در رسالهی اوگمدئچا کارهای تهمورث نوشته شده است. در زامیشت اوستا آمده است: تهمورث زیناوند فرّهای را به دست آورد که بوسیله آن توانست بر همهی دیوها و مردمان و جادوگران و پریها مسلط شود. در دینکرد آمده: تهمورث با آن فرّه بر دیو و مردم بد، و جادوگر و پری غلبه کرد و بتپرستی را منع کرد و پرستش خداوند را رواج داد و سی سال سوار بر اهریمن بود. در رسالهی ماه فروردین روز خرداد و اَوگمدَیچا و یادگار جاماسبی هم این داستان آمده است.
در اوستا و متون پهلوی درباره نجات یافتن تهمورث از دست اهریمن چیزی نوشته نشده است. در “داراب هرمزدیار” این داستان آمده است. در “آثارالباقیه” این داستان آمده است ولی به کیومرث نسبت داده شده، همچنین در تاریخ طبری و التاریخ مقدسی. در “روایت مرغنی” نوشته شده است این داستان در ایرانیان مشهور بوده و در کتابها و کاخها تهمورث را سوار بر اهرمن نقاشی میکردند. در ترجمهی سنسکریت اَوگمدَیچا و غررالسیرو البدء این داستان کنایه از تسلط تهمورث بر اهرمن نوشتهاند. طبری، مرغنی، ابن بلخی و فردوسی خط و نوشتن را به تهمورث نسبت داده اند.
فره به سوی تهمورث آمد. به وسیلهی آن دیو و مردم بد و جادوگر و پری را شکست دهد و بتپرستی را برافکند و پرستش خداوند را رواج دهد و اهریمن سی سال اسب او شد.
در اوستا زیاد از تهمورث نام برده نشده. فره به سوی تهمورث آمد و دیو مردم بد و جادوگر و پری را شکست داد و پرستش دادار را رواج داد و اهریمن سی سال اسب او شد.
“شاهنامه دینداری طهمورث را به ویژه یاد میکند و آن را به وزیر پارسایش به نام «شهرسپ» منسوب میدارد
شاهنامه:
چنان شاه پالوده گشت از بدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
که تا بید از او فره ایزدی
چو بر تیزرو بارگی بر نشست
(همان: ۲۱۲).
نام او را نیرومند هم معنا کردهاند. در متنهای پهلوی آمده است: در زمان پادشاهی تهمورث مردم از خونیرس به کشورهای دیگر رفتند (آموزگار، ۱۳۸۶، ۵۲).
پسر بْد مر او را یکی هوشمند
بیامد به تخت پدر بر نشست
گرانمایه تهمورث دیوبند
به شاهی کمر بر میان بر ببست
(شاهنامه فردوسی، ۲۶).
چنان شاه پالوده گشت از بدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
که تابید از و فره ایزدی
چو بر تیزرو بارگی بر نشست
(همان: ۲۷).
“به گزارش یاقوت حموی (ج۱، ص۴۱۷)، تیرهای از اقوام ایرانی او را نخستین انسان میدانستند. ابن قتیبه (ص۶۵۲) و ثعالبی مرغنی (همان جا) به او سلطنت هزار ساله نسبت داده اند. نسبت دادن فرمانروایی هزار ساله به طهمورث ظاهراً حاکی از پایگاه بسیار مهم او در پارهای از روایات کهنتر است؛ به ویژه نام او، در کتاب شاهان مندایی، موسوم به “سدراربّا” (sidr¦ Rabb¦) به صورت “زاردانایاطا طاهموَرها” (Zadanayata T¦hmªr¦t) بلافاصله بعد از نام کیومرث، آمده و مدت شهریاریاش ششصد سال ذکر شده است (نک. کریستنسن، ج۱، ص ۲۳۷-۲۳۸؛ مینورسکی، جVII، ص ۶۱۶، یارشاطر، ج۳، ص ۵۳۲) (فردوسی وشاهنامه سرایی،۱۳۹۰: ۳۲۵-۳۲۶). طهمورث نیز مانند هوشنگ معادلی در اساطیر هندی ندارد، اما ذکر اخبار روایاتش، در یشتهای اوستا، قدمت اسطورهی او را نشان میدهد. نام این پادشاه در متنهای اوستایی (یشت ۱۵، بند ۱۱؛ یشت ۱۹، بند ۲۸) به صورت Urupi- آمده است. در متنهای دوران اسلامی، طهمورث ملقب به “زیناوند” (پهلوی z§n¦wand)، “زینآوند” است که در برخی از متون به صورت مصحف “زیباوند” (حمزه اصفهانی، ص۳۱؛ ابوریحان بیرونی، ص۱۰۳) و “ریناوند” (مجملالتواریخ و القصص، ص ۲۴، حاشیهی ۳ و “دیناوند” (همان،ص ۴۱۷) ضبط شده است. مؤلفان این دسته از متون، بر مبنای نوعی فقهاللّغهی عامیانه، لقب اخیر را ظاهراً با لفظ “زین” به معنی “افزار جنگ” ربط داده و زیناوند را “تمام سلاح”، (ابن بلخی، ص ۲۸)، “تمام زینافزار” (بلعمی، ص۱۲۶) و “مرد با سلاح تمام” (حمزه اصفهانی، همان جا؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۲۴) و “سلاح پوشیده” (خوارزمی، ص۹۹) معنی کردند. لقب زیناوند در شاهنامه فردوسی نیامده است، مینورکسی (همان جا) تصور میکند که فردوسی، به گزارش روایت مربوط به زین نهادن طهمورث بر اهریمن و به کار گرفتن آن پتیارهی آفرینش به سان بارگی، تلویحاً به این صفت اشاره کرده است. لقبی که در شاهنامه فردوسی (همان، ج۱، ص۳۵، بیت۱) و برخی دیگر از منابع (ابن بلخی، ص ۱۰؛ مجملالتواریخ و القصص، همان جا، نوروزنامه، ص۸) برای طهمورث آمده “دیوبند” است که ظاهراً این لقب نیز تصحیفی از “زیناوند” است (نک. کریستنسن، ج۱، ص ۲۴۷؛ بهار، ص۲۴، حاشیه۳)؛ میتوان احتمال داد که این لقب در ادوار بعدی به سبب غلبه او بر اهریمن و توفیق او در مقهور ساختن دیوان به او داده شده است (نک. مینورسکی، جVII، ص ۶۱۷؛ پورداوود، ج۲، ص۱۳۹-۱۴۰؛ صفا، ص۴۲۰، قس: ابریشمی، ص۲۰۳-۲۰۴ که میکوشد تا بین جزء اول ترکیب “دیوبند” و واژهی dipi- به معنی “خط و نوشته” در کتیبههای فارسی باستان رابطهی ریشهشناختی بیابد و “دیوبند” را صورت دیگری از “دیپیوند” به معنی “صاحب خط و دبیری”، بداند) در متنهای موجود اوستایی اطلاعاتی دربارهی تبارنامهی طهمورث دیده نمیشود. مطابق گزارشی که در بندهش (دستنویس TD2، ص۲۲۸، ستون V) آمده، “تهمورث پسر ویونگهان، پسر ینگهت (در متن با املای پازند به صورت iia¥hat) پسر هوشنگ است. این نسبنامه با جزئی اختلاف تقریباً در همهی منابع دوران اسلامی، به استثنای فردوسی که طهمورث را پسر هوشنگ میداند، ذکر شده است. اطلاعات حاصل از یشتها (یشت۱۵، بند ۱۱-۱۳؛ یشت ۱۹، بند ۲۷-۲۹) در مورد طهمورث حاکی از ارتباط این شهریار با هوشنگ است، چه هردو قهرمان بر دیوان و مردمان فرمانروایی میکنند و هردو مأموریت یکسانی دارند و آن غلبه بر دیوان و به خدمت درآوردن آنان است. از سوی دیگر هوشنگ و تهمورث، در فهرست قهرمانان افسانهای، میان کیومرث که در اصل غول آغازین پیش از خلقت بوده و نمونهی نوع انسان شده و جم که نمونهی اولیه نوع انسان در میان اقوام هند و ایرانی بوده، جای گرفتهاند. از این موضوع کریستنسن (ج۱، ص۱۶۷) نتیجه گرفته است که “هوشنگ و طهمورث در اصل نمونههای نخستین انسان و نخستین شاه بودهاند که بعد از جدایی هندیان و ایرانیان در دنیای افسانهای ایرانیان وارد شده و جم را از نخستین پایگاه خود بیرون رانده و خود آنان نیز در دورهی جدیدتری جای خویش را به کیومرث داده اند”. در آثارالباقیهی ابوریحان بیرونی (ص۹۹) مشابه همین داستان آمده: لیکن به کیومرث نسبت داده شده است. فردوسی خط و کتابت را جزو دانشهای دیوان به شمار آورده و گفته است که چون طهمورث بر دیوان متمرّد چیره شد و آنان را مقهور ساخت، دیوان از شاه خواستند تا جانشان را بر آنان ببخشاید و در عوض آنان هنر خط و کتابت را به او بیاموزند. با اینکه فردوسی از تعلیم نزدیک سی خط به طهمورث سخن میگوید، اما فقط از شش خط رومی، تازی، فارسی، سغدی، چینی و پهلوی یاد میکند. مجملالتواریخ و القصص (ص۳۹) نیز، در ذکر پادشاهی طهمورث آورده است که “دیوان را مسخّر کرد و در عمارت بیافزود… و اول نوشتن و خواندن در عهد او بود؛ دیوان تعلیم کردند”. در منابع دوران اسلامی، بنای برخی از شهرها را به طهمورث منتسب کردهاند. بر اساس روایت طبری (ج۱، ص ۱۱۷، قس: ابن بلخی، ص ۶۳-۱۴۲) شاپور فارس را طهمورث بنیاد کرد و در آنجا مستقر شد (قس: مسعودی، مروج الذّهب، همان جا)؛ ثعالبی مرغنی (ص۹) میگوید که غالب بلاد فارس را طهمورث بنیان کرد (قس: ابن بلخی، ص۱۴۵ که، مطابق گزارش او، کازرون نیز از جمله شهرهایی است که طهمورث ساخته است.). در منابع دوران اسلامی، علاوه بر اختراع خط و فن نویسندگی، احداث بناها و بنیان نهادن شهرها، فهرستی از کارهای مدنی دیگر برشمرده شده که مبدع آنها طهمورث بوده است. به روایت فردوسی (به کوشش خالقی مطلق، ج۱، ص۳۵-۳۶، بیت ۸-۱۷)، به راهنمایی او مردم موی و پشم میش و برّه را بریدند و به رشتن آنها روی نهادند و به کوشش از آن جامه و گستردنی ساختند. ابداع طنبور، استحصال ابریشم و انگبین از دیگر مواردی است که، به روایت گردیزی (ص۶۶، قس نوروزنامه، همان جا)، در عهد طهمورث به دست دیوان اتفاق افتاده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
طهمورث زیناوندیعنی مرد با سلاح تمام (۳۰، پیامبران)، (۲۴، مجمل) در شاهنامه کینامور خوانده شده است (۳۸، شاهنامه (۱)). طهمورث یکی از اعقاب هوشنگ بود (۴، ثعالبی). طهمورث پسر ایونگهان پسر انکهد پسر اسکهد پسر اوشهنگ (۱۱۴، طبری (۱)). از حسن صورت و علوّ طبع که ایرانیان آن را فرّ ایزدی گویند، به جدّ خود کیومرث شباهت تمام داشت. او پاکی فرشتگان و ابهت ملکوت را با هم داشت (۴، ثعالبی). در شاهنامه در وصف منوچهر آمده است که او چون طهمورث بلند قامت همچون زاد سرو بود (۱۱۶، شاهنامه (۱)). راه و رسم مسلک و آیین تهمورثی شهره بود و اخلاف او آنرا دنبال میکردند (۱۰۵، شاهنامه (۸)). او مردم را به راه یزدان خواند (۳۷، شاهنامه (۱)). اول نبشتن و خواندن در عهد او بود و دیوان تعلیم کردند (۳۹، مجمل). گفتهاند اول کس که خط پهلوی را به کار برد طهمورث بود (۵، ثعالبی). از سگ برای نگهداری حیوانات اهلی استفاده کرد (۴، ثعالبی)، (۱۴، اخبار). در زمان طهمورث بتپرستی رواج داشت (۱۴، اخبار). طهمورث اول کسی است که روزه گرفتن بر پای داشت (۳۱، پیامبران)، (۱۴، اخبار)، (۲۹، فارس). بیشاپور از شهرهای فارس به دست طهمورث ساخته شد و به دست اسکندر ویران گردید (۴۷، پیامبران). طهمورث از طبقهی پیشدادیان دادگر و دومین آنهاست (۱۴۶، آثار). طهمورث پادشاهی همهی جهان بگرفت (۱۰، فارس)، (۱۲۹، بلعمی). طهمورث چهل سال پادشاهی کرد (۱۱۴، طبری (۱)). پس از مرگ هوشنگ سیصد سال عالم بدون شاه ماند تا یکی از اعقاب او به نام طهمورث ظهور کرده به سلطنت رسید (۴، ثعالبی)، (۱۲۰، آفرینش (۳)). پس از جنگ با دیوان، طهمورث سی سال دیگر در جهان بماند و سپس از جهان برفت (۳۸، شاهنامه (۱)). طهمورث پیش از آنکه شاه شود، پیوسته در جنگ متمردان و دیوان بود و بدین سبب او را دیوبند گفتندی (۱۰، فارس)” (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۲۱۳؛ تفضلی،۱۳۵۴: ۱۱۸؛ بهار، ۱۳۷۵، ۱۹۰؛ راشدمحصل، ۱۳۸۹: ۲۰۰؛ صدیقیان، ۱۳۸۶: ۵۸).
۸-۲ Ahreman [اهریمن]: آفرینش آغازین بدین صورت بود که هرمزد در نهایت آگاهی قرار داشت و اهریمن در عمق نادانی به سر میبرد و از وجود هرمزد بیخبر بود و به این خاطر که وجودش سراسر رشک بود برای نابودی آفریدگان نیک به جهان یورش آورد و در برابر آفریدههای هرمزد، دیوها آفرید. هرمزد گفت آفریدگان مرا بستای اما او سر باز زد و گفت خواهان نابودی آفریدههای تو هستم. هرمزد بدو گفت که تو قادر به انجام هر کاری نیستی و زمان نُه هزار سال برای ارزار بین هرمزد و اهریمن تعیین شد و هرمزد در همان ابتدا نابودی اهریمن را به وی نشان داد و او وقتی نابودی خود را دید گیج و بی حس شد. سه هزار سال نخست به کام هرمزد سپری شد. سه هزار سال دوم آمیختگی آفریدگان نیک و بد. اهریمن در روز هرمزد از ماه فروردین به گیتی تازش کرد در آن روز باران بر همه زمین میبارید و باد همه جا میوزید و خورشید بر همه جای زمین میتابید. زمانی باید اهریمن نابود شود که در اوج ستمکاری باشد. در زمان پادشاهی اژدهاک و افراسیاب مردم دارای زندگی بهتری بودند. رستاخیز زمانی صورت میگیرد که اهریمن و دیوان نابود شوند و جهان پاک شود. برتری اورمزد بر اهریمن به خاطر آگاهی است که اهریمن ندارد. در دوران پادشاهی گشتاسپ اهریمن و دیوان به تارترین نقطه دوزخ هجوم برند. در دین زردشتی شمال جایی است که اهریمن از آنجا هجوم میآورد و به همین خاطر همه اتفاقات بد از آنجا شروع میشود. اژدهاک پلیدترین نیرویی است که اهریمن برای نابود جهان فرستاده است. طبق متون پهلوی در هزاره دوم اهریمن فرمانروایی را به ضحاک میبخشد. در دین میگویند چهار چیز از بدترین کارهایی است که اهریمن کرده است: نپرداختن مزد کار نیک، عقوبت گناه را انجام ندادن و با این کارها باعث به وجود آمدن آیینهای نادرست بسیار شد و مردم به این خاطر که کار نیک را نمیشناختند به سمت آن آیینی میرفتند که در آن آموزش بیشتر بود. اهریمن و دیوان کسانی که خرد کمتری دارند را بیشتر میدهند. اهریمن به زردشت وعده داده بود که اگر از این دین دست بکشی به تو سلطنت هزارساله میدهم. و زردشت به خاطر بهرهبردن از خرد فراوان فریب او نخورد. و گفت به وسیله ستایش از این دین تو را شکست میدهم. سرانجام اورمزد اهریمن را با همه آفریدههای بدش از آسمان بیرون میکند طوری که دیگر نتواند برگردد. اورمزد در روشنی بود و اهریمن در تاریکی. ارومزد از وجود اهریمن آگاه بود ولی اهریمن در نادانی به سر میبرد. اهریمن در تیرگی و تاریکی فرو میرفت.
