کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



رگرسیون ریج بیزی: رگرسیون ریج مشابه حداقل مربعات معمولی بوده با این تفاوت، درصورتی‌که تعداد اثرات از تعداد مشاهدات بیشتر باشد محدودیتی نداشته و همچنین زمانی که بین نشانگرها همبستگی باشد نیز دارای پایداری عددی (numerical stability) است. مدل رگرسیون ریج به این صورت است: . برآورد اثرات نشانگرها ( ) را می‌توان با بهره گرفتن از معادله روبه‌رو تخمین زد . که در اینجا یک ناظم برای پارامتر کنترل کننده به‌منظور توازن بین نکویی برازش (اندازه ­گیری شده به‌وسیله مجموع مربعات خطا) و پیچیدگی مدل (که به‌وسیله مجموع مربعات اثرات نشانگرها ( ) قابل اندازه‌گیری است) می­باشد. لامبدا به قطر ماتریس ضرایب اضافه می­ شود. درصورتی‌که لامبدا به سمت بی‌نهایت میل کند، برابر صفر خواهد شد. از طرف دیگر، اگر لامبدا برابر صفر باشد برآوردهای این روش مشابه OLS خواهد بود. این مدل در فرم ماتریسی: خواهد بود که در اینجا D برابر ماتریس قطری بوده که برای برابر یک و برای بقیه عناصر صفر خواهد بود. وقتی کل عناصر این ماتریس صفر باشد مدل مشابه OLS خواهد بود. اضافه کردن ضرایب به قطر ماتریس، ضرایب برآوردها را به سمت صفر سوق می­دهد. این کار هرچند که اریبی را تحریک کرده ولی واریانس برآوردها را کاهش می­دهد. برآوردهای بیزی رگرسیون ریج مساوی است با توزیع پسین شرطی ضرایب رگرسیونی مدل بیزی که باشد. و به‌ترتیب واریانس باقیمانده و اثرات نشانگری می­باشند. اختصاص دادن پیش فرض­ها (Prior) به هرکدام از این پارامترهای واریانس، منجر به استنباط و استنتاج پارامترهای نامعلوم از داده ­های آموزشی می­ شود که به‌منظور برآورد کردن اثرات نشانگرها مورد استفاده قرار می­گیرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بیز LASSO: یکی دیگر از توزیع­های آماری برای اثرات SNP ها که به‌عنوان توزیع پیشین روش‌های بیزی به‌کار می­رود توزیع دونمایی می­باشد. این توزیع مانند توزیع t دارای دم درازی است اما دارای تعداد بیشتری اثرات کوچک غیرصفر است. روش عامل انتخاب و افت حداقل مطلق (LASSO) از توزیع دونمایی برای توزیع اثرات QTL (مشروط به پارامتر تنظیم کننده لامبدا) استفاده می­ کند. برآوردهای LASSO می­توانند از مدل توزیع پسین بیزی تحت توزیع پیشین دونمایی مستقل برای اثرات QTL ها استنتاج و استنباط شوند. توزیع دونمایی همچنین می ­تواند به‌عنوان توزیع مختلطی از توزیع نرمال با واریانس نمونه گیری شده از یک توزیع نمایی بیان شود.

بیز لاسو، شکل خاصی از حداقل مربعات جریمه شده است که مجموع مربعات باقیمانده را حداقل می­ کند. برآورد اثرات SNP در بیز LASSO تراکم پیشین توزیع دونمایی به این صورت بیان می­ شود.
که بوده و میزان افت را تعیین می‌کند. مقادیر بالای لامبدا تعداد بیشتری از ضرایب را صفر در نظر می­گیرد و مقادیر پایین­تر لامبدا منجر به نزدیکی برآوردها به OLS خواهد شد. در استنباط بیزی ضرایب رگرسیون: خواهند بود.
بردار ضرایب رگرسیون در بیز LASSO: مطابق پارک و کاسِلا (۲۰۰۸) توزیع پیشین شرطی اثرات نشانگرها ( ) با واریانس پیشین اختصاصی مارکر به این صورت تعریف می­ شود: این توزیع پیشین، افت برآورد اختصاصی اثرات نشانگرها را تحریک می‌کند که مقدار بسط آن به بستگی دارد. پارامتر واریانس ( برابر واریانس نشانگرها است: رِسِنده و همکاران، ۲۰۱۲) به‌عنوان توزیع­های پیشین مستقل و یگانه نمایی و به‌صورت: . در نظر گرفته می­ شود (پارک و کاسِلا، ۲۰۰۸). که با این فرضیات توزیع پیشین حاشیه­ای ضرایب رگرسیون به این صورت خواهد بود. که توزیع دونمایی است. این توزیع دارای تراکم بیشتری در صفر بوده که نشان‌دهنده اینست که دارای افت شدیدی برای مارکرهای با اثر نسبتاً کوچک و افت پایین­تر برای مارکرهای با اثر قابل ملاحظه می­باشد.
در بیز LASSO توزیع پیشین واریانس اثرات نشانگرها به این صورت است:

بنابراین، و می‌باشد.
بیز A: در این روش توزیع اثرات SNP ها به‌صورت توزیع t فرض می­ شود. به این مفهوم که در این توزیع مفروض است همانند BLUP تمام SNP ها دارای اثرات اندکی باشند هرچند که شکل دنبه­ای توزیع فرض شده اجازه می­دهد که برخی از SNP ها در حالت عدم لینکاژی با QTL های متوسط تا بزرگ اثر باشند. در این حالت اثرات SNP از توزیع نرمال نمونه گیری شده ولی واریانس این اثرات از توزیع کای اسکوار مقیاس­بندی شده معکوس (مشابه معکوس گاما می­باشد) نمونه‌گیری خواهد شد:

که در اینجا r برابر درجه آزادی و s مساوی پارامتر مقیاس است. این فرمول نشان می­دهد که اثرات SNP ها از توزیع t نمونه‌گیری شده ­اند. مقادیر پارامترهای توزیع کای اسکوار معکوس مقیاس‌بندی شده (r و s) می­توانند برای متغیر تصادفی X به این صورت تعریف شوند.

از ترکیب دو معادله بالا حاصل می­ شود: .
بنابراین با بهره گرفتن از میانگین و واریانس مورد انتظار می­توان دو هایپر پارامتر r و s را برای توزیع کای اسکوار معکوس مقیاس‌بندی شده تعریف کرد.
درصورتی‌که درجه آزادی افزایش یابد توزیع t به توزیع نرمال نزدیک می­ شود. ولی در حالت پایین بودن درجه آزادی، بیشتر SNP ها با اثر اندک و تعداد کمی از آن‌ها با اثر عمده در نظر گرفته می­ شود. این حالت برای بیشتر صفات تقریب واقعی­تری از اثرات SNP نسبت به (نمونه‌گیری اثرات QTL از) توزیع نرمال می‌باشد.
در بیز A توزیع پیشین واریانس به‌صورت توزیع کای اسکوار معکوس مقیاس‌بندی شده در نظر گرفته شده که در اینجا s پارامتر مقیاس و v درجه آزادی می­باشد. در این حالت وقتی اطلاعات توزیع پیشین و اطلاعات داده ­ها با هم ترکیب می­ شود توزیع پسین نیز به‌صورت توزیع کای اسکوار معکوس شده مقیاس‌بندی شده خواهد بود

که در اینجا n برابر تعداد اثرات نشانگرها می­باشد. همچنین واریانس خطای توزیع پیشین به‌صورت است که توزیع شرطی آن به این صورت خواهد بود:
بیز B: در این مدل فرض بر این است که فقط قسمتی (بخشی) از جایگاه‌های ژنی، کل واریانس ژنتیکی را تشریح می­ کنند و بسیاری از جایگاه‌های ژنی نقشی در واریانس ژنتیکی ندارند. مدل آماری بیز B را می­توان به‌صورت زیر نوشت:

که y فنوتیپ حیوان i بوده، : میانگین، k تعداد جایگاه‌های مارکری، x ژنوتیپ مارکر در جایگاه j (i اُمین آلل) که به‌صورت ۰ و ۱ و ۲ (تعداد کپی‌های آلل SNP که حیوان i حمل می­ کند) کد گذاری می­شوند. نیز اثر جایگزینی آللی در جایگاه j و متغیر موردنظر و اختصاصی این مدل است که یک متغیر ۰ و ۱ بوده و نشان‌دهنده عدم حضور (با احتمالπ) یا حضور (با احتمال۱-π) جایگاه j در مدل می­باشد.

فرض اصلی این روش، این است که بسیاری از SNP ها در مناطق ژنومی قرار گرفته‌اند که فاقد QTL بوده و تاثیری بر صفت ندارند. در حالی‌که فقط بخش اندکی از SNP ها در حالت LD با QTL بوده و درنتیجه دارای اثر هستند. به‌طورکلی π نشان‌دهنده نسبت قابل‌انتظاری از SNP هاست که در حالت عدم لینکاژی با QTL ها نسبت به تعداد کل SNP ها است. اثرات SNP از توزیع t نمونه گیری شده ولی واریانس اثرات با احتمال π از توده صفر و با احتمال π ۱- ازتوزیع کای اسکوار معکوس مقیاس‌بندی شده (مِوویسِن و همکاران، ۲۰۰۱) نمونه گیری خواهند شد:

در روش بیز B مشکل مشخص بودن مقدار π وجود دارد. درصورتی‌که مقداری که انتخاب می­ شود با توزیع حقیقی اثرات SNP ناسازگار و متناقض باشد به‌طور معنی­داری بر میزان صحت اثرات برآورد شده تاثیر منفی خواهد داشت. برای حل مشکل از قبل معین بودن π، از روش نمونه گیری ارائه شده توسط فرناندو (۲۰۰۹)، از توزیع پیشین یکنـــواخت (=uniform(0,1)π) استفاده و در کنار تمام پارامترهای دیگر در تکرارهای MCMC نمونه گیری خواهد شد. زمانی که یک همگرایی حاصل شد پارامتر برابر میانگین توزیع پسین خودش در نظر گرفته خواهد شد و الگوریتم‌ها مجدداً برای برآورد اثرات SNP به‌کار گرفته خواهند شد.
بیز C: این روش شکلی از بیز B است. فقط به‌جای اینکه از توزیع پیشین t برای اثرات نشانگرها استفاده کند از توزیع نرمال استفاده می‌شود و ازاین‌رو، توزیع پسین اثرت نشانگری هم نرمال خواهد بود.
۳-۷- برآورد ارزش‌های اصلاحی ژنومی
در هریک از سناریوهای مورد مطالعه، ارزش‌های اصلاحی ژنومی برای هریک از افراد جمعیت کاندیدا، با بهره گرفتن از مجموع اثرات نشانگرها (بر حسب ژنوتیپ فرد در هر جایگاه) برآورد گردید. بنابراین، بردار ارزش‌های اصلاحی ژنومی برآورد شده برابر است با:
GEBV=Xg
که در این رابطه، GEBV بردار ارزش‌های اصلاحی ژنومی (با ابعاد n*1) می‌باشد. X ماتریس طرح با ابعاد n*m بوده که n تعداد فرد و m تعداد نشانگر می­باشد. این ماتریس اثرات نشانگری را به ژنوتیپ نشانگرها مرتبط می­سازد همچنین g بردار اثرات برآورد شده برای چند شکلی­های تک نوکلئوتیدی با ابعاد m*1 (m: تعداد نشانگر) می­باشد که با بهره گرفتن از روش‌های مختلف برآورد شده است. برای اجرای روش­های بیزی، از بسته نرم افزاری BGLR (دِ لوس کامپوس و پِرِز، ۲۰۱۳) و الگوریتم نمونه‌گیری گیبس برای نمونه‌گیری توزیع پسین شرطی اثرات نشانگری استفاده شد. استنباط اثرات نشانگری با بهره گرفتن از زنجیره­های ۱۲۰۰۰ نمونه ­ای (۲۰۰۰ نمونه اولیه گرم‌کنندگی و ۱۰۰۰۰ نمونه بعدی برای استنباط­های توزیع پسین) صورت گرفت.
۳-۸- مقایسه صحت روش‌ها
به‌منظور بررسی صحت ارزش‌های اصلاحی ژنومی برآورد شده با بهره گرفتن از روش‌های مورد مطالعه، از همبستگی پیرسون ارزش‌های اصلاحی برآورد شده و ارزش اصلاحی حقیقی استفاده گردید. هر سناریوی شبیه‌سازی شده ۱۰ بار تکرار شد و میانگین ۱۰ ضریب همبستگی به‌دست‌آمده به‌عنوان معیار صحت مدل درنظر گرفته شد.
۳-۹- استنباط ژنوتیپی
در بخش دیگر این پژوهش، تاثیر استنباط SNP ها بر صحت ارزش‌های اصلاحی ژنومی مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور، پس از شبیه‌سازی جمعیت­های پایه، تاریخی، مرجع و تایید، ژنوتیپ­های جمعیت مرجع به‌عنوان پانل مرجع در نظر گرفته شدند. به‌طوری‌که پس از ذخیره ژنوتیپ­های جمعیت تایید و اعمال درصدهای مختلف حذف، برای استنباط ژنوتیپ­های ازدست‌رفته از ژنوتیپ­های جمعیت مرجع به‌عنوان راهنما استفاده شد. در این مطالعه، در ژنوتیپ حیوانات تایید، اطلاعات ژنوتیپی ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۷۰ و ۹۰ درصد از نشانگرها حذف و با بهره گرفتن از دو روش تخصیص تصادفی و روش جنگل تصادفی استنباط شدند.
۳-۱۰- روش‌های استنباط ژنوتیپی
۳-۱۰-۱-روش تخصیص تصادفی
این روش بر مبنای فرض تعادل هاردی-واینبرگ عمل می­ کند و ژنوتیپ­های ازدست‌رفته را بر اساس فراوانی آللی و ژنوتیپی در پانل راهنما استنباط می­ کند. با فرض دو آلل و سه ژنوتیپ در هر جایگاه نشانگری، اگر فراوانی آلل ۱ و ۰ به‌ترتیب p و ۱-p باشد درنتیجه ژنوتیپ ازدست‌رفته را بر اساس احتمال ژنوتیپ­ها در هر جایگاه نمونه گیری می­ کند. نمونه گیری از فضای نمونه توزیع فراوانی ژنوتیپ­ها به این صورت می­باشد:

استنباط ژنوتیپ­ها به روش تخصیص تصادفی با بهره گرفتن از بسته synbreed Version 0.10-4 (ویمر و همکاران، ۲۰۱۴) انجام شد.
۳-۱۰-۲- روش جنگل تصادفی
ماتریس نشانگری X حاوی عناصر Xij (ژنوتیپ نشانگر j ام برای فرد i ام) را در نظر بگیرید. ۱) ابتدا در ماتریس X نشانگرها بر اساس درصد اطلاعات ژنوتیپی ازدست‌رفته­ رتبه ­بندی می­شوند و سپس اطلاعات از دست‌رفته به‌وسیله روش MNI (Mean Neighbor Imputation) که روشی حد واسط است استنباط می­شوند. MNI یک استنباط اولیه از ژنوتیپ از دست رفته نشانگر j (j امین SNP) را به‌دست می­دهد که به‌عنوان یک پیش برآورد برای RF قلمداد می­ شود. ۲) سپس در هر نشانگر j که حاوی ژنوتیپ­های ازدست‌رفته است (Xmis، در این مرحله ژنوتیپ استنباط شده توسط MNI)، اطلاعات معلوم (Xobs) برای ایجاد یک RF با مثلاً ۱۰۰ درخت مورد استفاده قرار می­گیرد (۱۰۰Ψ….۱Ψ). هر درخت با بهره گرفتن از یک نمونه از Xobs ها شروع به رشد می­ کند و در هر گره انشعاب صورت می­گیرد تا در نهایت به گره­های پایانی می­رسیم. ۳) Xmis­ها با میانگین‌گیری از نتیجه ۱۰۰ درخت و به‌صورت زیر استنباط می­شوند:

در رابطه فوق X یک بردار ورودی است که حاوی اطلاعات ژنوتیپی برای نشانگر j است. ۴) اطلاعات ژنوتیپی نشانگر j در ماتریس X با بهره گرفتن از مقادیر در اصطلاح update می­ شود. (۵) مراحل ۲ تا ۴ برای نشانگرهای بعدی تکرار می­شوند تا زمانی که همه ژنوتیپ­های ازدست‌رفته استنباط شوند. این الگوریتم با بهره گرفتن از تابع missForest بسته نرم افزاری randomForest Version 4.6-10 (لیاو، ۲۰۱۴) به‌کار گرفته شد.
۳-۱۱- صحت استنباط ژنوتیپ
برای سنجش صحت ژنوتیپ­های استنباط شده روش‌های متعددی ارائه شده است. برخی از آن‌ها مانند شاخص درصد ژنوتیپ­های به‌درستی استنباط شده به‌شدت وابسته به فراوانی آللی است (هیکی و همکاران، ۲۰۱۲). بنابراین، نتایج حاصله ممکن است اریب باشند. در این مطالعه از همبستگی بین ژنوتیپ­های استنباط شده با ژنوتیپ­های واقعی استفاده شد. این شاخص توسط هیکی و همکاران (۲۰۱۲) که نقاط قوت و ضعف شاخص­ های مختلف را بررسی کردند، به‌عنوان بهترین شاخص برای ارزیابی عملکرد روش‌های مختلف استنباط ژنوتیپ پیشنهاد شده است.
۳-۱۲- صحت پیش ­بینی ارزش‌های اصلاحی ژنومی حاصل از ژنوتیپ استنباط شده
جهت بررسی تاثیر استنباط ژنوتیپ بر صحت پیش ­بینی ارزش‌های اصلاحی ژنومی، ابتدا اثرات نشانگری برای هرکدام از جایگاه‌ها برآورد و سپس ارزش‌های اصلاحی ژنومی در جمعیت تایید برای هرکدام از افراد برآورد شد (GEBV). در مرحله بعد، پس از استنباط ژنوتیپ­های ازدست‌رفته مجدداً ارزش‌های اصلاحی برای حیوانات کاندیدا برآورد شد (GEBV_GI). به‌منظور بررسی کارایی استنباط ژنوتیپی در برنامه ­های اصلاح نژادی و تاثیر استنباط ژنوتیپی بر صحت ارزش‌های اصلاحی ژنومی برآورد شده از همبستگی بین GEBV و GEBV_GI استفاده شد. دو روش فوق‌الذکر، در درصدهای مختلف حذف (۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۷۰ و ۹۰ درصد) و نیز در سطوح مختلف عدم تعادل لینکاژی (۱/۰، ۲/۰ و ۳/۰) مقایسه شدند.
فصل چهارم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:57:00 ب.ظ ]




دانشگاه‌ کردستان
دانشکده مهندسی
گروه صنایع
عنوان:‌
یکپارچگی زنجیره تأمین با تأکید بر نقش باراندازهای میانی با فرض عدم قطعیت
پژوهشگر:
مهدی زینی وند
استاد راهنما:
دکتر فردین احمدی زر
پایان نامه کارشناسی‌ ارشد رشته مهندسی صنایع گرایش صنایع
اسفند ماه ۱۳۸۹
کلیه‌ حقوق‌ مادی‌ و معنوی مترتب‌ بر نتایـج‌ مطالعات،
ابتکارات‌ و نوآوری های‌ ناشی‌ از تحقیق‌ موضوع‌
این‌ پایان‌‌نامه‌ (رسـاله) متعلق‌ به‌ دانشـگاه‌ کردستان ‌ است‌.
***تعهد نامه***
اینجانب مهدی زینی وند دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی صنایع گرایش صنایع دانشگاه کردستان، دانشکده مهندسی گروه صنایع تعهد می نماییم که محتوای این پایان نامه نتیجه تلاش و تحقیقات خود بوده و از جایی کپی برداری نشده و به پایان رسانیدن آن نتیجه تلاش و مطالعات مستمر اینجانب و راهنمایی و مشاوره اساتید بوده است.
با تقدیم احترام
مهدی زینی وند
۱۴ /۱۲ /۱۳۸۹
تقدیم به
پدر و مادر عزیز و مهربانم
و همه کسانی که دوستشان دارم
از استاد گرامی جناب آقای دکتر فردین احمدی­زر که در انجام این تحقیق از راهنمایی­های ارزشمندشان بهره­مند شده­ام صمیمانه تقدیر و تشکر می­کنم.
همچنین بر خود واجب می­دانم که به پاس آموزش، راهنمایی و همکاری تمامی استادان گروه صنایع دانشکده مهندسی دانشگاه کردستان، مراتب سپاس و قدردانی خود را از ایشان ابراز نمایم.
چکیده
در این تحقیق فرایند مدیریت زنجیره تأمین پنج سطحی، چند محصولی و چند دوره­ای با تأکید بر نقش استراتژی فرابارانداز و با فرض وجود عدم قطعیت مورد بررسی قرار می­گیرد. از این رو، به منظور یکپارچه کردن طرح­های تهیه مواد اولیه، تولید و توزیع در یک افق زمانی میان مدت با در نظر گرفتن عرضه، تولید و تقاضای فازی با هدف حداقل کردن هزینه­ها و طراحی یک سیستم توزیع به موقع یک مدل ریاضی توسعه داده می­ شود. در زنجیره تأمین مورد بررسی از استراتژی­ های فرابارانداز و ارسال مستقیم برای توزیع محصولات استفاده می­ شود. همچنین از اعداد فازی مثلثی برای بیان عدم قطعیت موجود در زنجیره و از برنامه­ ریزی محدودیت فازی مبتنی بر شانس و رویکرد حداکثر-حداقل برای تبدیل مدل دو هدفه فازی به یک مدل یک هدفه قطعی استفاده می­ شود. مدل یک هدفه قطعی حاصله به وسیله یک نرم افزار تجاری قابل حل می­باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

علاوه بر این، مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه ورودی و خروجی به منظور بهینه کردن عملیات استراتژی فرابارانداز امری ضروری است. اما از آن­جایی که یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وسائل نقلیه و استراتژی فرابارانداز در مسئله مذکور باعث افزایش پیچیدگی خواهد شد، لذا به منظور کاهش پیچیدگی مسئله، زنجیره­ای با سه سطح مورد بررسی قرار می­گیرد. در مدلی که به این منظور ارائه می­ شود، مسیر و زمان حرکت وسایل نقلیه ورودی از تأمین­کنندگان به باراندازهای میانی و همچنین وسایل نقلیه خروجی از باراندازهای میانی به خرده فروش­ها مشخص می­ شود. هدف، تخصیص محصولات به تأمین­کنندگان و باراندازهای میانی به منظور بهینه کردن مسیر و زمان حرکت وسایل نقلیه ورودی و خروجی و عملیات دسته­بندی کردن محصولات در باراندازهای میانی بوده به طوریکه کل هزینه­ های خرید محصولات، حمل و نقل و نگهداری حداقل شود. همچنین به منظور حل مدل ارائه شده، یک الگوریتم ژنتیک ترکیبی توسعه داده می­ شود.
کلمات کلیدی: مدیریت زنجیره تأمین، استراتژی فرابارانداز، مسیریابی وسیله نقلیه، اعداد فازی، برنامه­ ریزی محدودیت مبتنی بر شانس، الگوریتم ژنتیک
فهرست مطالب
عنوان صفحه
۱
۱-۱- مقدمه ۲
۱-۲- مسأله اول ۵
۱-۳- مسأله دوم ۶
۱-۴- ضرورت تحقیق ۸
۱-۵- اهداف تحقیق ۹
۱-۶- محدودیت­های تحقیق ۹
۱۰
۲-۱- مقدمه ۱۱
۲-۲- کاربرد تئوری مجموعه­های فازی در زنجیره تأمین ۱۱
۲-۳- استفاده از استراتژی­ های فرابارانداز و ارسال مستقیم در زنجیره تأمین ۱۵
۲-۴- یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه و استراتژی فرابارانداز ۱۹
۲-۵-جمع بندی: خلاء در تحقیقات پیشین ۲۱
۲۳
۳-۱- مقدمه ۲۴
۳-۲- تئوری مجموعه­های فازی ۲۴
۳-۴- تعریف مسأله اول ۲۶
۳-۴-۱- مفروضات مسأله اول ۲۷
۳-۴-۲- مدل ریاضی مساله اول ۲۸
۳-۵- رویکرد حل مسأله اول ۳۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




شکل (‏۱‑۴) دیاگرام پاشندگی انرژی گرافین [۱].
به­ صورت تئوری با لوله کردن صفحه گرافین به­نانولوله کربنی می­رسیم. زاویه­ های مختلف لوله کردن به­سلول­های مختلف نانولوله­های کربنی و در­نتیجه به­مشخصه­های الکترونی مختلف منجر می­ شود. بردار کایرال hC، زاویه لوله شدن و قطر نانولوله کربنی را توضیح می­دهد که از بردارهای واحد شبکه حقیقی گرافین استفاده می­ کند و در شکل (‏۱‑۵) نشان داده شده است [۱].
(‏۱‑۸)
یک نانولوله­کربنی را می­توان یک لوله­ی استوانه­ای نازک توخالی در نظر گرفت که به­ طور کامل از کربن تشکیل شده است و دارای قطری در حدود چند نانومتر است، نانولوله­های کربنی می­توانند دارای طولی در حدود چند میلی­متر باشد. که موجب شبه­تک­بعدی بودن ساختار نانولوله­های کربنی در تمامی اهداف عملی می­ شود. به­ دلیل محدودیت عرضی نانولوله­های کربنی برخی از ویژگی­های آن­ها به­میزان زیادی از طریق مکانیزم کوانتوم تعیین می­شوند [۱].

شکل (‏۱‑۵) گرافین یک صفحه تک­اتمی از گرافیت است. نانولوله کربنی از لوله کردن گرافین به­شکل استوانه توخالی ایجاد می­ شود [۱].
بنابراین ساختارِ شبکه[۱۶] نانولوله کربنی مشابه گرافین است. در این بخش زیر­ساختِ گرافین و خصوصیت­های عامل ویژگی منحصر به­فرد الکترونیک آن­ها بیان شد و ویژگی الکترونیک نانولوله­های کربنی از ویژگی گرافین استنباط شد. ناهمسان­گردیِ[۱۷] شبکه، موجب تولید انواع مختلف نانولوله­های کربنی می­ شود. نانولوله­های کربنی با کایرالیتی­شان بیان می­شوند، که فلز بودن و یا شبه­فلز بودن ماهیت نانولوله­های کربنی را نشان می­ دهند [۱].

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

انواع نانولوله­های کربنی

در شکل (‏۱‑۶) ساختار شش­گوشه تشکیل­دهنده صفحه مختصات گرافین نشان داده شده است، دو بردار یکه i و j را مطابق شکل تعریف می­کنیم. زاویه بین این دو بردار برابر با ۶۰ درجه است. برای حرکت برروی صفحه مختصات گرافین که در شکل (‏۱‑۷) نشان داده شده است، بردار را تعریف می­کنیم. این بردار را بردار کایرال می­نامند. برای تبدیل یک صفحه گرافین به­یک نانولوله کربنی، ابتدا باید جهت لوله کردن صفحه گرافین را مشخص کنیم. برای این کار بردار کایرال موردنظر را گزینش می­کنیم. همان­طور که در شکل (‏۱‑۷) نشان داده شده است، نقاط و که به­ترتیب نقاط ابتدایی و انتهایی بردار C هستند را برروی یک­دیگر منطبق می­کنیم و در نتیجه نانولوله کربنی با ضریب مشخصه به­دست می ­آید. در نتیجه نماد برای تعیین نوع نانولوله کربنی مورد مطالعه، به­کار می­رود [۲].

شکل (‏۱‑۶) ساختار شش­گوشه در صفحه مختصات گرافین [۲].

شکل (‏۱‑۷) صفحه مختصات گرافین. مسیر مبلی به­رنگ نارنجی، مسیر نامتقارن به­رنگ سبز و مسیر زیگزاگ به­رنگ آبی است [۲].
مدل مبلی[۱۸] ، مدل زیگزاگ[۱۹] و مدل کایرال[۲۰] است. با توجه به­نحوه اتصال دو سر صفحه­ی گرافین سه شکل مختلف برای نوع نانولوله کربنی به­دست می ­آید [۲]:
نوع زیگزاگ: اتم­های متصل به­هم، مطابق شکل (‏۱‑۸) شکل زیگزاگ را پدید می­آورند.

شکل (‏۱‑۸): نانولوله کربنی از نوع زیگزاگ [۲].
نوع مبلی: در این نوع، اتم­ها، مطابق شکل (‏۱‑۹) طوری به­یک­دیگر اتصال یافته­اند که شکل مبل را تداعی می­ کنند.

شکل (‏۱‑۹): نانولوله کربنی از نوع مبلی [۳].
نوع نامتقارن: ردیف­های اتمی در این نوع نانولوله، مطابق شکل (‏۱‑۱۰) به­ صورت اریب قرار می­گیرند، بنابراین اگر این نانولوله را مقابل آینه قرار دهید، تصویری متفاوت از اصل را خواهید دید و به­همین علت، نامتقارن نام گرفته است.

شکل (‏۱‑۱۰): نانولوله­های کربنی از نوع نامتقارن [۲].
علاوه بر­این، اندازه hC برابر محیط نانولوله کربنی است. بردار تبدیل، T، بردارِ واحد در جهت محور و عمود بر hC است [۱].
(‏۱‑۹)
(‏۱‑۱۰)
همان­طور که در شکل (‏۱‑۱۱) دیده می­ شود، T اولین دو نقطه همانند در شبکه را در جهت محور به­هم وصل می­ کند [۱]. dR بزرگترین مخرج مشترک و است. مستطیل تشکیل­شده توسط Ch وT ، سلول واحد نانولوله کربنی است. بردار­های واحد فضای k برای نانولوله کربنی با مشخصه با بهره گرفتن از رابطه­ های زیر به­دست می­آیند:
(‏۱‑۱۱)
(‏۱‑۱۲)

(الف)

(ب)

شکل (‏۱‑۱۱) شبکه و سلول واحد فضای واقعی نانولوله کربنی (الف) از نوع زیگزاگ (۳،۰) و (ب) نانولوله کربنی از نوع مبلی (۳،۳) [۱].
با حل معادله­های بالا خواهیم داشت:
(‏۱‑۱۳)
Nتعداد شش­گوشه­ها در سلول واحدِ حقیقی نانولوله کربنی است.
(‏۱‑۱۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




جهت روشن شدن مفهوم دقیق مداخله بشردوستانه در دوران معاصر، میبایست عناصر و اختلافات تعاریف مذکور را به طور دقیقتر مورد موشکافی قرار دهیم:
نخستین عنصری که در تعاریف هولزگریف و مورفی به چشم میآید، اصطلاح “تهدید و استفاده از زور” میباشد. همانطور که قبلاً اشاره شد، در مفهوم سنتی، غالباً تنها استفاده از نیروی نظامی جهت مداخلات بشردوستانه به عنوان استفاده از زور مدنظر بوده است اما در دوران معاصر، معنای مداخلات بشردوستانه مفهومی موسّع به خود گرفته است. بدین معنا که اولاً استفاده از زور تنها حمله نظامی و ورود به مرز های دولت مورد هدف و استفاده از جنگ افزارهای نظامی علیه آن نیست، بلکه صرف آماده سازی جنگ افزارهای نظامی برای حرکت به سوی کشور مورد نظر استفاده از زور محسوب میشود و میتوان آن را تحت شرایطی مداخله به حساب آورد. ثانیاً صرف تهدید به استفاده از زور که موجب گردد کشور نقضکننده حقوق بشر، رفتار خویش را اصلاح نماید، خود می تواند همپایه استفاده از زور آورده شود. ثالثاً تحمیل تحریمهای اقتصادی هر چند که از سوی بسیاری صاحبنظران حقوق بین الملل نمی تواند در قالب بند ۴ ماده ۲ منشور توجیه گردد اما می تواند با اصل عدم مداخله ارتباط یابد. بنابراین می توان آن را یکی از روش های مداخله بشردوستانه دانست.[۱۹۷] در مقابل، برخی دیگر از حقوقدانان بین المللی بر این باورند که «مداخله بشردوستانه فی‌نفسه، زمانی در چارچوب مباحث حقوق بشردوستانه قرار می‌گیرد که اقدامات مسلّحانه برای حمایت از حقوق بشردوستانه [صورت گرفته] باشد، در غیر این‌صورت، جزء مباحث حقوق بین‌الملل است»[۱۹۸]؛ بدین معنا که مداخلات بشردوستانه «… از “وساطتهای بشردوستانه” که از طریق اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی است و “کمکهای بشردوستانه” که عمدتاً از سوی سازمانهای بین المللی غیردولتی انجام میگیرد، متمایز شده است.»[۱۹۹] «بنابراین با توجه به عقاید محتلف حقوقدانان بین المللی میتوان نتیجه گرفت که اکثریت قریب به اتفاق آنان بر این عقیدهاند که ماهیت مداخلات بشردوستانه، قهرآمیز و نحوه اعمال آن از طریق عملیات نظامی میباشد.»[۲۰۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دوم آنکه، «آنچه دخالت های اخیر (معاصر) را از موارد قبلی (سنتی) متمایز میسازد به لحاظ تحول نظریه مداخله بشردوستانه از مداخله انفرادی دولتها به اقدام جمعی جامعه بین المللی توسط سازمانهای بین المللی است. صدور قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت در مورد عراق که تنها قطعنامه ایست که به فصل ۷ منشور اشاره نمیکند ولی اقدام براساس فصل ۷ منشور صورت میگیرد و نیز صدور قطعنامه ۷۹۴ شورا در مورد سومالی از جمله اقدامات جمعی در این زمینه است.»[۲۰۱] ضمناً «آنچه که مداخله بشر دوستانه را در دوران معاصر، خصوصاً دخالت های دهه ۱۹۹۰ بدین سو از موارد پیش از آن متمایز میسازد، آن است که در گذشته این اقدامات از سوی یک دولت یا گروهی از دولتها انجام میشده و محکومیت جامعه بین المللی را دربرداشته است، در حالی که مداخلات بشردوستانه کنونی با مجوز شورای امنیت انجام میگیرد و واکنش جامعه بین المللی نیز متفاوت است.»[۲۰۲]
سوم؛ طبق تعریف مورفی در بالا، هدف اساسی و اولیه در مداخلات بشردوستانه میبایست حمایت از تابعان دولت مداخلهشونده در مقابل نقضهای شدید و گسترده و محرومیتهای بیپایان حقوق بشری باشد، بدین معنا که وی بطور ضمنی معتقد است که هدفهای دیگری غیر از اهداف بشردوستانه نیز ممکن است در مداخلات بشردوستانه وجود داشته باشد اما آنچه که دارای اهمیت است، همان هدف اولیه است. چنانکه در گزارش کمیسیون بین المللی مداخله و حاکمیت کشور آمده است، «هدف اولیه مداخله باید متوقف نمودن با منحرف کردن آلام بشری باشد. هرگونه استفاده از نیروی نظامی که خارج از این اهداف، مثلاً مداخله برای تغییر مرزها یا پیشبرد گروه مبارز خاصی با ادعای حق تعیین سرنوشت باشد، نمیتواند توجیه گردد.»[۲۰۳]
چهارم؛ راجع به افراد مورد حمایت در مداخلات بشردوستانه، همانطور که در بند اول نیز گفته شد، میان حقوقدانان بین المللی اختلافات زیادی وجود دارد. گروهی معتقدند: «مداخله یک کشور برای حمایت از حقوق انسانی اتباع خود با شرایطی که برای دفاع مشروع مقرر است، یک نوع دفاع مشروع میباشد و بدین جهت موجه تلقی شده است.»[۲۰۴] گروهی دیگر معتقدند: افراد مورد حمایت مداخله بشردوستانه در دوران معاصر بدلیل گسترش روابط اقتصادی و سیاسی و همچنین تکامل حقوق بشردوستانه، شامل کل بشریت میگردد.[۲۰۵] در این صورت مفهوم مداخلات بشردوستانه در قسمتی که مربوط به افراد مورد حمایت مداخلات بشردوستانه میباشد، با مفهوم سنتی آن یکسان میباشد.
استدلال نخست منطقیتر به نظر میرسد؛ چرا که کشوری که برای حمایت از اتباعش مداخله مینماید، اولاً ممکن است بدون توجه به اهداف بشردوستانه و تنها برای حفظ حقوق اتباعش چنین عملی را انجام دهد و ثانیا احتمال دارد، پس از رسیدن به هدفش (حمایت از تبعه)، بدون ایجاد هیچ تغییر عمدهای در رفتار کشور مداخلهشونده نسبت به حقوق انسانی افراد، به مداخله خود پایان دهد؛ که این خود دو عنصر مذکور(هدف بشردوستانه و توقف تجاوز به حقوق اساسی بشر در کشور مداخلهشونده) در مفهوم مداخلات بشردوستانه را مخدوش مینماید.
پنجم؛ در ارتباط با شناسایی حقوق بنیادین بشری باید گفت: هر چند که الگوی هماهنگ و توافقی اصولی برای شناسایی چنین حقوقی در دسترس نمیباشد؛ اما به نظر میرسد، ارتکاب چهار جرم نسلزدایی، پاکسازی قومی، جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی را که در اساسنامه رم بدان اشاره شده است، بتوان نقض حقوق بنیادین بشری نامید.
ششم؛ رضایت، یکی از عناصر مداخلات بشردوستانه در نوشته های اخیر نویسندگان حقوق بینالملل مطرح میشود. بدین معنا که «اقداماتی که بر مبنای درخواست واقعی دولت مورد هدف [دولت مداخلهشونده] یا با رضایت بدون قید و شرط باشد، مداخله محسوب نمیشود.»[۲۰۶] «واضح است که کاربرد نیروی مسلّح علیه کشوری، بدون رضایت آن کشور، مداخله محسوب میشود. همچنین میتوان گفت: اقدامات غیرنظامی مانند تحریم های سیاسی و اقتصادی، تحریم های تسلیحاتی و پیگرد کیفری بین المللی به وضوح مداخله به حساب میآید. به هر صورت وجه تمایز مداخله از غیر آن، در کاربرد اقدامات قهری یا غیرقهری علیه یک دولت، بدون رضایت آن و به خاطر رفتار داخلی و خارجی آن کشور است.»[۲۰۷]
پس در یک سخن میتوان مداخله بشردوستانه را در دوران معاصر تا ظهور مفهوم جدید مداخلات بشردوستانه در ابتدای قرن بیستویکم بدین شکل تعریف نمود که :
مداخله بشردوستانه به مداخله یک کشور یا گروهی از کشورها یا سازمانهای بین المللی در کشور دیگر با هدف کاهش یا از میان بردن نقضهای فاحش و نظامیافته حقوق بشری با بهره گرفتن از تدابیر سیاسی و دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و نظامی، بدون رضایت آن کشور اطلاق میگردد.
مبحث دوم: نظریه مسئولیت حمایت؛ جایگزینی برای اصل مداخله بشردوستانه
شاید نخستین سوالی که بعد از مطالعه اصول و مفاهیم مسئولیت حمایت و همچنین اصل مداخله بشردوستانه به ذهن خطور میکند، این باشد که چرا کمیسیون بین المللی مداخله و حاکمیت کشور، که برای نخستین بار از اصطلاح مسئولیت حمایت استفاده کرد، از اصطلاح مداخله بشردوستانه که قرنها مورد استفاده همگان در عرصه حقوق و سیاست بینالملل بوده است، عدول مینماید. بنابراین به نظر میرسد، اصولاً بایست میان این دو تفاوتهای قائل شده باشند.
در این باره باید گفت: نخستین دلیل آن است که اصطلاح مداخله بشردوستانه، به دلیل وجود سابقه های تاریخی راجع به سوءاستفادههای فراوان قدرتهای بزرگ از این عنوان برای رسیدن به مطامع خود، به محض استفاده همواره پیش قضاوتهای منفیای را به اذهان افراد وارد می ساخت. دومین دلیل آنکه از سوی مؤسسات، آژانسها و فعالان حقوق بشردوستانه نظیر کمیته بین المللی صلیب سرخ مخالف شدیدی با اصطلاح مداخلات بشردوستانه که اغلب با مداخلات نظامی همراه میشد، ابراز میگردید. آنها همواره اظهار مینمودند که چگونه میشود مداخله نظامی را با بشردوستی همراه نمود.[۲۰۸] بنابراین با توجه به این دو دلیل کمیسیون تصمیم گرفت تا ایده جدید مسئولیت حمایت را مطرح سازد تا فعالان حقوق و سیاست بینالملل و همچنین کشورها را ترغیب نماید تا با نگاهی نو، مسئله حاکمیت کشورها و مداخله را ملاحظه نمایند.
مطلب دیگر آنکه، با توجه به اینکه در گزارش کمیسیون استفاده از اصطلاح مداخله بشردوستانه نامناسب تلقی میشود، چرا اصطلاح مسئولیت حمایت جایگزین آن شده است یا به عبارت دیگر، این اصطلاح چه مزیت یا مزیتهایی نسبت به اصطلاح مداخله بشردوستانه یا سایر اصطلاحات مشابه دارد. ناصر قربان نیا در این ارتباط به نقل از گزارش کمیسیون مینویسد:
«کمیسیون عنوان مسئولیت حمایت را برگزیده است و نه حق مداخله یا حمایت[۲۰۹] و برای چنین انتخابی استدلال میکند :
اولاً، حق، اصولاً ناظر است بر امتیازات دولت مداخلهگر، در حالی که مراد توجه به انسانهای تحت ستمی است که حقوق اساسی آنان بطور فاحش و گسترده در حال نقض شدن است.
ثانیاً، مسئولیت حمایت اولاً و بالذات متوجه همه دولت هاست در ارتباط با اتباعشان، هر دولتی متعهد است از حقوق اتباع خود به نحوی شایسته حمایت کند[۲۱۰]، تنها در صورتی که نتواند و یا نخواهد و این حالت منجر به وضعیتی شود که حقوق انسانها به گونه ای نقض شود که غضب جهانیان را بر انگیزد و وجدان، عواطف و احساسات آنان را حریحهدار میکند، جامعه جهانی مسئولیت مداخله مییابد.
ثالثاً، مسئولیت حمایت منحصر به مداخله نیست بلکه قبل از آن مرحله شامل مسئولیت پیشگیری و پس از آن دربرگیرنده مسئولیت بازسازی نیز هست.»[۲۱۱]
بنابراین چنانکه پیش از این در اصول نظریه مسئولیت حمایت بیان شد، این نظریه از هم تنیدگی سه مسئولیت و تعهد دیگر، یعنی مسئولیت پیشگیری، مسئولیت واکنش و مسئولیت بازسازی ایجاد شده است، درحالی که اصل مداخله بشردوستانه، تنها با بهره گرفتن از طرق قهری سعی در حمایت از حقوق انسانها دارد و به هیچ روی نمیتوان پیشگیری و بازسازی را در هیچ یک از مداخلات بشردوستانه انجام شده قبل از ظهور مفهوم مسئولیت حمایت، ملاحظه کرد. بنابراین اساس، نظریه مسئولیت حمایت بر حمایت انسانها، قرار داده شده است و اساساً ضرورتی به استفاده از نیروی قهری وجود ندارد مگر در مواقع استثنایی؛ در حالی که مداخله بشردوستانه اساساً به مداخلات قهری محدود می شود.
به علاوه اینکه، اصل مداخله بشردوستانه، که ریشه در حقوق بین المللی عرفی دارد، در صورت وقوع جنایات گسترده علیه بشریت، تنها برای مقام صلاحیتدار، حق مداخله ایجاد میکند؛ در حالی که مسئولیت حمایت، پا فراتر از یک حق بین المللی گذارده است و برای مقامات صالح، مسئولیت و تعهدی بین المللی در حمایت از حقوق انسانها ایجاد نموده است و به نظر میرسد، در صورتی که این مقام صالح در انجام تعهدات خود به درستی عمل نکند، در مقابل جامعه بین المللی مسئولیت خواهد داشت.
دیگر آنکه، چنانکه خواهیم دید، نظریه مسئولیت حمایت، با اصول منشور ملل متحد سازگاری و مطابقت بیشتری دارد؛ چه اینکه این نظریه، به راحتی اصل حاکمیت کشورها را نادیده نمیانگارد و نخستین مسئولیت در حمایت از انسانها را بر دوش کشور میزبان قرار داده است و در صورتی که این کشور به تعهد خود در حمایت از مردم کشورش عمل کند، هیچ مجوزی برای استناد به مسئولیت حمایت جهت انجام مداخله وجود ندارد.
گفتار دوم: اصول بنیادین منشور ملل متحد و نظریه مسئولیت حمایت
در نگاه اول به اصول منشور ملل متحد، این شائبه به ذهن خطور میکند که اصل حاکمیت کشورها، در بند نخست و اصل منع توسل به زور و تهدید به آن، در بند چهارم و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها، در بند هفتم ماده ۲ منشور ملل متحد، با مفهوم مسئولیت حمایت، به خصوص در مواردی که برای استفاده از نیروی قهری به عنوان آخرین گزینه به این نظریه استناد میگردد، در تعارضی آشکار قرار دارند. با توجه به آنچه که پیش از این درباره مفاهیم کلی مسئولیت حمایت گفته و همچنین پیشزمینه فکری از مفهوم مداخلات بشردوستانه پیش روی خواننده قرار داده شد، به ابهامات موجود در زمینه تعارض اصول منشور با مفهوم مسئولیت حمایت پاسخ داده میشود.
مبحث نخست: تقابل اصل حاکمیت کشورها و نظریه مسئولیت حمایت
حاکمیت به عنوان یکی از اساسیترین اصول تعریف شده در حقوق بینالملل و پایه اصلی روابط میان دولتها و در نهایت شکلدهنده نظم جهانی است که از گذشتههایی دور در نوشته های دانشمندان مختلف به چشم میخورد. ژان بدن[۲۱۲]، مفهوم حاکمیت مطلقه را در قرن ۱۶ میلادی در اروپا مطرح کرد. «از نظر بدن قدرت شکوهمند یا حاکمیت عالیترین، مطلقترین و دائمیترین قدرت حاکم بر شهروندان و اتباع یک کشور است. بر این اساس دولت دارای حاکمیت را نمیتوان تابع هیچگونه قاعده بین المللی برتر نظیر قواعد حقوق بشر تلقی نمود، مگر اینکه رضایت دولت مورد توجه قرار گیرد.»[۲۱۳] کاره دومالبرگ[۲۱۴] نیز در پیروی از بدن، در تعریف حاکمیت میگوید: «حاکمیت یعنی ویژگی برتر قدرت. برتر از این جهت که چنین قدرتی، هیچگونه قدرت دیگری را برتر از خود و یا در رقابت با خود نمیپذیرد.»[۲۱۵]
پس از جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۳۳، کنوانسیون مونتهویدئو[۲۱۶] عناصر اساسی تشکیلدهنده یک کشور از نگاه حقوق بینالملل را از جمله جمعیت دائمی، سرزمین معین، حکومت و حاکمیت تشریح کرد و از حاکمیت به عنوان تکمیلکننده سایر عناصر یک کشور نام برد.[۲۱۷] پس از آن در منشور ملل متحد اصل حاکمیت مورد توجه قرار گرفته است و نظام جهانی بر پایه اصل برابری کشورها قرار میگیرد.[۲۱۸] چنانکه در بند نخست ماده ۲ منشور، اصل تساوی حاکمیت کشورها مبنای تشکیل ملل متحد میداند و در بند چهارم و هفتم، عدم استفاده از زور علیه حاکمیتها و عدم مداخله در امور داخلی آنها مورد اشاره قرار میگیرد. در قانون اساسی کشورهای مختلف نیز از جمله قانون اساسی سوم فرانسه ۱۷۹۲، قانون اساسی ایتالیا ۱۹۴۷ و ایران ۱۹۷۸[۲۱۹] حاکمیت، قدرت واحد و خدشه ناپذیر توصیف شده است.[۲۲۰]
از سویی دیگر، پیگیری تفکر حمایت از بین المللی شدن حقوق بشر و ایجاد ساز وکارهای فراوان برای حمایت از انسانها در منشور ملل متحد یا حتی خارج از حیطه آن[۲۲۱] و اختصاص بند سوم ماده ۱ منشور به پیشبرد حقوق بشر و همچنین صدور بیانیهها و قطعنامهها و نوع عملکرد مجمع عمومی و شورای امنیت راجع به حمایت از حقوق بشر و به همراه رأی دیوان بین المللی دادگستری در قضایای کانال کورفو و بارسلونا تراکشن[۲۲۲] موجب شد تا این پرسش به فکر خطور کند که حاکمیت کشورها باید مهمتر تلقی گردند یا اینکه برای حفظ حقوق بشری میبایست تمام موانع از میان برداشته شوند، حتی اگر یکی از این موانع عنصر اساسی نظم بین المللی یعنی حاکمیت کشورها باشد. در چنین شرایطی، با ایجاد مکانیزمهای تضمین کننده حفظ حقوق بشر در قالبهای متفاوت، مفهوم سنتی حاکمیت مطلق در جامعه بین المللی، رو به افول نهاد و این ایده که حاکمیت به عنوان سنگبنای نظام حقوق بینالملل میتواند بیشتر با واقعیات منطبق شود و میبایست تعریفی واقع بینانهتر از حاکمیت در دوران جدید ارائه شود، رو به گسترش گذاشت.
باید افزود، تصویب کنوانسیون منع نسلزدایی و اقدامات مستقیم ملل متحد در این زمینه حقوق بشر و همچنین تأسیس دیوانهای بین المللی کیفری ویژه، نظیر دیوانهای بین المللی یوگسلاوی سابق و رواندا، نیز زمینه های افول قدرت حاکمیتی کشورها فراهم آورند. در پایان جنگ سرد نیز، با گسترش مفاهیم بین المللی نظیر گسترش مفهوم حقوق بشر و امنیت انسانی و همچنین تفسیر موسّع از تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی در شورای امنیت و ورود این شورای امنیت در مسائل داخلی کشورها، نظیر جنگهای داخلی جهت حمایت از شهروندان یک کشور، به همراه تأسیس دیوان بین المللی کیفری و ورود آن به داخل مرزهای داخلی کشورها برای مجازات مرتکبان جنایات علیه حقوق بشر، اصل حاکمیت کشورها رو به تضعیف فزایندهای نهاد.[۲۲۳] این موضوع در گزارش کمیسیون نیز مشهود است؛ چنانکه در این باره مینویسد: «دفاع از حاکمیت کشورها حتی توسط متعصبترین طرفدارانش، حاکی از این ادعا نیست که قدرت حاکمیت به نحوی نامحدود است که هر چه میخواهد با مردمش انجام دهد.»[۲۲۴] .
با فرض عدم سازگاری اصل حاکمیت کشورها با حمایت بین المللی از حقوق بشر، دو مکتب فکری اساسی ظهور نموده است که از استراتژیهای متعارضی حمایت به عمل میآورند. مکتب نخست، بطور کلی حاکمیت را مانعی برای اجرای درست حقوق بشر در جامعه بین المللی میداند و در پی حذف حاکمیت یا تبدیل آن به عاملی فرعی دارد. در مقابل مکتب فکری دوم، به سختی، بر مفهوم حاکمیت سنتی تکیه میکند و مسائل پیرامون حقوق بشری را اساساً موضوعی داخلی میپندارند و وضع و اجرای مقررات حقوق بشری را در حیطه صلاحیت داخلی دولت حاکمه میدانند.[۲۲۵]
به نظر می رسد، در این مورد باید راه سومی را در پیش گرفت تا اینکه از یک سو، حاکمیت، همانطور که اشاره شد، به عنوان سنگبنای نظم جهانی و روابط بین المللی به کلی مضمحل نشود و از سوی دیگر انسانهای بیگناه به صرف این تحلیل که حاکمیت خدشه ناپذیر است، متحمل رنجهای فراوان ناشی از سوءاستفاده قدرتهای حاکمه مستبد نشوند.
اکنون با حضور ملل متحد و وجود سازوکارهای حقوق بشری فراوان از جمله شورای حقوق بشر، کمیته حقوق بشر و سایر ارکان ملل متحد از جمله مجمع عمومی و شورای امنیت که ممکن است در قالب مواد ۱۰ تا ۱۵ یا ۳۹ تا ۵۰ منشور در مسائل حقوق بشری مداخله نمایند، دیگر نمیتوان بر مطلق بودن حاکمیت ملی اصرار کرد؛ بلکه باید به ایجاد تحولی در مفهوم حاکمیت، نه به معنای سنتی آن که در آن حقوق بشر را نادیده گرفته میشود و نه با افراطیگری در رد حاکمیت که به فروپاشی نظام بین المللی منجر شود، اذعان کرد. کشورها دیگر نمیتوانند با استناد به داخلی بودن مسائل حقوق بشری از توضیح دادن به ارگانهای ذیربط بین المللی خوداری نمایند یا از دستورالعملهای صادره از سوی ایشان به راحتی عدول نماید، چه در این صورت، با اقدامات بعدی مجامع بین المللی، که در نهایت ممکن است منجر به واکنشهای قهری نظامی با استناد به مسئولیت حمایت نیز گردد، مواجه خواهند شد.
بنابراین باید گفت: «… عصر طلایی دولتها که انحصار بازیگری صحنه روابط بین الملل را به همراه هزاران امتیاز انحصاری دیگر در دست داشتهاند با پیدایش تشکلهای جدید، همچون شرکتهای چندملیتی، سازمانهای بین المللی اعم از دولتی و غیردولتی به سر آمده است.»[۲۲۶] «بدینسان از یک نظر ممکن است شاهد آغاز دورهای باشیم که در آن تعادل میان حاکمیت دولتها و اقتدار بین المللی به گونهای قاطع در حال تغییر است. مداخلههای روزافزون بین المللی که با موافقت یا بدون موافقت دولتهای مربوطه صورت میگیرد با تغییرات ساختاری که موجبات کاهش اقتدار دولتهای مستقل را فراهم میسازد، به اندازهای است که دیگر نمیتوان آنها را نادیده انگاشت. معهذا هنوز زود است که بگوئیم جامعه بین المللی از حد نظام ناشی از عهدنامههای وستفالی فراتر رفته و بر نظریه حاکمیت دولت چیره شده است. حتی اگر دولتها بیش از پیش سازمانهای بینالدولی و سازمان های غیردولتی را در اختیارات خود سهیم سازند،… باز هم نظام مبتنی بر دولت [و حاکمیت آن] باقی میماند.»[۲۲۷]
پتروس غالی، کوفی عنان و بان کی مون، دبیرکلهای ملل متحد از دهه ۹۰ تاکنون، همگی به تحدید حاکمیت کشورها بوسیله مسائل مربوط به حقوق بنیادین بشری اشاره و تأکید داشتهاند. چنانکه پیش از این نیز بیان داشتیم پتروس غالی، در سال ۱۹۹۲، در گزارش دستور کاری برای صلح، حاکمیت کشورها را قابل احترام میشمارد اما مطلق بودن آن را زیر سوال میبرد و مینویسد: «احترام به حاکمیت اساسی کشورها و تمامیت ارضیشان برای هر پیشرفت مشترک بینالمللیای حیاتی است. [اما] زمان حاکمیت مطلق و انحصاری گذشته است؛ تئوری حاکمیت مطلق هرگز با واقعیت هماهنگ نشد. این وظیفه رؤسای کشورهاست تا به این درک دست یابند و تعادلی را میان نیازهای حکومت داخلی پسندیده و الزامات جهان به یکدیگر وابسته، بیابند.»[۲۲۸] کوفی عنان نیز با انتقاد به نظامات موجود حاکم بر جهان از جمله اجرای مطلق اصل حاکمیت کشورها مینویسد: « اگر مداخله بشر دوستانه در واقع تهاجم غیر قابل قبولی به حاکمیت تلقی شود، در آن صورت چگونه باید در مقابل وقایع رواندا‌ یا سربرنیسا یعنی نقض فاحش حقوق بشر که به تمامی قواعد اخلاقی بشریت مشترک ما صدمه می‌زند، واکنش نشان داد.»[۲۲۹] بان کی مون نیز در گزارش سال ۲۰۰۹ خود، در بیان قلمرو مسئولیت حمایت، با اشاره به نظریه “حاکمیت به مثابه مسئولیت”، مسئولیت حمایت را نه تنها عاملی تحلیل برنده برای حاکمیت نمیداند؛ بلکه آن را تأکید مجددی بر اصل حاکمیت کشورها، میداند. [۲۳۰]
مبحث دوم: تقابل اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها و نظریه مسئولیت حمایت
از یک سو، بند ۷ منشور ملل متحد اشعار میدارد: «هیچ یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمیدارد تا در اموری که در صلاحیت داخلی هر کشوری است، دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمیکند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات منشور قرار دهند، لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم، لطمه وارد نخواهد آورد» و از سوی دیگر، نظریه مسئولیت حمایت، برای حفظ حقوق انسانها، ممکن است انجام مداخله را در امور کشور دیگر تجویز نماید. در نگاه نخست، تعارضی آشکار میان این دو، به چشم میآید.
بند نخست: اصل عدم مداخله در حقوق بینالملل
مفهوم عدم مداخله ریشه هایی کهن در روابط میان کشورها دارد که در واقع سنگبنای آن در معاهدات وستفالی گذاشته شد. با افزایش کشورهای مستقل در قرن نوزدهم، این مفهوم اهمیت بیشتری به خود گرفت. اصل عدم مداخله در اسناد بین المللی فراوانی بیان شده است که امروزه همواره به عنوان یک اصل عرفی بین المللی مورد قبول تمام کشورها، از آن یاد میشود. در این بند، تشریح این اصل پرداخته میشود و سپس سعی میشود تا تقابل این اصل با مداخلات بشردوستانه بیشتر ملموس گردد.
«قبل از ۱۹۱۹ بین موارد مداخله ممنوع و موارد مداخله مجاز تفکیک میکردند. البته منع مداخله اصل و جواز آن، استثنا تلقی می شد. وجود عهدنامه، حفظ دولت یا دفاع مشروع و حمایت از حقوق بشر از موارد مشروع مداخله به شمار می رفت، هرچند قلمرو هر یک از آنها مورد بحث و اختلاف بود؛ بعلاوه اصل مذکور محدود به مداخله با اعمال زور بود. بعد از ۱۹۱۹ و بطور دقیقتر از زمان تصویب میثاق جامعه ملل و امضای عهدنامههای منعقد بعد از جنگ جهانی اول، موارد مداخله مجاز گسترش یافت، بویژه عهدنامههای مختلف آن را تجویز کردند؛ معهذا خارج از عهدنامهها، مداخله اصولاً ممنوع و نامشروع بشمار می رفت.»[۲۳۱]
«برای این مقوله ، مقاوله نامه ۱۹۳۳ مونته ویدئو در باب حقوق و تکلیف دولت ها به اختصار مقرر می دارد: “هیچ دولتی حق مداخله در امور داخلی یا خارجی دولت دیگر را ندارد.” اصل پیش گفته، نه تنها مداخله مسلّحانه، بلکه هر شکل دیگری از دخالت یا سعی در تهدید علیه شخصیت دولت و عناصر سیاسی اقتصادی و فرهنگی آنرا ممنوع می سازد.»[۲۳۲]
ملل متحد نیز این اصل کلیدی را در مواد منشور در نظر گرفته است و بیان می دارد که: «هیچ یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمیدارد در اموری که ذاتاً جز صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمی کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند. لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیشبینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد کرد.»[۲۳۳]
با توجه به ظاهر این بند از ماده ۲ منشور شاید بتوان گفت: اولاً این بند تنها ملل متحد را مقید به رعایت اصل عدم مداخله می کند و ثانیاً به کار بردن لفظ ذاتاً در این بند، به معنای این است که در اموری که بتوان آن را خارج از معنای صلاحیت ذاتی کشورها قرار داد، کشورها و حتی ملل متحد حق مداخله خواهند داشت؛ اما می دانیم که تفسیر یک اصل بدون توجه به اصول دیگر نمی تواند کاملاً منطقی باشد. بنابراین در این ارتباط باید گفت: نخست آنکه روح منشور ملل متحد همواره اصل عدم مداخله را در خود در بر داشته است؛ دلیل آنکه منشور همواره برا اصل برابری کشور ها تأکید نموده است و در مواد بسیاری از منشور از جمله بند دوم ماده ۱، در ارتباط با توسعه روابط دوستانه بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خود مختاری ملل، بند اول از ماده ۲ درباره اصل تساوی حاکمیت کلیه اعضا و ماده ۵۵ منشور درباره ضرورت ایجاد ثبات در روابط بین المللی از طریق احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل، از این اصل به عنوان یکی از اصول بنیادین خود یاد کرده است. دوم آنکه گستره صلاحیت داخلی کشورها همواره از موارد پراختلاف میان حقوقدانان بین المللی بوده است. «در این خصوص برخی از علمای حقوق بینالملل از تفسیر موسّع اصل عدم مداخله… حمایت و جانبداری می کنند و هر گونه مداخله در قلمروی حاکمیت کشورها را به شدت مردود میشمارند. از سوی دیگر، گروهی از تفسیر مضیّق و محدود اصل عدم مداخله، حمایت می کنند. به اعتقاد این عده، تفسیر موسّع … اصل عدم مداخله، دیگر پاسخگوی تقاضای روزافزون بین،المللی شدن مسئولیت کشورها در قبال صلح و امنیت بین المللی و حمایت از حقوق بشر نیست.»[۲۳۴]
از سویی دیگر، ارکان ملل متحد بارها از اصل عدم مداخله حمایت نموده و در زمان های مختلف به آن استناد کردهاند. مجمع عمومی ملل متحد طی چندین قطعنامه، این اصل را مورد تأکید قرار داده است. نخست، «اعلامیه سازمان ملل [متحد] در زمینه عدم مداخله که در قالب قطعنامه شماره ۲۱۳۱ مجمع عمومی در ۱۹۶۵ به تصویب رسید، برحق کشورها در زمینه انتخاب و اداره امور خود بدون هرگونه دخالت خارجی تأکید ورزیده است. این اعلامیه صریحاً مداخلاتی را که حاکمیت و استقلال سیاسی کشورها را تهدید میکند، ممنوع اعلام نموده و آورده است: ” هیچ کشوری حق ندارد به طور مستقیم یا غیر مستقیم و به هر دلیلی در امور داخلی و خارجی کشورهای دیگر مداخله نماید.”»[۲۳۵] «سپس قطعنامه شماره ۲۶۲۵ مصوب ۲۴ اکتبر ۱۹۷۰ تحت عنوان “اعلامیه اصول حقوق بینالملل راجع به روابط دوستانه و همکاری بین کشورها بر طبق منشور ملل متحد” در یکی از اصول خود، اصل عدم مداخله را با تکرار عبارات مندرج در قطعنامه قبلی مورد تأکید قرار داد.»[۲۳۶] سپس «منع مداخله از طریق اقدامات اقتصادی (مانند انسداد دارائیها یا تحریم اقتصادی) در قطعنامه شماره ۳۲۸۱ مورخ ۱۲ دسامبر ۱۹۷۴ تحت عنوان “منشور حقوق و وظایف اقتصادی کشورها” مورد تأکید قرار گرفته است. … قطعنامه ۳۱۹۱ مجمع عمومی مصوب ۱۴ دسامبر ۱۹۷۶ با یادآوری و تأیید قطعنامههای شماره ۲۱۳۱ و ۲۶۲۵ در موارد ۳ و ۴ و ۵ خود … هرگونه مداخله آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم، … در امور داخلی یا خارجی کشورهای دیگر را … تقبیح میکند.»[۲۳۷] «در سال ۱۹۸۱ مجمع عمومی با تصویب قطنامه شماره ۱۰۳/۳۶ در زمینه اجرای اعلامیه “غیرقابل پذیرش بودن مداخله و دخالت در امور داخلی کشورها” گام دیگری در جهت تقویت اصل عدم مداخله برداشت.»[۲۳۸] مجمع عمومی ملل متحد در تاریخ ۱۸ دسامبر ۱۹۸۸ نیز با صدور قطعنامه ۱۳۱/۴۳ ( به نحوی که به موجب قطعنامه ۱۰۰/۴۵ تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۹۹۰ راجع به ترتیب دادن دالان های انسانی تمدید شد)، مقرر داشت معاضدت بشردوستانه بطور مستقیم توسط دولتها به ابتکار خودشان و بدون درخواست دولت محل وقوع، طرد شده محسوب میشود.[۲۳۹]
در عهدنامههای بین المللی و منطقهای بسیاری، از جمله پروتکل دوم الحاقی کنوانسیون ژنو ۱۹۴۹، منشور سازمان کشورهای امریکایی[۲۴۰] ۱۹۴۸، منشور سازمان وحدت افریقا[۲۴۱] ۱۹۶۳، سند نهایی هلسینکی[۲۴۲] تدوین سازمان امنیت و همکاری اروپا[۲۴۳] ۱۹۷۵، اصل عدم مداخله مورد تأئید قرارگرفته است.
در رویه قضایی بین المللی نیز دو رأی در دیوان بین المللی دادگستری وجود دارد که مستقیماً به اصل عدم مداخله اشاره دارد. نخست رأی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه تنگه کورفو، در سال ۱۹۴۹ است که اظهار می دارد: دیوان نمی تواند حق مداخله را به عنوان تجلی سیاست اعمال زور، بپذیرد. دوم در رأی دیوان بین المللی دادگستری در دعوای نیکاراگوئه علیه ایالات متحده در سال ۱۹۸۶ است که دیوان در آن، اصل عدم مداخله را عنوان یک اصل عرفی بین المللی میداند و هرگونه مداخله مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی و خارجی کشورها را منع می کند.[۲۴۴]
بند دوم: تقدم حقوق بنیادین بشری بر اصل عدم مداخله
حال با توجه به مستنداتی که در بند نخست بیان گردید، باید به این پرسش پاسخ داد که آیا باید اصل عدم مداخله را به عنوان اصلی مطلق پنداشت و هرگونه مداخله را بدون توجه به نوع مداخله و نیازهای کنونی جامعه جهانی مردود دانست یا آنکه به گونهای منطقی سعی کرد تا این اصل را با اوضاع کنونی حقوق و روابط بینالملل وفق داد. به نظر می رسد، مفاهیم و ارکان نظام حقوق بینالملل سنتی با توجه به گسترش و بین المللی شدن مفاهیمی نظیر حقوق بشر، دیگر آن حاکمیت مطلقه خویش را بر نظامات بین المللی نداشته باشند و به عبارت دیگر، با گسترش حقوق بینالملل و همکاریها و ارتباطات بین المللی و ایجاد سازمانها و معاهدات قدرتمند منطقهای و بین المللی و ورود موضوعات جدید نظیر حقوق بشر به قواعد آمره، دیگر نمیتوان ادعا کرد که اصل سنتی عدم مداخله میتواند در مقابل قواعدی حقوق بشری نظیر عدم تبعیضنژادی و عدم نسلزدایی قابل استناد باشد. بنابراین باید در تقابل میان اصل عدم مداخله و نظریه مسئولیت حمایت، برای جلوگیری از نقضهای صریح و گسترده حقوق بشری طرح شده است، تقدم را به نظریه مسئولیت حمایت داد.
ضمن آنکه میتوان اینگونه استدلال کرد که اهمیت یافتن وافر امنیت انسانی در قرن بیست و یکم و ورود قواعد حاکم در حمایت از حقوق بشری در درون کشورها، به عرصه حقوق بینالملل و ارتقای آن در سطح قواعد آمره بین المللی، موجبی است تا موضوعاتی حقوق بشری و حقوق بشردوستانه، اساساً از حوزه صلاحیت داخلی کشورها خروج موضوعی داشته باشد و دیگر نمیتوان مانند دهه های گذشته، این دسته از قواعد را داخل در صلاحیت داخلی هر دولت دانست. حداقل آن است که، چنانکه در نظریه مسئولیت حمایت نیز مورد توجه قرار گرفته شده است، تنها برای دولتهای ملی حق اولویتی برای حمایت از مردمانشان پیش بینی شده باشد و این حق اولویت دلیلی برای استناد به اصل عدم مداخله نیست و در صورت بیتوجهی و ناکامی شدید کشور میزبان در حفظ حقوق اساسی بشری شهروندانش، این حق اولویت زائل خواهد شد.
مبحث سوم: تقابل اصل منع توسل به زور در روابط بین المللی و نظریه مسئولیت حمایت
پس از جنگ جهانی دوم، با تشکیل ملل متحد، توسل به زور غیرقانونی اعلام میشود و ملل متحد در بند چهارم ماده ۲ منشور، تصریح میکند که «کلیه اعضا در روابط بین المللی خود از تهدید به زور یا استعمال آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با اهداف ملل متحد مبانیت داشته یاشد، خوداری خواهند کرد.» بعد از منشور نیز، منع توسل به زور مکرراً در اسناد مختلف بین المللی از جمله قطعنامههای مجمع عمومی ملل متحد مورد تأئید قرار گرفته است. حال با توجه به آنکه، منشور چنان صریح توسل به زور و حتی تهدید به آن را در روابط بین المللی جز در موارد تهدید صلح و امنیت بین المللی(مواد ۳۹ تا ۵۰) و دفاع مشروع(ماده ۵۱) منع میکند، باید گفت: دیگر کلیه روش های استفاده از زور حتی برای حمایت از حقوق اساسی انسانها، ممنوع هستند و دیگر کشوری یا حتی ملل متحد، تنها با این تحلیل که منشور توسل به زور را منع نموده است، نباید برای حفظ جان انسانهایی که گرفتار رنج وافر ناشی از کشتار گسترده و تبعیضنژادی شدید یا برده داری و نقض نظامیافته حقوق بشری از سوی دولتهاشان هستند، اقدامی با بهره گرفتن از تهدید و توسل به زور کند.
به نظر می رسد، باید در این امر راه میانه را انتخاب کرد و سعی نمود تا با تفسیرهای دقیق از یک سو، راه را بر استفاده از زور جهت مطامع سیاسی کشورها بست و از سوی دیگر، راه را برای حفظ جان انسانها با بهره گرفتن از زور باز گذاشت. در بدو امر شاید این نکته آسان به نظر آید، اما در روابط پیچیده بین المللی امروز امری بسیار دشوار است.
در اینکه تحریم طرح شده در منشور، برای توسل به زور، تحریمی مطلق و عام است یا اینکه استفاده نوعی خاص از زور که ویژگیهای آن در بند چهارم ماده ۲ منشور اعلام شده است، ممنوع میباشد، صاحبنظران حقوق بینالملل دیدگاه های متفاوتی دارند:
«استون[۲۴۵] [و برخی دیگر از دانشمندان[۲۴۶] با استناد به یک اصل تفسیری که بر طبق آن تصریح به یک امر موجب خروج سایر مسائل می گردد[۲۴۷]،][۲۴۸] … معتقد است که ممانعت از توسل به زور غیرمشروط و عام نیست و اگر چنین میبود، تدوینکنندگان منشور باید پس از عبارت تهدید و توسل به زور، متوقف شده [و] قضیه را به همان جا ختم میکردند و چون این عمل را انجام ندادهاند، منطقاً میتوان نتیجه گرفت که ممانعت توسل به زور کلی نبوده و با توجه به هدفی که توسل به زور دنبال میکند، ممنوعیت یا عدم ممنوعیت آن روشن می شود. … یعنی در جایی که توسل به زور به منظور تجاوز به تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی کشوری نیست و برای هدفهایی میباشد که با هدفهای منشور مغایرت ندارد، مانند اقدامات بشردوستانه… این گونه توسل به زور مجاز است.»[۲۴۹] در واقع این گروه از دانشمندان، معتقدند که ممنوعیت توسل به زور در هیچ سند بین المللی، به صورت مطلق[۲۵۰]، نیست بلکه به صورت اصلی کلی[۲۵۱] بیان شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




۱-۴-۱. مدارای حاکم در برابر مردم و نماگرهای آن

این نوع مدارا به وضوح از توضیحات قبل قابل دریافت است اما به دلیل تاکید بر آن جداگانه نیز آن را آوردیم امام امیرالمومنین علی علیه الصلاه و السلام در بیانی خطاب به مردمش می‌فرمایند: «ولوددت انی قد رایتهم فلقیت الله علی نیتی و بصیرتی و یقینی، فاسترحت من مقاساتکم[۱۴۳] و مداراتکم…»[۱۴۴]ای کاش….خداوند را ….ملاقات کنم و از رنج کشیدن به خاطر شما و مدارای با شما راحت شوم؛ این بیان خبر می‌دهد که امیرالمومنین چقدر با مردم زمانش مدارا می‌کرد که آرزو می‌کرد بمیرد تا از رنج این مدارا راحت شود؛ همین‌گونه است تمام حاکمان، مخصوصا حاکمانی که می‌خواهند در نظام علوی حکومت کنند باید مانند مقتدای خود مزین به زینت مدارای با مردم باشند زیرا مردمان گاهی نسبت به حکم حاکم نافرمانی دارند، و به دلایل مختلفی حکم حاکم بر زمین می‌ماند، در این موارد حاکم عادل باید چه کند؟ با مردمی که نافرمانی کردند چه کند؟ گویا امیرالمومنین علیه‌السلام با این بیانشان، همه حاکمان را توصیه به مدارا می‌کند همانگونه که رویه خود حضرت در برابر مردمش مدارا بود، این نوع شایع‌ترین و لازم‌ترین نوع مداراست که در یک نظام سیاسی پیشرفته باید وجود داشته باشد این مدارا نیز دارای نماگرهای متعددی است که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم

۱-۴-۱-۱. تغافل

یکی از نماگرهای مدارا با مردم تغافل است، تغافل نوعی ندیده گرفتن عیوبی است که برای حاکم روشن شده است اما به گونه‌ای برخورد می‌کند که مردم گمان کنند حاکم از عیب آنان خبر ندارد، امیرالمومنین علی علیه السلام در بیانی خطاب به فرزندش محمد ابن الحنفیه می‌فرماید:….وَ اعْلَمْ أَنَّ رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُدَارَاهُ النَّاسِ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُعَاشِرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ لَا بُدَّ مِنْ مُعَاشَرَتِهِ حَتَّى یَجْعَلَ اللَّهُ إِلَى الْخَلَاصِ مِنْهُ سَبِیلًا فَإِنِّی وَجَدْتُ جَمِیعَ مَا یَتَعَایَشُ بِهِ النَّاسُ وَ بِهِ یَتَعَاشَرُونَ مِلْ‏ءَ مِکْیَالٍ ثُلُثَاهُ اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ[۱۴۵] «…و بدان که اصل عقل بعد از ایمان به خداوند مدارای با مردم است و خیری یافت نمی‌شود در آنکه لابد است با کسانی معاشرت داشته باشد ولی با آنها به نیکی معاشرت نمی‌کند…. همانا همه آنچه را که مردمان به وسیله آن با یکدیگر زندگی و معاشرت می‌کنند در مکیالی دیدم که دو سوم آن نیک‌پنداری و خوش‌گمانی بود و یک سوم آن تغافل و ندیده‌گرفتن عیوب دیگران.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگر چه ما در این‌جا تغافل را به عنوان یکی از نماگرهای مدارا ذکر می‌کنیم ولی تغافل آن‌قدر رابطه تنگاتنگی با کرامت دارد که امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید:مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ[۱۴۶] از با ارزش‌ترین کارهای انسان کریم آنست‌که از آنچه می‌داند چشم‌پوشی کند؛ آن حضرت در بیانی دیگر می‌فرمایند: من النّبل ان تتیقّظ لایجاب حقّ الرّعیّه الیک، و تتغابى عن الجنایه علیک[۱۴۷] از زیرکى و بزرگى است که براى اثبات حق رعیّتى که نزد تو آید بیدار باشى، و از گناه و خلافى که نسبت به تو کرده‏اند تغافل کنى و خود را به بى‏خبرى بزنى. طبیعی است که این رویه در حکومت‌های پیچیده امروزی این‌گونه عملی می‌شود که همه کارگزاران حکومتی و قوای انتظامی و کارمندان و حتی رویه سازمان‌های حکومتی این‌گونه باشد که نسبت به عیوب مردم و اشتباهاتی که از ایشان سر می‌زند حالت تغافل داشته باشند و عیوب آن‌ها را به رخ ایشان نکشند.

۱-۴-۱-۲. عیب‌پوشی

یکی از وظایفی که حاکمان نسبت به مردمان خود دارند عیب پوشی نسبت به ایشان است، امیرالمومنین علی علیه السلام در بیانی خطاب به مالک می‌فرماید: وَ لْیَکُنْ أَبْعَدُ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ أَشْنَأُهُمْ عِنْدَکَ أَطْلَبَهُمْ لِمَعَایِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا وَ لَا تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ وَ اسْتُرِ الْعَوْرَهَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِک[۱۴۸] «دورترین و مبغوض‌ترین رعیت در نزد تو باید عیب‌جوترین آنان از مردم باشند، زیرا در مردم عیوبی است، که شایسته‌تر از همه کس برای پوشاندن آن‌ها زمامدار است، پس آن عیوبی را که از دیدگان تو پنهان است آشکار مساز، زیرا وظیفه تو پاک کردن آن زشتی‌ها است، که برای تو آشکار شده است، و درباره آنچه که از تو پوشیده است، خدا حکم خواهد کرد. پس تا آنجا که میتوانی پوشیدنی را بپوشان، تا خدا پرده بکشد روی آنچه که می‌خواهی از رعیتت پنهان بماند».
تعبیر حضرت که فرمود: فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً دلالت بر این می‌کند که وجود عیوب در بین افراد جامعه طبیعی است «رعیت از افراد انسانی تشکیل می‌یابد و هر انسانی در معرض خطا و انحراف است و ابراز خطا و انحرافات افراد جامعه به اضافه اینکه به هتک احترام و اهانت بر کرامت و شخصیت آنان می‌ انجامد، تدریجا از وقاحت زشتی‌ها می‌کاهد و رنگ زشت و پلیدترین اعمال از بین می‌رود»[۱۴۹]

۱-۴-۱-۳. انتقادپذیری

حضرت در نامه به مالک درباره خصوصیات فرماندهی سربازان بیاناتی می‌فرمایند که از جمله این خصوصیات اینست که: فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِکَ وَ أَطْهَرَهُمْ جَیْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الْأَقْوِیَاءِ وَ مِمَّنْ لَا یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَ لَا یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ [۱۵۰] «برای فرماندهی لشکریان کسی را انتخاب کن که…..بردبارترین آنان بوده و از کسانی باشد که از غضب خودداری کند و عذری را که برای او آورده می‌شود بپذیرد، به ناتوانان رئوف و بر اقویاء نیرومند و مسلط و از کسانی باشد که خشونت حوادث او را به هیجان در نیاورد و ناتوانی زمین‌گیرش نسازد.»استدلال به آن بخش از کلام حضرت است که میفرماید صبورترین باشد و از غضب خودداری کند و عذر پذیر باشد.

۱-۴-۱-۴. سهل‌گیری در دریافت‌های عمومی

یکی از نماگرهای مدارای حکومت با مردم تخفیفاتی است که حکومت نسبت به مردم دارد، حکومت نباید احساس کند مالیاتی که از مردم می‌گیرد غنیمت اوست، بلکه این مالیات برای این‌است که سرزمین‌ها آباد شوند حضرت در نامه به مالک می‌فرمایند:«فَإِنْ شَکَوْا عِلَّهً أَوْ ثِقْلًا أَوِ انْقِطَاعَ شُرْبٍ أَوْ بَالَّهٍ أَوْ إِحَالَهَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ وَ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لَا یَثْقُلَنَّ شَیْ‏ءٌ عَلَیْکَ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَهَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَهِ بِلَادِکَ وَ تَزْیِینِ وِلَایَتِکَ مَعَ اسْتِجْلَابِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَهِ الْعَدْلِ فِیهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ وَ الثِّقَهِ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ فِی رِفْقِکَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَهً أَنْفُسُهُمْ بِهِ…[۱۵۱]» « پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات، یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمه‏ها، یا کمى باران، یا خراب شدن زمین در سیلاب‏ها، یا خشکسالى، در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد زیرا آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولایت‏هاى تو نقش دارد، و رعیّت تو را مى‏ستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهى شد، و به افزایش قوّت آنان تکیّه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشیدى، و با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانى با رعیّت، به آنان اطمینان خواهى داشت، آنگاه اگر در آینده کارى پیش آید و به عهده‏شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادى، قدرت تحمّل مردم را زیاد مى‏کند. همانا ویرانى زمین به جهت تنگدستى کشاورزان است، و تنگدستى کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاریخ گذشتگان عبرت نمى‏گیرند.»[۱۵۲]

۱-۴-۲. مدارای مردم در برابر حاکم:

این نوع مدارا مبتنی بر تحمّل و صبر بر مشکلاتی است که مردم با آن مواجه هستند مخصوصا در زمانی که حاکم جائر مسلط بر ایشان باشد، امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام در بیانی می فرمایند این نوع مدارا از خصوصیات انسان حکیم می‌باشد، لَیْسَ الْحَکِیمُ مَنْ لَمْ یُدَارِ مَنْ لَا یَجِدُ بُدّاً مِنْ مُدَارَاتِه‏[۱۵۳] «حکیم نیست آن‌که مدارا نمی‌کند با کسی که راهی غیر از مدارا با او نیست»، و چون چنین است که گاهی اوضاع زمانه بر علیه انسان هست لذا در این مواقع مدارا جزو حتمی‌ترین سیاست‌های راهبردی خواهد بود، امام صادق علیه‌السلام در بیانی فرمودند: وَ الْعَاقِلُ لَا یَتَحَدَّثُ بِمَا یُنْکِرُهُ الْعَقْلُ وَ لَا یَتَعَرَّضُ لِلتُّهَمَهِ وَ لَا یَدَعُ مُدَارَاهَ مَنِ ابْتُلِیَ بِهِ [۱۵۴] « عاقل سخنی بر خلاف عقل نمی‌زند، در معرض تهمت قرار نمی‌گیرد، و مدارای آن‌که را به او مبتلاست رها نمی‌کند»؛ البته این مدارا امر آسانی نیست در برخی از روایات از بزرگترین مصائب دانسته شده است، امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام در بیانی می‌فرمایند: من أعظم مصائب الأخیار حاجتهم إلى مداراه الأشرار[۱۵۵] «از بزرگ‌ترین مصیبت‌های نیکان، نیازشان به مدارای با اشرار می‌باشد»، شاید به همین دلیل است که رسول خدا فرمودند: إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ إِنَّمَا فَضَّلَهُمُ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِینَ بِشِدَّهِ مُدَارَاتِهِمْ لِأَعْدَاءِ دِینِ اللَّهِ وَ حُسْنِ تَقِیَّتِهِمْ لِأَجْلِ إِخْوَانِهِمْ فِی اللَّهِ[۱۵۶] «همانا خداوند انبیاء را بر سایر مخلوقاتش برتری داد به دلیل مدارای شدیدی که ایشان با دشمنان دین خدا و تقیه نیکوئی که برای حفاظت از برادران دینی داشتند»، در طول تاریخ همه انبیاء و حکمائی که نتوانسته‌اند با حاکمان جور مقابله کنند در شرایطی که قدرت تغییر نداشتند، با سلطان و حاکم جائر مدارا کردند، لذا جناب لقمان حکیم در بیانی می‌فرمایند: یا بنی ثلاثه تجب مداراتهم المریض و السلطان و المرأه[۱۵۷] « این فرزندم سه گروه هستند که مدارای با ایشان واجب است، مریض و حاکم و زن»، نمونه بارز این‌گونه مدارا تقیه در اندیشه شیعی است، که از مهمّ‌ترین شیوه‌های مداراتی با حکّام جور می‌باشد.

مدارا به مثابه ابزاری برای مدیریت:

آنچه در باب مدارا و مطلوبیت آن گفته شد مادامی است که مدارا برای رسیدن به مقصود کارآمدی دارد و الا چه بسا در شرایطی مدارا کارکرد خود را از دست می‌دهد و باید از آن دست شست امام علی علیه السلام اسوه مدارا و صبر در بیان حکیمانه‌ای به یکی از فرمانداران خود که گویا مالک اشتر است می‌فرمایند: «و اخلط الشده بضغث من اللین و ارفق ما کان الرفق ارفق و اعتزم بالشده حین لایغنی عنک الا الشده»[۱۵۸] درشتی و شدت را با خوشه‌ای از نرمی درآمیز و مادامی که رفق کارگشاست نرم باشد و هنگامی که جز تندی و درشتی راهی نیست درشتی کن.

مدارا و پیشرفت سیاسی

وقتی اصل حکومت نیازمند رفق ومدارا است، ارتقاء دادن یک حکومت آن هم به این نحو که مشارکت مردم در حکومت بالا رود و نظام سیاسی از جهات مختلف به کیفیت قابل قبولی برسد، نیاز به مدارا از سطح حاکمان فراتر رفته و نیاز اوّل سایر نخبگان و تشکل‌های سیاسی و اجتماعی همچون احزاب و گروه‌ها می‌شود؛ در نظام‌های سیاسی همچون نظام سیاسی «مردم سالار دینی» که مردم از جایگاه مهمی در تصمیم گیری‌های سیاسی برخوردارند مدارا اهمّیت مضاعفی پیدا می‌کند زیرا در این فضا که توام با نوعی تضارب آراء بین نخبگان و گروه‌ها است اهمّیت مدارا برای انسجام و آرامش جامعه، نیازی اساسی می‌شود.
در نظام «مردم سالار دینی» همچنانکه مردم برخی از وظایف دیروز حاکمان را از طریق حضور در انتخابات و فعالیت در گروه‌های سیاسی از آن خود کرده‌اند باید خصوصیات یک حاکم خوب را نیز کسب کنند تا بتوانند حضور سیاسی با کیفیتی داشته باشند که یکی از این خصوصیات رفق و مدارا است.

۲.آگاهی دادن

«در انسان غریزه حقیقت جویی و تحقیق وجود دارد، نفس دانایی و آگاهی برای انسان، مطلوب و لذّت بخش است. علم گذشته از اینکه وسیله‌ای است برای بهتر زیستن و برای خوب از عهده مسئولیت بر آمدن، فی حدّ نفسه نیز مطلوب بشر است. انسان اگر بداند رازی در ورای کهکشان‌ها وجود دارد و دانستن و ندانستن آن تاثیری در زندگی او ندارد باز هم ترجیح می‌دهد که آن را بداند. انسان طبعا از جهل فرار می‌کند و به سوی علم می‌شتابد»[۱۵۹] یکی از زمینه‌های کرامت انسان نیز همین دانایی و آگاهی و تعقل ورزیدن است، از اینکه خداوند به انسان عقل و قدرت تشخیص عقلانی داده و به او قدرت دانش و شناخت با بهره گرفتن از ابزارهای شناختی را داده است می‌توان پی به کرامت و ارزش او برد و در واقع یکی از امتیازاتی که خداوند به انسان عطا کرده که کرامت از آن انتزاع می‌شود همین امر است و این امتیاز هم موجب کرامت انسان شده و هم خبر از کرامت بلکه اکرم بودن خداوند می‌دهد همچنانکه در سوره علق فرمود: اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم…خداوندی که به انسان آگاهی داد اکرم است.
انسان با آگاهی یافتن به کرامت رسید پس بین کرامت و آگاهی یافتن و آگاهی دادن رابطه مستقیم است؛ انسانی که به آگاهی می‌رسد بهره‌ای از کرامت برده است و انسانی که به دیگری تعلیم داده است بهره بیشتری از کرامت دارد همچنانکه خداوند کریم نیز هنگامی که بحث تعلیم به انسان را مطرح می‌کند از خودش به «اکرم» یاد می‌کند. لذا به قطعیت می‌توان ادعا کرد یکی از شاخص‌های کرامت در اندیشه دینی آگاه بودن و آگاهی دادن است، از این‌رو یکی از وظایف حکومت و حاکمان آگاهی دادن به مردم است امیر المومنین علی علیه السلام می‌فرماید: « أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَهُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْ لَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْ مَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَهِ وَ النَّصِیحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَهُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَهُ حِینَ آمُرُکُم‏….»[۱۶۰] ای مردم! همانا من حقی برشما دارم و شما نیز بر من حقی دارید اما حق شما بر من خیرخواهی برای شما و پرداخت تمام حقتان از بیت المال و آگاهی دادن به شماست تا نادان نمانید و تربیت شما به هدف عمل به دانسته‌هایتان، و اما حق من بر شما…..» فرازی که مورد استناد ما در این بحث است این بخش کلام حضرت هست که فرمود: « تَعْلِیمُکُمْ کَیْ لَا تَجْهَلُوا »، «آگاهی دادن به مردم» ابتدءا از باب قاعده لطف بر خداوند است و خداوند نیز این امر را بر عهده حاکم و حکومت گذاشته زیرا از نگاه اسلام حاکم جانشین خداوند در زمین است، لذا آگاهی دادن و تعلیم به عنوان یکی از حقوق مردم بر حاکم تلقی شده است. به تقریری دیگر چون خداوند مردم را به گونه‌ای آفریده که می‌توانند بدانند و دارای استعداد دانستن هستند و می‌توانند از پرتو این دانایی به کمال برسند پس مردم حق دارند آنچه را که در کمالشان دخیل هست بدانند و به آگاهی نسبت به آن برسند، و حکومت الهی به عنوان حکومتی که پاسدار حقوق فطری انسان‌هاست باید این حق مردم و انسان‌ها را به رسمیت شناخته و برای استیفای آن تمام تلاش خود را به کار گیرد. از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام یکی از اهداف اصلی حکومت آگاهی دادن به مردم است به این جهت است که حضرت وقتی یکی از سربازانش در گرماگرم جنگ از او پرسش علمی و معرفتی می‌پرسد و با نهی و سرزنش سایر اصحاب حضرت مواجه می‌شود که چرا در این موقعیت چنین سوالاتی می‌پرسی؟! در مقام دفاع از پرسشگر بر‌می‌آید و جواب پرسش‌کننده را داده و می‌فرماید‌ ما برای همین جنگ می‌کنیم. از این بالاتر چون «اسلام برای طرح سوال و بحث علمی، گر چه در مورد ضروری‌ترین اصول و معارف اساسی اسلام باشد، جایگاه و ارزش خاص قایل است. اسلام هیچ‌گاه جلوی سوال کردن را نمی‌گیرد و مانع آن نمی‌شود، نه تنها مانع نمی‌شود، که برای پاسخ به سوال و رفع شبهه تا آن حدّ اهمیت قایل شده که حتی اگر کسی از دشمنان اسلام در میان معرکه جنگ و آتش و خون گفت: من در مورد حقانیت و حقیقت دین شما سوال دارم، اسلام دستور داده شرایطی برای او فراهم آورید که بتواند بیاید و پاسخش را بگیرد، «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (توبه.۶) و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پس پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومی نادانند[۱۶۱]»
این سنت و روش اسلام است بر خلاف سنت عده‌ای از حاکمان که برای دوام حکومت خود مردم را درجهالت نگه می‌دارند و اصلا مردم را سبک مغز و نابخرد بار می‌آورند تا همواره مطیع آنان باشند، نمونه آن فرعون است که به تعبیر قرآن با استخفاف قومش آنان را به اطاعت خود در آورد. قرآن می‌فرماید: «وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ‌ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَ لاَ یَکَادُ یُبِینُ‌ فَلَوْ لاَ أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَهٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلاَئِکَهُ مُقْتَرِنِینَ‌ فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ‌ » (زخرف/۵۱-۵۴) «و فرعون در قوم خود ندا کرد، و گفت: اى مردم آیا ملک مصر از من نیست و این نهرها از دامنه قصرم نمى‏گذرد؟ چرا پس نمى‏بینید؟ با این حال آیا من بهترم یا این مرد بى کس و خوار، که قادر بر بیان نیست اگر او هم کسى بود چرا (مثل من به علامت سرورى) دستبندى از طلا از طرف خدا ندارد، و یا (چون من که خدم و حشم دارم) ملائکه با او قرین نشدند، و بیاریش نیامدند؟پس به این وسیله قوم خود را ذلیل و زبون داشت در نتیجه اطاعتش کردند چون آنها مردمى فاسق بودند»[۱۶۲] چنانچه از ظاهر آیات فوق الذکر بر می‌آید فرعون برای جلب حمایت اجتماعی و اقناع مردمش نسبت به حق مشروعیت حکومت خودش و نامشروع بودن ادعای موسی به چندین محور تبلیغاتی متمسک شده است که از نظر منطقی هیچ یک از این ادعاها درست نیست زیرا نه سرزمین مصر ملک اوست و نه قرار است برتری‌های ظاهری ملاک اعطاء رسالت باشد و نه اینکه انبیاء الهی قرار است مزین به دستبندهای طلا شوند و قرار نیست ملایک در روی زمین همراه انبیا باشند؛ فرعون با این ادعاهای غلط و تبلیغات پُر حجم خود و ارعاب به وسیله انواع شکنجه‌ها، عقل مردمش را پوک کرد و آنها نمی توانستند درست بیاندیشند و بدین گونه بود که او را اطاعت می‌کردند، قرآن از این کارِ فرعون تعبیر به «استخفاف» می‌کند و می‌فرماید: «فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ».( زخرف/۵۴) اگر فرعون به مردمانش توان درست اندیشیدن داده بود در واقع آنان را تکریم کرده بود که این، یکی از وظایف حکومت دینی است که راضی به استخفاف مردم در مقابل طواغیت و فرعونیان نشود و آنان را به سرمنزل علم و شناخت برساند.
استخفافی که فرعون بر قوم خود روا داشت به مراتب کمتر از هزاران نمونه استخفافی‌ست که در این عصر و با بهره گرفتن از وسایل ارتباط جمعی و همه امکانات سخت و نرم، نسبت به مردمان روا داشته می‌شود تا آنان را به اطاعت از خود وادار کنند و عجیب و خیره کننده آن است که در عصر پیچیده‌ترین استخفاف‌های فرعونی، ادعای دفاع از حقوق انسان‌ها و رعایت کرامت انسانی گوش عالَم را کر کرده است. برخی از این استخفاف‌های نوین عبارتند از: دموکراسی‌خواهی و حق مردم‌ در تعیین حاکمیت که چیزی بیش از یک شعار نیست و در باطن حاکمیت احزاب قدرتمند و کارتل‌های اقتصادی بزرگ دنیاست، یا آزادی خواهی و آزادی بیان و مطبوعات که در واقع آزادی اضلال و گمراه‌سازی مردمان ضعیف است و الا در همین قرن نسبت به برخی مسائل علمی همچون مساله هولوکاست که یک مسئله تاریخی است سخت‌ترین تنگ‌نظری‌ها اعمال می‌شود و از آزادی هیچ خبری نیست؛ در یک بیان کلی می‌توان هر شعار و ایده‌ای را که فاقد معنای مستحکم درونی است یا کلمه حقی است که از آن اراده باطل می‌شود، از مصادیق بارز استخفاف دانست.

۲-۱. تفاوت منش حکومت دینی و حکومت غیر دینی

با توجه به اینکه حکومت باید آگاهی بخش و بصیرت بخش به مردمش باشد به روشنی پی به تفاوت منش حکومت اسلامی با حکومت غیر اسلامی می‌بریم که چقدر فاصله است بین این دو نوع حکومت در روش و منش و هدف؟! در کدام یک فریب مردم و دروغ به مردم و ناآگاه گذاشتن مردم برای اهداف شیطانی مجاز شمرده می‌شود و در کدام یک حتی برای اهداف به ظاهر الهی فریب مردم و سایر ابزارهای غیر مشروع مجاز نیست؟! در مکتب فکری امیرالمومنین علی علیه السلام رسیدن به هدف از هر راهی مشروع نیست و لو آنکه هدفی الهی باشد حضرتش در بیانی تاریخی در آنجا که از لشکریان خود می‌نالد می‌فرماید: «انی لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم و لکنی لا اری اصلاحکم بافساد نفسی»[۱۶۳] «همانا من به آنچه که موجب اصلاح شما و راست شدن کژی‌هایتان می شود آگاهم ولی حاضر نیستم به قیمت فاسد شدن خودم شما را اصلاح کنم» ظاهرا اصلاح این گروهی که مورد خطاب حضرت بودند از راه‌هایی امکان داشته است که حضرتش ورود به آن روش‌ها را موجب فاسد شدن خودشان می‌دانستند لذا می‌فرماید: «لا اری اصلاحکم بافساد نفسی» ‏البته حضرت در بیانی دیگر پرده از ابهام در عبارت فوق برداشته و می‌فرماید: «و لقد علمت ان الذی یصلحکم هو السیف و ماکنت متحریا صلاحکم بفساد نفسی»[۱۶۴] «میدانم آنچه موجب صلاح شماست همان شمشیر (خشونت) است ولی من هرگز در پی صلاح شما به بهای فساد و تباهی خویش نبوده‌ام».

۲-۲. شاخص‌های آگاهی‌ دادن و تعلیم

چون علم و آگاهی دامنه گسترده‌ای دارد و ما در پی نشان دادن همه شاخص‌های علم و آگاهی با تمام وسعتش نیستیم بر آن بخش از علم و آگاهی تکیه می‌کنیم که از شاخص‌های پیشرفت سیاسی تلقی می‌شود و متعرض شاخص‌های علم و آگاهی در سایر حوزه‌ها نمی‌شویم، به تعبیری ساده‌تر ما در پی درک شاخص‌های «علم و آگاهی‌ سیاسی» هستیم.

۲-۲-۱. جهاد

شاید در بدو امر سوال شود که چه نسبتی بین «جهاد» و «تعلیم و آگاهی دادن» مردم هست که «جهاد» را به عنوان یکی از شاخص‌های «تعلیم» ذکر کردیم؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال ضرورت دارد مقدمه‌ای ذکر شود، و آن این‌که: آنچه درباره ضرورت آگاهی دادن گفته شد شامل آن معارف و حقایقی است که دانستن آن برای انسان از مهم‌ترین و ضروری‌ترین دانش‌ها محسوب می‌شود و سعادت و خوشبختی یا سیه‌روزی و بدبختی انسان در گروِ علم یا جهل نسبت به آن است، از ضروری‌ترین علومی که حکومت باید نسبت به آن اگاهی بدهد، و جزو بهترین شناخت‌ها و «عالی‌ترین معرفتی که به انسان و زندگی او معنا می‌دهد، و او را با هوبت واقعی‌اش آشنا می‌سازد و مسیر درست زندگی را برای رسیدن به سعادتی جاودانه، پیش روی وی می‌نهد، همان شناخت خداوند متعال است»[۱۶۵] سعادت و کمال آدمی آنقدر مهم است که حتی اگر احتمال بدهیم که با شناخت خداوند به سعادت ابدی می‌رسیم و در صورت نشناختن خداوند عالم به شقاوت و گرفتاری ابدی مبتلا می‌‌شویم باز عقل حکم می‌کند که ما راه معرفت خدا را بپیماییم؛ این شناخت آنقدر مهم است که شهید مطهری اعلی الله مقامه در کتاب جهاد از آن به عنوان یکی از «حقوق انسانی» یاد می‌کند[۱۶۶] و آن را در ردیف آزادی و حق حیات و سایر حقوق انسانی بر می‌شمرد. بنابراین تعلیم و آگاهی دادن مردم نسبت به شناخت خداوند از مهم‌ترین حقوقی است که اعطاء آن موجب تکریم مردم، و سلب این حقّ از مردم به منزله نادیده گرفتن کرامتِ انسانی ایشان است، از این رو هر اقدامی که در راستای شناساندن خداوند به مردم و اعطاء این «حقّ انسانی» به ایشان، صورت بگیرد جزو شاخص‌های کرامتِ انسانی نیز محسوب می‌شود.
از جمله اقداماتی که در این راستا در طول تاریخ توسّط انبیاء علیهم‌السلام انجام شده است تا موانع شناخت خداوند برداشته شوند جهاد ابتدائی و جنگ با کفّاری بود، که مانعی برای شناخت مردم نسبت به خداوند متعال بودند از این رو جنگ نظامی به منظور فراهم شدن بسترِ جهاد علمی و تبلیغی از شاخص‌های کرامت انسانی می‌باشد. امیرالمومنین علی علیه‌السلام در بیانی حماسی جهاد را چنین توصیف می‌کنند: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ کَرَامَهً مِنْهُ لَهُمْ وَ نِعْمَهٌ ذَخَرَهَا وَ الْجِهَادُ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّل[۱۶۷]‏ « اما بعد همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای دوستان ویژه خود گشوده است و تجویز آن، برای وصول به کرامتی است از ناحیه خداوند، و نعمتی است که خداوند برای بندگان خاص خود ذخیره کرده است، جهاد لباس تقوا و زره نگه‌دارنده خدایی و سِپَر مطمئن اوست، هر که به قصد اعراض آن را ترک کند خداوند لباس ذلّت به او می‌پوشاند»؛ هم‌چنانکه می‌بینیم مطابقِ این بیانِ امیرالمومنین، جهاد برای وصول به کرامت تجویز شده به گونه‌ای که ترک آن موجب ذلّت می‌شود.

۲-۲-۲. سطح سواد و دانش عمومی مردم

یکی از شاخص‌های علم و آگاهی در جامعه سطح سواد و دانش عمومی مردم می‌باشد، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله که برای تتمیم مکارم مبعوث شدند جهت بسترسازی جامعه و آماده شدن آن برای نیل به کرامت‌های والاتر دانش‌جویی را واجب کردند، آنجا که فرمودند:«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ الْعِلْمِ»[۱۶۸] « دانش‌جوئی بر هر مسلمانی واجب است، همانا خداوند دانش‌جویان را دوست دارد»؛ به همین منظور «بعد از جنگ بدر هرکس از اسیران که فدیه نمى‏توانست بپردازد، در صورتى که به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد مى‏آموخت آزادى مى‏یافت.»[۱۶۹]

۲-۲-۳. رشد سیاسی

یکی از دانش‌هایی که جایگاه ویژه‌ای در بین شاخص‌های علم و آگاهی دارد شاخص رشد سیاسی آحاد جامعه و نخبگان و رهبران جامعه می‌باشد، رشد سیاسی نماگرهای متعددی دارد، که به بررسی برخی از آنها می‌پردازیم

۲-۲-۳-۱. دانشِ سیاسی

یکی از نماگرهای رشد سیاسی، دانش سیاسی متقن و مبتنی بر اصول می‌باشد، رشد سیاسی در هر جامعه تابعی از جایگاه دانشِ سیاسی در آن جامعه است، اگر دانش سیاسی در یک جامعه مبتنی بر اصول و مبانی صحیح فلسفی و در چارچوب مبانی دینی شکل بگیرد پایه‌ای محکم برای رشد سیاسی آن جامعه خواهد بود، زیرا اساسِ رشد در هر رشته‌ای بر رشد علمی در آن رشته مبتنی است و اگر دانش و علم سیاست در یک جامعه بر مبانی ناصحیح مبتنی شود و ناهماهنگ با مبانی فلسفی و دینی باشد، نمی‌توان انتظار داشت رشد سیاسی در آن جامعه اتفاق بیافتد، امروزه یکی از ابزارهای استکبار برای تسخیر جوامع، تسخیر دانشگاه‌ها و فکر نخبگان دانشگاهی و جهت دادن فکر آنان به سمت و سوئی است که موجب شود آنها خود به دامان استکبار روند، در ایران نیز دانش سیاسی مبتنی بر فلسفه اسلامی و فکر دینی آکادمیک نشده و اصلا برای پاسخ به سوالات این جامعه درباره سیاست و حکومت و برای رفع نیازمندی‌های این جامعه تولید نشده است، بلکه صرفا متونی است که در فرهنگ دیگر تولید شده، و نخبگان ما به ترجمه آن مبادرت کرده‌اند. عده‌ای گمان می‌کنند جامعه با این دانش سیاسی می‌تواند به پیشرفت دست یابد، زهی خیال باطل! بنابراین اساسی‌ترین کار برای بهبود شاخصِ رشد سیاسی، اولا توجّه به اتقان و استحکام دانش سیاسی بر اساس مبانی فلسفی و دینی و ثانیا ارتقاء جایگاهِ این دانش در بین نخبگان و آحاد جامعه می‌باشد.

۲-۲-۳-۲. بصیرت سیاسی

«بصیرت بینایی و درک قلبی و آگاهی درونی است. از شعب علم است. نوعی معرفت که با ادراک عقلی همراه بوده و سبب هدایت انسان و تشخیص حق از باطل و درست از نادرست می‌گردد. بصیرت که از پایه‌های رسیدن به یقین است سبب رهایی انسان از جهان نمودها گردیده و انسان را با واقعیات جهان هستی آشنا می‌سازد. انسان بصیر با بینایی همراه با آزادی واقعیت خود و مختصات آن را به روشنی درک می‌کند به همین جهت برای هدایت انسان لازم است و افرادی که فاقد بصیرت باشند هدایت نمی‌شوند.»[۱۷۰] این آگاهی و شناخت قلبی و تشخیص حقّ از باطل، وقتی با توجّه به فتنه‌های عرصه سیاسی ملاحظه می‌شود، از آن به بصیرت سیاسی تعبیر می‌شود، البته چون فتنه‌ها و فریب‌های سیاسی از پیچیدگی خاصّی برخوردار هستند، لذا بصیرت سیاسی نیز اهمیت والایی دارد و رسیدن به این بصیرت نیز مستلزم صبوری و تلاش وافری می‌باشد. بررسی بصیرت سیاسی خود نیازمند تحقیقات مفصّل و مجزایی می‌باشد که از رسالت این تحقیق خارج است.

۲-۲-۳-۳. ارتباط رو در رو با مردم و مردمی بودن

یکی از شاخص‌هایی که موجب آگاهی حاکم از حال مردم و مردم نسبت به حاکم می‌شود مردمی بودن حاکم است به این معنا که بدون تشریفات خاص در بین مردم رفت و آمد کند و مانند خود مردم زندگی کند با اصناف مختلف ارتباط داشته باشد امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه تاریخی خود به مالک اشتر نخعی می‌فرماید: «اما بعد هذا فلا تطولنَّ احتجابک عن رعیتک فان احتجاب الولاه عن الرعیه شعبه من الضیق و قله علم بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحق بالباطل و انما الوالی بشر لا یعرف ما تواری عنه الناس به من الامور و لیست علی الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب و انما انت احد رجلین اما امرء سَخَت نفسک بالبذل فی الحق ففیم احتجابک من واجب حق تعطیه او فعل کریم تسدیه او مبتلی بالمنع فما اسرع کف الناس عن مسالتک اذا ایسوا من بَذلِک..[۱۷۱]. «نباید مخفی شدنت از مردمت را طولانی کنی که همانا غیبت حاکمان از حضور در بین مردم نوعی تنگ گرفتن بر مردم (عدم توسعه)[۱۷۲] است که منجر به کم دانایی نسبت به امور می‌شود؛ در پرده شدن از ناحیه حاکمان موجب می‌شود علم زمان غیبت از مردم بر ایشان مخفی بماند، پس منجر به این می‌شود که بزرگ نزد ایشان کوچک شود و کوچک عظیم شود و نیکی قبیح شود و قبیح نیکو شود و حق با باطل مخلوط شود همانا والی بشری است که نمی‌تواند آنچه را مردم از او مخفی کرده‌اند بشناسد و حق دارای نشانه روشنی نیست که به واسطه آن انواع راستی از دروغ قابل شناسایی باشد……» حضرت در این بیان خویش ارتباط نداشتن مستقیم حاکم با مردم و غیبت از فضای جامعه را شاخص ضد توسعه (ضیق) می‌دانند که آگاه نشدن از وضع صحیح جامعه و عدم بصیرت در برخورد با پدیده‌های جامعه از نتایج آن است.

۲-۲-۳-۴. شفافیت و صراحت کارگزاران

یکی از شاخص‌هایی که با آن می‌توانیم سطح آگاه‌سازی در جامعه را به محک بگذاریم شاخص شفافیت کارگزاران و حاکمان در برابر مردم و نوع نگاه مردم به ایشان است، روا نیست که حاکم از توجه به اذهان مردم غافل شود بلکه باید به گونه‌ای عمل کند که در نگاه مردم شفاف باشد و هر گاه اذهان عمومی نیاز به توضیح خواست با بیان نقاط ابهامِ رفتار خود، ذهن مردم را از تحیر خارج سازد امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرماید:« إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ» ؛ «همانا آنچه بر زبان بندگان خدا جاری است مایه احتجاج بر بندگان صالح خداست» یعنی بندگان صالح خدا باید در باره قضاوت بندگان خدا در باره خود جوابگو باشند، اگر قضاوت بندگان خدا در باره آنان خوب نیست این از چه چیز ناشی می‌شود؟ یا از کوتاهی در انجام وظیفه یا از کوتاهی در مدیریت اذهان عمومی نسبت به خویشتن؛ از نظر اسلام پیچیده بودن یک حاکم برای مردم و اینکه مردم نتوانند به نوع نگاه او برسند یک امتیاز محسوب نمی‌شود امام علی علیه السلام در بیانی خطاب به مالک می‌فرمایند: «و ان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحر لهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعیتک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق» «اگر مردمانت گمان کردند تو اهل تبعیض هستی پس عذر خود را به روشنی بیان کن و گمان بد آنان را با افشای عذرت، از خود برگردان که البته این مستلزم نوعی ریاضت نفسانی بر خودت و رفق و نرمی بر رعیت است و نوعی از عذرخواهی است که تو را به این هدف که آنان را بر حق‌گرایی وادار کنی می‌رساند». سابقا عرض شد که رفق یکی از شاخص‌های کرامت انسانی است، حضرت در این جا بیان عذر را نوعی رفق با رعیت می‌داند علاوه بر آنکه بیان عذر و شفافیت حاکم موجب تقویت علم مردم به وضع حاکمان می‌شود و این خود نیز از شاخص‌های کرامت انسانی است.

۲-۲-۴. روحیه پرسش‌گری:

البته منظور از این پرسشگری روحیه طرح سوال و پرسشگری در عرصه‌های علمی است، نباید از طرح سوال واهِمه داشت و فضا را بر آن بست، بلکه باید از آن استقبال کرد زیرا همواره سوال راه نزدیک شدن به علم می‌باشد، بر اساس روایت شریفه‌ای که از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است سوال کلید علم است ایشان فرمودند: إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَیْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَهُ[۱۷۳] «بر علم قفلی است و کلید آن سوال می‌باشد».

شاخص‌های رفتاری لئامت

شناخت لئامت و شاخص‌های آن به عنوان متضاد کرامت، کمک شایانی به شناخت شاخص‌های کرامتِ انسانی می کند، این شاخص‌ها در واقع شاخص‌های منفی کرامت انسانی می‌باشند.

۱. جواب منفی به درخواست دوستان و همراهان

لقمان به در مواعظی که برای فرزندش دارد می‌فرماید: وَ إِذَا رَأَیْتَ أَصْحَابَکَ یَمْشُونَ فَامْشِ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ یَعْمَلُونَ فَاعْمَلْ مَعَهُمْ وَ إِذَا تَصَدَّقُوا وَ أَعْطَوْا قَرْضاً فَأَعْطِ مَعَهُمْ وَ اسْمَعْ لِمَنْ هُوَ أَکْبَرُ مِنْکَ سِنّاً وَ إِذَا أَمَرُوکَ بِأَمْرٍ وَ سَأَلُوکَ فَقُلْ نَعَمْ وَ لَا تَقُلْ لَا فَإِنَّ لَا عِیٌّ وَ لُؤْم[۱۷۴] «هنگامی که دیدی همسفرانت راه می‌روند با آنها قدم بزن و هنگامی که کار می‌کنند با آنها کار کن و هنگامی که صدقه می‌دهند و قرض می‌دهند پس با آنها ببخش و از آنکه بزرگ‌تر از توست حرف‌شنوی داشته باش، و هنگامی که به تو دستوری دادند با از تو خواسته‌ای داشتند پس قبول کن و نه نیار که نه و جواب منفی نوعی لئامت و ناتوانی است‏».

۲. استغفار همراه با اصرار بر گناه

استغفار به معنای بازگشت از راه معصیت خداوند و درخواست بخشش از طرف خداوند می‌باشد، برخی علیرغم اصرار بر راهی که در معصیت خداوند پیموده‌اند با ذکر استغفار خود را دلخوش می‌کنند، امام علیه‌السلام می‌فرمایند: اللَّهُمَّ إِنَّ الِاسْتِغْفَارَ مَعَ الْإِصْرَارِ لُؤْم[۱۷۵] «استغفار همراه با اصرار بر گناه نوعی لئامت و پستی است»

۳. موافقت با هوای نفس مستشیر

در نظام مشاوره بایدها و نبایدهایی وجود دارد، امام صادق علیه‌السلام در بیانی می‌فرمایند: وَ خَفِ اللَّهَ فِی مُوَافَقَهِ هَوَى الْمُسْتَشِیرِ فَإِنَّ الْتِمَاسَ مُوَافَقَتِهِ لُؤْمٌ وَ سُوءَ الِاسْتِمَاعِ مِنْهُ خِیَانَهٌ[۱۷۶] «از خداوند بترس در اینکه با هوای نفس کسی که از تو مشورت می‌گیرد موافقت کنی، زیرا تلاش برای موافقت با هوای نفس او نوعی لئامت است و بد شنیدن از او ( خوب گوش نکردن به سخن او) خیانت است.

۴. کفران نعمت، تشکر نکردن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم