دانلود پایان نامه های آماده – قسمت 4 – 2 |
تجارب بالینی نشان میدهد بیمارانی که دچار اختلالات شدید شخصیتی هستند و نیز افراد مبتلا به مشکلات چشمگیرمنششناختی که چنین مسایلی شالودهی اختلالات محورI آن ها را تشکیل میدهند. به طرحواره درمانی خیلی خوب پاسخ میدهند (البته گاهی اوقات در ترکیب با سایر رویکردهای درمانی) مفهوم سبک طرحواره، مشکلترین قسمت نظریه طرحواره است، چون دربرگیرنده مؤلفههای بسیاری است. موقعیتهایی در زندگی وجود دارد (تکمههای هیجانی[۱۰۷]) که برانگیزان سبکهای طرحواره هستند. در طرحواره درمانی، به بیمار کمک میکنیم تا از سبک ناکارآمد به سمت یک سبک کارآمد و سالم حرکت کند، تا به اینوسیله در مسیر فرایند ترمیم طرحواره پیشرفت کند. به عبارت دیگر، سبک غالبی که فرد در لحظه معینی از زمان دارد، سبک طرحواره نامیده میشود.
۲-۳- تعریف یانگ از طرحواره
یانگ (۱۹۹۹،۱۹۹۰) معتقد است برخی از این طرحواره- به ویژه آن ها که عمدتاًً در نتیجه تجارب ناگوار[۱۰۸] دوران کودکی شکل می گیرند- ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منششناختی خفیفتر و بسیاری از اختلالات مرمن محورI قرار بگیرند. یانگ برای بررسی دقیقتر این ایده، مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کردهاست که به آن ها « طرحوارههایناسازگار اولیه » میگوید.
۲-۴- تدوین طرحواره درمانی
بنا به دلایلی که توضیح داده شد، یانگ (۱۹۹۰،۱۹۹۹) طرحواره درمانی رابرای بیماران مبتلا به مشکلات منششناختی مزمنی که به قدر کافی از رفتار درمانی شناختی کلاسیک کمکی دریافت نمیکردند، تدوین کرد. این بیماران در رفتار درمانی شناختی کلاسیک به عنوان «شکست درمانی» در نظر گرفته میشوند.
یانگ با یکپارچهسازی تکنیکهای مختلف در قالب یک نظریه منسجم، طرحواره درمانی را که رویکردی نظاممند است، به وجود آورد و با این کار باعث گسترش مرزهای رفتار درمانی شناختی شد. طرحواره درمانی بسته به مشکل بیمار میتواند به صورت کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به کار گرفته شود. طرحواره درمانی بر پایه رفتار درمانی شناختی کلاسیک بنا شده و با تأکید بیشتر بر ریشههای تحولی مشکلات روانشناختی در دوران کودکی و نوجوانی، استفاده از تکنیکهای برانگیزنده و ارائه مفهوم سبکهای مقابلهای ناسازگار، افقهای نوینی فراروی مرزهای رفتار درمانی شناختی گشوده است.
۲-۵- تاریخچه سازه طرحواره
در این بخش میخواهیم، سازههای اصلی نظریه طرحواره را مورد بررسی قرار دهیم. کار را با تاریخچه و تحول مفهوم طرحواره شروع میکنیم.
از روانشناسی شناختی که بگذریم، در حوزه شناختدرمانی، بک[۱۰۹] (۱۹۶۷) در اولین نوشتههایش به مفهوم طرحواره اشاره کرد. با این حال، در ساختار روانشناسی و رواندرمانی طرحواره به عنوان هر اصل سازمان بخش کلی در نظر گرفته میشود که برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است.
یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه روان درمانی، این است که بسیاری از طرحوارهها در اوایل زندگی شکل میگیرند، به حرکت خود ادامه میدهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل میکنند، حتی اگر هیچ گونه کاربرد دیگری نداشته باشند این مسأله همان چیزی است که گاهی اوقات به عنوان نیاز به هماهنگی شناختی از آن یاد میشود، یعنی “حفظ دیدگاهی با ثبات درباره خود یا دیگران”، حتی اگر این دیدگاه نادرست یا تحریف شده باشد. با این تعریف کلی، طرحواره میتواند مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشد و همچنین میتواند در اوایل زندگی یا در سیر بعدی زندگی شکل بگیرد .
۲-۶- کنشهای طرحواره[۱۱۰]
طرحوارهها دو کنش بنیادین دارند که عبارتند از : تداوم طرحواره[۱۱۱] و ترمیم طرحواره[۱۱۲]. هر فکر، احساس، رفتار و تجربه زندگی مرتبط با طرحواره میتواند موجب تداوم و حفظ طرحواره شود، به گونهای که آن طرحواره را تقویت کند و گسترش دهد؛ یاموجب ترمیم طرحواره گردد یا آن را تضعیف کند.
۲-۷- تداوم طرحواره
تداوم طرحواره به رفتارهایی (ذهنی و رفتاری) باز میگردد که بیمار انجام میدهد و موجب حفظ طرحواره میشود. تداوم طرحواره شامل تمامی افکار، احساسها و رفتارهایی است که موجب تقویت طرحواره میشوند. طرحواره توسط سه مکانیسم اولیه تداوم مییابند: تحریفهای شناختی، الگوهای خود _ آسیب رسان زندگی، و سبکهای مقابلهای طرحواره. تحریفهای شناختی و رفتارهای ناسازگار به گونهای مستقیم موجب تداوم طرحواره میشوند.
به عبارت دیگر، به نظر میرسد که بیمار توسط طرحواره احاطه شده است. از طریق تحریفهای شناختی و رفتارهای ناسازگار به گونهای مستقیم موجب تداوم طرحواره میشوند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که بیمار توسط طرحواره احاطه شده است.
از طریق تحریفهای شناختی، فرد محرکهای محیطی را به گونهای سوء ادراک میکند که این موضوع طرحواره را تقویت کند، یعنی اطلاعاتی را از محیط میگیرد که طرحواره مورد نظر را تأیید میکنند و اطلاعات متضاد را با طرحواره انکار مینمایند یا آن ها را ناچیز میشمارند. از نظر عاطفی فرد ممکن است هیجانهای مرتبط با یک طرحواره را بازداری کند. هنگامی که یک عاطفه بازداری شد، طرحواره به سطح هوشیاری (آگاهی) نمیرسد، بنابرین فرد نمیتواند به سمت تغییر یا ترمیم طرحواره گام بردارد.
۲-۸- ترمیم طرحواره
هدف نهایی طرحواره درمانی، ترمیم طرحواره است. چون یک طرحواره دربرگیرنده مجموعهای از خاطرهها، هیجانها، حسهای بدنی و شناختارها است، بنابرین ترمیم طرحواره شامل تعدیل تمامی این عناصر است. به عبارت دیگر کاهش شدت خاطرههای مرتبط با طرحواره، تخلیه هیجانی مرتبط با طرحواره، کاهش حسهای بدنی مربوط به طرحواره، و تعدیل و کاهش شناختارهای ناسازگار در برنامه کاری قرار دارد. ترمیم طرحواره شامل تغییر رفتار هم میشود، به گونهای که بیمار میآموزد الگوهای رفتاری سازگار را جایگزین سبکهای مقابلهای ناسازگار کند.
به طور کلی، طرحوارهها به عنوان باورهای بنیادین ناکارآمدی در نظر گرفته میشوند که توسط یک محرک فعال میگردند و تمهای پایدار و باثباتی دارند که از فردی به فرد دیگر متفاوت است. طرحوارهها در طول دوران کودکی شکل گرفتهاند و در واقع، حاصل تلاش فرد به منظور انطباق با رویدادهای زندگی و موقعیتهای محیطی هستند. زمانی که طرحوارهها فعال میشود، تبدیل به اتاق فرمان افکار خودآیند منفی میگردد و به گونهای منفی موجب سوگیری در اطلاعات میشود.
در حقیقت، طرحوارهها توسط شرایط و نشانه های موقعیتی خاص فعال میشوند، و سپس دوباره ذخیره میگردند. این فعالسازها و نشانه های موقعیتی در ذخیره حافظه فرد قرار دارند. این بدان معنا است که درمانگر باید طرحواره را به عنوان یک مفهوم فراگیر در نظر بگیرد، نه این که به آن به عنوان مجموعهای از شناختارها نگاه کند. در کل یک سبک طرحواره، مجموعه طرحوارههای و کنشهای طرحواره، سازگار یا ناسازگار، است که در لحظه جاری در یک فرد فعال هستند. یک سبک طرحواره کارآمد زمانی فعال میشود که طرحوارههای ناسازگار یا پاسخهای مقابلهای ناسازگارانه موجب هیجانهای دردناک، پاسخهای اجتنابی یا رفتارهای خود- آسیبرسان شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 03:23:00 ب.ظ ]
|