ایده “هزینه سرمایه” برای کاری که حرفه‌ای‌های مالی و حسابداری، مستقیم یا غیرمستقیم، به عنوان بخشی از مشارکتشان در گروه ­های تصمیم ­گیری چند وظیفه ­ای متقابل انجام می‌دهند، نقشی اساسی دارد. آن ها نیاز دارند که تکنیک­هایی را برای تخمین هزینه سرمایه به منظور بودجه‌بندی سرمایه‌ای درازمدت، تجزیه ­و تحلیل ‌در مورد ادغام و تحصیل شرکت­ها، کاربرد ارزش افزوده اقتصادی به عنوان شاخص عملکرد مالی در سطح شرکت، سیستم­های تشویقی برای کنترل مالی، استفاده از سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد مالی، تجزیه و تحلیل­های ارزش ویژه و حسابداری سرقفلی خریداری شده، درک کنند و به کار ببرند (نیکومرام و هیبتی، ۱۳۸۶).

مفهوم هزینه سرمایه بر این فرض استوار است که هدف یک شرکت عبارت است از به حداکثر رساندن ثروت سهام‌داران. هرشرکتی دارای ریسک و بازده مخصوص به خود است. هریک از گروه ­های سرمایه­ گذار، مثلا دارندگان اوراق قرضه، سهام ممتاز و سهام عادی، خواهان میزانی از نرخ بازدهی هستند که در خور ریسک مربوط به آن باشد. هزینه سرمایه عبارت است از حداقل نرخ بازدهی که شرکت باید به دست آورد تا بازده مورد نظر سرمایه ­گذاران در شرکت تأمین شود (لطفی، ۱۳۸۳).

دارندگان انواع اوراق بهادار شرکت (مثل اوراق قرضه سهام ممتاز، سهام عادى و سود انباشته) دارای نرخ بازده مورد توقع مخصوص به خود هستند و در نتیجه دارای هزینه سرمایه مخصوص به خود هستند. هزینه سرمایه ای هریک از منابع خاص تامین سرمایه (اوراق بهادار منتشره) را هزینه اقلام خاص سرمایه می­نامند.

محاسبه هزینه اقلام خاص سرمایه کار چندان ساده­ای نیست و نتایج هم به صورت تقریبی به دست خواهندآمد. اصولا مشکل یا مسئله از آنجا به وجود می ­آید ارزش بازار شرکت دستخوش تغیرات دایمی است و عوامل خارجی مثل تورم آثار شدیدی بر این فرایند دارند و شرکت بر این عوامل هیچ کنترلی ندارد. در نتیجه در اکثر موارد ارقام به صورت تقریبی محاسبه می­ شود کردستانی و علوی، ۱۳۸۹).

شاید بتوان مهم­ترین کاربرد مفهوم هزینه سرمایه را به طریق زیر بیان کرد (عثمانی، ۱۳۸۱):

اگر نرخ بازده سرمایه ­گذاری یک شرکت از هزینه سرمایه آن بیشتر باشد اگر بدون بالا رفتن درجه ریسک این میزان بازده افزایش یابد، ثروت سهامدارن افزایش خواهد یافت. دلیلى که در این ‌خصوص اقامه مى‌شود این است که اگر نرخ بازده شرکت از هزینه سرمایه آن بیشتر شود، دارندگان اوراق قرضه و سهام ممتاز به نرخ بازده ثابت موردنظر خواهد رسید، باقیمانده نرخ بازده در اختیار صاحبان سهام عادى قرار خواهد گرفت که از نرخ بازده مورد توقع آنان بیشتر خواهد بود. ‌بنابرین‏، مى‌توان سود مازاد را به چندین طریق به مصرف رسانید:

۱- شرکت از طریق پرداخت سود سهام بیشتر، این مبلغ را بین سهام‌داران عادى تقسیم کند.

۲- شرکت این سود را مجدداً در شرکت ‌سرمایه‌گذاری کند و بدین طریق، نرخ بازده دوره‌هاى بعد را افزایش دهد.

۳- ترکیبى از این دو روش

در نتیجه، مطلوبیت سهام عادى (از نظر سهام‌داران) بیشتر مى‌شود و افزایش تقاضا منجربه افزایش قیمت سهام عادى در بازار مى‌گردد. بدین‌ طریق، ثروت سهام‌داران افزایش خواهد یافت و هدف شرکت تأمین مى‌گردد.

اگر بین هزینه سرمایه و موضوع به حداکثر رسانیدن ثروت سهام‌داران ارتباط برقرار گردد، مى‌توان هزینه سرمایه را به طریق دیگرى تعریف کرد. براى مثال، مى‌توان هزینه سرمایه را ‌به این طریق تعریف کرد: حداقل نرخ بازدهى که شرکت باید تحصیل کند تا اینکه در ارزش شرکت تغییرى صورت نگیرد، یعنى ارزش شرکت کماکان حفظ گردد. در چنین تعریفى که از هزینه سرمایه داده مى‌شود، مسئله نرخ ”سربه‌سر“ مورد توجه قرار مى­گیرد. اگر شرکت به هزینه سرمایه دست نیابد، ارزش اوراق بهاءدار شرکت کاهش خواهد یافت. برعکس، اگر نرخ بازده شرکت از هزینه سرمایه بیشتر شود، ارزش بازار شرکت افزایش خواهد یافت. در این متن، ارزش بازار برابر است با مجموع ارزش‌هاى بازار اوراق بهادارى که آن شرکت منتشر ‌کرده‌است. چنین تعریفى از هزینه سرمایه را به‌ این‌صورت بیان مى‌کنند (لطفی، ۱۳۸۳): نرخ بازدهى که مانع تغییر ارزش سهام عادى شرکت گردد.

‌بر اساس تعریفى دیگر که از هزینه سرمایه داده مى‌شود، هزینه سرمایه با فرایند بودجه‌بندى سرمایه‌اى شرکت ارتباط پیدا مى‌کند. هزینه سرمایه به عنوان نرخ تنزیلى که براى ارزیابى و قضاوت ‌در مورد پروژه‌هاى مختلف ‌سرمایه‌گذاری به کار مى‌رود تعریف مى‌شود. اگر پروژه‌هایى مورد قبول شرکت قرار گیرند که نرخ‌هاى بازده آن ها از هزینه سرمایه شرکت بیشتر است، ارزش شرکت افزایش خواهد یافت. به همین نحو، اگر نرخ بازده پروژه‌هایى از هزینه سرمایه شرکت کمتر باشد، ارزش شرکت کاهش خواهد یافت. ‌بنابرین‏، کاربرد دیگر هزینه سرمایه ارزیابى پروژه‌هاى سرمایه‌اى است(کردستانی و مجدی، ۱۳۸۶).

همپتون می­گوید وجوهی که به وسیله شرکت کسب می­ شود بایددر جهت یک سرمایه ­گذاری بالقوه، بازده کافی برای تامین کنندگان این وجوه ایجاد کند. بازده مورد انتظار تامین کنندگان مالی یکسان نمی ­باشد در جایی که بستانکاران شرکت­ها دنبال یک نرخ ثابت و مطمین هستند، سهامدارن پذیرفته­- اند بازدهی که آن ها از شرکت دریافت ‌می‌کنند بسته به نحوه عمل شرکت متفاوت ‌می‌باشد. همچنین انتظارات سرمایه ­گذاران بسته به شرایط سیاسی، اقتصادی، بازده جاری بازار، ریسک بازار، کیفیت و نحوه مدیریت و تعداد دیگری از فاکتور­ها تغییر می­ کند (نوروش، عابدی، ۱۳۸۴).

کاون می­گوید انتظارات و سلیقه­های تامین کنندگان مختلف وجوه نقد باید توسط شرکت شناسایی شود که بتواند به نحو مطلوبی هزینه سرمایه خود را مدیریت کند. در واقع هزینه سرمایه عبارت است از حداقل نرخ بازدهی که واحد اقتصادی باید به دست آورد تا بازده مورد انتظار سرمایه گذاران تامین شود (همان منبع).

مایرز بیان می­دارد اگر نرخ بازده سرمایه ­گذاران یک شرکت از هزینه سرمایه­اش بیشتر باشد واین افزایش بازده بدون بالا رفتن درجه ریسک صورت گرفته باشد، نتیجه این خواهد بود که ثروت سهام‌داران افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر اگر شرکت هزینه سرمایه یا نرخ مورد انتظار سرمایه گذاران را برآورده نسازد، قیمت اوراق بهادار کاهش خواهد یافت.

تعاریف مختلفی از هزینه سرمایه وجود دارد:

هزینه سرمایه، نرخ تنزیل یا ارزش زمانی پول ‌می‌باشد که سرمایه ­گذاران از آن برای تبدیل ارزش فعلی آن ها استفاده ‌می‌کنند ‌به این معنا که هر دو گروه بستانکاران و سهام‌داران شرکت انتظار دارند در قبال متحمل شدن هزینه فرصت سرمایه گذاری وجوه خود و جبران ریسک آن بازده دریافت نمایند (کاپلاند و دیگران، ۲۰۰۰).

وستان هزینه سرمایه را اینگونه تعریف ‌می‌کنند:

هزینه سرمایه وهزینه هرکدام از اجزای آن، نمایانگر هزینه یا حداقل بازدهی مورد نیاز سرمایه ­گذاران است

(وستان، ۲۰۰۱). در تعریف دیگری از هزینه سرمایه از سیمکینز داریم:

هزینه سرمایه حداقل نرخ بازدهی است که شرکت باید به دست آورد تا بتواند هزینه های تأمین مالی خود را در بازار پوشش دهد(سیمکینز، ۲۰۰۰).

۲-۱-۲- میانگین موزون هزینه سرمایه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...