می خرد ؟! …
شاعر از ساعتهای سه گانه با سخن از نبرد و فداکاری سخن می گوید و جایگاه قهرمانان را با
تعابیر زیبایش جاودانه می کند ، و از آنها لوحهایی سنگی و زیبا می سازد که از درد و اندوه
سخن می گویند ، اندوهی که هیبت و ترس آن روز نحس را در خاطره ها زنده نگه می دارد .
الساعه الأولی
أنا ساعه النفس الأبیّه الفضلُ لی بالأسبقیه
أنا بکرُ ساعاتٍ ثلاثٍ کلها رمزُ الحمیّه
بنتُ القضیّهِ إنّ لی أثراً جلیلاً فی القضیّه
أثرَ السیوفِ المشرفیّه وَ الرِّماحِ الزاغبیّه
أودعتُ فی مُهجِ الشبیبهِ نفحه َ الرُّوحِ الوفیّه
لابُدَّ مِن یومٍ لهُم یَسقی العدَی کأسَ المنیّه
قسماً بروح ِ ( فؤاد ) تصعد ُ من جوانحِهِ زکیّه
تأتی السماءَ حفیه فتحلّ َ جنَّتَها العلیّه
****************
الساعه الثانیه
أنا ساعه الرجل العتیدِ أنا ساعه بأسِ الشدیدِ
أنا ساعه موتِ المُشرَّف کُلَّ ذی فعلٍ مَجید
بَطلی یُحطِّم قیدَه – رمزاً لتحطیم ِ القیودِ
زاحمتُ مَن قبلی لأسبقَها إلی شرَفِ الخلودِ
قسماً بروحِ ( محمدٍ ) تلقی الرَّدی حُلوَ الورودِ
قسماً بأمِّکَ عند َ موتِکََ وَ هیَ تهتفَ بالنَّشیدِ
وَتری العزاءَ عَن ابنها فی صیته الحسن البعـیدِ
ما نالَ مَن خدمَ البلادَ أجلَّ مِن أجرِ الشهیدِ
****************
الساعه الثالثه
أنا ساعه الرّجل الصبورِ أنا ساعه القلبِ الکبیـرِ
رمزُ الثباتِ إلی النّهایه فی الخطیر ِ مِن الأمور
بَطلی أشدّ علی لقاءِ الموتِ مِن صُمِّ الصخور
قسماً بروحِک یا ( عطاء ) وَ جنّهِ الملِکِ القدیر
وَ صغارِکَ الأشبالِ تبکی اللّیث بالدّمع الغزیر
ما أنقذَ الوطَنَ المفدّی غیرُ صبّارٍ جسـور( همان ، ص ۲۸۱)
من ساعت نفسی با عزتم در حالی که فضیلت من در سبقت جستنم است.
من اولین ساعتهای سه گانه ام ، ساعتهایی که همه رمز جوانمردی و مردانگی هستند .
من دختر قضیه فلسطینم ، و من اثری بزرگ بر انتفاضه دارم .
اثر شمشیرهای تیز مشرفی و نیزه های کرک دار و از پر پوشیده .
من در دلهای جوان رایحه روح وفاداری را به ودیعه گذاشتم .
و ناگذیر بایستی برایشان روزی باشد که در آن روز دشمن جام مرگ را بنوشد .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سوگند به روح فؤاد که از اندام پاکش جدا شده و اوج گرفت .
آسمان را در آغوش گرفت و در بهشت برگزیدگان فرود آمد . …
****************
من ساعت مردی سر سختم ، من ساعت خشم شدیدم .
من ساعت مرگی هستم که هر صاحب عمل نیکی را ارج می نهد .
قهرمان من بندش را پاره می کند که رمزی باشد برای دریدن قیدها و بندها . ( در توضیح این بیت باید گفت :
اعدام در حق سه شهید نام برده به ترتیب در سه ساعت متوالی ابتدا فؤاد و بعد محمد وسپس عطاء اجرا شد ،
در حالی که مقرر شده بود عطاء نفر دوم و محمد نفر سوم باشد ولی محمد بند خود را به هنگام اعدام دوستش
پاره کرد و خود طناب دار را به جای ایشان در گردن آویخت .)
با آنکه پیشاپیش من بود رقابت ورزیدم تا برای به دست آوردن شرافت ابدی از او پیشی بگیرم .
سوگند به روح محمد که مرگ را چون طراوت گلها در آغوش گرفت .
سوگند به فریادهای ترانه وار مادرت به هنگام مرگ تو .
و سوگند به او که تسلی مرگ پسرش را در بلندی شهرت ابدی او می بیند .
هرکس که به کشور خدمت می کند بهتر و برتر از اجر شهید پاداشی نمی گیرد .
******************

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...