فایل های دانشگاهی| قسمت 5 – 5 |
در یک سازمان فرهنگ نقشهای متفاوتی ایفا میکند و وظایف گوناگونی دارد. این وظایف عبارتند از:
-
- فرهنگ سازمانی به کارکنان سازمانی هویتی سازمانی میبخشد: آنچه که سازمانهای موفق را برجسته میسازد و آنآموزشها را از دیگران متمایز میکند، توانایی آنآموزشها در جذب، پرورش و نگهداری کارکنان بااستعداد و خلاق است و کارکنان نیز به نوبه خود وابستگی عمیقی نسبت به سازمان پیدا خواهند کرد.
- فرهنگ سازمانی تعهد گروهی را آسان میسازد: سازمانهایی که فرهنگ قوی و توانمند دارند، کارکنان نسبت به ارزشآموزشها و اهداف سازمانی احساس تعهد و مسئولیت میکنند. منظور از تعهد سازمانی، پیوند و وابستگی روانی به سازمان است. که در آن احساس درگیر بودن شغلی، وفاداری و باور به ارزشهای سازمانی جای دارد. تعهد سازمانی در سه مرحله دیده میشود:
-
- مرحله پذیرش: در این مرحله فرد در سازمان نفوذ دیگران را بر خود میپذیرد.
-
- مرحله همانند شدن: در این مرحله فرد با پذیرش نفوذ دیگران بر خود به یک رابطه خوشایند دست مییابد.
-
- مرحله درونی کردن : فرد از تعلق به یک سازمان احساس سربلندی میکند که با ارزشهای وی سازگار است.
- هنگامی که تعهد سازمانی به مرحله نهایی خود برسد، سپس عضو سازمانی متعهد در شمار افرادی درمیآید که به آن اعتماد فراوان میشود و وی در راه محافظت و نگهداری سازمان تعلل نخواهد کرد.
-
-
- فرهنگ سازمانی ثبات نظام اجتماعی را ترغیب میکند: سازمانهای توانمند، معروف به داشتن معیارهای سختکاری و کنترلهای دقیق هستند. برای نمونه کارکنان باید معیارهای نظافت و آراستگی را رعایت کنند و ضوابط انجام دادن وظیفه به طور مشخص تعیین شده است. بدین ترتیب فضای آکنده از تعهد و هیجان و سختکوشی در سازمان بهوجود میآید.
-
-
- فرهنگ سازمانی به شکل دادن رفتار کارکنان کمک میکند: سازمان یا فرهنگ قوی با کمک نمودن به اعضای خود برای پی بردن به محیط کار خود رفتار آنان را شکل میدهد. بنابرین، سازمانهای موفق زمینهای را فراهم میآورند تا کارکنان برای آشنایی به تمام ابعاد سازمانی و مشکلات آن، شغل خود را از پایینترین مرتبه آغاز کنند تا با اصول بنیادی کار آشنا شوند.
- فرهنگ سازمانی بر وظایف و نحوهی عملکرد مدیریت تأثیر میگذارد: فرهنگ سازمانی با ایجاد محدودیتهایی برای مدیریت بیان میکند که مدیر چه کاری میتواند و چه کاری را نمیتواند انجام دهد. هر عمل مدیر باید مورد تأیید فرهنگ سازمان قرار گیرد. در غیر اینصورت مطابق با ارزشآموزشها نخواهد بود و از سوی اکثریت اعضای سازمان تأیید نخواهد شد. از آنجایی که وظیفهی تصمیمگیری در تمام وظایف مدیریت از جمله برنامهریزی؛ سازماندهی؛ تأمین نیروی انسانی و هدایت و کنترل جاری است، عامل فرهنگ سازمانی نقش عمدهای را در نحوهی عملکرد مدیریت و نوع انجام دادن وظایف آن ایفا میکند. بنابرین فرهنگ قوی و مقتدر، تأثیر بسزایی در عمل تصمیمگیری مدیریت در تمام زمینهها دارد.
فرهنگ سازمانی الگویی اساسی از مفروضات ،ارزش ها و باورهای اساسی است که روش صحیح تفکر و اقدام در خصوص مسائل و فرصتهایی که سازمان با آن مواجه می شود را مورد توجه قرار میدهد.
فرهنگ سازمانی شامل عناصر متعددی است که از عناصر شناختی نهفته همچون مفروضات ،ارزش ها و باورها تا عناصر آشکارتر همچون مصنوعات و الگوها،ارز شها ،عملیات و رفتارها را دربرمی گیرد (راشدی،۱۳۹۱ ).
تعریف مختلفی از فرهنگ سازمانی صورت پذیرفته است:
جورج گوردون فرهنگ سازمانی را به عنوان مجموعه ای از فرضیات و ارزشهای سازمان میداند که به طور گسترده رعایت می شود و به الگوهای رفتاری خاصی منجر می شود .
رابینز در کتاب مدیریت خود،فرهنگ سازمانی را اینگونه تعریف نموده است: فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص میکند،ادراکی یکسان از سازمان است که در همه اعضاء سازمان مشاهده میگردد و بیانگر مشخصات مشترک و ثابتی است که سازمان را از سایر سازمانها متمایز میکند،به عبارت دیگر فرهنگ سازمانی ،هویت اجتماعی هر سازمان را مشخص میکند.
دنیسون فرهنگ سازمانی را نیروی قدرتمندی میداند که نحوه عمل کردن و چگونگی عملیات ها را تعیین میکند.
استیفن پی رابینز در ویرایش نهم کتاب رفتار سازمانی خود در مورد فرهنگ سازمانی می نویسد:” فرهنگ سازمانی به سیستمی از مصادیق و خصوصیات اساسی (نوآوری و ریسک پذیری،توجه به جزئیات ،توجه به نتایج،توجه به افراد ،تیم مداری ،جاه طلبی و ثبات اطلاق میگردد که برای سازمان ارزش دارند و هر کدام از این خصوصیات بر روی طیفی از کم یا زیاد قرار می گیرند.اگر سازمان از منظر این هفت خصوصیت بررسی شود تصویر کاملی از احساسات و ادراکات مشترک که اعضاء در مورد سازمان دارند به دست میآید.
کریس و آرجریس فرهنگ سازمانی را نظامی زنده میخواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار میسازند،راهی که واقعا بر پایه آن می اندیشند و احساس میکنند و شیوه ای که واقعا با هم رفتار میکنند،تعریف میکند.
با نگاهی به تمامی تعاریف مختلف فرهنگ سازمانی در دو دهه گذشته توسط دانشمندان و صاحبنظران علم مدیریت مطرح شده،وجوه مشترک تمام تعاریف بیان شده عبارتند از : الگوی رفتاری غالب- سیستمی یا نظام مند بودن آن-مجموعه ای از ارزشها و باورها و اعتقادات-مشترک بودن و مورد حمایت واقع شدن این هنجارها و ارزشها توسط اعضای سازمان –فرهنگ سازمانی موجب تمایز سازمانها از یکدیگر میشوند.
فرهنگ سازمانی بر تمام جنبههای سازمان تاثیر میگذارد. مطالعات و تحقیقات نشان میدهد که فرهنگ بر تدوین اهداف ،استراتژی ،رفتار فردی،عملکرد سازمانی ،انگیزش و رضایت شغلی،خلاقیت و نوآوری ،نحوه تصمیم گیری و میزان مشارکت کارکنان در امور،میزان فداکاری و تعهد،سخت کوشی و مانند آن تاثیر میگذارند.همچنین مطالعات نشان میدهد که شرکتهای موفق دارای فرهنگ سازمانی قوی و مؤثر بوده اند. به طور کلی در سازمان پدیده ای به دور از نقش و اثر سازمانی وجود ندارد و به ویژه فرهنگ مدیران بر تدوین اهداف ،تعیین استراتژی ها و طراحی سازمانی بسیار مؤثر است (خردمند و فتاح ،۱۳۸۹).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 04:22:00 ب.ظ ]
|