از آن برای بیان منظورشان بهره برده اند . از نمونه های بارز آن می توان به دیوان متنبی و

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شعرهای تهکم آمیزش در وصف کافوراشاره کرد . ( طه ، ۱۹۹۲م ، ص ۱۴۹ )
کاریکاتوروبه کارگیری آن درادبیات معاصرکه نیمی از بیشتر صفحات مجله ها و روزنامه ها
را اشغال می کند شکلی از سخریه است که در آن نویسنده با استفاده همزمان از کلام و تصویر
منظورخود را بیان می کند ،« ناجی العلی » یکی ازبزرگترین کاریکاتوریستهای معاصر است
که قلمش بسیار تلخ و گزنده است . (همان، ص ۱۵۵ )
زبان سخریه همان لهجه عموم است وترکیبها و اصطلاحهای روزمره میان مردم در آن به کار
برده می شود و لذا فهم آن بسیارآسان است ؛ ازجمله شاعرانی که شعرشان را برپایه بذله گویی
وطنزبنا کرده اند می توان به « احمد مطر» و« احمد فؤاد نجم » که شعرش با صدای « الشیخ
امام » دربیشتر نقاط عربی انتشار یافته است ، اشاره کرد. ( فؤاد نجم ، ۱۹۷۸م، ص۹۸)
عمق حوادث و فاجعه هایی که تا سال ۱۹۴۱م فلسطین اشغالی را در بر گرفت و قراردادهای
ننگینی که میان دولت وقت و اشغالگران صورت گرفت و بی توجهی و سهل انگاری سران
فلسطینی همه و همه ازعواملی است که ابراهیم را خشمگین کرده و او را برآن وا داشته تا
خشمش را با اسلوبی تلخ و نیشدار و ریشخندهایی عبرت آموز بیرون بریزد .
ابراهیم از شکفتن بهار اندوهگین می شود نه به خاطر اینکه محبوبش را از دست داده ، بنابر
عادت همیشگی شاعران ، بلکه غم در درون وی دلیلی است بر فضای حاکم بر سرزمینش و
بدبینی و نفرت از صاحبان دروغین آن ؛ لذا از آمدن بهار خشنود نمی شود و آن را سرزنش
می کند . ( شراره ، ۱۹۶۴م ، ص۲۶ )
لمن الربیع
أ رأیتَ مملکه الربیعِ یُعیدُ رونقها
و یُتوَّجُ الراعی بها ملکاً رعیَّته القطیعُ
الذئبُ یَرهَبُه و یلثمُ کفَّه الحمَلُ الودیعُ
لِمن الربیعُ و طیبُه ؟ وَ هواهُ والزَّهَرُ البدیعُ ؟
فرَحُ الربیعِ لِمَن لهُ أرضٌ ولیس لِمَن یبیعُ ( ابـراهیــم ط. ، ۲۰۰۵م ،
ص۳۴۱)
آیا سرزمینی را دیدی که بهار رونق و طراوت را به آن باز می گرداند ؟
و چوپان در آن سرزمین تاج شاهی بر سر می گذارد، در حالی که گله اش مردم هستند .
گرگ او را می ترساند و گوسفندان سر به راه دستش را می بوسند . …
بهار و بوی خوشش ، هوا و گلهای زیبایش از آن کیست ؟
شادی بهار برای کسی است که سرزمینی دارد نه از آن کسی که وطنش را می فروشد .
غم واندوهی کـه نزدیک است سینـه ابراهیم را بشکافد در قالبی خنده آور به مخاطبش عرضه
می شود تا شاید در ورای آن وی را به فکر فرو برد و از خواب گران بیدار کند :
أنتم المخلصون للوطنیِّه أنتم الحاملون عبء القضیّه !!
أنتم العاملون مِن غیر قول !! بارَکَ اللهُ فی الزنودِ القویّه !!
ما جَحَدنا أفضالَکم ، غیر أنّآ لم تزل فی نفوسِنا أمنیّه :
فی یدینا بقیّه مِن بلادٍ فاستریحوا کَیلا تطیرُ البقیّه ( همان ،
ص ۳۳۹ )
شما پاک نهادان وفادار به میهن و شما مسؤلیت پذیران !!
شما عمل کنندگان بدون سخن !! آفرین باد بر این دستان قوی !!
ما به بزرگواریتان اعتراف و اذعان داریم اما از شما تمنایی هم داریم.
هنوز اندکی زمین در دست باقیست ، پس شمایان استراحت کنید تا مابقی زمین از دست نرود.
اگر قصیده « الشاعرالمعلّم » طوقان را بخوانی درد والم حقیقی را دروجود شاعرحس می کنی
اندوهی که با کلامی شیرین وسرگرم کننده واقعیت وجود اورا بیان می کند، چرا که او شاعری
است که امر تدریس برایش خیلی گران است . ( شراره ، ۱۹۶۴م ، ص ۲۸ )
الشاعر المعلّم
شوقی یقولُ وما دری بمُصیبتی « قــم لِلمعلم وَفِّـه التبجـیـلا »
أُقعد فدیتک هل یکون مُبجلا مَن کان للنشءِ الصِّغار خلیلا !
وَ یَکادُ یَفلقنی الامیرُ بقولِه کادَ المعلمُ أن یکونَ رسـولا !
لو جرَّب التدریسَ شوقی ساعه لرأی الحیاه شقاوه وَ خمـولا
حسبَ المعلمُ غمه و کآبه مرأی الدفاتر بُکره وَأصـیلا
مئه علی مئهٍ اذا هی صلّحت وَجَدَ العمَی نحوَالعیون سَبـیلا
وَ لو أنّ التصلیحَ نفعاً یُرتجی وَأبیک ، لم أکُ بالعیون بخـیلا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...