دانلود فایل ها در مورد پیش بینی-مشکلات-رفتاری ـ- … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
![]() |
فهرست جدولها
عنوان صفحه
جدول ۳-۱- جنسیت، تعداد و درصد دانشآموزان با کمتوانی ذهنی ۷۲
جدول ۳-۲- زیرمقیاسهای همدلی جولیف و فارینگتون ۷۴
جدول ۳-۳- ضرایب همبستگی بین زیرمقیاسهای پرسشنامه همدلی با نمره کل ۷۶
جدول ۳-۴- نتایج تحلیل عاملی پرسشنامه همدلی ۷۷
جدول ۳-۵- ضرایب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه همدلی ۷۷
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول ۳-۶- ضرایب همبستگی بین زیرمقیاسهای پرسشنامه مشکلات رفتاری
با نمره کل ۷۹
جدول ۳-۷- ضرایب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاسهای مشکلات رفتاری ۸۰
جدول ۴-۱- میانگین و انحراف استاندارد نمره ابعاد و نمره کل مشکلات رفتاری
دانشآموزان کمتوان ذهنی ۸۲
جدول ۴-۲- میانگین و انحراف استاندارد نمره مشکلات رفتاری آزمودنیها به
تفکیک جنسیت ۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۶
۸۷
۸۸
جدول ۴-۹- میزان پیش بینی کنندگی همدلی کل برای مشکلات رفتاری کل
در پسران ۸۹
جدول ۴-۱۰- میزان پیش بینی کنندگی همدلی کل برای مشکلات رفتاری کل
در دختران ۸۹
فصل اول
مقدمه
۱-۱-کلیات
بیش از دو درصد جمعیّت هرجامعهای را کودکان و افراد کم توان ذهنی[۱] تشکیل می دهند. کم توان ذهنی بیانکننده محدودیتهای اساسی در کارکرد کنونی فرد است. بدون شک میان بروز قابلیتهای فردی و شرایط محیطی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. محیطهای مناسب و مساعد موجب رشد و تحوّل فرد میشوند وکیفیت زندگی را بهبود میبخشند. ویژگیهای کمتوانی عبارتند از: کارکرد هوشی زیر متوسط و وجود محدودیتهای همزمان مرتبط با محدودیتها در دو یا چند حوزه از حوزه های مهارت های سازشی کاربردی و وجود این شرایط از زمان کودکی (انجمن کم توانی ذهنی آمریکا[۲]، ۱۹۹۲، ترجمه بهپژوه و غباری، ۱۳۸۰). کمتوانی ذهنی، مرض یا بیماری روانی نیست، بلکه نوعی شرایط خاص و پیچیده ذهنی است. در مورد کودکان کم ذهنی با توجه به محدودیتهای ویژه آنها، نسبت به کودکان عادی، میتوان انتظار داشت که رفتارهای پرخاشگرانه و سازشنایافته بیشتری از آنها بروز کند. آنان به سبب محدودیتهای گوناگون که غالباً از محدودیتهای شناختی آنها ناشی می شود، با شکستهای متعددی روبهرو میشوند و پیامد همه این عدم موفقیتها ناکامی است که خود سرآغاز پرخاشگری به شکل گوناگون خواهد بود (آذرنیوشان، بهپژوه و غباریبناب، ۱۳۹۱). کودکان کم توان ذهنی علاوه بر مشکلات شناختی به مشکلات رفتاری و عاطفی نیز دچارند. مشکلات رفتاری را می توان از نظر فراوانی و ماهیت به دو دسته مشکلات کمبود رفتار و مشکلات فزونی رفتار تقسیم کرد. مشکلات کمبود رفتار عبارتند از: عدم تلفظ درست کلمات، گوشهگیری و عدم معاشرت با همسالان، انجام ندادن تکالیف درسی و نظایر آن. در مقابل از سرو صدا راه انداختن زیاد، پرخاشگری، پرحرفی و بیشفعالی میتوان به عنوان نمونههایی از مشکلات فزونی رفتار یاد کرد (فرخنده و بهپژوه، ۱۳۸۲). اختلالهای رفتاری مشکلات فردی و اجتماعی فراوانی را به وجود میآورند. کودکان مبتلا به این اختلالها، خانواده، آموزشگاه و اجتماع را با مسائل و دشواری گوناگون مواجه می کنند و آنها را نیز در برابر آشفتگیهای روانی و اجتماعی دوران نوجوانی و بزرگسالی آسیبپذیر میسازند (سیف، ۱۳۸۷).