“در سرودهای گاهانی تنها یکبار نام اَنگره مَینیو آمده است (اوستا، یسن ۴۵، بند ۲) و آن هنگامی است که سپند مینو به اهریمن اعلام میدارد که آن دو در همه چیز از آغاز با هم مخالف بودهاند. اهریمن و سپندمینو، بر سر تصاحب فرّه، کارزار میکنند و برای نیل به مقصود چالاکترین پیک خود را اعزام میدارند (یشت ۱۹، بند ۴۶ به بعد). اهریمن از زخم گرزمهر در هراس است (یشت ۱۰، بند ۹۷، ۱۳۴). وجود لوحههای اهریمنی خطاب به “اهریمن ایزد” در آیین مهری (مولتون، ص ۳۹۹، حاشیه ۸، بنونیست، همان جا) قرینهی دیگری است که تا حدی مؤید احتمال پرستشهای اهریمن در برخی از کیشهاست که مزدیسنا آنها را به عنوان بدعتهای دینی طرد و محکوم میکند. اهریمن در آیین مانوی نیز جایگاهی مهم دارد. او شهریار قلمرو تاریکی است که بر حسب تصادف به مرز میان بهشت روشنی و جهان تاریکی میرسد. کیهان روشنی چشمانش را خیره میسازد و او به آرزوی تصاحب کیهان به آن حمله میبرد. در اینجا دورهی زرین جدایی نور و ظلمت به سر میرسد و دورهی آمیزش آن دو آغاز میشود. مطابق گزارش برخی از متون پهلوی از جمله دادستان دینیک (فصل ۱۸، بند ۲-۳) اهریمن صورت مادی ندارد. شاید این به قول هینلز (ص ۸۳)، ناشی از این عقیده باشد که جهان مادی آفریدهی خداست و لزوماً باید خوب باشد، چون خوب و بد همزیستی نمیتوانند داشت، پس ممکن نیست اهریمن صورت مادّی داشته باشد، بلکه فقط انگلی در بدن آدمیان و جانوران جای میگیرد و این هستی مادی حقیقی نیست. نخستین بار در شاهنامه، اهریمن در داستان کیومرث ظاهر میشود. او بر کیومرث حسد میبرد و با او میستیزد و سرانجام خزروان پور اهریمن در نبردی سیامک پسر کیومرث را میکشد. فردوسی در دو جا در شاهنامه به جای کلمهی اهریمن، ابلیس به کار میبرد. در زمان پادشاهی کاووس. او دیوان را گرد میآورد و برای نابودی کیکاووس نقشهای میکشد؛ دیوی را نزد کاووس میفرستد و او را به پرواز به آسمانها بر میانگیزد. فردوسی در این داستان در شاهنامه به جای اهریمن کلمهی ابلیس به کار میبرد. در داستان فریدون (همان، ج ۱، ص ۷۹ به بعد) اهریمن مفهومی تجریدی میشود و به صورت مظهر گمراهی و تباهسازی اندیشهی مردمان درمیآید. فردوسی در این داستان از اهریمن به عنوان دیو نام میبرد (ج ۱، ص ۹۷). اهریمن در شاهنامه گاه به صورت جانوران و موجودات عجیب در میآید و گاه به دیو، شب، گراز، گرگ و اسب تشبیه میشود. صفات او در شاهنامه نیرنگ، ظلم، بدکُنشی، بد گوهری، بدنژادی، دورویی، بیرحمی، و هراسانگیزی است”.
اهریمن در تاریکی در اوج نادانی به سر میبرد. هرمزد به اهریمن گفت تو نمیتوانی مرا از بین ببری. هرمزد و اهریمن پیمان بستند تا سه هزار سال پیکار کنند زیرا فقط از این طریق بود که نیروی اهریمن از بین میرفت و پیروزی نهایی از آن هرمزد میشد و اهریمن به سبب نادانی بدان پیمان در داد. اهریمن هیچ زمان چیزی نیکو نیندیشید و انجام ندهد او سر کرده همه دیوها و بدترین دشمن اورمزد است. فقط یکبار نام او در گاهان آمده است.
نوشته شده است که هنگامی که اهریمن حمله میکند پیروزی ایزدان را دید و آرزوی بازگشت کرد اما راه فرار نیافت. اولین نبرد مینوی آسمان با اهریمن کرد.
در اولین روز حمله اهریمن غروب بود و هوا ابری. اولین نبرد زمین انجام داد. در این نبرد همه مخلوقات اورمزد به رنج افتادند. اهریمن در مقابل آفریدههای نیک اورمزد دیوان و خرفستران را آفرید. در اثر لرزشی که به خاطر تازش اهریمن در زمین بوجود آمده بود کوهها رستند.
اهریمن ساکت بود تا اینکه مرد پرهیزگار را دید.او کسی است که اهریمن را از کار بیفکند. اهریمن خاکستری و دروغ گونه و پست خلق شده بود. او تلاش میکند که مخلوقات هرمزد را به سمت خود جلب کدن و در مقابل آفریدههای نیک هرمزد، دیوها را بوجود میآورد. سیارات و خرفستران اهریمنیاند.
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:52:00 ب.ظ ]
|