کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



متغیر

محدود

اهداف

متعدد یا کلی (مبهم)

یگانه و روشن

ساختار

ضعیف

قوی

سطح

عالی

متغیر

مدل تصمیم گیری

ژرف نگری

محاسبات

۲-۲-۸ )کاربرد تصمیمات استراتژیک
تصمیمات استراتژیک وسایلی هستند برای رسیدن به اهداف نهایی یک شرکت، این تصمیمات شامل تعریف و تعیین نوع فعالیت شرکت ، تولیدات ، بازارها ، وظایفی که باید انجام داد و سیاست های مورد نیاز شرکت برای پیاده کردن و اجرای این تصمیمات به منظور دستیابی به اهداف شرکت می باشد (ویلیام، ۱۳۸۶ ، ص۱۴).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تصمیمات استراتژیک بر کل کسب و کار اثر می گذارند، نه بر قسمتی از آن و یا یکی از وظایف کارکردی آن. برخی از فعالیت های مدیران مربوط به دوره های کوتاه مدت و یا میان مدت است در حالی که تصمیمات استراتژیک شرکت بر فعالیت های بلند مدت تمرکز دارد.به دلیل سبک های مختلف مدیریت، تولیدات، بازارها و منابع در دسترس در شرکت های مختلف، تصمیمات استراتژیک در این شرکت ها متفاوت است. بنابراین نتایج و شرایط این تصمیمات حاوی عدم اطمینان بیشتری است. تصمیمات استراتژیک نقطه ای هستند که سایر تصمیمات و فعالیت های سازمان از آن ناشی می شوند. از این رو این تصمیمات جهت حرکت شرکت را مشخص کرده و موجب ایجاد انگیزه می شوند. همچنین تصمیمات استراتژیک نقش کلیدی در انسجام فعالیت های متنوع شرکت و تخصیص منابع دارند. ماهیت تصمیمات استراتژیک سطح بالاتری از عدم اطمینان را از جانب منابع داخلی و خارجی شرکت نشان می دهند. این تصمیمات دارای تأثیر بسیار گسترده و مهمی بر افراد و گروه های داخل و خارج شرکت داشته و نتایج آن تا مدت ها بر عملکرد شرکت مشهود خواهد بود نظر به اینکه تصمیمات استراتژیک اثر زیادی بر شرکت دارند و مقادیر متعددی از منابع سازمان یا شرکت را شامل می شوند، تنها مدیران عالی در سلسله مراتب سازمانی می توانند به اتخاذ آن ها مبادرت نمایند(ویلیام،۱۳۸۶، ص۱۵).
چیزی که باعث می شود تا مدیر به فکر تصمیم استراتژیک بیفتد توجه به تحلیل فاصله[۲۶۸] است. براساس تصمیمات اتخاذ شده در گذشته، شرکت از راهی خاص با استراتژی معینی به نتایجی رسیده است. در هر نقطه از زمان (t1) می توان عملکرد استراتژی را سنجید و به احتمال زیاد در این صورت می توان پیشنهاداتی برای تغییر در استراتژی داد. در فرایند نیاز این تغییر، پیشنهاد باید با توجه به فاصله بین نتیجه پیش بینی شده در صورت ادامه استراتژی فعلی و نتیجه مورد نظر بر اساس تغییر داده شده در استراتژی برای آینده (t2) تدوین شود. اما باید توجه داشت که اولاً این فاصله باید معنی دار تشخیص داده شود. ثانیاً، تصمیم گیرنده باید برای کاهش دادن فاصله، انگیزه ای داشته باشد. ثالثاً تصمیم گیرنده باید اعتقاد داشته باشد که فاصله را می توان تقلیل داد. در صورتی که هر یک از سه عامل فوق وجود نداشته باشد به احتمال زیاد هیچ تغییری در استراتژی داده نخواهد شد. در صورتی که تغییری داده شود و فرایند به طور کلی اثربخش گردد نتیجه مورد نظر حاصل خواهد شد ، سپس این فرایند مجدداً با اهداف بالاتر و جدیدتر تکرار خواهد گردید. اگر در صورت اجرای تغییر مشخص شود که نتیجه مورد نظر غیر واقعی و دور از دسترس بوده و یا در صورتی که تغییرات غیر قابل پیش بینی در محیط پیش آمد نماید و یا در صورتی که اجرای تغییر اثر بخش نباشد، نتیجه مورد نظر باید به تدریج کاهش داده شود و یا برنامه اقتضایی باید طراحی شود تا بتواند با وضعیت جدید مقابله نماید (ویلیام،۱۳۸۶، ص۱۶).
فرایند تصمیمات استراتژ یک شامل مراحل زیر می باشد (Laffman et al., 1996,p40) :
مشخص کردن مشکل استراتژیک
تجزیه و تحلیل استراتژی شرکت
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
کنترل استراتژی
۲-۲-۸-۱) ابعاد تصمیمات استراتژیک – مسائل استراتژیکی نیاز به تصمیمات مدیران سطح بالا دارند.چون تصمیمات استراتژیکی چندین ناحیه از عملیات شرکت را زیر پوشش خود می گیرند، لذا به دخالت مدیران سطح بالا نیاز دارد. از آنجایی که مدیران سطح بالا از آینده نگری مورد نیاز برای درک نتایج گسترده این چنین تصمیماتی برخوردار هستند لذا این قدرت را دارند که منابع مورد نیاز برای این گونه تصمیم گیری ها را تأیید و تخصیص دهند.مسائل استراتژیکی منابع زیادی را در شرکت به خود اختصاص می دهند. تصمیمات استراتژیکی به میزان قابل ملاحظه ای نیازمند تقسیم افراد و اموال یا پول است که می باید از منابع داخلی و یا خارج از شرکت، تأمین شود. این تصمیم گیری ها شرکت را متعهد به فعالیت های طولانی مدت می کند و به همین دلایل به مقدار معتنابهی از منابع نیازمندند.
مسائل استراتژیک آینده نگر هستند. تصمیمات استراتژیک بر پایه برآوردها و پیش بینی های مدیران است نه بر اساس آن چه که می دانند. تأکید بر تدوین پیش بینی هایی است که به شرکت امکان می دهد، بهترین گزینه استراتژیک را انتخاب نماید. در محیط در حال تغییر و رقابتی بازار آزاد، شرکت موفق باید موضوعی آینده ساز و سبقت جویانه نسبت به تغییر اتخاذ نماید. مسائل استراتژیک در شکوفایی بلندمدت شرکت مؤثرند. تعهدات ایجاد شده ناشی از تصمیم گیری های استراتژیکی معمولاً پنج ساله است ولی تأثیرات آن مدت بیشتری می پاید. وقتی که یک شرکت خودش را متعهد به انجام دادن استراتژی خاصی کرد، تخیلات برتری رقابتی آن معمولاً به آن استراتژی پیوند زده می شوند. شرکت ها در بازارهای خاصی برای محصولات خاصی و با فن آوری مخصوصی مشهور می شوند. این شرکت ها اگر در رابطه با این بازارها، در محصولات یا فن آوری ها تغییری بدهند و از یک استراتژی که ریشه های مختلفی دارد استفاده کنند، منافع قبلی را به خطر می اندازند. بنابراین، تصمیمات استراتژیکی روی بهتر شدن یا بدتر شدن شرکت ها اثر به سزایی خواهند داشت. مسائل استراتژیک معمولاً پیامدهای عمده چند وظیفه ای یا چند کسب و کاری نیز دارند. تصمیمات استراتژیک هماهنگ کننده است. این تصمیمات درباره عواملی چون ترکیب مشتریان، تأکید رقابت، و یا ساختار سازمانی لزوماً شماری از واحدهای کسب و کار استراتژیک شرکت، وظیفه ها، بخش ها و یا واحد های برنامه را در بر می گیرند. هر یک از این حوزه ها از طریق تخصیص یا تخصیص مجدد مسئولیت ها و منابع مربوط به تصمیم، تحت تأثیر قرار می گیرند. مسائل استراتژیک در نظر گرفتن عوامل محیط خارجی شرکت را ضروری می سازند. همه مؤسسات کسب و کار در یک نظام باز قرار دارند. آن ها بر وضعیت برونی اثر می گذارند و از آن به میزان معتنابه و غیر قابل کنترلی اثر می پذیرند. بنابراین برای موفقیت در دستیابی به جایگاه مناسبی در وضعیت رقابتی آینده، مدیران شرکت باید نگاهشان به فراتر از محدوده عملیات خود شرکت باشد. آن ها باید بدانند که دیگران (مثلاً رقبا، مشتریان، تأمین کنندگان، بستانکاران، دولت وکارکنان) احتمالاً به چه کاری دست خواهند زد(حاضر ،۱۳۷۴، ص۲۰).
۲-۲-۹ ) سطوح مختلف استراتژی
سلسله مراتب تصمیم گیری مؤسسات کسب و کار معمولاً شامل سه سطح است. در بالا، سطح شرکت[۲۶۹] عمدتاً شامل اعضای هیئت مدیره، مدیر عامل و مدیران اداری است. این گروه مسئول عملکرد مالی کل شرکت و دستیابی به هدف های غیر مالی به عنوان مثال تصویر ذهنی و مسئولیت اجتماعی شرکت می باشند. تا حدود بسیاری جهت گیری در سطح شرکت، خواست سهامداران و جامعه در سطحی وسیع را بازمی تاباند. به ویژه در موسسات دارای چند کسب و کار، یکی از مسئولیت های کسانی که در سطح مؤسسه اند، تعیین کسب و کارهایی است که شرکت باید الگوی کار خود قرار دهد. افزون بر این، دفاتر مدیریت عالی[۲۷۰] هدف هایی تعیین می کنند و استراتژی هایی تدوین می نمایند که فعالیت های هر یک از کسب و کارهای شرکت و حوزه وظیفه ای این کسب و کارها را به هم مرتبط می سازد. با بهره گرفتن از رویکرد پرتفوی[۲۷۱] (سبد سرمایه گذاری) در مدیریت استراتژیک، مدیران استراتژیک سطح شرکت کوشش می نمایند که معمولاً ضمن برنامه ریزی برای افق مالی پنج ساله از توانایی های متمایز خود در صنعت مربوطه بهره برداری نمایند.
دومین رده سلسله مراتب تصمیم گیری، سطح کسب وکار[۲۷۲]است که عمدتاً مدیران مؤسسه و کسب و کار را در بر می گیرد. این مدیران باید بیانیه های عمومی مربوط به جهت ها و مقاصد سطح مؤسسه را به هدف ها و استراتژی های ملموس وظیفه ای برای بخش های کسب و کار یا واحد استراتژیک کسب و کار تبدیل نمایند. در واقع، مدیران استراتژیک سطح کسب و کار باید مبنایی را که شرکت می تواند در یک میدان محصول – بازار انتخاب شده رقابت نماید معین نمایند. در مبادرت به این کار سعی می کنند که پرسودترین و نوید بخش ترین بخش بازار را شناسایی کرده و در اختیار گیرند. این بخش بازار قسمت نسبتاً منحصر به فردی از کل بازار است که مؤسسه می تواند به لحاظ مزیت های رقابتی خود مدعی شود و از آن دفاع کند. هر شرکتی، حتی بزرگ ترین شرکت های چند ملیتی ، برای کارآیی مداوم به قوت بخش های بازار متکی است.
سومین رده سطح وظیفه ای[۲۷۳] است که عمدتاً مدیران محصول، جغرافیایی و حوزه های وظیفه ای را در بر می گیرد. مسئولیت آن ها تدوین هدف های سالیانه و استراتژی های کوتاه مدت در زمینه هایی مثل تولید، عملیات، تحقیق و توسعه ، مالی و حسابداری ، بازاریابی و روابط انسانی است. با این وجود، مسئولیت های بزرگ تر آن ها در اجرا یا پیاده کردن برنامه های استراتژیک مؤسسه است. در حالی که مدیران سطح مؤسسه و سطح کسب و کار توجه خود را به انجام کارهای درست معطوف می دارند، مدیران وظیفه ای باید بر انجام درست کارها تأکید نمایند. لذا، آن ها مستقیماً مسائلی چون کارآیی و اثربخشی نظام های تولید و بازاریابی، دامنه و کیفیت خدمات مشتری و موفقیت محصولات و خدمات ویژه در افزایش سهم بازار را مورد نظر قرار می دهند (پیرس و رابینسون،۱۳۸۹،ص ص۲۲-۲۱).
ویژگی های تصمیمات مدیریت استراتژیک با توجه به سطح فعالیت استراتژیک متفاوت است. همچنان که در جدول (۲-۵) نشان داده شده است، تصمیمات سطح شرکت بیشتر گرایش ارزشی، معنوی دارند و عینی بودن آن ها کم تر از تصمیمات مربوط به تدوین و اجرای استراتژی سطح کسب و کار و وظیفه است.
جدول ۲-۵ ) ویژگی های تصمیمات مدیریت استراتژیک در سطوح مختلف (پیرس و رابینسون،۱۳۸۹،ص ۲۵).

ویژگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:09:00 ب.ظ ]




برخی از افعال دارای فعل معین مرکبند یعنی فعل معین آنها بیش از یک فعل معین است؛ مانند: کشته شده بود و رفته بوده است که علاوه بر«بود و است»، «شده و بوده» را نیز به همراه دارد.در مرزباننامه برای این شیوه فقط ۱ مورد یافت شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

طریق اولی آن است که حالی را دست و پای قدرت او از قصد خویش فرو بندم و بنگرم تا خود چه کار را ساخته بودست. (۲/۶۸۴)
۳-۳-۳- افعال شبه معین در مرزباننامه
فعلهای شبه معین افعالی هستند که بعد از آنها مصدر تام یا مصدر کوتاه میآید. آنها را نیز باید نوعی فعل معین به حساب آورد چون به کمک آنها حالت خاصی از وجه التزامی به کار میرود. از جمله بایستن، توانستن و شایستن که در مرزبان نامه نیز به کار رفتهاند.
در مرزباننامه ۴% از افعال را فعلهای شبه معین تشکیل دادهاند که از این تعداد «توانستن» با ۵۸% و «بایستن» با ۳۸% بیشترین کاربرد و شایستن با ۴% کمترین کاربرد را دارند.
نمونههایی از این کاربرد:
ناپروا و سراسیمه پناه گاهی میطلبید که مگر به جائی متحصّن تواند شد. (۴/۴۴۸)
نیک در انجام و آغاز این کار نگه باید کرد و مداخل و مخارج آن به فکری صایب و اندیشه شافی بباید دید. (۷/۴۶۵)
چنان میخواستی که این پسر هرگز نمیرد. گفت: نی، ولیکن میخواستم که بهره از لذات این جهانی بردارد. (۶/۴۶۹)
هر آنچه او بر من گفت جمله لایق حال و فراخور وقت بود و سر رشته ی رضا ملک جز بدان رفق نشایستی به دست آوردن. (۶/۳۳۹)
به چنین صغایر او را در پای ماچان ذلّ و صغار نشاید افکندن. (۳/۳۱۲)
۳-۴- شیوهی مطابقت فعل و فاعل در مرزباننامه
در زبان فارسی نهاد را نهاد جدا و شناسه را نهاد پیوسته میدانند که با هم مطابقت دارند. اما گاهی اتفاق میافتد که این دو نهاد با یکدیگر مطابقت ندارد و آن زمانی است که برای نهاد مفرد به خاطر احترام شناسهی جمع میآورند و یا برای نهاد جمع غیر جاندار شناسهی مفرد میآورند. در مرزبان نامه نیز نمونه های از آن به چشم میخورد. بر اساس بررسی صفحات ۶ تا ۸ هر باب آمار چنین است:
در مرزباننامه ۵۷% از افعال نهادشان جاندار است که فعل و فاعل با هم مطابقت دارند و بیشتر آن افعال مفرد هستند ۲۹% از افعال نهادشان غیر جاندار است که ۲۸% از آنها فعل و فاعل با هم مطابقت دارند و ۱% مطابقت ندارد، ۷% از افعال به صورت جمع میباشد که فاعل آنها در تقدیر است و ۷% دیگر فعل با فاعل مطابقت ندارد. عدم مطابقت فعل با فاعل در مرزباننامه چنین است:
۳-۴-۱- مطابقت فعل و فاعل از نظر شمار در مرزباننامه
در زبان فارسی شیوه معمول آن است که فعل با فاعل مطابقت داشته باشد. اما گاهی این طور نیست و در مرزباننامه نیز چنین است:
۳-۴-۱-۱- فاعل جاندار
هر گاه فاعل جاندار باشد، فعل با فاعل مطابقت دارد. اما گاهی برای احترام برای فاعل مفرد فعل جمع میآید. نمونه های مختلف آن در مرزباننامه چنین است:
۳-۴-۱-۱-۱- مطابقت داشتن فعل و فاعل در مرزباننامه
چون فاعل جاندار باشد، مانند امروز، فعل با فاعل مطابقت دارد. «هرگاه فاعل ذی روح باشد فعل در افراد و جمع با آن مطابقه کند.» (خیامپور، ۱۳۸۸: ۷۷)
زیرک گفت: اگر راست خواهی، ما از افراط دوستی شما و تفریط آزرم سباع همه را دشمن خویش گردانیدهایم. (۵/۳۵۸)
ما چون راه تسامح و تصالح بر بستیم. (۴/۸۰)
کُتّاب محقق آن عتبه را بسی بوسیدهاند. (۴/۱۰)
حاضران گفتند: اگر خداوند آن داستان بازگوید. (۳/۳۴۲)
اشراف از اطراف به ما روی نهادهاند (۴/۳۹۵)
۳-۴-۱-۱-۲- مطابقت نداشتن فعل و فاعل برای احترام در مرزباننامه
هرگاه سخنی از بزرگی باشد یا اینکه فرد بخواهد دیگران را با نظر و عقیدهی خود شریک و همراه گرداند برای نهاد مفرد، فعل جمع میآید.
در اثناء مناولات و تضاعیف آن حالات، بهرام گور گفت دهقان را که اگر کنیزی شاهد روی داری که به مشاهدهی از او قانع باشیم و ساعتی به مؤانست او خود را از وحشت غربت باز رهانیم، از لطف تو غریب نباشد.
۳-۴-۱-۱-۳- آوردن فعل جمع با فاعل مفرد در مرزباننامه
پادشاه کس فرستاد تا شوهرش را آوردند. (۷/۵۷۸)
۳-۴-۱-۱-۴- آوردن فعل جمع و مفرد با فاعل جمع در مرزباننامه
رای ملک و دختر بر آن قرار گرفت که او را بدان شخص دهند. کس بدو فرستاد و این تراضی از جانبین حاصل آمد. (۲/۱۸۵)
در این شاهد مثال برای نهاد جمع«ملک و دختر» فعل مفرد «فرستاد» آمده است.
فرمود تا خوانچه ی خوردنی به تکلّف بساختند و پیش بهرام گور نهادند و در عقب شرابی که پنداشتی که از رنگ آن گلگونهی عارض گل رخان بستهاند و نقلی که گفتی حلاوت آن را به بوسهی شکر لبان چاشنی دادهاند، ترتیب و چنان که رسم است. به خدمت بهرام گور آورد. (۸/۶۱)
در این مثال افعالی که در اول جمله آمده جمع است در حالی که آخرین فعل با توجه به این که نهاد همهی آنها یکی است مفرد میباشد.
یادآوری: برای این مبحث فقط همین موارد را یافته شد.
۳-۴-۲- فاعل غیر جاندار
در متون امروز برای فاعل غیر جاندار فعل مفرد میآید. یافته های این موضوع در مرزباننامه چنین است:
۳-۴-۲-۱- مطابق داشتن فعل با فاعل در مرزباننامه
اسم غیر جاندار وقتی با آرایهی ادبی تشخیص همراه شود فعل آن به صورت جمع میآید.
کواکب که رجم شیاطین کنند. (۱/۱۴۵)
۳-۴-۲-۲- مطابقت نداشتن فعل با فاعل در مرزباننامه
هفت اعضاء او از عداوت و بغضا ممتلی شد. (۷/۵۴۱)
۳-۴-۳- آوردن فعل جمع برای اسمهای معطوف در مرزباننامه
آن گاه که دو یا سه اسم به هم عطف شده باشد، فعل را به صورت جمع آورده است.
۳-۴-۳-۱- کسان
زیر دستان و رعایا در اطراف و زوایای ملک جملگی در کنف امن و سلامت آسوده مانند. (۳/۴۶)
پدر و دختر گفتند. (۹/۶۴)
او و دیگر حاضران همیشه با حضور نفس خویش باشند. (۸/۳۴۱)
ندماء مجلس و جلساء حضرت جمله برین حدیث انکار کردند. (۳/۳۴۳)
قصاب و باغبان هر دو با یکدیگر آویختند. (۱۰/۳۵۳)
و از این گونه:
و با این همه از آنچه در این شبها [من] با دوستان صرف کردهایم، یک شیشهی صرف باقی است. (۶/۲۲۷)
در گذشته گاهی حرف اضافهی «با» بدل از حرف ربطی «و» است و بر خلاف امروز کار عطف را انجام میدهد.
۳-۴-۳-۲- غیر کسان از جانداران
۳-۴-۳-۲-۱- مطابقت داشتن فعل و فاعل در مرزباننامه
روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند. (۱/۵۴۷)
من چنان سازم که جملهی جوارح و حوش و ضواری سباع در قید اتباع تو آیند. (۱/۳۶۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]




مقابل کردن: برابری نمودن
با یک ساعت وحشت تنهایی چگونه مقابل کند. (۴/۶۶۶)
۴-۳-۲- افعال سادهی قدیمی فارسی در مرزباننامه
پناهیدن: پناه گرفتن و پناهنده شدن
آن مسکین به بیغولهی مسکنی میپناهید تا دست او بر درختی آمد. (۷/۱۳۹)
نکوهیدن: سرزنش کردن
و تا چه کنی دوستیِ آنکه چون او را ستایش کنی، منت نپذیرد و اگر بنکوهی، از آن باک ندارد. (۱/۱۹۴)
هراسیدن: ترسیدن
گاو پای از حکایتِ حال او سخت بهراسید. (۲/۲۵۵)
پرویدن: پرورش یافتن
همچنان در دامن حواضن بخت میپرورید. (۴/۶۲۸)
توختن: گزاردن و پرداختن
پسر گفت: پنجاه دوست که هر یک به صد هنر سرآمدهی جهان است، اندوختهام و وام تو از ذمّت عقل خویش توخته. (۲/۱۶۰)
شکوهیدن: ترسیدن
دور نباشد که چون نزدیک شوند، بشکوهند. (۱/۴۵۵)
گراییدن: روی آوردن
مجانبتِ شیر چون گزینند و به جانب ماکی گرایند و رغبتِ رعیتی و فرمان برداریِ ما چگونه نمایند؟ (۹/۴۷۸)
پژمردن: پژمرده شدن
اگر اندک غمی بدل او رسد، بپژمرد. (۴/۲۰۱)
زدن: حمله کردن
درین میانه دیبا فروش برسید و بریشان زد. (۱۰/۴۰۵)
۴-۳-۳- ساختن مصدر مرکب از اسم مفعول یا اسم فاعل در مرزباننامه
در متون گذشته گاهی مشاهده میشود که فعل مرکب در مقابل صورت سادهی آن به کار رفته است. در این باب ناتل خانلری چنین میفرماید:
«بعضی از همکردها در ترکیب با کلمهی واحد و ساختن فعل مرکب با یکدیگر تقابل دارند. این تقابل گاهی در بیان «نمود» فعل است، یعنی اینکه وقوع فعل به طور قطعی انجام گرفته یا اثر آن دوام یافته باشد. همکرد داشتن غالباً متضمن معنی دوام اثر فعل است و بنابراین هم با فعل ساده و هم با فعل مرکب با کردن از این حیث تقابل دارد. این نکته خاصه از آن جا تأیید
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

میشود که در قدیمیترین آثار بازمانده از فارسی دری بعضی افعال را با آنکه صورت ساده یا پیشوندی آنها وجود داشته و به کار میرفته به صورت فعل مرکب از صفت مفعولی با همکرد داشتن آورده و از آن وجهی خاص اراده کردهاند که متضمن این معنی دقیق است.»
(ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۶۴-۶۵)
در مرزباننامه گاهی با اسم مفعول یا اسم فاعل فعلی، مصدر مرکبی از آن فعل ساخته و به جای مصدر بسیط به کار برده است. شواهد بدین گونه است:
۴-۳-۳-۱- ساختن مصدر مرکب از اسم مفعول
اسم مفعول آن است که بن ماضی افعال متعدی با «ه» همراه شود. مانند: پوشید که بن ماضی فعل متعدی است اگر با «ه» همراه شود، پوشیده میسازد و به آن اسم مفعول گویند. در مرزباننامه نیز گاهی از اسم مفعول مصدر مرکب ساخته و به جای مصدر بسیط به کار برده است. از جمله:
پوشیده داشتن= پوشیدن
اگر تو این راز در پردهی خاطر پوشیده داری[بپوشی]. (۳/۲۸۹)
پسندیده داشتن= پسندیدن
در صحبت ایشان الا به قدر ضرورت آویختن پسندیده ندارند[نپسندد]. (۶/۳۰۱)
بسته گردانیدن= بستن
عقال عقل دست تصرف طبع را بسته گردانید[بست]. (۵/۳۳۳)
ساخته گردانیدن= ساختن
بر وجه مصلحت ساخته گردانید[ساخت]. (۲/۶۲۸)
ساخته کردن= ساختن
تا هر چه بایست از اسباب فراغت و آسانی و تمتّع و کامرانی جمله او را ساخته کردند[ساختند]. (۱۰/۴۹۰)
ساخته داشتن= ساختن
فارغ باش و بیگانگی و توحش از خاطر دور کن که اسباب تعیش و ترفّه تو ساخته دارم [ساخته ام]. (۱/۵۶۴)
بشولیده کردن= بشولیدن
روزی به تعریض منصب من متصدی شوند و کار وزارت بر من بشولیده کنند[بشولند]. (۴/۲۸۱)
گشاده داشتن= گشادن
در مجاملت و مساهلت نیز از خود بریشان گشاده دارد[بگشاید]. (۱/۷۷)
پرداخته کردن= پرداختن
و آن که حجرهای از حضور اغیار چون گلزارِ بهشت از زحمت خار خالی دارم که نشست جایِ تراشاید پرداخته کند[بپردازد]. (۶/۱۷۲)
مالیده داشتن= مالیدن
آنکه آز و خشم را زیر پایِ عقل مالیده دارد[بمالد]. (۴/۱۸۴)
کشیده داشتن= کشیدن
پس عنان اختیار هر دو کشیده داشتن[کشیدند] تا جز بر طریق اقتصاد که مسلک روندگان راه حقیقت است نرود، اولیتر. (۱/۱۹۲)
آراسته نمودن= آراستن
اباطیل خیالات در چشم آدمیان آراسته مینمودند[آراستند]. (۵/۲۳۱)
گشاده فرمودن= گشادن
ابواب تمتع زندگانی و ترفع در مدارج آمال و امانی برین درگاه گشاده فرمایم[بگشایم]. (۱/۵۶۴)
برداشته داشتن= برداشتن
چون دست جز به دعا نمیرسید، به خدای تعالی، برداشته داشتم[برداشتم]. (۶/۳۳۵)
بریده داشتن= بریدن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ب.ظ ]




یادآوری: انوری (ص:۶۹)، خیامپور (ص:۷۲)، فرشیدورد (ص:۳۸۵)، کامیار (ص:۵۱) و دستور پنج استاد این گونه افعال را مجهول میدانند. خیامپور این گونه افعال را با توجه به نظر دیگران مجهول میدانند و گر نه خود اعتقادی به افعال مجهول و نایب فاعل ندارد.
۵-۳-۱-۲- ساختن فعل مجهول با استعانت از فعل معین آمدن در مرزباننامه
گاهی، چنانکه شیوهی پیشینیان است، در مرزباننامه نیز فعل مجهول را به استعانت فعل عام آمدن آورده است. پنج استاد در این مورد چنین مینویسند: «فعل مجهول آن است که به مفعول نسبت داده شود. فعل مجهول به استعانت فعلهای «آمدن، کشتن، گردیدن و افتادن» نیز صرف میشود و در قدیم بیشتر با شدن و آمدن صرف میشده است.» (قریب و …، ۱۳۸۰: ۱۷۲)
حفرهای بغی و طغیان است که به معاول اکتساب شما کنده آمد. (۳/۵۵۰)
هولترین قاطعی از قواطع راه آخرت ایشانند در بیان این معنی است که شرح داده آمد. (۶/۶۶۱)
و چون بر قدّ این عذرای مزین چنین دیبای ملون بافته آمد. (۶/۲۴)
۵-۳-۱-۳- آوردن نقش نمای «را» همراه نایب فاعل فعل مجهول در مرزباننامه
در متون گذشته و از جمله مرزباننامه، گاهی نایت فاعل فعل مجهول با «را» همراه است. فرشیدورد در این باب چنین میفرماید: «گاهی نایب فاعل فعل مجهول و همچنین فاعل در قدیم گاهی با «را» میآمده.» (فرشیدورد،۱۳۸:۱۳۸۳)
و پیغامبر را که به خلق فرستاده آمد. (۲/۳۹۴)
شرح خصایص آن ذیل را اگر مذیّل کنم، به امتداد ایام پیوسته گردد. (۵/۱۵)
یادآوری: این گونه افعال را خانلری در(ص:۱۳۲) دستور تاریخی مجهول میداند.
لیکن از بهر مناظم کار عالم و مجاری احوال عالمیان بر وفق حکمت اجزاء هر چهار را با یکدیگر اختلاط و امتزاج داده آمد. (۸/۲۶۲)
زروی را از این حال پیشانی گشاده شد و بر گلویِ او ساخته آمد. (۵/۴۱۰)
یادآوری: برای این نمونه در مرزباننامه فقط همین موارد را یافته شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵-۳-۱-۴- افعال مجهول به کمک گشتن و گردیدن در مرزباننامه
در مرزبان نامه، چنان که سبک پیشینیان است، فعل گشتن و گردیدن چنان به کار رفته که مفید معنی صیرورت و تحول است، خواه در فعل مرکب و خواه به صورت فعل معین مجهولساز.
۵-۳-۱-۴-۱- گردیدن
شکوفهی گفتار اگر چه برگ لطف برآرد، چون به صبای صدق اصغا پرورده نگردد، ثمرهی کردار ازو چشم نتوان داشت. (۳/۴۵)
میان ما برادران حبایل موالات و برادری و روابط مؤاخات و همزادی در کشاکش منازعت گسسته نگردد. (۱/۱۲۹)
۵-۳-۱-۴-۲- گشتن
اما بدان که چون اختصاص آن قربت یافته شد و چهرهی مراد به زلف وصال آن زلفت آراسته گشت، به چند خصلت متحلّی شدن و چند بار کلفت را متحمل بودن، واجب آید. (۵/۶۸۹)
چون تن پوشیده گشت، اندوه برهنگی مبر. (۹/۱۹۷)
و چون مجمع غاصّ به عوامّ و خواصّ آراسته گشت. (۶/۴۲۰)
و چهرهی مراد به زلف وصال آن زلف آراسته گشت. (۶/۶۸۹)
۵-۳-۱-۵- همراه شدن فعل مجهول با فاعل در مرزباننامه
در زبان فارسی اگر کننده کار در جمله حاضر و مشخص باشد تمایل بر این است از ساختمان معلوم جمله استفاده شود و از شیوهی مجهول پرهیز نمایند. امّا گاهی در مرزباننامه جمله به صورت مجهول به کار رفته در حالیکه فاعل در جمله حضور دارد:
سببی سگالم که بر دست شیر کشته شود. (۹/۵۷۰)
اینک شخصی بر دست من کشته شد. (۸/۱۶۹)
این مردی است از مشاهیر شهر، امشب ناگاه مست به من بازخورد، در من آویخت من کاردی بر مقتل او زدم، بر دست من کشته آمد. (۸/۱۶۷)
سببی سگالم که بر دست شیر کشته شود. (۹/۵۷۰)
۵-۳-۱-۶- فعل مجهول مرکب با همکرد «کردن»
در زبان فارسی برای مجهول نمودن افعال مرکب با همکرد«کردن» بنا به قاعدهی کم کوشی، این همکرد حذف میگردید و جمله به صورت جملهی مجهول کوتاه به کار میرود. اما در مرزبان نامه موارد استثنایی مشاهده میشود. خانلری در مورد این گونه افعال چنین میفرماید:
«در فعلهای مرکب خاصه آنها که با همکرد «کردن» به کار میرود شیوهی استعمال متأخر این است که برای ساختن فعل مجهول همکرد «کردن» یا معادل آن را حذف میکنند. اما در
دورهی نخستین که اینجا مورد بحث ماست غالباً در ساختمان فعل مجهول همکرد «کردن» حذف نمیشود و به صیغهی صفت مفعولی (کرده) میماند و معین فعل «شدن» یا یکی از معادلهای آن پس از آن در همهی زمان های صرف فعل میآید.» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۱۳۳)
شواهد ذیل از این گونهاند:
خود اشارتی مستأنف است، بدانچه مقرّر کرده آمد. (۲/۶۶۳)
و بدین خصایص که یاد کرده میآید، از جملهی آن کتب منفرد است. (۵/۷۳۶)
یادآوری: همین دو مورد را یافته شد.
۵-۳-۲- فعل مجهول با صفت مفعولی کوتاه در مرزباننامه
افعال مجهول کوتاه گاهی با صفت مفعولی کوتاه همراه است. در این باب فرشیدورد چنین
میفرماید: «این نوع فعل مجهول که عمومیت ندارد، با صفت مفعولی کوتاه پدید میآید و امروز تنها با سه فعل یافتن، پرداختن و دریافتن ساخته میشود؛ مانند «یافت میشود» که یعنی یافته میشود.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۳۸۶)
از این نمونه کارکرد در مرزبان نامه نیز به چشم میخورد. شواهد چنین است:
اکنون که او به چنین جرمی مؤاخذ گشت. (۸/۳۱۱)
یکی اندیشهی تنگی آب و تعذّر علت که اگر از خصم محاصر شوند، به عجز اِدّا کند. (۲/۴۹۷)
تا به گناه خانهای دیهی و به گناه دیهی شهری و به گناه شهری کشوری مؤاخذ شوند. (۴/۶۶)
اکنون که او به چنین جرمی مواخذ گشت، ازو اعتماد برخواست. (۸/۳۱۱)
یادآوری: در مرزباننامه فقط همینِ سه مورد را یافته شد. برای مجهول کردن افعال دیگر از چنین شیوهای استفاده نشده است.
۵-۳-۳- فعل مجهول کوتاه یا بدون صفت مفعولی در مرزباننامه
«در فعلهای مرکب و گروه های فعلی مجهول گاهی صفت فعل یاور طبق قانون کم کوشی و اصل زحمت کمتر حذف میشود و فعل مجهول کوتاه به دست میآید؛ مانند: «اخراج میشود» به جای «اخراج کرده میشود» زیرا این گونه فعلها بدون وجود صفت مفعولی هم معنی آن استنباط میگردد.» (فرشیدورد،۳۸۸:۱۳۸۳)
خود دانه بهانه شد و مرا در دام کشید. (۹/۲۹۷)
آهوئی متعین شد. (۴/۴۲۹)
۵-۳-۴- به کار رفتن فعل مجهول به جای فعل معلوم در مرزباننامه
به کار رفتن فعل مجهول به جای فعل معلوم گاه از آن جهت است که از آشکاری نیازی به ذکر فاعل نیست. مانند: اختیار افتادن در مثال زیر که معنای پسندیده و برگزیده آمدن است.
اثات و امتعه و مکنوز و مدّخر از محمولات اَثقال و منقولات احمال خانه جمله به جایگاهی نقل باید کردن که اختیار افتد. (۲/۷۱۷)
یادآوری: در مرزباننامه فقط همین مورد را یافته شد.
فصل ششم
ساختمان و ریشهی افعال در مرزباننامه
(ساختمان افعال، حروف و ادواتی که پس و پیش فعل میآید، حروف اضافه اختصاصی و ریشه و ماده افعال)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]




۲-۱-۲-۴- کارکردهای دین در عرصه اخلاق
پیش از هر بحثى پیرامون کارکردهاى دین در عرصه اخلاق لازم است.برای روشن تر شدن موضوع ابتدا معناى لغوى و اصطلاحى اخلاق از دیدگاه علامه (ره)رابیان میکنیم زیرا تا تعریفى دقیق از اخلاق صورت نگیرد، نمى توان به درستی کارکرد دین درعرصه اخلاق و یا رابطه آن دو را بیان نمود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از نظر علامه اخلاق جمع «خلق» است و خلق به یک صورت ادراکی میگوییم که در درون انسان جایگیر شده و در موقع مناسب در درون انسان جلوه کند و او را به اراده عمل وا میدارد.[۳۰۴]به عبارت دیگر «خلق» ملکهای نفسانی است که اگر افعال بدنی مطابق اقتضای آن ملکه بخواهد از آدمی سرزند، آسان سر میزند، خواه آن فعل از فضایل باشدمانند شجاعت، عفت و امثال آن، و چه از رذایل مانند حرص و جبن و امثال آن.[۳۰۵]
در تعریف اخلاق نیز تعابیر گوناگونی از علامه طباطبایی نقل شده است از جمله :
«اخلاق عبارت است از ملکات راسخه در روح و در حقیقت وصفى است از اوصاف روح»[۳۰۶].
و نیز میگوید:
«علم اخلاق یعنی علمی که از ملکات انسانی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست صحبت میکند و او را به فضائل و رذایل اخلاقی آشنا میسازد تا بتواند صفات فاضله را کسب کرده و از رذائل بپرهیزد، و بدین وسیله سعادت علمی خود را تکمیل نموده و اعمالی از او سر زند که موجب ستایش اجتماع گردد.»[۳۰۷]
از این تعریف چند مطلب را میتوان استفاده کرد:

    1. در جامعه بخشی از افعال به خوبی و بدی توصیف میشوند مثلا همه قبول دارندکه پیمان شکنی کاری بد و امانت داری کاری نیک است و هیچ اختلافی در حکم به بدی و یا خوبی آنها وجود ندارد.
    1. گاهی عمل به گزارهای از گزاره های اخلاقی مایه زیان شخصی و عمل بر خلاف آن به حال انسان سود آور است، علم اخلاق راه تحصیل ملکات نیک و بد را به انسان میآموزد، تا در سایه این حالات نفسانی، کار های نیک از انسان به خوبی سر بزند و یا پرهیز از افعال بد، به سهولت صورت پذیردو اصل اخلاقی را بر سود و زیان خود مقدم بدارد.لذا فعل اخلاقی فعلی است که هدف از آن، جلب منافع مادی و دنیوی نباشد.
    1. پیش از تحصیل حالات و ملکات نفسانی باید آنها را شناخت سپس به دنبال تربیت و تهذیب بر آمد تا نفس به آن صفات نیک آراسته شود.
    1. آراسته شدن به اخلاق باعث میشود که انسان به کمال و سعادت دست یابد و لذا رابطهای مستقیم میان اخلاق باکمال و سعادت آدمیان وجود دارد.
    1. اخلاق مانند علوم دیگر دارای موضوع و مسائلی است که آن را از دیگر دانش های بشری متمایز و جدا میسازد و موضوع آن، نفس انسانی- آن نظر که شایستگی آراستگی با ملکات خوب و بد را داراست-می باشد.[۳۰۸]

پس از روشن شدن مفهوم اخلاق از دیدگاه علامه، اینک بایددید که کارکرد دین در عرصه اخلاق از منظر مرحوم علامه طباطبایى چیست؟ با بهره گرفتن از گفتار و نوشتار این اندیشمند بزرگ، مى توان نقش دین را در عرصه اخلاق در موارد زیر مطرح کرد:
۱- شناخت فضائل و رذائل اخلاقی
علامه طباطبایی درباره منشا همه خلقهای آدمی مینویسد: « سه نیروی عمومی است که در آدمی وجود دارد و این قوای سه گانه است که نفس را بر میانگیزد تا در صدد به دست آوردن و تهیه علوم عملی شود، علومی که تمامی افعال نوع بشر به آن علوم منتهی میشود و بدان مستند میگردد.این قوای سه گانه عبارتند از: قوه غضبیه، شهویه، نطقیه فکریه».[۳۰۹]
ایشان در ادامه بیان میکندکه :«تمامی اعمال و افعال صادره از انسان، یا از قبیل افعالی است که به منظور جلب منفعت انجام میشود مانند خوردن و نوشیدن و پوشیدن و امثال آن، و یا ازقبیل افعالی است که به منظور دفع ضرر انجام میشود، مانند دفاع آدمی از جان و مال و عرضش، و امثال آن، مبدا صدور آنها قوه غضبیه است، همچنانکه مبدا صدور دسته اول قوه شهویه است.و یااز قبیل افعالی است که ناشی از تصور و تصدیق فکری است، مانند برهان چیدن و استدلال درست کردن، که اینگونه افعال ذهنی ناشی از قوه نطقیه فکریه است.
و از آنجا که ذات آدمی به معجونی میماند که از این قوای سه گانه ترکیب شده باشد و این قوا با اتحادشان یک وحدت ترکیبی درست کردهاند که افعال مخصوصی از آنها صادر میشود، افعالی که در هیچ حیوان دیگری نیست و نیز افعال مخصوصی که آدمی را به سعادت مخصوص به خودش میرساند، سعادتی که به خاطر رسیدن به آن این معجون درست شده است. لذا بر این نوع موجود واجب است که نگذارد هیچ یک از این قوای سه گانه راه افراط و یا تفریط را برود».[۳۱۰]
ایشان سپس اصول اخلاقی را که از این قوای سه گانه منشا میگیرد چنین بیان میکند:
«حد اعتدال در قوه شهویه فضیلتی است به نام عفت. .. وحد اعتدال در قوه غضبیه فضیلتی است به نام شجاعت…و حد اعتدال در قوه فکریه فضیلتی می شود به نام حکمت…و در صورتیکه قوه عفت و شجاعت و حکمت هر سه در کسی جمع شود ملکه چهارمی در او پیدا میشود به نام عدالت. و عدالت آن است که حق هر قوه ای را به او بدهی و هر قوه ای را در جای خودش مصرف کنی. این بود اصول اخلاق فاضله ».[۳۱۱]
«این چهار ملکه همه حسنه و نیکو هستند، برای اینکه نیکو عبارت از هرچیزی است که با غایت و غرض از خلقت هر چیز و کمال و سعادتش سازگار باشد. و این چهار ملکه با سعادت فرد انسانی سازگار است. و صفاتی که در مقابل این چهار ملکه قرار میگیرند، همه رذایل و زشت است و همیشه هم زشت است».[۳۱۲]
علامه (ره) کارکرد دین را درپیدایش ارزشهاى اخلاقى و انسانى چنین بیان می‌دارد:
«این تعلیم دینى علاوه بر مزیت واقع بینى که در بردارد مبدأ پیدایش یک رشته اخلاق فاضله و ملکات شریفه انسانى است که براساس همان واقع بینى استوار است. همچنین کمیت قابل توجهى از اخلاق رذیله و صفات ناشایسته جهالت‌آمیز را از انسان دور مى کند، مانند کِبر و نَخوَت، خودپرستى، خودستایى، مانند فزع و بیتابى، پست همتى».[۳۱۳]
بنابراین از بیان مرحوم علامه استفاده مى شود که یکى از کارکردهاى دین در حوزه اخلاق، معرفی خصلتهاى نیک و زشت، فضیلت ها، رذیلتهاى اخلاقی به بشر است و بدین وسیله بشر را با بایدها و نبایدهاى رفتارى آشنا میسازد.
۲- تربیت اخلاقی
کارکرد دیگر دین در حوزه اخلاق تربیت اخلاقی است. معرفت اخلاقی و شناخت فضایل و رذایل اخلاقی در صورتی ارزشمند است که تربیت اخلاقی را هم در پی داشته باشد.برای تحول روحی و عملی افراد جامعه، معرفت اخلاقی کافی نیست، چنانکه برای درمان بیماری در دست داشتن نسخه پزشکی کفایت نمی کند[۳۱۴]. پیامبران‌ و ادیان‌ آسمانی‌ برای‌ ترغیب‌ مؤ‌منان‌ خود به‌ رعایت‌ اصول‌ اخلاقی‌ در متون‌ دینی‌ به‌ صور متعدد و مؤ‌کد و شفاف‌ به‌ ذکر اصول‌ اخلاقی‌ پرداخته‌ و در قالب‌ امر، موعظه‌ و نصیحت، به‌ سفارش‌ و رعایت‌ آن‌ها پرداخته‌اند که‌ گزارش‌ آیات‌ و روایات‌ آن‌ (هر چند به‌ صورت‌ مختصر) از حوصله‌ این ‌بحث خارج است.[۳۱۵]‌علامه طباطبایی معتقد است که :
«طبق دستور اسلام، باید هدف اصلی را اخلاق قرار داد و قوانین را بر اساس آن بنا نهاد، زیرا فراموش کردن اخلاق پسندیده و وضع قوانین تنها به منظور منافع مادی جامعه مردم را به تدریج به مادیت متوجه ساخته، معنویت را که تنها وجه برتری انسان بر دیگر حیوانات است، ازدستشان میگیرد و به جای آن خوی درندگی چون گرگ و پلنگ، و چرندگی چون گاو و گوسفند را جانشین میسازد.و انسان را از خوی انسانیت واقعی دور میسازد. و از همین جهت پیامبر اکرم (ص)فرمود :«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»یعنی هدف اصلی من تربیت اخلاقی مردم میباشد».[۳۱۶]
ایشان اظهار میدارد که اسلام سنت جاریه و قوانین موضوعه خود را بر اساس اخلاق تشریع نموده و در تربیت مردم بر اساس آن اخلاق فاضله سخت عنایت به خرج داده است.چون قوانین جاریه در اعمال، در ضمانت اخلاق و بر عهده آن است و اخلاق در همه جا با انسان است، در خلوت و جلوت وظیفه خود را انجام میدهد و بهتر از یک پلیس میتواند عمل کند، چون پلیس و هر نیروی انتظامی دیگر میتوانند در ظاهر نظم را بر قرار سازند.[۳۱۷]
۳- پشتیبانی از اصول اخلاقی و ضمانت اجرای آن
اصول اخلاقی در صورتی سازنده است که ضامن اجرای محکمی داشته باشد؛زیرا به هنگام طوفان غرائز و شعله ور شدن تمایلات نفسانی، ندای وجدان و تربیت در هم شکسته میشود در این موارد قدرتی لازم است تا انسان را در حد اعتدال نگه دارد. اخلاق متکی به مذهب و اعتقاد به پاداش و کیفر اخروی، پشتوانه قوی برای رعایت اصول اخلاقی است. قدرت ایمان به خدا و قیامت، گاهی به درجه ای میرسد که انسان را در برابر گناه وآلودگی بیمه میکند. حکومت‌ها و حقوق‌دانان‌ برای‌ رعایت‌ برخی‌ اصول‌ اخلاقی‌ به‌ قوه‌ قهریه‌ و کیفرهای‌ مختلف‌ تمسک‌ کرده‌اند؛ اما چنین‌ راهکاری‌ غیربنیادی‌ و پسینی‌ است‌ که‌ در عین‌ ضرورت‌ آن، کافی‌ نیست.[۳۱۸] دین‌، با سه‌ راهکار ذیل‌ به تکامل‌ اخلاقی‌ انسان‌و انجام‌ فضایل‌ اخلاقی‌ و گریز از رذایل کمک‌ می‌کند:
۱- مقام‌ قدسی‌ انسان‌ و خداوند؛
۲- وعده‌ پاداش‌ «بهشت»؛
۳- تهدید به‌ کیفر «جهنم».
پیامبران‌ با نشان‌ دادن‌ مقام‌ قدسی‌ انسان‌ و اشتقاق‌ روح‌ وی‌ از مقام‌ قدسی‌ الاهی‌ شخصیت‌ و کرامت‌ فراماد‌ی‌ انسان‌ را به‌ او تذکار می‌دهند و خاطرنشان‌ می‌سازند که‌ انسان‌ در این‌ دنیا مسافری‌ بیش‌ نیست‌ که‌ به‌ سوی‌ خداوند حرکت‌ می‌کند؛ پس‌ نباید نفس‌ پاک‌ خود را با رذایل‌ و زشتی‌های‌ غیراخلاقی‌ آلوده‌ و مکدر کند و گرنه‌ از سیر و عروج‌ عرفانی‌ خود بازخواهد ماند، به‌ دیگر سخن، انسان‌ برای‌ رساندن‌ «خود» به‌ «خدا» باید به‌ فضایل‌ اخلاقی‌ ملتزم‌ شود تا به‌ مقصود اصلی‌ خود نایل‌ آید.
راهکار پیشین‌ به‌ انسان‌های‌ کامل‌ و وارسته‌ اختصاص‌ دارد و ممکن‌ است‌ این‌ راهکار برای‌ بیش‌تر انسان‌ها جلوه‌ای‌ نداشته‌ باشد. دین‌ برای‌ این‌ گونه‌ انسان‌ها از دو راهکار دیگریعنی‌ راهبرد تطمیع‌ و تهدید استفاده‌ کرده‌ است؛ یعنی‌ به‌ ملتزمان‌ اصول‌ اخلاقی‌ وعده‌ پاداش‌ و بهشت‌ می‌دهد و آنانی‌ که ارزش‌های‌ اخلاقی‌ را مخدوش‌ می‌کنند به‌ عذاب‌ و کیفر دنیایی‌ و آخرتی‌ تهدید می‌کند. بدین‌ سان‌ پیامبران‌ و ادیان‌ در ظهور ملکات‌ و فضایل‌ اخلاقی‌ و پروراندن‌ انسان‌های‌ متخلق‌ به‌ صفات‌ نیکو، سهمی‌ عمده‌ای‌ در جامعه‌ و تاریخ‌ ایفا می‌کنند.[۳۱۹]
علامه (ره)دین را نیرومندترین پشتوانه اصول اخلاقی و و کارآمدترین ضامن اجرای آن اصول می داند که با وعده پاداش و تهدید به کیفر انسانها را به رعایت فضایل و دوری از رذایل وا می دارد.ایشان در توضیح اینکه چرا باوجودی که غربیها هم به اصلاح اخلاق میپردازند اما کمترین نتیجه ای نمی گیرند میفرماید:
«زیرا که اخلاق حقیقى نیازمند به یک پشتوانه محکم و نیرومند است که آنان فاقد این امرند، یعنى کسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى شوند که در سایه توحید و اعتقاد به خدا و معاد زندگى مى کنند تا در همه حال مراقب و محافظ او باشد.
اخلاق فاضله اگر بخواهد مؤثر واقع شود باید در نفس ثبات و استقرار داشته باشد، و ثبات و استقرارش نیازمند ضامن است که آن را ضمانت کند. و جز توحید یعنى اعتقاد به این که براى عالم تنها یک معبود وجود دارد تضمین نمى کند، و تنها کسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى شوند که معتقدباشند به وجود خداى واحد، خدایى که به زودى خلایق اولین و آخرین را در قیامت جمع مى کند ـ نیکوکار را به پاداشش و بدکار را به کیفرش مى رساند».[۳۲۰]
ایشان سپس در همین باره اضافه مى کند:
« اگر اخلاق بر چنین اصول اعتقادى استوار گردد براى انسان جز رضاى خداوند همتى باقى نمى ماند، و تمام سعى و تلاش آدمى این مى شود که همه کارهایش و خط و مشى زندگیش مورد رضاى خدا باشد و در این صورت است که رادعى به نام (تقوى) در درون جان انسان روشن مى گردد که مانع هرگونه جرم و خیانت مى شود.[۳۲۱]امّا اگر چنانچه اخلاق از چنین عقیده سرچشمه نگیرد براى آدمیان هدفى جز تمتع به متاع دنیاى فانى و التذاذ به لذت هاى مادى زودگذر باقى نمى ماند، و انگیزه هاى دیگر براى ضمانت اخلاق کافى نیست».[۳۲۲]
۳-۱-۲-۴- تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان
مرحوم علامه طباطبایى(ره) با بیان این واقعیت که زندگى انسان محدود به جهان قبل از مرگ نیست و نظر به این که حیات انسان یک حیات متصل است و هرگز این دو جنبه از هم دیگر جداپذیر نیستند. ابراز مى دارد، که انسان باید روشى را برگزیند که هم سعادت دنیوى انسان را در پى داشته باشد و هم مشتمل بر یک سلسله مقررات و دستورات باشد که سعادت آخرت او را تضمین نماید[۳۲۳].وتنها روشى که ناظر به دو جنبه حیات انسانى است و رستگارى دنیا و آخرت را در پى دارد، دین اسلام است، و در این باره مى گوید:
«قرآن کریم تشخیص مى دهد که حیات انسان حیاتى است جاودانى که با مرگ قطع نمى شود و در نتیجه باید روشى را در زندگى اتخاذ نماید که هم به دردسراى گذران، و هم به درد آن سراى جاودان بخورد. راهى را برود که وى را به سر منزل سعادت دنیا و آخرت هر دو برساند این روش همان «دین» است که… از دستگاه آفرینش الهام و سرچشمه مى گیرد».[۳۲۴]
علامه (ره) اظهار میدارد که از نظر اسلام، سعادت در برخورداری از لذائذ مادی خلاصه نمی شود، بلکه مدار آن وسیع تر است.یک ناحیه اش هم برخورداری از زندگی دنیاست و ناحیه دیگرش برخورداری از سعادت اخروی است، که از نظر اسلام، زندگی واقعی هم همان زندگی آخرت است و اسلام سعادت زندگی واقعی را جز با مکارم اخلاق و طهارت نفس از رذایل، تامین شدنی نمی داند و باز به حد اکمال و تمام رساندن این مکارم را وقتی ممکن میداند که بشر دارای زندگی اجتماعی صالح باشد، و دارای حیاتی باشد که بر بندگی خدای سبحان و خضوع در برابر مقتضیات ربوبیت خدای تعالی و بر معامله بشر بر اساس عدالت اجتماعی، متکی باشد.[۳۲۵]
ایشان در توضیح نقش اخلاق دینی در سعادت اجتماعی انسان مینویسد:
«تبیین فضائل اخلاقى هم به تنهایى در تأمین سعادت اجتماع و سوق انسان به سوى صلاح عمل کافى نیست، مگر وقتى که بر اساس توحید باشد، یعنى مردم ایمان داشته باشند، به این که عالم آفریدگار و معبودى یکتا و دانا دارد که هیچ چیزى از علم و احاطه او بیرون نیست، و قدرتش مقهور هیچ قدرتى نمى شود… و به زودى خلایق را به سوى خود بازگردانیده به حسابشان مى رسد، نیکوکار را پاداش و بدکار را به بدى عملش کیفر مى دهد…».[۳۲۶]
از این بیان علامه میتوان این نتیجه را گرفت که اخلاق که به عنوان یکی از بخشهای دین است در صورتی که مبتنی بر اصل توحید است میتواند در تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان نقش داشته باشد.
۴-۱-۲-۴- تأمین بهداشت جسمی و روحی انسان
همانطور که قبلاًگفتیم علامه طباطبایی معتقد است که:«وجود انسان از دوچیز تشکیل شده است :روان و تن. وظیفه انسان است که در در حفظ صحت و استقامت هر دو رکن بکوشد.و به طوری که در آیین مقدس اسلام، نسبت به هر دو بخس دستورهای دقیق و کافی داده شده است، در بهداشت تن و روان خود سعی نماید».[۳۲۷]
از نظرعلامه آیین مقدس اسلام در ضمن یک سلسله مقررات، بهداشت جسمی را به طور کامل تأمین نموده است مانند نهی از خوردن خون مردار و گوشت بعضی از حیوانات و غذاهای سمی و نهی از نوشیدن مسکرات و آبهای ناپاک، پرخوری، ضرر زدن به بدن و دستورات دیگر.
علاوه براین علامه پاکیزگی را یکی از اصول بهداشت میداند و میفرماید:
«اسلام گذشته از اینکه به طور عموم به نظافت و پاکیزگی و نظافت اهمیت میدهد، به طور خصوصی نیز به هر نوع نظافت توصیه مینماید. …اسلام گذشته از این دستورها، عبادتهایی تشریع کرده که توأم با پاکیزگی و نظافت دائمی است، مانند پاک کردن بدن و لباس از نجاست ها، انجام روزی چند مرتبه وضو، غسلهای گوناگون برای نماز و روزه. »[۳۲۸]
علامه بر این باور است که اسلام در زمینه بهداشت روحی نیز دستورات فراوانی دارد.و یکی از شیوه های تأمین بهداشت روحی را تهذیب اخلاق میداند.[۳۲۹]
۲-۲-۴- کارکردهای اجتماعی دین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم