– زندگی با وقار، یکدلی و تعهد:
بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی خودش است. بدون این حس شخص دچار لاقیدی میشود. در اینحالت شخص می تواند وسوسه را رد کند و در رفتارها و صحبت هایش تعهد به ارزشهای شخصی را نشان دهد و مسیر اخلاقی راهنمای وی در زندگی و کسب و کار خواهد بود.
– پیوند و خدمت خلاق :
این ویژگی بر دو عملکرد اشاره دارد. یکی داشتن خلاقیت و دیگری ارتباط و پیوند داشتن با دیگران. در اینجا شخص ترکیبی از حضور خداوند، عشق و وقار را در امور عادی زندگی روزانه اش از خود نشان می دهد و رفتارهای او براساس کارهای مثبت و متعهدانه است.
– پادشاهی خداوند/ شادی و تکمیل/ زندگی با هوش معنوی مطلوب:
یعنی شخص هرچه را در زندگی با آن سروکار دارد یا اساساً در دنیا وجود دارد را نشئه ای از وجود خداوند و حضور خداوند و نظارت او بر اعمالش بداند و اینکه همه چیز به خواست و اراده خداوند انجام میگیرد.(عبدالله زاده و دیگران،۱۳۸۸،ص۴۱و۴۲)
الکینز و همکاران (۱۹۸۸م) چهار پیش فرض در خصوص هوش معنوی مطرح کرده‌اند:
مؤلفه‌ای با عنوان بعد معنوی وجود دارد؛
معنویت یک پدیده‌ی انسانی است و به صورت قابلیت و ظرفیت در همه‌ی مردم وجود دارد؛
معنویت با مذهبی بودن مترادف نیست؛
معنویت قابل تعریف، تشریح و اندازه‌گیری است.
بنابراین می‌توان گفت که هوش معنوی تمام آن چیزهایی است که به آن معتقدیم و نقش باورها و هنجارها، عقاید و ارزش‌ها را در فعالیت‌هایی که بر عهده می‌گیریم نشان می‌دهد. (عبدلله زاده ،۱۳۸۸)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ویژگی هایی که لازمه هوش معنوی هستند، احتمالاً در کنار توانایی ها و فعالیت های دیگری قرار دارند که عبارتند از: دعا کردن، تعمیق، رویاها و تحلیل رویا، باورها و ارزش های دینی و معنوی، شناخت و مهارت در فهم و تفسیر مفاهیم مقدس و توانایی داشتن حالات فرار وندگی. به عنوان مثال، بعضی از حقایق قدیمی همانند آزار نرساندن که فضایل اخلاقی را مورد توجه قرار می دهند، ممکن است به عنوان روش هایی برای تقویت هوش معنوی مطرح باشند. همچنین مسائل معنوی ممکن است شامل مواردی از قبیل تفکر در مورد سوالات وجودی مانند وجود زندگی پس از مرگ جستجوی معنا در زندگی، علاقمندی به عبادت و تعمیق مؤثر، رشد حس هدفمندی زندگی، رشد رابطه با خود، هماهنگی با قدرت برتر و نقش آن در زندگی هود باشد (نازل، ۲۰۰۴).
هوش معنوی با زندگی درونی (ذهن و نفس) و ارتباط این زندگی با جهان رابطه دارد و ظرفیت فهم عمیق سؤالات وجودی و بینش نسبت به سطوح چندگانه‌ی هوشیاری را شامل می‌شود. آگاهی از نفس، به عنوان زمینه و بستر بودن یا نیروی زندگی تکاملی خلاق را در بر می‌گیرد. هوش معنوی به شکل هوشیاری ظاهر می‌شود و به شکل آگاهی همیشه در حال رشد ماده، زندگی، بدن، ذهن، نفس و روح درمی‌آید. بنابراین هوش معنوی چیزی بیش از توانایی ذهنی فردی است و فرد را به ماوراء فرد و به روح مرتبط می‌کند. علاوه بر این، هوش معنوی فراتر از رشد روان‌شناختی متعارف است. بدین جهت خودآگاهی شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر، زمین و همه‌ی موجودات میشود (وگان، ۲۰۰۳م).
آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنی و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا است (آمرام، ۲۰۰۵ م، ص ۱۵).
از هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش‌ها استفاده می‌شود و سؤال‌هایی را همانند: «آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی می‌شود؟» و یا «آیا من در شادی و آرامش روانی مردم سهیم هستم؟» در ذهن ایجاد می‌کند (ویگلزورث، ۲۰۰۴ م، به نقل از: سهرابی، ۱۳۸۵ م).
در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می‌کند (مک مولن ، ۲۰۰۳ م).
بعضی از ویژگی‌های فردی که برای بهره‌گیری از هوش معنوی مفید هستند عبارتند از: خردمندی، تمامیت (کامل بودن)، دلسوزی (مک مولن، ۲۰۰۳ م) دیدگاه کل نگر داشتن، درستی و صحت، ذهن باز داشتن و انعطاف‌پذیری (زهر و دریک، ۲۰۰۰ م). این ویژگی‌ها روش‌های متفاوتی را برای دانستن از طریق روش‌های غیرزبانی و غیر منطقی مانند رؤیا، شهود و تجربه‌ی عرفانی، جهت دستیابی به سطوح عمیق‌تر معنا ارائه می‌کنند (دسلوریرس ، ۲۰۰۰ م؛ به نقل از: نازل، ۲۰۰۴م).
وبل و وگان معتقدند مؤلفه‌های هشت‌گانه‌ای که نشان‌دهنده‌ی هوش معنوی رشدیافته هستند عبارتند از: درستی و صراحت، تمامیت،
تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران (میر جلیلی و شفیعی به نقل از: نازل، ۲۰۰۴ م: ص ۶۳).
یکی از نمادهایی که معمولا در توضیح این هوش به کار گرفته می شود، نماد گل نیلوفر است که در آن با تلفیق سنت و عقاید موجود در شرق و غرب و با استعانت از مسائل علمی، مدلی قابل لمس و زیبا برای SQ ارائه داد.
در این مدل هر سطح از گلبرگ ها یکی از سه توان پایه ای در بشر هستند. بیرونی ترین گلبرگ ها، نشانگر شش نوع «خود» است. همان طور که اشاره شد هوش معنوی یکی از توانایی های ذاتی و فطری در انسان است که همانند سایر هوش ها چنانچه مورد توجه قرار گیرد می تواند پرورش یافته و توسعه یابد.
به عبارتی SQ قابل توصیف و توضیح و اندازه گیری است. برای اندازه گیری این هوش می توان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی که ناشی از این هوش است بپردازیم. مهمترین فایده هوش معنوی درست عمل کردن است۶گلبرگ در مدل ارائه شده توسط زهر و مارشال عبارتند از: خدمت،پرورش، دانش،تغییر شخصی،برادری و اخوت،رهبری خدمتگذار. (عبدالله زاده،۱۳۸۸)
این تنها انسان است که از هوش معنوی SQ برخوردارند، هوشی تحول پذیر، توانایی ای که به او قدرت می دهد تا خلاق باشد و قوانین و نقش ها را دستخوش تغییرات خودنماید، بتواند تحولات اساسی ایجاد کند و دنیای اطرافش را به بهترین شکل متحول سازد.
هوش عقلایی با حقایق و اطلاعات سر وکار دارد، و برای تصمیم‌گیری از منطق و تحلیل استفاده می‌کند. هوش عاطفی نیز برایدرک و کنترل عواطف و احساسات شخص و حساس بودن نسبت به احساسات و عواطف دیگران ضرورتدارد. به عقیده مایک جورج (۲۰۰۶) که مدرس دوره‌های هوش معنوی جهت بهبود مهارت‌های مدیریت و رهبری است، هوش معنوی لازم است برای:
یافتن و بکارگیری عمیق‌ترین منابع درونی که قابلیت توجه و قدرت تحمل و تطابق با سایرین را به ما می‌دهد.
ایجاد احساس هویت فردی روشن و باثبات در محیط روابط کاری متغیر
توانایی درک معنای واقعی رویدادها و حوادث، وقابلیت معنادار کردن کار
شناسایی و همسو‌سازی ارزش‌ها با احساس هدفی روشن
زندگی کردن با این ارزش‌ها و بدون سازش‌ پذیری که منجر به حس انسجام می‌شود
درک این که نفس کجا و چگونه مانع از کارهای بالا می‌شود، یعنی درک و اثرگذاری بر علت حقیقی
یکی از پیامدهای ایجاد و تمرین هوش معنوی توانایی حفظ آرامش و تمرکز در مواجهه با بحران و آشوب، گرایشی فداکارانه و عاری از خودخواهی نسبت به سایرین، و دیدگاه روشن‌تر و آرام‌تر نسبت به زندگی. (ساغروانی ،۱۳۸۸،ص۱۰۵)
۲-۴۵- رشد هوش معنوی
آگاهی هشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خودآگاهی از جمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی می شوند. علاوه بر این، بعضی از روش ها، راهبردها و تمرین ها برای رشد آن مفید تلقی می شوند؛ مثلاً وگان معتقد است هوش معنوی از طریق افزایش وسعت نظر و گشودگی و داشتن نقطه نظرهای مختلف، حساسیت زیاد نسبت به تجارت و واقعیاتی نظیر حالت تعالی (ماورائی) و موضوع های معنوی، فهم عمیقتر نهادها و بازنمایی افسانه ها و کهن الگوهای ناهشیار کشف نشده افزایش می یابد. (نازل، ۲۰۰۶، ۶۲).
هوش معنوی با آموزش می تواند رشد و توسعه پیدا کند . (یحیی زاده و لطفی،۲۰۱۲) هوش معنوی را می توان با تمرین های مختلف توجه، تغییر هیجانات، و تقویت کردن رفتارهای اخلاقی افزایش داد. این تمرین ها منحصراً متعلق به یک دین خاص یا آموزش معنوی خاص نیستند. گرچه هوش معنوی با رشد شناختی، هیجانی یا اخلاقی مرتبط است، ولی نمی توان آن را با هیچ یک از آنها برابر دانست.
از آنجا که هر یک از انواع مختلف هوس به میزان متفاوتی رشد می کنند، ممکن است در یک فرد یکی از آنها رشد زیادی کند ولی انواع دیگر رشد چندانی نکرده باشند. زمانی که موضوعات هیجانی یا اخلاقی حل نشده باقی می مانند، از رشد معنوی جلوگیری می کنند. بلوغ معنوی به عنوان یکی از جلوه های هوش معنویف شامل درجه ای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی (روحیه اخلاقی) و رفتار اخلاقی می شود و خردمندی و دلسوزی برای دیگران را صرف نظر از جنس، قومیت، سن یا نژاد در بر می گیرد.
می توان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گسترده ای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی می شود. (وگان، ۲۰۰۲، ۴۰).
زوهر و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیت ها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد می کند. همچنین یادگیری و بازشناسی و گوش دادن به پیام های شهودی راهنمایی کننده یا صدای درونی، متفکر بودن، بالا بردن خودآگاهی، آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی می شود. (نوئل، ۲۰۰۱؛ و مارشال، به نقل از:نازل، ۲۰۰۴: ۶۳).
خودآگاهی برای افزایش بلوغ معنوی ضروری است. زمانی که توجه مستقیماً متوجه درون است، فرد ممکن است تلاش کند تا به احساسهای ذهنی و تفکرات خود توجه نماید در ابتدا، فرد ممکن است کاملاً درگیر موضوعات شخصی شود و نتواند ذهنش را حتی برای یک لحظه خالی کند. جذبه مسائل شخصی می تواند در صورت تلاش فرد برای تمرکز بر آنها یا پرورش آگاهی بدون انتخاب، منحرف کننده باشد. آگاهی از امکان تغییر جهت ارادی توجه، می تواند آغازی بر فرایند کنار گذاشتن عادات فکری پیشین و الگوهای رفتاری باشد. روان درمانگران نیز آموزش می بینند تا سرگذشت دیگران را با توجه کامل و عدم دخالت خویش شاهد باشند. واضح است هنگای که با ذهن آرام به دیگری توجه می کنیم، در پرتو هوش معنوی، زخم های قدیمی التیام می یابند و قلب ها گشوده می شوند. همراهی با دیگران با میانجی گری خاموش نیز می توانند اثرات درمانی داشته باشد. (وگان، ۲۰۰۲، ۵).(غباری بناب،۱۳۸۶،ص۱۶-۱۴)
سیسک نیز هفت راه برای رشد هوش معنوی معرفی می کند که عبارتند از:
-در مورد تمایلات، اهداف و خواسته های خود بیندیشید تا به زندگی خود چشم انداز و تعادل دهید و ارزش های خود را شناسایی کنید.
-به فرایند های درونی خود دسترسی پیدا کنید و از تخیل استفاده کنید تا اهداف و تمایلات را ببینید،سپس تصور کنید به آن ها دست یافته اید و احساس خود را از تصور این موفقیت تجربه کنید.
-بینش جهانی و بینش شخصی خود را ترکیب کنید و ارتباط خود را با دیگران،طبیعت وجهان هستی بشناسید.
-در برابر اهداف،خواسته ها و تمایلات خود احساس مسئولیت کنید.
– به افراد بیشتری اجازه بدهید به زندگی شما وارد شوند، بدین ترتیب احساس گروهی بیشتری را به وجود آورید..
-بر عشق و دلسوزی تمرکز کنید.
-زمانی که شانس در خانه شما را می زند به آن اجازه ورود دهید.(غباری بناب،۱۳۸۹)
۲-۴۶- توسعه هوش معنوی
میزانی از آگاهی و تطبیق‌پذیری نسبت به رویدادها و تجربیات زندگی، و پرورش خودآگاهی برای توسعه هوش معنوی ضروری به نظر می‌رسد (سیسک ، ۲۰۰۲، زوهر و مارشال، ۲۰۰۰). علاوه بر این، برخی تکنیک‌ها، راهبردها و تمرین‌ها برای توسعه و ارتقاء هوش معنوی مفید شناخته شده‌اند. مثلا، واگان (۲۰۰۲) اظهار می‌دارد که افزایش گشودگی و توانایی همدلی با دیدگاه‌های متنوع، توانایی درک عمیق‌تر نمادها، و آگاهی از وضعیت روحی خود منجر به توسعه هوش معنوی می‌گردد. بنابراین، از این دیدگاه، یک چارچوب ذهنی باز و مکاشفه‌گر که عدم‌قطعیت، تناقض و راز را تحمل می‌کند، برای رشد هوش مفید خواهید بود، در حالی که یک نظام باورهای خشک و بسته و حالت دفاعی از رشد آن جلوگیری می‌کند. در حقیقت، گشودگی ذهن، هم از عوامل و هم از نتایج توسعه هوش معنوی است.
از دیدگاهی دیگر، تکرار هر نوع تمرین معنوی می‌تواند تاثیر زیادی بر رشد هوش معنوی داشته باشد. این تمرین‌ها عبارتند از نماز و دعا خواندن، مراقبه، تفکر درباره خود، یوگا، روان‌درمانی، خدمت داوطلبانه به دیگران، و شرکت در دوره‌های مکاشفه یا سکوت (واگان، ۲۰۰۲). تجربیات عرفانی و معنوی نیز به رشد هوش معنوی کمک می‌کنند، بویژه اگر در زمینه‌ای باشند که انسجام‌شان را با زندگی روزمره تسهیل کند. اگر تاثیرات فیزیکی، روانی، و بین‌فردی این تجربیات تایید شود، اثر مثبتی بر کارکرد و سلامت روانی افراد خواهد داشت (واگان، ۲۰۰۲).
یکی دیگر از راه‌های توسعه و تقویت هوش معنوی بکارگیری آن است. این کار عبارت است از تفکر درباره دغدغه‌ غایی انسان یعنی آزادی، تنهایی، رنج، و فنا، و مرور باورهای شخصی درباره امور معنوی، مذهبی و وجودی (واگان ۲۰۰۲). همچنین می‌توان از طریق جستجوی معانی بنیادی موقعیت‌ها و پرسیدن سؤالات چرایی و جستجوی ارتباط بین رویدادها هوش معنوی را تقویت نمود (زوهر و مارشال، ۲۰۰۰). علاوه بر اینها، تمرین تشخیص و گوش دادن به پیام‌های هدایت شهودی یا ندای درونی، و افزایش خودآگاهی، و یاد گرفتن از اشتباهات، و صداقت با خود نیز برای پرورش هوش معنوی مفید است (نوبل، ۲۰۰۰؛ زوهر و مارشال، ۲۰۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...