کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



* کژدم: هشتمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «عقرب»، به لاتین «Scorpius»، و نشانۀ اختصاری آن «♏» می‌باشد. این برج فلکی، به صورت عقربی تصور شده است. صورت فلکی کژدم برج هشتم از دایرهالبروج است و مابین برجهای میزان (ترازو) و قوس (نیمسب) قرار دارد. معادل این برج در سانسکریت vṛ́ṡcika- نام دارد (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۱۱). در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه آبان است.
ریشه شناسی: مطابق بهار (۱۳۷۵: ۵۷) و نیبرگ (۱۹۷۴: ۸۲)، این واژه در اصل «گزدم» به معنای «دارای دم گزنده» بوده است؛ و در فارسی نو به صورت «کژدم» و به معنی «دارندۀ دم کژ یا خمیده» بکار می‌رود: فارسی میانه: gazdum «دارای دم گزنده» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۶۴، ۳۶۵؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۷۸؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: مرتبط با gašt [gšt] «گزیده» (بویس، ۱۹۷۷: ۴۲)؛ [gšt] «مار» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲)؛ فارسی نو: کژدم «دارای دم خمیده»؛ معادل انگلیسی: Scorpion از لاتین Scorpio ؛ معادل عربی: عقرب [ˁaqrab] (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۰)؛

gēhān [gyhˀn’ | Paz. gēhą | Av. gaēϑanąm | M, N gihān, ǰahān]
* گیهان: کیهان، جهان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات و ریشه شناسی: این واژه وام گرفته از واژه اوستایی gaēϑanąm به معنی «جهان مادی» است که خود مشتق از واژۀ gaēϑā- «جانور اهلی» است. واژه عربی حیوان به معنی «جانور اهلی» نیز از ریشه «حیّ» به معنی «زنده بودن» ساخته شده است: سانسکریت: از ریشه jiv- «زندگی کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۲۲)؛ اوستایی: gaēϑanąm «جهان مادی» مشتق از gaēϑā- «جهان، موجود، خانه، دارایی، مزرعه، مال و حیوان» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۶)؛ فارسی باستان: مشتق از gaiϑā- «جانداران» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۲)؛ فارسی میانه: gēhān (بهار، ۱۳۴۵: ۱۸۵؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۷۸؛ هوبشمان، ۱۸۹۵: ۵۱)؛ فارسی میانه ترفانی: gētīg [gytyg] «جهان، گیتی» (بویس، ۱۹۷۷: ۴۴)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: gēhān (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۶۹؛ بویس، ۱۹۷۷: ۴۳)؛ [gyh] «جهان»، [gyhˀn] «جهان ها» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲)؛ پازند: gēhą (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲)؛ فارسی نو: گیهان، کیهان، جهان (هوبشمان، ۱۸۹۵: ۹۶)؛ انگلیسی: از ریشه live (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۲۲)؛ معادل عربی: عالم (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۳۰).
ترکیبات:
zāyč ī gēhān [zˀyc y gyhˀn’] «زایچه گیهان، طالع عالم».

Gōzihr [gwcyhˀl, gw(k)cyhl | Av. gao-čiϑra- | Ar. ǰawzahr, N gawzahr]
(نجوم)
* گوزهر: جوزهر، مدار ماه، عقدتین ماه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه gao-čiϑra- به معنی «گاو-تخمه» یکی از صفات ماه است که در اوستای متأخر (یشت ۷، ۱، ۱۶؛ وندیداد ۲۱: ۹) ذکر شده است و در لغت زند پهلوی به gōspand-tōxmag و gōspand-čihrag ترجمه شده است (مکنزی، ۲۰۰۲: ۱۸۴). انتخاب واژه gōzihr برای آنچه در آسمان باعث خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی می‌شود، نشان دهنده این است که قدما می‌دانسته اند که این دو پدیده نجومی با مدار ماه مرتبط است. پژوهشگران متون پهلوی تا قبل از تقی‌زاده (۱۳۱۶: ۵۲۰) گوزهر را ستاره دنباله داری می‌پنداشتند که به دور خورشید می‌گردد.[۱۷] به هر حال، از آنجا که قدما می‌دانسته اند که عامل گرفتگی خورشید، ماه است، با انتخاب واژه gōzihr برگرفته از واژه اوستایی gao-čiϑra- که صفت اصلی ماه است خواسته اند بدون اینکه مستقیماً چهره ایزدی ماه را آلوده کنند، خورشیدگرفتگی را به یکی از جلوه های او نسبت دهند. ارتباط ماه و تخمه گاو در جای جای ادبیات پهلوی آشکار است؛ برای نمونه، در بندهشن (۱-الف: ۱۴) آمده است: «گاو یکتاآفریده سپید وروشن بود چون ماه»؛ (۶-هـ : ۲و۳) «روشنی و زوری که در تخمۀ گاو بود به ماه سپرده شد و آن تخمه به روشنیِ ماه پالوده شد»؛ از طرفی بنا بر بندهشن (۵-الف: ۲)، شرف ماه در برج گاو است؛ و همچنین در نجوم سنتی نیز، شرف ماه، سر گوزهر، و دم گوزهر، هر سه، در ۳ درجه از خانه شرف خود می‌باشند؛ از همه مهمتر، در بندهشن (۳۴: ۱۷)، در توصیف فرجام گیتی آمده است: «گوزهرمار که بر تیغ ماه جای دارد، از آسمان به زمین خواهد افتاد». این جمله به روشنی مکان گوزهر را بر روی ماه نشان می‌دهد. در بندهشن، دلایل و نشانه های دیگری نیز دال بر انطباق ماه و گوزهر وجود دارد و کلیه داده های نجومی در مورد گوزهر مستقیماً به ماه ربط پیدا می‌کند. برای مثال، در (۵الف: ۵) آمده است: «گوزهر درون آسمان همچون ماری ایستاد: سر به دوپیکر و دنب به نیمسب، چنان که میان سر و دنب همیشه شش برج فلکی هست». توضیح اینکه، مار-شکل بودن گوزهر به دایره‌وار بودن مدار ماه مرتبط است و اینکه فاصلۀ بین سر و دنب، همیشه شش برج است به این معنی است که بین سر و دم همیشه ۱۸۰ درجه فاصله است و از آنجا که خورشید در هر روز یک درجه از دایرهالبروج را طی می‌کند، ۱۸۰ روز طول می‌کشد تا از سر گوزهر به دنب گوزهر برسد یعنی بین دو خورشیدگرفتگی متوالی ۱۸۰ روز یا دقیقتر بگوییم ۶ ماه قمری فاصله است. حال، همین مطلب در بندهشن (۲۵: ۲۷)، در مورد ماه هم آمده است: «ماه به ۱۸۰ روز باز به آن جای بیاید که از آغاز برفت». منظور از آمدن ماه به جای اول، تنها و تنها، تکرار چرخه خسوف و کسوف است که به گوزهر مرتبط است وگرنه ماه عملاً بعد از ۵/۲۷ روز به جای اول خود در دایرهالبروج باز می‌گردد. همچنین بر طبق بندهشن (۵-الف: ۵)، حرکت گوزهرمار از عقب است. توضیح اینکه، حرکت عقدتین برعکس حرکت خورشید و سیارگان است زیرا حرکتِ همه سیارات از حمل به ثور، از ثور به جوزا، از جوزا به سرطان و الی آخر است؛ اما، حرکت عقدتین (یعنی حرکت مکان خورشیدگرفتگی) از حمل به حوت، از حوت به دلو، از دلو به قوس و الی آخر است. توضیح واضحتر اینکه اگر امسال کسوفی در اول حمل رخ دهد، سال بعد همان نوع کسوف در برج حوت است و الی آخر. بر طبق بندهشن (۵الف: ۵) نکته‌ای دیگر در مورد گوزهر این است که: «هر ده سال، آنجا که سر است دنب و آنجا که دنب است سر قرار می‌گیرد». توضیح اینکه ماه پس از ۱۹ سال دوباره به همان وضعیت سابق نسبت به خورشید و دایرهالبروج قرار می‌گیرد. به همین خاطر است که در دوران هخامنشی برای تطابق تقویم قمری با تقویم شمسی، یک الگوی ۱۹ ساله را تکرار می‌کردند. این باعث می‌شد که اگر در ماه اول از سال اول خورشیدگرفتگی در عقدۀ رأس رخ داده، ۱۹ سال بعد، یعنی در ماه اول از سال بیستم، دوباره در عقدۀ راس یک خورشیدگرفتگی رخ دهد. از آنجا که عقدۀ رأس و ذنب با هم ۱۸۰ درجه فاصله دارند (یعنی روبروی هم‌اند)، و برای رسیدن رأس به جای قبلی اش ۱۹ سال لازم است، در نتیجه، پس از نصفِ ۱۹ سال یعنی ۵/۹ سال، رأس و ذنب جای خود را عوض می‌کنند. این به معنی آن است که اگر در ماه اول از سال اول خورشیدگرفتگی در رأس رخ دهد، ۵/۹ سال بعد یعنی در سال دهم، خورشیدگرفتگی در ماه اول و در ذنب رخ خواهد داد. برای نمونه، در تاریخ ۲۱/۶/۵۰۳ ق‌م کسوف در آخر ماه سوم از تقویم بابلی در سرطان و در عقدۀ جنوبی (ذنب) رخ داده است، ۵/۹ سال بعد، در ۱۱/۷/۴۹۴ ق‌م نیز کسوف در آخر ماه سوم بابلی در سرطان است اما این بار در عقدۀ شمالی (رأس). همه اینها نشان می‌دهد که منجمان قدیم با آگاهی تمام نام گوزهر را برای عقدتین ماه برگزیده‌اند. (برای توضیحات بیشتر رک. Gōzihr-sar)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ریشه شناسی: این واژه مرکب است از gō- «گاو» + zihr-/čihr- «تخمه». (برای بررسی ریشه شناسی رک. čihrag و gāw): اوستایی: gao-čiϑra- «گاو-تخمه، صفت ماه» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۶؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۳)؛ فارسی میانه: gōzihr, gōčihr «اژدها، کسوف» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۶۶)؛ Gōzihr «عقدتین» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۳۷)؛ Gōcihr «ستاره‌ای اهریمنی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۳)؛ فارسی نو: گوزهر؛ معادل عربی: جوزهر: معرّب «گوچهر».

