دانلود پایان نامه با فرمت word : طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد : نقد و بررسی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
فی یَومِها أَبکَت غَدا
غاراتُها ما تَنقَضی
وَ أَسیرُها لا یُفتَدی
بدون شک، هدفِ حریری از آوردن همه مقاماتی که از آنها سخن گفتیم، فقط انجام این بازیهای ادبی بودهاست و به همین دلیل، ما چنین ادّعا میکنیم که این کار، همان مسأله حقیقی و واقعی است که هدفِ او بودهاست پس أبوزید، تنها وسیلهای است برای عرضه و به تصویر کشیدن و ساختن علامتها و بیان ریزهکاریهای آن.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در دورانِ ما معما و چیستانها رواج یافتهاست و اُدبا، برای چیزهایی با کلمات یا توصیفاتی معما مطرح میکنند و بوسیله آن، میزان هوشِ شنونده و حضورِ ذهنِ او را میآزمایند. شاید همین مطلب باعث شدهاست که حریری، سه مقامه را به معماها اختصاص دهد که عبارتند از مقامه سی و ششم و چهل و دوم و چهل و چهارم و همه آنها برای ذکر معما و مناظرهکردن و امتحان کردن تیزهوشی [دیگران] در بیرون آوردن مفاهیمِ پنهان، تألیفشده و خودِ حریری یا در متنِ مقامه و یا در حاشیهای که به دنبال آن آوردهاست آن را توضیحدادهاست، مانند این سخنِ او:
وَ قادِرینَ مَتی ما ساءَ صُنْعُهُمُ
أَوْ قَصَّرُوا فیهِ قالوُا الذَّنْبُ لِلْحَطَبِ
ترجمه: «و افرادِ توانایی [معنای دوم: کسانی که در دیگ، غذا میپزند] را [دیدم] که هرگاه، کارشان بَدمیشد یا در آن، کوتاهی میکردند، میگفتند: گناه، از هیزم است».
او در کلمه (قادِرینَ) به صورت معما سخن گفتهاست از آن جایی که منظورش، کسانی است که در دیگ، غذا میپزند. دیگر مورد، این گفته اوست:
وَ کاتِبینَ وَ مَا خَطَّتْ أَنامِلُهُمْ
حَرْفاً وَ لا قَرَءُوا ما خُطَّ فِی الْکُتُبِ
ترجمه: «و کاتبانی [معنای دوم: مَشکدوزان] را [دیدم] که سر انگشتانشان، هرگز حتی یک حرف را هم ننوشتهبود وآنچه را که در کتابها مینویسند، نخواندهبودند».
وی درکلمه (کاتبینَ) به صورت معما سخن گفتهاست از آن جایی که منظورش، مشکدوزان است. شاید امروزه این چیستانها و معماها ما را به تعجب نیندازد [و آن را جالب به شمار نیاوریم] ولی آن، وسیله سنجشِ هوشِ افراد در نزد آنها بودهاست، و نویسندگان و شعرا در ایجاد و درست کردنِ آن با هم مسابقه میگذاشتند.
او به همان صورت که معماها را موضوع بعضی از مقاماتش قراردادهاست، علم نحو و علم فقه را هم به عنوان دو موضوعِ دیگر مطرح نمودهاست، ولی نه به صورتِ گسترده. او تنها یک مقامه را که مقامه بیست و چهارم به نام مقامه «قطیعیّه» است به موضوع نحو، اختصاص داده است و به صورت مفصل، دوازده مسأله نحوی را در آن آورده است. و دو مقامه را هم به فقه، اختصاص داده است، که یکی از آنها مقامه پانزدهم به نام «فَرَضیّه» است که در آن از یکی از مشکلات علم تقسیم ارث و سهم وُرّاث سخن گفتهاست و راه حل آن را آوردهاست، دیگری مقامه سی و دوم است به نام «طَیْبیّه» که منسوب است به شهری نام طَیْبه. وی در این مقامه یکصد مسأله فقهی و پاسخهای آن را به صورت تفسیری در لابلای کلمات عجیب آن گنجانیدهاست. ما قسمتی از آن را به خواننده تقدیم میکنیم تا معلوم شود که او چگونه مسائل فقهی و پاسخ دادن به آن را با هم جمع کرده و به یکدیگر میچسبانَد. یک فقیه، مسائل را مطرح میکند و ابوزید به این شکل به او پاسخ میدهد:
«آیا وضو گرفتن با آنچه، اژدها [منظور: ناودان بنا] آن را از شکمش میافکنَد، جایز است؟ پاسخ داد: آیا نزد عرب، پاکیزهتر از آن هم وجود دارد؟ سئوال کرد: آیا آبِ مُضرّ [معنای دوم:آب کنارِ رود] را مباح میدانند؟ پاسخ داد: بله، اما از آبی که سگ در آن، زبان زدهباشد، باید اجتناب کرد. سئوال کرد: در مورد کسی که تیممکند و پس از آن، بوستان و مرغزاری [معنای دوم: ته مانده آب در حوض] را ببیند، نظرت چیست؟ پاسخ داد: تیمّمش باطل میشود و باید وضو بگیرد. سئوال کرد: آیا جایز است که رویِ سرِ سگ [رأس الکَلب: پُشتهایست معروف در بادیه] نماز بگزارد؟ پاسخداد: بله، همانند سایر پشتهها و صخرههای بزرگ، سئوال کرد: و اگر بچه سگی [خیار یا انار کوچکی] را بردارد و حمل کند و نماز بگزارد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: آن، مثل این است که باقِلایی را بردارد. سئوال کرد: آیا جایزاست که زنی که روسری، سرش گذاشتهاست، [معنای دوم: کسی که کلاهخود پوشیدهاست] برای مردان امامت کند؟ پاسخ داد: بله [حتی] فرد زرهپوش هم میتواند امامشان باشد. سئوال کرد: و اگر آن کسی که در دستش، مال وقفی [معنای دوم: دستبندی از عاج یا پوستِ لاکپشت] وجود دارد، برای آنان امامت کند [حکم چیست]؟ پاسخ داد: باید [همه، نمازشان را] دوباره بخوانند، حتی اگر هزار نفر باشند. سئوال کرد: و اگر گاوِ بی شاخ [معنای دوم: مردی که در جنگ، بی نیزه باشد] امامشان شود، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: نماز بگزار! چرا که نکوهش از تو دور است. سئوال کرد: آیاکوتاه کردن (قصر)، در نماز فردِ گواهی دهنده [معنای دوم: نماز مغرب] داخلمیشود (جایزاست)؟ پاسخ داد: نه [جایز نیست] و حتی در نمازِ فرد غایب گواهیدهنده هم جایز نیست. سئوال کرد: و آیا برای کسی که عروس دارد [معنای دوم: مسافری که در آخر شب برای استراحت فرود میآید و سپس حرکت میکند] جایزاست که در آن ماه، غذا بخورد؟ پاسخ داد: بله، با دهان پُر، میتواند بخورد. سئوالکرد: و اگر برهنگان [معنای دوم: کسانی که دچار تب لرزه شدهاند] در آن ماه روزه خود را بشکنند، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: .والیان، نباید آنان را سرزنشکنند. سئوالکرد: و اگر فرد روزهدار، بعد از اینکه صبح کند [معنای دوم: بعد از اینکه چراغ را روشن کند] غذا بخورد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: آن برای او به احتیاط، نزدیکتر است و درستتر. سئوالکرد: و اگر پیش از آنکه شمشیر سفید [معنای دوم: خورشید] پنهان شود، غذا بخورد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: به خدا سوگند که قضاکردنِ آن روزه، برای او لازم میشود».
حریری در ارائه سئوالات خود و پاسخدادن به آنها به شکلی روان و زیبا سخن میگوید، بدیهی است که وی در سئوال یک حُقّه لُغوی به کار میبَرَد، بدین صورت که کلمهای که معنای مشهوری دارد ذکرمیکند و منظور او معنایِ لغوی غیر معروفِ آن است، به این وسیله به خوانندهاش هدیهای میدهد و فرهنگِ لغت او را وسعت میبخشد. پس منظور از آن مقامه، تنها علم فقه نیست بلکه ارائه لغات هم از اهدافِ آن است.
حریری به این شکل در مقاماتش به لغت توجه مینمود، حتی اگر به سمتِ فقه یا موضوعات دیگری میرفت و به ظاهر،آن را رهامیکرد ولی واقعاً آن را فراموش و به حال خود رهانمیکرد و همواره مانندِ عقربه قطبنما به آن توجه مینمود. شاید همین مسأله باعثِ این شدهاست که او زمانه و جامعه خویش را کنار بزند و از آن دست بکشد. چراکه در مقاماتش، جز سایهای کمرنگ از آن موضوع، دیدهنمیشود همچون یادکردن و نام بردن دُبَیسای أسدی که حاکم منطقه حِلّه عراق در آن موقع بودهاست، یا ذکرکردن ظلمِ والیان، یا به تصویر کشیدن بعضی از بازارها یا بعضی از عادتهایشان در آن زمان، مانند استفاده کردن و برگزیدن تعویذها، طلسمها و حِرزها و یا به تصویر کشیدن بعضی از آنهایی که تظاهر به دینداری میکردند ولی در درونشان، کفر و گمراهی وجودداشت. ضمن اینکه این موضوع به طور کامل، محدوداست به طرزی که اگر بگوییم مقامات او، جز دریچهای برای عرضه شکلهایی از کلمات نبوده است از حقیقت دور نشدهایم و در ردیفِ غُلوکنندگان قرارنمیگیریم.
۴- اسلوب
حریری، مقاماتش را از جهت گفتگوی محدود میان راوی و قهرمانِ داستان، و از نظر آوردن این شکلِ ثابت در آغاز هر مقامه (حَدَّثَنا …: به ما چنین خبردادهاست ….) همانند روش بدیعالزمان قراردادهاست. پس مقاماتِ او، روش و شکلِ داستان به خود گرفتهاست و نسبت به مقامات بدیعالزمان، بافت و ترکیب بهتری دارد ولی هدفِ قصهگویی همواره از حریری دورمیباشد، چراکه از جهت کاری، تلاشِ او داستانسرایی و قصهپردازی نبودهاست بلکه تلاش کردهاست که سخنی از طریق أبوزید، این ادیب سائل که در صحنههای مختلف و مناطق گوناگون نمایان میگردد، تقدیمکند که مورد تأیید و تشویق باشد، و آن سخن هم، بخاطر ماهیت و ذاتِ خودش، موردِ نظر قرارنمیگیرد بلکه برای نمایشدادنِ اسلوبهای ادبی بدیع مورد استفاده واقع شدهاست.
بنابراین هدف حریری از مقاماتش اسلوب و روش [ادبی] بودهاست. در نتیجه این مسأله، نادرست است که در کار او به دنبال موجودیّت و خصلت زنده داستان و یا میزانِ تصورات او در مورد وجودِ انسانی باشیم. زیرا او به این گونه مسائل فکر نمیکردهاست بلکه فکرِ او، تنها به این موضوع متوجه بودهاست که مردمِ زمانِ خودش را با ارائه شکلِ بیرونی و ظاهریِ مقاماتش به تعجب و شگفتی درآوَرَد. میبینیم که او به یک سری ناهنجاریهای ادبی متوسل میشود تا بعضی از مقاماتش را در آن قالبها پیش برانَد. جایی که برخی از بازیهای بلاغی را که دوران او میپسندید، ارائهکرد همچون خطبهای که کلماتش بینقطه باشد یا قطعهای از شعر که کلماتش همه نقطهدارباشد و یا رسالهای که بتوان از آخر به سمت اولِ آن خواند، یا ابیاتی از شعر که به همین روش ارائه گردد.
همه این مسائل در کار او، به این معناست که او شدیداً تلاش میکرد که میان زمانه خود و مقاماتش نوعی هماهنگی برقرار سازد؛ زیرا او اُدبای سابق و در رأس آنان أبوالعلاء را دیدهبود که در گرهها و معماهای مختلفی، عمیقاً فرورفتهاند. در نتیجه برخلاف روش آنان عملنکرد بلکه تلاش کرد که آنها را همراهیکند.
با این وجود، وی معماها یا بازیهایش را به مقاماتِ خاصی محدودکرد، که ما کمی پیشتر به آن اشاره کردیم و تلاش نکرد که کاملاً در آن پیچیدگیها فرو رَوَد، بلکه چیزهای سبکی از آن را برگزید و با تعدادی از مقامههایش مطابقت داد و بقیه مقامههایش را آزاد و خالی از این قید وبندهای سنگین باقیگذاشت. ما میتوانیم میزانِ آزادبودنِ او در جمله را از این بارهای سنگینی که ادبای دوره او در زیر آن دست و پا میزدند، وقتی که میانِ او و أبوالعلاء در رساله الغُفران مقایسهای کنیم، بفهمیم.
ما در کار این شخص [أبوالعلاء] نوعی سنگینی احساس میکنیم و نمیتوانیم به صورتِ پیدرپی در خواندنِ آثارِ او پیش برویم، بلکه موانعی از لغت در برابرِ ما میایستند، از آنجایی که أبوالعلاء تلاش و اهتمام داشتهاست که آثارش همچون متون [بخشها و عبارتهای اصلی] باشد. وقتی که نقلِ مکان کنیم وبه کتاب «الفصول و الغایات» او نگاهی بیندازیم، خودمان را در مقابل جنگلهای درهم پیچیدهای مییابیم که همهاش سختی و انحراف از راه های طبیعیِ نویسندگی است.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:17:00 ب.ظ ]
|