسلامی، به عنوان فراگیرترین رسانه‌ی جمعی در ایران در زمینه‌ی خانواده و الگوهای زندگی خانوادگی است.
در میان رسانه‌ها تلویزیون در عین تأثیر گذاری بسیار بالا، از فراگیرترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌ها در جهان و از جمله در ایران محسوب می‌شود و به خصوص در ایران با توجه به محدودیت سایر رسانه‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد. این رسانه‌ی فراگیر علاوه بر تأثیرگذاری بالا، یکی از مهم‌ترین ابزارهای مدیریت فرهنگی در ایران است که به خصوص در زمینه‌ی مسائل و بحران‌های مربوط به خانواده می‌تواند نفوذ و تأثیر به سزایی داشته باشد.
این پژوهش می‌کوشد با رویکردی اکتشافی، دریابد در میان الگوهای متکثر زندگی خانوادگی، فیلم‌های تلویزیونی چه الگوهایی را بازنمایی می‌کنند؟ کدام الگوها به عنوان الگوهای مطلوب و کدام در حکم شیوه‌های نامطلوب زندگی خانوادگی تصویر می‌شوند؟
تحلیل فیلم‌های تلویزیونی از این منظر می‌تواند با آشکار نمودن رویکرد کلی رسانه‌ی فراگیر تلویزیون ایران به خانواده و الگوهای زندگی خانوادگی، زمینه را برای تشخیص تأثیرات گسترده‌ی این رسانه بر روند تحولات خانواده در ایران فراهم نماید.
در میان پژوهش‌هایی که تا کنون در این زمینه صورت گرفته، مطالعه‌ای که مستقلاً به شناخت گونه‌های مختلف ساخت خانواده، از نظر نقش و روابط جنسیتی، در فیلم‌ها و سریال‌های سینما و تلویزیون ایران پرداخته باشد یافت نشد. اغلب مطالعات این حوزه به شکل غالب خانواده و عمدتاً از منظر نقش‌های جنسیتی و کلیشه‌های جنسیتی بازنمایی شده در سریال‌های تلویزیونی توجه کرده‌اند. با مرور این پژوهش‌ها می‌توان گونه‌های مختلف خانوادگی مستتر در نتایج این پژوهش‌ها را بر اساس نیازهای پژوهش استخراج کرد که به تعدادی از این پژوهش‌ها اشاره می‌شود.
اقدامی (۱۳۸۸) در پژوهش بازنمایی ساخت خانواده در در سینمای ایران به با نگاه به آثار تهمینه میلانی و رخشان بنی‌اعتماد به نوع تصویر و نمایش خانواده و به خصوص زنان در خانواده، توسط این دو فیلم‌ساز زن ایرانی پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که در فیلم‌های مورد مطالعه، هرچند همچنان بر کلیشه‌های جنسیتی تأکید شده است، اما تغییر و تحولاتی در ساختار قدرت خانواده‌ها به نمایش گذاشته است. این تحولات اگرچه کم و به صورت بطئی است اما روندی را به نمایش می‌گذارد می‌توان تغییر به سمت موازنه‌ی قدرت زنان و مردان در خانواده را از آن استنباط کرد (اقدامی، ۱۳۸۸).
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که گونه‌ی خانوادگی بازنمایی شده در فیلم‌های سینمایی مد نظر این پژوهش، عموماً نوعی از خانواده با کلیشه‌ها و نقش‌های جنسیتی را بازنمایی می‌کنند که در عین حال ساختار قدرت بین دو جنس در آن‌ها در حال تغییر است و به برابری نزدیک می‌شود.
محمد رضایی و عباس کاظمی در مطالعه‌ای برای آشکار ساختن شیوه‌های بازنمایی زنان در مجموعه‌های تلویزیونی به تحلیل محتوای سه سریال پخش شده از تلویزیون ایران در سال ۱۳۸۳ پرداخته‌اند. در این مطالعه محققین با تحلیل پژوهش‌ها و نظریات مختلف موجود خاطرنشان می‌کنند که در این پژوهش‌ها «اعتقاد بر این است که بازنمایی زنان در رسانه های جمعی و برنامه های تلویزیونی با نقش‌های کلیشه‌ای فرهنگی در جامعه سازگاری دارند. در مورد بازنمایی مناسبات جنسیتی، معمولاً مردان به صورت انسان هایی مسلط، فعال، مهاجم و مقتدر به تصویر کشیده می شوند و نقش‌های متنوع و مهمی را که موفقیت در آن‌ها مستلزم مهارت حرفه‌ای، کفایت، منطق و قدرت است ایفا می‌کنند. در مقابل، زنان معمولاً تابع، منفعل، تسلیم و کم‌اهمیت‌اند و در مشاغل فرعی و کسل‌کننده‌ای ظاهر می‌شوند که جنسیت‌شان، عواطف‌شان و عدم پیچیدگی‌شان به آنان تحمیل کرده است. رسانه‌ها با نشان دادن مردان و زنان به این صورت بر ماهیت نقش‌های جنسی و عدم برابری جنسی صحه می‌گذارند. در چنین وضعیتی است که رسانه‌های جمعی نه تنها در جهت بسط عدالت در جامعه نیستند بلکه نقش بازنمایی کلیشه‌ها یا تصورات قالبی جنسیتی را به عهده می‌گیرند» (کاظمی و رضایی، ۱۳۸۷: ۸۹).
از پژوهش فوق چنین نتیجه حاصل شده است که در هیچ یک از مجموعه‌های تلویزیونی نقش مادر، نقشی غایب محسوب نمی‌شود؛ اما همواره نقشی اصلی نیست. در اغلب موارد نقش زنان نقشی حاشیه‌ای یا مکمل است. در این مجموعه‌ها روابط زناشویی چندان مورد اعتنا نبوده‌اند. در واقع، علیرغم حضور زن و شوهرها، عموماً ، رابطه زناشویی محور اصلی داستان تلقی نمی شود. «نکته مهم دیگر، ناهمگنی یا عدم یکدستی نقش‌های زنان در این مجموعه‌هاست. نقش‌های فعال زنان به طرز معناداری با سایر زنان مجموعه‌ها فرق می‌کنند. این تفاوت آن قدر زیاد است که این نقش ها بیشتر در قالب یک استثنا بروز می‌کنند و باورپذیری آن‌ها را مشکل می‌سازند. از حیث نمایش زنان و مردان در موقعیت‌های طبقاتی، در اغلب مجموعه‌ها زنان و مردان در موقعیت طبقاتی متوسط نشان داده شده‌اند. مطالعه‌ی نحوه‌ی نمایش زنان و مردان در طبقات مختلف نشان می‌دهد که تفاوت معناداری میان نمایش آن‌ها وجود ندارد. اما، نمایش زنان و مردان برحسب وضع تحصیلی آن‌ها کاملاً متفاوت است. به طور کلی زنان در مراتب تحصیلی بالاتری نشان داده شده‌اند» (همان: ۱۰۶).
در نتیجه می‌توان گفت بر اساس این پژوهش سریال‌های تلویزیونی بیشتر شکل سنتی خانواده را با تأکید بر کلیشه‌ها و تصورات قالبی جنسیتی باز نمایی کرده است و بر نقش حاشیه‌ای زنان تأکید نموده است. در عین حال گونه‌های خانوادگی که در آن تصویر فعالی از زنان به نمایش گذاشته، به صورت استثنا مطرح شده است به نحوی که باورپذیری نسبت به آن را کم کرده است.
اعزازی در پژوهشی جهت شناخت روند نمایش خانواده در تلویزیون، به مطالعه پژوهش‌های صورت‌گرفته در طول سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۳ پرداخته است. یافته‌های این تحقیق برخی تغییرات خانواده در نمایش‌های تلویزیونی را نشان می‌دهد. افزایش تحصیلات و نوع شغل، توجه بیشتر به آسیب‌های اجتماعی از جانب خانواده‌ها و نزدیک شدن برخی کلیشه‌های مردانه و زنانه به یکدیگر از جمله این تغییرات است. در سال‌های اولیه بر خانواده‌ای تأکید شده است که اعضای آن شامل مرد نان‌آور و زن خانه‌داری است که حتی اگر شاغل نیز باشد، در حوزه‌های زنانه و یا در خانه فعالیت می‌کند. مرد در دنیای شغلی و عرصه عمومی فعالیت دارد و زن در دنیای خانوادگی. خانواده مذکور که نشان‌دهنده خانواده طبقه متوسط است، از لحاظ تحصیل و شغل نیز در رده متوسط جامعه قرار می‌گیرد. در رابطه زن و شوهر، زن منفعل و وابسته به شوهر خود است اما در رابطه با فرزندان دارای اقتداری است که به شکل پرخاش‌گری ظهور می‌کند. در سال‌های بعد خانواده‌ای به نمایش درمی‌آید که در آن هرچند زنان و مردان از سطح تحصیل بالاتری برخوردارند و دارای مشاغل میانی و بالای جامعه هستند، اما در روابط میان اعضایش تغییر چشم‌گیری به وجود نیامده است. تقسیم نقش بر اساس جنس هنوز پا بر جاست و زنان به صورت عمده در حوزه خصوصی و مردان در حوزه عمومی قرار دارند. در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی نیز تصمیم‌گیری‌‌های عمومی خاص مردان و تصمیم‌گیری‌های خصوصی خاص زنان است. ویژگی دیگر این خانواده‌ی مدرن تداخل کلیشه‌های جنسیتی زنان و مردان است، با این توضیح که اگر مردان دارای ویژگی مثبت عواطف و احساسات کلیشه زنانه شده‌اند، برعکس زنان با ویژگی منفی کلیشه مردانه یعنی پرخاش‌گری نسبت به اعضای خانواده به نمایش درآمده‌اند. با وجود تغییرات ظاهری در موقعیت اقتصادی- اجتماعی خانواده، موقعیت‌های فرودست خانوادگی و شغلی به زنان و موقعیت‌های فرادست به مردان داده شده است. مردان در کار خانه، مددکار زنان نمایش داده می‌شدند اما زنان، گذشته از نقش‌های سنتی مادری- همسری که مهم‌ترین وظیفه‌ی آنان در نظر گرفته می‌شد، تنها در تصمیم‌گیری‌های مربوط به مسایل جزئی خانواده دخالت داشتند و حتی اگر به صورت منفی با اقتدار تصمیم‌گیری می‌کردند، به طور معمول تصمیمی غلط و دارای عواقب منفی اتخاذ می‌کردند. تصویر مردان در خانواده در طول زمان به تدریج به تصویر مردی تبدیل شد که دارای ویژگی‌های مثبت است. او نه فقط به نسبت همسر خود پرخاش‌گری کم‌تری با اعضای خانواده دارد، بلکه هم‌دلی و هم‌دردی بیشتری با آنان نشان می‌دهد. نقش او در خانواده و در جامعه مهم‌تر و سنگین‌تر از زنان است. برعکس مردان سنتی احساسات خود را پنهان نمی‌کند و دارای احساسات و عواطف مثبت به نمایش درمی‌آید. در کار خانه به همسران خود کمک می‌کند. این مردان که دارای ویژگی‌های مثبت هستند، با جلب هم‌دلی مخاطب برای تجدید نظر در روابط خانوادگی به پدیده‌ی چند همسری رو می‌آورند. در مقابل تصویر زنان در حوزه‌ی عمومی نیز دارای ویژگی مثبت شده است. هرچند زنان همچنان کم‌تر از مردان در حوزه‌ی عمومی به نمایش درآمده‌اند، اما به تدریج در این سال‌ها به مسایل اجتماعی علاقه نشان داده و در مباحث مربوط به جامعه وارد شده‌اند. اگر در سال‌های قبل، کلیشه‌های زنانگی که در خانواده به زنان نسبت داده می‌شد، نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های منفی مانند انفعال و وابستگی بود، در برخورد با پدیده‌های اجتماعی، استفاده از کلیشه‌های احساساتی- عاطفی در مورد زنان بار مثبت به خودگرفت و ورود آن‌ها به جامعه با این ویژگی‌ها به نمایش درآمد. با این حال هرچند که زنان در عرصه‌های عمومی با رفتارهای مناسب مطرح شده‌اند و حضوری مثبت دارند، اما تأثیر حضور در عرصه‌ی عمومی بر روابط خانوادگی آنان بیشتر به صورت قدرت‌طلبی و نه مشارکتی مطرح می‌شود (اعزازی، ۱۳۸۶: ۷- ۳۴).
پژوهش فوق در خصوص گونه‌‌های مسلط خانواده‌های بازنمایی شده از تلویزیون به برخی از مؤلفه‌های مورد توجه پایان‌نامه‌ی حاضر از جمله روابط زن و شوهری، نقش‌های جنسیتی، موقعیت اجتماعی و نظام تصمیم‌گیری در خانواده توجه نموده است. بر اساس نتایج این پژوهش، تغییرات حاصل شده در بازنمایی خانواده در طول مدت زمان مورد نظر حاکی از تحول روابط خانوادگی میان زوجین و عدم تغییر در نقش‌های دو جنس در خانواده است. به این ترتیب که روابط زن و شوهری شامل درجه‌ی بالاتری از صمیمیت متقابل تصویر شده، اما در مقابل همچنان بر نقش‌های کلیشه‌ای و جنسیتی دو طرف تأکید گردیده است.
میرساردو و صداقت در مطالعه‌ی چگونگی نمایش نقش و منزلت زنان و مردان در سریال‌های تلویزیونی ایرانی و خارجی (پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران) سریال‌های ایرانی و خارجی پخش شده در فاصله زمانی ۸ تا ۱۱ شب شبکه‌های یک، دو، سه و پنج سیما در تابستان و پاییز ۱۳۸۳ را مورد تحلیل قرار داده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که در سریال‌های خارجی نمایش داده شده هیچ نقش فرهنگی از سوی بازیگران نقش اول ایفا نشده است و زنان در همه‌ی این سریال‌ها دارای پایگاه اقتصادی مستقل و اکتسابی بوده‌اند. در سریال‌های ایرانی مورد مطالعه‌ی این پژوهش، زنان در تمام صحنه‌ها منفعل و وابسته به نمایش درآمده‌اند همه‌ی آن‌ها از لحاظ اقتصادی به پدر یا برادر خود وابسته بوده‌اند. همچنین نتایج پژوهش حاکی از برتری میزان تحصیلات زنان بر مردان، بالا بودن منزلت شغلی مردان نسبت به زنان (در سریال‌های داخلی)، تایید و تثبیت نقش‌های قالبی بر اساس جنس، تسلط خانه و امور خانوادگی برای زنان و محل کار و شغل برای مردان و برتری میزان اقتدار مردان بر زنان در سریال‌های مورد مطالعه بوده است (میرساردو و صداقت، ۱۳۸۶: ۲۹-۵۶). بنا بر نتایج این پژوهش گونه‌ی مسلط خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی مبتنی بر تفکیک نقش‌های جنسیتی و روابط نابرابر و موقعیت فرودست زنان بوده است.
الیاسی، پورنوروز و محمدی‌مهر در مطالعه نمایش خانواده در سریال‌های ایرانی به تحلیل آماری ترکیب وساختار خانواده‌های نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی با متغیرهای متعدد پرداخته‌اند. در نتیجه ‌این پژوهش، ترکیب متعادل اعضای خانواده‌ها، تعداد متناسب فرزندان، تنوع شغل پدران، بالا بودن میزان استحکام خانواده و بالا بودن میزان خانواده های طبیعی و عادی، بالا بودن رابطه همکاری در میان اعضای خانواده، بالا بودن روابط نزدیک بین اعضا ، رعایت حجاب مادران و دختران، به کار نبردن سخنان زشت و نبودن خشونت در صحنه‌ها به عنوان نقاط مثبت و در مقابل شهری بودن تمام خانواده‌ها و تهرانی بودن اکثر آنان و همچنین مشارکت نکردن مردان در وظایف خانه‌داری و نمایش ندادن اقامه احکام اسلامی را به عنوان نقاط منفی سریال‌های مورد مطالعه مطرح شده‌اند (الیاسی، پورنوروز و محمدی‌مهر، ۱۳۸۶: ۱۳۶- ۱۵۶). در نتیجه‌ی این پژوهش می‌توان چنین برداشت کرد که شکل غالب خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی بر روابط نزدیک میان اعضا و در عین حال تفکیک و تمایز نقش‌های جنسیتی در انجام امور خانواده تأکید داشته است.
صادقی فسایی و کریمی در پژوهشی به تحلیل جنسیتی بازنمایش ساخت خانواده در سریال‌های تلویزیونی ایرانی سال ۱۳۸۳ پرداخته‌اند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد خانواده‌های تصویر شده در تلویزیون، خانواده‌‌ی هسته‌ای با کمترین تعداد عضو است که صرفه‌جویی در هزینه‌های ساخت سریال از عوامل این امر ذکر شده است. همچنین با وجود این که اغلب خانواده‌ها به صورت تک‌همسر نمایش داده می‌شوند اما در موارد زیادی به مردان دو زنه پرداخته می‌شود که در نهایت از اتهام خیانت و بی‌وفایی تبرئه می‌شود. در این سریال‌ها خانواده موفق به گونه‌ای نمایش داده می‌شود که پدری مهربان، دلسوز، راهنما، عادل و البته پول‌دار یا دارای موقعیت شغلی رده بالا، مدیریت خانواده را عهده‌دار باشد. تمکن مالی به نوعی تأکید بر کلیشه نان‌آوری مرد در خانواده است که برای نشان دادن حالت مطلوب برخورداری از ثروت و امکانات زیاد به تصویر کشیده می‌شود. در عین حال تقسیم وظایف اعضای خانواده در سریال‌ها بر اساس جنسیت است. زن نمایش داده شده متعلق به فضای اندرونی و وظیفه‌ی اصلیش کدبانوگری است و اگر در حالتی غیر از این تصویر شوند در نهایت به این نتیجه می‌رسند که کدبانوگری نجات‌بخش زندگی آنان است و تحصیلات، اشتغال و دارایی فراوان هیچ‌یک سرمایه قابل اتکایی برای زنان نیست و زن تنها باید به خانه و خانواده‌اش تکیه کند و با هنر کدبانوگری این تکیه‌گاه را برای همیشه حفظ کند. مرد خانواده تلویزیونی نیز متعلق به فضای بیرون از خانه است و تنها کار خوب و پر درآمد است که می‌تواند ابهت و اقتدار او را حفظ کند. این پژوهش نشان می‌دهد که خانواده‌های نمایش داده شده در تلویزیون، خانواده‌هایی کاملاً سنتی هستند که پوسته‌ای از تجدد و ظاهر امروزی دارند (صادقی و کریمی، ۱۳۸۵: ۸۳- ۱۰۹).
