۴-۵-۲-آشنایی زدایی
آشنایی‌زدایی از ویژگی‌های بارز نثر اوست. «هدف هنر آن نیست که که امور آشنا و مألوف سازد بلکه آرمان هنر و ادبیت ادبیات به غریب و ناآشنا ساختن جهان موجود در اثر هنری استوار است. هنر ادبیات از طریق ناآشنا ساختن پدیدارهای معهود و عادت زده میخواهد معانی تازه به آنها ببخشد» (قاسمیپور،۳۲:۱۳۸۶) «آشنایی زدایی شامل تمهیدات و شگردها و فنونی است که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه می‌سازد و با نمادهای زبانی مخاطبان مخالفت می‌کند» (علوی‌مقدم،۱۰۷:۱۳۷۷) و این شگرد در داستان‌های نجدی خصوصا ترکیبات او به خوبی پیداست. «نوآوری و آشنایی زدایی نجدی بیش از هر چیز دیگری در سطح سخن روایت و صناعات داستان‌گویی و در مرتبه دوم در سطح محتوای داستان است. آشنایی او با شعر معاصر ایران سبب شده است روساخت داستان‌های او از جنبه شاعرانه برخوردار باشد» (قاسمی‌پور،۹۱:۱۳۶۸).آشنایی زدایی در داستان‌های او گاهی از طریق ناآشنا کردن صفت یا مضاف الیه صورت می‌گیرد و ترکیبات اضافی و وصفی جدید به وجود می‌آورد. گاهی با بهره گرفتن از تصویر سازی آشنایی زدایی می‌کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۵-۲-۱-آشنایی زدایی موصوف و صفت
نجدی در ترکیبات اضافی و وصفی به گونهای دلنشین دست به آشنایی زدایی زده است و این ویژگی باعث به وجود آمدن ترکیبات جدید و زیبا و خود ساخته شده است
«سه شنبه خیس بود» (نجدی،۱۳۸۸الف:۶۹)به جای سه شنبه بارانی بود.
«آنها صبحانه را با به خاطر آوردن یک روز چسپنده تابستان می‌خوردند» (همان،۱۳۸۸الف:۸) یک روز چسپنده به جای روز شرجی تابستان.
«و تابستان یخ‌زده‌ای،پیراهن سیاه را به تنش چسپاند» (همان،۱۳۸۸الف:۳۰) یخزده به جای سرد
«صبح سرمای لیزش را به تن ما می‌چسپاند» (نجدی،۱۳۸۸ب:۹) ایجازی که خاص داستان‌های اوست باعث شده در حوزه واژگان نیز صرفه جویی کند. در این جمله به جای این که بنویسد صبح سردی بود و زمین از شدت سرما یخ بسته بود از این عبارت استفاده کرده است.
«پاییز برگ شده‌ای از کوچه می‌گذشت» (همان،۱۳۸۸ب:۱۱۳) به جای برگ های زردی که باد با خود می برد
«زیر آسمان پارچهای (چتر دستش بود) از حیاط رد شد» (نجدی،۱۳۸۸الف:۸۴)
«زمستان سفیدی، آن طرف پنجره، سرمای سفیدش را راه می‌برد» (همان،۱۳۸۸الف:۱۱) برای نشان دادن روز برفی از واژه سفید که رنگ برف است استفاده شده است.
«از چوب درختانی که کف اتاق را پوشانده بود بوی برگ نمیآمد، همانگونه که صدایی از طاهر به خاطر درد شنیده نشد» (همان،۱۳۸۸الف:۸۰). نجدی هم در محور عمودی و هم در محور افقی توانا بوده است در محور عمودی توانسته واژگان زیادی را به جای هم بنشاند، اما بخش گسترده جادوی او در قسمت افقی نهفته است که با ترکیب داده های ذهنی، حس زیباشناسی و احساس و عاطفه نویسنده به تکاپو میافتد، در محور افقی بر پایه «مجاورت» میان اشیاء و پدیده ها تصاویری میسازد و کنار هم مینهد و استعاره و مجاز شکل میگیرد (رستمی،۶۲:۱۳۸۷).
۴-۵-۲-۲-آشنایی زدایی با بهره گرفتن از تصویر سازی
«استخوان زانوی مرتضی تکه تکه شد. کمی دورتر، دانه های برنج درد میکشیدند و نمیتوانستند خاک را پاره کنند» (همان،۱۳۸۸ب:۱۸۹)
«عدهای به چشمانشان دست میکشیدند، انگار در هوایی پر از کف صابون به تپههای اطراف و سیمهای خاردار خیره شده بودند» (همان،۱۳۸۸الف:۷۲)
«همین که استارت زد، تپههای اوین تکان خورد. برج نگهبانی دور شد، همه درختها پا به پای مینیبوس راه افتادند» (همان،۱۳۸۸الف:۷۲)
۴-۵-۳-تصاویر
تصویر سازی از ویژگیهایی زبانی نجدی است. «از جمله شگردهای اثرگذار نجدی آن است که او مرتاضانه می‌کوشد تا جمله، هنگام خواندن، به وضوح دیده شود نه شنیده. تکه‌های پازل نثر در نهایت اشارت‌گری و ایجاز کنار هم چیده می‌شوند. کلمات زنجیروار به هم پیوسته می‌شوند تا تصاویر در نهایت شفافیت و وضوح خودنمایی کنند» (قنبری،۷۹:۱۳۸۰) آنچه که در تصویر سازیهای او قابل توجه است بیان شعرگونه است که با بهره گرفتن از قواعد زبان شعری صورت پذیرفته است«چیزی که در داستان‌های او تازگی دارد بهره بری از زبان دیگرگونه و غریب است که شعر‌گونه، عاطفی، صمیمی و متکی بر تصویر سازی‌های ذهنی ـ حسی شکل گرفته است. او با گریز از قواعد سنتی زبان داستان، تصاویری به یاد ماندنی خلق می‌کند (صدیقی،۳۰:۱۳۷۸)
از آنجا که نثر او، نثری شاعرانه است، تصویرسازی در د استانهایش نقش اساسی دارد. «تصویر چون وزن در شعر به ذهنها آسانتر راه می‌یابد. تصویر قافیه داستان می‌نامیم که هم برجستگی ویژه واژگان را دارد، خواننده را به فکر فرا می‌خواند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...