دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با آموزش ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
در سال ۲۰۰۰ انتشار برخی مطالب توسط تیزدل در مورد تأثیر درمان مبتنی بر ذهن آگاهی برای افسردگی مزمن، علاقه به ذهن آگاهی را در میان پژوهشگران شناختی رفتاری به خود جلب کرد. پتانسیل این ذهن آگاهی، رویکرد وابسته به پذیرش منجر به موج جدیدی از درمانهای تجربی برای مشکلات مشابه شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری، با آموزش چگونگی مشاهده کردن علائم تنیدگی، بدون درگیر شدن با آنها و یا گریز از آنها میتواند بهتدریج مهارت مقابله با شرایط تنیدگی زا را در افراد دارای مشاغل پر تنیدگی بالا برد. این دوره بر اساس رویکرد “کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری “ طراحی و اجرا میگردد؛ بنیانگذار این کلینیک دکتر جان کابات زین بوده است. تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بر پایه “هشیاری ” قرار دارد. هشیاری یک توانایی انسانی بنیادین است، یک شیوه یادگیری توجه عاقلانه به آنچه در زندگی شما رخ میدهد، چیزی که امکان ارتباط بیشتر را بازندگی درونی و بیرونیتان فراهم میکند. همچنین، هشیاری نوعی تمرین است؛ یک شیوه سیستماتیک که هدفش پرورش بینش، درک و وضوح است (آرچ[۱۹۲]، ۲۰۱۳؛ والستاد، سیورتسن و نیلسن[۱۹۳]، ۲۰۱۱)
در طی سالهای گذشته این برنامه به گروههای متنوعی نظیر کارمندان و مدیران اجرایی، مسئولین آموزش، وکلا، قضات، زندانیان، متخصصان مراقبتهای بهداشتی، روحانیون، قهرمانان ورزشی و المپیک آموزش دادهشده است. برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری در محیط کار به این منظور طراحی شده است که به شرکتکنندگان در دوره کمک کند از تواناییهای ذاتی خود ازجمله کاهش تنیدگی، افزایش ثبات خود در موقعیتهای پیچیده، افزایش تفکر خالق و روشن، افزایش مهارتهای ارتباطی، پرورش رهبری و کار گروهی، بهبود کارایی خود در محیط کار استفاده کنند (کابات زین، ۲۰۰۳).
۲-۱۶– ذهن آگاهی و آسیبشناسی
کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی درواقع بر مبنای یک نظریه آسیبشناسی روانی که بیشتر نهفته در دامنه در فلسفه » ذهن آگاهی «ی تشخیص بالینی سنتی و رواندرمانی است، نیست. به لحاظ تاریخی، ریشههای بودایی، آن را خارج از قلمرو شیوه بالینی غربی که بر پایه معیارهای تشخیصی پزشکی گرا برای اختلالات روانی و مداخلات ویژه مربوط به آن است، قرار میدهد. بر همین اساس، ذهن آگاهی، یک روش خاص باهدف از بین بردن علائم افسردگی، اضطراب، یا تنیدگی نیست. بلکه بهطور گسترده بهعنوان یک فرایند غیر مفهومی مشاهدهای قابل اطلاق برای همه جنبههای زندگی توصیف میشود (هربرت[۱۹۴] و فورمن[۱۹۵]، ۲۰۱۰).
همانطور که در ابتدا تصور میشد، برنامه تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی، اهمیت زیادی برای تشخیصهای پزشکی یا روانپزشکی در هنگام ارزیابی مراجعهها قائل نبودند، بهغیراز متقاضیانی با شرایط ناتوانکننده روانی ) جنون، افسردگی عمیق ) که ظرفیت آنها برای مشارکت درگیران را محدود میکرد. ریسمان مشترکی که شرکتکنندگان را باهم نگه میداشت، تجربه مشترک رنجی بود که آنها به دنبال تسکین و از بین بردن آن بودند. یک ارتباط جالب بین رنج به شکل تصور شده در بودا و مفهوم غربی تنیدگی وجود دارد. هردوی اینها به یک حالت تعمیمیافته و ناخوشایند از بودن اشاره دارند که ما از آن، به دنبال تسکین هستیم و هر دو یک عقیده را بازتاب میدهند که نشان میدهند شرایط، آنطور که ما انتظار یا تمایل داریم باشند، نیستند. همانطور که قبلاً اشاره شد، اثر درد و رنج یا تنیدگی طولانیمدت میتواند باعث ایجاد احساس «تضعیف روحیه» شود. اصطلاحی که توسط فرانک و فرانک[۱۹۶] (۱۹۹۱) برای تعیین مشخصات یک حالت کلی انفعال و کنارهگیری، مورداستفاده قرار گرفت. در هسته درد و رنج، این است که بخواهیم چیزها متفاوت از چیزی که مییابیم باشند، درحالیکه جوهره تنیدگی، همانطور که در مدل تبادلی تأثیرگذار لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مشخص شد، احساس ناتوانی برای مقابله با شرایط، به شکلی که آنها را درمییابیم، است. احساس نارضایتی که در هر دو مورد مشترک است، قابلتوجه است و یک نقطه ورود جذاب و جالب را برای ترویج ذهن آگاهی ارائه میدهد که تأکید آن بر پذیرش واقعیت لحظه کنونی است متمرکز کردن توجه به این شکل، به محدود کردن دامنه هوشیاری کمک میکند و مقدار (باروبنه) شناختی- تفکر نشخواری، حدسی و وسواسی غیر سازنده را که میتواند بهراحتی تا حالتهای دیستونیک تنیدگی، اضطراب و افسردگی پیش رود را محدود میکند که بارکوک (۲۰۰۲) به آن اشارهکردهاند. برعکس، بهطور خاص به نظر میرسد که تغییرات مثبت هنگامی رخ میدهند که شخص قادر به رها کردن مبارزه برای تلاش برای تغییر، باشد. این دیدگاه، نهفته در هسته مدلهای مداخلهای مبتنی بر پذیرش معتبر تجربی اخیر است (هایز، ۲۰۰۴؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰). به نظر تیزدل، سگال و ویلیامز[۱۹۷] (۱۹۹۵) مهار تهای کنترل توجه که در مراقبه حضور ذهن آموخته میشوند میتوانند در پیشگیری از عود دورههای افسردگی اساسی مفید واقع شوند. نظریه پردازش اطلاعاتی آنها در مورد عود افسردگی نشانگر این است که افرادی که دورههای افسردگی اساسی را تجربه کردهاند، نسبت به حالتهای ملایم خلق ملالانگیز آسیبپذیرند و این حال تنها ممکن است، الگوهای تفکر افسرده را که مربوط به دوره یا دورههای قبلی افسردگی است، مجدداً فعال سازند (بائر، کارمودی، عارسینگر[۱۹۸]، ۲۰۱۲)
شواهد محکمی وجود دارد که تنیدگی میتواند منجر به پیامدهای منفی متفاوتی از قبیل بیماریهای جسمی، اختلالات روانی یا احساس فرسودگی در اشخاص شود (کابات زین، ۲۰۰۳). از سوی دیگر، دیدگاههای جدید در مورد تنیدگی بهجای تمرکز بر ماهیت تنیدگی، به نقش منابع روانشناختی فرد در رویارویی با عوامل فشارزا تأکید دارد زیرا از این طریق، میتوان تدابیر درمانی مناسب را برای کمک به فرد تحتفشار فراهم کرد (مسعود نیا،۲۰۰۷). درواقع، برای فردی که تحت شرایط تنیدگی زا قرار دارد، ارزیابی سطوح تنیدگی و روشهای مقابله با تنیدگی مهم است. تنیدگی بالا، مداوم و طولانیمدت، میتواند منجر به ناسازگاری در فرد شود و مشکلات جسمی و هیجانی از قبیل عدم رضایت فرد از خود، احساس شکست، اضطراب، تنش شدید، ناکامی، افسردگی و کیفیت زندگی نامطلوب را برای فرد در پی داشته باشد (ون وکیم، ۲۰۰۲ به نقل از صناعی،۲۰۱۲)؛ بنابراین چگونگی مقابله افراد با تنیدگی از شدت و فراوانی آن مهمتر است. شیوههای مقابله افراد با شرایط و موقعیتهای تنیدگی زا، متفاوت است و برای کاهش این تنیدگی که راهانداز سایر اختلالها و مشکلات در زندگی آنهاست، استفاده از درمانهای روانشناختی از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از نوآوریها در درمانهای روانشناختی، بهویژه درمان سرطان، تلفیق سنتهای معنوی شرق، ازجمله فنون مراقبه تفکر نظاره (ذهن آگاهی) با رفتاردرمانی شناختی- سنتی است که از این تلفیق بهعنوان موج سوم رواندرمانی یاد میشود (هایز، لوما و بوند[۱۹۹]، ۲۰۰۶) و برای پیشگیری از تنیدگی و افسردگی به کار میرود (گروسمن[۲۰۰]، نیمان[۲۰۱]، اشمیت[۲۰۲] و والاچ[۲۰۳]، ۲۰۰۴؛ کارلسون، اوسولیک، گودی، آنجن و اسپیکا[۲۰۴]، ۲۰۰۱؛ اسمیت، ریچاردسون، هافمن و پیلینگتون، ۲۰۰۵؛ ایوانز، ۲۰۰۶؛ کاویانی، ۲۰۰۳). ذهن آگاهی، یک آگاهی پذیرا و بدون قضاوت از وقایع جاری است (ریان[۲۰۵] و براون، ۲۰۰۳). آگاهیی که براثر توجه روی هدف، در لحظه جاری، بدون استنتاج لحظهبهلحظه ایجاد میشود (کابات – زین، ۲۰۰۵).
افراد ذهن آگاه، واقعیات درونی و بیرونی را آزادانه و بدون تحریف درک میکنند و توانایی زیادی در رویارویی با دامنه گستردهای از تفکرات، هیجانات و تجربهها ) اعم از خوشایند و ناخوشایند ) دارند (براون[۲۰۶]، ۲۰۰۷).
ذهن آگاهی، مشاهده محرکهای درونی و بیرونی همانگونه که اتفاق میافتد بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری است و درواقع مهارتی است که به افراد اجازه میدهد در زمان، حال، حوادث را کمتر از آن میزان که ناراحتکننده است، دریافت کنند (کابات زین، ۲۰۰۲، روبینز[۲۰۷]،۲۰۰۲، بایر[۲۰۸]، ۲۰۰۳، بورکووک[۲۰۹]، ۲۰۰۲).
ذهن آگاهی نهتنها بهوسیله تسهیل ارزیابی فرایند مثبت، باعث کاهش نتایج زیانبار ناشی از شرایط تنیدگی زا میشود بلکه همچنین از طریق عادت زدایی استفاده از راهبردها مقابلهای نامناسب باعث کاهش مشکلات مربوط به شرایط تنیدگی زا میشود. سبکهای مقابلهای ناکارآمد، از قبیل فاجعه سازی ارتباط مستقیمی با بیماریهای خلقی دارد. اگرچه ارتباط آن هنوز بهدرستی مشخص نیست ولی مشکلات هیجانی مربوط به تنیدگی نیز در اثر استفاده از شیوههای مقابله نامناسب، پایدارتر میشود. آموزش ذهن آگاهی، بر کاهش افسردگی، اضطراب و سازگاری روانشناختی مؤثر است (بوالمیجر[۲۱۰]،۲۰۱۰). هسته تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بر آموزش مراقبه ذهن آگاهی و کاربردهای آن برای زندگی روزانه و مقابله با تنیدگی، بیماری و درد متمرکز است (روزنزویگ[۲۱۱] و همکاران، ۲۰۱۰).
مفهوم ذهن آگاهی بیش از دو هزار سال قدمت دارد. پایههای این مفهوم را میتوان در کهنترین متنهای بودائی ردیابی کرد. ذهن آگاهی با آرامش ذهنی و روانشناختی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد درحالیکه خودآگاهی با میزان پایین آرامش روانشناختی مرتبط است (هافمن و اسنانی[۲۱۲]، ۲۰۱۲).
کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی، مداخلهای رفتاری است که بر مبنای توجه و تمرکز به خود استوار هست. تمرینات بهصورت تمرکز بر روی افکار، احساسات و ادراک انجام میشود. این مهارتها از طریق تمرکز بر روی تنفس تا تمام فعالیتهای زندگی حاصل میگردد. تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی با تغیر ادراک افراد از حوادث تنیدگی زا و افزایش توانایی آنها در کنترل زندگی، به افراد کمک مینمایند. ذهن آگاهی شامل نظم، انضباط و آگاهی لحظهبهلحظه از زندگی روزانه است (کابات زین، ۲۰۰۳).
کبات زین (۲۰۰۳) پیشنهاد میکند که در مراقبه و نشستنهای طولانیمدت و بدون حرکت، روی حسهای درد در بدن و مفاصل تمرکز کند و بدون تکان خوردن و نشان دادن واکنشهای هیجانی به این دردها، فقط نظارهگر باشند. وی یادآوری میکند که این مشاهده گری میتواند پاسخهای هیجانی را که بهوسیله درد فراخوانی شدهاند، کاهش دهد؛ بنابراین تمرین مهارت ذهن آگاهی، توانایی مراجعان، برای تحمل حالتهای هیجانی منفی را افزایش میدهد و آنها را به مقابله مؤثر قادر میسازد (بائر، ۲۰۰۳).
این برنامه بهمنظور کاهش اضطراب، تنیدگی، فرسودگی و افسردگی طراحی شده است. پژوهشها اثبات کردهاند که هشیاری دستکم بهاندازه دارو و یا مشاوره میتواند در مقابله با این مشکلات مؤثر واقع شود؛ بنابراین بهتر است ابتدا ببینیم هشیاری چیست؟ هشیاری تنها توجه کامل و همهجانبه است. تمرین هشیاری شامل توجه کامل به جریان طبیعی تنفس است. تمرکز بر نفس بهاینترتیب به شما امکان میدهد که به مشاهده افکاری که در ذهنتان پدیدار میشوند، بپردازید و بهتدریج دست از درگیر شدن با آنها بردارید. این تمرین به شما کمک میکند به این درک عمیق دست پیدا کنید که افکار و احساسات ازجمله افکار و احساسات منفی گذرا هستند؛ میآیند و میروند و درنهایت حق انتخاب دارید که آیا بر اساس آنها دست به عمل بزنید یا نه (کابات زین، ۲۰۱۲).
هشیاری نوعی مشاهده بدون انتقاد و همراه با عطوفت نسبت به خودتان است. هنگامیکه غم یا تنیدگیای در سرتان پرسه میزند، بهجای آنکه با آن بهعنوان موضوعی شخصی برخورد کنید یاد میگیرید آن را همچون ابر سیاهی در آسمان ذهنتان ببینید و با کنجکاوی و دوستانه دنبالش کنید تا از آسمان گذر کند (بوچر[۲۱۳] و همکاران، ۲۰۱۳).
مطالعات علمی نشان دادهاند که هشیاری نهتنها از افسردگی پیشگیری میکند، بلکه تأثیر مثبتی بر الگوهای مغزی زیربنایی اضطراب، تنیدگی، افسردگی و تحریکپذیری روزمره دارد. هنگامیکه این افکار منفی پدیدار میشوند، بهسادگی ناپدید میگردند. مطالعات دیگر نشان دادهاند که افرادی که بهطور منظم به تمرین هشیاری میپردازند، حافظه بهتر، خلاقیت بیشتر و زمان واکنش بالاتری دارند. آنچه در تمرین هشیاری اهمیت دارد، خود زندگی است نه مدتزمانی که ما صرف انجام تمرین روی زمین یا صندلی میکنیم نکته مهم یادگیری این است که چگونه لحظهبهلحظه در زندگیمان بیدار و هشیار باشیم و ازاینرو توجه کردن مداوم و لحظهبهلحظه در طی روز، از الزامات تمرین هشیاری است؛ اما خبر خوب این است که میتوانیم بدون افزودن باری به برنامهای شلوغ زندگیمان، تمرین را به لحظات روزمرهمان اضافه کنیم. میتوانیم نام این لحظات را بگذاریم “توقفهای هدفمند ” کاری که میخواهیم انجام دهیم صرفاً توقف نیست، بلکه توجه به هر آن چیزی است که وقتی متوقف میشویم، میتواند موردتوجه واقع شود. برای انجام این کار کافی است هرگاه ذهن درگیر وقایع احتمالی آینده و یا اتفاقات گذشته میشود، جهت آن را به این لحظه تغییر دهیم. این کار بهنوعی تداوم بخشیدن به تمرین رسمی هشیاری است که بر روی زمین و یا صندلی انجام میشود. این “توقفهای هدفمند ” به ما کمک میکنند که از روی تردمیل زندگی پیاده شویم و فضایی را برای دست زدن به انتخابهای هشیارانهتر برای خود به وجود آوریم. همراه با هریک از توقفهای هشیارانه، از دور شدن توجه خودآگاه باشید و هر بار متوجه میشوید آگاهیتان از این لحظه دور شده است، مجدداً آن را به این لحظه بازگردانید (کابات زین، ۲۰۰۳).
شرکتکنندگان در برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری در محیط کار، تغییرات متنوعی را در رفتارهای جسمانی و روانی و نیز نگرشهای خود نشان میدهند که بهطور مستقیم با تغییر عملکرد کاری آنها مرتبط است. این تغییرات شامل افزایش توانایی پاسخدهی هشیارانه به موقعیتها بهجای عکسالعمل نشان دادن صرف نسبت به آنها، عطف توجه و تمرکز بیشتر به کار و نظارت بر سطوح تنیدگی خود و برداشتن گامهایی مؤثر بهمنظور توجه به آن است (کابات زین، ۲۰۰۳).
۲-۱۷– ویژگیهای نظری استرس زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی
برنامه تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی دارای مبنای نظری است که از مدلهای رواندرمانی مبتنی بر درمان شناختی رفتاری متمایز است، این تمایز به دلیل تأکید این برنامه بر روی مدیریت تنیدگی و شرایط پزشکی است که مخالف با درمان اختلالات روانشناختی خاص است. کابات زین و همکاران (۱۹۹۲) بهطور خلاصه ویژگیهای متضاد MBSR و CBT را برشمردهاند که موجب چشماندازی مفید برای مشاهده تغییرات تکاملی بعدی میشود. شناخت افکار بهعنوان «افکار صرف[۲۱۴] «در مقابل «کژ کاری[۲۱۵]» اولین نقطه تضاد است، تضادی که بهجای تأکید بر محتوا (CBT) بر فرایند شناخت (MBSR) دلالت دارد. دوم، تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی چهارچوبی را برای تمرینات روزانه مستقل از پریشانی هیجانی[۲۱۶] فراهم میکند. دستورات برنامه بر زندگی در مقابل کنار آمدن بهعنوان یک برنامه کار برای تغییرات شیوه زندگی تأکید میکند. سوم، ترکیب گروه ناهمگون در تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بهطور قابلملاحظه ای در تضاد با تمرکز رواندرمانی سنتی بر روی اختلالات خاص است. چهارم، مواجهه کنترلشده با محرک پریشان کننده که نقطه اصلی درمان شناختی رفتاری سنتی است، با توجه به یادگیری توجه آشکار به محتوای هشیاری که بدون هیچگونه تلاشی برای فراخواندن آنها و یا عبارت دیگر کنترل آنها به وجود میآید کاهشیافته است. نهایتاً، تمرکز و ذهن آگاهی بهعنوان ابزارهایی برای کاوش در تجربیات درونی هستند که در تضاد با جهتگیری بیرونی و رویکرد مبتنی بر جمع آوری اطلاعات درمان شناختی رفتاری میباشند. جالب توجه است که چگونه تضاد میان این چشماندازها بهطور چشمگیری در سالهای اخیر کاهشیافته است، گواه تأثیر ذهن آگاهی و پذیرش در شکلگیری معاصر درمان شناختی رفتاری، با ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی شروع میشود (MBCT). تیزدل و همکاران (۱۹۹۵) در ابتدا پیشنهاد یکی کردن درمان شناختی رفتاری و ذهن آگاهی) در اصل اشاره دارد به آموزش کنترل توجه (را برای کاهش عود افسردگی داد، سپس این پیشنهاد با یک مطالعه حمایتکننده) تیزدل، سگال، ویلیامز، ریجوی، سولسبی، لا[۲۱۷]، ۲۰۰۰؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰) و تکرارهای بعدی دنبال شد (تیزدل، ۲۰۰۴؛ به نقل از هبرت و فورمن، ۲۰۱۰). ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی کاربرد بیرونی مفاهیم و تمرینات ذهن آگاهی است که مبتنی بر آگاهی بدون قضاوت و توجه به زمان حال است. ذهن آگاهی بهطور فزایندهای در حال یکی شدن با رواندرمانی شناختی رفتاری فردی برای اضطراب ) ارسیلو[۲۱۸] و رومر[۲۱۹]، ۲۰۰۵؛ به نقل، از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰) و دیگر شرایط بالینی است (رومر و ارسیلو، ۲۰۰۸؛ دیدونا[۲۲۰]، ۲۰۰۹). تأکید بر این تحول، تفسیر بارلو از متن ذهن آگاهی و پذیرش هایز، فولت و لینهان است که او میگوید: یکی از مهمترین تحولات درمانی در سالهای اخیر بسط نظری و تجربی ذهن آگاهی و پذیرش (۲۰۰۴) به پروتکلهای مبتنی بر شواهد رفتاری شناختی، بوده است ) بارلو، ۲۰۰۴؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰). هایز (۲۰۰۴) این تحول را با صورتبندی شناختی رفتاری بهمنزله موج سوم در تکامل رواندرمانی میداند. همانطوری که در ابتدا تدوین شد، کابات زین، (۱۹۹۰) تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی مبتنی بر مدلی تبادلی از تنیدگی و کنار آمدن است که با تمرکز آن بر برنامه کاهش تنیدگی همسان است. مطابق این مدل، تنیدگی مزمن ) نداشتن منابع کافی برای فائق آمدن بر شرایط چالشانگیز) موجب رهاسازی جریانی از واکنشهای فیزیولوژیکی و روانی در طول زمان میشود. اگر این واکنشها بررسی نشود و یا مدیریت نشود میتواند سرانجام منجر به بینظمی در پارامترهای زیستی) از قبیل خواب، فشار خون و فعالسازی خودکار) کنار آمدن ناهنجار) کار زیاد، سوء مصرف مواد) و فروپاشی احتمالی به شکل خستگی، افسردگی و بیماریهای بدنی) اورلی و لیتینگ،۲۰۰۲؛ به نقل از هربرت و فورمن؛ ۲۰۱۰)شود.
ذهن آگاهی بهطور فرضی این چرخه واکنش به تنیدگی و بینظمی را از طریق پرورش آگاهی هشیار به فرایند غیر خودکار میشکند، بنابراین، فرصتی را برای اندیشه کردن بیشتر، پاسخهای ماهرانه در موقعیتهای ناهشیار و واکنشهای عادی فراهم میکند. به نظر میرسد که پیشرفت تاریخی و تکاملی روشنی وجود داشته باشد که منجر به شمول ذهن آگاهی و پذیرش در CBT و دیگر شکلهای معاصر رواندرمانی شود. هایز (۲۰۰۴). مداخلههای پذیرش/ ذهن آگاهی را بهعنوان موج سوم رواندرمانی تجربهگرا مشخص کرد که ورای مدلهای مداخله رفتاری و شناختی – رفتاری گذشته رشد میکند. به نظر میرسد که چندین خط تأثیر و شواهد، بر این توسعه تکاملی تأکید میکند. اولاً، رواندرمانی به شکل روزافزون، بهجای اینکه صرفاً بر رفتار آشکار تمرکز داشته باشد، بر تجربه درونی تمرکز میکند. تأکید اولیه درمان رفتاری شناختی، بر طرحوارههای روانی و واسطههای شناختی رفتار و هیجانات، این روند را اثبات کرد. بااینحال، با اتکای سنتی آن به یک پردازش اطلاعات، تمرکز محتوا گرا، صراحتاً عدالت را در غنا و پیچیدگی زندگی روانی، به شکلی که توسط تیزدل و بارنارد[۲۲۱] (۱۹۹۵) به آن اشارهشده است، برقرار نمیکند.
۲-۱۸– مبانی برنامه کاهش استرس بر اساس هشیاری
حضور ذهن چنانچه کبات زین میگوید به معنی توجه کردن به طریق خاص، معطوف به هدف، در زمان حال و بدون داوری است. در حضور ذهن فرد میآموزد که در هرلحظه از حالت ذهنی خودآگاهی داشته و توجه خود را به شیوههای مختلف ذهنی خود متمرکز نمای حضور ذهن ابتدا در دانشگاه ماساچوست توسط جان کبات زین به کار گرفته شد. وی در کلینیک کاهش تنیدگی خود، به شرکتکنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با حضور ذهن میداد. این کوششها به شکل گرفتن مدل حضور ذهن مبتنی بر کاهش تنیدگی انجامید (کابات زین، ۲۰۱۲).
هشیاری را میتوان آگاهی متمرکز و هدفمند توصیف کرد، شیوهای برای عطف توجه هدفمند به لحظه حال و بدون قضاوت. ممکن است این کار بسیار ساده به نظر برسد و در ظاهر کاربردی در دنیای پیچیده و مشغلههای روزمره نداشته باشد؛ اما برای بسیاری از ما توجه هدفمند به فعالیت جاری ذهن، حتی برای لحظاتی کوتاه، میتواند بسیار دشوار باشد. هرچند فرض ما این است که ذهن ماتحت کنترل هشیاریمان قرار دارد، اغلب اوقات این ذهن دررفت و آمدی پایانناپذیر میان گذشته و حال در نوسان است. زمان اندکی را در حال سپری میکنیم. باوجوداین، توانایی ما برای کنار آمدن مؤثر با تنیدگی، اتخاذ تصمیمات آگاهانه و دستیابی به منابع دستنخورده خود و استفاده از آنها در موقعیتهای چالشبرانگیز و پرسرعت کاری، به توانایی ما در “حضور ” داشتن در لحظه وابسته است. تنها زمانی که در زمان حال حضور داریم میتوانیم توانایی خود را در زمینههای زیر به سطح بهینه برسانیم (کابات زین، ۲۰۰۳).
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی بهعنوان یکی از درمانهای شناختی- رفتاری نسل سوم یا موج سوم[۲۲۲] قلمداد میشود. ذهن آگاهی شکلی از مراقبه[۲۲۳] است که ریشه در تعالیم و آئینهای مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد (اوست[۲۲۴]، ۲۰۰۸).
کابات زین، ذهن آگاهی را توجه کردن به شیوهای خاص، هدفمند و در زمان کنونی و بدون قضاوت و پیشداوری تعریف کرده است (به نقل از سگال، ویلیامزو تیزدل[۲۲۵]، ۲۰۰۳) مارشا لینهان[۲۲۶] (۱۹۹۳) برای اولین بار بهضرورت گنجاندن ذهن آگاهی بهعنوان یکی از مؤلفههای اساسی درمانهای روانشناختی تأکید کرد. ذهن آگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز بر لحظه کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبههای تجربه بلا واسطه شامل فعالیتهای شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب میشود. بهواسطه تمرینها و تکنیکهای مبتنی بر ذهن آگاهی فرد نسبت به فعالیتهای روزانه خودآگاهی پیدا میکند، به کارکرد خودکار ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی مییابد و از طریق آگاهی لحظهبهلحظه از افکار، احساسات و حالتهای جسمانی بر آنها کنترل پیدا میکند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز برگذشته و آینده رها میشود (سگال و همکاران، ۲۰۰۲؛ رأی[۲۲۷] و ساندرسون[۲۲۸]،۲۰۰۴). در ذهن آگاهی، فرد در هرلحظه از شیوه ذهنی خود، آگاه میشود و پس از آگاهی روی دو شیوه ذهن، یکی انجام دادن و دیگری بودن، یاد میگیرد ذهن را از یک شیوه به شیوه دیگر حرکت دهد که مستلزم آموزش راهبردهای رفتاری، شناختی و فراشناختی ویژه برای متمرکز کردن فرایند توجه است (سگال و همکاران، ۲۰۰۲).
درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی بهواسطه اینکه به هر دو بعد جسمانی ذهنی میپردازد دارای اثربخشی بالایی برای درمان برخی اختلالات بالینی و بیماریهای جسمانی گزارششده است. در دو دهه اخیر تعداد زیادی از مداخلات و درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی ظهور کردهاند (بائر، ۲۰۰۶)؛ که از آن جمله میتوان به دو روش کاهش اضطراب مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین (۱۹۹۰ و ۲۰۰۳) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ویلیامز (۲۰۰۲) اشاره نمود که روی تمرینهای نشستن، مراقبه قدم زدن و برخی تمرینهای یوگا تأکید میکنند. این مداخلات شامل تمرین توجه متمرکز که در آن فرد توجه خود را روی یک محرک خاص همچون تنفس، احساسهای بدنی و غیره در طول یک دوره زمانی خاص متمرکز میکنند و برای این کار از تکنیکهای آرامبخش ذهنی و جسمی و فنون شناختی بهره میگیرند (بارنهوفر، کران، هرگوز، اماراسینگ، ویندر، ویلیامز[۲۲۹]، ۲۰۰۹).
در سالهای اخیر پژوهشهای زیادی در مورد مداخلات ذهن آگاهی انجامشده است. در سال ۲۰۱۳ آرچ و آیرز[۲۳۰] پژوهشی بر روی سربازان بازگشته از جنگ با تشخیص اختلال اضطرابی انجام دادند. این مطالعه مقایسهای بین مداخله ذهن آگاهی با درمان شناختی رفتاری برای درمان گروهی اختلال اضطرابی بود. هر دو گروه بهبود زیاد و برابری را در پیگیری سهماهه نشان دادند و مقداری در نشانههای اضطرابی خود گزارششده کاهش نشان دادند. درمان شناختی رفتاری در کاهش برانگیختگی اضطرابی مؤثرتر بود درحالیکه درمان تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نگرانی و ناخوشیهای ناشی از اختلال مؤثرتر بود.
امروزه ذهن آگاهی یکی از درمانهای مطرح در جهان است که در شرایط مختلف و برای افراد سالم و بیمار کاربرد دارد. شواهد نشان میدهد که تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی اثرات مثبتی بر روی علائم جسمی و روانی داشته است و میتواند درمان کمکی مؤثری برای بیماریهایی از قبیل پسوریازیس و سندرم فیبرومیالژیا باشد (جم، علی نقی، ایمانی، مرادمند بدیع، رمضانی و محرز، ۱۳۹۰)
گروسمان، تیفنتالر، رایز و کسپر[۲۳۱] (۲۰۰۷) در پژوهشی اثربخشی روش کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن افسردگی موردبررسی قرار دادندو نتیجه گرفتند که این روش بهبودی معناداری را در درد، کیفیت زندگی، راهبردهای مقابله با درد و افسردگی نشان میدهد. این نتایج در مرحله پیگیری فقط برای کیفیت زندگی معنیدار گزارش شد.
مطالعات نشان میدهد کورتیزول یکی از نشانگرها برای اثبات بهبود ناشی از ذهن آگاهی است. در پژوهشی که روی زنان مبتلابه سرطان سینه انجام شد نیز تغییراتی در سطح پاسخ بیدارکننده کورتیزول مشاهده شد (ماتوسک، پروسنر، دابکین[۲۳۲]،۲۰۱۱)
همچنین، در ایران نیز پژوهشها نشان میدهد که ذهن آگاهی میتواند باعث بهبودکیفیت زندگی افراد افسرده (کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی، ۲۰۰۹)، تنظیم هیجانی (نریمانی، آریان پور، ابوالقاسمی و احدی، ۲۰۱۱)، اختلال وسواس (فیروزآبادی و شاره،۲۰۰۹) و چاقی (موسویان، مرادی، میرزایی، شادفر، محمودی کهریز و همکاران،۲۰۱۱) شود.
برخی ویژگیهای ذهن آگاهی که توجه رواندرمانگران را به خود جلب نموده است عبارتاند از:
الف) توجه: توجه بدون قضاوت به محیط اطراف و پدیدههای فیزیکی، هیجانات و غیره یکی از مفاهیم درمان ذهن آگاهی است که توجه زیادی را به خود جلب نموده است. توجه به پدیدهها بدون قضاوت در مورد آنها، آگاهی فرد را نسبت به پدیدههای منفی بالا میبرد و درمانجو را از جنبههای منفی و مثبت خویش آگاهی میسازد.
ب) تحمل عاطفه: عاطفه برای درمانگران از اهمیت زیادی برخوردار است. تحمل عاطفه مهارتی است که باعث بهبود بیماران میشود ) لینهان[۲۳۳]، ۱۹۹). بههرحال اگر درمانگران هیجانات نامناسب را تحمل نکنند، در درک عواطف قوی بیماران دچار مشکل میشوند؛ بنابراین آموزش ذهن آگاهی، تحمل عاطفی را بالا میبرد. تحمل عاطفی پایین، باعث از بین رفتن آزادی عمل بیماران میشود که از طریق آموزش ذهن آگاهی این مهم به دست میآید (کانا و گریسون، ۲۰۱۳).
ج) تمرین پذیرفتن: ذهن آگاهی پذیرش در عمل است نه بهعنوان یک فعالیت یا تصمیم واحد بازگشت به موضوع اولیه باعث پذیرش ویژگیهای خوشایند و ناخوشایند میشود. این امر از این نظر مهم است که ممکن است بیماران نسبت به خویش دیدی انتقادآمیز داشته باشند؛ بنابراین پذیرش و تمرین آن باعث کاهش انتقاد نسبت به خویشتن در آنان میشود. این تکنیک در رواندرمانی باعث پذیرش جنبههای واقعی در بیمار میشود و در اعتمادسازی رابطه اولیه با بیمار مفید و مؤثر است.
د) همدلی و دلسوزی: در تمرینهای ذهن آگاهی بودا ایجاد بینش و دلسوزی نسبت به خویشتن از تمرین پذیرش تجربیات درد و رنج توسط بیماران حاصل میشود؛ اما وجود درد ورنج بهتنهایی کافی نیست. ذهن آگاهی باعث میشود که در روابط با درد و رنجها تغییراتی ایجاد شود و یا آنها بهصورت کلی نادیده گرفته شوند. درنهایت اینکه ذهن آگاهی دارای تکنیکهایی است که دلسوزی نسبت به خویشتن و نسبت به دیگران را ارتقا میبخشد.
ه) یادگیری مشاهدهای: یادگیری مشاهدهای آگاهی خویشتن یکی از تکنیکهای مهم ذهن آگاهی است که در آن فرد از طریق مشاهده آگاهانه خویشتن نقاط قوت و ضعف خویش را پیدا نموده و به همراه تکنیک پذیرش سعی در پذیرش آن نقاط قوت و ضعف می کند. این تکنیک در یک معنای کلمه موجب بینش بیمار در مورد مشکل خویش می شودو نقش مهمی در رواندرمانی دارد ) گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
۲-۱۹- آموزش حضورذهن و تغییر حالتهای ذهنی
آموزش حضورذهن مستقیماٌ مربوط به آموزش افراد برای تمرکززدایی افکار و هیجانهایشان بدون اجتناب، انکار، یا سرکوب آنها و مشاهدهی نزدیک این پدیده است و بنابراین بازداری از اجتناب تجربی و همچنین پذیرش غیرقضاوتگرانه و عدم واکنش به این پدیده را آموزش میدهد. براساس الگوی شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن ، تمرکز ارادی روی افکار، هیجانها، و احساسات به این روش، مقدار زیادی از توانایی فرد را برای پردازش توجهی به کار میگیرد، بنابراین توانایی اندکی برای نشخوار باقی میماند.
سگال و همکاران (۲۰۰۲) بین حالت ذهنی انجامی[۲۳۴] و حالت ذهنی بودن[۲۳۵] تمایز قائل شدند. حالت انجامی شامل بازشناسی تفاوت بین چیزها چگونهاند و اینکه ما میخواهیم چگونه باشند، میباشد. چنین تفاوتهایی، هیجانهای منفی و نیز الگوی فکری برای یافتن روشهایی برای کاهش این تفاوت را راهاندازی میکند. زمانی که میتوان اقدامات سازندهای انجام داد، این حالت ذهنی سازگارانه است و میتواند منجر به پیشرفت بسیاری از اهداف مهم گردد. با این حال، زمانی که هیچ کاری برای تغییر موقعیت مشکلساز نمیتوان انجام داد (برای مثال، هنگام سوگ از دست دادن همسر یا زوج)، این حالت ذهنی میتواند بیفایده و افسردهزاد باشد. بخش عمدهای از توجه فرد روی تحلیل گذشته، مرور اشتباهات حال، پیشبینی آینده، و جستجوی راه حلها متمرکز خواهد شد؛ با این حال، اگر راه حلهایی پیدا نشوند، میتواند منجر به حس فراگیر نارضایتی گردد. نشخوار به این طریق، احتمالاٌ زمینهساز حالات خلقی منفی است.
در مقابل، سگال[۲۳۶] و همکاران (۲۰۰۲) حضورذهن را به عنوان حالت بودن توصیف کردند. در شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن مهارت اصلی آموخته شده در تمرین حضورذهن رها شدن از حالت انجامی، به ویژه از الگوهای فکری نشخواری، منفی و خود تداومبخشی است که بخشی از حالت انجامی است. در حالت بودن تمرکز روی پذیرش هر آنچه در لحظهی حاضر وجود دارد، بدون هیچ هدف یا تلاشی برای تغییر است. در حالت بودن، هیچ تلاشی برای تحلیل پیامدهای آینده راهبردهای حل مسئلهی احتمالی یا مرور تلاشهای گذشته برای حل مشکلات مشابه صورت نمیگیرد. حالت بودن به جای تفکر در مورد مشکلات یا موقعیتها، به وسیلهی مشاهده و پذیرش مستقیم هر آنچه در لحظهی حاضر رخ میدهد- شامل افکار و احساساتی که اقدام فوری را برمیانگیزند- مشخص میشود. به جای عمل کردن براساس چنین افکار و احساساتی، شرکت کننده صرفاٌ آنها را مشاهده و مورد توجه قرار میدهد. هیچ کوششی برای ارزیابی منطق افکار مشاهده شده یا بررسی یا تغییر محتوای آنها صورت نمیگیرد.
این رویکرد حضورذهن نسبت به افکار و احساسات، واکنشپذیری نسبت به خلق را کُند میسازد، و زمان و توانایی انتخاب پاسخهای جدید را افزایش میدهد. همچنین نشخوار را افزایش و پذیرش افکار و احساسات را تقویت، گرایش به درنظر گرفتن آنها به عنوان بازنماییهای لزوماٌ دقیقی از حقیقت درمورد خود یا جهان را کاهش میدهد. اتخاذ حالت هشیارانه و غیرقضاوتی، احتمال اینکه افراد به پدیدهی نشانگر عود آینده توجه کنند را افزایش خواهد داد (مانند خستگی یا تحریکپذیری)، و مانع تلاشهای ناسازگارانه برای سرکوب یا نادیده گرفتن آنها میگردد. با این روش، آنها فرصتهای بسیار بهتری برای اقدام ماهرانه و ارادی برای مقابله با علائم اولیهی عود و برداشتن گامهای سازگارانه برای پیشگیرانه از آن برای خودشان فراهم میکنند.
سپس هدف MBCT، آموزش مهارتهایی است که به افراد اجازه خواهد داد در اوقات غمگینی، الگوهای عادتی قدیمی تفکرشان را متوقف سازند یا طوری رفتار کنند که این خلقها خفیف یا گذرا باقی بمانند و حالات عاطفی جدیتری را ایجاد نکنند. ضرورتی ندارد یا حتی مطلوب نیست که هدف درمان کاهش تجربهی غمگینی باشد. با این حال، این مهارتهای جدید میتواند تجربهی غمگینی را بدون تشدید خودکار افسردگی فراهم کند.
سگال و همکاران (۲۰۰۲) اظهار داشتند که هدف اصلی MBCT ”کمک به شرکتکنندگان است تا بتوانند ماهرانهترین پاسخی را که به هر فکر، احساس، یا موقعیت ناخوشایند مییابند انتخاب کنند“. MBCT در مورد بیماران افسردهی بهبودیافتهای انجام میشود که الگوهای فکری نشخواری منفی دوره های افسردگیشان کاهش یافته است.
تاکنون پژوهشهای زیادی اثربخشی آموزش MBCT را نشان دادهاند. برای مثال اولین کارآزمایی بالینی MBCT (تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰)، با هدف پاسخگویی به این سوال که آیا اضافه کردن MBCT به درمان رایج (TAU) موجب کاهش میزان عود افسردگی میشود یا خیر انجام شد. برای این منظور ۱۴۵ بیمار به کار گرفته شدند و به صورت تصادفی در یکی از دو گروه MBCT یا TAU قرار داده شدند. بیماران از میان افرادی که در حال حاضر در دورهی بهبودی نسبی به سر میبردند، در گذشته نیز حداقل دو دوره افسردگی را سپری کرده بودند و به مدت ۳ ماه پیش از ورود به کارآزمایی داروی ضدافسردگی مصرف نمیکردند انتخاب شدند. نتایج پیگیری یک ساله نشان داد که برای بیمارانی با سابقهی سه دوره افسردگی یا بیشتر، ۴۰ % گروه MBCT و ۶۶ ٪ گروه درمان رایج، کاهش عود ۳۹٪ و اندازهی اثر متوسط را تجربه کردند.
۲-۲۰– دلالتهای بالینی حضورذهن
۲-۲۰-۱– افزایش زمان زندگی در لحظه
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:22:00 ب.ظ ]
|