در نتیجه‌ی این پژوهش گونه‌ی مطلوب خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی بر نقش‌های سنتی (مرد نان‌آور- زن خانه‌دار) تأکید دارد.
صادقی فسایی و کریمی در تبیین کلیشه‌های جنسیتی در سریال‌های تلویزیون ایران در سال ۱۳۸۳ به این نتیجه رسیده‌اند که این سریال‌ها به بازتولید بخش زیادی از کلیشه‌های جنسیتی زنان و مردان پرداخته‌اند. آن‌ها با استخراج و شناسایی کلیشه‌های شخصیتی سنتی در فرهنگ سنتی ایران به پنج کلیشه شخصیتی دست یافته‌اند. کلیشه‌های به دست آمده زن را فریب‌کار، ناقص‌العقل، بی‌وفا، منفعل و فرودست، و مرد را صادق، عاقل، وفادار، فعال و فرادست معرفی می‌کنند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد از میان این کلیشه‌ها، چهار کلیشه در سریال‌های تلویزیونی در حال بازتولید هستند. در این سریال‌ها زنان دارای شخصیت‌هایی با خصوصیات فریب‌کاری و انفعال هستند؛ در موارد زیادی مرتکب اعمال و رفتارهای مبتنی بر ناقص‌العقلی می‌شوند؛ و نسبت به مردان در موضع فرودست ظاهر می‌شوند. در مقابل خصوصیات شخصیتی مردان به صورت مردانی صادق، عاقل، فعال و فرادست زنان بروز و ظهور می‌یابد. بنابراین این مطالعه به این نتیجه می‌رسد که تلویزیون ایران و به‌ویژه سریال‌های تلویزیونی، که به دلیل جذابیت بیشتر پرمخاطب‌ترین برنامه‌های سیما هستند، در حال بازتولید کلیشه‌هایی هستند که در فرهنگ سنتی ایران وجود داشته‌اند (صادقی و کریمی، ۱۳۸۴: ۵۹- ۸۹). بنا بر این پژوهش با توجه به تأکید بر بازتولید کلیشه‌های جنسیتی مبتنی بر فرهنگ ایرانی در سریال‌های تلویزیون، می‌توان به طور غیر مستقیم و ضمنی بازتولید نوع خانواده‌ی سنتی با تفکیک نقش‌های جنسیتی را نتیجه گرفت.
نوین و جهان‌دیده در مطالعه سیمای زن در مجموعه‌های تلویزیون داخلی به تحلیل محتوای چهار سریال تلویزونی سال ۱۳۸۱ پرداخته‌اند. این پژوهش نشان می دهد در این سریال‌های تلویزیونی، زنان بیشتر در محدوده سنی ۲۰ تا ۳۹ سال به نمایش درآمده‌اند و نقش آن‌ها به صورت نقش‌های ترکیبی همسر/ مادر و زن شاغل نشان داده شده است. همچنین نوع ارتباطات تصویر شده برای زنان در این سریال‌ها اغلب ارتباط عاطفی و خانوادگی بوده است. بنا بر نظر این پژوهش‌گران دست‌اندرکاران سریال‌های تلویزیونی تلاش می‌کنند تا تصویری منطقی و عقلانی از زنان نمایش دهند. با این حال در تعاملات بین همسران، همراهی و مشارکت بسیار کمی نشان داده می‌شود (نوین و جهان‌دیده، ۸۳). بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که در سریال‌های مد نظر این پژوهش بر نقش مضاعف زنان در سریال‌ها و روابط صمیمی اما بدون مشارکت بین زوجین تأکید شده است.
