۲-۱-۲-۴- کارکردهای دین در عرصه اخلاق
پیش از هر بحثى پیرامون کارکردهاى دین در عرصه اخلاق لازم است.برای روشن تر شدن موضوع ابتدا معناى لغوى و اصطلاحى اخلاق از دیدگاه علامه (ره)رابیان میکنیم زیرا تا تعریفى دقیق از اخلاق صورت نگیرد، نمى توان به درستی کارکرد دین درعرصه اخلاق و یا رابطه آن دو را بیان نمود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از نظر علامه اخلاق جمع «خلق» است و خلق به یک صورت ادراکی میگوییم که در درون انسان جایگیر شده و در موقع مناسب در درون انسان جلوه کند و او را به اراده عمل وا میدارد.[۳۰۴]به عبارت دیگر «خلق» ملکهای نفسانی است که اگر افعال بدنی مطابق اقتضای آن ملکه بخواهد از آدمی سرزند، آسان سر میزند، خواه آن فعل از فضایل باشدمانند شجاعت، عفت و امثال آن، و چه از رذایل مانند حرص و جبن و امثال آن.[۳۰۵]
در تعریف اخلاق نیز تعابیر گوناگونی از علامه طباطبایی نقل شده است از جمله :
«اخلاق عبارت است از ملکات راسخه در روح و در حقیقت وصفى است از اوصاف روح»[۳۰۶].
و نیز میگوید:
«علم اخلاق یعنی علمی که از ملکات انسانی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست صحبت میکند و او را به فضائل و رذایل اخلاقی آشنا میسازد تا بتواند صفات فاضله را کسب کرده و از رذائل بپرهیزد، و بدین وسیله سعادت علمی خود را تکمیل نموده و اعمالی از او سر زند که موجب ستایش اجتماع گردد.»[۳۰۷]
از این تعریف چند مطلب را میتوان استفاده کرد:

    1. در جامعه بخشی از افعال به خوبی و بدی توصیف میشوند مثلا همه قبول دارندکه پیمان شکنی کاری بد و امانت داری کاری نیک است و هیچ اختلافی در حکم به بدی و یا خوبی آنها وجود ندارد.
    1. گاهی عمل به گزارهای از گزاره های اخلاقی مایه زیان شخصی و عمل بر خلاف آن به حال انسان سود آور است، علم اخلاق راه تحصیل ملکات نیک و بد را به انسان میآموزد، تا در سایه این حالات نفسانی، کار های نیک از انسان به خوبی سر بزند و یا پرهیز از افعال بد، به سهولت صورت پذیردو اصل اخلاقی را بر سود و زیان خود مقدم بدارد.لذا فعل اخلاقی فعلی است که هدف از آن، جلب منافع مادی و دنیوی نباشد.
    1. پیش از تحصیل حالات و ملکات نفسانی باید آنها را شناخت سپس به دنبال تربیت و تهذیب بر آمد تا نفس به آن صفات نیک آراسته شود.
    1. آراسته شدن به اخلاق باعث میشود که انسان به کمال و سعادت دست یابد و لذا رابطهای مستقیم میان اخلاق باکمال و سعادت آدمیان وجود دارد.
    1. اخلاق مانند علوم دیگر دارای موضوع و مسائلی است که آن را از دیگر دانش های بشری متمایز و جدا میسازد و موضوع آن، نفس انسانی- آن نظر که شایستگی آراستگی با ملکات خوب و بد را داراست-می باشد.[۳۰۸]

پس از روشن شدن مفهوم اخلاق از دیدگاه علامه، اینک بایددید که کارکرد دین در عرصه اخلاق از منظر مرحوم علامه طباطبایى چیست؟ با بهره گرفتن از گفتار و نوشتار این اندیشمند بزرگ، مى توان نقش دین را در عرصه اخلاق در موارد زیر مطرح کرد:
۱- شناخت فضائل و رذائل اخلاقی
علامه طباطبایی درباره منشا همه خلقهای آدمی مینویسد: « سه نیروی عمومی است که در آدمی وجود دارد و این قوای سه گانه است که نفس را بر میانگیزد تا در صدد به دست آوردن و تهیه علوم عملی شود، علومی که تمامی افعال نوع بشر به آن علوم منتهی میشود و بدان مستند میگردد.این قوای سه گانه عبارتند از: قوه غضبیه، شهویه، نطقیه فکریه».[۳۰۹]
ایشان در ادامه بیان میکندکه :«تمامی اعمال و افعال صادره از انسان، یا از قبیل افعالی است که به منظور جلب منفعت انجام میشود مانند خوردن و نوشیدن و پوشیدن و امثال آن، و یا ازقبیل افعالی است که به منظور دفع ضرر انجام میشود، مانند دفاع آدمی از جان و مال و عرضش، و امثال آن، مبدا صدور آنها قوه غضبیه است، همچنانکه مبدا صدور دسته اول قوه شهویه است.و یااز قبیل افعالی است که ناشی از تصور و تصدیق فکری است، مانند برهان چیدن و استدلال درست کردن، که اینگونه افعال ذهنی ناشی از قوه نطقیه فکریه است.
و از آنجا که ذات آدمی به معجونی میماند که از این قوای سه گانه ترکیب شده باشد و این قوا با اتحادشان یک وحدت ترکیبی درست کردهاند که افعال مخصوصی از آنها صادر میشود، افعالی که در هیچ حیوان دیگری نیست و نیز افعال مخصوصی که آدمی را به سعادت مخصوص به خودش میرساند، سعادتی که به خاطر رسیدن به آن این معجون درست شده است. لذا بر این نوع موجود واجب است که نگذارد هیچ یک از این قوای سه گانه راه افراط و یا تفریط را برود».[۳۱۰]
ایشان سپس اصول اخلاقی را که از این قوای سه گانه منشا میگیرد چنین بیان میکند:
«حد اعتدال در قوه شهویه فضیلتی است به نام عفت. .. وحد اعتدال در قوه غضبیه فضیلتی است به نام شجاعت…و حد اعتدال در قوه فکریه فضیلتی می شود به نام حکمت…و در صورتیکه قوه عفت و شجاعت و حکمت هر سه در کسی جمع شود ملکه چهارمی در او پیدا میشود به نام عدالت. و عدالت آن است که حق هر قوه ای را به او بدهی و هر قوه ای را در جای خودش مصرف کنی. این بود اصول اخلاق فاضله ».[۳۱۱]
«این چهار ملکه همه حسنه و نیکو هستند، برای اینکه نیکو عبارت از هرچیزی است که با غایت و غرض از خلقت هر چیز و کمال و سعادتش سازگار باشد. و این چهار ملکه با سعادت فرد انسانی سازگار است. و صفاتی که در مقابل این چهار ملکه قرار میگیرند، همه رذایل و زشت است و همیشه هم زشت است».[۳۱۲]
علامه (ره) کارکرد دین را درپیدایش ارزشهاى اخلاقى و انسانى چنین بیان می‌دارد:
«این تعلیم دینى علاوه بر مزیت واقع بینى که در بردارد مبدأ پیدایش یک رشته اخلاق فاضله و ملکات شریفه انسانى است که براساس همان واقع بینى استوار است. همچنین کمیت قابل توجهى از اخلاق رذیله و صفات ناشایسته جهالت‌آمیز را از انسان دور مى کند، مانند کِبر و نَخوَت، خودپرستى، خودستایى، مانند فزع و بیتابى، پست همتى».[۳۱۳]
بنابراین از بیان مرحوم علامه استفاده مى شود که یکى از کارکردهاى دین در حوزه اخلاق، معرفی خصلتهاى نیک و زشت، فضیلت ها، رذیلتهاى اخلاقی به بشر است و بدین وسیله بشر را با بایدها و نبایدهاى رفتارى آشنا میسازد.
۲- تربیت اخلاقی
کارکرد دیگر دین در حوزه اخلاق تربیت اخلاقی است. معرفت اخلاقی و شناخت فضایل و رذایل اخلاقی در صورتی ارزشمند است که تربیت اخلاقی را هم در پی داشته باشد.برای تحول روحی و عملی افراد جامعه، معرفت اخلاقی کافی نیست، چنانکه برای درمان بیماری در دست داشتن نسخه پزشکی کفایت نمی کند[۳۱۴]. پیامبران‌ و ادیان‌ آسمانی‌ برای‌ ترغیب‌ مؤ‌منان‌ خود به‌ رعایت‌ اصول‌ اخلاقی‌ در متون‌ دینی‌ به‌ صور متعدد و مؤ‌کد و شفاف‌ به‌ ذکر اصول‌ اخلاقی‌ پرداخته‌ و در قالب‌ امر، موعظه‌ و نصیحت، به‌ سفارش‌ و رعایت‌ آن‌ها پرداخته‌اند که‌ گزارش‌ آیات‌ و روایات‌ آن‌ (هر چند به‌ صورت‌ مختصر) از حوصله‌ این ‌بحث خارج است.[۳۱۵]‌علامه طباطبایی معتقد است که :
«طبق دستور اسلام، باید هدف اصلی را اخلاق قرار داد و قوانین را بر اساس آن بنا نهاد، زیرا فراموش کردن اخلاق پسندیده و وضع قوانین تنها به منظور منافع مادی جامعه مردم را به تدریج به مادیت متوجه ساخته، معنویت را که تنها وجه برتری انسان بر دیگر حیوانات است، ازدستشان میگیرد و به جای آن خوی درندگی چون گرگ و پلنگ، و چرندگی چون گاو و گوسفند را جانشین میسازد.و انسان را از خوی انسانیت واقعی دور میسازد. و از همین جهت پیامبر اکرم (ص)فرمود :«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»یعنی هدف اصلی من تربیت اخلاقی مردم میباشد».[۳۱۶]
ایشان اظهار میدارد که اسلام سنت جاریه و قوانین موضوعه خود را بر اساس اخلاق تشریع نموده و در تربیت مردم بر اساس آن اخلاق فاضله سخت عنایت به خرج داده است.چون قوانین جاریه در اعمال، در ضمانت اخلاق و بر عهده آن است و اخلاق در همه جا با انسان است، در خلوت و جلوت وظیفه خود را انجام میدهد و بهتر از یک پلیس میتواند عمل کند، چون پلیس و هر نیروی انتظامی دیگر میتوانند در ظاهر نظم را بر قرار سازند.[۳۱۷]
۳- پشتیبانی از اصول اخلاقی و ضمانت اجرای آن
اصول اخلاقی در صورتی سازنده است که ضامن اجرای محکمی داشته باشد؛زیرا به هنگام طوفان غرائز و شعله ور شدن تمایلات نفسانی، ندای وجدان و تربیت در هم شکسته میشود در این موارد قدرتی لازم است تا انسان را در حد اعتدال نگه دارد. اخلاق متکی به مذهب و اعتقاد به پاداش و کیفر اخروی، پشتوانه قوی برای رعایت اصول اخلاقی است. قدرت ایمان به خدا و قیامت، گاهی به درجه ای میرسد که انسان را در برابر گناه وآلودگی بیمه میکند. حکومت‌ها و حقوق‌دانان‌ برای‌ رعایت‌ برخی‌ اصول‌ اخلاقی‌ به‌ قوه‌ قهریه‌ و کیفرهای‌ مختلف‌ تمسک‌ کرده‌اند؛ اما چنین‌ راهکاری‌ غیربنیادی‌ و پسینی‌ است‌ که‌ در عین‌ ضرورت‌ آن، کافی‌ نیست.[۳۱۸] دین‌، با سه‌ راهکار ذیل‌ به تکامل‌ اخلاقی‌ انسان‌و انجام‌ فضایل‌ اخلاقی‌ و گریز از رذایل کمک‌ می‌کند:
۱- مقام‌ قدسی‌ انسان‌ و خداوند؛
۲- وعده‌ پاداش‌ «بهشت»؛
۳- تهدید به‌ کیفر «جهنم».
پیامبران‌ با نشان‌ دادن‌ مقام‌ قدسی‌ انسان‌ و اشتقاق‌ روح‌ وی‌ از مقام‌ قدسی‌ الاهی‌ شخصیت‌ و کرامت‌ فراماد‌ی‌ انسان‌ را به‌ او تذکار می‌دهند و خاطرنشان‌ می‌سازند که‌ انسان‌ در این‌ دنیا مسافری‌ بیش‌ نیست‌ که‌ به‌ سوی‌ خداوند حرکت‌ می‌کند؛ پس‌ نباید نفس‌ پاک‌ خود را با رذایل‌ و زشتی‌های‌ غیراخلاقی‌ آلوده‌ و مکدر کند و گرنه‌ از سیر و عروج‌ عرفانی‌ خود بازخواهد ماند، به‌ دیگر سخن، انسان‌ برای‌ رساندن‌ «خود» به‌ «خدا» باید به‌ فضایل‌ اخلاقی‌ ملتزم‌ شود تا به‌ مقصود اصلی‌ خود نایل‌ آید.
راهکار پیشین‌ به‌ انسان‌های‌ کامل‌ و وارسته‌ اختصاص‌ دارد و ممکن‌ است‌ این‌ راهکار برای‌ بیش‌تر انسان‌ها جلوه‌ای‌ نداشته‌ باشد. دین‌ برای‌ این‌ گونه‌ انسان‌ها از دو راهکار دیگریعنی‌ راهبرد تطمیع‌ و تهدید استفاده‌ کرده‌ است؛ یعنی‌ به‌ ملتزمان‌ اصول‌ اخلاقی‌ وعده‌ پاداش‌ و بهشت‌ می‌دهد و آنانی‌ که ارزش‌های‌ اخلاقی‌ را مخدوش‌ می‌کنند به‌ عذاب‌ و کیفر دنیایی‌ و آخرتی‌ تهدید می‌کند. بدین‌ سان‌ پیامبران‌ و ادیان‌ در ظهور ملکات‌ و فضایل‌ اخلاقی‌ و پروراندن‌ انسان‌های‌ متخلق‌ به‌ صفات‌ نیکو، سهمی‌ عمده‌ای‌ در جامعه‌ و تاریخ‌ ایفا می‌کنند.[۳۱۹]
علامه (ره)دین را نیرومندترین پشتوانه اصول اخلاقی و و کارآمدترین ضامن اجرای آن اصول می داند که با وعده پاداش و تهدید به کیفر انسانها را به رعایت فضایل و دوری از رذایل وا می دارد.ایشان در توضیح اینکه چرا باوجودی که غربیها هم به اصلاح اخلاق میپردازند اما کمترین نتیجه ای نمی گیرند میفرماید:
«زیرا که اخلاق حقیقى نیازمند به یک پشتوانه محکم و نیرومند است که آنان فاقد این امرند، یعنى کسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى شوند که در سایه توحید و اعتقاد به خدا و معاد زندگى مى کنند تا در همه حال مراقب و محافظ او باشد.
اخلاق فاضله اگر بخواهد مؤثر واقع شود باید در نفس ثبات و استقرار داشته باشد، و ثبات و استقرارش نیازمند ضامن است که آن را ضمانت کند. و جز توحید یعنى اعتقاد به این که براى عالم تنها یک معبود وجود دارد تضمین نمى کند، و تنها کسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى شوند که معتقدباشند به وجود خداى واحد، خدایى که به زودى خلایق اولین و آخرین را در قیامت جمع مى کند ـ نیکوکار را به پاداشش و بدکار را به کیفرش مى رساند».[۳۲۰]
ایشان سپس در همین باره اضافه مى کند:
« اگر اخلاق بر چنین اصول اعتقادى استوار گردد براى انسان جز رضاى خداوند همتى باقى نمى ماند، و تمام سعى و تلاش آدمى این مى شود که همه کارهایش و خط و مشى زندگیش مورد رضاى خدا باشد و در این صورت است که رادعى به نام (تقوى) در درون جان انسان روشن مى گردد که مانع هرگونه جرم و خیانت مى شود.[۳۲۱]امّا اگر چنانچه اخلاق از چنین عقیده سرچشمه نگیرد براى آدمیان هدفى جز تمتع به متاع دنیاى فانى و التذاذ به لذت هاى مادى زودگذر باقى نمى ماند، و انگیزه هاى دیگر براى ضمانت اخلاق کافى نیست».[۳۲۲]
۳-۱-۲-۴- تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان
مرحوم علامه طباطبایى(ره) با بیان این واقعیت که زندگى انسان محدود به جهان قبل از مرگ نیست و نظر به این که حیات انسان یک حیات متصل است و هرگز این دو جنبه از هم دیگر جداپذیر نیستند. ابراز مى دارد، که انسان باید روشى را برگزیند که هم سعادت دنیوى انسان را در پى داشته باشد و هم مشتمل بر یک سلسله مقررات و دستورات باشد که سعادت آخرت او را تضمین نماید[۳۲۳].وتنها روشى که ناظر به دو جنبه حیات انسانى است و رستگارى دنیا و آخرت را در پى دارد، دین اسلام است، و در این باره مى گوید:
«قرآن کریم تشخیص مى دهد که حیات انسان حیاتى است جاودانى که با مرگ قطع نمى شود و در نتیجه باید روشى را در زندگى اتخاذ نماید که هم به دردسراى گذران، و هم به درد آن سراى جاودان بخورد. راهى را برود که وى را به سر منزل سعادت دنیا و آخرت هر دو برساند این روش همان «دین» است که… از دستگاه آفرینش الهام و سرچشمه مى گیرد».[۳۲۴]
علامه (ره) اظهار میدارد که از نظر اسلام، سعادت در برخورداری از لذائذ مادی خلاصه نمی شود، بلکه مدار آن وسیع تر است.یک ناحیه اش هم برخورداری از زندگی دنیاست و ناحیه دیگرش برخورداری از سعادت اخروی است، که از نظر اسلام، زندگی واقعی هم همان زندگی آخرت است و اسلام سعادت زندگی واقعی را جز با مکارم اخلاق و طهارت نفس از رذایل، تامین شدنی نمی داند و باز به حد اکمال و تمام رساندن این مکارم را وقتی ممکن میداند که بشر دارای زندگی اجتماعی صالح باشد، و دارای حیاتی باشد که بر بندگی خدای سبحان و خضوع در برابر مقتضیات ربوبیت خدای تعالی و بر معامله بشر بر اساس عدالت اجتماعی، متکی باشد.[۳۲۵]
ایشان در توضیح نقش اخلاق دینی در سعادت اجتماعی انسان مینویسد:
«تبیین فضائل اخلاقى هم به تنهایى در تأمین سعادت اجتماع و سوق انسان به سوى صلاح عمل کافى نیست، مگر وقتى که بر اساس توحید باشد، یعنى مردم ایمان داشته باشند، به این که عالم آفریدگار و معبودى یکتا و دانا دارد که هیچ چیزى از علم و احاطه او بیرون نیست، و قدرتش مقهور هیچ قدرتى نمى شود… و به زودى خلایق را به سوى خود بازگردانیده به حسابشان مى رسد، نیکوکار را پاداش و بدکار را به بدى عملش کیفر مى دهد…».[۳۲۶]
از این بیان علامه میتوان این نتیجه را گرفت که اخلاق که به عنوان یکی از بخشهای دین است در صورتی که مبتنی بر اصل توحید است میتواند در تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان نقش داشته باشد.
۴-۱-۲-۴- تأمین بهداشت جسمی و روحی انسان
همانطور که قبلاًگفتیم علامه طباطبایی معتقد است که:«وجود انسان از دوچیز تشکیل شده است :روان و تن. وظیفه انسان است که در در حفظ صحت و استقامت هر دو رکن بکوشد.و به طوری که در آیین مقدس اسلام، نسبت به هر دو بخس دستورهای دقیق و کافی داده شده است، در بهداشت تن و روان خود سعی نماید».[۳۲۷]
از نظرعلامه آیین مقدس اسلام در ضمن یک سلسله مقررات، بهداشت جسمی را به طور کامل تأمین نموده است مانند نهی از خوردن خون مردار و گوشت بعضی از حیوانات و غذاهای سمی و نهی از نوشیدن مسکرات و آبهای ناپاک، پرخوری، ضرر زدن به بدن و دستورات دیگر.
علاوه براین علامه پاکیزگی را یکی از اصول بهداشت میداند و میفرماید:
«اسلام گذشته از اینکه به طور عموم به نظافت و پاکیزگی و نظافت اهمیت میدهد، به طور خصوصی نیز به هر نوع نظافت توصیه مینماید. …اسلام گذشته از این دستورها، عبادتهایی تشریع کرده که توأم با پاکیزگی و نظافت دائمی است، مانند پاک کردن بدن و لباس از نجاست ها، انجام روزی چند مرتبه وضو، غسلهای گوناگون برای نماز و روزه. »[۳۲۸]
علامه بر این باور است که اسلام در زمینه بهداشت روحی نیز دستورات فراوانی دارد.و یکی از شیوه های تأمین بهداشت روحی را تهذیب اخلاق میداند.[۳۲۹]
۲-۲-۴- کارکردهای اجتماعی دین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...