۲-۶-۱۳- کیوتوبین[۱۰۸]:

روش کیوتوبین توسط جیمز توبین برنده نوبل اقتصاد توسعه ارائه شده است . این نسبت ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت هزینه جایگزینی دارایی های آن شرکت را اندازه گیری می‌کند . به صورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل می‌کند . با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه هزینه جایگزینی دارایی های فیزیکی را به جای ارزش دفتری دارایی های فیزیکی به کار می‌گیرد . نسبت حاصله ‌به این شکل به کار می رود که چنانچه نسبت کیوتوبین یک شرکت بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیوتوبین رقابتی باشد ، شرکت مذبور توانایی کسب سود بیشتر از شرکت های مشابه را دارا است .

۲-۶-۱۴- هوش سرمایه انسانی:

فیتز-انز [۱۰۹]روش هوش سرمایه انسانی را بدین نحوه توسعه داد که مجموعه هایی از شاخص های سرمایه انسانی جمع‌ آوری شده را از طریق یک پایگاه داده ، الگو برداری نمود . فیتز انز مدعی است که وظایف بخش منابع انسانی در یک سازمان بایستی فراتر از مواردی نظیر جذب ، آموزش و جبران خدمات باشد . همچنین در زمانی که دانش به یک عنصر جدی در موفقیت اقتصادی تبدیل شده است ، اندازه گیری و مدیریت دارایی های فکری یک وظیفه ی بحرانی کسب و کار می‌باشد .

۲-۶-۱۵- مدل کارگزار فناوری:

این مدل توسط بروکینگ توسعه داده شده است و دانش سازمانی را به چهار طبقه : دارایی های انسان محور ، دارایی های زیر ساختی ، دارایی های فکری و دارایی های بازار تقسیم می‌کند و ارزش سرمایه فکری سازمان را طی یک فرایند ارزیابی مشخص می‌کند و ارزش سرمایه فکری سازمان را طی یک فرایند ارزیابی مشخص می‌کند و هر یک به وسیله پرسشنامه های ممیزی[۱۱۰] مخصوص درباره متغیر های مرتبط با طبقه دارایی ها بررسی می شود

۲-۶-۱۶- روش ارزش گذاری جامع:

این روش توسط مکفرسون[۱۱۱] توسعه یافت . ارتباط مابین اندازه گیری ارزش شرکت سرمایه فکری و مقادیر پولی را به منظور ارزش گذاری جامع کسب و کار مورد استفاده قرار می‌دهند .

این روش سر دسته ارزش زیر را مورد استفاده قرار می‌دهد .

ارزش اصلی که نشان دهنده اثر بخشی داخلی شرکت است .

ارزش فرعی که توسط اثر بخشی توزیع شرکت اندازه گیری می شود .

ارزش ابزاری که نشان دهنده فشار ها در محیط رقابتی می‌باشد .

بخش دوم : ادبیات مرتبط با بازارگرایی

۲-۷- معرفی بازارگرایی

مفهوم بازارگرایی از فلسفه مدیریتی که به (مفهوم بازاریابی[۱۱۲]) مشهور بود ریشه گرفته است . این فلسفه سنگ بنای رشته بازاریابی بوده است ؛ همان طور که پیتردراکر بازاریابی را بدین گونه معرفی می کند :

«مشاهده کلیت یک تجارت را از نقطه نظر نتایج نهایی اش مشخص می‌کنند که این نتایج نهایی همان مشتریان می‌باشند» و همچنین اظهار می‌دارد که «تنها یک تعریف از مقصود یک تجارت وجود دارد و آن هم خلق مشتری است ». در طول سالیان مختلف تئوری پیش فرض بازاریابی شرکت ها ، فلسفه بازاریابی بوده است و محققان به دنبال اثبات ارتباط سطوح متفاوت عملکرد شرکت با درجات مختلف بازارگرایی بوده اند . این ایده مرتبط بودن سطوح مختلف عملکرد با سطوح مختلف بازارگرایی شرکت ، چندین نسل از مدیران شرکت ها را تحت تاثیر قرارداده است و تا به امروز یکی از تاثیر گذارترین مفاهیم بازاریابی بوده است . یا آن که در ادبیات تحقیق تفاوت هایی راجع به استفاده از بازاریابی گرایی[۱۱۳] در مقابل بازارگرایی[۱۱۴] وجود دارد ، اما بازارگرایی طبق تعریف مک کارتی و پریالت (۱۹۹۰) بیشتر به پیاده سازی مفهوم بازاریابی در بخش بازاریابی سازمان اشاره می‌کند . لذا ، تأکید سنتی بازاریابی گرایی بیشتر برروی مشتری گرایی به معنای تمرکز بیشتر برروی نیازهای مشتری و تولید درآمد وسود ازطریق ایجاد رضایت مشتری می‌باشد . از طرف دیگر اخیراًً بازارگرایی ، بیشتر برای برقرارکردن مفهوم بازاریابی در کل سازمان استفاده شده است .کوهلی و جاورسکی (۱۹۹۰) برای استفاده از برچسب بازارگرایی اولویت و اهمیت بیشتری قایل هستند . ‌به این مضمون که استفاده از این اصطلاح آن را از غلبه واحد بازاریابی خارج ساخته و مسئولیت آن را متوجه کلیه واحدها در سازمان می‌کند . بااین تغییر ظاهر ، رویکرد بازارگرایی احتمالاً مورد پذیرش واحدهای غیر بازار یابی نیز قرار گیرد.با این وجود در بین محققان بازاریابی اجتماعی وجود دارد که بازار گرایی ، منعکس کننده نیاز یک سازمان برای بازار محور بودن [۱۱۵]یا تحریک پذیری توسط بازار [۱۱۶]است [۱۷] . در این زمینه ، پنج دیدگاه اخیراًً در ادبیات بازارگرایی معرفی شده است که هرکدام رویکرد متفاوتی را جهت تعریف مفهوم بازارگرایی در پیش گرفته اند

    1. دیدگاه تصمیم گیری

    1. دیدگاه هوشمندی بازار

    1. دیدگاه رفتارهای مبتنی برفرهنگ

    1. دیدگاه استراتژیک

  1. دیدگاه مشتری گرایی

علاوه بر پنج دیدگاه فوق سه دیدگاه دیگر نیز در زمینه بازارگرایی وجود دارد که عبارتند از :

    1. دیگاه ترکیبی

    1. دیدگاه قابلیت های سازمانی

  1. دیدگاه فرهنگ سازمانی بازارگرا

۲-۸- مفاهیم تعریف بازارگرایی

دیشماند وفارلی معتقدند ، بازارگرایی و توجه به محیط عنصر عمده و اصلی بازاریابی بوده و عامل مهمی در راستای توانمند کردن[۱۱۷] شرکت ها برای درک بازار و ایجاد راهبردهای محصول و خدمت مناسب برای تحقق نیازها و خواسته های مشتری است [۱۸] .

لی لند نیز بازارگرایی را ایجاد راهبرد مشتری محور از طریق هماهنگ کردن تلاش های بین وظیفه ای برای رسیدن به هدف بلند مدت سازمان می‌داند[۱۹] .

منابع اصلی اکثر پژوهش ها در گستره بازارگرایی مقالات کوهلی و جاورسکی[۲۰] و نارور و اسلیتر [۲۱] است . کوهلی و جاورسکی به جای تمرکز بر مشتری عنصر اصلی محیط گرایی را تمرکز بر

    1. = Market orientation ↑

    1. = Marketing ↑

    1. = Intellectual capital ↑

    1. = Genesis ↑

    1. = Intangible assets ↑

    1. = Profitability ↑

    1. = Competitors ↑

    1. = Narver ↑

    1. = Slater ↑

    1. = Customer focus ↑

    1. = Continous ↑

    1. = Marketing capabilities ↑

    1. = Organizational succes ↑

    1. = Competitive environment ↑

    1. = Structural capital ↑

    1. = Human capital ↑

    1. = Investor relations ↑

    1. = Operating ↑

    1. =Behavioral Science ↑

    1. = Profitability ↑

    1. = Value creation ↑

    1. = Ownership ↑

    1. = suppliers ↑

    1. = Investor relations ↑

    1. – knowledge – based ↑

    1. – value added ↑

    1. – competitive advantage ↑

    1. – eidetic ↑

    1. – marketing orientation ↑

    1. – market orientation ↑

    1. – mc carthy ↑

    1. – perreault ↑

    1. – financial fixed-non assets ↑

    1. – constant ↑

    1. – knowledge economy ↑

    1. – investment policy ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...