راهنمای نگارش مقاله درباره بررسی تطبیقی دیدگاههای آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی در مباحثی از علوم ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
نسخ در میان صحابهی رسول اکرم۲ و مسلمانان دورههای بعد، بیشتر در همین معنا (از بین بردن و ازاله)، به کار میرفته است و به مخصص و مقید و هر آنچه استثناء و تبصرهای بر کلیّات و عمومات بوده ناسخ میگفتند؛ زیرا اینها در واقع حکم را تغییر داده و از بین میبردند؛ به این معنا که نسخ در نزد پیشینیان مفهومی گستردهتر از مفهوم کنونی داشته است. در گذشته هرگونه تغییر در حکم پیشین را نسخ میگفتند، بدین ترتیب نسخ شامل تخصیص عام یا تقیید اطلاق نیز میشد.[۶۵]
مصطفی زید نیز در فصل اول از کتاب «النسخ فی القرآن الکریم» در باب معنای نسخ میگوید: اکثر لغتشناسان، «نسخ» را به سه معنای ازاله، نقل و ابطال گرفتهاند و تنها در یک مسأله با هم اختلاف دارند، که کدامیک از این معانی، معنای حقیقی و کدامیک معنای مجازی است.[۶۶]
علی حسن عریض قائل است:[۶۷] حق آن است که «نسخ» در لغت دلالت بر ازاله و ابطال نماید و معنای حقیقی این واژه نیز همان ازاله و ابطال است. چون قرآن کریم در طی سه آیهای[۶۸] که دلیل بر وقوع نسخ است، نسخ را در معنای ازاله به کار برده است. و این دلیل بزرگی بر این مدعاست.
در نتیجه، با توجه به معانی عنوان شده از دیدگاه لغتشناسان، واژهی «نسخ» در معانی ازاله و نقل، ابطال، محو کردن، اثبات و نسخه برداری به کار رفته است. آنچه از واژهی نسخ در ابتدا به ذهن متبادر میشود، معنای ازاله است و معانی دیگر از باب مجاز است. و دلیل آن هم این است که در آیات سه گانهی نسخ، واژهی «نسخ» به معنای «ازاله» به کار رفته است و اکثر افراد مثل راغب، جوهری، زرقانی، آیتالله خوئی و مصطفی زید و …، معنای حقیقی «نسخ» را همان «ازاله» ذکر کردهاند. پس «نسخ» در لغت یعنی ازاله و از بین بردن.
۱-۵-۲-نسخ در اصطلاح و تطور مفهومی آن از آغاز تا کنون[۶۹]
تعریف اصطلاحی نسخ همان چیزی است که دانشمندان علم اصول و علمای علوم قرآنی آن را به صورتهای گوناگون تعریف کردهاند. در اینجا برای روشن شدن بحث، تعاریف اصطلاحی نسخ را به ترتیب تقدم زمانی، چنانکه در مقدمهی کتاب «ناسخ و منسوخ» ابوجعفر نحاس آمده متذکر میشویم:
۱-ابوبکر جصّاص(م۳۷۰ هـ .ق): «بیانُ مدهِ الحُکمِ وَ التِلاوَه».
۲-قاضی ابوبکر باقلانی(م۴۰۳ هـ .ق): «هُو الخطابُ الدالِ علی ارتفاعِ الحُکمِ الثابتِ بالخِطابِ المتقدمِ عَلَی وَجهٍ لَولاهُ لَکانَ ثابتاً بِه مَعَ تَراخیه مِنه»، نسخ عبارت از خطابی است که بر رفع حکم پیشین ثابت قطعی دلالت نماید، به طوریکه اگرخطاب دوم نبود، بر استمرار و دوام خود استوار میماند، مشروط بر اینکه ناسخ پس از صدور و ثبوت منسوخ، صادر شده باشد.
۳-عبدالقاهر بغدادی(م۴۲۹هـ .ق): «إنّهُ بَیانُ إنتهاءِ مدهِ التّعبدِ»، نسخ عبارت از بیان پایان یافتن مدت عبادت است.
۴-ابوالحسن بصری معتزلی(م۴۳۶هـ .ق): «إزاله مِثلُ الحُکمِ الثابتِ بِقَولٍ مَنقولٍ عَن اللّهِ أو رَسولِهِ۲ أو فِعلٍ مَنقولٍ مِن رسولِهِ۲ مَعَ تَراخیه، عَلَی وَجهٍ لَولاهُ لَکانَ ثابتاً»، «نسخ» عبارت است از «ازاله»، مثل حکم ثابت با قولی منقول از خداوند یا رسول خدا۲ یا فعلی منقول از رسول خدا۲ مشروط بر اینکه دلیل ناسخ متأخّر باشد، به صورتیکه اگر دلیل ناسخ نبود دلالت بر ثبوت و استمرار داشت.
۵-ابنحزم ظاهری(م ۴۵۶هـ .ق): «النسخُ بیانُ إنتهاءِ زمانِ الأمرِ الاولِ فیما لایتکَرَّر»، بیان پایان و نهایت زمان دستور و فرمان اول در موردی است که دستور قابل تکرار نباشد.
۶-ابنحاجب(م ۶۴۶ هـ .ق): «رَفعُ الحُکمِ الشرعیِ، بِدلیلٍ شَرعیٍ مُتأخرٍ».
۷-قاضی بیضاوی(م ۶۷۵ هـ .ق): «هُوَ بَیانُ إنتهاءِ حُکمٍ شَرعیٍ، بِطَریقٍ شَرعیٍ مُتراخٍ عَنهُ».
۸-عبدالوهاب السبکی(م ۷۷۱ هـ .ق): «إنّهُ رَفعُ الحُکمِ الشَرعیِ بِخِطابٍ».
۹-زرقانی: «رَفعُ الحُکمِ الشَرعیِ بدَلیلٍ شَرعیٍ».[۷۰]
۱۰-صبحی صالح همین تعریف را دقیقترین تعریف برای واژهی نسخ دانسته است.[۷۱]
۱۱-میرزای قمی در «قوانین الأصول» آورده است: «رَفعُ الحُکمِ الشَرعیِ بِدَلیلٍ شَرعیٍ مُتأخرٍ عَلَی وَجهٍ لَولاهُ لَکانَ ثابتاً».
۱۲-آیتاللّه خوئی در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» آوردهاند: «هُوَ رَفعُ أمرٍ ثابتٍ فِی الشَّریعَهِ المُقَدَّسهِ بِإرتِفاعِ أمرِهِ وَ زَمانِهِ، سَواءٌ أکانَ ذلکَ الأمرُ المُرتَفَعُ مِن الأحکامِ التکلیفیهِ، أم الوَضعیهِ وَ سواءٌ أکانَ مِن المَناصِبِ الإلهیهِ مِن غَیرِها، من الأمورِ التی تَرجِعُ إلی اللّهِ تعالی بِما أنّهُ شارع»،[۷۲] نسخ عبارت است از رفع امر ثابتی در شریعت به جهت پایان یافتن مدت آن، خواه از احکام تکلیفی باشد و خواه از احکام وضعی باشد و چه غیر از آن موارد، از اموری که به خداوند متعال به عنوان «شارع» برمیگردد.
۱۳-آیتاللّه معرفت نیز در کتاب «التمهید» میگوید: «هُوَ رَفعُ تَشریعٍ سابِقٍ کانَ یَقتَضی الدَّوامُ حَسبَ ظاهِرِهِ»، «تَشریعُ لاحقٍ بِحیث لایُمکِنُ إجتماعهما معاً، إمّا ذاتاً إذا کانَ التَّنافیُ بینَهُما بَیِّناً أو بِدلیلٍ خاصٍ مِن إجماعٍ أو نَصٍّ صَریحٍ»،[۷۳] «نسخ عبارت است از برداشتن حکمی که در گذشته بوده ـ که علی الظاهر دائمی بوده ـ، به وسیلهی یک حکم جدید، به گونهای که همزمان بودن هر دو حکم ممکن نباشد؛ خواه این عدم امکان به خاطر این باشد که این دو حکم در ذات با هم منافات دارند و یا اینکه دلیل دیگری همچون اجماع یاتصریح شریعت باشد.»
۱۴-علامه طباطبائی نیز در تعریف نسخ فرمودهاند: «هُوَ الإبانَهُ عَن إنتهاءِ أمَدِ الحُکمِ وَ إنقِضاءِ أجَلِهِ»، آشکار ساختن انتهای مدت و زمان حکم و پایان عمر آن.[۷۴]
۱۵-آیتاللّه مشکینی: «إرتفاعُ الحُکمِ الکُلّیِ المَجعولِ لِلأمَهِ فِی الشَریعَهِ عَن مَوضوعِهِ الکُلّیِ لِأجلِ تَمامِ أمَدِهِ وَ إنقِضاءِ المِلاکِ فِی جَعلِهِ»،[۷۵] نسخ در اصطلاح شرعی یعنی ارتفاع حکم کلی مجعول برای امت اسلامی، در شریعت اسلام، از موضوع کلی آن، به جهت پایان زمان حکم و انتهای ملاک در جعل آن.
در نتیجه، پدیدهی «نسخ» و تعریف آن از صدر اسلام مورد توجه بوده و در فراز و نشیب تاریخ، تعاریف متفاوتی از آن شده است و مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته است و در هر مرحله تعریف بعدی متکاملتر شده است. در مرحلهای که پژوهشگران اسلامی نسخ را به بیان و خطاب تعریف کردهاند، هر دو تعریف مربوط به ناسخ و یا منسوخ است نه تعریف نسخ. بعدها با دقت نظرِ دیگر علمای علوم قرآنی، تعریف جامع و مانعی از نسخ به دست داده شده که اشکال تعاریف قبل را ندارد و در این تعریف، از واژهی «رفع» استفاده شده، یعنی «نسخ» عبارت است از رفع حکم شرعی.
بنابراین، بر اساس اظهار نظر صاحبان فن، تعریف آیتاللّه معرفت و آیتاللّه مشکینی، کاملترین تعریف است؛ چون:
۱٫تعریف این دو بزرگوار تعریف نسخ است نه ناسخ و منسوخ؛
۲٫جامع و مانع است و تمامی مصادیق نسخ را فرا میگیرد و بقیه را طرد می کند؛
۳٫بر پایهی این تعریف، پدیدهی نسخ هیچگونه تغییری در متن واقع و علم ازلی حق ایجاد نمیکند.
۱-۶-مفهوم «بررسی تطبیقی»
۱-۶-۱-معنای لغوی «تطبیق»
«تطبیق»، مصدر باب «تفعیل»، از ریشهی طبق به معنای تنفیذ، چیزى را بر چیزى به گونهى برابر نهادن است.
۱-۶-۲-«پژوهش تطبیقی»[۷۶]
«پژوهش تطبیقی»، یکی از مهمترین و پر کاربردترین روشهای پژوهشی در دهههای اخیر است. تفکر بدون مقایسه قابل تصور نیست و تحلیل تطبیقی که مبتنی بر مقایسه است، به معنای توصیف و تبیین مشابهتها و تفاوتهای دو واحد است.
فصل دوم: بررسی تطبیقی دیدگاههای آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی در بحث «اسباب نزول»
مقدمه فصل
«اسباب نزول» از موضوعات مطرح در میان مباحث علوم قرآنی است. سبب نزول آیات به عنوان یکی از قرینههای فهم کلام الهی به شمار میآید و در گذر زمان از قرون اولیهی اسلام تا کنون کوششهای علمی بسیاری را به خود معطوف ساخته است. این موضوع همگام با پیدایش و نگارش تفسیر مورد توجه مفسران بوده است؛ افزون بر آن بهطور مستقل کتابهایی در این باره تألیف شده است.
علم «اسباب نزول» یعنی شناخت موقعیت زمانی، مکانی و نیز فردی، اجتماعی، اعتقادی و دیگر زمینههایی که نزول آیه یا بخشی از یک سوره را سبب شده است. دانشمندان علوم قرآنی، «سبب نزول» را رویدادی میدانستهاند که همزمان یا اندکی پس از آن، آیه یا آیاتی در گزارش، تحلیل یا نقد آن نازل شده است.
از اسباب نزول آیات در دو حوزهی مختلف سخن رفته است. از یکسو این علم در شمار موضوعات علوم قرآنی آمده است، بنابراین در کتب علوم قرآنی، به ابعاد مختلف آن، از جمله تعریف اسباب نزول، اهمیت، فواید و راه شناخت آن و … به گستردگی پرداخته شده است و از سویی دیگر در ضمن تفاسیر و مقدمهی مفسران، چگونگی آن به بحث کشیده شده است. لذا در این فصل از پایاننامه به بررسی و تطبیق آراء آیتالله معرفت به عنوان دانشمند علوم قرآنی و آیتالله جوادی آملی به عنوان مفسر قرآن، دربارهی «اسباب نزول» پرداخته میشود.
۲-۱-تعریف «اسباب نزول»
«اندیشهوران علوم اسلامی، «سبب نزول» را حادثهای دانستهاند که همزمان با نزول وحی روی داده و آیه یا آیاتی به گزارش آن پرداختهاند یا حکم آن را بیان کردهاند.[۷۷] آنان در این تعریف، دو قید را لحاظ کردهاند:
۱-همزمانی این رویدادها با زمان نزول قرآن، که در این صورت تاریخ امتهای پیشین از دایرهی اسباب نزول آیاتی که آنها را گزارش میکند، بیرون میرود؛ مانند آنکه اقدام ابرهه برای تصرف و تخریب کعبه، سبب نزول سورهی فیل قلمداد نمیشود.[۷۸]
۲-تأخر نزول آیه از واقعه، بدین معنی که حوادثی را میتوان سبب نزول تلقی کرد که آیات، پس از آن، بیدرنگ یا با کمی فاصله نازل شود.[۷۹] بنابراین، وقوع حادثهای پس از نزول آیه یا در پی تحقق فرمان آیه، سبب نزول تلقی نمیشود.»[۸۰]
معنای لغوی و اصطلاحی «اسباب نزول»، به تفصیل در فصل اول گذشت. لذا در این قسمت دیدگاه آیتالله معرفت و آیتالله جوادی آملی را بیان میکنیم.
۲-۱-۱-تعریف «اسباب نزول» از نظر آیتالله معرفت
«همانگونه که مىدانیم، قرآن، تدریجى و در مناسبتهاى مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا اگرحادثهاى پیش مىآمد یا مسلمانان دچار مشکلى مىشدند، یک یا چند آیه و احیاناً یک سوره براى رفع مشکل نازل مىگردید. پر واضح است که آیات نازل شده در هر مناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.»[۸۱]
«سبب نزول، حادثه یا پیشآمدی است که در پی آن، آیه یا آیاتی نازل شده و به عبارتی دیگر آن پیشآمد سبب نزول شده باشد.»[۸۲]
۲-۱-۲- تعریف «اسباب نزول» از نظر آیتالله جوادی آملی
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:43:00 ب.ظ ]
|