کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



مطالب و یافته های این فصل از پایان نامه بدین شرح ارائه میشود:
۶-۱- ساختمان افعال در مرزباننامه
۶-۲- حروفها و ادواتی که پیش یا پس از فعل آید در مرزباننامه
۶-۳- حروف اضافه اختصاصی افعال در مرزباننامه
۶-۴- ریشه و مادهی فعل در مرزباننامه
ساختمان و ریشهی افعال در مرزباننامه
(ساختمان افعال، حروف و ادواتی که پس و پیش فعل میآید، حروف اضافه اختصاصی و ریشه
و ماده افعال)
۶-۱- ساختمان افعال در مرزباننامه
در مورد ساختمان افعال دستور نویسان سخنان فراوانی گفتهاند و نظریههای مختلفی ارائه دادهاند به هر حال هر کسی را این پنج روزه نوبت اوست. در این باب ابتدا نظر فرشیدورد مطرح میگردد و سپس ساختمان افعال بر اساس نظر ناتل خانلری بیان میشود.
فرشیدورد در کتاب فعل و گروه فعلی (ص ۴۴۳) افعال را از نظر ساختمان بر دو قسم میداند: بسیط و غیر بسیط؛ بسیط آن است که از یک جز تشکیل شده باشد؛ مانند: رفتن؛ غیر بسیط آن است که از دو یا چند جزء به وجود آمده باشد؛ مانند وارفتن و فریب دادن؛ غیر بسیط خود بر دو قسم است. پیشوندی و مرکب.
بررسی افعال صفحات ۲۰ و ۴۵ هر یکصد صفحهی مرزبان نامه بیانگر این است که فعل از نظر ساختمان در مرزباننامه بدین گونهاند: حدود ۶۰% به صورت ساده، ۲۳% مرکب، ۸% پیشوندی و ۹% به صورت عبارتهای فعلی به کار رفتهاند.
۶-۱-۱- فعل ساده (بسیط) در مرزباننامه
فعل ساده آن است که بن مضارع آن از یک تکواژ بیش نباشد. خانلری در این باب چنین
میفرماید: «فعل ساده به افعالی میگوییم که از یک ماده حاصل شدهاند یعنی دارای اجزایی نیستند که بتوان آنها را جدا کرد و در ترکیب با جزئی دیگر به کاربرد.» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۴۳)
حدود ۶۰% از افعالی که در مرزبان نامه به کار رفته است ساده میباشد. از جمله؛
نهاد آدم را که عالم اصغر است از سلسهی آفرینش در مرتبهی اخری او انداخت. (۱/۴)
هر مرجانی که از آستین عقل و جان ریختم، از خزانهی حافظهی خود برآوردم. (۳/۲۴)
یادآوری: فعلهایی را که از یک اسم یا صفت با جزء صرفی ساخته شدهاند و در اصطلاح «مصدر جعلی» خوانده میشوند نیز باید از جملهی فعلهای ساده شمرد. ابوالقاسمی در کتاب ماده های فارسی دری مصدرهای را که از بن مضارع به اضافهی «یدن» ساخته شدهاند را نیز مصدر جعلی میخواند. در این گروه گاهی مادهی فعل کلمهای فارسی است و گاهی کلمهی که از اصل عربی مأخوذ است.
مصدرهای جعلی به کار رفته در مرزباننامه تعدادشان بسیار محدود میباشد. نمونه را:
انجامیدن، هراسیدن، آگاهیدن، شکوهیدن، طلبیدن، دمیدن، پرهیزیدن، ستیزیدن، رنجیدن، پناهیدن، باریدن، بوسیدن
اگر از هر یک انموذجی باز نمایم، به اطالت انجامد. (۷/۱۵)
و یک روز به تازگی بادی در آتش هوس من دمید. (۶/۳۱)
کتاب محقق آن عتبه را بسی بوسیدهاند و به مراقی غایتش نرسیده. (۴/۱۰)
بهار در مورد مصدر جعلی طلبیدن و میزان کارکرد آن در مرزبان نامه چنین مینویسد: «فعل طلبیدن به جای طلب کردن که در قدیم معمول نبوده در مرزباننامه بیش به کار رفته است.» (بهار،۹۳۷:۱۳۷۶)
استعمال مصدر جعلی در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد و نویسندگان از این شیوه و ساخت چندان استقبال و پیروی نکرده اند خانلری در این مورد چنین مینویسد: «اما این روش در فارسی استعمال عامل نیافته و از قرن هفتم نویسندگان، یا اهل زبان، ساختن فعلهای تازه را از مادهی اسم روا نداشته و از آن پرهیز کردهاند. یعنی در مقابل از ترس اگر حاجت به فعلی داشتهاند، غالباً همکردها را به کار گرفته و به صورت بیم داشتن یا بیم دادن استعمال کردهاند.» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۷۲)
۶-۱-۲- فعلهای پیشوندی مرزباننامه
با بررسی افعال متون کهن در مییابیم که بسیار از فعلهای سادهی فارسی از ترکیب یک پیشوند با ریشهی فعل ساخته شدهاند و دورهی نخستین زبان فارسی تا قرن هفتم که دوران رشد و تکوین زبان فارسی است، فعلهای پیشوندی دارای معانی دقیق و خاصی است. فعلهای پیشوندی فعلهایی هستند که یکی از پیشوندهای «بر، در، فرو، فرا، باز، وا، ور» پیش از فعل ساده میآید و گاهی معنی آن را تغییر میدهد و گاهی هیچ معنی تازهای به فعل نمیافزاید. در این قسمت نظر خانلری ارائه میگردد و سپس به چند و چون آن در مرزبان نامه پرداخته
میشود.
«در فارسی دری دورهی نخستین (آغاز تا اوایل قرن هفتم) پیشوندهای فعل هنوز زنده بوده و معانی متعدد و مختلفی را به وسیلهی آنها بیان کردهاند. اما از همان دوره استعمال فعل مرکب، خاصه با اسم و صفت عربی، شروع شده است. در متن هر نوشته و کتاب میبینیم که در مورد واحد، فعل پیشوندی و فعل مرکب هر دو به کار رفته است.» (ناتل خانلری،۷۴:۱۳۸۲)
فرشیدورد این گروه از افعال را مرکب میداند و در انتقاد از خانلری چنین مینویسد:
«فعلهایی که ایشان [خانلری] به نام پیشوندی نام بردهاند بیشتر مرکبند و آنچه آقای دکتر پیشوند نامیده است، مانند: فرا، فرو، باز و … اغلب کلمهاند نه پیشوند؛ زیرا بیشتر آنها قیدهایی هستند که میتوانند گسترش یابند، مثلاً میتوان گفت: فراتر رفت، فروتر نشست، به در رفت، زسرکن به در باد خیره سری را، تنها امروز چند پیشوند فعلی آن هم در زبان عامیانه داریم؛ مانند: «وا» و «ور». حتی «وا» و «بو» هم در قدیم کلمهی مستقل بودهاند.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۴۷۸)
در مرزباننامه حدود ۸% از افعال پیشوندی هستند. خیامپور نیز این گروه افعال را جزء افعال مرکب میدانند و در رابطه چنین میفرمایند: «فعل مرکب فعلی است متشکل از فعلی بسیط با یک پیشوند (در رفت)، یا از یک اسم با فعلی در حکم پساوند (طلب کرد). و به عبارت دیگر فعلی است متشکل از دو لفظ دارای یک مفهوم.» (خیامپور،۶۹:۱۳۸۸)
۶-۱-۲-۱- پیشوندها با افزودن معنای جدید در مرزباننامه در مرزباننامه
گاهی پیشوندهایی در مرزباننامه به کار رفته که معانی جدید به فعل ساده میدهند:
«در دورهی نخستین زبان فارسی دری که از آغاز تا نخستین سالهای قرن هفتم را در بر
میگیرد و ما آن را دورهی «رشد» یا «تکوین» خواندهایم شماره بسیاری از فعلهای پیشوندی با معانی دقیق خاص به کار میرود. بیشتر فعلهای ساده با این پیشوندها معانی خاص و مستقل میپذیرند؛ اما مفهومی که هر یک از این پیشوندها به فعل میافزاید و یا به عبارت دیگر مفهومی که از این ترکیب حاصل میشود همیشه صریح و واحد نیست، بلکه در هر مورد مختلف میشود. بنابراین نمیتوان برای هر یک از پیشوندها از روی قیاس معنی ثابت و واحدی قائل شد.» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۴۶)

پیشوندهای فعال در مرزباننامه عبارتنداز: «بر» که این پیشوند با کار کرد حدود ۳۰% بیشترین کاربرد را دارد پیشوندهای دیگر؛ «در» ۲۲%، «باز» ۲۱%، «فرو» ۱۹%، «فرا» ۶% و «فرود» ۲% به کار رفتهاند.
بر؛ برکشیدن: بلند کردن
فرمود که من سازِ غنا برکشم و سماعی خوش آغاز نهم. (۵/۷۰)
در؛ در شدن: داخل شدن
فی الحال به تن او درشد و در مجاری عروق و اعصاب او روان گشت. (۶/۱۴۷)
فرو؛ فرو ماندن: گرفتار شدن
با خود اندیشید که هر چند در ورطهی حیرت فرو ماندهام، نمیدانم که از نور دیده و آرامش دل و آرایش زندگانی کدام اختیار کنم. (۹/۵۱)
باز: بازداشتن: گرفتن و توقیف کردن
زنی بود هنبوی نام، روزی قرعهی قضای بد بر پسر و شوهر و برادر او آمد. هر سه را بازداشتند. (۸/۵۰)
یادآوری: افعال فارسی در مرزباننامه مانند متقدمان، پیشاوندهای «بر»، «در»، «فرو»، «فرا» استعمال شده است و پیشوندهای «اندر»، «ور» و «وا» بر سر افعال به کار نرفته است.
۶-۱-۲-۲- افعال با پیشوندهای مختلف در مرزباننامه
گاهی افعالی که در مرزباننامه با پیشوندهای فعلی مختلف به کار رفتهاند. از جمله:
برآوردن: گزاردن و انجام رساندن
اگر این بار دیگر سفر دریا برآوری و بازآیی، ترا از مال خویش آزاد کنم. (۲/۱۰۵)
پیش آوردن: پیش آوردن در نظر آوردن
در معرض پیش بردِ این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم. (۴/۲۲)
پیش نهادن: برابر چشم نهادن (معین)
پس از آن صحیفهی اصل را پیش نهادم و به عبارت خویش نقل کردن گرفتم. (۵/۲۳)
شکنجه برنهادن: شکنجه کردن
گاه فصوص و مفاصلش را شکنجهی درد بر نهادی. (۵/۱۴۸)
برآمدن: گشتن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:08:00 ب.ظ ]




اعقاب متغلبان قوی حال به خنجر عقوبت بریده میدارد[می برد]. (۶/۷۲۸)
۴-۳-۳-۲- ساختن مصدر مرکب از اسم فاعل
اسم فاعل آن است که بن ماضی فعل لازم با «ه» همراه گردد. مانند: ماند که بن ماضی فعل لازم است وقتی با «ه» همراه میشود مانده میسازد و اسم فاعل نامیده میشود. در مرزبان نامه نیز برای ساختن مصدر مرکب از اسم فاعل استفاده شده است. از جمله:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گسسته کردن= گسستن
اگر تو روی از موافقت او بگردانی و سلک آن الفت و مزاوجت گسسته کنی[بگسلی]، تراجفتی پیوندم (۷/۱۵۳)
یادآوری:گسستن از افعال دو وجهی است و بن ماضی آن با «ه» هم اسم فاعل و هم اسم مفعول است.
مانده کردن= ماندن
نمیدانند که مردم هنگام مداجات چون به مهاجات یکدیگر را بنکوهند، به سگ ماننده کنند[مانند]. (۶/۴۲۳)
یادآوری: در مرزباننامه از این نمونه ها فقط همین موارد را یافته شد.
۴-۳-۳-۳- ساختن مصدر مرکب از بن مضارع با پسوند«ه» اسم ساز
گاهی بن مضارع با «ه» جمع میشود و اسم میسازد. در مرزباننامه از این گونه اسمها در ساختن مصر مرکب استفاده شده است. شواهد چنین است:
بوسه دادن= بوسیدن
بر عادت عتاب زدگان عتبهی خدمت را به لب استکانت بوسه داد[بوسید]. (۵/۳۴۰)
خنده آمدن = خندیدن
و دادمه را خنده ناگهان بیامد[خندید]. (۴/۲۸۲)
خنده زدن= خندیدن
حمد و ثنایی که روایح ذکر آن چون ثنایای صبح بر نکهت دهان گل خنده زند[بخندند]. (۲/۳)
اندیشه کردن= اندیشیدن
اندیشه کرد[اندیشد] که مگر در خیال شاه بگذرد که او نیز در مشرعِ مخالفت برادران خوضی میپیوندد. (۳/۴۰)
در مرزباننامه با توجه به بررسی شاهد مثالها برای ساختن مصدر مرکب به جای بسیط حدود ۵/۷۱% از اسم مفعول، ۱۹% از اسمی که از بن مضارع با «ه» ساخته شده و ۵/۹% از اسم فاعل استفاده شده است.
دستور پنج استاد (ص: ۱۱۶-۱۱۵) در مورد اسم فاعل و اسم مفعول شیوهی دیگری ارائه داده است. بدین گونه: صفت فاعلی را به اصطلاح اسم فاعل نامند و مانند مضارع از فعل امر یا
ریشهی فعل ساخته میشود به طوری که آخر ریشهی فعل «-َنده» درآورند.
اسم مفعول را صفت مفعولی نیز میگویند و از سوم شخص مفرد ماضی ساخته میشود به این طریق که حرف «ه» غیر ملفوظ به آخر ماضی میافزایند. مانند: کشت و کشته
۴-۴- اسم مصدر و حاصل مصدر در مرزباننامه
از آن جا که اسم مصدر از ریشهی فعل ساخته میشود و حاصل مصدر نیز معنی مصدرگونه دارد این مبحث نیز در این پایان نامه افزوده گردید. دستورنویسان محترم در باب اسم مصدر و حاصل مصدر سخنان فراوان و متفاوتی بیان کرده ولی نظر واحدی ارائه ندادهاند که راه گشای خواننده باشد. معین در مورد اسم مصدر و حاصل مصدر چنین میفرمایند: «از اقوال مختلف بر میآید که نویسندگان فاضل دستور اخیر[پنج استاد] اسم مصدر و حاصل مصدر را دو مبحث جداگانه دانند: مصادر شینی و هایی را «اسم مصدر» و مصادر مختوم به «آر» را حاصل مصدر» نامیدهاند، و در این دو مبحث از «یاء مصدری» بحث نکردهاند، اما در موضع دیگر در انواع «ی» آورند: یاء مصدری: دوستی، دشمنی، بستگی، خوبی و بدی.» (معین، ۲۵۳۶: ۷)
اما شریعت در مورد اسم مصدر و حاصل مصدر چنین مینویسد: «اسم مصدر یا حاصل مصدر، کلمهای است به جز مصدر و ریشهی فعل اما معنی مصدر میدهد. بعضی از دستورنویسان بین اسم مصدر و حاصل مصدر تفاوتی قائل شدهاند. به این ترتیب که گویند اسم مصدر از بن ماضی یا بن مضارع ساخته میشود (یعنی مشتق است)، در صورتیکه حاصل مصدر ریشهی فعلی ندارد. بنابراین دانش، خنده و گفتار را اسم مصدر و نیکی را حاصل مصدر گویند.» (شریعت، ۱۳۶۴: ۲۲۸ )
۴-۴-۱- انواع اسم مصدر در مرزباننامه
اسم مصدر، اسمی است که از فعل مشتق شده است و بر معنی مصدر گونه دلالت میکند. مانند: دانش، خنده، کردار، کشتار.
۴-۴-۱-۱- اسم مصدر مختوم به «ش» در مرزباننامه
اسم مصدر شینی در مرزباننامه فراوان به کار رفته است، در اینجا برخی از آنها را که از جهتی در خور توجه باشد، نقل میکنیم.
۴-۴-۱-۱-۱- اسم مصدر شینی از کلمههای مفرد (به قیاس امروز) در مرزباننامه
خراشش: ریش و مجروح کردن و خراشیدن
اسب از خراشش چنگال او بطپید و مرد را بر زمین زد. (۷/۵۰۰)
سگالش: اندیشه بد
لیکن به هیچ وجه دست از سگالش بازداشتن و بند تعطیل و تسویف بر دست و پای قدرت و ارادت نهادن، صواب نیست. (۵/۲۱۹)
شورش: آشفتگی و هیجان
و در آن حالت که شورش فترات عراق بدان زخمهی ناساز، که از پردهی چرخ سفله نواز بیرون آورد.
یادآوری: همین سه مورد را یافته شد.
۴-۴-۱-۱-۲- اسم مصدر با ریشهی فعل در مرزباننامه (که منطبق با دوم شخص مفرد امر حاضر است)
در مرزباننامه ۷۵% از اسم مصدرها با این شیوه و ۲۵% مابقی به شیوه های دیگر به کار
رفتهاند.
دانش
آنچه میخواهد که ترا نصیحتی کند، مرتبهی خویش در دانش ورای مرتبهی تو مینهد. (۷/۴۲)
کوشش و جوشش
به مجرد کوشش و طلبیدن و جوشش و طپیدن دست ادراک به دامن دولت تواند رسانید. (۵/۵۶)
خورش
مار از سوراخ برآمدی و گستاخ پیش او بر خاک میغلطیدی و لُقاطات خورش او را از زمین بر میچیدی. (۴/۱۰۲)
گردش
و بدان که از معظمات وقایع و مثابرات ذلّ و مکابرت با گردش ایام بیرون نتوان آمد. (۱/۱۱۴)
آمیزش
دیوان که اکنون روی در پردهی تواری کشیدند و از دیدهای ظاهر بین محجوب گشته، آشکار میگردیدند و با آدمیان از راه مخالطت و آمیزش در میپیوستند. (۴/۲۱۳)
آسایش
مار از سوراخ در باغ آمد و زیر گلبنی که هر وقت آنجا آسایش دادی، پشت بر آفتاب کرد. (۱/۲۴۳)
آویزش
آویزش هر ذوقی و آمیزش هر طبعی با هر یک به نوعی دیگر خاصّ افتاده. (۲/۷۴۴)
سرزنش
این فسانه از بهر آن گفتم تا مرا در خلاب این مخافت و مخلب این آفت نگذاری و بیش ازین توبیخ و سرزنش رواندازی. (۹/۲۹۸)
۴-۴-۱-۲- اسم مصدر با افزودن «ار» بر ریشهی فعل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]




  • برقراری تفاهم و سلوک و خوش بینی میان انسان و سرنوشت اندوه بار وی
  • جبران رنجها و محرومیتها و ناراحتیهای حاصله از زندگی.[۷۱]

« یونگ » در آغاز این ادعای فروید را که دین در واقع یک توهم تسلی بخش است پذیرفته بود، ولی به تدریج به این باور رسید که دین نوعی حقیقت روان شناختی را بیان میکند واو با این باور رسید که دین برای فرد ارزش مثبتی دارد.به اعتقاد یونگ، دین خصلتی روان درمانگرانه دارد، زیرا به وجود انسان معنا میبخشد و راههایی را برای تطبیق با آینده به انسان پیشنهاد میکند.[۷۲] و راه های تحمل مشکلات را به انسان میآموزد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ویلیام جیمز هم معتقد است که انسان با رجوع به دین، آرامش و سرور خاصی پیدا میکند. رجوع به دین موجب ایجاد شور و هیجان در انسان میشود که تیرگیها و مصیبتهای زندگی را از میان میبرد. قدرتی که دین برای تحمل مصائب به انسان میدهد، هرگز از عهده اخلاق بر نمی آید، زیرا شور و حرارتی که با اعتقاد به ایمان در انسان حاصل میشود هرگز از عهده اخلاق بر نمی آید.