* شکل شمارۀ ۱ *
مدار ماه یا گوزهر-مار
Gōzihr-dumb
(نجوم)
دم گوزهر: عقده جنوبی، عقدۀ ذَنَب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. gōzihr ، gōzihr-mār و gōzihr-sar)
ریشه شناسی: (رک. Gāw ، čihrag و dumb).

Gōzihr mār
(نجوم)
* مار گوزهر: گوزهر، جوزهر، مدار ماه، عقدتین ماه
* مار گوزهر: تِنّینِ فلک، کهکشان راه شیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: منظور از گوزهر مار، مدار ماه است. قدما، گوزهر را محل تقاطع فلک مُمَـثِّـل (دایرهالبروج) و فلک مایل (مدار ماه) تعریف می‌کردند و به آن تنّینِ فلک (اژدهای آسمان) نیز می‌گفتند و معتقد بودند این مار بزرگ که همانند سیارات در حرکت است، همیشه شش برج فلکی بر پشت اوست و شش برج در زیر شکمش (دهخدا). از آنجا که در عربی گوزهر را «تنین» به معنی «اژدها» نیز نامیده اند و واژه تنین همزمان به سه پدیدۀ نجومی، یعنی، عقدتین ماه، راه شیری، و یکی از صور فلکی شمالی بنام Draco «اژدها» (صوفی، ۱۳۵۱: ۳۵) اشاره دارد؛ اصطلاح گوزهر نیز برای اشاره به این سه پدیده بکار رفته است.
تصویر گوزهر به صورت مار و اژدها ریشه در فرهنگ کلدانیان دارد. آنها معتقد بودند که این اژدها قبل از آفرینش ستارگان وجود داشته است و در حالی که سرش به سمت مشرق و دمش به سمت مغرب است، از جهان نگهبانی می‌کند. بعدها، این اژدها با کهکشان راه شیری تداعی گردید و در بندهشن، راه شیری با اصطلاحِ brēh i gōzihr «درخشش گوزهر» وصف شده است (مکنزی، ۲۰۰۲: ۱۸۴) (همچنین رک. rāh ī Kā̌wōsān). نام گوزهر مار در فارسی میانه ترفانی azdahāg و در پهلوی اشکانی ترفانی ažδahāg است (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۸۵، ۳۶). (برای توضیحات بیشتر رک. Gōzihr)
ریشه شناسی: این اصطلاح مرکب است از: gōzihr + mār . (برای بررسی ریشه شناختی قسمت اول رک. Gāw و čihrag). بررسی ریشه شناختی mār در زیر آمده است: هند و ایرانی آغازین: از ریشۀ *mar- «مردن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۶۵)؛ سانسکریت: māra «کشنده» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۳۱۸؛ مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۱۱)؛ اوستایی: از ریشه mar- «مردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۱)؛ فارسی باستان: از ریشه *mar- مرتبط با marta- «مرده» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۲)؛ فارسی میانه: mār [mˀl] «مار» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۷۲؛ مکنزی، ۱۹۷۱: ۵۴؛ نیبرگ،۲۰۰۳: ۱۲۶)؛ فارسی میانه و پهلوی اشکانی ترفانی: از ریشه myr- «مردن» (بویس، ۱۹۷۷: ۵۹)؛ فارسی نو: مار؛ انگلیسی: مرتبط با mort «مرگ»؛ معادل عربی: تنین «اژدها»، تنین الفلک.

Gōzihr-sar
(نجوم)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:35:00 ب.ظ ]




ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه hamēmāl به معنی «رقیب و دشمن» است و در بندهشن هر یک از پدیده های اهورایی دارای یک «رقیب» اهریمنی هستند که در دوران آمیزش کارشان نبرد با آن پدیدۀ متضاد است. به همین صورت، اختران نیز دارای رقیبی اباختری هستند که تا پایان دوران آمیزش با او دائم در حال نبردند. در بندهشن (۶هـ : ۲) آمده است: «هر کس [= هر اختری] با رقیب [اباختری] خویش به نبرد ایستاد و تا فِرَشکرد، در مقابل همدیگر صف کشیده اند».[۱۹]
ریشه شناسی: واژۀ hamēmāl مشتق است از ham + *ēmāl (= *abi-marda-). ریشه *marda- صورت جنوب غربی *marza- از فعل mālītan «مالیدن» و marzihistan «اجتماع کردن کواکب» می‌باشد (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱): هند و ایرانی آغازین: *samHa-(H)mard- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۴، ۶۵)؛ سانسکریت: sam-marda- «نبرد تن به تن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۸۱)؛ اوستایی: از ham- + marəd- «نابود کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۲)؛ هم معنی با hamərəϑa- «همآورد، دشمن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۶۶)؛ فارسی باستان: mard- «نابود کردن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۳)؛ فارسی میانه: hamēmāl (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۰)؛ پازند: hamēmāl (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ فارسی نو: همآورد ؛ معادل انگلیسی: adversary, enemy ؛معادل عربی: ضد، رقیب، مخالف.

hāmīn [hˀmyn’ | Paz. hāmīn | Av. ham- | M ~]
(تقسیمات سال: فصول)
* تابستان: (معنی عادی) سه ماه دوم سال؛ (معنی دینی) هفت ماه اول سال.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: تابستان یکی از فصول چهارگانه است که سه ماه خورشیدی تیر، مرداد، و شهریور مصادف با حضور خورشید در سه برج فلکی خرچنگ، شیر، و خوشه را دربرمی‌گیرد. در بندهشن، سال دینی دارای هفت ماه تابستان است که از اول فروردین (همسپهدیم گاه) آغاز شده و در آخر مهرماه (ایاسریم گاه) پایان می‌یابد. (برای توضیحات رک. sāl)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *samH- «میانه سال» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۵)؛ سانسکریت: sámā- «سال، فصل، ماه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۵۳)؛ اوستایی: ham- «تابستان» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۶۶)؛ šam- «تابستان» در ترکیب maiδiiōišam- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۹۹)؛ فارسی میانه: hāmēn (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ hāmīn در فارسی «خمینه» = باران غیر فصل که ظاهرا باید باران تابستانی معنی دهد (بهار، ۱۳۴۵: ۶)؛ hāmīn [hˀmyn’] «تابستان» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۱)؛ فارسی میانه ترفانی: hāmīn [hˀmyn] (بویس، ۱۹۷۷: ۴۵؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ پازند: hāmīn (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ فارسی نو: هَمین «تابستان» بر وزن زمین از پازند آن (دهخدا)؛ هامین (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۱)؛ انگلیسی: summer «تابستان»؛ معادل عربی: الصیف.
ترکیبات:
hāmīnīg [hˀmyn’yk] «تابستانی»

ham-paymānagīh [hmptmˀnkyh]
(نجوم: سیارات)
* هم پیمانگی: اقتران، اجتماع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه پهلوی ham-paymānagīh مرکب است از: پیشوند ham- «هم-» + paymānag «پیمانه، اندازه» + پسوند اسم معنی ساز -īh «ـی». در نتیجه، این واژه بطور تحت اللفظی به معنی «هم اندازگی» و «همسانی» است؛ اما در حوزه نجوم به معنی «اجتماع» و «اقتران» است. در اصطلاح هیأت، اقتران یا قران یا مقارنهء دو کوکب، هنگامی است که آن دو در مجاورت هم و در یک برج قرار می‌گیرند (بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۰۸، ۲۰۹). در بندهشن، این واژه در چند جا بکار رفته است، که هر بار منظور از آن «اقتران» بوده است:
در فرگرد ۵الف، بند ۷: «از این اباختران، مهر تاریک و موش-پری، در دوران آمیزش، به هم پیمانگی در زیر خورشید و به گردونه خورشید؛ و ماه تاریک به گردونه ماه بسته شده‌اند»؛[۲۰] در فرگرد ۵، بند ۴: «اندر این سپهر، مهر تاریک (=سیارۀ مهر، خورشید اباختری) به خورشید (مهر روشن، خورشید اختری) و ماه تاریک (=سیاره ماه، ماه اباختری) به ماه گوسپند تخمه (ماه روشن، ماه اختری) حمله بردند. [اما، مهر و ماه روشن] آن دو را به هم پیمانگی (=در اقتران) به گردونۀ (=مسیر، مدار، فلک) خود بستند»؛[۲۱] در فرگرد ۵ب، بند ۱۲: «در آغاز هنگامی که اهریمن درتاخت، چنان شد که مهر و ماه تاریک، به سبب هم پیمانگی با گردونه خورشید و ماه، نتوانستند گناهکاری کنند».[۲۲]
توضیح اینکه، مهر تاریک و ماه تاریک بنا بر بندهشن (۵الف: ۷) جزء اباختران یا سیارات هفت‌گانه اند، اما تنها دلیل سعد بودن یا کرفه گر بودن آنها مطابق بندهشن (۵ب: ۱۲)، این است که دائماً در حالت اقتران یا هم پیمانگی با مهر و ماه روشن اند. لازم به ذکر است که مهر و ماه روشن، مینویِ مهر و ماه اند و در خورشید-پایه و ماه-پایه قرار دارند؛ اما، جایگاه مهر و ماه اباختری (یا تاریک) در زیر فلک البروج است.
اما به دلیل همراه بودن مینوی خورشید با خورشید اباختری و همراه بودن مینوی ماه با ماه اباختری، تاثیرات نیک خورشید و ماه به خورشید و ماه مینوی (=اختری، روشن) و تاثیرات بد آنها به خورشید و ماه مادی (اباختری، تاریک) نسبت داده می‌شود. همین مسئله در مورد سیارات دیگر نیز صادق است چراکه آنها نیز دارای دو صورت مادی و مینوی هستند. برای نمونه، هرمزد، دو وجه دارد یکی مینوی که به اهورامزدا اشاره دارد که جایگاهش در گاه هرمزد است؛ و دیگری هرمزد مادی یا اباختری است که جایگاهش در زیر فلک البروج است. مطابق بندهشن (۱: ۵۲)، «هرمزد، دارای دو وجود است: نخست مینوی، و [سپس] مادی».[۲۳] اناهید، کیوان، بهرام، و تیر نیز هم از امشاسپندان یا ایزدان مینوی هستند و هم از اباختران و سیارات اهریمنی.
این اقتران دایمی با مهر مینوی، برای موش-پری (ستارۀ دنباله دار هالی) وجود ندارد و با آنکه این ستارۀ دنباله دار به گردونه خورشید یعنی مدار خورشید (=دایره البروج) بسته شده است، گاهی از مدار خارج شده و «هرزه» می‌شود، و در آن صورت شروع به فرو فرستادن بدی به جهانیان می‌کند. این ستاره دنباله دار تنها زمانی که با خورشید در حالت اقتران قرار می‌گیرد، از دید ناظر زمینی پنهان می‌شود و در نتیجه، توان گناهکاری را از دست می‌دهد. به همین خاطر است که در بندهشن (۵: ۵) آمده است: «خورشید موش-پری را به هم پیمانگی (=در اقتران) به گردونۀ (=مدار) خود بست تا کمتر توان گناه کردن داشته باشد. چراکه اگر هرزه (=از مدار خورشید خارج) شود تا باز بسته شود، بسیار گناه کند»؛[۲۴] و یا مطابق فرگرد ۵الف، بند ۶: «هنگامی که موش-پری دمدارِ پردار جست، خورشید او را به گردونۀ (=مدار) خویش بست تا توان گناه کردن نداشته باشد. چراکه اگر هرزه (=از مدار خورشید خارج) شود تا باز به هم پیمانگی (=در اقتران) خورشید بیاید و بسته شود بسیار گناه کند».[۲۵]
بنا بر بندهشن (۵الف: ۸): «دیگران [=اباختران دیگر] نیز به همان گردونۀ خورشید، به درازی و کوتاهی، بسته شده اند و ایشان را از آن پیمانه بیش داشتن نتوان. چراکه کیوان و هرمزد و بهرام هریک به صد و هشتاد درجه از مهر و تیر به هزار و هشت صد و پنجاه دقیقه و اناهید به دو هزار و هشت صد و سی و یک دقیقه از مهر بسته شده‌اند».[۲۶] توضیح اینکه، گردونه خورشید، همان مسیرخورشید یا دایرهالبروج است و بالطبع همه سیارات در این مدار حرکت می‌کنند یا مطابق بندهشن، «به گردونۀ خورشید بسته شده اند». اما، از آنجا که سه سیارۀ هرمزد، کیوان، و بهرام جزء سیارات علوی هستند، محدودیتی برای موقعیت خود در دایرهالبروج ندارند و در نتیجه می‌توانند در هر جایی از دایرهالبروج قرار بگیرند. از آنجا که حداکثر فاصله ای که یک سیاره می‌تواند با یک سیارۀ دیگر داشته باشد هنگامی است که در مقابله با آن سیاره باشد، حداکثر فاصله این سیارات علوی با خورشید نیز، در هنگام مقابله یعنی ۱۸۰ درجه است. از طرفی، دو سیارۀ اناهید و تیر، جزء سیارات سفلی یا زیرین هستند و فاصله آنها با خورشید، بر دایرهالبروج، از دید ناظر زمینی، نمی‌تواند بیشتر از نصف قطر مدارشان باشد که در مورد زهره که مدارش بزرگتر از تیر است، ۴۷ درجه و ۱۰ دقیقه و در مورد تیر، ۳۰ درجه و ۵۰ دقیقه است. بنابراین، همه اباختران یا سیارات «به گردونۀ خورشید بسته شده‌اند» یعنی در دایره البروج حرکت می‌کنند؛ هر یک «به پیمانه ای» یعنی به اندازه خاصی از خورشید فاصله دارند؛ حداکثر فاصله آنها ۱۸۰ درجه است، که در نجوم به این حالت «مقابله» می‌گویند؛ حداقل فاصله آنها با خورشید، صفر درجه، یعنی «هم پیمانگی» است، که در نجوم، به این حالت «اقتران یا اجتماع» می‌گویند.
ریشه شناسی: این ترکیب تشکیل شده است از: پیشوند ham- «هم-» + paymānag «پیمانه، اندازه» + پسوند اسم معنی ساز -īh «ـی». که بر رویهم لفظاً به معنی «هم اندازه بودن» است و «هم اندازه بودن» کواکب به معنی اجتماع یا اقتران آنها در یک برج و وضعیت در دایرهالبروج می‌باشد. ریشه اصلی واژه paymān در اوستایی māii- به معنی «اندازه گرفتن» است که پسوند pati- به آن اضافه شده است. این فعل در فارسی نو برابر است با «پیمودن»: هند و ایرانی آغازین: : *samHa- + *prati- + *māna- + *ka- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۴، ۶۶)؛ سانسکریت:مرکب از sam- «هم» + ریشه prati-mā- «اندازه داشتن»، mā́na- «اندازه»، + پسوند ثانویه -ka (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۶۹)؛ اوستایی: مرکب از ham- + pati- + ریشه mā- «اندازه گیری کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۲) + پسوند اولیه -na + پسوند ثانویه -ak ؛ فارسی باستان: مشتق از ریشه mā- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۱)؛ فارسی میانه: ham-paymānagīh «تبعیت، وابستگی» (بهار، ۱۳۴۵: ۵۳)؛ مشتق از patmānak [ptmˀnk’] «اندازه، بُعد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ paymānag [ptmˀnk’] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۶۷)؛ فارسی میانه ترفانی: مشتق از [pymˀn] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: مشتق از [pdmˀn] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ پازند: مشتق از paēmą(n) (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۸)؛ فارسی نو: هم پیمانگی؛ معادل انگلیسی: conjunction ؛ معادل عربی: اقتران، اجتماع، قران.

Hamspa(s)mēdim [hmˀsps/t-, hmˀspˀ-mˀ(y)dym | Av. hamaspaϑmaēdaēm]
(تقسیمات سال: گاهنبار)
* همسپهمدیم، به معنی «اتحاد آفرینش»: نام گاهنبار ششم؛ اعتدال بهاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: هَمَسپَهمَدیم، نام گاهنبار ششم است. مطابق بندهشن (۱-الف: ۲۵)، آفرینش انسان از ۲۱ دیماه تا ۳۰ اسفند، بمدت ۷۰ روز به طول انجامید. در نتیجه، در پنج روز آخر سال، یعنی از ۳۱ تا ۳۵ اسفند، جشن گاهنبار ششم بنام «همسپهمدیم گاه» برگزار می‌شود که به نحوی جشن آغاز سال نیز به حساب می‌آید. در گاهشمار اوستایی، نام این پنج روز از نام پنج گاثِ گاهان گرفته شده است و جدای از نام سی امشاسپندی است که بر سی روز ماه سروری می‌کنند. این پنج روز بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۶)، به ترتیب عبارتند از: ۱) اَهونَوَدگاه (Ahunawad gāh)؛ ۲) اوشتوَدگاه (Uštwad gāh)؛ ۳) اِسپَندمَدگاه (Spandmadgāh)؛ ۴) وُهوخشتَرگاه (Wohu(x)štr gāh)؛ و ۵) وَهیشتوئیشت گاه (Wahištōišt gāh).[27] نامهای دیگر این پنجه عبارتند از: پنجه دزدیده (duzīdag)، پنجه تروفته (panǰ rōz ī truftag) ، پنجه مسترقه، پنج گاه گاهانی (panǰ gāh ī gāhānīg)، پنجه نیکو (panǰag ī weh)، و پنج روز گاهانی (panǰ rōz ī gāhānīg). مطابق بندهشن (۲۵: ۶)، اعتدال بهاری مصادف است با همسپهمدیم گاه و در این هنگام روز با شب برابر می‌شود. از آنجا که تابستان دینی، هفت ماه اول سال را شامل می‌شود، همسپهمدیم گاه، آغاز تابستانِ دینی نیز هست (نک. sāl). (همچنین رک. gāhānbār)
واژۀ پهلوی هَمَسپَهمَدیم، Hamspa(s)mēdim ، از واژه اوستایی hamaspaϑmaēdaiia- گرفته شده است و مطابق بندهشن (۱-الف: ۲۵) به معنی «به همسپاهی رفتن» (hamspāh-rawišnīh) و «همداستانی» (ham-dādestānōmandīh) یا «اتحاد آفرینش اهورایی» می‌باشد. «همسپاهی» به آغاز دوران شش هزارساله آمیزش اشاره دارد که در آن تمام موجودات اهورایی به همداستانی و همسپاهی علیه تمام نیروهای اهریمنی به نبرد می‌پردازند. بنا بر بندهشن (۱: ۳۸)، کمال مقصود آفرینش مادی، همداستانی آفرینش نیکو است. بدین معنی که آفریدگان اهورایی بطور فطری تمایل به وحدت و همداستانی با یکدیگر دارند؛ همانگونه که در دنیا نیز می‌بینیم: پدیدهای مادی و مینوی، بطور ذاتی، دائم در حال ستیز با نیروهای مخالفِ خود هستند. در نتیجه، هنگامی که در پایان ماه اسفند، از سال آخر، از هزارۀ ششم، که مصادف است با پایان دورۀ هفتاد روزۀ آفرینش در گاهنبار ششم، کار آفرینش مادی به اتمام می‌رسد و پنجه آخر از سال یعنی جشن گاهنبار ششم آغاز می‌شود، آفریده های هرمزد، هم رأی و همسو، در یک سپاه واحد، بر علیه اهریمن و آفریده های اهریمنی، آماده پیکار ایستاده اند تا به محض آغار حرکت زمان و یورش اهریمن در رپیهوین گاه از روز هرمزد از ماه فروردین از سال اول از هزارۀ هفتم، به حرکت درآمده و به دفاع از آفرینش اهورایی بپردازند. به دلیل همین «همسپاهی» و «همسویی» است که این پنج روز گاهنبار Hamspasmēdim نامگذاری شده است. این همداستانی آفرینش و نبرد نیکی با بدی، همانند یک تکلیف فطری و دینی، تا پایان هزارۀ ماهی و غلبه کامل نیروهای اهورایی بر اهریمن و موجودات اهریمنی ادامه خواهد داشت. به همین خاطر است که نام این گاهنبار در اوستا (ویسپرد، ۱: ۱) در عبارت hamaspaϑmaēdaiiehe. arətō.karəϑnahe. موصوف به صفت «(زمان) انجام تکلیف دینی» شده است. از آنجا که مطابق بندهشن، کیومرث (یعنی اولین انسان) نیز در آغاز سال متولد می‌شود، این گاهنبار جشن آفرینش انسان نیز هست.
ریشه شناسی: آلموت هینتز (۲۰۰۹: ۱۰۵-۱۱۵)، بر خلاف کلیه پژوهشگران، با رد کردن معنی ارائه شده در بندهشن، این واژه را به صورت hamas-paϑ-maēdaiia- تجزیه کرده و معنای آنرا «میانۀ مسیر تابستانی (خورشید)» محسوب می‌کند. ریشه یابیِ وی، دارای اجزای زیر است: hamas- به معنی «تابستان» [مرتبط با واژه پهلوی: hāmin ، و ریشه اوستایی: šam- و hama-]؛ paϑ- «راه» [مرتبط با واژه سانسکریت: patha-] ؛ و maēdaiia- «میانه» [مرتبط با واژۀ اوستایی maiδiiōi- «میانه»]. گذشته از ناسازگاری موجود در ساخت این ترکیب با نام گاهنبارهای مشابه که دارای ستاک maēdaiia- (در ابتدای نام گاهنبارها و نه در بخش میانی شان) می‌باشند، ایراد دیگری که می‌توان به این ریشه شناسی گرفت، این است که، نام کلیه گاهنبارها با فصلهای مربوط به خود سازگاری دارد، اما معنی «نیمه مسیر تابستانی خورشید» با آغاز بهار که آغاز تابستان دینی است، مطابقت ندارد (برای روشن شدن موضوع رجوع کنید به سرواژه های مربوط به شش گاهنبار): سانسکریت: مشتق از sama- «هم» + spaś- «متحد شدن، ملحق شدن، دربرگرفتن؛ تسخیر کردن، محاصره کردن» (با صرف سوم شخص حال ساده spāśayati «جنگید، متحد شد» مرتبط با spaśa- «جنگ، ستیز؛ سلحشور، جنگجو») (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۶۸) + ریشه mid-/med-/mith- «با هم رفتن، متحد شدن، به دیدار هم رفتن (بعنوان دشمن یا دوست)، با هم مقابله یا اجتماع کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۱۶)؛ اوستایی: hamaspaϑmaēdaiia-, hamaspaϑmaēdaēm (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۶)؛ مرکب از پیشوند hama- «هم» + ریشه spāδa-, spāda- «سپاه، خیل، دسته» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۰) + maēdaiia- «اتحاد، دیدار، مقابله»؛ فارسی باستان: spāϑamaidayā- «جنگ، اردوی جنگ» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۱۰) که در اصل به معنی «(مکان یا عملِ) رویارویی دو سپاه» است؛ فارسی میانه: hamaspasmaidēm, hamaspamadēm, hamaspahmaidēm (بهار، ۱۳۴۵: ۴۹)؛ hamaspahmēdīm «حرکت همه سپاه» (بهار، ۱۳۷۵: ۵۱)؛ Hamaspaϑmaidim (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۶؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۱۱)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: از ispāδ [ˁspˀd] «سپاه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۷۷)؛ پازند: hamaspadməyadim (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۲۸۵)؛ فارسی نو: هم-سپاهی ؛ معادل انگلیسی: the good pentad (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۷)؛ stolen days, thieved days, five gathic times (چرتی، ۲۰۰۳: ۴۶).
ترکیبات:
Hamspa(s)mēdim gāh «همسپهمدیم گاه: اعتدال بهاری، پنجۀ آخر سال».

hangārag [hngˀlk’ | Paz. angāra | Av. han-kāraiieiti- | N angāra]
(نجوم)
* انگاره: انگاشتن، آمار، محاسبه، رصد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه hangārag به معنی «محاسبه و حساب» از ریشه hangār- بعلاوۀ پسوند اسم ساز ~ag ساخته شده است. صورت دیگر آن hangāriš است که در نسخه TD1 با املای [hngˀlš] آمده است. در حوزۀ نجوم، این واژه معادل با āmār «شمارش» است و منظور از آن محاسبات نجومی و رصدهای منجمین است. در بندهشن (۲: ۱۱) آمده است: «اخترشماران [این سپهر را] سپهر زبر سپهر می‌خوانند و در آن [امکانِ] محاسبۀ بهیزه وجود ندارد. چراکه اخترشماران نمی‌توانند جوهر خالصان را همچون آمیختگان محاسبه کنند».[۲۸] توضیح اینکه، سپهر زبر سپهر یا فلک الافلاک، یک فلک مینوی و غیرقابل رویت است. این سپهر، مرز بین آفرینش مادی و مینوی و جایگاه فروهر پاکان است و در نتیجه، در آنجا تمزیج کواکب با ستارگان صورت نمی‌پذیرد تا بتوان آنرا رصد و محاسبه کرد. (رک. gumēzišn و wihēz)
ریشه شناسی: سانسکریت: san̠kṛ- «مرتب کردن»؛ san̠kāra- «تمزیج، آمیزش» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۲۵-۱۱۲۶)؛ اوستایی: از ریشه han-kāraiieiti مرکب از ham- + حالت سببی kar- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ مشتق از kar- «انگاردن، به خاطر سپردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۵)؛ فارسی میانه: angārag «انگاره، دفتر حساب، روزنامه» (بهار، ۱۳۴۵: ۸۲)؛ hangārag «شماره، حساب» از ریشه hangārdan, hangār- [hngˀl-tn’ | M hngˀr-, N angardan] «حساب کردن، تصور کردن» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۸۷)؛ hangārak «محاسبه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ فارسی میانه ترفانی: از ریشه [hngˀr-] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ پازند: angāra (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۵)؛ فارسی نو: انگاره «دفتر حساب»؛ معادل انگلیسی: computation ؛ معادل عربی: محاسبه، رصد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




