و در حال حاضر آنقدر مجذوب این تصاویر متحرک شده ام که به طور اغراق آمیزی حتی نمایشگاههای تک فریم هم نمی روم. هنری که در یک فریم و یک قاب روی دیوار یا به هر صورت دیگر بخواهد حرف بزند را کمتر دوست دارم. احساس می کنم با حرکت می توانم حرفم را بیان کنم. چیزی که ثابت است، حرف من نیست.
البته قبلا این طور نبود؛ مثلا قبل از اینکه انیمیشن کار کنم هر وقت به نمایشگاه آبرنگ می رفتم به قدری منقلب می شدم که گریه می کردم. ولی الان دوست دارم همان نقاشیها را متحرک ببینم. با جنبش و حرکت است که می توانم حرفم را منتقل کنم.
مرز انیمیشن را با نقاشی در چه می بینید؟
حتما با هم مرز مشترک دارند. هنرها همه با هم مرز مشترک دارند. در پیش تولید انیمیشن مثل تهیه ی استوری بورد و کانسپت و طراحی کاراکتر و بک گراند و… همه به نوعی از هنر نقاشی استفاده می شود. در اکثر تکنیکهای انیمیشن از نقاشی و طراحی به طور مشخص استفاده می شود.
و در تکنیکهایی که به ظاهر فارق از نقاشی هستند نیز انیماتور اگر دانش رنگی و نقاشی و طراحی داشته باشد، کار موفق خواهد بود.
اگر انیماتور رنگ را نشناسد در انتخاب پالت رنگی مشکل خواهد داشت. دانش رنگ در نقاشی در کنار حرکت در انیمیشن قرار می گیرد. انیماتورهایی که پیشینه ی نقاشی دارند، انیمیشنهایی که خلق می کنند، بیشتر حال و هوای نقاشی گونه دارند. مثل “پتروف” روسی که نقاش است و انیمیشنهای خارق العاده ای خلق کرده است. فریم به فریم این انیمیشنها در واقع تابلوهای نقاشی هستند که پشت سر هم پخش می شوند و حرکت را ایجاد می کنند، همچنین “فردریک بک” که با مدادرنگ کار می کند. نقاشی ذاتش ایستا است و وقتی حرکت در آن وارد شود، می شود انیمیشن.
جایگاه انیمیشن در حوزه ی هنر جدید چگونه است؟
جایگاه خیلی مهمی دارد. در سینما و جلوه های ویژه، در تولید بازیهای کامپیوتری و در سایر حوزه های هنری نقش پر رنگی را ایفا می کند.
نظرتان راجع به نقاشیهای جدیدی که به صورت متحرک، با یک حرکت تکرار شونده و به صورت نمایش در مانیتورها یا پرده های نمایش در گالریها ارائه می شوند چیست؟
شاید کسی که در این زمینه کار می کند هم مثل من به این نتیجه رسیده که تک فریم دیگر جواب کار او را نمی دهد و اگر هم کاملا وارد انیمیشن شود، زیادی است. می خواهد یک معنایی را خیلی خلاصه در یک حرکت کوتاه و با تکرار به مخاطب منتقل کند. حتما حرفی را می خواهد بزند که در یک فریم نمی تواند. یعنی وقتی به صورت یک تابلوی نقاشی روی دیوار باشد، حرفش کامل نیست. و از حرکت و تکرار کمک می گیرد تا حرفش را بزند. احساس نیاز هنرمند است که باعث می شود چنین روشهایی را برای بیان انتخاب کند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نظر و دیدگاهتان درباره ی انیمیشنهای انتزاعی چیست؟
بسیار زیبا و هنرمندانه است ولی من چندان ارتباط با آنها برقرار نمی کنم. البته خیلی احترام می گذارم هم به آثار و هم کسانی که این چنین کار می کنند، ولی من قصه گو هستم و ترجیح می دهم برای خلق انیمیشن از داستان و فیلمنامه کلاسیک استفاده کنم.
انیمیشن را جزء کدام دسته از هنرها قرار می دهید؟
انیمیشن از همه ی هنرها کمک می گیرد. از هنرهای تجسمی برای خلق فریم به فریم تصاویر و از سینما برای دکوپاژ و بیان سینمایی، از موسیقی و عکاسی و … حتی انیمیشن یک جورهایی شاید کامل تر از سینما باشد. من احساس می کنم یک پله هنری تر از سینما است. چون از خیلی از هنرها برای بیانش استفاده می کند.
قبول دارید که در سالهای اخیر انیمیشن از نگاهی نو قابل بررسی است؟ و کم کم از حوزه ی سینما بیشتر فاصله گرفته و روایتگری و داستان از اهمیت کمتری برخوردار است؟
نمی توانیم این طوری بگوییم. چون همیشه در هر دوره ای همه ی دیدگاه ها در کنار هم پیش می رود. مثلا در جشنواره ها رویکردها متفاوت است. مثلا در جشنواره ی زاگرب[۱۶۲] معمولا کارهایی را انتخاب می کنند که کمتر قصه گو هستند. بیشتر سمت انتزاعی رفته اند در این نوع انیمیشن، داستان به صورت کلاسیک آن پیدا نمی شود. بلکه بیشتر انتقال دهنده ی یک حس هستند. ولی انیمیشن داستانی هنوز هم خیلی مخاطب دارد. می شود داستان و روایتگری را از انیمیشن جدا کرد اما به نظر من این رویکرد در انیمیشن بیشتر نشده است.
تعامل انیمیشن را با سایر هنرها چگونه می بینید؟ در هنرهای جدید که مرز هنرها برداشت شده استفاده از انیمیشن برای بیان چگونه است؟ در واقع کاربرد انیمیشن را در سایر هنرها چگونه می بینید؟
هنرمند اگر با هنرهای مختلف آشنا باشد، برای بیان افکارش می تواند از تلفیق چند هنر استفاده کند. همانطور که قبلا هم گفتم انیمیشن کاربردهای زیادی پیدا کرده است مثلا انیمیشن در جلوه های ویژه، سینما، مالتی مدیا و گیمها هم کاربرد زیادی دارد.
صحبت آخر؟
در حیطه ی هنر باید حرفی برای گفتن داشت، و بعد دنبال چگونگی بیانش گشت و قالب و تکنیک مناسب با آن را پیدا کرد. و در آخر باید با تمام وجود و با عشق کار کرد.
هترین نتیجه را می توان از صحبت پایانی این هنرمند معاصر ایرانی که به طور ویژه از تعامل این دو رشته استفاده کرده است، گرفت.
شکل ۴-۸/ مریم کشکولی نیا/ در خانه ما/ انیمیشن/۱۳۸۶/ مجموعه ی شخصی هنرمند
۴-۵ علیرضا چیتایی
شکل ۴-۹/ علیرضا چیتای/ ۱۳۹۲/ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان/ نگارنده
گفتگویی با علیرضا چیتایی، هنرمند فیلم ساز، عکاس و ویدئوآرتیست.
متولد ۱۳۵۸ تهران. ساخت انیمیشن انتزاعی بدون عنوان۱ و حضور در بیش از پنجاه جشنواره داخلی و جهانی فیلم کوتاه و برنده پلاک طلایی بهترین فیلم تجربی از جشنواره هوستون آمریکا در سال ۱۳۸۳ از جمله فعالیتهای او است.ر
روز چهارشنبه ۱۹ تیرماه ۱۳۹۲ ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر در دفتر امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
علیرضا چیتایی هنرمندی است که در رشته های مختلف عکاسی، انیمیشن، فیلم، ویدئو به طور ویژه با رویکردی جدید فعالیت داشته و آثارش در حوزه ی هنر جدید مطرح شده اند. لذا گفتگو با ایشان به عنوان هنرمندی بین رشته ای که تجربیاتی هم در زمینه ی ارتباط و تعامل بین نقاشی و انیمیشن هم دارد، مناسب بود.
شکل ۴-۱۰/ علیرضا چیتایی/ بدون عنوان ۱/ انیمیشن/ ۱۳۸۶/ مجموعه ی شخصی هنرمند
کمی راجع به موضوع پایان نامه و فضای بحث مورد نظر که هنرهای جدید و انیمیشنهای انتزاعی است، صحبت کردم و خواستم در این فضای ذهنی به گفتگویمان ادامه دهیم.
و علیرضا چیتایی اضاف کرد که: «این فضای مورد علاقه ی من است. شما بدون عنوان۱ را دیده اید؟(شکل ۴-۱۰)
بدون عنوان۱ کاملا یک انیمیشن انتزاعی است. یعنی شبیه به یک نقاشی آبستره ی متحرک است. خود من هم موقعی که وارد فضای زنده شدم، احساس کردم انسان را به شکل جسم و به شکل جسمیت، خیلی راحت تر می شود در فیلم زنده نشان داد و برای همین گرایش پیدا کردم به انیمیشن انتزاعی.
من بعد از این که اولین فیلم زنده ام راساختم، احساس کردم که خوب نشان دادن انسان به شکل جسم و جسمیت در فضای زنده هم کار سهل تر و آسان تری است و هم این که بیشتر من را متقاعد می کند. آن چیزهایی را که در فیلم زنده وجود دارد و آن احساسهایی که انسان می تواند در یک فیلم زنده داشته باشد، برای من متکامل تر و موجه تر بود. برای همین فیلم انیمیشن بعدیم به اسم بدون عنوان ۱ را کاملا یک انیمیشن انتزاعی کار کردم. یک انیمیشن آبستره، حتی می شود گفت که در تاریخ بعد از انقلاب، اولین انیمیشن انتزاعی حد اقل در کانون است. من خیلی دوست ندارم خودم را جزء اولینها قرار دهم اما به هر جهت در تاریخ این یکی دو دهه ی اخیر کانون، این اولین انیمیشن انتزاعی به شکل جدی بود که کار و حتی در جشنواره ها مطرح می شد. برای همین یکی از دقدقه های خودم این است: نزدیکی؛ ورود هنر جدید، ورود انیمیشن به نقاشی و خوب حالا در این حوزه ای که تا این حد وسیع شده است، واقعا اسم خاصی هم نمی شود رویش گذاشت.
راجع به مرز هنرها در هنر جدید و مخصوصا مرز انیمیشن با نقاشی و سایر هنرها نظرتان چیست؟ آیا این مرز وجود دارد و کجاست؟
به نظر من این خیلی جای بحث دارد و آدمهای مختلف خیلی راجع به این موضوع ایده ها و نظریه های مختلف دارند. من موقعی که انیمیشن بدون عنوان۱ را ساختم، یک سری به من گفتند این انیمیشن نیست. هر کس از انیمیشن یک دیدی دارد و یک تعریفی می کند که انیمیشن از نظر ما باید این شکلی و این شکلی باشد. ولی خوب آن موقعی که مرز انیمیشن با نقاشی و … مشخص می شود؛ یک پای انیمیشن در هنرهای تجسمی است و یک پای آن در سینماست. نقطه ی ورودش به دنیای سینما است که یک تفکیکی را ایجاد می کند با مدیومی مثل نقاشی. به نظر من مرز تفکیکش این است.
روایتگری، دکوپاژ، میزانسن، ورود موسیقی، صدا همه ی اینها چیزهایی است که سینما را شکل داده است. وقتی ما می گوییم سینما یعنی مجموعه ای از اینها. و سینما می شود نقطه ی تفکیک این دو.
پس انیمیشن را هم جزء هنرهای تجسمی می دانید و هم سینما؟ این که انیمیشن جزء هنرهای تجسمی به حساب آید، جدید است یا همیشه بوده؟
به نظر من خیلی درست نیست انیمیشن را در شاخه ی هنرهای تجسمی قرار داد. به نظر من یک مدیومی است برای خودش و باید تعریف خاص خودش را داشته باشد. انیمیشن نه در سینما خیلی می گنجد و نه در فضای تجسمی. به نظر من یک هنر بینابینی است.
اگر حالت روایتگری و داشتن داستان و فیلمنامه را از انیمیشن جدا کنیم، چه اتفاقی می افتد؟
هیچ اتفاقی، یک کلام. هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد. کاملا امکان پذیر است و ما باز هم انیمیشن داریم. اما اگر منظور پیدا کردن قالب باشد، باز هم همان فکر و ایده، قالب را تعیین می کند.
نظرتان راجع به کارهای جدیدی که از تعامل نقاشی و انیمیشن ساخته شده اند و به نوعی مطالعه و بازبینی یک اثر نقاشی هستند که به کمک انیمیشن به حرکت در می آید چیست؟ آیا این تابلوی نقاشی الان انیمیشن و روایتگر زمان شده است؟ یا انیمیشنی است که به نقاشی منجر شده و به یک مطالعه ی بصری رسیده است؟ این کارها در کدام حوزه جا می گیرند؟
من می گویم ممکن است هیچ کدام از این دو تا نباشد. ویدئو آرت باشد.
یعنی اثری که از تعامل نقاشی و انیمیشن ساخته می شود می تواند ویدئو آرت باشد؟
نگاه کنید انیمیشن، انیمیشن است. ویدئوآرت، ویدئوآرت است. و نقاشی هم نقاشی است. من نمی توانم بگویم از برخورد نقاشی و انیمیشن احتمالا یک محصول جدیدی به وجود بیاید که بشود ویدئوآرت. این وارد یک حوزه و بحث خطرناک می شود. واقعا نمی توانم این را بگویم. مرزهای اینها را واقعا نه خود هنرمند، بلکه منتقدین می توانند مشخص کنند. یعنی کسانی که تایخ هنر می دانند. کسانی که روی فلسفه ی هنر کار می کنند. این جور مرزها را به نظر من؛ آنها هستند که تشخیص می دهند. آنها هستند که فانوس و چراغ را می گیرند و این چیزها را برای جامعه ی هنرمندان روشن می کنند. و من قطعا خودم در جایگاه یک هنرمند نمی توانم بگویم که از برخورد دوتا چیز یک چیز سومی حاصل شود.
نظر شخصیم هم این است که خوب ویدئوآرت، ویدئوآرت است. نقاشی هم نقاشی است. انیمیشن هم انیمیشن است.
البته در دنیای پست مدرن آنقدر نمی توانیم مرز را وارد بکنیم. ببینید من فکر می کنم که هر کدام از این هنرها جایگاه خاص خودشان را دارند. از برخورد انیمیشن با نقاشی هم نمی شود گفت ویدئو آرت به وجود می آید. اگر ما مدیوم را ویدئوآرت در نظر گرفته باشیم، می توانیم در آن از تصاویر متحرک هم استفاده کنیم. تصاویر متحرکی که ختم به یک فیلم انیمیشن نشود. یعنی اگر آن هنرمند مدیوم خودش را بشناسد، انیمیشن را طوری استفاده می کند که ختم به کار ویدئوآرتش بشود. مثل این که شما یک پرفورمنسی دارید و در بک گراندش انیمیشن پخش می کنید. ولی آن انیمیشن این جا دیگر معنای فیلم انیمیشن را؛ تاکید می کنم فیلم انیمیشن را نمی دهد. این جا دیگر جزئی از آن پرفورمنس شده است. ممکن است از یک سری نقاشیهایی در انیمیشن استفاده بکنی؛ آن جا است که آن نقاشی دیگر معنی خودش را از دست می دهد و حل می شود در فیلم انیمیشن. یعنی هویت خودش را به عنوان نقاشی از دست می دهد و تبدیل به آن مدیوم جدید می شود.
به طور کلی نظرتان راجع به هنرهایی که از تعامل دو رشته ی نقاشی و انیمیشن در دهه های اخیر ایجاد شده اند، چیست؟
به نظر من از نتیجه ی میکس کردن هنرها، یک کیفیت جدیدی به وجود آمده، که هم پیچیده است، هم قابل مطالعه است و هم خیلی چالش برانگیز است.
نقش و جایگاه انیمیشن را در هنر جدید چگونه می بینید؟
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:19:00 ب.ظ ]
|