کلایتون تلاش بسیاری می‌کند تا دیدگاه خود را نگرشی غیر تقلیلی از سطوح گوناگون حیات به ماده محض عنوان کند در حالی که او در بحث فرارویدادگی به این نتیجه می‌رسد که اگر بدن که سطح زیرین و در واقع متکَای نفس یا ذهن است مزمحل شود ذهن نیز مزمحل خواهد شد؛ این نتیجه گیری می‌تواند سؤالاتی جدی را در باب حقیقت ذهن مطرح سازد، از جمله این که استقلال سطح مختص به ذهن از ماده و عدم امکان تقلیل وجودی ذهن به ماده چگونه با وابستگی وجودی این چنینی آن به ماده قابل جمع است؟
امکان اعاده سطح مختص به ذهن در صورت امکان اعاده سطح فرورویداد مختص به آن؛ به این معنا که آیا در صورت اعاده سطح فرورویداده می‌توان تصور نمود که سطح فرارویداده نیز اعاده شود در این صورت این بحث در لوازم بحث نفس شناسی می‌تواند مطرح شود که آیا نسبتی میان این نکته و مسئله معاد وجود دارد یا خیر. البته می‌توان گفت معاد از دید ملاصدرا با این که بدن مادی پس از بازگشت امکان بازگشت نفس را فراهم می‌سازد تفاوت ماهوی دارد زیرا ملاصدرا در آخرین نظرات خود در باب معاد جسمانی به خلق جسم توسط نفس در قیامت اذعان می کند و این نظریه با چنین فرضی سازگار نیست اما این فرض که بدن بعد از بازگشت اقتضا و استعداد دریافت همان نفس را داشته باشد مسئله‌ای است که در خور تأمل می کند.
۳-۱-۳-۵٫ لوازم بحث نفس شناسی
مقصود از لوازم بحث نفس شناسی مسائلی از قبیل جاودانگی می‌باشد. دو دیدگاه کلایتونی و صدرایی در این جهت بسیار با یکدیگر متفاوت می‌باشند و منشأ آن نیز تفاوت در نوع نگاه و زاویه دید آنها به نفس و روش مطالعاتی آنها در باب ماهیت نفس است. کلایتون نفس را از با دید مادی مطالعه می‌کند از این رو نمی‌تواند چیزی بیشتر از ماده یا نتایج آن بیابد و پر واضح است که ذهنی که مادی یا حداکثر وی‍‍ژگی برخاسته از ماده باشد که ابتنای وجودی بر ماده دارد نمی‌تواند مسیری غیر از مسیر مادی را طی کند و آن نیز با جاودانگی نفس ناسازگار است. از آنجا که ذهن نزد کلایتون ابتنای وجودی بر مغز و شبکه‌های عصبی آن دارد لاجرم در پی فروپاشی ساختار مغز، ذهن نیز فرومی‌پاشد اما نزد ملاصدرا و علامه طباطبایی این گونه نیست. هر چند نزد ایشان نفس برخاسته از بدن است به این معنا که بدن مادی تبدیل به نفس می‌شود و نفس برای ادامه مسیر به بدن نیازمند است اما نفس ابتنای وجودی بر بدن ندارد به این معنا که بر اثر ازمحلال بدن نفس نیز مزمحل شود بلکه برعکس، نفس پس از پیدایش مادی نوعی استقلال وجودی از بدن نیز در عین وابستگی دارد و این در مرحله‌ای است که نفس به کمال رسیده و از بدن بی‌نیاز است از این رو پس از فروپاشی بدن و عدم امکان ادامه حیات آن، نفس به طور مستقل از بدن به حیات خود ادامه می‌دهد و این یکی از مهم‌ترین تفاوت‌هایی است که در این دو مکتب مشاهده می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۲٫ امتیازات دو دیدگاه
نگرش ملاصدرا به نفس به وضوح کامل‌تر و جامع‌تر از نگرش نوپدیداری است. زیرا با وجود این که هر دو از ماده آغاز می‌کنند و نفس را پدیده‌ای در ابتدا مادی می‌دانند اما جامعیت نگاه ملاصدرا در مکتب حکمت متعالیه، به ویژه نگاهش به حقیقت وجود به او اجازه می‌دهد نفس را در پهنه‌ای وسیع‌تر از ماده ببیند. از این رو او می‌تواند نفس را پیش از پیدایش مادی رصد کند؛ امری که مکتب نوپدیدارگروی از آن عاجز است. از این گذشته ملاصدرا می‌تواند چگونگی حیات روح پس از مفارقت از ماده را نیز به راحتی ترسیم کند در حالی که مکتب نوپدیدارگروی این توانایی را تا به امروز کسب ننموده است.
زیر بنای این امتیازات در مکتب ملا صدرا نگاه سیال و پویای او به حقیقت نفس است که به او اجازه می‌دهد نفس را در عرصه‌ها و نشئه‌های مختلف ببیند. این ویژگی ملاصدرا را قادر ساخته است که نفس را فراتر از بدن و فراتر از عالم ماده مورد مطالعه قرار دهد.
مطابق آنچه گفته شد می‌توان وجه امتیاز نگرش کلایتون را این دانست که شیوه‌ای که او بر می‌گزیند در واقع می‌تواند کامل کنند حلقه مفقوده‌ای در مطالعات طبیعی در باب نفس دانست که در کلام ملاصدرا به آن تصریح می‌شود.
امتیاز دیگر حکمت متعالیه این است که به سهولت می‌تواند دیدگاه خود را در باب تعالی نفس انسانی بیان دارد در حالی که نگرش نوپدیداری به دلیل محدود بودن در فضای مطالعات مادی از نگرش فراماده محروم می‌ماند.
به عبارت دیگر: دیدگاه نوپدیداری مطالعات خود را بر ویژگی‌های نوپدیدار مادی متمرکز می‌کند به گونه‌ای که از حیطه مطالعه سیر تکاملی طبیعی پدیده‌های مادی خارج نمی‌شود. این امر موجب محدودیت برای این مکتب فکری می‌شود. از این رو نفس را صرفاً در محدوده ویژگی‌های مادی می‌بیند. کلایتون به واسطه نگرش ماده محوری که بر مکتب نوپدیداری حاکم است، از عباراتی که دیگر فیلسوفان برای حقیقت متعالی انسان یعنی نفس انسانی استفاده می‌کنند بهره نمی‌برد و به همین خاطر نیز سطح مطالعات نوپدیداری صرفاً در مطالعه مادی انسان باقی می‌ماند.
دستگاه فلسفی ملاصدرا می‌تواند نفس را به عنوان حقیقتی برخاسته از ماده تا فراسوی ماده مورد مطلعه قرار دهد اما نوپدیداری حداکثری با وجود مزایایی که نسبت به دیگر مکاتب مادی دارد نمی‌تواند نفس را از حد ذهن یا ویژگی آگاهی فراتر ببرد.
۳-۳٫ نتیجه گیری و جمع‌بندی دیدگاه کلایتون، ملاصدرا و علامه طباطبایی
طبیعی است که دو مکتب فکری کاملاً مجزا که به دو تمدن بشری متفاوت تعلق دارند تفاوت‌های بسیار با یکدیگر دارند؛ در عین حال اشتراک در به کارگیری روش فلسفی، طرح مسأله، ساختار بحث و یا در نهایت نزدیک بودن نتیجه گیری میان آن دو که می‌توان مشاهده نمود امور بسیار مهم و گران بهاء به لحاظ میراث بشری است که اجازه می‌دهد دو دیدگاه را در مورد یک موضوع خاص به بحث و مقایسه علمی بگذاریم. در همین راستا با وجود تفاوت‌هایی میان روش کلایتون و ملاصدرا در بحث از نفس، شباهت‌های آنها در طرح مسائل و نتیجه گیریشان امری قابل توجه و تأمل است.
هرچند ملاصدرا و طباطبایی مطالعه نفس را در حیطه مطالعات طبیعی می‌دانند اما عملاً با روش عقلانی صرف به تبیین نفس می‌پردازند؛ از طرف دیگر کلایتون که جمع بندی‌ها و نتیجه گیری‌هایش را به شیوه فلسفی و کلی به انجام می‌رساند، سراسر مطالعه خود را در باب نفس به شیوه تجربی پی می‌گیرد؛ آنچه به عنوان امر قابل تأمل و توجه ذکر شد، نزدیک بودن مسئله علمی حدوث جسمانی نفس کلایتون و ملاصدرا می‌باشد، با وجود تفاوتی که در روش تحقیق در این دو مکتب مشاهده می‌شود.
به واقع می‌توان گفت: نظریه کلایتون می‌تواند در درون دیدگاه ملاصدرا قرار گیرد و به صورت بخشی از منظومه فکری ملاصدرا تلقی شود و نه بر عکس؛ این بدان دلیل است که تمام عرصه دید کلایتون در باب نفس یا ذهن به مسیر پدیداری آن در فرایند تکامل طبیعی بدن مادی منحصر است، در حالی که مطابق آنچه گذشت نگرش صدرایی شامل چرخه‌ای بسیار گسترده از فرایند تکاملی نفس در عالم وجود می‌باشد که عوالم پیش و پس از فرایند تکاملی مادی را نیز در بر می‌گیرد؛ در عین حال این مسیر، خود تنها حلقه‌ای است کوچک در زنجیر طولانی عوالم حیاتی نفس که حتی ترسیم حلقات پایانی آن امری دشوار می کند.
آنچه ذکر شد مبین این امر است که نگرش کلایتون قابلیت انطباق بر نگرش صدرایی را دارد اما نمی‌توان دیدگاه ملاصدرا در باب نفس را بر مکتب نوپدیداری ذهن منطبق نمود. ریشه محدودیت در نگاه کلایتون را می‌توان در وابستگی بیش از حد نفس یا ذهن کلایتونی به بدن جستجو کرد. این وابستگی نیز به نوبه خود برخاسته از روش مطالعات تجربی این اندیشمند است. روش تجربی کلایتون که آمیخته‌ای از مطالعات زیست شناختی، شیمی و بیوشیمی در مورد چگونگی فرایند تحول تکاملی موجودات در عرصه تکامل تاریخی است صرفاً برای وی مجال جستجوی حقایقی را فراهم می‌آورد که به لحاظ وجودی منحصر در گردونه طبیعت و محدود به حدود مادی می‌شوند؛ در حالی که نگرش فلسفی عقلانی محض ملاصدرا و طباطبایی به آنها اجازه می‌دهد پا را از محدوده عالم مادی فراتر گذارند و به مطالعه نفس در فرایند تکاملی اش، پیش و پس از عالم ماده بپردازند.
تمامی مباحثی که کلایتون ارائه داد بیان‌گر این می‌توانست باشد که ذهن ویژگی‌ای است که از درون ماده برخاسته است و به لحاظ وجودی مبتنی بر آن می‌باشد. این ویژگی ضمن عدم تقلیل به ماده، دوگانگی جوهری با ماده ندارد بلکه برخاسته از حقیقت ماده و تجلی یافته از آن است. در مقابل دیگاه کلایتون، ملاصدرا بدن مادی را برخاسته و تجلی یافته از حقیقت سیال و پویای نفس می‌داند. این نوع نگرش به نفس و بدن و رابطه آن دو باز می‌گردد و به زاویه دیدی که ملاصدرا به نفس دارد. نگرش ملاصدرا چون نگرشی فرامادی است نوع تبیین او از ماهیت نفس نیز فرامادی است؛ از این رو ماده و حیاتی مادی خود بخشی از مسیر تکاملی نفس تلقی می‌شود. به نظر می‌رسد این تفاوت به جامعیت نگاه ملاصدرا نسبت به کلایتون باز می‌گردد.
۳-۴٫ بررسی تطبیقی

مشترکات
تفاوت ها

ویژگی‌ها

پیدایش نفس و ذهن مادی است. نفس و ذهن با بدن تعامل دو سویه دارند. نفس و ذهن دارای تأثیر علَی در بدن و جهان اطراف می‌باشند.
در دیدگاه کلایتون ذهن از ماده پدید می‌آید و ویژگی مبتنی بر ماده است اما در نگاه ملاصدرا و طباطبایی نفس در مراحل اولیه همان ماده (نباتی) است که به مرور و بر اثر طی نمودن مراحل وجودی به سوی تجرد و بی نیازی از ماده پیش می‌رود و به آن می‌رسد.

مبانی

ماده به عنوان حقیقتی خارجی پذیرفته می‌شود از این رو نفس در حیطه مطالعات تجربی و طبیعی قرار می‌گیرد.
در دیدگاه کلایتون برای نفس حقیقتی فراتر از ویژگی‌های ماده وجود ندارد اما در نگاه ملاصدرا و طباطبایی نفس حقیقتی مادی است که به سوی تجرد و بی نیازی از ماده حرکت می‌کند.

راهکارها

استمداد از تأملات فلسفی برای تبیین فرایند تحقق نفس یا ذهن و رابطه آن با بدن.
کلایتون صرفاً به مطالعه تجربی ذهن و بدن می‌پردازد اما ملاصدرا و طباطبایی ضمن پذیرش مطالعات تجربی به شیوه فلسفی به مطالعه نفس می‌پردازند.

اهداف

شناخت ماهیت نفس و کشف رابطه آن با بدن است.
بررسی ذهن توسط کلایتون به منظور شناخت تأثیر و تأثر ذهن نسبت به مغز و شبکه‌های عصبی آن به منظور دست یابی به اموری از قبیل امکان شبیه سازی آن در آزمایشگاه یا تشخیص تأثیرات داروها بر هر یک از مغز و ذهن و یا اموری از این قبیل است. ملاصدرا و طباطبایی نفس را به منظور شناخت حقیقت آن و تشخیص نیازهای آن بیشتر و نیز شناخت عوامل مؤثر در سعادت و شقاوت آن مورد بررسی قرار می‌دهند.

آثار

اثبات حقیقت خارجی نفس و ذهن. اثبات تحقق مادی و جسمانی نفس و ذهن و نیز وجود رابطه علَی میان نفس و بدن و ذهن و مغز.
در نگرش کلایتون ذهن ابتناء وجودی بر مغز دارد از این رو با فروپاشی ماده (مغز)، ذهن نیز نابود می‌شود از این رو رشد و نمو و دایره حیاتش در محدوده ماده ترسیم می‌شود اما در دیدگاه ملاصدرا و طباطبایی نفس در محدوده خاصی از حیات خود(مرحله نفس نباتی، حیوانی و تا حدودی انسانی)با ماده مرتبط است، پس از این مراحل نفس به مرحله ای از کمال می‌رسد که از ماده بی نیاز شده و بدن را رها می‌کند و به حیات خود ادامه می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...