عوامل مؤثر در آغاز و افزایش سرطان:

عوامل رفتاری: اسمیت و جاکوبسن[۳۲] (۱۹۸۹)گزارش کردند که ۳۰ درصد سرطان­ها با استعمال دخانیات، ۳۵ درصد با رژیم غدایی، ۷ درصد ناشی از رفتار جنسی و باروری و ۳ درصد ناشی از الکل است.

استرس: لادنسلگر[۳۳] و همکاران (۱۹۸۳) در مطالعه­ ای که بر روی موش­های مستعد سرطان انجام دادند دریافتند که اگر استرسورها کنترل شوند رشد تومورها کاهش می­یابد. با این وجود اگر استرسورها غیر قابل کنترل ادراک شوند نتیجه افزایش رشد تومورهای سرطانی است.

شخصیت: تمشوک و فوکس[۳۴](۱۹۸۴)، نشان دادند که افراد مبتلا به سرطان دارای تیپ شخصیتی C”” می­باشند. تیپ شخصیتی C به عنوان افرادی منفعل، آرام، درمانده، وابسته به دیگران، ناتوانی در غلبه بر رفتارهای روانی-عصبی، مهربانی بیمارگون، صبوری مفرط، بدون ابراز هیجان، خصوصاًٌ هیجانات منفی توصیف می­شوند.

افسردگی: بیلاسکاس[۳۵] (۱۹۸۰) ارتباط بین افسردگی و سرطان را به صورت برجسته نشان داد، البته او افسردگی خفیف مزمن را و نه افسردگی کلینیکی را، با سرطان مرتبط دانست. همچنین حوادث زندگی، سبک­های مقابله­ای و سرسختی[۳۶] از دیگر عوامل روان­شناختی در شروع و افزایش سرطان ‌می‌باشد. مالاموس[۳۷] (۲۰۱۰) می­نویسد: بیماری در ایجاد آسیب­های روانی نسبت به متغیرهای دیگر که تا کنون بررسی ‌شده‌اند نقش مهمی دارند.

عوامل روانی و تخفیف علائم در سرطان: عوامل روانشناختی در کاهش علائم و افزایش کیفیت زندگی بیماران سرطانی نقش دارد. کارترایت و همکاران[۳۸](۱۹۷۳) تجارب مبتلایان به سرطان را اینگونه توصیف کردند: درد خیلی ناراحت کننده، مشکلات تنفسی، استفراغ، بی­خوابی، کاهش مزاج و کنترل مثانه، از دست دادن اشتها و آشفتگی روانی. ‌بنابرین‏ مداخلات روان­شناختی می ­تواند با بهره گرفتن از روش­های مدیریت درد، مداخلات حمایتی اجتماعی، درمان حالت تهوع و استفراغ، مشاوره تصویر بدنی، راهبردهای سازگاری شناختی و روش کار سیمونتن[۳۹]( درمان بیماران سرطانی به وسیله آرام­سازی، تصویرسازی ذهنی و برنامه ­های تمرینی) به کاهش علائم و بهبود کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان کمک کند.

پیامدهای روان­شناختی سرطان عبارت­اند از واکنش­های هیجانی مانند افسردگی، غم، عدم کنترل، تغییرات شخصیتی، خشم و اضطراب؛ و واکنش­های شناختی. هنگامی که بیماران مبتلا به سرطان برای اولین بار تشخیص سرطان دریافت ‌می‌کنند به طور بالقوه تقریبا تمام ابعاد زندگی فرد را شامل جنبه­ های فیزیکی، روان­شناختی، میان فردی، شغلی و معنوی تحت تاثیر قرار می­دهد (عزیز[۴۰]، ۲۰۰۷).

برای بیماران سرطانی تحت درمان، اضطراب می ­تواند ادراک درد را افزایش دهد، سایر علائم اضطراب و اختلال خواب می ­تواند عامل اصلی در شروع زودتر تهوع و استفراغ بیماران سرطانی باشد. اضطراب بدون توجه به شدت آن به طور قابل ملاحظه­ای می ­تواند بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی و خانواده­های آن ها تاثیرگذار باشد، به همین دلیل باید مورد بررسی و درمان قرار گیرد (پین[۴۱]، ۱۹۹۲). امروزه سرطان به عنوان یک بیماری مزمن، مشکلات هیجانی بسیاری مانند، تغییر در قابلیت عملکرد افراد، تصویر بدنی، نقش خانوادگی و اجتماعی ا در بیماران مبتلا به وجود ‌می‌آورد و همچنین افسردگی در بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی شیوع بسیاری دارد؛ ‌بنابرین‏ باید متخصصان بهداشت روان به نقش مسائل روان­شناختی در همه مراحل درمان و ابعاد زندگی فرد مبتلا به سرطان آگاه باشند.

۲-۲-۱- سلامت روان

اگرچه مفهوم سلامت روان سال­ها موضوع مورد بحث در میان روان­پزشکان، روان­شناسان و دیگر دانش­مندان علوم اجتماعی بوده است، با این وجود، هنوز تعریف جامع و قابل قبولی برای سلامت روانی وجود ندارد. این امر تاحدودی ناشی از فقدان تعریف قابل قبول و کاملی از بهنجاری است و در بسیاری از موارد، به زمینه ­های مربوط می­ شود که نویسندگان مختلف به سلامت روانی پرداخته­اند (گنجی، ۱۳۸۲).

طبق نظر وایت (۲۰۰۱، به نقل از طیبی خرمی، ۱۳۸۷)، افراد دارای سلامت روان، چندین ویژگی دارند که عبارتند از:

الف- پذیرفتن خود و دوست داشتن خویشتن: این ویژگی دربرگیرنده دو مفهوم خودپنداره (تصوری که فرد از خودش دارد)، و عزت نفس (پذیرش و قبول خود) است. چنانچه این دو مفهوم با هم باشند تکمیل کننده اولین بخش از سلامت روان (پذیرش و دوست داشتن خود) هستند.

ب- برقراری ارتباط با دیگران: زمانی که افراد دارای خودپنداره­ی مثبت و عزت نفس بالا باشند، می ­توانند به خوبی با دیگران ارتباط مناسب برقرار کنند.

ج- مقابله با نیازهای زندگی: مقابله با نیازها و احتیاجات زندگی و کنترل الزامات و چالش­های زندگی، بخشی از سلامت روانی است. این الزامات از جانب والدین خانواده، دوستان، مدرسه، فعالیت­ها و مشاغل ‌می‌باشد. نکته اساسی در این زمینه موضوع مدیریت استرس است، زمانی که افراد تحت استرس هستند باید مهارت­ های مقابله­ای لازم را داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند اثرات استرس را بر جسم و روان کاهش دهند. چنانچه استرس مدیریت شود (کاهش یابد و کنترل شود) و مهارت‌های مقابله­ای مؤثر موجود باشد، قطعاٌ فرد بهتر می ­تواند با نیازها و چالش­های زندگی مقابله کند.

د- بروز مناسب هیجانات: افراد باید بتوانند هیجانات خود را شناسایی کنند، احساسات را به طور مناسب بروز دهند، در غیر این صورت سلامت روان خود فرد و همچنین دیگران در معرض آسیب قرار خواهد گرفت.

به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روان ضروری است، خود آگاهی است. یعنی هرآنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود (خرمی، ۱۳۸۷). واپس­زنیهای ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برای نگهداری آن ها در ناخودآگاه بایستی به “من” بازگردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه حقیقی بایستی بازگشوده شوند و از این طریق به فرد تا حد ممکن کمک شود تا شیوه­ ارضای کودکانه را رها نماید.

در نهایت خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی و یا زاید “من برتر” در هم شکسته شود، زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از تحریم­ها، ممنوعیت و ایده آلهای والدین فرد است. این بدان معنی نیست که اگر کنترل­های ناخودآگاه من برتر تضعیف شوند و خواسته­ های واپس­زده خودآگاه شوند، می­توانیم زندگی لذت­آوری را شروع کنیم. خودآگاهی لذت طلبی نیست، خودآگاهی در عنصر اصلی سلامت روان­شناختی است. انسان می ­تواند تحت راهنمایی “من” آگاه و منطقی، ناشادمانیهای روان­نژندانه خودش را با بدبختی مشترک نوع بشر مبادله نماید (ایروانی و نجات، ۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...