کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



اما سؤالی که از رورتی به عنوان یک فیلسوف داریم این است که آیا این جهان با این همه نظم موجوددرآن،این انسان با این همه پیچیدگی های زیستی آیا می تواندخودبه خود و بدون تکیه به یک قدرت عظیم به وجودآمده باشد.وازآن جایی که فلسفه ازسه مسئله بحث می کندکه شامل:منطق،مابعدالطبیعه که شامل شناخت شناسی وهستی شناسی است،وارزش شناسی که شامل اخلاق وزیبائی شناسی است.بنابراین هدف فلسفه،شناخت ذات وحقیقت اشیاءاست،یعنی شناخت جنبه تجربه ناپذیرهستی که همان مابعدالطبیعه می باشد.(همان:۲۴)پس به نظرمی رسد یکی از نقص های اندیشه رورتی درخصوص مبدأوجودانسان نادیده گرفتن مابعدالطبیعه و تنها اکتفا نمودن به امورصرف ظاهری و تجربی است.دراین گونه انسان شناسی وانسان شناسی های غیردینی،انسان به کلی بریده ازمبدأ مورد بررسی قرارمی گیرد ودر انسان شناسی تجربی و انسان شناسی فلسفی رورتی درباب مبدأ و انسان درقالبی بسیارکلی سخن به میان می آید.وازپاسخ وبررسی سؤالات اصلی واساسی انسان عاجزاست،سؤالاتی مثل این که جهان وانسان از کجا آمده وبه کجا می رود؟ما درچه نقطه وموضوع ازمجموع هستی هستیم؟آیا هستی درمجموع خودصحیح است یا غلط؟حق است یا پوچ؟وسؤالات بیشماردیگر،علم تجربی درپاسخ به همه این پرسش ها به نمی دانم می رسد؛زیرا نمی توان این ها را آزمود.علم به مسائل محدود وجزئی پاسخ می دهد،اما ازتصویرکلی جهان ناتوان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

درانسان شناسی اسلامی ودینی،گذشته وحال وآینده انسان،ساحت های جسم وجان،مادی ومعنوی، بینش،گرایش وکنش وی وارتباط آن ها و تأثیر و تأثرهریک بردیگری مورد توجه قرارمی گیرد.امادرانسان شناسی تجربی،فلسفی،یا از ارتباط این ساحت ها بایکدیگرغفلت می شود و یا این ارتباط،با این گستردگی موردتوجه قرارنمی گیرد وفقط ارتباط برخی ازساحت ها با یکدیگر گفتگو می شود.
بنابراین نقدی که ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی برانسان شناسی رورتی درموضوع مبدأوجود وارداست این است که رورتی وجودیک قدرت لایزال، مطلق ومابعدالطبیعی راکه همان خداوندمتعال باشددرخلقت انسان نادیده می گیرد.وازپاسخ دادن به این سؤال که مبدأوجود انسان چیست ناتوان است چون علم بشری دراین خصوص محدوداست.همچنین تاریخ نگری افراطی رورتی باعث نادیده گرفتن قدرت خداوند درخلقت انسان وتصادفی بوجود آمدن انسان شده است.
جدول۴-۱-مبدأوجودانسان ازنظرمحمدحسین طباطبایی و ریچارد رورتی

نام دانشمند

مبدأوجودانسان

محمدحیسن طباطبایی

۱-خلقت انسان بدست خداوند۲-خلق شدن حضرت آدم وحوا به عنوان مبدأوجودانسان ازگِل۳-انتشارنسل بشرازنطفه۴-مراحل خلقت انسان که شامل:نطفه ،علقه،مضغه،استخوان،گوشت ودمیدن روح۵-یکی از راه های خداشناسی وتوحیدمراحل خلقت انسان است

ریچارد رورتی

۱- وجودانسان برحسب تصادف۲-نادیده گرفتن قدرت مطلق الهی درخلقت انسان
۳- تردید در وجود غیرتاریخی انسان

