با توجه به تعریفی که از اسباب نزول آمد، سؤالی مطرح می‌شود و آن، این‌که چگونه می‏توان به سبب نزول آیات، دسترسی یافت؟
به اعتقاد برخی دانشمندان علوم قرآنی، یگانه راه اطلاع و آگاهی از اسباب نزول روایت‌هایند،[۱۰۸] زیرا تنها آنان که در زمان حیات پیامبر اکرم۲ از نزدیک شاهد نزول وحی و آگاه از خصوصیات وابسته به این نزول بوده‌اند و یا کسانی که به زمان نزول وحی نزدیک بوده و با یک یا چند واسطه زمینه‌های نزول را فراگرفته‌اند، می‌توانسته‌اند بیان دارند که هر آیه و یا سوره‌ای درباره‌ی‌ کدام رخداد، شخصیت، سؤال و یا پیامی نازل شده است و اشارت به کدامین واقعه دارد.
آگاهی‌هایی چنین، تنها در انحصار بخشی معدود از صحابه و یاران پیامبر۲ بود که قرین پیامبر۲ و یار همیشگی آن حضرت بودند، دست‌یابی نسل‌های پس از آنان به این اطلاعات و دانش‌ها، از طریق روایتگران حدیث بوده است.
۲-۴-۱-بررسی روایات اسباب نزول
بحث از اعتبار و بررسی روایات اسباب نزول، در این پایان‌نامه نمی‌گنجد، لذا خلاصه‌ای از مطلب را در حد ضرورت طرح می‌نماییم.
«با ظهور اسلام در جزیره ‌العرب و گسترش سریع آن در سرزمین‌های دور، تاریخ‌نویسی نزد مسلمانان قوت و تنوع یافت. از آن‌جا که اسباب نزول به زمینه‌ها و موجبات نزول آیه یا آیات می‌پردازد، نوعی تاریخ است، و هم‌زمان با نگارش محورهای مختلف تاریخ و هم‌زمان با نزول قرآن، مطرح گردید و سپس به صورت نوشته درآمد. البته با این ویژگی که اسباب نزول، در طول چند قرن به صورت غیر مستقل و در ضمن بحث‌های تفسیری مطرح می‌گردید.
آن‌چه تاریخ‌نویسی این ادوار را در معرض ایراد و انتقاد دوست و دشمن قرار داده، بی‌دقتی مورخان و غفلت آنان از نقد و بررسی و تعمق کافی در روایات و گزارش‌هایی است که به عنوان مواد خام تاریخ و موجبات نزول قرآن مطرح بوده است.»[۱۰۹]
«بررسی روایات دراین زمینه نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای ازاین احادیث، از طریق اهل سنت به دست ما رسیده است که شمار آن به چندین هزار می‌رسد و شیعه در این میان، تنها بخشی اندک و در حد چند صد حدیث را یاد کرده است. و البته همه‌ی این روایات نیز مسند وصحیح نیستند، بلکه بسیاری غیر مسند و ضعیفند.»[۱۱۰]
«حوزه‌‌ی ارتباط اسباب نزول و تفسیر، برخوردار از تأثیرها و تأثرهایی متقابل است و همان‌گونه که آشنایی مفسر با علل و اسباب ‌نزول آیات به وی این امکان را می‌دهد که پیام ژرف و تفسیر واقعی آیه را دریابد و برداشت‌های تفسیری خویش را با واقعیات نزول و شرایط و زمینه‌های پیدایش آن منطبق سازد، از سوی دیگر تفسیر آیه و اطلاع از جزئیات محتوایی و مفهومی آن به منزله‌‌ی معیاری است در جهت نقد و ارزیابی اسباب ‌نزول و تبیین صحت و یا سقم آن.»[۱۱۱]
«در گردآوری اسباب ‌نزول دو نظریه قابل ارائه است: نظریه‌‌ی اول: برخی بر این باورند که اسباب ‌نزول به صورت پراکنده و بیشتر در ضمن تفسیر از آغاز قرن دوم هجری نگاشته شد و پیش از این تاریخ، اسباب نزول، هم‌چون دیگر مباحث قرآن به انگیزه‌هایی نگارش نشده است. نظریه‌ی‌ دوم: تدوین حدیث در عصر پیامبر۲ انجام می‌گرفت و تا جایی‌که امکانات و ابزار کتابت اجازه می‌داد، مسلمانان سخنان پیامبر۲ را می‌نوشتند.
بنابراین اسباب‌ نزول، پنج مرحله را پشت سر نهاده است:

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-مرحله‌ی‌ نقل سینه به سینه،
۲-مرحله‌‌ی تدوین در ضمن حدیث (که البته این در حد فرضیه و احتمال است)،
۳-مرحله‌‌ی تدوین در ضمن تفسیر،
۴-مرحله‌ی‌ تدوین به صورت مستقل،
۵-مرحله‌‌ی نقد و بررسی و شکل‌گیری به صورت علمی خاص.»[۱۱۲]
«با این‌که در این مقوله کتاب‌ها و نگاشته‌های بسیاری وجود دارد، ولی هنوز به‌طور قطع و یقین نمی‌توان گفت که هر آیه‌ای از قرآن سبب نزولش چه بوده است و درباره‌ی کدامین رخداد نازل شده است؟ حال آن‌که، آن‌چه مفسر و قرآن‌پژوه بدان نیازمند است، دست‌یابی به اطلاعات و دانش‌های قرآنی و تفسیری با تکیه بر روایات صحیح و معتبر است. شاید توجه به همین مهم بوده است که پیشینیان را به سختگیری و دقت بسیار نسبت به اطلاعات موجود در این زمینه وا داشته است. این ضعف و عدم اعتبار، هم در زمینه‌ی‌ سند روایات اسباب نزول و هم به لحاظ محتوا رخ می کند. با توجه به آن‌که بیشتر روایات سبب نزول از صحابه و تابعین نقل شده است، بحث حجیت قول آنان نیز مطرح می‌شود.»[۱۱۳]
۲-۴-۱-۱-بررسی سندی روایات
«آن‌چه درباره‌ی‌ سند این احادیث به اختصار می‌توان گفت این است که:
۱-حضور گروه وسیعی از ناقلان و مفسران تابعی، در انتقال این اخبار به نسل‌های پس از خود، بهترین گواه بر سستی و ضعف این روایات است. افرادی چون: عکرمه، مجاهد، عطا، مقاتل، ضحاک و … که نه سماعی از پیامبر۲ داشته‌اند تا گفته‌ی ایشان حمل بر درک و دریافت از ناحیه‌ی حضرتش شود و نه قراین و احوال زمان نزول را مشاهده کرده‌اند تا از خطا و اشتباه در دریافت و انتقال مصون باشند و از سوی دیگر دلیل و مدرکی معتبر دال بر وثوق و عدالت این افراد در دسترس نیست، بلکه چه‌بسا خلاف آن به صراحت از سوی فریقین رسیده است.
۲-تأثیرپذیری و انعطاف شدید اندیشه‌ی‌ تابعین و راویان پس از ایشان در برابر آراء و افکار و انظار اهل کتاب با فاصله گرفتن از حوزه‌ی اندیشه‌ی معلمان واقعی وحی (اهل‌بیت%)؛ این رسوخ و راه‌یابی افکار بیگانه در حوزه‌ی اندیشه‌ی اسلامی و از جمله تفسیر قرآن و علوم وابسته به آن دارای عوامل اجتماعی، فرهنگی و دینی متعددی بوده است. لذا در زمینه‌ی تفسیر با انبوهی از آراء و افکار اسرائیلی و نصرانی روبه‌روییم که به عنوان توضیح آیات قرآن ثبت گردیده است و در حوزه‌ی روایات و از جمله روایات اسباب ‌نزول با گروهی گسترده از اخبار جعلی و محرف و موضوع روبه‌روییم! و این حقیقت تلخ ما را در پذیرش آراء و انظار تفسیری و روایی موجود سخت محتاط و بدبین می‌سازد.»[۱۱۴]
«۳-از طرف دیگر از ابتدای اسلام، افرادی با انگیزه‌ی ضربه‌زدن به اسلام و پیامبر۲، سخنان پیامبر۲ را جعل یا تحریف می‌کردند. ولی افشای عملکرد آنان از سوی پیامبر۲ و برخورد شدید آن حضرت با جاعلان، باعث شد دیگر کسی جرأت نکند آشکارا به جعل و تحریف حدیث اقدام کند ولی پس از وفات پیامبر۲، جلوگیری خلفا از نوشتن و نقل حدیث، باعث شد افراد بسیاری با انگیزه‌های سیاسی و مذهبی و قومی و کرامت بخشیدن به خویش و … شروع به جعل و تحریف احادیث کنند. لذا اسباب نزول نیز از گزند این تحریف‌ها و … سالم نماند و افراد بسیاری اسباب نزولی را در راستای انگیزه‌های خویش جعل کرده، نشر دادند.
۴-از سوی دیگر، در همین زمان بود که آرای تفسیری مفسران با اسباب نزول آمیخته شد و به عنوان اسبا‌ب نزول معرفی گردید. به گونه‌ای که مطالعه کننده‌ی تفاسیر، به آسانی توانا بر جداسازی اسباب نزول از نظریات و دیدگاه‌های مفسران نبود و یا در مورد ناسازگاری دو سبب نزول برای برتری یکی بر دیگری، ملاکی نمی‌شناخت. از این روی، شناخت واژه‌های به کار گرفته شده در مورد اسباب ‌نزول و معیارهای شناسایی اسباب ‌نزول که به صورت پراکنده توسط پژوهشگران علوم قرآن و مفسران بیان گردیده است، امری کارساز و مفید بوده و خواهد بود.»[۱۱۵]
۲-۴-۱-۲-بررسی متنی روایات
«چنان‌چه از اشکال‌های سندی روایات یادشده چشم‌پوشی کنیم، با مشکلی مهم‌تر در حوزه‌ی محتوا و دلالت این احادیث روبه‌رو می‌شویم که تردید انسان را در پذیرش این مدارک دو چندان می‌کند. نگاهی به روایات اسباب نزول نشان می‌دهد که:
۱-بسیاری از آن‌ها نقل به معنی شده و به دست ما رسیده‌اند. در زمینه‌ی اسباب نزول، گاه به روایاتی برمی‌خوریم که درمورد یک حادثه و رخداد، قدر جامع و جهت مشترک ندارند و در برخی موارد منبع نقل سخن نیز شخص واحدی است و با این وجود، نقل‌های مختلف و متفاوت در قضیه‌ی خاص، به دست ما رسیده است و این خود نشانگر توسعه و شیوع (نقل به معنی) در حوزه‌ی روایات اسباب نزول است.
۲-شرایط خاص سیاسی و فرهنگی حاکم بر قرن اوّل که مانع از کتابت حدیث بوده است، راویان را ناگزیر از حفظ و انتقال محفوظات خویش به گونه‌ای غیر مکتوب و سینه به سینه می‌ساخته است که در هر مرتبه‌ی نقل، لاجرم تغییرات و اضافات و زوایدی و یا احیاناً نواقصی نیز به‌طور طبیعی به همراه داشته است. این تغییرات که در هر مرتبه، ناچیز و اندک جلوه می‌نموده، به تدریج و بر اثر تراکم و فزونی، گاه اصل ماجرا و حقیقت رخداد را مخدوش و به گونه‌ای دیگر جلوه داده است.
۳-از سوی دیگر، باید توجّه داشت که راویان این احادیث، خود علل نزول و رخدادها و حوادث مرتبط با آن را مشاهده نکرده و بی واسطه نیز از گواهان دریافت نکرده‌اند، بلکه چه‌بسا بتوان ادّعا کرد که اینان تنها بر اساس پیوند و مشابهتی که میان مفاد و مضمون آیه با قصه‌ای از اسباب نزول احساس می‌کرده‌اند، مبادرت به ذکر سبب نزول یاد شده در ذیل آیه‌ی شریفه نموده و آن را به عنوان شأن نزول آن یاد کرده‌اند و برترین گواه بر این ادّعا، سیاق خود آیات شریفه است و نیز ذکر سبب نزول‌های متناقض در مورد آیه‌ای خاص، که آشنایان با وادی اسباب نزول و نگاشته‌های مربوط به آن بدین امر معترفند. این خود نشانگر دخالت اجتهاد و نظر شخصی و در برخی موارد، اعمال سلیقه‌ی راوی است و یا تقویت کننده‌ی این احتمال که در بسیاری از این روایات، جعل و تحریف صورت گرفته است.»[۱۱۶]
۲-۴-۲-اعتبار روایات اسباب نزول
«اندیشه و اقوال افرادی چنین و راویانی این‌گونه، اعتبار لازم را در حوزه‌ی اندیشه‌ی قرآنی و از جمله اسباب نزول ندارد و ناگزیر باید به سراغ مرجّحات و معیارهایی رفت که می‌تواند ما را در گزینش روایات صحیح و معتبر یاری رساند و صحّت و سندّیت آن سبب را تأیید و تضمین کند. در این زمینه روش‌های شناخته شده‌ای وجود دارد که متخصصان علم حدیث بدان واقفند؛ و به مؤیّداتی از ناحیه‌ی عقل، تاریخ، احادیث معتبر و نصّ قرآن کریم و یا دیگر مرجّحات در پذیرش سخن و نظر ایشان روی آورد.
۲-۴-۲-۱-بررسی‌های سندی
سند، بخشی از روایت است که نقادی آن، اگرچه نمی‏تواند به تنهایی مبنای داوری نهایی درباره‌ی روایت باشد، اما قوّت یا ضعف آن می‏تواند قرینه‏ای در تأیید دلایل دیگر برای قضاوت تلقی شود. از جمله مرجحات سندی روایت، تصحیح اسناد است.
۲-۴-۲-۲-بررسی‌های متنی
از جمله مرجحات متنی روایات، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱-تطبیق مورد با آیات قرآن: از آن جهت که قرآن، قطعی الصدور است و سبب نزول، ظنی الصدور، سبب نزول در اعتبار خود، نیازمند تأیید گرفتن از قرآن است. بر این اساس، هرگاه سبب نزولی مخالف با قرآن باشد، باید آن را دور انداخت و اطمینان داشت که آن سبب نزول واقعیّت ندارد و از معصوم۸ نقل نشده است، زیرا معصومین% در روایات فراوانی به روشنی بیان کرده‌اند که ما هیچ‌گاه کلامی که خلاف قرآن باشد، نمی‌گوییم.
سبب نزول را بدین طریق می‌توان به قرآن عرضه داشت:
الف-تطابق ظاهری، مانند: عدم تعارض با عصمت و شخصیت نبی۲ و تصویر پیامبران% که تنها از طریق قرآن میسّر است، پیاده کردن این مبنا عملاً به عرضه‌ی روایات به قرآن می‏انجامد.
ب-تطابق تفسیری: یعنی برابری سبب با مفاد تفسیری آیه‌ی شریفه، زیرا حدیث در اعتبار خود به تأیید قرآن نیازمند است. بنابراین، اسباب نزول یاد شده در ذیل آیات کریمه، چنان‌چه متواتر، یا قطعی الصدور نباشد، با آیه برابر می‌شود و تنها در صورتی‌که با مضمون آیه و تفسیر آن و دیگر نشانه‌ها و قراینی که در اطراف آیه موجود است، هم‌سویی داشته باشد، مورد پذیرش واقع می‌شود.[۱۱۷]
۲-تطیبق مورد با سنت قطعی (بهره بردن از اخبار متواتر و قطعی الصدور): پیامبر اکرم۲ و ائمه‌ی اطهار% در کنار قرآن، سنت را به عنوان یکی از مهم‌ترین معیارهای ارزیابی روایت معرفی کرده‏اند. اما نکته‌ی مهم در اِعمال این ملاک، این است که در مقام تعارض چند روایت، کدام را باید روایت معیار تلقی کرد و کدام را باید کنار گذاشت؟
۳-تطبیق مورد با عقل
۴-تطبیق مورد با تاریخ (تعارض روایت با زمان نزول به تنهایی محتمل سه امر است: خطای راوی در تعیین این روایت به عنوان سبب نزول، ساختگی بودن روایت، توجیه آن بر مبنای تکرّر نزول.)
۵-تطبیق مورد با واقعیّات مسلم و پذیرفته شده (سازگاری با اعتقادات و باورها): عصمت پیامبر۲ از جمله اعتقادات مستحکم مسلمانان است. بر این اساس، هر سبب نزولی که در جهت تضعیف شخصیت والای پیامبر۲ باشد، پذیرفته نخواهد بود.»[۱۱۸]
۲-۴-۳-راه دست‌یابی به اسباب نزول از دیدگاه آیت‌الله معرفت
آیت‌الله معرفت راه دست‌یابی به اسباب نزول را روایتی که دارای سند متقن و یا تواتری که موجب اطمینان از صحت آن واقعه و نیز موجب رفع ابهام از آیه شود، می‌داند.[۱۱۹]
ایشان می‌نویسد: «اسباب نزول از راه نقل روایت ‏به دست مى‏آید، راه شناخت و پى‏بردن به اسباب نزول بسى دشوار است، زیرا پیشینیان در این ‏زمینه مطلب قابل توجهى ثبت و ضبط نکرده‏اند، جز اندکى که کاملاً چاره‌ساز نیست. شاید یکى از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازى نمى‏دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براى آینده ‏ثبت کنند. بعدها روایاتى در این زمینه فراهم شد که بیش‏تر داراى ضعف سند و غیر قابل اعتماد بوده و احیاناً اعمال غرض در کار وجود داشته است. به ویژه در دوران‏ تاریک حکومت‏ بنى‌امیه که از روى غرض‌ورزى، آیات بى‏شمارى با تنظیم شأن نزول‏هاى ساختگى، طبق دل‌خواه، تفسیر و تأویل شده است. واحدى در اسباب النزول مى‏گوید: «جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزى گفته‏ شود، مگر آن‌که روایت صحیح و قابل اعتمادى در دست‏ باشد و از کسانى روایت‏ شده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده‌ی آن زمان بوده باشند. نه آن‌که از روى ‏حدس و گفته‏هاى بى‏اساس، سخنى گفته باشند». سپس از ابن‌عباس روایت مى‏کند که پیامبر اکرم۲ فرمود: «از نقل حدیث‏ بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح‏ داشته باشید، زیرا هر کس بر من و قرآن دروغى ببندد، جایگاه خود را در آتش‏ فراهم ساخته است‏». لذا سلف صالح از هرگونه سخن درباره‌ی قرآن خوددارى‏ مى‏کردند. محمدبن‌سیرین مى‏گوید: «از عبیده، یکى از سرشناسان تابعین، درباره‏‌ی تفسیر آیه‏اى از قرآن پرسشى نمودم، گفت: رفتند کسانى که مى‏دانستند در چه جهت‏ قرآن نازل شده است‏». یعنى علم به اسباب نزول داشته‏اند. واحدى مى‏گوید: «در این زمان بسیارند کسانى که در این زمینه دروغ پردازى‏هاى فراوانى دارند، لذا براى ‏رسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود». از امام احمدبن‌حنبل ‏در این باره نقل شده: «ثلاثه لا اصل لها: المغازی و الفتن و التفسیر»، سه چیز اصل و پایه‌ی درستى ندارد: روایاتى که درباره‌ی جنگ‏هاى صدر اسلام ثبت‏ شده، روایاتى که درباره‌ی فتنه‏هاى آخرالزمان گفته شده و روایاتى که درباره‌ی تفسیر و تأویل قرآن آورده‏اند». امام بدرالدین زرکشى از برخى ‏محققین نقل مى‏کند: «مقصود بیش‏ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست، نه‏ این‌که همه‌ی آن‏ها قابل اعتماد نباشند». معروف‏ترین کسى که در این باره روایاتى‏ جمع‌آورى کرده است، ابوالحسن على‌بن‌احمد واحدى نیشابورى (متوفاى ۴۶۸) است که جلال‌الدین سیوطى (متوفاى ۹۱۱) بر او خرده گرفته و مى‏گوید که در فراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته، صحیح و سقیم را به هم آمیخته و بیش‏تر روایات خود را از طریق کلبى از ابى‌صالح از ابن‌عباس آورده است که جداً واهى و ضعیف است. سپس خود سیوطى در این زمینه رساله‏اى نگاشته به نام ‏لباب النقول (برگزیده‏هاى منقول) که خود نیز در انتخاب روایات از روایت‏هاى‏ ضعیف، مصون نمانده است.»[۱۲۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...