جدول ۲-۲، سبک های یادگیری کلب و فرای (۱۹۷۵، نقل از سیف،۱۳۸۵،ص۱۷۸)

سبک یادگیری
شیوه (مراحل) یادگیری
توصیف
همگرا
مفوم سازی انتزاعی

+

آزمایشگری فعال

    • در کاربرد عملی اندیشه ها قوی است.

    • در مواقعی که یک پاسخ درست موجود است عملکرد خوبی دارد.

    • می‌تواند استدلال فرضیه ای قیاسی را ‌در مورد مسائل متمرکز سازد.

    • غیر هیجانی است، ترجیح می‌دهد با اشیا کار کند تا با آدم ها.

    • علایق محدودی دارد،کسب تخصص در علوم فیزیکی را ترجیح می‌دهد.

  • بسیاری از مهندسان دارای این سبک یادگیری هستند.

واگرا
تجربه عینی

+

مشاهده تأملی

    • در توانایی تخیل قوی و در امور هنری متخصص است.

    • در تولید اندیشه ها و دیدن امور از زوایای مختلف توانا است.

    • به مردم علاقه مند است و علایق فرهنگی وسیعی دارد.

  • افراد دارای سوابق تحصیل در علوم انسانی و هنرهای زیبا دارای این سبک یادگیری هستند.

جذب کننده
مفوم سازی انتزاعی

+

مشاهده تأملی

    • در ابداع الگوهای نظری و استدلال استقرایی بسیار قوی است.

    • بیشتر به مفاهیم انتزاعی علاقه مند است تا به مردم.

    • به استفاده عملی از نظریه ها چندان علاقه مند نیست.

    • جذب علوم پایه و ریاضیات می شود.

  • اغلب در بخش های پژوهشی و برنامه ریزی کار می‌کند.

انطباق یابنده
تجربه عینی

+

آزمایشگری فعال

    • بیشترین توانایی را انجام کارها دارد.

    • به سرعت می‌تواند خود را با امور فوری وفق دهد.

    • مسائل را به طور شهودی حل می‌کند.

      • برای کسب اطلاعات به دیگران متکی است.

  • غالبا مشاغل عملی مانند بازاریابی و فروشندگی را بر می گزیند.

هر یک از سبک های یادگیری فوق دارای نقاط ضعف و قوت مخصوص به خود است و لذا یادگیرنده ای که از یک سبک خاص استفاده می‌کند یادگیرنده کاملی نیست. برای اینکه فرد به صورت یادگیرنده ای کامل درآید باید بتواند متناسب با موقعیت از سبک های یادگیری مختلف استفاده کند. یادگیرنده کامل کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطاف پذیر و نسبیت گرا است و به راحتی تعارض‌های میان چهار شیوه اصلی یادگیری یعنی تجربه عینی، مشاهده تأملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال را از راه ادغام آن ها با یکدیگر حل کند (سیف،۱۳۸۵).

۲-۲-۲ مبانی نظری ویژگی های شخصیتی

الف)تعریف شخصیت

واژه شخصیت که در زبان لاتین پرسونالیت[۶۹]، و در زبان انگلوساکسون پرسونالیتی[۷۰] خوانده می‌شود، ریشه در کلمه لاتین پرسونا[۷۱] دارد. هنرپیشگان یونان باستان برای این که بتوانند کاراکتر یا شخصیتی را که می‌خواستند در نقش او ظاهر شوند، بهتر به تماشاچیان بشناسانند، از نقاب‌هایی استفاده می‌کردند که بیانگر آن نقش بود. ‌به این ترتیب ابتدایی ترین تعریف شخصیت به ویژگی های بیرونی و قابل مشاهده ما اشاره دارد، جنبه هایی که دیگران می‌توانند آن را ببینند(شاملو،۱۳۸۲).

مقصود روانشناسان از شخصیت، چیزی بیش از رفتار ظاهری افراد است که مجموعه ای از ویژگی های افراد را در بر می‌گیرد. کلیت یا مجموعه ای از ویژگی های مختلف که از ویژگی های جسمانی سطحی فراتر می‌رود. این واژه تعدادی از ویژگی های ذهنی و اجتماعی و هیجانی را در بر می‌گیرد، ویژگی هایی که ممکن است نتوانیم به طور مستقیم مشاهده کنیم، چراکه ممکن است فرد آن ها را از دیگران مخفی نگه دارد. ‌بنابرین‏ می‌توان گفت که شخصیت، مجموعه ای از ویژگی های پایدار و بی نظیر است که ممکن است در پاسخ به موقعیت های مختلف تغییر کند(شولتز و شولتز[۷۲]،۱۳۸۴).

تعریف شخصیت واقعا مشکل بوده و تعاریفی که روانشناسان از شخصیت ارائه نموده اند بسیار متفاوت است. گوردون آلپوررت[۷۳]، شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می‌دهد، تلقی می‌کند. آلپورت، زمانی بیش از پنجاه تعریف برای شخصیت یافت. نظر اجمالی به تعاریف شخصیت نشان می‌دهد که تمام معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت، تعریف شخصیت به نوع نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز[۷۴]، شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دائمی می‌داند که محور تمام تجربه های وجودی انسان است. جی.بی.واتسون[۷۵] پدر رفتارگرایی، شخصیت را مجموعه سازمان یافته ای از عادات می پندارد. اریک اریکسون[۷۶] ، معتقد است که رشد انسان در قالب یک سلسله مراحل روانی- اجتماعی صورت می‌گیرد و شخصیت انسان تابع آن ها‌ است. جورج کلی[۷۷] یکی از روانشناسان شناختی معاصر، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معنای زندگی، شخصیت او می‌داند. زیگموند فروید[۷۸]، شخصیت را به سه سطح هشیار[۷۹] ، نیمه هشیار[۸۰] و ناهشیار[۸۱] تقسیم بندی می کند، برای شخصیت سه ساختار نهاد، خود و فراخود در نظر می‌گیرد که لیبیدو[۸۲] ( انرژی روانی) در بین آن ها در حرکت است. و از نظر شاملو، شخصیت عبارت است از : مجموعه سازمان یافته، و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و پایدار که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می‌سازد (شاملو، ۱۳۸۲).

همه چیز هایی را که تا کنون به دست آورده ایم، تمام چیزهایی را که انتظار داریم در شغل خود و یا موقعیت های دیگر به دست آوریم، و حتی سلامت عمومی ما می‌تواند تحت تأثیر شخصیتمان و شخصیت افرادی که با آن ها تعامل داریم قرار گیرد. شخصیت می‌تواند انتخاب های ما را محدود کند یا آن ها را گسترش دهد. مانع از سهیم شدن ما در تجربه های خاص با دیگران شود یا ما را قادر سازد تا اکثر این موارد را تجربه کنیم. شخصیت می‌تواند بعضی از افراد را ملزم و محدود کند و دیگران را در معرض تجربیات جدید قرار دهد (شولتز و شولتز،۱۳۸۴).

با نگاهی به اطراف خود متوجه افراد مختلفی با رفتارهای متنوع آن ها می‌شویم که هر یک دارای ویژگی‌های رفتاری مخصوص به خود می‌باشند. بسیار بی معنی خواهد بود اگر بکوشیم کل ویژگی های شخصیت یک نفر را با به کارگیری اصطلاحات مبهمی مانند باشخصیت، خجول، عصبی و. . . توصیف کنیم. موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که نمی توان با چنین توصیف ساده ای آن را بیان نمود، زیرا انسان‌ها در شرایط گوناگون و در برابر افراد مختلف، بسیار پیچیده و متغیر رفتار می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...