دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی تأثیر ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
در تحقیق حاضر مقدار آماره t مربوط به فرضیه اصلی اول مدل برابر ۳۸۰/۰ میباشد که از ۹۶/۱ کوچکتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار نمیباشد. بهعبارتدیگر گرایش کارآفرینانه بر عملکرد صادرات تأثیرگذار نیست. نتایج پژوهش نشان داد که وضع موجود متغیرهای گرایش کارآفرینانه و عملکرد صادراتی در سطح مطلوبی قرار دارد. اما رابطه بین این دو متغیر در شرکتهای مواد غذایی صادراتی شهر تهران مورد تأیید قرار نگرفت. در کشورهایی مثل ایران جهت دستیابی به مزیت رقابتی بالاتر و غلبه بر مشکلات اجتماعی کلی مثل بیکاری، توجه به برنامه کارآفرینی ضروری به نظر میرسد که متأسفانه به این مهم در شرکتها کمتر توجه میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
“فرضیه دوم“
گرایش کارآفرینانه تأثیر مثبتی بر عملکرد نوآوری دارد.
در تحقیق فرناندز و آلگره (۲۰۱۵) تأثیر گرایش کارآفرینانه بر عملکرد نوآوری مورد تأیید قرار گرفت. در تحقیق مدهوشی و همکاران (۱۳۹۱)مطرحشده است که گرایش کارآفرینانه بر عملکرد نوآوری تأثیر میگذارد. با توجه به ضریب مسیر(۵۸%) و معنیداری رابطه بین این دو متغیر میتوان نتیجه گرفت که هرچه در شرکتها تحقق گرایش کارآفرینی بیشتر باشد، نوآوری در محصول و فرآیندهای سازمان بیشتر میشود.
همچنین هوانگ و وانگ (۲۰۱۱) در تحقیق خود نشان دادند که گرایش کارآفرینانه و بازارگرایی فلسفه کسبوکار سازمان در ترویج و جستجوی نوآوری را ارائه میدهند و به افزایش عملکرد نوآوری در سازمان منجر میشوند. گرایش کارآفرینی بهعنوان عقیده و رفتار سازمانی با تأکید بر اکتساب فعالانه فرصتهای کارآفرینی و ایجاد نوآوری عمل میکند. این است که سازمان با تمایل بالا به دنبال گرایش کارآفرینانه و بازارگرایی بر رفتارهای نوآورانه اعضای تیم اثرگذار است. ازنظر لامپکین و دس(۲۰۰۵) شرکتهای کارآفرینانه ریسکپذیر و نوآور هستند. این شرکتها انعطافپذیری را القا میکند و افراد را ارتقا میدهد و تیمها آزادانه به تمرین خلاقیت و ارائه ایدههای خود در شرکتهای کارآفرینانه میپردازند.
درمطالعه پرزلونو[۲۱۷] و همکاران (۲۰۱۱) به بررسی تأثیر دو بعد گرایش کارآفرینانه (پیشگامی و ریسکپذیری) بر عملکرد نوآوری در شرکتهایی که مشغول فعالیت در محیطهای پویا هستند پرداخته میشود. این مطالعه حاکی از وجود رابطه معنیداری بین ابعاد گرایش کارآفرینانه بر خلق نوآوری در سازمانهای پویا است.
در تحقیق حاضر مقدار آماره t مربوط به مسیر اول مدل برابر ۹۹۳/۴ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری گرایش کارآفرینانه بر عملکرد نوآوری برابر ۶۷/۰ میباشد و این فرضیه هم مطابق با نتایج بهدستآمده در پژوهشهای دیگر تأیید میگردد.
“فرضیه سوم“
گرایش کارآفرینانه تأثیر مثبتی بر قابلیت یادگیری سازمانی دارد.
تحقیق فرناندز و آلگره (۲۰۱۵) نشان داد که رابطه مثبتی بین گرایش کارآفرینانه و قابلیت یادگیری سازمانی وجود دارد. ازنظر وانگ (۲۰۰۸)گرایش کارآفرینانه محیط داخلی سازمان را بهجایی مناسب برای یادگیری سازمانی تبدیل میکند. کارآفرینی بیشتر یک شرکت، گرایش به یادگیری را در آن افزایش میدهد و به القای ارزشهایی که تعهد به یادگیری ، تفکر باز و چشمانداز مشترک را ارتقا میدهد، کمک میکند. بهطورکلی، گرایش کارآفرینانه حوزهای را جهت یادگیری باز میکند و از طرفی یادگیری سازمانی هم بر شدت و جهت یادگیری تأکید میکند.
