اعقاب متغلبان قوی حال به خنجر عقوبت بریده میدارد[می برد]. (۶/۷۲۸)
۴-۳-۳-۲- ساختن مصدر مرکب از اسم فاعل
اسم فاعل آن است که بن ماضی فعل لازم با «ه» همراه گردد. مانند: ماند که بن ماضی فعل لازم است وقتی با «ه» همراه میشود مانده میسازد و اسم فاعل نامیده میشود. در مرزبان نامه نیز برای ساختن مصدر مرکب از اسم فاعل استفاده شده است. از جمله:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گسسته کردن= گسستن
اگر تو روی از موافقت او بگردانی و سلک آن الفت و مزاوجت گسسته کنی[بگسلی]، تراجفتی پیوندم (۷/۱۵۳)
یادآوری:گسستن از افعال دو وجهی است و بن ماضی آن با «ه» هم اسم فاعل و هم اسم مفعول است.
مانده کردن= ماندن
نمیدانند که مردم هنگام مداجات چون به مهاجات یکدیگر را بنکوهند، به سگ ماننده کنند[مانند]. (۶/۴۲۳)
یادآوری: در مرزباننامه از این نمونه ها فقط همین موارد را یافته شد.
۴-۳-۳-۳- ساختن مصدر مرکب از بن مضارع با پسوند«ه» اسم ساز
گاهی بن مضارع با «ه» جمع میشود و اسم میسازد. در مرزباننامه از این گونه اسمها در ساختن مصر مرکب استفاده شده است. شواهد چنین است:
بوسه دادن= بوسیدن
بر عادت عتاب زدگان عتبهی خدمت را به لب استکانت بوسه داد[بوسید]. (۵/۳۴۰)
خنده آمدن = خندیدن
و دادمه را خنده ناگهان بیامد[خندید]. (۴/۲۸۲)
خنده زدن= خندیدن
حمد و ثنایی که روایح ذکر آن چون ثنایای صبح بر نکهت دهان گل خنده زند[بخندند]. (۲/۳)
اندیشه کردن= اندیشیدن
اندیشه کرد[اندیشد] که مگر در خیال شاه بگذرد که او نیز در مشرعِ مخالفت برادران خوضی میپیوندد. (۳/۴۰)
در مرزباننامه با توجه به بررسی شاهد مثالها برای ساختن مصدر مرکب به جای بسیط حدود ۵/۷۱% از اسم مفعول، ۱۹% از اسمی که از بن مضارع با «ه» ساخته شده و ۵/۹% از اسم فاعل استفاده شده است.
دستور پنج استاد (ص: ۱۱۶-۱۱۵) در مورد اسم فاعل و اسم مفعول شیوهی دیگری ارائه داده است. بدین گونه: صفت فاعلی را به اصطلاح اسم فاعل نامند و مانند مضارع از فعل امر یا
ریشهی فعل ساخته میشود به طوری که آخر ریشهی فعل «-َنده» درآورند.
اسم مفعول را صفت مفعولی نیز میگویند و از سوم شخص مفرد ماضی ساخته میشود به این طریق که حرف «ه» غیر ملفوظ به آخر ماضی میافزایند. مانند: کشت و کشته
۴-۴- اسم مصدر و حاصل مصدر در مرزباننامه
از آن جا که اسم مصدر از ریشهی فعل ساخته میشود و حاصل مصدر نیز معنی مصدرگونه دارد این مبحث نیز در این پایان نامه افزوده گردید. دستورنویسان محترم در باب اسم مصدر و حاصل مصدر سخنان فراوان و متفاوتی بیان کرده ولی نظر واحدی ارائه ندادهاند که راه گشای خواننده باشد. معین در مورد اسم مصدر و حاصل مصدر چنین میفرمایند: «از اقوال مختلف بر میآید که نویسندگان فاضل دستور اخیر[پنج استاد] اسم مصدر و حاصل مصدر را دو مبحث جداگانه دانند: مصادر شینی و هایی را «اسم مصدر» و مصادر مختوم به «آر» را حاصل مصدر» نامیدهاند، و در این دو مبحث از «یاء مصدری» بحث نکردهاند، اما در موضع دیگر در انواع «ی» آورند: یاء مصدری: دوستی، دشمنی، بستگی، خوبی و بدی.» (معین، ۲۵۳۶: ۷)
اما شریعت در مورد اسم مصدر و حاصل مصدر چنین مینویسد: «اسم مصدر یا حاصل مصدر، کلمهای است به جز مصدر و ریشهی فعل اما معنی مصدر میدهد. بعضی از دستورنویسان بین اسم مصدر و حاصل مصدر تفاوتی قائل شدهاند. به این ترتیب که گویند اسم مصدر از بن ماضی یا بن مضارع ساخته میشود (یعنی مشتق است)، در صورتیکه حاصل مصدر ریشهی فعلی ندارد. بنابراین دانش، خنده و گفتار را اسم مصدر و نیکی را حاصل مصدر گویند.» (شریعت، ۱۳۶۴: ۲۲۸ )
۴-۴-۱- انواع اسم مصدر در مرزباننامه
اسم مصدر، اسمی است که از فعل مشتق شده است و بر معنی مصدر گونه دلالت میکند. مانند: دانش، خنده، کردار، کشتار.
۴-۴-۱-۱- اسم مصدر مختوم به «ش» در مرزباننامه
اسم مصدر شینی در مرزباننامه فراوان به کار رفته است، در اینجا برخی از آنها را که از جهتی در خور توجه باشد، نقل میکنیم.
۴-۴-۱-۱-۱- اسم مصدر شینی از کلمههای مفرد (به قیاس امروز) در مرزباننامه
خراشش: ریش و مجروح کردن و خراشیدن
اسب از خراشش چنگال او بطپید و مرد را بر زمین زد. (۷/۵۰۰)
سگالش: اندیشه بد
لیکن به هیچ وجه دست از سگالش بازداشتن و بند تعطیل و تسویف بر دست و پای قدرت و ارادت نهادن، صواب نیست. (۵/۲۱۹)
شورش: آشفتگی و هیجان
و در آن حالت که شورش فترات عراق بدان زخمهی ناساز، که از پردهی چرخ سفله نواز بیرون آورد.
یادآوری: همین سه مورد را یافته شد.
۴-۴-۱-۱-۲- اسم مصدر با ریشهی فعل در مرزباننامه (که منطبق با دوم شخص مفرد امر حاضر است)
در مرزباننامه ۷۵% از اسم مصدرها با این شیوه و ۲۵% مابقی به شیوه های دیگر به کار
رفتهاند.
دانش
آنچه میخواهد که ترا نصیحتی کند، مرتبهی خویش در دانش ورای مرتبهی تو مینهد. (۷/۴۲)
کوشش و جوشش
به مجرد کوشش و طلبیدن و جوشش و طپیدن دست ادراک به دامن دولت تواند رسانید. (۵/۵۶)
خورش
مار از سوراخ برآمدی و گستاخ پیش او بر خاک میغلطیدی و لُقاطات خورش او را از زمین بر میچیدی. (۴/۱۰۲)
گردش
و بدان که از معظمات وقایع و مثابرات ذلّ و مکابرت با گردش ایام بیرون نتوان آمد. (۱/۱۱۴)
آمیزش
دیوان که اکنون روی در پردهی تواری کشیدند و از دیدهای ظاهر بین محجوب گشته، آشکار میگردیدند و با آدمیان از راه مخالطت و آمیزش در میپیوستند. (۴/۲۱۳)
آسایش
مار از سوراخ در باغ آمد و زیر گلبنی که هر وقت آنجا آسایش دادی، پشت بر آفتاب کرد. (۱/۲۴۳)
آویزش
آویزش هر ذوقی و آمیزش هر طبعی با هر یک به نوعی دیگر خاصّ افتاده. (۲/۷۴۴)
سرزنش
این فسانه از بهر آن گفتم تا مرا در خلاب این مخافت و مخلب این آفت نگذاری و بیش ازین توبیخ و سرزنش رواندازی. (۹/۲۹۸)
۴-۴-۱-۲- اسم مصدر با افزودن «ار» بر ریشهی فعل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...