بخش اعظم افراد کم توان ذهنی دارای مشکلات رفتاری جدّی نیستند، اما در اغلب موارد وجود مشکلات رفتاری فرد را به کمتوانی ذهنی او مرتبط میدانند. علّت اصلی معمولاً در مجموعه ای از عوامل محیطی، عاطفی و روانی فرد وجود دارد، نه فقط توان ذهنی او. با این وجود دستهای از افراد مبتلا به کمتوانی ذهنی وجود دارند که در انطباق خود با شرایط معمول زندگی دچار اختلال و مشکلات جدی هستند و این اختلالها می تواند در روند یادگیری و آرامش زندگی فرد و اطرافیان وی مشکل ایجاد کند (صمدی، ۱۳۸۸). نقش سرنوشتسازی در تعادل رفتاری و بههنجارسازی کودکان و نوجوانان ایفا می کند. یافتههای محققان از بزهکاران در بسیاری از نقاط دنیا نمایانگر آن است که بسیاری از بزهکاران در دوران کودکی از نوازش مادری و محبت پدری محروم بوده و همواره از این کمبود رنج بردهاند (کامران، ۱۳۸۴). همچنین از دیدگاه روانشناسی اجتماعی بسیاری از معضلات کنونی جامعه بشری مانند خشونت از فقدان رفتار همدلی سرچشمه میگیرد (درویزه، ۱۳۸۲). بالبی[۳] (۱۹۵۱) در بررسی خود در زمینه برقراری ارتباط عاطفی در محیط خانواده از بدو تولد، به ویژه ارتباط عاطفی مادر و فرزند، نشان داد که رابطه عاطفی مناسب باعث میشود فرزندان در سنین کودکی و نوجوانی، کمتر با آشفتگیهای روانی و ناسازگاریهای اجتماعی و مشکلات رفتاری رو به رو شوند. به طور کلی کودکان و نوجوانان بیشتر تحت تاثیر مادران قرار میگیرند و نبود مهر مادری در ارتباط با رفتارهای ناسازگارانه، در بررسیهای مختلف گزارش شده است (درویزه، ۱۳۸۳). بنابراین بررسی موضوع مربوط به نقش همدلی مادران در بروز مشکلات رفتاری کودکان کم توان ذهنی می تواند از اهمیّت بالایی برخوردار باشد.
۱-۲- بیان مسأله
اختلالهای رفتاری تا حد زیادی وضعیت اجتماعی و تحصیلی کودکان را تحت تاثیر قرار میدهند، تا آنجا که این کودکان نمی توانند به درستی مسیر طبیعی رشد را بپیمایند، به همین دلیل، این موضوع در عرصه آموزش و پرورش نظر معلّمان و صاحبنظران را به خود معطوف کرده است. همچنین دانش آموزان با اختلالهای رفتاری در مقایسه با دانش آموزان عادی، ۳/۱۳ بار بیشتر ممکن است در مدرسه توبیخ شوند. کودکان با اختلالهای رفتاری که مهارت های شخصی و اجتماعی ضعیفی نشان می دهند، بیشتر از کودکان دیگر که ناتوانی ندارند ممکن است در دوران مدرسه قربانی شوند (هاردمن، درو و ایگان ۲۰۰۲[۴]،ترجمه علیزاده و همکاران، ۱۳۸۸). علاوه بر این، دانش آموزان دارای اختلال رفتاری ممکن است اختلالهای دیگری نیز داشته باشند که موجب پیچیدهتر شدن مشکل آنها می شود.
در ایران اسلامیه (۱۳۸۷) میزان شیوع اختلالهای رفتاری در بین دانش آموزان دوره ابتدایی را یک سوم از کل جمعیّت دانش آموزان گزارش داد. مروری بر تحقیقات گذشته نشان میدهد که کودکان کم توان ذهنی مشکلات رفتاری متعددی را تجربه می کنند. همچنین بررسیها بیانگر وجود همزمان سایر اختلالهای روانی با کمتوانی ذهنی میباشد (آنگلد، کاستلو و ارکانلی[۵]، ۱۹۹۹؛ پورافکاری، ۱۳۸۴).
طبقات با اختلالهای روانی در افراد کم توان ذهنی به همانگونه است که در افراد عادی مشاهده می شود، با این حال نتایج چندین مطالعه زمینهیابی، نشان داده است که در حدود دو سوم کودکان و بزرگسالان کم توان ذهنی به سایر اختلالهای روانی مبتلا هستند که این میزان چندین برابر میزان شیوع این اختلالها در جمعیّت عادی است. هر چه شدت کم بیشتر باشد خطر ابتلا به سایر اختلالها بیشتر می شود (کاپلان و سادوک[۶]، ۲۰۰۳؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۴). انجمن روانپزشکی آمریکا[۷] (۲۰۰۰) نشانه های آسیب روانشناختی معنادار در افراد کم توان ذهنی را سه تا چهار برابر بیشتر از افراد عادی گزارش کرده است. کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی در مقایسه با همسالان به هنجار خود، مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان می دهند (لوول و رایس[۸]، ۱۹۹۳). آنها به هنگام بازی تعامل اندکی با سایر کودکان دارند و ترجیح می دهند به تنهایی بازی کنند. بررسیها نشان دادند که افراد کم ذهنی به میزان بیشتری از سوی دوستان و همسالان خود طرد میشوند و دانش آموزان عادی نمی توانند آنها را بپذیرند. این طردشدگی با میزان رفتارهای نامناسب آنها ارتباط دارد (حسین خانزادهفیروزجاه و پرند، ۱۳۸۶). در حال حاضر اندیشه مطلوب این است که مشکل صرفاً ناشی از رفتار کودک یا ناشی از محیط کودک نیست. مشکل به علّت مناسب نبودن تعاملات بین کودک و محیط اجتماعی به وجود می آید (علیزاده، ۱۳۸۸). بنابراین مسئولیت جامعه در مورد کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی به مراتب سنگینتر از کودکان عادی است. اگر جامعه نتواند زمینه مناسب را برای رشد این کودکان فراهم نماید، فرایند رشد طبیعی آنان دچار اختلال می (نوروزی، ۱۳۸۹). تجربه های نخستین کودکان با مراقبان، به ویژه مادر در شکل گیری و تحول قسمتهایی از ساختار روانی مانند هیجان، شخصیت و رفتار نقش مهمی دارند. برای مثال دلبستگی نوزادان با مراقبانشان احتمالاً باعث افزایش یادگیری و کنار آمدن با استرس می شود. سوءاستفاده یا نادیدهانگاری می تواند برای تمام عمر در سطح مغزی برای تحمل استرس یا برقراری روابط سالم با دیگران اثرات منفی داشته باشد (مرادی و رضایی جمالوئی، ۱۳۹۲).
سایکوجیو و همکاران[۹] (۲۰۰۸) پژوهشی با عنوان همدلی والدینی و ارتباطش با ابعاد آسیب روانشناختی والد و کودک انجام دادند. در این پژوهش ۲۶۸ مادر کودکان سن مدرسه پرسشنامه همدلی کودک محور و پریشانی شخصی درونی و علایم آسیب روانشناختی خود و کودکشان را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که علایم آسیب روانشناختی کودکان از جمله مشکلات رفتاری باعث کاهش همدلی مادر و افزایش پریشانی شخصی درونی وی می شود. بین مشکلات رفتاری کودکان و همدلی مادران یک رابطه دو سویه برقرار است. بدین معنی که مشکلات رفتاری کودکان باعث کاهش همدلی مادرمیشود و نقایصی در همدلی مادر باعث ایجاد مشکلات رفتاری می شود. همچنین نتایج نشان داد که والدین کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در مقایسه با والدین کودکان گروه کنترل، نسبت به کودکانشان رفتار انتقادجویانه دارند. یافته ها نشان دادند که افسردگی مادر با مشکلات برون نمود و مشکلات درون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان مرتبط است و رفتار انتقادجویانه واسطه افسردگی و مشکلات درون نمود و برون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان است (نلسون و همکاران[۱۰]، ۲۰۰۳). در واقع مادران افسرده تمایل دارند با فرزندانشان با خشونت رفتارکنند. به طور خاص همدلی ممکن است به والدین در جهت سلامت فرزندانشان کمک کند، رقابت برای خواسته ها در روابط بین والدین و فرزندان کاهش یابد و توانایی والدین برای درک نیازهای فرزندانشان و عمل به آن را تسهیل کند. در مقابل والدین با نقایصی در همدلی ممکن است به نشانهها، کمتر حساس و کمتر پاسخگو وگرم باشند.
با توجه به رواج زیاد مشکلات رفتاری در کودکان؛ بالاخص کودکان با کمتوانی ذهنی و پیامدهای زیانباری که این مشکلات برای جامعه، خانواده و خود فرد از یک سو و اینکه از سوی دیگر مشکلات مذکور میتوانند به دلایل مختلف محیطی و روانی از جمله نوع ارتباط والدین در محیط خانواده به ویژه مادر بروز نمایند؛ بنابراین میتوان به این نتیجه دست یافت که پژوهش در این حوزه ضرورت بسیاری دارد. با این وجود اگر چه پژوهشهای متعددی در داخل و خارج از کشور در زمینه همدلی (جان بالبی، ۱۹۵۱؛ درویزه، ۱۳۸۲) انجام گرفته است؛ اما بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که موضوع همدلی و تاثیر آن بر مشکلات رفتاری کودکان با کمتوانی ذهنی کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است؛ به همین دلیل پژوهش حاضر به بررسی این موضوع می پردازد که آیا عدم همدلی مادران می تواند پیش بینیکننده قوی مشکلات رفتاری کودکان کم توان ذهنی باشد؟
۱-۳- ضرورت و اهمیّت پژوهش
بسیاری از پژوهشگران اختلالهای رفتاری را مشکلات شایع و ناتوانکننده ای میدانند که برای خانواده، محیط و کودک مشکلات بسیاری ایجاد می کنند. اختلالهای رفتاری معمولاً نخستین بار در سالهای آغازین دوره ابتدایی مشاهده شده و بین ۸ تا ۱۵ سالگی به اوج خود میرسند (عطاییفر و تیموری، ۱۳۸۹).
رفتارهای نابهنجار و غیرعادی در کودکان انواع و شکلهای مختلف دارند و از علل بسیاری سرچشمه میگیرند این رفتارها ممکن است به صورت خشونت، گوشهگیری و انزواطلبی افراطآمیز تظاهر کنند. فردی که مبتلا به اختلال رفتاری است از نظر رفتاری غیرعادی و عجیب است. در حقیقت بارزترین مشکل افراد دارای اختلالهای رفتاری، ناتوانی در پایهریزی روابط عاطفی رضایتبخش و صمیمی با سایر افراد است (سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۲).
به نظر میرسد افراد با کمتوانی ذهنی در زمینه ایجاد مشکلات رفتاری آسیبپذیر باشند (میرباک و تچنر[۱۱]، ۲۰۰۷). مطالعات انجام شده در استرالیا، اروپا، و ایالت متحده آمریکا با بهره گرفتن از روششناسیهای متنوع، به نتایج مشابه گستردهای رسیده اند. یک اتّفاق نظر کلّی وجود دارد که میزان شیوع اختلالهای رفتاری در افراد با کم توان ذهنی نزدیک به ۲۰ درصد است. میزان شیوع بالا نشان میدهد که کمتوانی ذهنی، بهخودیخود، یک عامل خطر برای توسعه اختلالهای رفتاری میباشد (سازمان بهداشت جهانی[۱۲]، ۲۰۰۱). مشکلات رفتاری شدید در بین افراد با کم توان ذهنی اغلب “رفتار چالشبرانگیز” نام دارد و پرخاشگری نسبت به دیگران، کجخلقی، جیغکشیدن یا داد زدن و آسیب به خود نمونههایی از رفتارهایی هستند که ممکن است برای خانواده و دیگر مراقبان و اطرافیان چالشبرانگیز باشند. این رفتارها ممکن است منجر به انزوای اجتماعی و محروم شدن از مشارکت در فعالیتهای معمول اجتماعی گردد و ایجاد یک وضعیت زندگی شرافتمندانه برای افراد مبتلا به مشکلات رفتاری شدید را بسیار دشوار سازد (میرباک و تتچنر، ۲۰۰۷). کمتوانی ذهنی باعث می شود که والدین سبک فرزندپروری نامناسبتری را برگزینند. به موازات آن کودکان با کمتوانی ذهنی، به احتمال بیشتری سطوح بالاتر مشکلات رفتاری را نسبت به همسالانشان نشان می دهند (توتسیکا و همکاران[۱۳]، ۲۰۱۱).
در آموزش و پرورش استثنایی کشورمان تعدادی از دانش آموزان کم توان ذهنی به علت داشتن مشکلات ارتباطی و رفتارهای پرخاشگرانه با محیط آموزشیشان سازگاری و انطباق لازم را نداشته و نمی توانند از کلاس درس بهره کافی ببرند؛ بنابراین یا از ساعات آموزشی محدود استفاده می کنند یا اینکه آنقدر این رفتارهای نامطلوب پرخاشگری مسائل آموزشیشان را تحت الشعاع قرار میدهد که بدون هیچگونه پیشرفتی در زمینه درسی نهایتاً اخراج میشوند (افروز، ۱۳۸۸).
از عواملی که به آسیبهای رفتاری و روانی کودکان میانجامد و روی عملکرد فرد در مدرسه تاثیر می گذارد میتوان به نقش والدین اشاره کرد. والدین بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولاً بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته و ثانیاً به صورت غیرمستقیم جامعه را متاثر می کند (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۸۰). در واقع میتوان گفت که بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموز در مدرسه تا حدودی مستلزم خانوادهای سالم و روابط بینگروهی مناسب و مؤثر است. والدین با فراهم کردن فضایی مناسب در خانه به سلامت روانی فرد و کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد مناسب در مدرسه و جامعه کمک میکنند. در حقیقت گرمی روابط و عواطف و همچنین پیوند و تعهد عاطفی موجود بین اعضای خانواده خصوصاً والدین و فرزند منجر به عدم بروز رفتارهای ضداجتماعی در فرزندان می شود (شهنی ییلاق، عزیزی مهر و مکتبی، ۱۳۹۲). همچنین اعتقاد بر این است که همدلی[۱۴] به عنوان یک عامل مهم می تواند از بروز رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگری جلوگیری کند (دیویس و همکاران[۱۵]، ۱۹۹۶).
بنابراین اگر عوامل پیش بینیکننده و تاثیرگذار بر مشکلات رفتاری توسط پژوهشگران و متخصّصان تعلیم و تربیت شناسایی شوند و به موقع مورد مداخله قرار گیرند و مسئولان ذیربط برنامه ریزی دقیق و مناسبتری در جهت پیشگیری و کاهش این مشکلات انجام دهند زیانهای مادی و معنوی که این مشکلات برای جامعه و خانواده ایجاد می کند، را میتوان کاهش داد. نتایج این پژوهش برای سازمانهایی از جمله سازمان آموزش و پرورش استثنایی، سازمان بهزیستی کل کشور و روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت قابل استفاده خواهد بود. پژوهش حاضر در راستای این اهداف میباشد.
۱-۴-اهداف پژوهش
۱-۴-۱-هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر پیش بینی ابعاد مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان میباشد.
۱-۴-۲-اهداف جزئی:
در پژوهش حاضر اهداف جزئی زیر بررسی خواهد شد:
-
- پیش بینی اضطراب دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
-
- پیش بینی رفتار ضداجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
- پیش بینی درخودماندگی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان.
فرم در حال بارگذاری ...
|
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:19:00 ب.ظ ]
|