راودراد در تحلیل تغییرات نقش زن در جامعه و تلویزیون به مقایسه نقش زن در سریال‌های ایرانی در سال‌های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۸ پرداخته است. نتایج این تحلیل نشان می‌دهد که نقش زن در سریال‌های تلویزیونی ایرانی در طول دوره مورد مطالعه تغییر کرده است که این تغییر ناشی از تغییر در وضعیت نقش زنان و همچنین تغییر در نظر فرهنگ‌سازان جامعه نسبت به زنان بوده است که باعث شده تصویر زن در طول این دوره کاملاً متفاوت باشد. تصویر زن در سریال‌های سال ۱۳۷۴، تصویری کاملاً سنتی بوده و مهم‌ترین نقش زن، نقش خانوادگی او به عنوان مادر و یا همسر بوده است. اما این تصویر در سریال‌های سال ۱۳۷۸ بسیار متفاوت است. به طوری که حدود ۶۰ درصد از زنان نقش اول تصویر شده، شاغل، تحصیل‌کرده و دارای فعالیت اجتماعی بیرون از منزل هستند. با این حال زنان شاغل و تحصیل‌کرده سریال‌ها بیشتر از نقش‌های شغلی و تحصیلی، در نقش‌های خانوادگی و در محیط خانه تصویر شده‌اند. نتیجه این پژوهش نشان می‌دهد که با وجود این که در این دوره تلویزیون زنان را به تحصیل و اشتغال تشویق می‌کند، اما این امور را تا جایی که مخل و مانعی برای ایفای نقش‌های سنتی و خانوادگی آنان نباشد مجاز و مورد قبول می‌داند. در صورت تعارض میان نقش‌های خانوادگی سنتی و اشتغال و تحصیل، نگاه سنتی غالب است و زن برای آرامش و دوام خانواده به خانه‌نشینی و عقب‌نشینی از موقعیت‌های اجتماعی ترغیب می‌شود. همچنین نقش اول را در خانواده مردان ایفا می‌کنند و و این نقش تنها در صورتی که به دلایلی چون مرگ، بیماری، بی‌کاری و زندان برای مردان مقدور نباشد به زنان واگذار می‌شود (راودراد، ۱۳۸۰: ۱۳۳- ۱۵۶).
پژوهش فوق بر مؤلفه‌های مربوط به موقعیت و نقش‌های جنسیتی مد نظر پژوهش حاضر تأکید داشته است. بر اساس این پژوهش با وجود نمایش موقعیت و پایگاه اجتماعی بالای زنان از نظر تحصیلی و شغلی، همچنان بر نقش‌های سنتی و خانوادگی جنسیتی زنان در سریال‌ها تأکید می‌شود.
اعزازی به مطالعه ۱۱۲ فیلم داستانی کوتاه و سریال ایرانی که در فاصله زمانی ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۶ پخش شده پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد داستان سریال‌ها اغلب در شهرهای بزرگ اتفاق افتاده است. خانواده‌های نمایش داده شده اغلب خانواده‌ی هسته‌ای بوده و تعداد فرزندان خانواده یک تا دو نفر بوده است. روابط خانواده‌ها اغلب با خویشاوندان و سپس با همسایگان بوده است. هرچند مردان و پسران گاهی در حال انجام کارهای خانه نشان داده شده‌اند اما به طور معمول این امور به عهده زنان بوده است. تصمیم‌گیری‌های خانواده اغلب به صورت اشتراکی تصویر شده‌اند اما با این حال پدر مقتدر و مادر مقتدر هم وجود داشته که اقتدار مادر بی‌دلیل و بیشتر بر اثر اخلاق بد او بوده است. خانه به جای آن‌که به صورت مکانی صمیمانه و عاطفی به نمایش درآید، محل نمایش روابط ضدیتی بوده که این فضای ضدیت ناشی از رفتار اعضا با یکدیگر بوده است و زنان، با اعتراض مداوم به شوهران و فرزندان خود، در این رابطه نقش بیشتری داشته‌اند. حمایت و پشتیبانی اعضای خانواده از یکدیگر بیشتر در حیطه‌ی رسیدگی به امور جسمانی و سلامت و تغذیه بوده است. رفتارهای اعتراضی مادر بیشتر متوجه دختران و رفتارهای هم‌دلی او بیشتر متوجه پسر خانواده بوده است و فرزندان اغلب در برابر والدین مطیع و فرمان‌بردار تصویر شده‌اند (اعزازی، ۱۳۸۰: ). بنابراین با توجه مؤلفه‌های مورد نظر پژوهش، خانواده‌های نمایش داده شده در این فیلم‌ها اغلب دارای روابط غیر صمیمی و غیر عاطفی، ساخت قدرت و نظام تصمیم‌گیری مبتنی بر مشورت (اما همچنان با تأکید بر برتری مرد)، روابط اجتماعی محدود اعضای خانواده و تقسیم کار سنتی بر اساس نقش‌های جنسیتی بوده است.
نتایج پژوهش دیگری، تحلیل محتوای سریال به سوی افتخار، نشان می‌دهد که با وجود آن‌که در سریال مذکور زن به عنوان شخصیت مثبت مطرح است، با این حال کم‌ترین حضور را در صحنه‌ها دارد. بیشتر به عنوان همسر ایفای نقش می‌کند و فرایندهای کنش وی اغلب هم‌دلی و دوستی است. انگیزه‌های رفتاری‌اش همواره مثبت است و از نظر ویژگی‌های فکری، اخلاقی و احساسی، بیشتر از همه در برخوردهایش ویژگی‌های احساسی ملاحظه می‌شود (قاسمی و قره‌شیخ‌لو، ۱۳۷۷). در نتیجه می‌توان گفت از منظر نوع خانواده‌ی مطلوب تصویر شده، این سریال بر نوع خانواده‌ی سنتی و نقش‌ها و کلیشه‌های جنسیتی تأکید داشته است.
اعزازی در پژوهش دیگری از تحلیل خانواده‌های به نمایش درآمده در سریال‌های تلویزیونی سال ۱۳۶۸ به این نتیجه رسیده است که این خانواده‌ها با الگوی مورد تأکید در نظریه پارسونز هماهنگ است. در نتیجه این پژوهش خانواده‌های نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی، خانواده‌های هسته‌ای بوده و تقسیم نقش بر اساس جنس و سنت صورت گرفته است و حالت پدرسالاری در خانواده شکل غالب بوده است. یعنی مادر مسئول امور خانگی و خانه‌داری و پدر مسئول کارهای بیرون از خانه و نان‌آوری بوده است. در این سریال‌ها بر نمایش زنان در خانواده و عدم حضور او خارج از خانواده تأکید بسیاری شده و چنین وانمود شده است که هرگاه زنان قادر به ارائه نقش سنتی خود (مادر- همسر) نباشند، مشکلات خانوادگی بروز می‌کند. همچنین تغییر در سنت‌ها و ارزش‌های ناعادلانه و اصولا هر نوع تغییر در زندگی نامطلوب قلمداد شده و زنان بیشتر از مردان مدافع سنت‌ها (حتی بر خلاف منافع فردی خودشان) بوده‌اند (اعزازی، ۷۳: ۳۴- ۳۷). برخی خصوصیات احساسی زنانه به صورت ضعف و بیچارگی زن نمایش داده شده است. زنان در برقراری ارتباط با همسران خود دارای حالت انفعالی بوده و تقاضای انجام فعالیت‌ها از آنان را داشته‌اند. زنان از نظر روابط اجتماعی، افرادی منزوی تصویر شده‌اند و زنان مسن فاصله فکری زیادی با فرزندان خود داشته تمایل زیادی به انجام کارهای خرافی داشته‌اند. روابط به نمایش درآمده همسران، و حتی سایر اعضای خانواده با یکدیگر، در این سریال‌ها به صورت تسلیم و یا پرخاش‌گری نمایش داده شده است و حل مشکلات خانوادگی نیز نه به صورت منطقی، از طریق گفت‌و‌گو و تفاهم، بلکه به صورت ناگهانی و یا در اثر دخالت و اقدام افراد خارج از خانواده انجام می‌گرفته است (همان: ۱۷۸- ۱۸۰). بنابراین گونه‌ی مسلط خانوادگی بر اساس روابط و نقش‌های جنسیتی تصویر شده در سریال‌های مورد نظر پژوهش بالا، نقش‌های سنتی و جنسیتی و روابط مبتنی بر برتری مرد بوده است.
نتایج مطالعه‌ی پیرحیاتی حاکی از آن است در سریال‌های تلویزیونی زنان بیشتر در نقش خانه‌دار ظاهر می‌شوند و خصوصیات شخصیتی منفی همچون احساساتی بودن، توقع زیاد، تسلیم‌پذیری زیاد، حسادت، مظلومیت و ستم‌کشی، پرحرفی و پرچانگی و خشونت در مورد آن‌ها تصویر می‌شود (پیرحیاتی، ۱۳۷۳). بنابراین در سریال‌های مورد نظر پژوهش بالا، با توجه به تفکیک نقش‌های سنتی و کلیشه‌های جنسیتی در خانواده، گونه‌ای از خانواده‌ی سنتی به نمایش درآمده است.
در مطالعه‌ای با عنوان تصویر زن در سریال چراغ خانه، فعالیت‌های زن نقش اول به عنوان یک دختر جوان به مکان‌ها و امور خاصی محدود می‌شود. در محدوده‌ی خانه، شست‌وشوی ظروف، چیدن شیرینی، گل‌آرایی، کوبلن‌دوزی و در فعالیت‌های خارج از خانه، منفعل بوده و یا به شکل حضور در مکان‌های خرید تصویر شده است. در نقش همسر، بیشتر پیشنهاد می‌کند و یا دختر خود را راهنمایی و یا کنترل می‌کند و در نقش همسر، بیشتر انتظار دارد شوهر مسایل را حل کند، منفعلانه عمل می‌کند و به نحو پایدار به برادر خود وابسته است (قاسمی، ۱۳۷۱). در نتیجه در این سریال با توجه به نتایج پژوهش فوق بر نقش‌های جنسیتی و سنتی و روابط مبتنی بر اقتدار مرد و انفعال زن تأکید شده است.
نتایج پژوهش‌های محمدی، اسدی و افلاتونی (۱۳۵۷) درباره سریال‌های تلویزیونی ایرانی نشان می‌دهند که تفکر و نگاه سنتی در بازنمایی ساخت خانواده، روابط و نقش‌های جنسیتی غالب است. این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در سریال‌ها مرد به عنوان نان‌آور و زن به عنوان کسی که کارهای خانه را به خوبی انجام می‌دهد و نسبت به همسرش وفادار است نمایش داده می‌شوند و مشکلات زناشویی هم تنها با انعطاف‌پذیری زن حل می‌شوند (صادقی و کریمی، ۸۵: ۸۵، به نقل از گالاگر، ۱۹۸۱: ۵۷). بنابراین گونه‌ی خانوادگی مسلط در این سریال‌ها نیز تأکید بر نقش‌های سنتی و جنسیتی و روابط مبتنی بر برتری و اقتدار مرد بوده است.
همان طور که مشاهده می‌شود با توجه به مرور پیشینه‌ تحقیقات انجام شده در زمینه‌ی موضوعات مرتبط با موضوع پایان‌نامه، می‌توان به این نتیجه رسید که در تمامی پژوهش‌های انجام شده، در طول مدت زمان انجام شده‌ی تحقیقات در حدود ۳۰ سال پیش تا سال‌های اخیر، همواره بر نقش‌های سنتی و کلیشه‌های جنسیتی و فرهنگی در خانواده‌های سینمایی و تلویزیونی تأکید و تصریح بسیاری وجود داشته و تصورات قالبی در مورد کلیشه‌های جنسیتی مداوماً در خانواده‌های فیلم‌ها و سریال‌ها بازتولید شده‌اند.
ثبات و دوام بازتولید کلیشه‌های فرهنگی و جنسیتی در تقسیم نقش‌های خانوادگی در حالی است که در سال‌های اخیر نگرش نسبت به جایگاه و موقعیت اجتماعی زنان و در عین حال بعضاً روابط بین دو جنس و ساخت قدرت خانواده در حال تغییر بوده است. تحقیقات انجام شده درباره‌ی خانواده‌های نمایش داده شده در فیلم‌ها و سریال‌ها در سال‌های اخیر نشان می‌دهد، زنان در این فیلم‌ها و سریال‌ها جایگاه و موقعیت برتری نسبت به گذشته یافته‌اند؛ در عین حال روابط بین زوجین به سمت صمیمیت بیشتر گرایش پیدا کرده و ساخت قدرت در خانواده موازنه‌ی بیشتری نسبت به گذشته نشان می‌دهد، هرچند که همچنان بر برتری مرد تأکید بیشتری وجود دارد.
با این حال با وجود تحقیقات متعدد صورت گرفته در زمینه‌ی روابط و نقش‌های خانوادگی، هیچ یک گونه‌ها و انواع خانوادگی نمایش داده شده در فیلم‌ها و سریال‌ها را مورد توجه قرار نداده‌اند و عموماً به شکل غالب خانواده‌های بازنمایی شده اکتفا کرده‌اند. همچنین نمایش خانواده در فیلم‌های تلویزیونی ایرانی که در سال‌های اخیر به صورت وسیع ساخته شده و به نمایش درآمده‌اند، و به دلیل ساختار نمایشی و پخش از تلویزیون الگوهای رفتاری خود را در سطح وسیعی از مخاطبان انتقال می‌دهند، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.
با توجه به این خلأ، پژوهش حاضر در نظر دارد انواع مختلف خانواده‌های نمایش داده شده و همچنین الگوی مطلوب خانواده‌ی تصویر شده در فیلم‌های تلویزیونی را شناسایی کند.
سؤالات پژوهش
سؤالات اصلی:
انواع مختلف خانواده‌های بازنمایی شده در فیلم‌های تلویزیونی ایرانی سیمای جمهوری اسلامی کدامند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...