طبق نظر هامبریک[۲۱۸](۱۹۸۲) جستجوی محیطی بهعنوان انگیزهای برای اکتساب و انتشار اطلاعات به کار گرفته میشود و نقطه شروع مهمی برای فرایند یادگیری سازمانی است و چون یادگیری را تسهیل میکند یکی از قابلیتهای یادگیری سازمانی به شمار میرود. مدیران اجرایی میتوانند به تفسیر، ترویج و تحلیل اطلاعاتی که وارد سازمان شده است بپردازند و بنابراین جستجوی محیطی در گرایش کارآفرینانه یک گام کلیدی در فرایند یادگیری و انطباق سازمانی است. بهطور خلاصه، گرایش کارآفرینی دامنه شرکت را برای یادگیری مخصوصاً از طریق اکتشاف و آزمایش گسترش میدهد. مقدار آماره t مربوط به مسیر سوم مدل برابر ۳۶۳/۳ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری گرایش کارآفرینانه بر یادگیری سازمانی برابر ۴۷/۰ میباشد. در این تحقیق نیز وجود رابطه بین گرایش کارآفرینانه و قابلیت یادگیری سازمانی تأیید میشود.
“فرضیه چهارم“
گرایش کارآفرینانه تأثیر مثبتی بر ظرفیت جذب دانش دارد.
لیسبو و همکاران[۲۱۹](۲۰۱۱) شواهد تجربی قویای برای رابطه بین گرایش کارآفرینی و قابلیتهای اکتشافی و استنتاجی در توسعه محصول و بازارهای خارجی یافتهاند. این قابلیتها شرکت را قادر به جذب اطلاعات از محیط (مثل مشتریان)، ساخت دانش جدید درباره کالاها و بازارهای موجود به خصوص دانش فراتر ازآنچه در حال حاضر شناختهشده است، و عمل به دانش کسبشده جهت افزایش ارزش مشتری میکند و ظرفیت جذب دانش مشتری را بالا میبرد.
کریزنر[۲۲۰](۱۹۶۳) در تحقیق خود بیان میکند که هوشیاری کارآفرینی برای کشف و بهرهبرداری از فرصتهای بازارهای خارجی لازم است اما صرفاً شناسایی فرصتها کافی نمیباشد بلکه باید به مرحله عمل گذاشته شوند. حتی چندین کارآفرین هم بهتنهایی قادر به توسعه ایدهها و نوآوریهای خود نمیباشند. برای جامه عمل پوشاندن به فرصتها زمانی امکانپذیر است که بیش از چندین نفر به تلاش در این راستا بپردازند و اطلاعات و دانش را در اختیار یکدیگر بگذارند. بنابراین با افزایش ظرفیت جذب دانش است که کارآفرینی در شرکتها جاری میگردد.
مقدار آماره t مربوط به مسیر دوم مدل برابر ۸۴۵/۱۷ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری گرایش کارآفرینانه بر ظرفیت جذب دانش برابر ۷۶/۰ میباشد.همانطور که در مطالعات پیشین ذکر گردیده است گرایش کارآفرینانه بر ظرفیت جذب دانش اثرگذار است در تحقیق حاضر نیز معنیداری این رابطه مورد تأیید قرار گرفت.
“فرضیه پنجم“
تعهد مستمر تأثیر مثبتی بر عملکرد صادرات دارد.
تعهد مدیریت و کارکنان به فعالیتهای صادراتی یک اثر قوی بر روی موفقیت و رفتار صادراتی تولیدکنندگان دارد. برای اطمینان از بقاء صادرات و حفظ عملیات صادراتی، درک نگرشهای خریداران خارجی و انجام فعالیتهای بازاریابی پیشرفته ضروری است. بهمنظور چنین ظرفیتی، تعهد مدیریت به انجام چنین فعالیتهایی اهمیت بسزایی دارد (لی و گریفیس[۲۲۱]،۲۰۰۴).
در مطالعه بلومر و همکاران (۲۰۱۳) بیانشده است که تعهد حسابگرانه (مستمر) همراه با تمرکز پیشگیرانه نسبتاً قوی است. صادرکنندگانی که بهطور حسابشدهای به فعالیتهای صادراتی خود متعهد هستند، روابطشان با مشتریان خارجی را ادامه میدهند به دلیل اینکه ترک این روابط هزینه گزافی را در بردارد.
ازنظر استایلس و همکاران (۲۰۰۸) تعهد حسابگرانه یک اثر مثبت بر عملکرد صادرات دارد، برای مثال به دلیل اینکه این تعهد یکپارچهسازی عملیاتی و تبادل اطلاعات را تشویق میکند.
مقدار آماره t مربوط به مسیر هفتم مدل برابر ۳۸۴/۲ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری تعهد مستمر بر عملکرد صادرات برابر ۱۸/۰ میباشد. در تحقیق پیشرو نیز رابطه مثبت بین تعهد مستمر و عملکرد صادرات تأیید میشود و این رابطه بهصورت مستقیم اثرگذار است.
“فرضیه ششم“
تعهد عاطفی تأثیر مثبتی بر عملکرد نوآوری دارد.
تحقیق محمدکاظمی و همکاران (۱۳۹۱) در رابطه با تأثیر جوسازمانی بر عملکرد نوآوری میباشد. این مطالعه نشان داد؛ اگرچه از میان هفت متغیر جوسازمانی (با بررسی ضرایب معنیداری برای روابط مفروض شده) تنها تأثیر چهار متغیرِ تعهد سازمانی، ریسکپذیری، کار گروهی و ارتباطات سازمانی بر نوآوری تأیید شد؛ اما بین جوسازمانی و نوآوری رابطهی همبستگی مستقیم و مثبتی وجود دارد. در این پژوهش بهمنظور تقویت تعهد کارکنان، پیشنهاد میشود با افزایش نوآوری و ارائه خدمات مطلوبتر برای افزایش وجههی بانک در جامعه، بیشتر تلاش شود. این امر سبب میشود کارکنان از کار خود در سازمان لذت برده و احساس تعهد بیشتری به سازمان داشته باشند.
جوانا[۲۲۲] (۲۰۰۶) در پژوهش خود به بررسی رابطهی جوسازمانی با خلاقیت و نوآوری پرداخت. نتایج پژوهش وی نشان داد که متغیر جوسازمانی با متغیرهای خلاقیت و نوآوری رابطه مثبت، مستقیم و معنادار دارد. افزون بر این با بهبود جوسازمانی و سوق دادن سازمان به سمت پذیرش ایدههای نو خلاقیت کارکنان، میتوان سازمان را با ارائه نوآوری در امور جاری، به سمت رقابت با سایر رقبا در بازار تشویق کرد.
پژوهش سید جوادین و رضایی (۱۳۹۴) باهدف بررسی رابطه بین تعهد و نوآوری انجام شد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد تعهد هم بهصورت مستقیم و هم بهصورت غیرمستقیم از طریق اعتماد سازمانی بر تسهیم دانش تأثیر مثبت و معنادار میگذارد. نتایج این پژوهش همچنین نشان میدهد تسهیم دانش (همکاری، بهبود ارتباطات و آموزش مستمر) بر نوآوری تأثیر مثبت و معنادار دارد. بنابراین نتایج، در این تحقیق تعهد بهصورت غیرمستقیم بر عملکرد نوآوری اثرگذار است.
در تحقیق پیش رو، تعهد عاطفی به معنای برقراری ارتباط با مشتریان خارجی، تعهد به آنها و کسب اطلاعات از آنها جهت نوآوری و بهبود کیفیت محصولات متناسب با سلیقه مصرفکنندگان خارجی است؛ که ابتدا صادرکنندگان باید به برقراری ارتباط با مشتریان خارجی بپردازند، اعتماد متقابل و همکاری بین آنها ایجاد شود و شرکت صادرکننده سلایق و نیازهای واردکننده خارجی را بشناسد تا بتواند نوآوری در محصولات را ایجاد نماید. بهعبارتدیگر، نتایج تحقیقات نشان میدهد که سازمانها برای دستیابی به مزیت رقابتی بلندمدت، به نوآوری نیاز دارند و برای نوآوری، نیازمند شناخت و درک صحیح از محیط خود هستند و برای این منظور باید پیوسته مشتریان و رقبای خود را زیر نظر داشته، اطلاعات حاصل از آنها را تجزیهوتحلیل کنند (مدهوشی و همکاران،۱۳۹۱).
در مطالعه رجایی پور و همکاران(۱۳۹۲) که به بررسی نقش سرمایه اجتماعی بر عملکرد نوآوری کارکنان در شرکت سهامی بیمه معلم پرداخته است نتایج حاکی از آن است که از هفت بعد سرمایه اجتماعی، چهار بعد آن یعنی بعد سهم همکاری، روابط، اعتماد و فهم متقابل تمایل به نوآوری سازمانی را در شرکت پیشبینی مینمایند. همچنین یافتهها نشان داد که ابعاد شبکهها، ارزشها و تعهد سرمایه اجتماعی، پیشبینی کننده مناسبی برای تمایل به نوآوری سازمانی در این شرکت نمیباشند.
در مطالعه زاناد و روت[۲۲۳] (۲۰۰۳) گفتهشده است که تعهد سازمانی در سازمانهایی که از تکنولوژی بالا استفاده میکنند منجر به نوآوری خواهد شد. همچنین در سازمانهایی که start-up هستند یعنی تازه تأسیس میباشند و مبنای آنها کارآفرینی است (با اندازه کوچک و متوسط) و تمرکز خود را بر مشتری مداری میگذارند؛ تعهد منجر به نوآوری می شود.
در تحقیق حاضر مقدار آماره t مربوط به مسیر پنجم مدل برابر ۱۷۳/۱ میباشد که از ۹۶/۱ کوچکتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار نمیباشد. بهعبارتدیگر تعهد عاطفی بر عملکرد نوآوری تأثیرگذار نیست. در این تحقیق تأثیر تعهد عاطفی بر عملکرد نوآوری بهصورت مستقیم موردبررسی قرار گرفت و این فرضیه تأیید نشد. اگر به بررسی تأثیر غیرمستقیم تعهد بر نوآوری بپردازیم مانند تحقیق سید جوادین و رضایی (۱۳۹۴) بهاحتمالزیاد فرضیه مورد تأیید قرار گیرد. یا از طرفی دیگر تنها یک بعد از تعهد سازمانی(تعهد عاطفی) بر عملکرد نوآوری شرکتهای مواد غذایی موردسنجش قرارگرفته است. بهتر است در پژوهشهای آتی به بررسی تمام ابعاد تعهد سازمانی بهطور همزمان توجه کرد.
“فرضیه هفتم“
تعهد عاطفی بر قابلیت یادگیری سازمانی تأثیر مثبتی دارد.
کافمن و سنگه[۲۲۴](۱۹۹۳) در مطالعات خود نشان میدهند که بدون تعهد یادگیری در سازمان به وجود نمیآید و تحول به سمت یادگیری سازمانی هم صورت نمیگیرد. سازمانها در عصر اطلاعات به دلیل الزامات رقابتی؛ جهانیتر، مشتری مدارتر، منعطفتر، یادگیرمحورتر و وابستهتر به کار تیمی هستند. این مطالبات با تمایل به تبدیلشدن به سازمان یادگیرنده نیازمند افرادی است که انرژی احساسی، عقلی و جسمی خود را برای موفقیت سازمان ترکیب کرده و تعهد خود را بالاتر ببرند.
تامپسون و هرون[۲۲۵] (۲۰۰۵) استدلال میکنند که تعهد بیشتر نسبت به سازمان باعث میشود کارکنان اطلاعات خود را با سازمان و کارکنان دیگر سهیم شوند و این امر منجر به یادگیری سازمانی خواهد شد (اتک و آرتورگات[۲۲۶]،۲۰۱۰). در فرایند بینالمللی شدن شرکت، وقتی به واژه تعهد میرسیم متوجه میشویم که شرکتها بهوسیله یادگیری از طریق تعهد تغییر میکنند و تصمیم میگیرند که به تقویت موقعیت خود در بازارهای خارجی بپردازند. تجربه ایجاد دانش شرکت درباره یک بازار، تصمیمات درباره سطح تعهد سازمانی و فعالیتهایی که بهتبع آن صورت میگیرند را تحت تأثیر قرار میدهد؛ این امر منجر به ظهور سطح بعدی تعهد میشود و درنتیجه یادگیری سازمانی افزایش مییابد. بنابراین در فرایند بینالمللی شدن، یادگیری بیشتر از طریق تعهد بالاتر سازمان ایجاد میگردد (فرناندز و آلِگره،۲۰۱۵).
در تحقیق حاضر مقدار آماره t مربوط به مسیر ششم مدل برابر ۰۶۰/۳ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری تعهد عاطفی بر یادگیری سازمانی برابر ۴۲/۰ میباشد.در این تحقیق نیز مانند تحقیقات پیشین تأثیر روابط بین این دو متغیر قابلیت یادگیری سازمانی و تعهد عاطفی مورد تأیید قرار گرفت.
“فرضیه هشتم“
عملکرد نوآوری بر عملکرد صادرات تأثیر مثبتی دارد.
بهطورکلی این امر پذیرفتهشده است که عملکرد نوآوری یکی از عوامل مؤثر در ایجاد مزیت رقابتی بخصوص درزمینه صادرات میباشد (واکلین[۲۲۷]، ۱۹۹۸؛ راپر و لاو[۲۲۸]،۲۰۰۲). راجرز[۲۲۹](۲۰۰۴) ادعا میکند که شرکتهای نوآورانه به ورود به بازارهای خارجی بهمنظور افزایش حجم فروش تمایل نشان خواهند داد. علاوه بر این نوآوری به بازار هدف قدرت میبخشد و درنتیجه صادرات را تسهیل میکند. گولوکو والنتینی[۲۳۰] (۲۰۱۱) اخیراً دریافتهاند که پذیرش یک استراتژی نوآورانه توسط شرکتها بهطور مثبتی بر پذیرش یک استراتژی صادراتی اثر می گذارد (فرناندز و آلگره، ۲۰۱۵).
در تحقیق فرناندز و آلگره (۲۰۱۵) عملکرد نوآوری بهعنوان متغیر مداخلهگر در نظر گرفتهشده است و با تأثیری که گرایش کارآفرینانه بر آن دارد باعث افزایش عملکرد صادراتی میشود. رابطه بین نوآوری و پیشرفت تکنولوژی با تجارت خارجی در مطالعات نظری و تجربی در سطح کلان بسیار موردتوجه بوده است. اغلب این مطالعات بر این نکته تأکید کردهاند که نوآوری و پیشرفت تکنولوژی، قدرت رقابت کشور یا صنعت را در بازارهای جهانی افزایش میدهد (استرلاچینی[۲۳۱]،۲۰۰۱).
مطالعات دیگری نیز نشاندهندهی تأثیر مثبت نوآوری و تحقیق و توسعه در بنگاه بر قدرت رقابت بنگاه در بازارهای صادراتی است(پاپادوگونز[۲۳۲] و همکاران،۲۰۰۷).
مقدار آماره t مربوط به مسیر هشتم مدل برابر ۷۴۹/۳ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری عملکرد نوآوری بر عملکرد صادرات برابر ۶۵/۰ میباشد. ازآنجاییکه عملکرد نوآوری و صادرات در شرکتهای مواد غذایی از وضعیت مطلوب و خوبی برخوردار هستند و با توجه به تأثیرپذیری رابطه این دو متغیر در مطالعات پیشین معنیداری رابطه بین عملکرد نوآوری و عملکرد صادرات نیز در این تحقیق مورد تأیید قرارگرفته است.
“فرضیه نهم“
ظرفیت جذب دانش تأثیر مثبتی بر عملکرد صادرات دارد.
طبق نظر (فلتچر و هریس[۲۳۳]،۲۰۱۲؛ اویت و مک دوگال[۲۳۴]،۲۰۰۵) در ادبیات کسبوکار بینالمللی، دانش در مورد کشور هدف جهت مؤثر بودن بر گسترش سریع شرکت در عرصه بینالملل پیشنهادشده است. در مدل ارائهشده توسط جاوالگی و همکاران (۲۰۱۴) فرض میشود که عملکرد فروش بینالمللی برای شرکتهایی که گرایش به کارآفرینی دارند زمانی افزایش خواهد یافت که فروشندگان، فروش بر اساس مشتری را تمرین نمایند و از طرفی ظرفیت جذب دانش قویتر شود. در این مدل ظرفیت جذب دانش بهعنوان متغیر مداخلهگر بین متغیرهای گرایش کارآفرینانه و عملکرد فروش بینالملل(صادرات) قرار داد که تأثیر آن بر عملکرد صادرات تأییدشده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:39:00 ب.ظ ]
|