برخی از متفکران نیز رجوع انسان به دین را جهت حل معمای مرگ دانستهاند. دین با ارائه آموزههای خود، هم پاسخی برای معمای مرگ ارائی میدهد و هم ترس از آن را کنترل میکند. [۷۳]
حق آن است که محدود کردن کارکرد دین به بهداشت روان و معنا بخشی به زندگی، ناشی از نگاه روان شناسی به دین است، ولی با ژرف نگری و همه جانبه نگری، کارکردهای دیگر دین نیز مشخص میشود.[۷۴] اگر بنا باشد که از دین فقط این انتظار را داشته باشیم که رنجهای بشری را تسکین دهد، دین به حد عرفان فرو کاسته میشود. عرفان، بخشی از دین به حساب میآید و شعاع عمل کرد دین فراتر از عرفان است.
۳-۱-۲- نظریه جامعه شناسان
اهمیت موضوع دین برای جامعه شناسان، نه فی نفسه بلکه به تبع تأثیراتی است که بر حیات اجتماعی میگذارده یا از آن میپذیرفته است .[۷۵] جامعه شناسی دین از آن حیث که نگاه پدیده ای و همچنین بررسی پیامدی و کارکردی را از روان شناسی دین آموخته یا پس از آن به کار برده ، وامدار روان شناسی دین میدانند ؛هرچند روان شناسی به تنهایی مبدع این نوع نگاه و آن نوع بررسی نبوده است.[۷۶]
جامعه شناسانی که دین را به عنوان یک نهاد اجتماعی مطرح میکنند در تعیین کارکردهای اجتماعی آن در ساخت و تغییرات اجتماعی بحثهای عمده ای را ارائه میدهند . مثلا در مطالعه زیر در بررسی کارکردهای اجتماعی دین در حالتهای ایستایی و پویایی شناسی اجتماعی معتقدند که :
«دین کارکردهای مختلفی را برای فرد و جامعه به انجام میرساند.دین برای جامعه معنایی از اجتماع و اجماع را به وجود میآوردو آن را تحکیم میبخشد.رفتارهای ضد اجتماعی را منع نموده وراههایی را برای انسجام دوباره متخلفین پیشنهاد میدهد…
(همانطور که )دین برای مارکس اساسا به عنوان نهادی محافظه کار تلقی میشود که تحمل را آسان جلوه میدهدو هیچ تلاشی برای رفع و دفع علل آن صورت نمی گیرد. ..(ولی)دین برای وبر عاملی محرک و سرعت بخش در تحولات سرمایه داری و تغییرات اجتماعی حاصل از آن بود».[۷۷]
ماکس وبر معتقد است که دین جهان را برای بشر درک پذیر میسازد. او طرفدار عقلانیت در قلمرو دین است و آن را به معنای حذف جنبه های جادویی دین و رفع تناقضها و ابهاماتی میداندکه دین به عنوان راه رستگاری ارائه میدهد. بشر با رخدادهایی چون مرگ، خواب و بلاهای طبیعی روبرو میشود که او را به سردرگمی میکشاند و دین این امر شگفت انگیز را برای بشر توجیه پذیر میسازد. [۷۸]
در مطالعه دیگر ضمن با اهمیت خواندن این نهاد، اشاره محدودی به کارکردهای اجتماعی دین در جهت انسجام و تغییرات اجتماعی صورت میگیرد:
« جامعه شناسان، دین را به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی مهم که هم به لحاظ افراد وهم به لحاظ جوامع دارای اهمیت معناداری است، مطالعه میکنند… دین مردم را در رویارویی با بحرانها و مرگ کمک نموده، منبعی برای ارزشهای اجتماعی فراهم کرده و بر گزینشهای فردی در بسیاری از زمینه های زندگی روزمره تاثیر میگذارد.
دین همچنین یک رفتار گروهی است. هنگامیکه باورها، آداب و دانش بشری امری مشترک میان مردم است از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردار میشود… فرق و دیگر گروه های دینی از ساختارهای نژادی، اقتصادی منطقه ای و قومی جمعیت هایی که آنها را حمایت میکنند تاثیر میپذیرند…… دین با اصلاح باورها و اعمال مناسک، خود را با گرایشها و موقعیتهای متغیر همساز میکند. در حالی که نتایج علمی، جدال پیگیری را در برابر باورهای گروه های دینی طرح میکنند، باز بروشنی هویداست که انسان، زمانیکه در صدد فهم معنای زندگی بر میآید، دوباره به دین رجوع میکند».[۷۹]
یینگر معتقد است که بشر برای زندگی خود به یک سلسله ارزشهای فراگیر نیاز دارد. ارزش هایی که باید برای مسائل غایی حیات به ویژه برای معمای مرگ پاسخ هایی را فراهم سازد. بعلاوه این ارزشها باید مشکلاتی چون ناکامی، مصیبت و رنج و سرخوردگی را برای بشر توجیه نماید و در این میان فقط دین است که عهده دار پاسخگویی به این مسائل است . از نظر وی دین« کوششی است برای تبیین چیز هایی که به صورت دیگر نمی توان آن را تبیین کرد».اتکابر یک قدرت معنوی، در شرایطی که از قدرتهای دیگر کاری برای انسان ساخته نباشد،دستیابی به آرامش و وقار در برابر بداقبالی و رنج، زمانی که از کوششهای دیگر برای از بین بردن بدبختی و رنج طرفی نبسته باشیم[۸۰].
از نظر یینگر انتظار ما از دین پاسخگویی به اموری است که به صورت دیگر یا با وسایل دیگر نمی توان با آنها برخورد کرد.
کلیفورد گریتس معتقد است که دین، جهان و انسان را معنادار میسازد. انسان نمیتواند جهانی را بپذیرد که هرج و مرج آمیز و مبتنی بر تصادف باشد.بشر از این جهت با دین رجوع میکند که :

  • وی را از سردرگمی نجات میدهد.
  • تجربه رنج را برای بشر تحمل پذیر میسازد. تجربه رنج نظر انسانها را درباره نظم و معنی داری جهان مختل میسازد و دین با تفسیر رنج آن را نه حذف که تحمل پذیر میسازد. دین هم از نظر عقلی و هم از نظر عاطفی رنج را برای بشر تحمل پذیر میسازد.

۳.شرور موجود در عالم یکی از مشکلات بشر است. بشر از شرور بسیار، از جمله نابرابری و بی عدالتی در عالم رنج میبرد و دین این امور را برای بشر معنادار میسازد. برای مثال دین به انسان میگوید که اگر در این جهان دچار بی عدالتی شود، در جهان دیگر از عدالت برخوردار خواهد شد.
پیتر برگر معتقد است که دین با معنادادن به جهان نظم اجتماعی را ممکن میسازد. تجربه اموری چون مرگ برای نظم اجتماعی امری جدی است. مفاهیم مذهبی ساختار موجه نمایی دارد.دین اموری چون مرگ، جنگ و شورشهای اجتماعی، بلاهای طبیعی، رنج و سایر شرور را با توجیه های خود معنادار میسازد از نظر پیتر برگر بشر ذاتاً نیاز دارد که جهان را معنادار سازد و این امر مجزا از شرایط اجتماعی است و رجوع به دین نیز برای معنادار ساختن جهان و شرور موجود در آن است.[۸۱]
۴-۱-۲- نظریه روشنفکران مذهبی
از نظر روشنفکران مذهبی اگر چه اسلام مرجعیت خود را در فهم معنای جهان و فهم هدف زندگی به طور خاص و فهم هدف و معنای زندگی سیاسی به طور خاص نفی نمی کند، بی شک مرجعیت خود را در تنظیم زندگی سیاسی انسانها انکار میکند.از نظر آنان تنظیم زندگی سیاسی نیارمند قوانین و ساختارهای مقتضی است و اسلام چنین قوانین و ساختارهایی را ارائه نکرده است.اگر چنین است میتوان گفت که آنها بر این باورند که اسلام ایده سکولاریسم را در ساحت زندگی سیاسی پذیرفته، بنابراین میتوان از سکولاریزم اسلامی سخن گفت.
شکل گیری ایده سکولاریسم اسلامی بیش از هرچیز حاصل برداشت خاص اندیشمندان مسلمان از مفهوم سکولاریسم و تلاش برای سازگار نشان دادن آن با اسلام بر اساس برداشت خاص از اسلام است . همانطور که گذشت سکولاریسم اولاً نگرشی به جهان، ثانیاًنگرشی به زندگی این جهانی و ثالثاًنگرشی به زندگی سیاسی است که مرجعیت دین در فهم جهان، تعیین هدف زندگی این جهانی و سیاسی و در نتیجه شناخت ملاکها و ارزشهای عملی در زندگی به طور عام و زندگی سیاسی به طور خاص را انکار میکند.اما نظریه پردازان سکولاریسم اسلامی در برداشت خود اولاًبه مرحله سوم (زندگی سیاسی )اکتفا میکنند و از سرایت آن به مرحله اول(جهان) و دوم (زندگی این جهانی )خود داری میکنند.ثانیاًدر زندگی سیاسی با تفکیک دو حوزه ارزش گذاری و قانونگذاری، سکولاریسم را در حوزه اول انکار کرده و در حوزه دوم(قانونگذاری) به رسمیت میشناسند. بر اساس این تفکیک اسلام در تبیین ارزشها سکولار نیست اما از لحاظ قانونگذاری و تبیین قوانین و ساختارهای لازم برای تنظیم زندگی سیاسی سکولار است . در نتیجه بر خلاف ایده اصلی سکولاریزم مبنی بر نفی مرجعیت دین در زندگی به طور کلی، سکولاریزم اسلامی، مرجعیت دین را تنها در زندگی سیاسی انکار میکند.[۸۲]با این مقدمه، به نظرات برخی از آنها که با تمسک به دلایل عقلی و نقلی نظریه معروف به نظریه حداقلی دین را پذیرفته اند اشاره میکنیم.
از جمله مهندس بازرگان، رسالت پیامبران را در حد نصیحت و اندرز دهی خلاصه کرده و گفته است : « آن چه در هیچ یک از سر فصل یا سر سورهها و جاهای دیگر دیده نمی شود این است که گفته شده باشد آن ( پیامبران ) را فرستادیم تا به شما درس حکومت، اقتصاد و مدیریت یا اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع را بدهند، ولی به طور کلی گفته شده است که شما در روابط فی ما بین، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پیشه کنید و تا عمل صالح انجام ندهید ایمان، شما را راهی بهشت نخواهد کرد.»
او فقط به اصلاحات شخصی توجه کرده و گفته است : « معنا و منظور آیه ۲۵ سوره حدید” لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ “؛ آن طور که بعضیها تصور کردهاند این نیست که مردم و دیگران را برای مبارزه با ظلم، استبداد و استکبار یا بسط عدالت و دیانت در دنیا بسیج نمایند، بلکه خود مردم در اخلاق و رفتارشان عامل به عدالت و قسط باشند».
مهندس بازرگان هدف رسالت پیامبران را در دو چیز خلاصه کرده است :
۱.انقلاب عظیم و فراگیر بر ضد خود محوری انسانها برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان،
۲.اعلام دنیای جاودان بی نهایت بزرگ تر از دنیای فعلی.[۸۳]
وی اصلاح جامعه را دور از شأن خدا و پیامبران دانسته و معتقد است :
« ابلاغ پیامها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیل دنیا، در سطح مردم و دور از شأن خدای انسان و جهان و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس ها، پاستورها و گاندیها یا جمشید و بزرگمهر و همورابی است».[۸۴]
دکتر سروش و مهندس بازرگان معتقدند : از دین، روش و برنامه و ایدئولوژی و چارچوبهای مشخص برای زندگی فردی و اجتماعی نباید خواست. دین منبع نیست؛ فقط داوری میکند. در حقیقت، زبان دین زبان سلب و نفی است و ایجاب و اثبات ندارد.
دکتر سروش میگوید شکل زندگی را دین نمی دهد. محتوای معیشت را دین نمی دهد. آن چه را دین میدهد محدوده زندگی است. وی در جای دیگر میگوید : « بخش فقه دین، کاری حداقلی میکند؛ یعنی نه طهارت فقه برای بهداشت کامل است و نه قصاص و دیات حداکثر کار لازم برای گردش امور حکومت است. » [۸۵]به اعتقاد دکتر سروش احکام اسلامی ابدی نیست. احکام اجتماعی اسلام مربوط به زمان پیامبر بوده و اسلام فقط یک سلسله اصول و ارزشهای کلی را به عنوان اصول جاودانه ارائه داده است. [۸۶]
بنا بر این نظریه، دین نه افیون است و نه افسانه مفید؛ بلکه قضایای دینی قضایای واقعی هستند. مذهب فقط در محدوده ارتباط بشر با خداست و سعادت اخروی او را تضمین میکند، اما بشر و اداره حیات اجتماعی او ربطی به دین و انبیا ندارد. دین حل مسائل اجتماعی بشر را بر عهده عقل و حس بشر و کاوشهای عقلانی و علوم تجربی میگذارد و اگر دین در باب تشکیل خانواده و نظام خانواده سخن گفته است سخن اساسی دین نیست و طرداً للباب و جملات معترضه است که در متون دینی وارد شده است. بحث از این نیست که ادیان الهی عاجزند و نمی توانند سایر شئون بشری را عهده دار شوند بلکه اگر خدای متعال میخواست میتوانست قواعدی برای حیات دنیای بشر ارائه کند. او این کار را نکرده و اداره این امور را به عقل و حس بشر واگذار کرده است. آن جا که عقل و حس بشر توانایی حل معضلات اجتماعی و اقتصادی را دارد چه ضرورتی دارد که انبیا به این مسائل بپردازند. دکتر سروش میگوید برنامه ریزی کار علم است، نه کار فقه و به روش علمی نیازمند است.
این دیدگاه بعد از رنسانس در غرب شکل گرفت و در آن زمان بین دو حوزه علم و دین تفکیک حاصل شده بود. سرپرستی بعضی از امور بشر به دین و بخشی از آن به علم سپرده شده است.دیدگاه دکتر سروش در کارکرد دین، مبتنی بر نظریه خاصی است و معتقد بر رویکرد برون دینی است. [۸۷]
آقای ملکیان نیز معتقد است دین برای تأمین رفاه بشر و بالا بردن زندگی نیامده است. او گفته است : هدف دین را ارتقای هر چه بیشتر سطح زندگی قلمداد کردن، در واقع یکی از آثار و نتایج کاربرد دیدگاه غیر دینی و این جهانی در باب دین است و دین را به حد نوعی آرمان گرایی یا ایدئولوژی تنزل میدهد.[۸۸]
نقد نظریات حداقلی
روانشناسان و جامعه شناسان رویکرد تحویل گرایانه به دین دارند و دین را منحصراًبه ابعاد روانی و اجتماعی دین محدود میکنند.نظریه سکولاریسم و روشنفکران مذهبی دین را منحصر به حیات اخروی بشر میدانند و به بعد دنیوی دین توجه ندارند انتقاداتی به نظر این گروه وارد است که آنها را بیان میکنیم.
۱-لازمه دیدگاه روشنفکران مذهبی، قطع رابطه میان قرآن و زندگی طبیعی و عینی انسان است و حال آن که کلمات قرآن، حقایق معطوف به واقعیت هستی و زندگی و وجود آدمی است که در قالب الفاظ و عبارات پیاده شده است و همان گونه که نمی توان انسان را در این جهان و زندگی ماده از نیازها و وابستگیها و تعامل های طبیعی جدا کرد، بعد معنوی و ماورائی او را نیز نمی توان به طور کلی در این نشأه جدا از حیات مادی او دانست.
۲- محدود ساختن نگاه دین به عالم آخرت و ماوراء طبیعت، باعث فاصله هرچه بیشتر زندگی معمولی و طبیعی انسان از آموزه ها و معارف دینی میشود و در نهایت انزوای دین را در پی دارد، و این امر با روح ادیان آسمانی ناسازگار و با محتوای آموزه های آن ناهمساز است.
۳- گر چه هدف اصلی قرآن، حیات معنوی انسان بوده است، اما به دلیل تفکیک ناپذیری حرکت معنوی از جریان مادی حیات، قرآن ناگزیر به مسائل زندگی مادی انسان نیز توجه داشته و توصیه های فراوانی در رابطه با شیوه زندگی و سمت و سوی آن بیان نموده است؛ مانند احکام و قوانین اقتصادی، قضایی، حقوق، اجتماعی و… که نمونه های آن در قرآن بسیار است.[۸۹]
۲-۲- نظریه حداکثری دین و نقد آن
طبق این دیدگاه، دین اسلام شامل همه مسائل فردی و اجتماعی و سیاسی است. از پیش از تولد تا پس از مرگ دستور و برنامه دارد.هم به تکالیف نظر دارد و هم به اجرای تکالیف. دین تنها عهده دار رابطه فردی خالق و مخلوق و محدود به بیان احکام عبادی و اخلاق نیست.دین بیانگر همه نیازهای فردی و اجتماعی و سیاسی است و در مجموع عهده دار هر چیزی که به سعادت دنیایی و آخرتی انسان ارتباط دارد می شود. [۹۰]گروهی از این دسته پا را فراتر نهاده و گستردگی قلمرو دین را به فراسوی علوم دینی و انسانی یعنی علوم تجربی و علوم پایه نیز کشاندهاند و گفته اند: قرآن حتی شیمی و فیزیک و مدل کامپیوتر هم دارد.در هر حال آنان از جامعیت قرآن اشتمال بر همه علوم اولین و آخرین فهمیده اندو گفته اند: قرآن مشتمل بر مسائل جزیی و کلی، انسانی و تجربی، تاریخی و فلسفی و بسیاری از موضوعات دیگر است.[۹۱] این گستردگى، عرصه فعالیت و کارکرد عقل را تنگ نمى‏کند بلکه عقل نیز با استمداد از دین، شاخصه‏ها و ملاکهاى رفتارها را تشخیص مى‏دهد. از نکات قابل توجه در این نظریه، شرعی کردن و تقدس بخشیدن به دریافتهای عقلی باکمک امضایی است که از ناحیه نصوص اسلامی رسیده است.[۹۲]چون عقل از منابعی است که قرآن آن را پایه شناخت و درک تعالیم دین دانسته است.[۹۳]
از جمله دلایلی که بر ادعای حداکثری از دین عرضه شده به اختصار مى‏توان به تشکیل حکومت توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و برخى از امامان معصوم علیه السلام و نیز موضع‏گیرى اسلام در تمامى صحنه‏هاى سیاست، حکومت، اقتصاد و. . . اشاره کرد. برداشت و ارتکاز عموم مسلمانان از گستره شریعت نیز همین برداشت از جامعیت است.[۹۴]
نقد نظریه حداکثری
در نقد این رویکرد افراطی به جامعیت دین به طور اختصار می‌توان گفت: دین نمی‌تواند در همه عرصه‌های زندگی مادی و معنوی، همه مسایل نظری و عملی را در سطح کلان و جزیی بیان کند و جامع همه علوم و معارف بشری باشد و بتوان علوم انسانی و تجربی را از دین استخراج نمود؛ چرا که لازمه معارف بشری به علّت تأثیر محدودیت‌های تاریخی، اجتماعی، زبانی و معرفتی انسان، خطاپذیری است در حالی که دین الهی که از محدودیت‌های مذکور مصونیت داشته، دارای ویژگی حقانیت و خطاناپذیری است و لذا نمی‌تواند با علوم و معارف بشری هم آهنگ و همراه باشد؛ زیرا در صورت بطلان فرضیه‌ها و داده‌های عقلانی بشر یا باید دین را تأویل برد و یا قایل به بطلان آن شد. افزون بر آن که خود معارف و علوم بشری نیز با یکدیگر ناسازگاری‌های فراوانی دارند. به عنوان نمونه برخی از دین‌داران ساده اندیش برای این که به گمان خود از قافله پرشتاب علم عقب نمانند، سعی در تطبیق باورهای دینی بر داده‌های علوم تجربی ـ که از سطح فرضیه فراتر نیستند ـ کرده‌اند. برای مثال مراد از آسمان‌های هفتگانه مورد اشاره قرآن را فلک‌های نه گانه هیئت بطلمیوس به شمار آورده، برای تکمیل عدد، عرش و کرسی را نیز به آنها افزوده‌اند! باطل شدن فرضیه‌هایی همچون فرضیه افلاک نه گانه، روشن کرد که چنین تلاش‌های عجولانه‌ای برای هم‌آهنگ جلوه دادن دین و علم، بزرگ‌ترین ضربه را بر پیکره دین وارد خواهد ساخت.[۹۵]
از سوی دیگر اگر قایل شویم به اینکه دین همه مسایل نظری و عملی را در سطح کلان و جزیی بیان کرده با جاودانگی آن در تضاد است ؛ زیرا رمز جاودانگی قرآن آن است که خود را در قالب مخصوص و برنامه‌ای محدود محصور نمی‌سازد و جزئیات وبرداشت متناسب به زمان و مکان را به اندیشمندان دین می‌سپارد که متناسب با شرایط و دگرگونی‌ها، از آن قالب‌های کلی استخراج کنند.
۳-۲- نظریه اعتدالی دین
دین در نظر این گروه مجموعه رهنمودها و دستوراتی است که پاسخگوی نیاز انسان در مسائلی است که سعادت و خوشبختی او را فراهم میکند و اگر این رهنمودها و مقررات نباشد، انسان به تنهایی و با عقل و خرد خود به سعادت و خوشبختی نمی رسد. به تعبیر دیگر، در قلمرو دین، نیازهای هدایتی و یا عوامل مؤثر در سعادت فرد و جامعه بیان میشود.چنین نیست که دین تنها به سعادت فرد بیاندیشد و از سعادت جامعه غافل باشد و رهنمودهایی را که تأثیر کلی در رفتار اجتماعی دارد فراموش کرده باشد. بی شک در این رهنمودها، شیوه کلی قرآن بیان کلیات و اصول و قواعد ارزشی و نگرشی است، اما از بیان برخی از روش های سرنوشت ساز و مؤثر در جهت گیری و هدایت انسان نیز غافل نیست . بنابراین قرآن بیانگرهمه چیز است، هم به امور فردی نظر دارد هم به امور اجتماعی، هم به علوم نظر دارد هم به نظامها و اثبات و نفی مکتبها. [۹۶]
در این دیدگاه رسالت پیامبران به تأمین آخرت یا تبیین رابطه انسان با خداوند منحصر نبوده ؛ بلکه به مسائل و ابعاد دیگر انسانی، (مستقیم یا غیر مستقیم )پرداخته اند. بنابراین اسلام، سکولاریسم را نمی پذیرد و نافی علوم تجربی، انسانی و طبیعی نیز نیست و از نقش دین در این علوم نیز غفلت نمی کند . تفاوت این نظریه معروف به نظریه حداقلی این است که انتظار بشر از دین در این نظریه، به رابطه انسان با خدا محدود نشده و نیز تفاوت این نظریه با انتظار حداکثری این است که تمام نیازهای بشر در کتاب و سنت ذکر نشده است ؛ حتی نمی توان ادعا کرد که تمام نیازهای کلی بشر در آن دو منبع الهی بیان شده ؛ به گونه ای که دیگر جزئیات و مصادیق از طریق استنتاج از همان کلیات بدست آمده باشد.[۹۷]
از دید این گروه، جامعیت قرآن به معنای اشتمال آن بر مسائلی است که در سعادت و هدایت همه جانبه و معنوی انسان نقش حیاتی ایفا می‌کند ، اما چون کسب حیات معنوی و هدایت در گرو مسائلی است که در همین دنیا مطرح است و انسان با کمک داده های عقلی نمی‌تواند به آنها برسد، قرآن آنها را بیان می‌کند و رابطه میان آخرت و دنیا را ترسیم می کند و خواسته های انسان را در جهت نیل به حیات معنوی و هدایتمندانه نشان می‌دهد.
به بیان علامه طباطبایی آیین اسلام بهتر از هر آیین دیگری سعادت زندگی بشر را تأمین و نضمین می کند و مواد دینی اسلام که یک سلسله معارف اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است ریشه اصلی آنها در قرآن مجید است . خدای متعال در قرآن می فرماید: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم »[۹۸] بدرستی که این قرآن به سوی آیینی که بهتر از هر آیین دیگر جهانی بشریت را اداره می کند راهنمایی می کند.و باز می فرماید :« و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناًلکل شی » [۹۹]و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که همه چیز را بیان می نمایدو روشن می سازد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]




ملاحظت کردن: به چشم دل ملاحظتِ آن جانب میکند. (۶/۱۵۳)
۶-۱-۶-۵-۲- همراه شدن فعلیار با «ت» زاید در مرزباننامه
ثمرت یافتن: چون تخم در زمین شوره افشانده و نهال در زمین بیگوهر نشانده، ثمرت نیافته. (۱/۱۴)
مداوات کردن: این را به تریاکِ بقای او مداوات کنم. (۲/۵۲)
زیادت آمدن: اگرچه بهره من از عالم لَدُنّیِت علمی زیادت نیامدست. (۶/۲۵۳)
یادآوری: از این نمونه فقط ۶ مورد یافته شد.
۶-۱-۶-۶- همکردهای به کار رفته در مرزباننامه
افعال مرکب از دو قسمت مستقل تشکیل شده است. قسمت اول صرف نمیشود ولی قسمت دوم صرف میشود و تغییر مییابد که به آن همکرد میگویند. در این مورد فرشیدورد چنین میگوید: «فعل مرکب و گروه فعلی، معمولاً از دو قسمت تشکیل میشود: یکی جزء «فعلی» که هستهی فعل مرکب یا گروه فعلی است و آن را «فعل یاور» یا «فعل کمکی» مینامیم، مانند «کردن» در «کارکردن» و دیگر جزء غیرفعلی که از کلمه یا گروه تشکیل میشود و ما آن را «فعلیار» میگوییم مانند «کار» در مثال فوق.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۴۴۳)
با توجه به این تعریف فعل یاور یا فعل کمکی همان همکرد فعل مرکب است.
بررسی مثالهای استخراج شده از انواع همکرد در مرزبان نامه بیانگر این است که تنوع افعال با همکردهای مختلف در مرزبان نامه بسیار است. آمار به دست آمده بدین گونه است؛ پرکاربردترین همکردها در مرزباننامه عبارتنداز: حدود کردن ۴۸%، داشتن ۵/۱۲%، گردیدن ۵/۵%، آمدن ۴%، نمودن ۳%، دادن ۵/۴%، رفتن ۴% و گرفتن، فرمودن، یافتن، افتادن هر کدام ۵/۲% و ماندن، بستن، دیدن، گذاشتن ۶% و بقیه موارد ۵/۲% به کار رفتهاند.در مورد بعضی از همکردها نظر ناتل خانلری در کتاب دستور تاریخی (صص:۶۲-۵۳) افزوده شده است.
کردن
فعل کردن رایجترین همکرد در فارسی است. این فعل هم با اسم، هم با صفت ترکیب میشود و در همهی موارد تنها وظیفهی جزء صرفی دارد.
نخواستم که در ایام برگشتگی حال و بیسامانیِ کار و نفاقِ بازار نفاقِ خصم حدیث من گویی و او را به مجاهدت بر کارِ من دلیر کنی. (۶/۳۱۴)
در آن میدان که سه طفل بنان را بر نی پاره سوار کردی، قصَب السُّبق براعت از همه بربودی. (۴/۱۶)
و چون بر قدّ این عذاری مزّین چنین دیبای ملوّن بافته آمد، به نام و القاب همایونش مطرّز کردم. (۶/۲۴)
به خدمت شاه رفت و آنچه در ضمیر دل داشت از رفتن به جای دیگر و ساختن کتاب و فصلی نصیحت آمیز گفتن جمله را بر سبیل استجازت در خدمت شاه تقریر کرد.(۹/۴۱)
این همکرد در مرزبان نامه حدود ۴/۳% با اسم ترکیب یافته است.
فعلهای مرکب به کار رفته با همکرد «کردن» در مرزباننامه عبارتند از:
مطالعه کردن (۲/۱۸)، تمیز کردن (۳/۸)، استعمال کردن (۵/۱۸)، تحریض کردن(۳/۹)، نام کردن (۴/۱۰)، استقالتی کردن (۵/۱۳)، مشاهده کردن (۳/۱۵)، سوار کردن (۴/۱۶)، استنشاق کردن (۴/۱۷)، ابداع کردن (۶/۱۸)، وضع کردن (۱/۲۰)، مطرّز کردن (۶/۲۴)، تزجیت کردن (۳/۳۰)، عبارت کردن (۱/۳۱)، اندیشه کردن (۳/۴۰)، اصغاکردن (۶/۴۱)، تقریر کردن (۹/۴۱)، توقف کردن (۹/۴۱)، اظهار کردن (۳/۴۳)، نصیحت کردن (۶/۴۲)، املا کردن (۵/۴۴)، آغاز کردن (۶/۴۴)، جلوهگری کردن (۳/۴۷)، انهاکردن (۲/۵۱)، مخیّرکردن (۳/۵۱)، اختلاج کردن (۵/۵۱)، اختیار کردن (۶/۵۱)، مداومت کردن (۵/۵۲)، کارکردن (۴/۵۴)، قسمت کردن (۳/۵۷)، پیداکردن (۶/۵۸)، ظاهرکردن (۵/۶۰)، حکایت کردن (۸/۶۰)، صرف کردن (۷/۶۱)، منعطف کردن (۹/۶۴)، استقبال کردن (۲/۷۰)، رای کردن (۳/۸۵)، عزم کردن (۱/۸۷)، رجوع کردن (۱۱/۸۷)، اصرارکردن (۶/۸۸)، تولدکردن (۸/۸۸)، پیداکردن (۱/۹۰)، اشراق کردن (۵/۹۶)، معلوم کردن (۷/۹۷)، آشنایی کردن (۴/۱۰۱)، قلم کردن (۱/۱۰۹)، خالی کردن (۵/۱۱۱)، اهمال و تأخیر کردن (۶/۱۱۳)، اشارت کردن (۳/۱۱۷)، احداث کردن (۳/۱۱۷)، روان کردن (۱/۱۱۸)، اقامت کردن (۷/۱۱۹)، ترقی کردن (۶/۱۲۱)، ویران کردن (۷/۱۲۶)، حاضرکردن (۸/۱۶۶)، کشف کردن (۴/۱۴۰)، وعدکردن (۳/۱۵۷)، سفر کردن (۴/۱۵۹)، خلل و خرابی کردن (۸/۱۶۳)، خرج کردن (۸/۱۶۶)، اجابت کردن (۴/۱۶۷)، جای کردن (۵/۱۷۰)، الحاق کردن (۲/۱۷۳)، رهنمون کردن (۷/۱۷۳)، بحث کردن (۸/۱۸۵)، التماس کردن (۳/۱۸۷)، جداکردن (۷/۱۸۷)، متفرق کردن (۹/۱۸۷)، بیدارکردن (۱/۱۸۸)، نزول کردن (۳/۱۸۹)، ستایش کردن (۱/۱۹۴)، تفرقه کردن (۴/۱۹۹)، زایل کردن (۴/۲۰۱)، تأمّل کردن (۴/۲۰۸)، دعوت کردن (۲/۲۱۴)، اقبال کردن (۵/۲۱۴)، رخنه کردن (۳/۲۱۸)، تحویل کردن (۱/۱۹۴)، تأثیرکردن (۱/۲۱۷)، احتمال کردن (۴/۲۱۷)، حوض کردن (۴/۲۱۷)، حاضر کردن (۵/۲۱۷)، اقتضاکردن (۶/۲۱۷)، حلول کردن (۹/۲۱۷)، نزول کردن (۱/۲۳۲)، تلقین کردن (۷/۲۳۳)، رهاکردن (۱/۲۳۴)، مهیّاکردن (۴/۲۴۰)، عمل کردن (۱/۲۴۴)، وثبه کردن (۴/۲۴۴)، تقدیر کردن (۴/۲۵۳)، طلب کردن (۴/۲۶۱)، کشش کردن (۶/۲۷۲)، ملاحظت کردن (۳/۲۷۹)، بشولیده کردن (۴/۲۸۱)، تعییرکردن (۳/۲۸۴)، میل کردن (۳/۲۸۶)، طلب کردن (۹/۲۹۱)، محبوس کردن (۲/۲۹۲)، مطالبت کردن (۲/۲۹۵)، چست کردن(۸/۲۹۷)، منهدم کردن (۷/۳۰۷)، اقتصارکردن (۱/۳۱۱)، اثبات کردن (۷/۳۱۲)، استوار کردن (۱/۳۳۰)، افگار کردن (۳/۳۵۱)، سدکردن (۳/۳۶۳)، بنده کردن (۱۰/۳۶۵)، ملابست کردن (۳/۳۶۸)، رعایت کردن (۱/۳۷۲)، رفع کردن (۱/۳۷۴)، استعمال کردن (۱/۳۷۷)، خواستاری کردن (۳/۳۹۵)، اعادت کردن (۲/۳۹۹)، برهنه کردن (۹/۴۰۵)، دعوت کردن (۱/۴۰۵)، یادکردن (۳/۴۰۵)، آغازکردن (۱/۴۰۶)، اقتراف کردن (۹/۴۰۷)، استراق کردن (۹/۴۰۸)، اهتزاز و تبجّح کردن (۱/۴۰۹)، حمایت کردن (۴/۴۱۳)، دراز کردن (۷/۴۱۳)، توقّع کردن (۵/۴۱۸)، نثار کردن (۲/۴۲۰)، تقریر کردن (۲/۴۲۱)، افتتاح کردن (۸/۴۲۱)، استعلام کردن (۲/۴۲۲)، صیانت کردن (۱/۴۲۳)، ماننده کردن (۶/۴۲۳)، دورکردن (۱/۴۲۷)، توبه کردن (۱/۴۲۸)، مشاهدت کردن (۵/۴۲۱)، نصیب کردن (۲/۴۲۹)، معین کردن (۲/۴۳۰)، اسیر کردن (۲/۴۳۲)، چیره کردن (۲/۴۳۲)، تصوّر کردن (۱۰/۴۳۲)، کار کردن (۶/۴۳۷)، حکم کردن (۳/۴۴۰)، انکار کردن (۳/۴۴۰)، مفوّض کردن (۱۰/۴۴۰)، اِدّا کردن (۴/۴۴۵)، ثبات کردن (۳/۴۶۴)، تأمّل کردن (۶/۴۶۴)، اقتضا کردن (۸/۴۶۴)، تعزیت کردن (۳/۴۶۹)، عبارت کردن (۳/۴۷۲)، سرایت کردن (۹/۴۸۲)، هجوم کردن (۲/۴۸۳)، گذر کردن (۱/۴۸۴)، آهنگ کردن (۱/۴۸۸)، دیرینه کردن (۳/۴۸۹)، مفارقت کردن (۸/۴۸۹)، ساخته کردن (۱/۴۹۰)، تغییر کردن (۱۱/۴۹۰)، استفسار کردن (۷/۴۹۲)، ارسال کردن (۲/۵۱۳)، یگانه کردن (۴/۵۱۵)، ترقی کردن (۷/۵۱۵)، دور کردن (۸/۵۱۸)، پست کردن (۲/۵۲۳)، خایه کردن (۹/۵۲۷)، تناول کردن (۱۰/۵۲۸)، تقدیم کردن (۵/۵۳۳)، قران کردن (۶/۵۳۳)، استوار کردن (۷/۵۳۴)، استظهار کردن (۶/۵۴۷)، حمله کردن (۵/۵۴۹)، مخرّق و ممزّق کردن (۲/۵۵۱)، قصد کردن (۴/۵۶۴)، تسلیم کردن (۷/۵۶۹)، رها کردن (۹/۵۶۹)، تهی کردن (۹/۵۷۷)، تلقین کردن (۹/۵۷۹)، قسم کردن (۲/۵۸۳)، نقل کردن (۱/۵۷۸)، اظهار کردن (۸/۶۲۱)، امتناع کردن (۲/۶۱۲)، رسوا کردن (۷/۶۱۷)، مبالغت کردن (۶/۶۲۵)، استدعا کردن (۴/۶۲۷)، مرتب کردن (۳/۶۳۰)، حاصل کردن (۳/۶۳۲)، حاصل کردن (۴/۶۳۲)، علم کردن (۵/۶۳۳)، آشکارا کردن (۶/۶۴۳)، مقابل کردن (۴/۶۶۶)، پراکنده کردن (۷/۶۷۲)، استحلال کردن (۹/۶۷۶)، تیز کردن (۲/۶۹۹)، ترشّح کردن (۷/۷۰۳)، انبساط کردن (۴/۷۰۵)، خدمت کردن (۴/۷۱۹)، ایراد کردن (۷/۷۳۶)، تقدیم کردن (۳/۷۴۱)، منضّدکردن
داشتن
با اسم وصف، فعل مرکب میسازد و در این حال البته مفهوم اصلی یعنی مالکیت از آن بر
نمیآید. در بیشتر موارد، همکرد داشتن با کردن معادل است. اما مفهوم دوام و امتداد نیز در آن هست، یعنی کاری یا صفتی که استمرار دارد.
نفسی که به معرّت نادانی منسوب نباشد، از خندیدن کسی باک ندارد. (۵/۲۸۵)
فعلهای مرکب با همکرد «داشتن» در مرزباننامه عبارتند از:
ظاهر داشتن (۷/۱۴)، زیان داشتن (۴/۶۳)، کشیده داشتن (۷/۷۹)، دریغ داشتن (۸/۷۸)، آشنایی داشتن (۸/۱۰۱)، اعتماد داشتن (۳/۱۲۳)، روا داشتن (۵/۱۴۰)، وثوق داشتن (۷/۱۵۴)، متهم داشتن (۷/۱۵۵)، توقّع داشتن (۸/۱۶۷)، پنهان داشتن (۵/۱۷۲)، خالی داشتن (۶/۱۷۲)، ساخته داشتن (۸/۱۷۲)، نگاه داشتن (۴/۲۴۴)، خوش داشتن (۸/۲۶۶)، سپاس داشتن (۶/۲۶۹)، اعتراف داشتن (۹/۲۹۷)، پسندیده داشتن (۹/۲۹۷)، مبذول داشتن (۱۰/۳۰۴)، سود داشتن (۴/۳۴۳)، مصدّق داشتن (۸/۳۴۴)، خبر داشتن (۹/۳۵۳)، وقوف داشتن و اشراف داشتن (۱/۴۱)، روان داشتن (۶/۳۷۹)، شرف داشتن (۶/۳۸۵)، ننگ داشتن (۱/۴۱۹)، عجب داشتن (۵/۴۲۳)، چشم داشتن (۸/۴۳۲)، منخرط داشتن (۲/۴۳۵)، نقد داشتن (۴/۴۶۳)، مخبّط داشتن (۱/۴۶۴)، برابر داشتن (۸/۴۶۷)، خوف داشتن (۹/۴۷۳)، اعتماد داشتن (۵/۴۹۷)، آگنده داشتن (۱/۵۰۳)، دست داشتن (۱/۵۰۸)، تفقّد داشتن (۴/۵۰۵)، وقوف داشتن (۴/۵۱۶)، طرح داشتن (۱۲/۵۳۶)، کشیده داشتن (۶/۵۶۸)، ارزانی داشتن (۶/۶۰۳)، معرفت داشتن (۱۱/۶۰۸)، اختصاص داشتن (۴/۶۱۲)، توقّف داشتن (۸/۶۳۰)، تازه داشتن (۴/۶۷۸)، انتساب داشتن (۳/۶۸۰)، متمثّل داشتن (۶/۷۱۵)، مغتنم داشتن (۸/۷۱۹)
تنوع افعال با همکردهای متعدد در مرزباننامه فراوان است و شواهد بدین گونه است:
گردانیدن
این فعل که صورت متعدی گشتن و (گردیدن) است با اسم و صفت ترکیب میشود. حاصل ترکیب همیشه متعدی است و درست معادل با همکرد کردن است، وقتی که کردن متعدی بسازد.
به انشاء این بیتِ خوش آمد، خاطر مرا مشتعل گردانید. (۱/۳۲)
آمدن: زنی بود هنبوی نام، روزی قرعهی قضای بد بر پسر و شوهر و برادر او آمد. (۸/۵۰)
رفتن: به خِطبت و رغبت تو تنازع و تزاحم میرود. (۵/۳۹۵)
افتادن: ایشان را در باغ ملاقاتی افتادی. (۵/۳۵۳)
یافتن: ملک هر هفته میدید که برگ و بارِ آن درخت میریخت و افسردگی و پژمردگی بدو راه مییافت. (۱۲/۳۰۴)
فرمودن: نخست در معنی اصلی که امر کردن است، به کار میرفته، پس در مقام ادب و احترام هنگام خطاب یا نقل قول از بزرگان درست معادل کردن به کار رفته است. با اسم و صفت ترکیب میشود و حاصل آن گاهی لازم و گاهی متعدی است.
چه مجرم را به گناه عقوبت نفرمودن، چنان باشد که بیگناه را معاقب داشتن. (۴/۵۵)
آوردن: پس شبی قضا بر جانِ او شبیخون آورد. (۳/۲۹۱)
همکرد آوردن هم با اسم و هم با صفت ترکیب میشود. در ترکیب با اسم به حسب معنی گاهی لازم و گاهی متعدی است.
یادآوری: این همکرد بیشتر با اسم همراه است.
نمودن: پس شبی قضا بر جانِ او شبیخون آورد. (۳/۲۹۱)
معنی اصلی نمودن در فارسی نشان دادن، نمایش دادن، اظهار کردن و مانند اینهاست. اما گاهی با اسم یا صفت فعل مرکب میسازد که هیچ یک از این معانی به طور صریح از آن اراده نمیشود. یعنی همکرد نمودن در ترکیب درست معادل کردن است و در همهی موارد جانشین آن میتواند شد. استعمال همکرد نمودن به جای کردن در آثار اول فارسی دری (یعنی از آغاز تا نخستین سالهای قرن هفتم) کمتر است و سپس چون فعلهای مرکب با کردن فراوان
میشود نویسندگان برای پرهیز از تکرار کلمه بیشتر همکرد نمودن را به جای کردن میآورند، تا آنجا که در نثر معاصر فارسی نمودن در همهی موارد میتواند جانشین کردن باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لاجرم تقدیم نزلی که لایق پادشاهان باشد، نکرد و به خدمتی که شاهان را واجب آید، قیام ننمود. (۴/۶۰)
گرفتن: چون گوهر نیابند، خسرو خشم گیرد و مرا به جهل منسوب کند. (۸/۳۱۸)
گرفتن بیشتر با اسم معنی ترکیب میشود و از حیث معنی در این حال معادل صفتی است که با شدن به کار برود.
فعل مرکبی که با گرفتن به کار میرود همیشه لازم است. گاهی همان کلمه با همکرد دادن صورت متعدی آن فعل را میسازد.
ساختن
همکرد ساختن تنها با صفت فعل مرکب میسازد. حاصل این ترکیب درست معادل ترکیب صفت با همکرد کردن است.
مرده ساختن: شگال خود را مرده ساخت، چنانکه باغبانش به مرودکی برداشت و از باغ بیرون انداخت. (۱۱/۸۱)
او را آن جا فرود آوردند و چندان نثار از درم و دینار بساختند که آستین و دامن روزگار پر شد. (۱/۱۱۰)
دو روز غایب شد ودر خانه توقّف ساخت. (۳/۱۵۷)
شنیدم که وقتی با کریمه ای تزویج ساخت و به عرس و ولیمه چنانکه رسمت،مشغول شد و هر چه از آیین ضیافت در بایست،جمله بساخت. (۷/۴۳۸)
در موارد دیگر از فعل ساختن معنی فراهم کردن، ترتیب دادن، تبدیل کردن بر میآید آن را جزء ترکیبی و جمع آن را با اسم از قبیل فعل مرکب نباید شمرد.
شاه اردشیر با دانای مهران به خلوتی ساخت (۶/۱۸۷)
خبایای اسرار آن به نظر استبصار تمام بدیدم و طلسم ترکیب آن از هم فروگشادم و از حاصل همه ملخّصی ساختم. (۲/۲۲)
دادن: سندبادنامه که باد قبولش نامیهی رغبات را در طبایع تحریک دادست و برخواندن آن تحریض کرده و طایفهی آن را مستحسن داشته. (۳/۹)
دادن تنها با اسم معنی فعل مرکب میسازد. از همکرد دادن با اسم ذات فعل حاصل نمیشود، یعنی عبارتهایی مانند خلعت دادن، نان دادن، کتاب دادن فعل مرکب شمرده نمیشوند.
زدن: آنجا که آفتاب تیغ زند، سفال شعلهی چراغ سر تیزی نکند. (۵/۵۸)
این همکرد تنها با اسم ترکیب میشود، و طبعاً مانند موارد دیگر در صورتی فعل میسازد که معنی اصلی کلمه، معنی ضرب در آن نباشد. فعل مرکب با زدن غالباً لازم است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]




۲-۲-۴- کاربرد ماضی استمراری به جای ماضی مطلق در مرزباننامه
آخر پای افزار بپوشید و راه برگرفت و چندین شبانه روز میرفت[رفت] تا آن گاه که به کنار شهری رسید. (۱۲/۱۰۵)
۲-۲-۵- کاربرد مضارع به جای ماضی در مرزباننامه
هرگاه بخواهیم از گذشته تعریف کنیم به جای ماضی میتوانیم از مضارع استفاده کنیم که این شیوه در مرزباننامه نیز به چشم میخورد.
مرا شبان به نزدیک تو فرستاد و میگوید[گفت]که امروز از تو به ما هیچ رنجی نرسید. (۳/۷۰)
اگر او را به اقامت این خدمت بنشاند، زیانی دارد[زیانی داشته باشد] و چهره عصمت او چشم زده هیچ وصمتی گردد. (۴/۶۳)
باید که زبان به بد گفتن و خشونت و فحش تَعوّد نفرمائی که عیسی را علیه السلام، میآید [نقل شده است]، که وقتی به سگی عقور دیوانه باز افتاد. (۵/۳۷۴)
بدانید که آن غلام که در کشتی نشست، آن کودک جنین است که از مبدأ تکوینِ نطفه به تلوین حالات نه ماه در اطوارِ خلقت میگردد و چنانکه قرآن خبر میدهد [داده است]. (۴/۱۲۰)
آنچه میگویی[گفتی] همهی خلاصهی خرد و مایهی دانش و حاصل تجربه ایام است. (۳/۶۵۵)
ور عشق تو نیستی[نبودی]، من اینجا کیمی؟ (۶/۵۶۲)
۲-۲-۶- کاربرد فعل خبری به جای التزامی در مرزباننامه
اگر این کفایت مینمایی[بنمایی] و کلفتی نیست [نباشد]، بسم الله. (۵/۸۴)
او را سر در بیابان دهند تا بهایم صفت سرگشته و هایم میگردد[بگردد] و در قلق و اضطراب سر و پای میزند[بزند]. (۷/۱۱۲)
۲-۲-۷- کاربرد فعل مضارع التزامی به جای مضارع اخباری در مرزباننامه
این پایمال حوادث را سرگذشت احوالی است که سمع دوستان طاقت شنیدن آن ندارد بلکه اگر بردل سنگین دشمنان خوانم، چون موم نرم گردد[میگردد] و بر من بسوزد[میسوزد].
من نیز بر وفقِ احکام شرع گوش فرا حلقهی انقیاد او دارم و با مراد او بسازم [میسازم]. (۴/۱۵۳)
یادآوری: این گونه افعال در مرزبان نامه کاربرد فراوانی دارد. با توجه به بررسی همین مثالها آمار افعال گوناگونی که زمان تقویمی و دستوری آنها با هم برابر نیست. چنین میباشد: کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع التزامی حدود ۵۹%، ماضی مطلق به جای مضارع اخباری ۳%، ماضی استمراری به جای مضارع التزامی ۵/۵%، ماضی استمراری به جای ماضی مطلق ۳%، مضارع به جای ماضی ۵/۱۳%، فعل خبری به جای التزامی۸%، و مضارع التزامی به جای مضارع اخباری۸% میباشد.
۲-۳- فعلهای ناگذر یک شخصه (مرکب ضمیری) و فعلهای غیر شخصی در مرزباننامه
در این فصل از پایان نامه به طرح چگونگی کاربرد افعال ناگذر یک شخصه و افعال غیر شخصی میپردازیم.
۲-۳-۱- کاربرد فعلهای ناگذر یک شخصه در مرزباننامه
در متون گذشته و حال گاهی افعالی به کار رفتهاند که همیشه به صیغهی سوم شخص مفرد بودهاند و شخص این گونه افعال را ضمیری که با کلمات قبل از فعل همراه است مشخص
میسازد. فرشیدورد (۱۳۷۳: ۷۳) این گونه افعال را مرکب ضمیری مینامد. در مورد چنین افعالی نظر انوری و گیوی چنین است: «مراد از اصطلاح فعلهای ناگذر یک شخصه، فعلهایی است که به صورت ناگذر (لازم) و فقط با ساخت سوم شخص مفرد به کار میروند و به جای شناسه، ضمیر پیوسته مفعولی و اضافی، شخص فعل را نشان میدهد. این قبیل فعلها، اغلب با
فعلهای سادهی آمدن، بودن (استن)، شدن، گرفتن، بردن، زدن و دادن ساخته میشوند.» (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۲۹)
در مرزبان نامه نیز گاهی این شیوه به چشم میخورد. از جمله:
در راه نیک مردی پیش آمد، چشمش بر آن آهوی خوش چشم کشیده گردن افتاد. (۳/۱۲۸)
پسر بیچاره بَحَولِ چشم و خَبَل عقل مبتلی بود، برفت، چون چشمش بر شیشه آمد، عکس آن در آیینه کژنمای بصرش دو حجم نمود. (۳/۲۲۸)
اما از شرم روی مهمان عرقش بر پیشانی آمد. (۵/۲۲۸)
روزی ماری اژدها پیکر از آنجا گذر بر خانهی موش کرد، چشمش بر آن آرام جای افتاد. (۶/۲۳۵)
چون آن جا رسید، چشمش بر کوهی افتاد. (۳/۷۰۸)
یادآوری: این گونه افعال در مرزباننامه فقط با فعل افتادن و آمدن همراهند و ضمیرشان سوم شخص مفرد است و تقریباً این نوع کارکرد در مرزباننامه از یک نمونهاند و کاربردش بسیار اندک است.
۲-۳-۲- کاربرد فعلهای غیر شخصی در مرزباننامه
در مرزباننامه گونهای از افعال به کار رفته که همهی صیغههای ششگانهاش صرف نمیشود و موارد استعمال آنها چنان است که بر شخص معینی نسبت داده نمیشود. این گونه افعال به صیغهی مصدر کوتاه (مرخم) نیز بسیار رایج است. از جمله: بایستن، شایستن، توانستن و….، فرشیدورد در تعریف این دسته از افعال چنین آورده است: «فعلهای بیضمیر: بعضی افعال ضمیر فاعلی ندارند و ضمیری در آنها مستتر است که علاوه بر آنها که دیدیم عبارتنداز: میتوان و بتوان و نتوان و نمیتوان که افعال بیشخصند.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۷۴)
افعال غیر شخصی به کار رفته در مرزباننامه حدود ۴% میباشد که با فعلهای شبه کمکی توانستن، بایستن و شایستن ساخته شدهاند. فعل کمکی توانستن با کارکرد ۵۸% بیشترین کاربرد و بایستن ۳۸% و شایستن با کارکرد ۴% کمترین کاربرد را دارد.
اهل این ولایت زمان انقیاد خویش به دست فرمان من چرا دادند و دست استیلا و استعلاء من بر مملکتی که به شمشیر آبدار و سنان آتش بار و لشکرهای جرار طرفی از آن نتوان گشود، چگونه گشادند. (۲/۱۱۲)
بدانکه از معظمات وقایع جز به رنج و مثابرت ذّل و مکابرت با گردش ایام بیرون نتوان آمد. (۲/۱۱۴)
لیکن میخ مؤالفت و مؤانست یک ساله که در آن موطن به دامن او فرو برده بودند، دشوار توانست بر آوردن. (۲/۱۱۹)
اگرچه من به رسن اعتماد و اعتصام تو از چاه برآمدم، آدمی را به رسن دیو فرا چاه نباید رفتن، آنچه حقیقت حال است، صریح میباید گفت. (۶/۱۵۵)
اسراف در بذل مال که او به حقیقت بندگان خدای را نگهبان اموال است و تصرف در مال خود به اندازه شاید کرد فخاصّهً در مال دیگران. (۳/۴۷)
میباید دانست که پادشاه را دشمن دو گونه بود یکی ضعیف نهانی دوم قوّی آشکارا.(۲/۷۴)
آنچه به شمشیر نتوان برید، عقدهی خویشی است. (۳/۵۰)
۲-۴- کاربرد وجه افعال در مرزباننامه
فعل با توجه به اینکه وقوع آن به صورت مسلّم و قطعی مطرح شود یا اینکه به صورت نامسلّم یا احتمال، آرزو و الزام مطرح شود، دارای صورت و وجه خاصی است. در این مورد فرشیدورد چنین میفرمایند:
«وجه فعل، صورت یا جنبهای از آن است که بر اِخبار و احتمال و امر و آرزو و تمنّی و تأکید و امید (ترجّی) و بعضی امور دیگر دلالت میکند.
امروزه پنج یا شش وجه برای فعل داریم؛ سه یا چهار وجه متصرّف و اصلی و دو وجه غیر متصرّف. وجه متصرّف عبارتنداز: ۱- وجه اخباری، ۲- وجه التزامی، ۳- وجه امری، ۴- وجه تأکیدی. دو وجه غیر متصرّف عبارتنداز: وجه مصدری و وجه وصفی.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۷۷)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در این فصل از پایان نامه به بررسی وجه اخباری، التزامی، امری، تأکیدی، مصدری، وصفی، و شرطی افعال میپرداریم.
بررسی وجوه افعال در صفحات ۶ تا ۸ هر باب مرزباننامه بیانگر این است؛ وجه اخباری حدود ۵/۵۶%، وجه التزامی ۵/۳۵% ، وجه امری ۲%، وجه وصفی ۱%، وجه مصدری ۴% و وجه تأکیدی ۱% در مرزباننامه به کار رفتهاند. تعریف انواع وجه به جز وجه شرطی بر اساس نظر فرشیدورد (ص:۲۹۵-۲۹۷) ارائه میگردد. شواهد از این گونهاند:
۲-۴-۱- کاربرد وجه اخباری در مرزباننامه
وجه اخباری آن است که واقع شدن یا واقع نشدن فعل را با قطعیت و یقین بیان کند و اسناد در آن قابل صدق و کذب باشد. «می» را امروز میتوان از نشانه های لفظی وجه اخباری گرفت، اما همه فعلهای وجه اخباری این پیشوند را ندارند، مانند: رفت و رفته است.
زواهر علوی را با جواهر سفلی در یک رشته ترتیب وجود او کشید. (۳/۴)
آنگه کتاب مرزبان نامه که از زبان حیوانات عُجم وضع کردهاند. (۱/۲۰)
مرا سینهی امل از شرح این سخن منشرح شد. (۶/۲۱)
سورت خمار واقعه را به کاس استیناس ایشان تسکینی میدادم. (۶/۳۰)
بر خیل فصحا زمانه و در آن میدان که او سه طفل بنان را بر نیپاره سوار کردی. (۴/۱۶)
زوایای آن همه بگردیدم و خبایای اسرار آن به نظر استبصار تمام بدیدم. (۱/۲۲)
و به ورود نتایج فکر او که وقتی به اصفهان به خدمت صدر سعید الدین خجندی فرستاده بود. (۲/۱۲)
دانای آشکار و نهان داند. (۶/۲۳)
جمال این سخن را نصّ کلام ازلی از منصّه صدق جلوه گری میکند. (۴/۴۷)
بر در پادشاهی خواهیم زد. (۱/۱۰۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم