دانلود منابع تحقیقاتی : منابع پایان نامه کارشناسی ارشد نقد … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
![]() |
مادر آقافرج: الهی قربون خالتو، غبغبتو و اون گرده بازوت برم، از تنهایی بیرون میارمت، واست زن میگیرم، دختر حاجی چطوره؟
آقافرج: بشم دوماد اوسام؟ مبارکه. (۱۱۸۶)
به طور کلی، زنان فیلمنامه زنانی ساده و عادی، اما آراسته به صفات برجسته و پسندیدهای هستند که زینتبخش یک زن خانهدار است. همهی این ویژگیهای ذکرشده هستند که مردان داستان ما را شیفته و پایبند به آنها نگه داشته است.
در این میان، چنان که انتظار میرود، «لیلا»، شاهزادهی ترک، شخصیتی متفاوت با سایر زنان دارد. شخصیت او چنان که نقش او در فیلمنامه ایجاب میکند، شخصیت یک معشوق اسطورهای است. او دارای یک قلب آشنا به عشق است؛ چنان که صدای آواز عاشقانهی «طاهر» را میشناسد و آن آواز چشم دل او را بیدار میکند. او خود در این باره چنین میگوید:
* تا پیش از این آواز، جز شب و تاریکی نبود. روشنی با این آواز آمد که مرا بیدار کرد. مال کیست؟ (۱۱۷۶)
۹- نکتهی دیگر در باب نامهای افراد داستان و علت گزینش آنها توسط نویسنده است. نویسنده بین اسامی و شخصیتها تناسب و ارتباط شایستهای برقرار کرده است که هر یک را به صورت جداگانه بررسی میکنیم:
استاد دلنواز: میان نام استاد تار و سرپرست گروه نوازندگان مهاجر و شخصیت هنری او تناسب زیبایی وجود دارد، زیرا ایهامی ظریف به صفت دلنوازی و دلکشی آوای موسیقی او و کلاً موسیقی دارد. زیبایی این گزینش را وقتی کاملاً درک میکنیم که «طاهرخان بحرنور»، در کارگاه «استاد یوسف ساز ساز»، در وصف ساز جدید ساختهی استاد چنین میگوید:
«طاهرخان: خوشنواترین ساز سال نصیب شیرینترین جوان شد و اما نام ساز امساله «استاد یوسف ساز ساز»، به رسم قدردانی از استاد، «آقا حسین دلنواز»، نام ساز تازه مسمی به «ساز دلنواز» شد. وجه ساز نیز از جانب «عیسیخان» وزیر تقدیم سازنده شد. زین پس دست یار نوپرداز و دامن ساز دلنواز.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۶۱)
طاهرخان بحرنور: نام او با روحیات پاک و عاشق او تناسب کامل دارد. «طاهر» بر پاکی و صفای روح او دلالت میکند و «بحرنور» نیز علاوه بر صفا و روشنی ضمیر، بر عاشقپیشگی او و اینکه عشق همچون نوری در جان او شعله میکشد و او خود را غرقهی دریای بیکران عشق میکند، دلالتی آشکار است.
ناصرخان دیلمان: چنان که که میدانیم، دیلمان مردمانی جنگجو و سلحشور بودند، این نام با روحیات جدی و منظم و خلق و خوی خشن او تناسب دارد. او در توصیف کلاس درس موسیقیاش میگوید:
* «ناصرخان: اینجا میدان مشقه، نه حجره درس و مشق.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۷۰)
فرج: نام او آسانی و گشایش است. این آسانی و سهلگیری در زندگی و رویارویی با مشکلات آن را در شخصیت او میبینیم. علاوه بر این، نام او از نامهایی است که در میان عوام جامعه مرسوم بوده و انتخاب این نام در توضیح بهتر چهره عامیانهی او کاراست.
انتخاب پارهای از نامهای ایرانی در این داستان، با پیشینه اساطیری مشهور، جای تأمل دارد. نویسنده با گزینش نامهایی مانند: «خسرو»، «فرنگیس» و «لیلا»، که از میان داستانهای عاشقانه مشهور ایرانی گلچین شدهاند، علاوه بر خلق فضای عاطفی و عاشقانهی بیشتر در داستان و مواجهه شخصیتها با آن، خواستار اشاره به شباهتهایی میان افراد موسوم به آن اسامی و همچنین شرکای زندگی آنها میباشد. برای مثال گفتگوهای «خسروخان» و همسرش در لحظهی وداع:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
* «همسر خسروخان: این جامهدان فقط رختهارو از این خونه میبره یا همه خاطرههارو؟
خسروخان: دلم گرو برای بردن این چند جامه.
همسر خسروخان: دلباخته رو کی گرو برمیداره؟
خسروخان: صاحب دل، جانم اینجاست، من فقط تنم رو میبرم.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۷۱)
این صحبتها یادآور بیوفایی «خسروپرویز به «شیرین» و رفتن او به نزد «شکر» و باز، برگشتن به نزد «شیرین» است، زیرا عشق واقعی و قلب او نزد «شیرین» بوده است. همچنین این جملات:
«خسروخان: هنوز هم اگه یک کلمه بگی بمون، موندگارم.
همسر خسروخان: بمون، پایبند به عهدمون.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۷۲)
که باز هم دلنگرانی همسر «خسروخان» و تأکید او بر وفادار ماندن به عهد زناشویی، ذهن ما را به ماجرای هوسرانی «خسروپرویز» و خیانت او به «شیرین» متبادر مینماید. همسر او نیز شخصیت «شیرین» وفادار به همسر و عشق را در ذهنها تداعی میکند.
«فرنگیس» هم که معشوقه و همسر محبوب «سیاوش» است، در اینجا به عنوان نام همسر «آقافرج» انتخاب شده است که هم محبوب اوست و «آقافرج» همواره به او وفادار است.
«آقافرج: عروس و عروسک واسه من فرنگیسه و گلچهره و دنبک.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۶۵)
همچنین نام «لیلا» که متعلق به یکی از مشهورترین عرائس شعری است، در این فیلمنامه در شخصیت «شاهزاده خانم ترک» تبلور مییابد. «لیلا»ی فیلمنامه، همچون لیلای مجنون، مظهر عشق و شیدایی است. او نه تنها در مقام معشوق بسیار خواستنی «طاهرخان» قرار میگیرد، بلکه در مقام عاشق و فردی کاملاً آشنا به حدیث عشق نیز خودنمایی میکند.
شخصیتهای داستان، از حیث اهمیت و میزان حضور درفیلمنامه، به نحوه زیر تقسیمبندی میشوند:
-
- شخصیتهای اصلی: گروه نوازندگان ماهر، که به قصد ضبط هنر خود به فرنگ سفر میکنند، شخصیتهای اصلی داستان به شمار میروند.
-
- شخصیتهای فرعی درجه یک: کسانی که در داستان حضور و نقش عمده و جریانسازی دارند. «احمدشاه»، «موسیو ژولی»، «سفیر کبیر»، «میرزا محمود مهندس»، «عیسیخان وزیر» و «نائبالسلطنه» این افرادند.
-
- شخصیتهای فرعی درجه دو: گرچه حضور آنها نسبت به گروه قبلی محدودتر است و حادثهساز نیستند، اما به دلیل مواجهه با شخصیتهای اصلی داستان و اینکه از طریق این افراد، به شناخت بهتر شخصیتهای اصلی پی میبریم، اهمیت دارند. حضور این افراد در زندگی شخصیتهای اصلی، اهمیت ویژه دارد. همسران نوازندگان، مادر «آقافرج»، دایه و «لیلا» جزو این گروه محسوب میشوند.
-
- شخصیتهای فرعی درجه سه: شخصیتهایی که حضور و نقششان نسبت به گروه قبلی بسیار کمرنگتر است و اهمیت آنها تنها در ایجاد شرایطی است که به مدد آن، شخصیتهای اصلی داستان را بهتر میشناسیم. «شاهزاده» و «افندی» را میتوان از جمله این شخصیتها به شمار آورد.
شخصیتهای اصلی
چنان که پیش از این هم ذکر شد، شخصیتهای اصلی داستان «دلشدگان»، هر کدام نماینده یک تیپ شخصیتی هستند و از طرفی دیگر، در خدمت هنر موسیقی و جانبخشی نویسنده به آن هستند. از این رو، در توصیف این شخصیتها تلاش میکنیم هم به ذکر ویژگیهای آنها در حد یک تیپ شخصیتی بپردازیم و هم به خصوصیاتی که به هنر موسیقی و عشق به آن مربوط است، توجه کنیم.
استاد دلنواز
او به عنوان سرپرست و گردآورنده جمع نوازندگان چیرهدست در فیلمنامه حضور دارد. او شخصیتی است که وجوه مختلف شخصیتی او، چه در مقام یک تیپ و چه در مقام شخصیت هنری، در وجود او پیوند خوردهاند؛ به گونهای که نمیتوان این ویژگیها را در مقامهای ذکر شده تفکیک نمود. این عدم توانایی در تفکیک، به دلیل یکی بودن زندگی و هنر این شخصیت است. در واقع، هنر با زندگی روزمره او عجین شده است و حتی بر آن تسلط دارد.
از ویژگیهای مهم شخصیتی او تواضع و فروتنی است. او با وجود استادی و زبردستی در امر موسیقی، به رسم ایمان و ادب یک هنرمند واقعی، همواره از خود تواضع نشان میدهد.
او پس از با خبر شدن از تصمیم دربار درباره اعزام گروه نوازندگان به فرنگ برای ضبط موسیقی و در نظر گرفتن او به عنوان سرپرست گروه، خطاب به «میرزا محمود مهندس» چنین میگوید:
* «استاد دلنواز: شاهزادگان و اعیان، به رسم زمان، برای خود دستهجات موسیقی دارند. چه شده که از آن مطربان عافیتپناه، کسی در نظر نیامد که من پیر چنگی؟»
میرزا محمود مهندس: بانگ این خراب آباد نیز باید از یک دلسوخته باشد، استاد!
استاد دلنواز: دریغ که دیگر خاکسترم.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۵۹-۱۱۶۰)
او فردی محترم است و علاوه بر این، احترام اشخاص را نیز چه در حضور و چه در غیاب افراد حفظ میکند؛ برای مثال، در مهمانی شامی که در منزل خود برای جمع هنرمندان ترتیب داده بود، از «ناصرخان دیلمان» حمایت میکند:
* «خسروخان رهاوی: ولیمه حضرت استاد از کشکول ناصرخان دیلمان رفت.
استاد دلنواز: ایشان حال و حوصله جمع را ندارند، کلاً مهجورند، وگرنه در این سفر با رفیقان همراهند و همدل. میخواستند دعوت مکتوب باشد با ذکر جزئیات، پس از یک هفته تأمل و تعمق نوشتند که میآیند.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۶۱)
همچنین، هنگامی که همرهان از معذوریت «عیسیخان وزیر» از همرهی آنان در سفر مطلع میشوند و هر یک به نوعی دلخوری خود را از این تصمیم وزیر، با جملاتی آمیخته با کنایه و نکوهش بیان میدارند، «استاد دلنواز» به جانبداری از «عیسیخان وزیر» برمیخیزد:
«استاد دلنواز: در این میان مشکلی برای جناب وزیر پیش آمده.
عیسیخان وزیر: اوضاع مملکت نابسامانه، خدمت در این وظیفه لازمتره تا همصحبتی یاران دلشده.
استاد دلنواز: مختصر، ایشان از این سفر معذورند.
خسروخان رهاوی: خطر برملاشدن راز سر به مهر درمیانه.
طاهرخان بحرنور: ما هم که در کابینه وزیر طرب نداریم …
خسروخان رهاوی: نداریم.
میرزا محمود مهندس: این حفظ جبه وزارت نیست، پوشیدن خرقه سالوسه.
طاهرخان بحرنور: اولین مرتبت راه ما تردامنی است و آدم خیس، هراس بارون نداره.
استاد دلنواز: درشتی با محبان دور از مروت است، اگر شاگرد نداشتند، استادی هم نداشتند.» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۱۱۶۱)
فرم در حال بارگذاری ...
|
[سه شنبه 1401-04-14] [ 07:01:00 ب.ظ ]
|


