در نهایت دلالت اندیشه اعتباریات نسبیت ارزش ها نیست و برخی ارزش های اساسی و بدون تغییر در حیات آدمی دمیده می شود .

۳-۲-۴-۳معرفت شناسی علامه طباطبایی

تعریف علم در معرفت شناسی جایگاه خاصی دارد علامه علم را حضور چیزی برای چیز دیگر می‌داند و قابل به امکان دست یافتن به معرفت بوده ، ابزارهای معرفت را شامل حس و عقل می‌داند و طبیعت ، عقل و قلب را منابع معرفت می‌کند . علامه طباطبایی علم را به حقیقی و اعتباری تقسیم می کند . علم حقیقی به حصولی و حضوری تقسیم شده است . علم حصولی به کلی و جزیی ، ما قبل کثرت و ما بعد کثرت ، تصور و تصدیق ، بدیهی و نظری و حقیقی و اعتباری تقسیم می شود . (طباطبایی، ۱۳۷۲،ص۲۰۲)

از نظر علامه طباطبایی ، خطا بیان حکمی است که با واقع انطباق نداشته باشد . خطا در علوم حصولی رخ می‌دهد ؛ نه در علم حضوری .

علامه طباطبایی جزء فیلسوفان صدرایی به شمار می رود . مطابق دیدگاه صدرایی ، انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است . نفس انسان همانند مراتب متعدد هستی ، در عین وحدت دارای مراتب وجودی متعددی است و افزون بر مرتبه مادی و جسمانی ، دارای مراتب تجرد مثالی و عقلی نیز می‌باشد . مطابق حرکت جوهری ، نفس در قوی صعود ابتدا از پایین ترین مراتب وجودی برخوردار است و پس پذیرش صورت جسمی در تبدلات جوهری ، اشتداد وجدی یافته و به مراتب بالاتر وجود دست می‌یابد . ‌بنابرین‏ ، در این دیدگاه معنویت چیزی نیست که انسان به دنبال دست یابی به آن باشد . بلکه از آغاز با اوست و به تدریج در حال شکل گیری است . (اشعری و همکاران،۱۳۹۱)

نفس انسان در حرکت جوهری ، امکان تجرد یافتن به دو سوی اوج و حضیض را دارا است . بدین معنی که در نقطه اوج این فرایند ، انسان به حقیقت وجودی خویش که برای آن خلق شده است ، دست یافته و خداگونه می شود . در نقطه حضیض ، نفس سرمایه های خویش را که به ور فطری با وجود او سرشته است ، از دست می‌دهد و صورت مثالی او در مرتبه ای حیوانی و یا پایین تر از آن قرار می‌گیرد . (طباطبایی، ۱۳۷۱،ص۴۷)

از طرفی جهت اولیه حرکت نفس ، ‌بر اساس سرشت خدایی اش جهتی صعودی است ؛ زیرا انسان برخوردار است از فطرتی است که رنگ خدایی دارد . سرشت انسان بی رنگ و بدون تعلق نیست. ‌بنابرین‏ ف جهت یابی صحیح این حرکت حائیز اهمیت است ، این جهت دهی صحیح در گرو تربیت است . هنگامی که این میل و معرفت ربوبی ، مبنای « عمل » قرار گیرد ، انسان مراتب مختلف نفس را به طور تکاملی طی می‌کند . مبادرت به عمل را در بلند مدت ، موجب کب ملکه در وجود انسان ذکر می‌کند و این ملکات هستند که حقیقت انسان را شکل می‌دهد . (اشعری و همکاران،۱۳۹۱)

هدف تربیت معنوی از دید گاه علامه آن است که در این سیر تجردی،جهت گیری فطری اولیه خود را حفظ و تا پایان تقویت نماید(اشعری و همکاران،۱۳۹۰) همچنین ایشان هدف غایی از تربیت را رسیدن به توحید در مرحله اعتقاد و عمل است(صالحی,یار احمدی،۱۳۸۷)

اهداف میانی تربیت از منظر علامه با مبنا قرار دادن کتاب نفیس المیزان پرورش روح عدالت خواهی ،تکامل انسان ،استقلال و عزت جامعه ،برادری و دوستی با ملل دیگر ، صحت ، تزکیه و تذهیب یا پرورش منش اخلاقی است(رضا پور ،۱۳۸۹)

‌بنابرین‏ ، معنوی شدن انسان نیز در نقطه صفر آغاز نمی گردد . و تربیت معنوی در راستای تفصیل بخشیدن به میل و معرفت ربوبی و شکل داد به ملکات نفسانی معنا می‌یابد .

در دیدگاه علامه طباطبایی تربیت معنوی ، جهت دهی به فرایند تجرد نفس ، متناسب با فطرت ربوبی او معنا می‌یابد که در بی تقویت میل ، تفصیل معرفت و انجام عمل متناسب با آن است . بدین ترتیب ، اهداف تربیت معنوی دارای سه جنبه شناختی ، گرایش و عملی است .

    1. David carr ↑

    1. Education ↑

    1. Spirituality ↑

    1. Spiritual education ↑

    1. Beredy ↑

    1. Freda Von Derwalt ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...