سؤال دوم
ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی در موضوع غایت انسان چه نقدی به دیدگاه نوعمل گرایی رورتی وارد می شود؟
۴-۲-۴-دیدگاه محمدحسین طباطبایی درخصوص غایت انسان
سؤال دومی که درخصوص انسان مطرح میشوداین است که غایت وسرانجام انسان چه می شودکه محمد حسین طباطبایی براساس احادیث و روایات پاسخ می دهد.خداوند متعال می فرماید:«اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْءَإِذاکُنّاتُراباًءَإِنالَفی خَلْقٍ جَدیدٍالئِکَ الَّذینَ کَفَروابِرَبِّهِمْ وَاُلئِکَ الْأَغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَاُلئِکَ أَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ»[۸۲]پس اگر شگفت-آری،شگفت از گفتار آنان است که می گویند:راستی وفتی خاک شدیم از نو زنده می شویم؟!آن ها کسانی هستندکه به پروردگارشان کافر شده اند،آن ها به گردن هایشان غل هادارند،آنان اهل جهنمد ودر آن جاودانه اند.دراین آیه خداوند متعال به شبهه کفاردر امر معاد،اشاره می فرماید شبهه ایشان در امر معاد این است که گفته اند:«راستی وقتی که خاک شدیم از نو زنده می شویم»؟!ولذاخداونداین شبهه را به عنوان این که سخنی شگفت آور وسزاوار تعجّب است ذکرفرمود،چون بطلان وفسادگفتارشان آن قدر واضح بودکه هیچ انسان سلیم العقلی تردید درآن را جایز نمی داند،وبا این حال اگر انسانی بدان قائل شودازمصادیق عجب خواهدبود،ومقصودشان از«تُراب»درجمله«ءَإِذاکُنّاتُراباًءَإِنّالَفی خَلْقٍ جَدیدٍ»به قرینه سیاق، خاکی است که بدن آدمی،پس از مرگ بدان تبدیل می شود،زیرا در آن موقع انسان که هیکلی گوشتی به شکل مخصوص ومرکب از اعضای خاص ومجهز به قوایی به قول ایشان مادی است به طور کلی معدوم شده است،وچیزی که به کلی واز اصل نابود شده چگونه مشمول خلقت می شود ودوباره به صورت مخلوقی جدید برمی گردد؟.
این شبههایشان دربارهمعادوغایت انسان،که خودجهات مختلفی دارد،وخدای سبحان درکلام خود از یک یک آن جهات ومناسب هر کدام جوابی داده که ریشهشبهه را از بیخ و بن برکنده است.یکی از آن جهات،این استبعاداست، خاک برگرددوانسانی تمام عیار شود،به این شبهه جوابی داده شده که مگر قبلاً که زنده بود از چه خلق شده بود؟،و مگر غیر این بود که مواد زمینی بصورت نطفه در آمده سپس علقه شده سپس مضغه گشته وسپس بدن انسانی تمام عیار درآمده است؟!با این که همه روزه نمونه های آن را می بینیم وازصرف امکان در آمده به وقوع می پیوندد،دیگر چه جای تردید است که مشتی خاک روزی دوباره انسانی تمام عیار گردد؟!.(طباطبایی ج۴۰۶،۴۰۵:۱۱)
یکی دیگر ازموارد استبعاداین است که به طورکلی چیزی که معدوم شده دوباره موجود می گردد،وبه این موردجواب داده شده به این که:خلقت نخست چه طور ممکن بود،این نیزهمان نحو ممکن است،همچنان که خدای تعالی فرمود:«وَضَرَبَ کُنّامَثَلاًوَنَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَهِیَ رَمیمٌ،قُلْ یُحْییهَاالّذی أَنْشَاَهااَوَّلَ مَرَّهٍ».[۸۳]وبرای ما مثلی زدوخلقت خود را فراموش کرده گفت:چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند؟بگوزنده می کندآن ها راکسی که در اولین بارخلقشان کرد.
جهت سوم این که انسان وقتی که مرد،ذاتش معدوم می شود،ودیگر ذاتی نداردتا با خلقت جدیدلباس وجود به تن کند،درذهن اشخاص تصوری از او هست،ولیکن انسان خارجی نیست،پس چه چیز اعادهوجود می یابد؟
خدای تعالی درکلام خوداین رانیز جواب داده وچنین فرموده که:انسان،عبارت از بدن مرکب از مشتی اعضای مادی نیست تا با مرگ وبطلان ترکیب ومتلاشی شدنش بکلی معدوم شود،بلکه حقیقت او روحی است عُلوّی-ویا اگر خواستی بگوحقیقت او نفس اواست-که به این مرکب مادی تعلق یافته،واین بدن رادراغراض ومقاصد خود به کار می اندازد،وزنده ماندن بدن هم از روح است،بنابراین هر چندبدن ما به مرور زمان وگذشت عمر از بین می رود ومتلاشی می شود،اما روح،که شخصیّت آدمی با آ ن است باقی است،پس مرگ معنایش نابود شدن انسان نیست،بلکه حقیقت مرگ این است که خداوند روح را ازبدن بگیرد،وعلاقه او را ازآن قطع کند،آن گاه مبعوثش نماید،وبعثت ومعاد هم معنایش این است که خداوندبدن را ازنوخلق کندودوباره روح را به آن بدمد،تادر برابرپروردگارش برای فصل قضاءبایستد.پس برای آدمیان حیاتی است باقی که محدود به عمر فانی دنیا نیست،وعیشی است دائمی در عالم دیگری که با بقای خداوند باقی است،(همان:۴۰۷)
کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر
احساس وحرکت ارادی می شود.به هر حال کلمه«روح»دربسیاری ازآیات مکی ومدنی تکرار شده، (که درآن ها تعبیر کرده به«روحم»«روح خود»،«روحمان»،«روحی از او»،«روح القدس»وغیره).لیکن در بعضی از مواردهم بدون قید ذکر کرده مثلاًفرموده:«تَنَزّلُ الْمَلائِکَهُوَالرُّوحُ فیهابِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ»،[۸۴]ملائکه وروح در شب قدر به اذن پروردگارشان وازهر امری نازل می شود.
خداوند متعال در خصوص زنده شدن مردگان در قیامت چنین بیان می دارد:«فَانْظُروااِلی آثارِرَحْمَتِ اللهِ،کَیْفَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهااِنَّ ذلِکَ لِمُحْیِ الْمَوْتی وَهُوَعَلی کُلِّ شَیْءٍقَدیرٌ»[۸۵]،یعنی پس نشانه های رحمت خداراببین،که چگونه زمین را از پس مرگش زنده می کند،این همان خداست که زنده کنندهمردگان است،وهموبه همه چیز توانا است.پس زنده شدن زمین بعد از مردنش از آثار رحمت خداست،ونباتات واشجار ومیوه هاازآثارزنده شدن زمین است،بااین که خودآن هانیزازآثار رحمت هسنتند،وتدبیر،تدبیری است الهی،که از خلقت باد وابرباران حاصل می شود».
ومنظورازجمله«اِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی»کلمه«ذلِکَ» فهماندن این معنااست که زنده کردن مردگان مثل زنده
کردن زمین موات است؛چون درهر دومرگ هست.بنابراین خداوند متعال انکارمنکرین معاد را به رخ ایشان می کشد؛چون با عمومیت ملک خدا و علمش به همهموجودات جایی برای شک وتردید درآمدن آن نیست،تاچه رسدبه این که با ضرص قاطع آن را انکارکنند،وبه همین جهت به رسول گرامی(صلی الله علیه واله وسلّم)خود دستوردادکه به سخن ایشان جواب گوید،که: «آری به پروردگارم سوگند،قیامت شمابه طور قطع ومسلّم خواهدآمد».وچون علت عمدهانکار ایشان این بوده که فکر کرده اند بدن های مردگان همه با هم مخلوط گشته،وصورت هاتغییر وتبدیل یافته،بدنی که دیروزیک انسان بود،امروز خاک وفرداخشت،وچند صباح دیگرچیز دیگر می شود،با این حال چگونه ممکن است باردیگرهمان انسان با همان خصوصیات موجود شود؟لذا برای دفع این توهم،در جمله«عالِمُ الْغَیبِ لایَعْزَبُ عَنْ عِلْمِهِ مِثْقالُ ذَرَّهٍفِی السَّمواتِ وَلافِی الْاَرْضِ»فرمودکه:هیچ محلی برای استبعاد نیست؛برای این که خدای تعالی عالم به غیب است وکوچکترین موجوداز علم او دور نیست،حتی چیزی به سنگینی یک ذره(معلق درفضا)درهمهآسمان ها وزمین از علم او پنهان نیست؛وبا این حال برای او چه اشکالی داردکه ذات وجودی شخصی را با ذات وجودی شخص دیگر اشتباه نکند.نکته ای که در این آیه به آن اشاره کرده،این است که شیاءهرچه باشند درکتاب خدا ثبوتی دارند،که دستخوش تغییروتبدیل نمی شوندوانسان وهر موجود دیگرهرچند اجزای دنیویش از هم متلاشی گردد،وبه طورکلی آثارش ازصفحه روزگارمحو ونابود شود،با زهم اعاده اش برای خدا کاری ندارد؛چون همین نابودی درکتاب مبین بودی وثبوتی دارد.
کلمه«برزخ»به معنای حائل درمیان دوچیزاست،همچنان که درآیه:«بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغیان»[۸۶]به این معنا آمده است و مراد از این که درآیات دیگرفرمود:برزخ در ماورای ایشان است،این است که برزخ در پیش روی ایشان قراردارد،ومحیط به ایشان است همچنین منظوراز«برزخ» عالم قبراست که عالم مثال باشد ومردم در آن عالم که بعد از مرگ است زندگی می کنندتا قیامت برسد.(طباطبایی،ج۹۷:۱۵)
تفسیرعیّاشی ازامام صادق(علیه السّلام)روایت کرده است که «هنگامی که روزقیامت شود،کتاب(نامه اعمال)انسان را به او دهند و گویند:بخوان،راوی ازامام(علیه السّلام)سؤال کرد:آیا آن چه را که درنامه هست می داند؟امام پاسخ داد:خداوندمتعال به یاد او می آورد و هیچ چشم برهم زدن، گام برداشتن،سخن گفتن و عملی نیست که به یاد نیاورد چنان که گویی درهمان لحظه انجام داده است و از این رو می گویند:«یاوَیْلَتَنا مالِ هذاالْکِتابِ لایُغادِرُصَغیراًولاکَبیرَهًاِلّااَحْصاها»[۸۷]وای برمااین چگونه کتابی است اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فروگذار نگذاشته جزآن که همه را احصا کرده است.(طباطبایی،۱۳۲:۱۳۸۹)
۴-۲-۵-دیدگاه ریچاردرورتی درخصوص غایت انسان
جهان دیویی ورورتی،علاوه برنامعین بودن نامقدرنیزهست.دراین جهان،همه چیزدرهاله ای ازابهام قرار دارد وهمه امور بر سبیل احتمال رقم می خورد.تعبیردیویی از«خدا»تعبیری طبیعی شده است که ازدوران مدرن،دراندیشه های او وارد شده است.در این مفهوم شأن تدبیرجهان برای خداوند مطرح نیست.مفهوم خدانزد دیویی بانظیرآن در ادیان الهی متمایزاست.دیویی،خدا را به مثابه موجودی استیلایی که وجودش برجهان وآدمی مقدم است نمی پذیرد.(رورتی،۶۹:۱۹۹۱)
دیویی درکتاب خویش،در«آیین مشترک»خدا را به مثابه ارتباط فعال میان حال وآینده درنظرمی گیرد. همین دیدگاه دراندیشه های رورتی نیزحضوردارد وسبب می شودکه جهان موردنظراو،تقدیریافته از موجودی علیم وقدیرنباشد.اصل درجهان دیویی (وبه طبع وی دردیدگاه رورتی)برتغییراست.جهان وی نه تنهامبدأ ندارد،بلکه فاقدمنتها نیز هست وتغییر وحرکت آن غایتی را دنبال نمی کند.این تصویر،جهان رابه صورت گویی معلق در فضا نشان می دهدکه نه برخود اتکاءدارد(که درحرکت است)ونه به چیزی دیگر.درچنین جهانی،آدمی چون تکه ای رهاشده دربی نهایت تصورمی شودکه اطمینان عمل ازوی سلب شده، عملش گونه ای ازناچاری تعبیرمی شود.
ریچارد رورتی درصف اول کسانی بوده است که در وجود طبیعت غیرتاریخی انسان تردیدکرده اند.او متذکر «نزاع میان افلاطون ونیچه بر سر این که ما واقعاً چگونه ایم» می شود واین را شخصاً مناقشه ای می دانددرباب این که آیا انسان هاجزءافزودهوامتیازخاصی(ازقبیل عقلانیت یا نفس/روح)دارندکه مارا ازلحاظ وجودی درمقوله ای متفاوت ازحیوانات قراردهد.هرچند به نظررورتی علاقه به این پرسش که طبیعت انسان چیست،کمتر شده است.و اوخوددرپاسخ،چنینادامه می دهد:”ما خیلی کمتراز اجدادمان،به طورجدی به داشتن «نظریه درباب طبیعت بشر»مایلیم.خیلی کمترمایلیم وجودشناسی یا تاریخ یا شناخت عادات و رسوم را راهنمای حیات بپنداریم.ما تمایل کمتری برای طرح پرسش وجودشناسانه «ماچیستیم»داریم.چون شاهدیم که درس اصلی تاریخ وانسان شناسی،انعطاف پذیری فوق العاده مااست.”بنابراین نظراواین است که به جای این که نگران سؤالات مابعدالطبیعی بی تناسب وبی ارتباط باشیم،باید با این مسئله علمی روبروشویم که«ما»چه چیزی می توانیم ازخودبسازیم.(تریگ،۲۳۸:۱۳۸۲)
۴-۲-۶-مقایسه دیدگاه رورتی ومحمدحسین طباطبایی درموضوع غایت انسان
ازمیان سخنان محمدحسین طباطبایی که برگرفته ازآیات قرآن کریم است وسخنان ریچارد رورتی چنین برمی آید که انسان ازدیدگاه اسلامی موجودی است که بی هدف در این دنیا رها نشده است.وخداوندمتعال درطراحی خلقت انسان وجهان، زندگی پس ازمرگ یامعاد را قرارداده است تا انسان ها بدانندکه اعمال آن ها ازکوچک و بزرگ ثبت وضبط خواهد شدوبه آن هارسیدگی می شود.واین امر که انسان چگونه زندگی کند تاهم در این دنیا وهم درآخرت سعادتمندباشد خداوند متعال ازطریق وحی درقالب دستورات دینی به پیامبران عظیم الشان خود بیان فرموده است تا به مردم ابلاغ شود،این دستورات نه تنها باعث نگرانی وخوف وترس ازآینده نیست بلکه یک نوع اطمینان وآرامش خاطربرای بشربوجودمی آورد که از احساس پوچی، به علت اتکاء به قدرت لایزال الهی درامان می ماند برخلاف دیدگاه رورتی که ادیان را دین خوف می داند وانسان ها را ازآینده می ترساند و به کمک خداوند امیدوار نگه می دارد.در واقع انسان ها با بکاربردن دستورات دینی می توانند بهترین روابط را درمیان خود برقرارکنند تا هم اززندگی این دنیا وهم اززندگی پس ازمرگ لذت ببرند.
اما درخصوص انکارمنکران قیامت که معتقدبودندچگونه انسان بعدازمردن وپوسیده شدن استخوان ها ویا حتی تغییرشکل دادن بدن افرادی چگونه ممکن است انسانی کامل دوباره خلق شود،خداوند متعال این شبهه را این طور جواب می دهدکه همان طور که ابتدا از هیچ خداوند شما را خلق نمود دوباره نیز می تواندخلق نمایدودرجایی دیگرمثال زنده شدن زمین ودرختان، پس ازمرگ رامثال می زند و زنده شدن مردگان را مانند زنده شدن زمین و درختان بیان می کند.ودر جایی دیگر مطرح می کندکه آن چه از بین می رود و متلاشی می شود جسم انسان است ولی روح انسان که همان شخصیت انسان است باقی می ماند.
براساس بیانات قرآن کریم،به سلسله حقایقی که مافوق جسم وجسمانی هستندروح اطلاق می شود.به روح انسانی هم ازاین جهت که غیرجسمانی است و از درون فعل وانفعالات دنیای مادی حاصل نیامده،بلکه از بالای این دنیابه این دنیا آمده و یک تجلی خاص الهی آن رادرانسان بوجودآورده روح اطلاق شده است.بنابراین شخصیت وهویت هرکسی همان روح ومن واقعی اواست.لذا این روح به چیزدیگرتبدیل نشده ونمی شود.وملاک تشخیص انسان روح اواست وبدن هیچ گونه ارتباطی به فردیت انسان ندارد.( پورنیازی،۷۱:۱۳۸۹).
اساساًهمهآیات وادلهمعاد،خوددلیلی بروجودروح هستند؛چراکه معاددرصورتی معناداردکه انسان حقیقتی ثابت داشته باشدکه شخصیت ومن بودنش به آن وابسته است واین رسالت ازبدن برنمی آید؛چراکه بدن همیشه درحال تغییراست ودرقیامت هم پس ازمتلاشی شدن زنده می شودوبه همین دلیل وحدت را ازدست می دهد؛پس باید روحی باشد که ملاک وحدت و درستی ثواب وعقاب باشد.بنابراین قرآن کریم در آیه های ۱۰و۱۱سورهسجده درپاسخ به شبهه منکران معاد که خاکستر شدن و گم شدن ذات بدن درزمین را دستاویز قرارداده بودندمی فرماید:شما(من واقعی شما)آن چیزی نیست که شما فکرمی کنیدگم می شود. شما به تمام شخصیت وکل واقعیت دراختیارفرشته خدا قرارمی گیرید.(همان:۷۳)
امادرسخنان ریچاد رورتی نفی وجود ازلیت وخدا را می بینیم درنتیجه آینده انسان مانندمنکران معادپوچ وبی معنا خواهدبودواین انسان ها هستندکه بایدحال ووضعیت کنونی خودرادرنظربگیرند.درواقع روح حاکم برانسان شناسی رورتی درزمینه غایت انسان به دلیل دوری ازمنبع زلال ودست نخورده وحی وفقدان تفکرات عمیق وهمه جانبه عقلانی،ومتأثرشدن ازموقعیت ها وشرایط گذرای زمانی،ازانسجام واستحکام لازم بی بهره است و نمی تواند به سؤال اساسی که جهان و انسان ها ازکجا آمده و به کجا می روند؟پاسخ دهد.بنابراین نقدی که به انسان شناسی رورتی ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی وارد است این است که چون رورتی به وجود خدا به عنوان مبدأ لایزال،مطلق،مالک ومدبّرعالم اعتقادندارد،وحیات انسان وجهان را برتصادف می پندارد،مرگ جسمانی آدمی را به منزله نابودی اوتلقی می کندودر واقع برای مجموعه حیات انسان دردنیا جزسرانجامی پوچ ونیستی محض تصوری ندارد.همچنین مقدر نبودن عالم در دیدگاه رورتی،سبب ایجاد وحشت و اظطراب در انسان شده و قدرت عمل را از اوسلب می کند.
جدول۴-۲-غایت انسان ازنظرمحمدمحمد حسین طباطبایی و ریچارد رورتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 07:03:00 ب.ظ ]




۱۳۴۵

۲۰۷

۱۳۴۹

۱۸۱

۱۳۴۶

۱۸۸

۱۳۵۰

۱۸۵

در دهه ۱۳۵۰ با تشدید استبداد نفتی، وابستگی مطبوعات به دولت افزایش یافت و مطبوعات مستقل با انواع تنگناها بویژه سانسور مطالب و دخالت ساواک و نیروهای انتظامی مواجه شدند. تعداد مطبوعات کشور که در دهه ۱۳۲۰ حدود ۵۰۰ عنوان و درسال ۱۳۴۵، ۲۰۷ مورد بود. در سال ۱۳۵۴ در اوج استقلال مالی دولت از جامعه ،به ۱۰۴ مورد کاهش یافت. (جدول شماره ۱۲)
جدول شماره ۱۲ آمار مطبوعات ایران در سالهای ۵۵-۱۳۵۱ [۳۳۷]

سال

۱۳۵۱

۱۳۵۲

۱۳۵۳

۱۳۵۴

۱۳۵۵

تعداد مطبوعات

۱۹۳

۱۹۵

۱۳۱

۱۰۴

۲۱۶

البته ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که مطبوعات درمقابل فشار و تهدید دولت کاملاً منفعل نبودند. اگرچه روزنامه های دولتی و مطبوعات متعلق به وابستگان رژیم، مجری دستورات دولت و مجری سیاست های شاه بودند اما درمقابل، روزنامه نگاران آزاد به منظور مقابله با سیاست های رژیم پهلوی اقدام به تشکیل انجمن های صنفی کرده و به شیوه هایی نظیر اعتصاب متوسل می شدند. در مجموع در دوره پهلوی، همزمان با افزایش درآمد نفت و گرایش هرچه بیشتر حکومت به سمت دیکتاتوری و تک صدائی، مطبوعات هم از نظر کمّیت و هم از نظر کیفیّت دچار رکود شدند.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی وضعیتی مشابه سالهای پیروزی انقلاب مشروطه وسالهای دولت مصدق در ایران بوجود آمد. در فضای سیاسی جدید، دوباره پدیدۀ انتشار مطبوعات فاقد مجوز رایج شد. در سال ۱۳۵۸ بیش از ۲۰۰ نشریه چاپ و منتشر می شد در حالی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، تنها برای ۱۶ نشریه مجور چاپ صادر شده بود.[۳۳۸] احزاب و گروه های سیاسی بدون مجوز قانونی اقدام به انتشار روزنامه و مجله می کردند و درمورد محتوای نشریات هیچگونه سانسوری اعمال نمی شد. هرج و مرج و واگرائی شدید در میان مطبوعات به گونه ای بود که قبل از تدوین و تصویب قانون اساسی، شورای انقلاب به منظور سر و سامان دادن به اوضاع رسانه هااقدام به تصویب قانون مطبوعات کرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این قانون، نسبت به قانون اساسی که بعد از آن به تصویب رسید محدودیت بیشتری برای مطبوعات در نظر گرفته بود. در گام بعدی ، جایگاه مطبوعات در قانون اساسی تعیین گردید؛ قانون اساسی در برخی اصول به رسانه ها و آزادی آنها پرداخته بود. به عنوان مثال: مطابق اصل بیست و چهارم، «رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می گیرد». در سال ۱۳۶۴ اولین قانون مطبوعات براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی به تصویب مجلس رسید. این قانون اگرچه نسبت به مصوبه شورای انقلاب فضای بازتری را برای فعالیت مطبوعاتی بوجود آورد اما برخی ضعف ها نیز در آن دیده می شد: عدم تعریف جرم مطبوعاتی، بی توجهی به تشکیلات صنفی و حرفه ای مطبوعات و از همه مهمتر، نپرداختن به موضوع هیأت منصفه مطبوعات،از نواقص این قانون بود.[۳۳۹] دومین قانون مطبوعات که در شرایط فعلی (ابتدای دهه ۱۳۹۰) نیز در حال اجراست، قانون مصوب فروردین ۱۳۷۹ است در این قانون به موضوع هیأت منصفه و نحوه تشکیل و فعالیت آن پرداخته شده است (ازآنجا که در قانون سال ۱۳۶۴ موضوع هیأت منصفه مطرح نشده بود، مبنای کار این هیأت ها تا سال ۱۳۷۹، مصوبه شورای انقلاب بود.)
قوانین مصوب ۱۳۶۴ و ۱۳۷۹، با وجود تفاوت هایی که دارند، در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین گردیده اند و کلیات آزادی مطبوعات در آنها رعایت شده است، اما آنچه بیشتر مورد مناقشه بوده، نحوه اجرای این قوانین می باشد. فراز و فرودهای آزادی مطبوعات که می توان متغیر مستقل این پژوهش (نفت) را در آن دخیل دانست، عمدتاً به نحوه اجرای قانون و میزان آزادی واقعی مطبوعات مربوط می شود. چنانکه گفته شد در فضای باز سیاسی سال ۱۳۵۸ نشریات متعددی در کشور منتشر می شد که بسیاری از آنها فاقد مجوز قانونی بودند. در پی تعرض این نشریات به اصول نظام، بویژه مبانی دین، و تذکرات قبلی دادستانی و سایر مراجع قانونی، دادستانی انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ طی اطلاعیه ای اعلام کرد:
“انقلاب اسلامی ایران آزادی را به عنوان یک هدیه، برای تمامی گروه ها و دسته جات به ارمغان آورد، از اوان پیروزی تاکنون صدها نشریه و روزنامه چاپ و منتشرمی شده است، اما متأسفانه برخی از این آزادی سوء استفاده کرده و بی شرمی را به حدّی رسانده اند که حتی به رهبر انقلابمان، این پشتوانه استقلال و آزادی، توهین می کنند و تمامی مقدسات اسلام را به باد استهزاء می گیرند و از هیچ گونه توطئه و افترا علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران کوتاهی نمی کنند. دادستانی انقلاب بنابر وظیفه حفظ دستاوردهای انقلاب، در عرض یک ماه اخیر، چهل نشریه ضدانقلاب را که حتی بر خلاف مقررات مملکت بدون پروانه منتشر می شد، توقیف کرده و تصمیم دارد مجدّانه در این راه پیگیری کند تا جلوی این توطئه گران شایعه پرداز را قاطعانه بگیرد.”[۳۴۰]
به دنبال این اعلامیه تعداد زیادی از مطبوعات توقیف شدند، اما توقیف ۴۰ نشریه درسال ۱۳۵۹، فضای رسانه ای کشور را آرام نکرد و در ماجرای عزل بنی صدر (خرداد ۱۳۶۰) مجدداً فضای رسانه ای کشور دچار التهاب شد، لذا دادستانی انقلاب تعداد دیگری از نشریات را توقیف کرد.
درسال های دهه ۱۳۶۰، فعالیت مطبوعاتی نیز مانند فعالیت احزاب تحت تأثیر شرایط جنگی قرار داشت. اما از سال ۱۳۶۸ با توجه به موضع گیری جریانات سیاسی در برابر سیاست های اقتصادی دولت، مطالب انتقادی در مطبوعات گسترش یافت. (اگرچه انتقادات با مجازات و توقیف همراه بود) (آمار نشریات در دوره جمهوری اسلامی در جدول شماره۱۳ ذکر شده است)
جدول شماره ۱۳ ، تعداد نشریات در دوره جمهوری اسلامی [۳۴۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




پس، تو چرا طالب مهی هستی که هستی را تیره و تار میِکند ؟ (تاگور، ۱۳۸۸ : ۲۹۹ )
عشق:
(ترانه ۲۷ از مجموعه باغبان )
«به عشق اعتماد کن
حتی اگر غم بهِبار آورد
در دل را نبند»
همراهی غم و عشق در کنار هم:
«عزیزم، دل فقط برای این است که آن را با اشکی و ترانهِیی از دست بدهند».

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لذت مثل شبنم از میان میِرود. موقعی که میِخندد میِمیرد.
غم اما قوی و ماندگار است.
بگذار عشق لبالب از غم در چشمِهایت بیدار شود (ترانه ۲۷۸ از مجموعه مرغان آواره ).
***
ای جهان
وقتی که بمیرم
برایم این حرف را
در خاموشیِات نگه دار:
عشق ورزیدهِام (همان: ۱۷۸)
از مجموعه شب ِتابِها:
نیک کردار به دروازهِی معبد میِرسد
عاشق به درون معبد راه میِیابد (تاگور، ۱۳۸۷ : ۷۵).
” ترانه ۲۸۴: مرغان آواره”
عشق
زندگی است
مثل جام شراب
در سرشاریش (همان: ۲۳۸)
“ترانه ۳۲۶: مرغان آواره”
میِخواهم
آخرین حرفم
این باشد:
به عشق تو ایمان دارم (همان: ۲۶۰ )
در شعر زیر تاگور، از چشم به راهی همیشگیِاش سخن میِگوید او چشم به راه عشق بوده تا خود را به او سپارد و دلیل از دست دادن مجال و نکوهش و مردم را همین چشم بهِراهی عشق میِداند.
تنها چشم به راه عشق بودهِام
تا عاقبت خود را به او سپارم
این است که مجالم از کف رفت

مردم نکوهشم میِکنند و لا ابالیِام میِخوانند
حق دارند زبان به سرزنشم بگشایند.

زیرا که من تنها چشم بهِراه عشق بودهِام
تا سرانجام خود را به او واسپارم (دهباشی، ۱۳۸۸: ۲۲۱).
۴-۲-۳٫ شخصیت و فرد گرایی:
«این که من هستم یک شگفتی همیشه است که زندگی است» (تاگور، ۱۳۸۹ : ۱۰۶).
«طبق نظریهِی تاگور “شخصیت” معنای اصل خودآگاهی وحدت متعالی درون انسان است که به موجب آن انسان با بسط دانش، عشق و فعالیتِهای خود به نامتناهی دست میِیابد در چارچوب نظریات تاگور، “انسان شخصی” انسانی است که آگاهانه به شخصیت خود توجه میِکند و در فعالیتِهای خلاقانهِاش شخصیت خود را به دنیا معرفی میِکن (دهباشی، ۱۳۸۸ : ۸۹).
تأکید تاگور بر فردیت انسان به این مناسبت است که انسان یگانه موجودی است که در راه شناختن خدا باید از هیچ کوششی فروگذار نکند. و او میِگوید: «من وجود دارم، و هرچیز دیگری هم وجود دارد، و مدت بین این دو در من وجود دارد» (همان: ۹۵).
در دیدگاه تاگور، انسان اساسا فردی است که مرتبا او حدود بلا فصل خود میِگذرد و با حرکت خلاقانه خود به سمت امکان مجسم، فردی منحصر به فرد میِشود.«تاگور از “من بی متنها” در اشعارش استفاده کرده است. او میِگوید: در هنر، شخص درون ما پیامِهایش را برای والاترین شخص میِفرستد، که او در تمام واقعیتِهای بیِروشنایی، خود را در جهانی از زیبایی بیِمنتهای ما عیان میِکند. این شخص درون یا او، پیش از آن که بتواند در هنر به چنین تعالی برسد، اول من محدود راوی است» (تاگور، ۱۳۸۸ : ۱۹).
احساس میِکنم همهِی ستارهِها در من میِدرخشند.
جهان مثل سیلاب به جانم میِریزد.
گلِها در تنم میِشکفند،
همهِی شادابی آب و خشکی، مثل بخور، در دلم دود میِشود؛
و نفس همه چیز در خیالات من دمیده میِشود،
همان طور که در نی. (همان: ۲۲).
(در ترانه ۱۶: مجموعه نیلوفر عشق)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




۲۲۰

۱۰۰

۲۵۰

۱۰۰

۲۲۹

۱۰۰

چنانکه ملاحظه می‌شود در این برنامه نیز همچنان بالاترین رقم متعلق به نفت است و جز درسایه درآمدهای نفت، اجرای چنین برنامه‌ای امکان‌پذیر نبود. ایفای این نقش عمده در حالی بود که در سالهای اجرای برنامه سوم روند درآمدهای نفت از سرعت زیادی برخوردار نبوده و در برخی سال ها حتی کاهش نیز یافته است. براساس آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی درآمد ایران از محل فروش نفت در سال ۱۳۴۴، ۵۰میلیارد ریال بود اما در سال ۱۳۴۵ به ۴/۴۷میلیارد ریال کاهش یافته است و در سایر سالهای اجرای برنامه سوم نیز درآمدها رشد چندانی نداشته است.
برنامه عمرانی چهارم، در سالهای ۵۱-۱۳۴۷ به اجرا درآمد، در این برنامه نیز نفت رکورددار تأمین اعتبار فعالیت‌های اقتصادی – اجتماعی بود و ۳۸۵ میلیارد ریال، معادل ۶۳درصد از درآمدهای برنامه را تأمین می‌کرد این برنامه با هدف رشد اقتصادی و افزایش درآمد ملی از راه افزایش قدرت تولید طراحی شده بود و برای تحقق این هدف، اتکا به توسعه صنعتی در دستور کار قرار گرفته بود. در راستای بعدها آنرا توسعه‌یافتگی نامیدند. اما اکنون کشوری مانند ایران باید ضمن رقابت با کشورهای توسعه‌یافته و اقتصاد پیشرفتۀ جهانی، با سرعت در مسیر توسعه حرکت کند. زیرا قافله توسعه برای رسیدن کشورهایی نظیر ایران، روند حرکت خود را متوقف نمی‌کند. بنابراین بهترین شیوه برای رسیدن به توسعه در شرایط فعلی، برنامه‌ریزی است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در ایران برنامه‌ریزی برای توسعه زمانی آغاز شد که درآمدهای نفت نسبت به رقم‌های ناچیز دوره قاجار و سلطنت پهلوی اول، بهبود نسبی یافته بود(اواخر دهه ی ۱۳۲۰) اگرچه درست در میانۀ اولین برنامۀ عمرانی به دلیل اختلاف ایران و انگلستان درآمد نفت قطع شد اما روی هم رفته، نفت بیشترین سهم را در تأمین بودجه مورد نیاز برنامه‌های توسعه داشته است لذا علی‌رغم نوساناتی که بواسطه تغییر قیمت نفت در سیر اجرایی این برنامه‌ها بوجود آمد، موفقیت نسبی برنامه‌های توسعه مرهون درآمد نفت بوده است. باید توجه داشت که برنامه‌های توسعه (دوره پهلوی و جمهوری اسلامی) علاوه بر شاخص‌های اقتصادی، به امور مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز پرداخته‌اند. اگرچه نقش نفت در تغییر هریک از شاخص‌‌های اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی بطور جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد. اما باتوجه به اهمیت اهداف اقتصادی در برنامه‌های توسعه، بررسی نقش کلی نفت در برنامه‌ها در فصل توسعه اقتصادی گنجانده شده است. در این قسمت بطور خلاصه به بررسی نقش درآمدهای نفتی در تأمین مخارج و هزینه‌های برنامه‌های توسعه می‌پردازیم:
اولین برنامه توسعه در اواخر دهه ۱۳۲۰ تصویب گردید. در سال ۱۳۲۵، یک هیأت برنامه‌ریزی تشکیل شد و به سرعت کار تدوین اجرای این برنامه برخی صنایع اساسی مانند کارخانه ذوب آهن اصفهان، ماشین‌سازی اراک، ماشین‌سازی تبریز، تراکتورسازی تبریز و ذوب مس سرچشمه شروع به کار کردند. تأکید بر گسترش این دسته از صنایع باعث تجدیدنظر در برنامه و افزایش ۹/۱۳درصدی سهم صنایع و کاهش ۲۵درصدی سهم کشاورزی در سال ۱۳۵۰ گردید.[۱۸۲]
در طول اجرای برنامه چهارم درآمد نفت یک رشد دوبرابری را تجربه کرد. درسال ۱۳۵۰ درآمد نفت کشور ۳/۱۵۵ میلیارد ریال بود که در مقایسه با سال قبل (۷/۸۴ میلیارد ریال ) تقریباً دوبرابر بود، در سایر سال های اجرای برنامه چهارم نیز رشد درآمدهای نفت روند ملایمی داشته است. درمجموع در طول برنامه چهارم توسعه، حدود ۵۵۰ میلیارد ریال از محل فروش نفت عاید کشور گردید. کل هزینه های اجرای برنامه چهارم ۸/۵۰۶ میلیارد ریال بود و درآمد نفت ۶۳ درصد، یعنی حدود ۳۲۰ میلیارد ریال از آنرا تشکیل داده است.بنابراین نه تنها بخش عمده ای از هزینه های برنامه از محل فروش نفت تامین گردیده بلکه مهمترین محل مصرف درآمد نفت ، اجرای برنامۀ توسعه بوده است.
اوج خدمت نفت به برنامه‌های توسعه، مربوط به برنامه پنجم (۱۳۵۶-۱۳۵۲) بود. افزایش شدید قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ باعث تجدید نظر در برنامه پنجم توسعه گردید و هزینه‌های برنامه را به ۷/۳۳۶۸ میلیارد ریال یعنی معادل ۵/۶ برابر برنامه۵ ساله چهارم، افزایش داد.رونق پروژ های عمرانی بویژه صنعت ساختمان سازی که تعداد زیادی از نیروی کار را مشغول ساخت، در سایۀ درآمد هنگفت نفت صورت گرفته بود.
پس از انقلاب اسلامی اولین برنامۀ توسعه برای سالهای ۶۶-۱۳۶۲ با اعتبار ۷/۷۷۲۳ میلیارد ریال تهیه شد اما در عمل اجرا نگردید ودر سال ۱۳۶۵ تحت تأثیر کاهش فوق‌العادۀ درآمد نفت، جای خود را به یک برنامه اضطراری دوساله داد. در مقدمۀ این برنامه، هدف نهایی آن، تغییر ساختار اقتصادی وابسته ذکر شده بود. اما اعتبارات برنامه به گونه‌ای بین بخش‌های مختلف توزیع شده بود که نیروی محرکه‌ای را برای دستیابی به چنین هدفی پدیدار نمی‌ساخت.[۱۸۳] بنابراین در این مقطع، برنامه ریزی برای توسعه موفقیت آمیز نبود و این کارعملاً به دوران بعد از جنگ تحمیلی موکول گردید.
در اولین برنامه ۵ رسید.[۱۸۴] در برنامه های بعدی نیز علی رغم پیش بینی ها ، در عمل نفت جایگاه و سهم خود را تامین درآمد عمومی حفظ کرد.
نفت و صنعتی‌شدن
براساس تئوری‌های توسعه، بویژه نظریه‌های موسوم به نوسازی، گذار جامعه به مرحله صنعتی‌شدن یکی از پیش‌نیازهای توسعه است. تجربۀ کشورهای توسعه‌یافته و درحال توسعه نیز بیانگر این واقعیت است که صنعتی‌شدن یکی از اصول ثابت توسعه است. البته باید توجه داشت که صنعتی‌شدن صرفاً تأسیس تعدادی بنگاه تولیدی صنعتی نیست بلکه گسترش نظم در مؤسسات صنعتی، تولید براساس شیوه‌های جدید علمی، افزایش سرعت و دقت در تولید، گسترش و نهادینه‌شدن فرهنگ کار و …، از لوازم و شاخص‌های صنعتی‌شدن می‌باشند. چنانچه این تعریف از صنعتی‌شدن را بپذیریم، این پدیده هیچگونه تضادی با بخش‌های دیگر بویژه بخش کشاورزی ندارد و این شیوه ها را می توان در بخش کشاورزی نیز کمابیش بکار برد.
سابقۀ ایجاد صنایع جدید در تاریخ معاصر ایران به اقدامات عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه و اصلاحات امیرکبیر، صدر اعظم ناصرالدین شاه باز می‌گردد. در دوره رضاشاه نیز این روند کمابیش ادامه یافت. پس از جنگ جهانی دوم و با آغاز برنامه‌های توسعه، ایجاد صنایع جدید در برنامه های دولت گنجانده شد بطوری که در برنامه دوم توسعه حدود ۱۲درصد از هزینه‌های برنامه به صنایع و معادن اختصاص یافت. در دهه ۱۳۳۰(بعد از کودتای ۲۸ مرداد) همزمان با نفتی شدن اقتصاد کشور، مقدمات صنعتی شدن نیز فراهم گردید؛
جهت‌گیری اصلی برنامه‌های عمرانی دولت در دوره پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سوی گسترش زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی و ایجاد زمینه‌ برای سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی داخلی و خارجی بود. از نظر روند صنعتی‌شدن ایران، این دوره را تا آستانه اصلاحات ارضی باید دوره آماده‌سازی زمینه برای مرحله دوم صنعتی‌شدن ایران به حساب آورد. اولین مرحله صنعتی‌‌شدن ایران از دوره رضاشاه آغاز شد، این مرحله دامنه‌ای محدود داشت و به واردکردن صنایع اولیه از قبیل نساجی و مواد غذایی و صنایع زیرساختی مانند سیمان و آجر و مصالح ساختمانی محدود می‌شد. مرحله دوم صنعتی‌شدن ایران که از دوره اصلاحات ارضی و همزمان با افزایش سهم نفت در اقتصادآغاز ‌گردید ، با الگوی «جایگزینی واردات» مشخص می‌شود.[۱۸۵]در این دوره صنایع کشور هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی رشد قابل توجهی داشتند.
همزمانی رشد سریع صنایع با افزایش درآمدهای نفتی دلیلی بر اثرگذاری نفت بر صنعتی‌شدن است و انگیزه بررسی رابطه این دو پدیده اقتصادی (نفت و صنعتی‌شدن) را افزایش می‌دهد. نفت حداقل از دو طریق بر صنعت ایران موثراست.
الف) تأمین سرمایه اولیه برای گسترش صنایع
ب) ایجاد صنایع وابسته به نفت
در اینجا ضمن بررسی تحولات نفت و روند گسترش صنعت کشور، نمونه‌هایی از فرایند تحقق این آثار دوگانه بررسی می‌شود:
الف- درآمد نفت و صنعت:
از آغاز دهه ۱۳۴۰ شمسی تولید برای بازار داخلی و منطقه‌ای آغاز شد. از آن زمان تا کنون درآمدهای نفتی نقش عمده‌ای در تأمین سرمایۀ صنایع داشته‌اند. دولت ایران به عنوان دریافت‌کننده درآمد نفت، عامل محرک رشد صنعتی بوده و این سیاست را به شیوه های مختلف اجرا کرده است؛ در بسیاری از موارد، دولت بطور مستقیم به سرمایه‌گذاری در صنایع پرداخته است؛ طبق برنامه سوم ۱/۵۳ درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های صنعتی بوسیله دولت انجام شد، سهم دو کمابیش بکار برد.
سابقۀ ایجاد صنایع جدید در تاریخ معاصر ایران به اقدامات عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه و اصلاحات امیرکبیر، صدر اعظم ناصرالدین شاه باز می‌گردد. در دوره رضاشاه نیز این روند کمابیش ادامه یافت. پس از جنگ جهانی دوم و با آغاز برنامه‌های توسعه، ایجاد صنایع جدید در برنامه های دولت گنجانده شد بطوری که در برنامه دوم توسعه حدود ۱۲درصد از هزینه‌های برنامه به صنایع و معادن اختصاص یافت. در دهه ۱۳۳۰(بعد از کودتای ۲۸ مرداد) همزمان با نفتی شدن اقتصاد کشور، مقدمات صنعتی شدن نیز فراهم گردید؛
جهت‌گیری اصلی برنامه‌های عمرانی دولت در دوره پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سوی گسترش زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی و ایجاد زمینه‌ برای سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی داخلی و خارجی بود. از لت در برنامه چهارم ۸/۳۸ درصد و در برنامه پنجم ۴۰درصد از سرمایه‌گذاری صنعتی بوده است. افزایش قیمت نفت در برنامه پنجم این نسبت را بالا برد، بطوری که در سال ۱۹۷۵، ۶۰درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های صنعتی مستقیماً از سوی دولت صورت گرفت. علاوه بر این،دولت در تامین سرمایه ی صنایع بخش خصوصی نیز نقش داشته است. در گذشته، در بازار به بازرگانان وام داده می‌شد، اما با گسترش صنایع، سرمایه بازار برای تأمین هزینه بخش صنعت کافی نبود لذا از دهه ۱۳۵۰ به بعد، دولت سرمایه لازم برای توسعه صنایع را ازطریق برخی مؤسسات مالی مانند بانک اعتبارات صنعتی، بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، صندوق ضمانات صنعتی و بانک توسعه و سرمایه‌گذاری ایران تأمین کرد.[۱۸۶] اعتبارات صنعتی اعطاشده توسط ۳ بانک در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ به شرح جدول زیر می‌باشد:
جدول شماره۹، اعتبارات اختصاص یافته به صنایع(۵۶)

نام بانک

۱۳۵۳

۱۳۵۴

پیشرفت به درصد

۱۳۵۳

۱۳۵۴

بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران

۱۲۷۲۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




پژوهشِهای تطبیقی ممکن است هر پژوهشی را که میان ادبیات و دیگر هنرها به مقایسه میِپردازد و یا هر رابطهِای که از ادبیات و سایر پژوهشِهای علوم انسانی بحث میِکند، را بررسی کند. مطابق این دیدگاه، موضوعی چون ادبیات و روانشناسی نیز از پژوهشِهای ادبیات تطبیقی به شمار میِآید.
قصهِی بشری یا اسطوره در ادبیات مختلف نیز میِتواند از پژوهشِهای تطبیقی باشد. مانند: داستان لیلی و مجنون در زبان عربی، داستانِهای یونان باستان.
بررسی مکتبِهای ادبی و تاثیر آن در ادبیات اروپا نیز در حوزه ادبیات تطبیقی است. به عنوان نمونه حماسه در ایران و یونان» (کفافی، ۱۳۸۲ :۲۴-۱۷).
۴-۳-۱-۲-۱٫ موضوع ادبیات تطبیقی و فایده آن:
«ادبیات تطبیقی دلالت و مفهومی تاریخی دارد و موضوع تحقیق در این علم عبارت است از: پژوهش در موارد تلاقی ادبیات در زبانِهای مختلف. یافتن پیوندهای پیچیده و متعدد ادب در گذشته و حال و به طور کلی ارائه نقشی که پیوندهای تاریخی در تأثیر و تأثر داشته است، چه از جنبهِهای اصول فنی در انواع مکاتب ادبی و چه از دیدگاه جریانِهای فکری.ادبیات تطبیقی در کلیه زمینهِهایی که در ارتباط با طبیعت و موضوعات و مواضع اشخاص قرار میِگیرد به صورت یک بیان ادبی بحث میِنماید و به بررسی ساختِهای هنری هر اثر و یافتن افکار جزیی در ایجاد یک اثر ادبی میِپردازد. اهمیت آن تنها در محدودهِی بررسی جریانِهای فکری و انواع ادبی و مسایل انسان در هنر محصور نمیِگردد. بلکه به کشف عوامل تاثیر ادبیات جهانی روی نویسندگان بومی میِپردازد» (غنیمی، هلال، ۱۳۸۲: ۳۹-۳۲).
«پژوهشِهای تطبیقی نه تنها برای حقیقت جویی است بلکه ما را بر ارزش آن چه داریم بهتر آگاه میِکند و ما را در ارزیابی آثار ادبی خویش یاری میِدهد و عقدهِای اگر از جهت خودبزرگ بینی یا خود کوچک بینی باشد، فرو میِریزاند یا لااقل تعدیل میِکند» (اسلامی ندوشن، ۱۳۷۴: مقدمه).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳-۱-۲-۲٫ اقسام نقد و جایگاه نقد تطبیقی
«امروزه چهارگونه نقد ادبی رایج است:
یکی نقد عملی یا کاربردی که در بررسی کتابِها و نقد روزنامهِای یافت میِشود.
دوم تاریخ ادبیات آکادمیک که باز ماندهِی پژوهشِهای قرن نوزدهمی است. مانند بررسی متون کلاسیک، جستجو در تاریخ و ریشه لغات و تاریخ فرهنگ.
سوم ارزیابی و تفسیر ادبی که اساسا آکادمیک است، اما بر خلاف این دو،خود را محدود به نویسندگان حرفهِای نمیِکند… .
چهارم نظریه ادبی است که صورت نسبتا تازه ای است. این شکل نقد به صورت نگاهی به موضوعات آکادمیک و نگاهی به مقولات همگان پسند و مردمی دارد» (ادوارد، ۱۳۷۷: ۱۸).
«در نقد شعر عناصر مهمی چون پیام و توصیه شاعر در شعر ، محتوا، فرم ، بررسی تفسیر و جهان بینی شاعر؛ از طریق توجه به مضامین اخلاقی و اجتماعی و سیاسی، عرفانی و توجه به مسایل فلسفی و … مورد بررسی قرار میِگیرد» (پیری، ۱۳۸۳: ۲۱۴-۲۱۳).
در فرهنگ نامه ادبی فارسی؛ ذیل مدخل «نقد» و «ادبیات تطبیقی» اقسام نقد در دوران معاصر را با شش رویکرد مختلف بیان کرده:
نقد اخلاقی
نقد روانشناختی
نقد جامعه شناختی
نقد زیباشناختی
نقد اسطورهِای
نقد تاریخی
*جایگاه نقد تطبیقی:
تردیدی نیست که میدان و مجال ادبیات تطبیقی، صرفا جولانگاه “نقد تطبیقی” نیست؛ زیرا نقد نهادی اجتماعی است که به حوزه ادبیات و هنر نیز تسلط دارد. نقد تطبیقی به همه انواع و شکلِِ های ادبی یکسان میِنگرد و کارکرد آن مشابه است. اما در پرداختن به هریک از مقولات ادبی از اطلاعات ویژهِِِای سود میِِجوید. «در نقد تطبیقی پژوهشگر نقاد، از حد مقولهِِهای ادبی از تاریخ ادبیات گرفته تا آرایهِِهای ادبی، فرم، محتوا و انواع ادبی بهره میِِگیرد. اگر نقد را میانجی میان مخاطب و سازندگان ادبیات بدانیم و آن را برای شناخت دنیای هنرمند نوعی فلسفه بپنداریم، ترکیب نقد تطبیقی را میِِتوان این گونه توضیح داد: که نقدی است که از موازنه وبررسی شانه به شانه، دو اثر ادبی در همهِِی حوزهِِها و یا حوزهِِای خاص سخن میِِگوید. در این موازنه ممکن است از تأثیر وتاثر دو هنرمند از یکدیگر گفت و گو شود، و یا اینِِکه، از شباهتِِها ونقاط اختلاف آنان با یکدیگر سخن رود» (از گفتهِِهای فرزاد، عبدالحسین، در رابطه با نقد تطبیقی).
۴-۳-۱-۲-۳٫ اهمیت نقد تطبیقی و ویژگی آن:
«ارزش و اهمیت ادبیات تطبیقی افزون بر تأثیر عمده در کشف ابعاد اصالت ادبیات ملی، جنبه مهمِِتری دارد و آن ژرف نگری و کشف طبیعت، نوجویی و گرایشِِهای آن در ادبیات میهنی و جهانی است. از طرفی،
ادبیات تطبیقی ساختِهِای از نقد جدید ادبی به شمار میِِآید.نقد جدید، ثمره پژوهشِهایی است که روش پیِگیری در روند ادبیات جهانی، خط سیر آن و بازگو کردن حقایق ادبی و فنی و انسانی و چگونگی همکاری ادبیات جهانی با یکدیگر، از آن به دست میِآید و این نقد را نقد تطبیقی نامیدهیاند؛ که به بیان ابعاد گوناگون میِپردازد» (غنیمی–هلال ، ۱۳۸۲ :۲۴- ۲۳).
«رسالت ادبیات تطبیقی، بازنمایی خط سیر پیوندهای ادبی ملتِهای گوناگون و بخشیدن روح تازه به آنِها است. گذشته از این ادبیات تطبیقی، ادبیات هر ملتی را از مرزهای خود فراتر میِبرد و آن را در مقام جزیی از کل بنای میراث ادبی جهانی، فراروی اندیشهِهای گوناگون قرار میِدهد. بنابراین ادبیات تطبیقی نه تنها مکمل تاریخ ادبیات و پایهِای سترگ در نقد ادبی است، بلکه عامل مهمی در پژوهشِهای جامعه شناختی و درک صحیح آن به شمار میِرود و مییتواند جوامع بشری را به سوی ایجاد روح تفاهم و همکاری میان انسانِها سوق دهد» (انوشه،۱۳۸۱).
۴-۳–۱-۳٫ تفاوت نقد ادبی و تاریخی با ادبیات تطبیقی:
«نقد ادبی به بررسی ماده و قالب در ادبیات ملی توجه دارد، آثار ادبی قومی را از جنبهِهای ایده و سبک نقد و بررسی میِکند و عوامل روانی زندگی نویسنده و دانش او و رابطه آنِها را با اثر ادیب و شاعر معلوم میِکند و نیز به تأثیر عوامل اجتماعی روی نویسنده به تحقیق مییپردازد و ارزش اثر او را در میان جامعهِای که به آن منسوب است و نیز مقام و شخصیت ادبی نویسنده را در بین هم مسلکان درگذشته و حال ارزیابی میِکند. در حالی که ادبیات تطبیقی به معنای نقد و بررسی ادبیات ملی و قومی و رابطهِی تاریخی آن با ادبیات ملی و قومی ملل دیگر که فراتر از حوزهِی سرزمینش میِباشد، است» (غنیمی،هلال، ۱۳۸۳: ۳).
«باید خاطر نشان کرد که ادبیات تطبیقی با نقد تاریخی هم تفاوت دارد، قلمرو نقد تاریخی فقط تحقیق در مقدمات و سوابق تاریخی آثار ادبی و نویسندگان آنهاست در صورتی که ادب تطبیقی بیشتر نظر به این دارد که در مناسبات و روابط بین آثار ادبی اقوام بحث کند» (زرین کوب، ۷۹:۱۳۶۹).
۴-۳-۱-۴٫ ادبیات تطبیقی در جهان
«از دیگر موضوعات مهم و اساسی در ادبیات تطبیقی ارزیابی انواع ادبی در فرهنگی ویژه و بهره ادبیات مختلف جهان است. تحقیق تطبیقی درباره انواع ادبی ممکن است به دو شکل انجام شود:
سنجش انواع ادبی در ادبیات دو ملت مانند پژوهش درباره داستان نویسی رمانتیک فرانسه و تأثیر آن در داستان نویسی معاصر فارسی.
سنجش انواع ادبی در ادبیات چند ملت، مانند بحث درباره داستان نویسی رمانتیک در ادبیات اروپایی و تأثیر آن در داستان نویسی معاصر فارسی و عربی.
بسیاری از پژوهشگران به ویژه آلمانیِها، تمایل دارند تا هنگام کار در حوزه ادبیات تطبیقی، به تحقیق، در
موضوعات ادبی بپردازند. این نوع تحقیق را آلمانیِها اصطلاحا “تاریخ موضوعات” میِخوانند؛ مانند بررسی تطبیقی موضوع تراژدی “فاوست اثر گوته” در ادبیات آلمانی و فرانسوی، یا بررسی تطبیقی موضوع “کلئوپاترا” در ادبیات انگلیس، فرانسه و عرب.
گروهی از پژوهشگران ـ بیشتر فرانسوی ها –هنگام بحث درباره ادبیات تطبیقی به مسأله تأثیر شاعر یا نویسندهِِِای در ادبیات ملت یا ملتِهای دیگر توجه میِورزند. فعالیت در این حوزه از ادبیات تطبیقی به دانش فراوان، ژرف نگری، توانایی بسیار در فهم متون مختلف و مانند آن نیاز دارد. پژوهش درباره مآخذ ادبی شاعر یا نویسنده که برگرفته از یک یا چند زبان باشد، پژوهشگر را ناگزیر به فعالیت در عرصه ادبیات تطبیقی میِکند.
ممکن است نوع مآخذ و اثرپذیری هر صاحب قلمی دلایل متفاوتی داشته باشد، مانند وضع جغرافیایی، آداب و رسوم مختلف، هم نشینی با رجال و سخنوران و نیز آگاهی از انواع مراجع مأخذِی که صاحب اثر به زبانِهای مختلف خوانده است.شاخه دیگری از ادبیات تطبیقی وجود دارد که میان فرانسویان بسیار رایج است و عبارت است از پژوهش درباره کشورها به کمک ادبیات دیگران، پژوهش در این زمینه به دو صورت انجام میِشود: نخست، ترسیم چهره کشورها در ادبیات دیگران، مانند تصویر اسپانیا در ادبیات عرب به هنگام فتوحات اسلامی.
دوم، شناخت هر ملت از طریق آثار ادبی آن کشور تا سده هجدهم میلادی، اثرپذیری و اثرگذاری ادبیات کشورهای مختلف به سبب محدود بودن پیوندهای ادبی–فرهنگی میان آنِها چندان محسوس نبود. با گسترش این پیوندها از نیمه یکم سده نوزدهم میلادی، توجه به ادبیات تطبیقی بیشتر شد. در سالِهای پایانی دهه (۱۸۲۰م.) ادبیات تطبیقی نخست در فرانسه پدید آمد. البته نه به مفهوم گستردهِای که امروزه به کار میِرود. در( ۱۸۲۸ م. )ویلمن، از استادان دانشگاه سوربن، برای نخستین بار اصطلاح ادبیات تطبیقی را به کار برد. البته پیش از او ژان ژاک آمپر، از استادان دانشگاه سوربن ، کلاسِهای درس خود را در این زمینه تاریخ تطبیقی ادبیات نامید.
در سال(۱۸۷۸ م.) نخستین کنکره جهانی ادبیات تطبیقی، به ریاست ویکتورهوگو و سخن گویی ایوان تورگنیف در پاریس برگزار شد. در سال (۱۸۴۸ م. ) ماتیو آرنولد، شاعر و منتقد انگلیسی، بسیار کوشید تا جایی برای این رشته در انگلستان باز کند، ولی نتوانست؛ تا آن جا که در(۱۸۸۶م.) پاسنت، از استادان دانشگاه اوکلند در زلاند نو، کتابی به نام “ادبیات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم