منابع پایان نامه ها | دلبستهی ناایمن: اجتنابی – 9 |
دلبستگی را میتوان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. این که کودک مراقب خود را- که معمولاًمادر اوست- میجوید و به او میچسبد، مؤید وجود دلبستگی میان آن ها است. نوزادان معمولاً تا پایان ماه اول عمر خود شروع به نشان دادن چنین رفتاری میکنند و این رفتار برای تسریع نزدیکی به فرد مطلوب طراحی شدهاست[۳۲].
جان باولبی دلبستگی شیرخواران به مادران خود را مطالعه نموده و نتیجه گرفتهاست که جدایی زودرس نوزادان از مادران خود تأثیر منفی شدیدی بر رشد هیجانی و هوشی کودک می گذارد. او رفتار دلبستگی (attachment behavior) را که در سال اول زندگی پدید می آید اینگونه توصیف کرد: میل به تماس جسمی بین مادر و کودک هنگامی که کودک دچار گرسنگی، ترس یا ناراحتی است[۳۲].
اصطلاح پیوند(Bonding) را گاه مترادف با دلبستگی به کار میبرند، در حالی که این ها دو پدیده متفاوتاند. پیوند به احساس مادر درباره نوزادش مربوط است و با دلبستگی فرق دارد. مادر به طور طبیعی نوزاد را منبع احساس امنیت تلقی نمیکند، در حالی که در دلبستگی چنین است. پژوهشهای بیشتر نشان دادهاست که پیوند مادر با نوزاد زمانی شکل میگیرد که تماس پوستی یا سایر انواع تماس نظیر صوتی یا چشمی برقرار می شود[۳۲]. برخی محققان با این نتیجه رسیده اند که اگر مادر بلافاصله پس از تولد نوزادش تماس پوستی با او داشته باشد، پیوند قویتری برقرار می کند[۱۰, ۳۲] و ممکن است مراقبتهایش را با توجه بیشتری انجام دهد. حتی برخی پژوهشگران وجود دورهای حیاتی را مطرح کرده اند که بلافاصله پس از تولد شروع می شود و این تماس پوستی باید طی آن صورت گیرد تا پیوند برقرار شود[۳۲].
باولبی مبنایی تکاملی و داروینی برای رفتار دلبستگی قایل بود و میگفت این رفتار، حمایت بزرگسالان از فرزندانشان را تضمین می کند. در مطالعات کردارشناختی دیده شدهاست که نخستیهای غیر انسان و سایر حیوانات نیز الگوهای رفتار دلبستگی را که احتمالاً غریزی و تحت سلطه تمایلهای مادرزادی است، از خود نشان می دهند. نقشپذیری(imprinting) نمونه ای از نظام دلبستگی غریزی است که در آن برخی محرکها می توانند الگوهای رفتاری ذاتی را در چند ساعت نخست رشد رفتار حیوان برانگیزند. با این کار، فرزند حیوان در دورهای حیاتی که در اوایل رشد اوست، به مادر خود دلبسته می شود. وجود چنین دوره حیاتی یا حساسی را که طی آن دلبستگی پیدا می شود، برای نوزاد انسان نیز حدس زدهاند. وجود رفتار نقشپذیری در انسان شدیداًً محل مناقشه است، اما وجود پیوند و دلبستگی در سال اول زندگی به مقدار زیادی شبیه آن دوره حیاتی است. به عبارت دیگر مدت این دوره در انسان در مقیاس سالهاست، نه ساعتها[۳۲].
ماری اینزورت(Mary Ainsworth) مشاهدات باولبی را گسترش داد و نتیجه گرفت تعامل بین کودک و مادر در طول دوره دلبستگی به میزان قابل ملاحظهای بر رفتار فعلی و آتی کودک تأثیر می گذارد. بسیاری از مشاهدهگران معتقدند که الگوهای دلبستگی شیرخوار بر روابط هیجانی او در دوران بزرگسالی تأثیر می گذارد[۳۲].
اینزورت مشاهدات گسترده ای روی کودکان و مادرانشان در اوگاندا و ایالات متحده انجام داد و نوعی شیوه آزمایشگاهی برای سنجش درجه امنیت دلبستگی کودکان ۱۲ تا ۱۸ ماهه ابداع کرد. این شیوه که موقعیت ناآشنا (strange situation ) نامیده شد، شامل مجموعهیی از رویدادهاست که در آن ها کودک هنگامی که مراقب اولیه اتاق را ترک می کند و به آن برمیگردد، مشاهده می شود. طی این توالی، کودک از طریق آینهی یک طرفه تحت مشاهده قرار میگیرد و شاخصهای گوناگون از جمله سطح فعالیت، میزان درگیری در بازی، گریه و سایر نشانه های آشفتگی، فاصله از مادر و تلاش برای جلب توجه مادر، فاصله با غریبه و تعامل با او، ثبت میشوند[۹]. بر اساس رفتارهایشان، کودکان در یکی از سه گروه زیر طبقه بندی میشوند:
دلبسته ایمن(securely attached) ، صرفنظر از اینکه کودک به هنگام رفتن مادر از اتاق آشفته شود یا نه، شیرخوارگانی که به عنوان دلبسته ایمن طبقه بندی میشوند، هنگام بازگشت مادر به اتاق با او تعامل میکنند. بعضی کودکان از فاصله دور با نگاهی نشان می دهند که متوجه بازگشت مادر شدهاند و همچنان مشغول بازی با اسباببازیها میمانند. برخی دیگر خواهان تماس بدنی با مادر میشوند. عدهیی هم در سراسر جلسه ارزیابی فقط به مادر توجه دارند و هنگامی که مادر از اتاق میرود، پریشانی شدیدی نشان می دهند. یطور کلی ۶۰ تا ۶۵ درصد کودکان شیرخوار آمریکایی در این گروه قرار می گیرند[۹]. کودک مشکلات سازگاری کمتری بروز میدهد؛ اما این کودکان در طول بخش اعظم زندگی خود معمولاً تحت فرزندپروری منسجمتر و متناسب با سطح رشدی خود بوده اند[۳۲].
دلبستهی ناایمن: اجتنابی ( insecurely attached: avoidant) این شیرخواران به هنگام بازگشت مادر از تعامل با او پرهیز میکنند. بعضی از آن ها مادر را تقریباً به کلی ندیده می گیرند و برخی نیز در جهت تعامل با مادر و هم در جهت اجتناب از تعامل با او واکنشهایی نشان می دهند. شیرخواران اجتنابی هنگام حضور مادر در اتاق توجه کمی به او دارند و هنگامی که مادر از اتاق بیرون میرود، غالباً پریشانی نشان نمیدهند و اگر هم نشان دهند هر غریبهای نیز همانند مادر می تواند به آسانی آن ها را آرام کند. حدود ۲۰ درصد از شیرخواران آمریکایی در این طبقه قرار می گیرند[۹]. در این گروه کودک مضطرب است، به والدین میچسبد و از آن ها خشمگین است. این کودکان نوعاً از خانوادههایی هستند که در آن ها بزرگسالان نیز با خانواده خود دلبستگی ناایمنی داشته اند، قادر به فرزندپروری منسجم، پاسخدهی هیجانی و مراقبتی شبیه والدین دارای دلبستگی ایمن نیستند[۳۲].
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 03:54:00 ب.ظ ]
|