W
wādīg [wˀtyg]
(تنجیم: طبایع ستارگان)
* بادی: باد-سرشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در تنجیم، هر یک از کواکب را به یکی از عناصر چهارگانه که باد یا هوا را نیز شامل می‌شود، منسوب می‌کنند. بنابر بندهشن (۵ب: ۱۴)، آناهید (زهره) آبی و تیر (عطارد) بادی است؛ از اینرو، اضداد ایشان یعنی ستاره سدویس و تیشتر نیز به ترتیب آبی و بادی هستند؛ چراکه طبع هر کوکبی با طبعِ رقیبش یکی است. در تنجیم سنتی نیز، زهره «آبی» و «سرد و تر»، و تیر «بادی» و «گرم و خشک» است (بیرونی، ۱۳۱۸: ۴۲). (برای توضیحات بیشتر رک. čihrag)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: مرکب است از *HuaHata- «باد»، مشتق از ریشۀ *HuaH- «وزیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۴-۱۲۵) + پسوند صفت ساز -*ika ؛ سانسکریت: vātika- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۵)، مشتق از vā́ta- «باد» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۴۲) و مرتبط با vāyu- «ایزد باد، ایزد وای» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱) از ریشۀ vā- «وزیدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۴)؛ اوستایی: vāta- «باد» از ریشه vā- «وزیدن» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۴۰۶، ۱۴۰۸)؛ vayu-, vaya- «باد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ Vātahe «ایزد باد، نام روز بیست و دوم از هر ماه اوستایی»؛ فارسی میانه: wādīg [wˀtyg] «بادی، صفت ستاره تیر» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۱)؛ wād [wˀt’] «باد، دَم، روان؛ (گاهنما) روز بیست و دوم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۱)؛ wād [wˀt] «ایزد باد همکار امشاسپند خرداد. ایزد حامی آب. روز بیست و دوم هر ماه؛ باد» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۰)؛ vāt [wˀt’; Ps. wˀty] «باد، روز ۲۲م از ماه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۶)؛ Vāi «باد بعنوان نیرویی اساطیری در جهان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی میانۀ ترفانی و فارسی میانۀ اشکانی: wād [wˀd, wˀˀd, wˀδ] «باد، هوا، روان، نفس» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۹؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۳۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ پازند: vāḏ «باد» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۶)؛ Vaē «وای نیک یا بد، باد بعنوان نیرویی اساطیری در جهان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی نو: «بادی»، صفت نسبی مشتق از «باد»؛ انگلیسی: wind, windy ؛ معادل عربی: ریح.
ترکیبات:
Tīr wādīg gōwēnd «سیارۀ تیر را بادی گویند»
wād ud wārān-kardārān «ستارگان باد و باران ساز».

wahār [whˀl, (bhˀl) | Av. vaŋhar- | M, P whˀr | N bahār]
(تقسیمات سال: فصول)
* بهار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (نک. sāl)
ریشه شناسی: واژه پهلوی wahār همریشه با واژه سانسکریت vāsara- «پدیدار شدن در صبح، مربوط به صبح؛ روز؛ فصل، زمان، نوبت» و vasantá- «درخشنده، فصل بهار» از ریشۀ سانسکریت vas- به معنی «درخشیدن» [اوستایی: vah-] است که مجازاً، به معنی «بیدار شدن در صبح» و «جوانه زدن و شکفتن» است. به همین دلیل است که در فارسی نو واژۀ «بهار» به معنی «شکوفه، گل» نیز هست و در انگلیسی نیز واژۀ Spring به معنی «فصل بهار» از ریشه spring «جوانه زدن، بالا آمدن، جهیدن» است. واژۀ پهلوی pādēz «پاییز» در تقابل با واژۀ پهلوی wahār از ریشۀ اوستایی pat- با معنی متضادِ «جهیدن، شکفتن» یعنی «افتادن، سقوط کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۷) ساخته شده است. در زبان انگلیسی نیز واژۀ Fall به معنی «فصل پاییز» از ریشۀ fall به معنی «افتادن» ساخته شده است. نامهای دو فصل دیگر، یعنی «تابستان» از ریشۀ اوستایی tap- «تفتیدن، داغ کردن، گرم کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۱) و «زمستان» از واژۀ اوستایی zimō- [سانسکریت: himá- «سرما»] (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۴۸) نیز در تقابل با یکدیگر ساخته شده‌اند: هند و ایرانی آغازین: *uas-r- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۲)؛ سانسکریت: مرتبط با vasantá- «درخشنده، بهار» از ریشۀ vas- «درخشیدن» و «بالا آمدن، طلوع کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۰) و vāsará- «قسمت، فصل؛ روز؛ مربوط به صبح» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۴۸)؛ اوستایی: Vaŋhar- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی میانه: vahār [whˀl] «(فصل) بهار» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۹۷)؛ wahār (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۳۳)؛ vahār [whˀl] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ wahār [whˀl, (bhˀl)] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵)؛ مترادف با واژۀ پهلوی *afsālān [ˀp̄sˀlˀn’ | (N ābsālān)] «آبسالان، بهار» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۳۳)؛ فارسی میانه ترفانی و اشکانی ترفانی: wahār [whˀr] (بویس، ۱۹۷۷: ۹۱؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۰؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۱)؛ فارسی نو: بهار، باهار؛ معادل انگلیسی: Spring «بهار» از ریشه spring «جوانه زدن، بالا پریدن»؛ معادل عربی: ربیع.

Wahīg [whyk’, whyg, wˀh(y)g | ZZLA < A *zmrˀ (?) | M whyg | N *bahī]
(اسامی بروج)
* بز: دهمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «جَدی»، به لاتین «Capricornus»، و نشانۀ اختصاری آن «♑» می‌باشد. این برج فلکی، به صورت حیوانی تصور شده است که نیمۀ اول آن، سر و دستِ یک بز و نیمه دوم آن دمِ یک ماهی است. صورت فلکی بز، برج دهم از دایرهالبروج است و مابین قوس (نیمسب) و دلو (دول) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه دی است.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *uatsa- و ایرانی آغازین: *vasaka- «بچه» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۳)؛ سانسکریت: vatsaka- «بچه؛ کرّه؛ گوساله» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۵؛ مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۱۶)؛ فارسی میانه: vahīg [whyg, wˀhg, wˀhyg] «بز، نام برج دهم از سال» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰۱، ۲۹۸)؛ wahīg «بزغاله؛ (نجوم) برج جدی» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ wahīg (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۹۵)؛ فارسی میانه ترفانی: wahīg [whyg] «بزغاله؛ پسربچه» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۴۱)؛ Wahīg (بویس، ۱۹۷۷: ۹۲)؛ فارسی نو: بچّه؛ بَهی (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ معادل انگلیسی: Capricorn ؛ معادل عربی: جَدی «بزغاله».
ترکیبات:
xwurdag ī Wahīg «[خردۀ بز، نخستین یا کوچکترین پاره از برج بز]: ابتدای جَدی».

Wahrām [w(l)(ˀ)hlˀm/n’ | Paz. Vahrąm | Av.Vərəϑraɣna- | M whrˀm | N bahram]
* (نجوم: سیارات) بهرام اباختری: سیارۀ مریخ
* (گاه‌شماری) بهرام روز، نام روز بیستم از هر ماه اوستایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی Wahrām همانند نام سایر سیارات، دارای دو معنیِ متضاد است: ۱) جنبۀ مادی او، بهرام اباختری یا سیارۀ بهرام نامیده می‌شود؛ و ۲) جنبۀ مینوی او، به بهرام اختری، ایزد بهرام، یا امشاسپند بهرام معروف است. مطابق بندهشن (۲۶: ۵۹) «ایزد بهرام، درفش دارِ ایزدان مینوی است و هیچ کس از او پیروزگرتر نیست». نام روز بیستم از ماه در تقویم اوستایی، برگرفته از نام امشاسپند بهرام است.
سیارۀ بهرام یا بهرامِ اباختری، صورتِ مادیِ خدای جنگ است که در لاتین به Mars و در یونانی به Ares معروف است. در بندهشن (۵: ۴) بهرام اباختری، سپاهبد غرب و دشمن ونند معرفی شده است. شرف این سیاره در برج بز یا جدی است (بندهشن، ۵الف: ۲). این سیاره از سیارات علوی است و بهمین خاطر است که مطابق بندهشن (۵الف: ۸) به ۱۸۰ درجه از خورشید بسته شده است؛ در نتیجه، این سیاره بر خلاف سیارات سفلی (ناهید و تیر) از لحاظ فاصله اش با خورشید در دایرهالبروج هیچ محدودیتی ندارد و می‌تواند در هر فاصله‌ای از خورشید قرار گیرد. سیارۀ بهرام در نجوم سنتی، دارای صفت «نحس اصغر» است و در بندهشن (۵ب: ۱۲) نیز آمده است که چون بهرام اباختری از رقیب خود یعنی ستارۀ ونند، که سپاهبد اختری غرب است، پرنیروتر گردید، از «بزه‌گران» محسوب شده است. رنگ سرخِ این سیارۀ که رنگ آتش و گرمی را تداعی می‌کند باعث شده است که در تنجیم سنتی سیارۀ بهرام، سیاره‌ای آتشی و دارای طبعی بسیار گرم معرفی شود (فراولی، ۲۰۰۵: ۳۳). در بندهشن (۲۷: ۵۸) نیز، گرمای دوزخ به گرمای سیارۀ بهرام تشبیه شده است. این جنبه از سیارۀ بهرام به ایزد بهرام نیز منتقل شده است و به دلیل همین طبعِ بسیار گرم و رنگِ سرخ است که مطابق بندهشن (۱۸: ۲)، آتشِ معمولی یا آتشِ مادی نیز به آتشِ بهرام معروف است. آتشِ بهرام را آتش اسپنیشت به معنی «برکت بخشنده» نیز می‌نامند. دلیل نامگذاری این آتش به آتش بهرام، در بندهشن (۱۸: ۱۳)، پشتیبانی ایزدِ بهرام از آتشِ مادی ذکر شده است.
ریشه شناسی: واژۀ «بهرام» از صورت ایرانی باستان *Varϑra-gna- و اوستایی Vərəϑra-ɣna- گرفته شده است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ هند و ایرانی آغازین: مرکب است از *Hurtra- «دفاع، مقاومت» + *ǰhana- یا *ghana- «کشنده، نابودکننده» که رویهم رفته به معنی «شکنندۀ دفاع، کشندۀ دیو مقاومت» است (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۳۰، ۴۵، ۴۷)؛ سانسکریت: vṛtrá-hán- یا vṛtrá-ghnī- به معنی «کشندۀ دشمنان؛ پیروزمند، پیروزی بخش» که صفت ایندرا بوده و واژۀ vṛtrá- در آن نام دیوی است که توسط ایندرا کشته می‌شود (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۰۷)؛ اوستایی: Vərəϑraɣnahe «بهرام» از Vərəϑra-ɣna- «درهم شکنندۀ مقاومت» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۴۲۱)؛ فارسی میانه: varahrām, vahrām, varahrān, vahrān [wl(ˀ)hlˀn’, w(l)ˀhlˀm, wlhlˀm] «ایزد بهرام، امشاسپند خویش سنبل؛ نام روز بیستم هر ماه؛ نام آتشی که آن را از شش آتش دیگر می‌ساخته اند و در خانه ها افروخته نگاه می‌داشته اند» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۹۷، ۳۲۷، ۴۱۶)؛ Vahrām صورت جدیدتر Varhrān, Varhrān «سیارۀ بهرام، مریخ» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ Varhrān [wlhlˀn’], Varhrām [wlhlˀm] «ایزد آتش، آتشی که در همه آتشگاهها یافت می‌شود» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۳)؛ wahrām (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۵۷۴)؛ Wahrām [wlhlˀn’, wˀhlˀm] «بهرام (ایزد جنگ)؛ (نجوم) مریخ؛ (تقویم) روز بیستم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۵۲)؛ فارسی میانه ترفانی: Wahrām [whrˀm] «روز بیستم هر ماه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۱۲)؛ فارسی میانه کتیبه ای: [wlhl’n] و پهلوی اشکانی کتیبه ای: [wrhr’n, wrtrgn] (ژینیو، ۱۹۷۲: ۶۶)؛ پازند: Vahrąm, Vihrąm, Vahirąm (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۰۱)؛ فارسی نو: بهرام؛ معادل انگلیسی: Mars ؛ معادل عربی: مریخ.
ترکیبات:
rōz ī Wahrām «روز بهرام، بهرام روز، روز بیستم»
Wahrām ī abāxtarīg «بهرام اباختری، سیارۀ بهرام، مریخ»
Wahrām xwarōfrān spāhbed «بهرام سپاهبد غرب»
Wahrām ātaxš «آتش بهرام»
ātaxš ī Wahrām «آتش بهرام».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیخات و ریشه شناسی: (رک. Gyānān و Mēx)

Mēx ī mayān ī ā̆smān
(نجوم: ستارگان)
* میخ میان آسمان: میخِ گاه، ستاره قطبی، ستارۀ گاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن هر جا که ترکیب mayān ī ā̌smān به همراه واژۀ Mēx و به صورت کاملِ Mēx ī mayān ī ā̌smān بکار رفته است (۲: ۶؛ ۵: ۴؛ ۵-الف: ۳؛ ۷: ۳)، منظور از آن «ستاره قطبی»، سپاهبد سپاهبدان و دشمن کیوان اباختری است. بنا بر بندهشن، (۷: ۳) این ستاره به همراه صورت فلکی هفت اورنگ که سپاهبد شمال است از نوع ستارگان خاکی و زمین-سرشت است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۱) معتقد است، «میخ میان آسمان» قبل از آنکه معنی «ستارۀ قطبی» را به خود بگیرد، در اصل به «سمت الرأس» اشاره می‌کرده است. اما، اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، در اصل، ترکیب پهلوی «میانِ آسمان»، نام دیگری برای «معدل النهار» بوده است (رک. mayān ī ā̌smān). توضیح اینکه، در بندهشن، آسمان به پنج قسمت (شرق، غرب، جنوب، شمال، و میان آسمان) تقسیم شده است و هر یک از این قسمتها دارای سپاهبدی است. اما، سپاهبد سپاهبدان «ستارۀ قطبی» که به «میخ میان آسمان» مشهور است، نیز در شمال قرار دارد که هفتورنگ سپاهبد آنجاست. در نتیجه، منطقی نیست که ناحیه شمال دو سپاهبد داشته باشد. اما، از آنجا که خط معدل النهار از سه نقطۀ شمال، سمت الرأس، و جنوب می‌گذرد، و آسمان را به دو نیم می‌کند، کاملاً منطقی به نظر می‌رسد که به نام «میان آسمان» معروف شده باشد. از طرفی، خط معدل النهار یک خط فرضی در میان آسمان است که ستارگان در نیمۀ راه خود در آسمان از آن می‌گذرند و تنها ستاره‌ای که همیشه بر آن قرار دارد و نسبت به آن تغییر مکان نمی‌دهد، ستارۀ قطبی است. بنابر این، منظور از «میخ میان آسمان»، تنها ستاره موجود بر معدل النهار یا «خط میان آسمان» یعنی «ستارۀ قطبی» می‌باشد. (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx ī gāh)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

خوانش: پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۷) این ترکیب را که در فرگرد ۲، بند ۶، از بندهشن آمده است چنین خوانده است: Mēx ī gāh kē mēh ī mayān ī ā̌smān gōwēd . نکته قابل توجه این است که، دو واژه mēx و mēh در نسخه TD2، هردو با املای [ms] که میتوان آنرا [mh] یا [myẖ] خواند آمده‌اند (نک. نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲). اما همانگونه که مشاهده میشود، پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۷) اولی را mēx و دومی را mēh خوانده است. به احتمال زیاد، ثبت mēh یک اشتباه چاپی است. اما اگر چنین نباشد، دلیل او برای این خوانش به احتمال زیاد ثبت واژه دوم در نسخه K20b به صورت پازند [mhy] بوده است؛ اما، این املای پازند نیز دارای مصوتی بین [m] و [h] نیست و اشتباه است برای املای پهلوی mēx ī … .
ریشه شناسی: (رک. Mēx ، mayān و ā̌smān)

Mihr [mtr’ | Av. miϑra- | M myhr | N ~]
* (نجوم: سیارات) «مهر تاریک»: سیارۀ خورشید، خورشید اباختری؛
* (تنجیم: ایزدان اختری) «مهر اختری»: خورشید ارونداسب؛
* (گاه‌شماری) ۱) «مهرماه»: ماه هفتم؛ ۲) «مهرروز»: روز شانزدهم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ مهر (mihr) یا خورشید (xwaršēd)، در بندهشن دارای چهار معنی است: این واژه در حوزه گاه‌شماری، به مهر روز (روز شانزدهم هر ماه) و مهرماه (ماه هفتم سال) اشاره دارد؛ اما در حوزۀ نجوم، این واژه بطور همزمان به خورشید تاریک و خورشید روشن اشاره دارد. هرجا که سخن از نیکی ها و سعد بودن خورشید در میان است، اشارۀ متن بندهشن به خورشید اختری و اروند اسب است که جایگاه آن در خورشید-پایه است؛ و هر جا که سخن از نحوست و بدی آن است، اشاره به خورشید اباختری و تاریک است (نک. abāxtar و rōšnān šahryār). نام دیگر خورشید در بندهشن خور (xwar) می‌باشد و برخی از صفات او عبارتند از: arwand-asp «تیز اسب»، rāyōmand «رایومند»، a-marg «بی-مرگ، جاودان»، frāx-gōyōd «فراخ چراگاه». مطابق بندهشن، سیارۀ خورشید، «کرفه گر» و «شهریار تاریکان (سیارات)»؛ و خورشید اختری، ایزدی مینوی و «شهریار روشنان» است. در بندهشن (۵ب: ۱۲)، چنین آمده است: «در آغاز هنگامی که اهریمن درتاخت، چنان اتفاق افتاد که مهر و ماه تاریک، به سبب بستگی به گردونه خورشید و ماه، گناهکاری نتوانستند کرد و هفتورنگ و سدویس از هرمزد و اناهید فرای نیروتر شدند و هرمزد و اناهید را از گناه کردن مانع شدند. بدین روی، اخترشماران ایشان را به نام کِرفَه‌گر خوانند. در تنجیم سنتی نیز، خورشید از «سعدان» است و به او «نیّر اعظم» می‌گویند.
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: مشتق از *mitH- + پسوند اسم ساز -*ra ؛ سانسکریت: mithra- «دوستی، پیمان»، مشتق از ریشه mid-/med-/mith- «با هم رفتن، متحد شدن، به دیدار هم رفتن (بعنوان دشمن یا دوست)، با هم مقابله یا اجتماع کردن» + پسوند اسم ساز -ra (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۱۶)؛ اوستایی: miϑra- «پیمان»؛ «ایزد مهر» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۱۸۳)؛ فارسی باستان: miϑra- (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۳)؛ فارسی میانه: mihr [mtr’] «خورشید؛ ایزد مهر؛ مهرروز؛ مهرماه؛ پیمان، دوستی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۰۷؛ بهار، ۱۳۴۵: ۲۷۸)؛ mihr (مایرهوفر، ۲۰۰۱: ۴۰۶)؛ فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: mihr (بویس، ۱۹۷۷: ۵۹)؛ فارسی میانه کتیبه ای و پهلوی اشکانی کتیبه ای: mihr(ژینیو، ۱۹۷۲: ۵۸،۲۹)؛ پازند: mihir (هرن، ۱۸۹۳: ۱۰۰۰)؛ فارسی نو: مهر ؛ انگلیسی: meter ؛ mithras از لاتین؛ معادل عربی: شمس.

Mihr ī tamīg [mtr’ y tmyg]
(تنجیم: سیارات)
* مهر تاریک: خورشید اباختری، سیارۀ خورشید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ترکیب «مهر تاریک» به سیارۀ خورشید یا خورشید اباختری اشاره دارد. از آنجا که مهر روشن وایزدی با مهر تاریک دارای هم پیمانگی (رک. ham-paymānagīh) یا اقتران است، روشنی سیارۀ خورشید از مهر اختری است. در نتیجه، مهر تاریک به هنگام خورشید گرفتگی خود را نشان می‌دهد. (رک. Mihr ، tamīg ، abāxtar و rōšnān šahryār)
ریشه شناسی: (رک. Mihr و tamīg)

Muri [Paz. muri, muru]
(منازل قمر)
* موری به معنی «آبریزگاه»: خانه بیست و سوم ماه. از ۲۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج بز تا ۶ درجه و ۴۰ دقیقه برج دلو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: نام این منزل قمر تنها یکبار در بندهشن (۲: ۲) و به صورت پازند آمده است. املاهای مختلف این منزل قمر در نسخ بندهشن به شرح زیر است: در TD1, M51, K20, K20b با املای (muru)؛ در TD2, DH با املای (muri) (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۶پ۵۲). خوانش پژوهشگران مختلف از این واژه به شرح زیر است: muri (بهزادی، ۱۳۶۸: ۶)؛ Muru (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۳۱)؛ muru به معنی «مرغ، پرنده» (یوستی، ۱۸۶۸: ۱۲۷).
توضیحات: واژۀ «موری» (Muri) در بندهشن، نام منزل بیست و سوم قمر است و معادل هندی آن Śraviṣṭhā می‌باشد. در نجوم عربی، نام این منزل سعدبُلَع است که عبارتند از ستاره های (υ و μ و ε دلو) از برج دلو (بهار، ۱۳۷۵: ۶۰).
ریشه شناسی: کلیه پژوهشگران بجز یوستی [که آنرا به صورت muru و به معنی «مُرغ» می‌گیرد]، در مورد ریشه این واژه ساکت مانده‌اند. اما از آنجا که بنا بر لغتنامه دهخدا، «موری» عبارت است از «آبراهه و رهگذر آب» و «لولۀ کوزه»، و همچنین این منزل قمر در برج دلو یا «ریزندۀ آب» است، احتمال دارد منظور از muri همان «آبریزگاه یا دهانۀ دلو» باشد.

Muš-parīg (ī dumbōmand ī parrwar) [mwš plyg (y dwmbˀwmnd y plwl)]
(نجوم: سیارات)
* موش پری (دم دارِ پردار): ستاره دنباله دار (هالی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در هوم یشت، بند ۸، از یکی از «جادوان» (pairikaiiāi) بنام «دزد» (mūš) نام برده می‌شود که در آسمان است.[۳۷] معادل پهلوی این پریِ دیوصفت mūš parīg نامیده می‌شود که یک ستارۀ شوم و دنباله دار است. نام کامل این جرم آسمانی در پهلوی muš-parīg ī dumbōmand ī parrwar «موش پریِ دُم دارِ پَردار» است. در انگلیسی comet به معنی «ستارۀ دنباله دار» و وام گرفته از واژۀ لاتین cometa می‌باشد، که آن نیز از واژۀ یونانی komētēs به معنی «(ستارۀ) گیسو دار» گرفته شده است (فرهنگ آکسفورد، ۲۰۰۴). در پهلوی «درازی» دنبالۀ این ستاره در صفت dumbōmand «دم دار» و «مودار بودن» این ستاره در صفت parrwar «پردار» بیان شده است. در عربی به ستارۀ دنباله دار «ذو ذُوابَه» (=گیسودار، گیسوور) و ذوذَنَب (=دم دار) می‌گویند. مطابق دهخدا، «قدما او را از ثوانی نجوم شمرده و می‌گفتند بخاری است متصاعد از زمین که چون بکرهء نار رسد بسوزد. یک سوی آن غلیظ و دیگر سوی تنک یعنی رقیق بود و سوی رقیق را ذوابه و سوی غلیظ را ذنب می‌نامیدند». بنابر همین تعاریف، صفات «دم دار» و «پردار» دو حالت ستارۀ دنباله دار را بیان می‌کند: «دم دار» بودن آن مطابق صفت «ذوذنب» و«پردار» بودن آن مطابق صفت «ذو ذوابه» است. صاحب غیاث اللغه (به نقل از دهخدا) چنین می‌نویسد: «ستاره‌ای است منحوس که بشکل جاروب گاهگاهی بر می‌آید. مگر تحقیق این است که اگر بوقت طلوع شعاع او بطرف مغرب باشد، ذوذوابه خواندنش مستحسن بل انسب است و اگر شعاع آن بهنگام طلوعش به سوی مشرق باشد ذوذنابه گفتنش اولی است».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




عبارتست از اقلام تعهدی جاری غیرعادی (اختیاری)
پس از تخمین، با بهره گرفتن از ضرایب و بدست آمده برای هر صنعت مطابق با معادله شماره (۳) اقلام تعهدی جاری عادی (غیراختیاری) شرکت ها محاسبه شده سپس بر اساس معادله شماره (۴) اقلام تعهدی جاری اختیاری شرکت ها محاسبه می شود. لازم به توضیح است که از قدر مطلق اقلام تعهدی جاری اختیاری به عنوان نماینده متغیر مدیریت سود استفاده می شود و هرچه میزان آن بیشتر باشد سود از کیفیت کمتری برخوردار است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نحوه اندازه گیری بازده غیرعادی شرکت‌ها
برای اندازه گیری بازده غیرعادی از مدل سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۳)، استفاده می‌شود. مدل مذکور به شرح زیر می‌باشد:
(۵)
(۶)
(۷)
(۸)
(۹)
عبارتست از بازده ماهانه سهام شرکت ها
عبارتست از بازده ماهانه بدون ریسک
عبارتست از بازده ماهانه بازار
عبارتست از عامل اندازه در مدل سه عاملی فاما و فرنچ
عبارتست از عامل ارزش در مدل سه عاملی فاما و فرنچ
عبارتست از بازده غیرعادی ماهانه
عبارتست از میانگین بازده های غیرعادی ماهانه
عبارتست از مجموع میانگین بازده های غیرعادی ماهانه پس از تاریخ اعلان سود شرکتها
برای محاسبه مجموع میانگین بازده‌های غیرعادی ماهانه پس از تاریخ اعلان سود شرکت‌ها ابتدا از طریق مدل فاما و فرنچ بازده مورد انتظار سهام شرکت‌ها محاسبه شده سپس بازده غیرعادی ماهانه از طریق تفاضل میان بازده واقعی ماهانه و بازده مورد انتظار ماهانه برای هر ماه – شرکت محاسبه می‌شود. سپس بر اساس پورتفو بندی صورت گرفته بر اساس متغیر مدیریت سود شرکت‌ها در طبقه تقسیم می‌شود و میانگین بازده غیرعادی ماهانه برای هر پورتفو در هر سال محاسبه می‌شود، در نهایت نیز برای محاسبه مجموع میانگین بازده‌های غیرعادی ماهانه، مجموع میانگین بازده غیرعادی ماهانه برای هر پورتفو پس از تاریخ اعلان سود شرکت‌ها محاسبه می‌شود.
نحوه اندازه گیری خطای پیش بینی سود شرکت‌ها: فرایند اندازه گیری خطای پیش بینی سود هر سهم به صورت زیر است (لونکانی و فرت[۱۷۰]،۲۰۰۵):
FEit =| APit – FPit| / | FPit |
در این رابطه داریم:
FEit: خطای پیش بینی سود هر سهم شرکت i برای دوره t
APit: سود خالص واقعی هر سهم شرکت i برای دوره t
FPit: سود خالص پیش بینی شده از سوی مدیران برای شرکت i برای دوره t
۳-۴-۴- آزمون پیش فرض استفاده از مدل رگرسیون
فرضیه‌های این تحقیق در قالب روابط رگرسیونی مشخصی مدل‌بندی شده است و بنابراین لازم است که پیش از آزمون این روابط رگرسیونی و تحلیل نتایج آنها، مفروضات بنیادی این روابط مورد بررسی قرار گیرند که اهمیت بسیار زیادی دارند. لذا، چهار بحث اساسی زیر در مورد روابط رگرسیونی تحقیق، مورد بررسی قرار خواهد گرفت که عبارتند از:
۱)آزمون مانایی داده های تحقیق: در این تحقیقق قبل ازتخمین مدل، بررسی مانایی متغییرآن مورد بررسی قرار خواهد گرفت یک متغییر وقتی ماناست که میانگین،واریانس وضرایب خود همبستگی آن در طول زمان ثابت باقی بماند بنابراین آزمون مانایی تحقیق در سه حالت “در سطح”، “روی تفاضل اول” و “روی تفاضل دوم” تحت نرم افزار Eviewsمی تواند بررسی شود.
۲) آزمونFلیمر وآزمون هاسمن:به منظور گزینش یکی از روش های داده های تابلویی یاداده های تلفیقی از آماره آزمون F لیمر استفاده می شودبه عبارت دیگر آماره آزمون Fلیمر تعیین می کند عرض از مبدا جداگانه ای برای هر یک از شرکت ها وجود دارد یا خیر؟
اگر پس از آزمونF لیمر، فرضیه صفر رد شده باشد از آزمون هاسمن استفاده می شود اگر مقدار احتمال یا سطح معناداری sig)[171]) کمتر از۵% باشد یعنی فرضیه صفر رد می شود بهترین روش تخمین روش ثابت بوده در صورتی که سطح معناداری بیشتر از۵% باشد بهترین روش تخمین اثرات تصادفی است.
۳) آزمون عدم خود‌همبستگی داده‌ها: از دیگر مفروضات استفاده از مدل رگرسیون استقلال خطاها از یکدیگر است. جهت بررسی استقلال خطاها از یکدیگر از آزمون دوربین-واتسن[۱۷۲] استفاده میشود. آمارهی این آزمون در دامنه ۰ و ۴+ قرار میگیرد و چنانچه این آماره در حدود عدد ۲ یعنی در دامنه (۵/۱و۵/۲ ) باشد خطاها با همدیگر همبستگی نداشته (استقلال خطاها از هم) میتوان از رگرسیون استفاده کرد.
۴) از تحلیل همبستگی اسپیرمن که شدت وابستگی دو متغییر به یکدیگر را همبستگی تعریف می کنیم، به منظور بررسی ارتباط ابتدایی بین متغییر مستقل و وابسته می پردازیم و به طور کلی ضرایب همبستگی بین۱- تا ۱+ تغییر می کند و رابطه بین دو متغییر می تواند مثبت یا منفی باشد.
۳-۵- خلاصه فصل
در این فصل، روش تحقیق مطرح گردید. ابتدا، مسأله تحقیق و فرضیه‌ها بیان شد. سپس جامعه و نمونه آماری و نحوۀ تکمیل و آماده‌سازی داده‌ها برای پردازش از طریق نرم ‌افزارهای آماری تشریح گردید. در ادامه فصل، چگونگی اندازه‌گیری متغیرهای وابسته و مستقل توضیح داده شد و سرانجام، فرایند آزمون فرضیه‌ها همراه با مفاهیم آماری مرتبط مورد بحث قرار گرفت. با توجه به آنچه که دراین فصل بیان گردید در فصل چهارم به آزمون فرضیه‌ها تحقیق و ارائه تجزیه و تحلیل داده‎ها و یافته‎های پژوهش پرداخته می‎شود.
فصل چهارم
نتایج
۴-۱- مقدمه
نتیجهگیری مطلوب حاصل تجزیه و تحلیل دقیق اطلاعاتی است که بر مبنای سوال اصلی پژوهش گردآوری شده است. بنابراین تجزیه و تحلیل اطلاعات به عنوان بخشی از فرایند روش تحقیق علمی، یکی از پایه های اصلی هر مطالعه و بررسی است. هدف از تجزیه و تحلیل، تبدیل داده ها به شکل قابل فهم و قابل تفسیر است. در فصل سوم ضمن ارائه فرضیه ها، مدلها و متغیرهای تحقیق، شیوه گردآوری داده ها و روش های آماری مناسب جهت آزمون فرضیه های تحقیق مطرح گردید. اکنون نوبت آن است که داده های مورد نیاز برای آزمون فرضیه پژوهش جمع آوری شود و با بهره گرفتن از روش های آماری متناسب با روش پژوهش و نوع متغیرها، دسته بندی و تجزیه و تحلیل گردد. در این فصل پژوهشگر برای پاسخگویی به مسئله تدوین شده و یا تصمیم گیری در مورد تایید یا رد فرضیه یا فرضیه های پژوهش، از روش های مختلف تجزیه و تحلیل استفاده می کند. در این فصل به آمار توصیفی و آزمون مانایی متغیرهای پژوهش پرداخته و سپس از آزمون F لیمر و هاسمن جهت مشخص نمودن روش تخمین مدلها استفاده می گردد. بعد از تخمین مدلها، به تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از آنها پرداخته می شود.
۴-۲- بررسی آمار توصیفی متغیرها طی دوره پژوهش
آمار توصیفی شامل مجموعه روشهایی است که برای جمع آوری ، خلاصه کردن، طبقه بندی و توصیف حقایق عددی به کار می رود. در واقع این آمار، داده ها و اطلاعات پژوهش را توصیف می کند و طرح یا الگوی کلی از داده ها برای استفاده سریع و بهتر از آنها به دست می دهد. در یک جمع بندی با استفاده مناسب از آمار توصیفی می توان ویژگیهای یک دسته از اطلاعات را بیان کرد. پارامترهای مرکزی و پراکندگی به همین منظور به کار می روند. کارکردهای این معیارها این است که می توان خصوصیات اصلی مجموعه ای از داده ها را به صورت یک عدد بیان کنند و بدین ترتیب افزون بر آن که به فهم بهتر نتایج یک آزمون کمک میکنند، مقایسه نتایج آن آزمون رابا آزمونها و مشاهدات دیگر نیز تسهیل می نماید.
در جدول (۴-۱)، برخی از مفاهیم آمار توصیفی متغیرها، شامل میانگین، میانه،حداقل مشاهدات، حداکثر مشاهدات و انحراف معیار ارائه شده است. اصلی ترین شاخص مرکزی میانگین است که نشان دهنده نقطه تعادل و مرکز ثقل توزیع است و شاخص خوبی برای نشان دادن مرکزیت داده ها است. برای مثال مقدار میانگین برای متغیر خطای پیش بینی سود ( ) برابر با ۲۵۷۲۴/۰ می باشد که نشان می دهد بیشتر داده ها حول این نقطه تمرکز یافته اند. میانه یکی دیگر از شاخصهای مرکزی است که وضعیت جامعه را نشان می دهد. همانطور که در جدول (۴-۱)، مشاهده می شود میانه متغیر برابر با ۱۱۵۱/۰ می باشد که نشان دهنده این است که نیمی از داده ها کمتر از این مقدار و نیمی دیگر بیشتر از این مقدار هستند. انحراف معیار یکی از مهمترین پارامترهای پراکندگی است و معیاری است برای میزان پراکندگی مشاهدات از میانگین است. مقدار این پارامتر برای متغیر برابر با ۴۴۴۳/۰ است.
جدول ۴-۱-آماره های توصیفی متغیرهای پژوهش

انحراف معیار

مینیمم

ماکزیمم

میانه

میانگین

تعداد مشاهدات

متغیرها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم