پژوهش های پیشین با موضوع بررسی نقش و جایگاه صحابه و ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
بنابراین، در اصلاح این روایت می گوید: «اینکه گفته حرام بود، یعنی مسلمانان، می پنداشتند که حرام است».[۱۲۲۰]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۲-۲-۳-۲٫ عمومیت آیه و خصوص سبب
آیت الله معرفت، به این مسئله که آیا عمومیت آیه توسط سبب نزول، تخصیص می خورد یا نه، به دوگونه پاسخ می دهد:
الف. عدم تخصیص آیه
ایشان، ضمن مباحث مربوط به سبب نزول، با استناد به قاعده اصولی «مورد، مخصص حکم نیست»،[۱۲۲۱] به عدم تخصیص آیه به وسیله سبب نزول اشاره می کند که در حقیقت، همان امری است که فقها را به الغای خصوصیات و اخذ معنای عام حکم، واداشته است.[۱۲۲۲]
هم او، به فلسفه این حکم، اشاره کرده و آن را عدم انحصار احکام و معارف قرآنی، برای معاصران نزول قرآن، دانسته است؛ بلکه قرآن در همه زمان ها جریان دارد.[۱۲۲۳]
نمونه هایی را که ایشان در تفسیر خود، بر اساس همین مبنا، عمل نموده اند، این موارد می باشد:
ذیل آیه Cوَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه…B[1224] روایاتی پیرامون شأن نزول آن نقل گردیده است.
ابن عباس طبق روایتی، آن را در شأن «صهیب بن سنان»، «سمیه»، «یاسر»، «بلال بن رباح»، «خباب بن ارت» و «عابس مولی حویطب» دانسته است.[۱۲۲۵] و در روایت دیگر، او و ضحاک منظور از آن را «زبیر بن عوام» و «مقداد بن اسود» عنوان نموده اند.[۱۲۲۶]
قتاده نیز، آن را در شأن «مهاجران و انصار» دانسته است.[۱۲۲۷]
عکرمه منظور از آن را «صهیب بن سنان»، «ابوذر» و «جندب بن سکن» می داند[۱۲۲۸] و ابن جریج نفر سوم را در روایت خود نیاورده است.[۱۲۲۹]
و در روایاتی دیگر ابن عباس نزول آن را مربوط به «لیله المبیت» دانسته که علی بن ابی طالــبعلیه السلام در بستر پیامبرصلی الله علیه و آله خوابید.[۱۲۳۰]
همچنین طبق روایاتی دیگر از افرادی چون حسن بصری[۱۲۳۱] و قتاده[۱۲۳۲] نقل شده که آیه را عام دانسته و آن را در مورد هر مجاهدی که در راه خدا جهاد کند، صادق می داند.
آیت الله معرفت پس از اشاره به این روایات و امثال آن، در مقام سنجش آنها می گوید:
«آیه اگر چه در ظاهر تعبیرش عام است تا شامل هر مجاهد در راه خدا و هر بذل کننده جان در راه رضایت خدا بشود، ولی شأن نزول آن ویژه یک مناسبت است و اصحاب نظر ترجیح داده اند که آن حادثه لیله المبیت است».[۱۲۳۳]
ایشان شمول آیه نسبت به وقایعی چون «واقعه رجیع» و داستان «صهیب» را انکار نمی کند. اما اینکه بتواند شأن نزول ذاتی آیه باشد، مخالف ظاهـتر آیه بوده و مفســران، آن را مــورد انکار قرار داده اند.[۱۲۳۴] پس از این به نظر ابوالفتوح رازی اشاره کرده که او این آیه را «موافق با واقعه مبیت» دانسته است؛ چرا که علیعلیه السلام مصداق Cمَنْ یَشْرِی نَفْسَهُB می باشد که آن را به معنای «من یبذل نفسه» گرفته است. اما صهیب، نفس خود را در مقابل مال فدا نمود… بنابراین نمی توان مصداق ذاتی آیه تلقی شود.[۱۲۳۵]
به نظر می رسد آیت الله معرفت نیز، نزول آیه را مربوط به «علی بن ابی طالبعلیه السلام» می داند، همان طور که خود به ترجیح مفسران نسبت به این قول اشاره نمود. ولی آیه را در معنای خود، «عام» دانسته و شمول آن را بر حوادث و اشخاص دیگر انکار نمی کند.
نمونه دیگر، ذیل آیه Cالَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَه…[۱۲۳۶]B می باشد که روایات بسیاری در شأن نزول این آیه از صحابیان و تابعان نقل شده که آن را در شأن «علی بن ابی طالب علیه السلام» دانسته است.[۱۲۳۷]
آیت الله معرفت، پیش از نقل این روایات، این آیه را عام دانسته[۱۲۳۸] و می گوید: «این آیه در ساختار عامش شامل هر کسی می شود که به انفاق در راه خدا در هر فرصتی و در هر زمانی و به هر صورت ممکن اقدام می نماید. و بهترین خیر، سریع ترین آن است».[۱۲۳۹]
اما در ادامه با اشاره به اینکه اولین کسی که به صدقه دادن، مبادرت ورزید و آن را شب و روز در راه خدا انفاق نمود، «علی بن ابی طالبعلیه السلام» می باشد. چنان که پیامبرصلی الله علیه و آله ، نزول این آیه را در مورد او بشارت داده بود.[۱۲۴۰]
بنابراین ایشان با وجود قائل بودن به «عمومیت آیه شریفه»، نزول آن را در مورد «امام علیعلیه السلام» می داند و این روایات را می پذیرد.
حتی در تأکید آن، به «موافقت لفظ آیه» با این شأن نزول اشاره کرده و می گوید: اینکه CأَمْوالَهُمْB را به صورت جمع مضاف ذکر کرده است، نشانگر این است که آن حضرت، هر چه از اموال که در اختیار داشت، در همه احوال، در راه خدا انفاق می کرد.[۱۲۴۱]
و پس از رد قائلان به ضعف سندی این روایت، و اشاره به تواتر معنوی و لفظی آن[۱۲۴۲] می گوید: «این مفاد عام آیه برای ترغیب در انفاق و شتاب کردن به سوی آن در همه حالات است و با اختصاص حضرت علیعلیه السلام به این که نخستین کسی باشد که آغازگر این کرامت است که موجب ثنای خدای تعالی شده منافات ندارد».[۱۲۴۳]
بنابر آنچه گفته شد، ایشان، بدون نفی عمومیت آیه و انحصار آن در مورد سبب نزول، اولین کسی که به حکم آیه مبادرت ورزیده را «امام علیعلیه السلام» عنوان می کند؛ به عبارت دیگر شأن نزول آیه را درباره آن حضرت دانسته و در عین حال، عمومیت آیه را شامل هر فردی می داند که به انفاق کردن و شتاب کردن در آن می پردازد.
ب. تخصیص آیه
آیت الله معرفت در عین حال که قاعده کلی «اعتبار عموم لفظ» را عنوان می کند، مواردی را بر می شمرد، که با وجود عمومیت لفظ، به وسیله سبب نزول تخصیص خورده است.
ایشان در این باره می گوید: «برخی از خطابات به گروه هایی مشخص است که به نحو قضیه خارجیه صادر شده و لفظشان عام نیست، اگر چه ملاکاً عام است هنگامی که برای ما یقینی بیاورد».[۱۲۴۴]
یکـی از نمــونه ها، ذیل آیه Cإِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَB[1245] می باشد که به اقوال مختلفی در زمینه سبب نزول این آیه اشاره کرده و از گفته مفسران، مدد می جوید.[۱۲۴۶]
ابن عباس شأن نزول آیه را درباره عده ای از «سران یهود» دانسته که نام آنها را نیز برده است. ربیع بن انس گفته آیه ۶ و ۷ سوره بقره، در شأن «ابوجهل» و پنج تن از سران احزابی است که در جنگ بدر کشته شدند.[۱۲۴۷]
طبری، خود روایت ابن عباس را می پذیرد.[۱۲۴۸]
شیخ طوسی به «خصوصیت سبب» در آیه مورد بحث اشاره کرده و می گوید:
«چاره ای نیست جز این که آیه مخصوص باشد زیرا حمل آن بر عموم غیر ممکن است. زیرا ما دانستیم که در میان کفار هستند کسانی که ایمان می آورند پس عمومیت امکان ندارد. اما دلیلی بر قطع بر یکی از آنچه گفته اند نیست و واجب است که هر یک از این اقوال را جایز بدانیم». [۱۲۴۹]
آیت الله معرفت سپس به گفته علامه طباطبایی استناد جسته که ایشان خصوص سبب را در این آیه می پذیرد و علت آن را «عدم انسداد باب هدایت» می داند. و لفظ و تعبیر آیه را مؤید این نظر معرفی می کند. ایشان مراد از Cالَّذِینَ کَفَرُواB را در این مورد و سایر موارد در قرآن، درباره «کفار مکه» عنوان می کند.[۱۲۵۰]
بر اساس آنچه بیان گردید، می توان گفت آیت الله معرفت تخصیص آیه به وسیله شأن نزول را پذیرفته است. اما اینکه مانند شیخ طوسی، به «جواز همه اقوال» معتقد است یا مانند علامه منظور از آیه را «کفار مکه» می داند، در کلام ایشان آشکار نیست.
۴-۲-۲-۳-۳٫ رفع توهم نسخ به وسیله سبب نزول
یکی دیگر از نکاتی که دقت آیت الله معرفت را در مواجهه با روایات سبب نزول، می رساند استفاده از این روایات در جهت رد ادعای نسخ در آیه ای دیگر است.
مثلاً، از شأن نزولی که ذیل آیه Cلا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها…B[1251] از ابن عباس، نقل گردیده، به عنوان شاهدی بر عدم نسخ آیه Cوَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ…B[1252] مدد جسته[۱۲۵۳] و از ابن عباس روایت کرده است که:
«هنگامی که نازل شد، مؤمنان از آن ضجه زدند و گفتند: ای رسول خدا، از عمل دست و پا و زبان توبه می کنیم ولی چگونه از وسوسه توبه کنیم؟ چگونه از آن دوری گزینیم؟ پس جبرئیل این آیه را آوردCلا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهاB».[۱۲۵۴]
او، معتقد است بر اساس آنچه این روایت شهادت می دهد، آیه Cلا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهاB در مقام تبیین آیه Cوَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ…B می باشد و ممکن است راوی این مسئله را ضبط ننموده است، و برخی پنداشته اند که مقصود، «نسخ آیه» بوده است.[۱۲۵۵]
به گفته برخی مانند ضحاک، ربیع بن انس و حسن بصری، استناد می کند که آیه Cوَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُB را محکم دانسته و قائل به عدم نسخ آن شده اند.[۱۲۵۶]
شیخ طوسی، می گوید:
«جایز است که آیه دوم، آیه اول را تبیین کند و توهم کسی را که آن را به غیر وجهش منصرف کرده است از بین ببرد. روایت در آن را ضبط نکرده است و گمان کرده که آنچه به نفس خطور می کند یا آنچه را با خود می گوید از آنچه به تکلیفش تعلق ندارد، خدا مؤاخذه می کند. و امر بر خلاف این است و مراد آیه فقط آن چیزی است که امر و نهی از اعتقادات و ارادات و غیر آن که از ما پوشیده است، شامــل آن می شود. اما آنچه داخل در تکلیف نیست به دلیل عقل خارج از آن است».[۱۲۵۷]
بنابراین، آیت الله معرفت، از این روایت، به اثبات عدم نسخ دو آیه استمداد جسته و آن دو را در مقام «مجمل و مبین» می داند.
۴-۲-۲-۳-۴٫ اخذ معنای مشترک روایات سبب نزول
ایشان، گاهی اختلافی را که در روایات سبب نزول وجود دارد، به وسیله اخذ معنای مشترک، حــل می نماید:
به عنوان مثال، ذیل تفسیر آیه Cلا إِکْراهَ فِی الدِّین…B[1258] در بیان اینکه دین، در ذاتش، اجبار را بر نمی تابد، می گوید: «شکی نیست که دین از آن نظر که ایمان و عقیده است می طلبد که برانگیزنده بر آن قدرت بیان و واضح بودن برهان باشد و در فضایی آرام و آسوده و ساکن که در آن اکراه و ارعابی نباشد…».[۱۲۵۹]
همچنین به دیدگاه برخی مفسران همچون مرحوم طبرسی[۱۲۶۰] و علامه طباطبایی[۱۲۶۱] در تفسیر این آیه اشاره می نماید.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:54:00 ب.ظ ]
|