ثانیاً، مفاد قاعده ی نفی حرج، نفی حرج در دایره ی تشریع قوانین است، حال باید دید که ناباروری زن و شوهر باعث وقوع آن ها در عسر و حرج است یا حکم قانون گذار به عدم جواز تلقیح مصنوعی؟ در صورت اول عسر و حرج مستند به قانون نیست، تا قابل رفع باشد و در صورت دوم، ابتدا باید مدلول دلایلی که بر حرمت تلقیح مصنوعی دلالت می‌کنند، بررسی شود، سپس اثبات شود که وجود این حکم باعث مبتلا شدن زن و شوهر به مشقتی شدید می شود که در شرایط عادی تحمل آن ممکن نیست.( نظری توکلی ، پیشین، ص۲۸۳)

در اخلاق اسلامی اصل این آزادی و حق، برای همسران وجود دارد که هر گاه مایل باشند برای رفع محدودیت های جسمی خویش به لقاح مصنوعی دست یازند و به کمک ثالث که آماده ی اهدای گامت و جنین است، فرزندی برای خویش اختیار کنند. این آزادی و حق در صورتی برای همسران ثابت می شود،که دلیلی شرعی از آیات و روایات در منع این عمل برای همسران، وجود نداشته باشد. چنین دلیلی لااقل برای همسران نابارور در دست نیست. قواعد رایج در استنباط احکام شرعی، چنین اقتضاء دارد که در این موارد که دلیل اولی برای مسئله یافت نمی شود، به قاعده ی اصالت برائت تمسک شود.( شهریاری ، پیشین ، ص۳۶۸)

آثار مثبت روانی- اجتماعی یکی دیگر از استدلالاتی است که برای تجویز تلقیح مصنوعی به کار می رود. نعمت مادر شدن از مواهب الهی است، که خداوند هرگز هیچ زنی را از این نعمت محروم نکرده است و این سعادت را از او سلب نمی نماید. افزون بر این که وجود کودک باعث همبستگی بیشتر و آرامش و گرمی خانواده نیز خواهد بود. این استدلال به دلایل زیر مورد انتقاد قرار گرفته است:

اولا خدای تعالی به حکم آیه ی شریفه ی «یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء الذکور او یزوجهم ذکرانا و اناثا و یجعل من یشاء عقیما انه علیم قدیر»(شوری،آیات ۴۹-۵۰) اعلام داشته است که، گروهی از زن و شوهر ها از نعمت فرزند داشتن محروم هستند.

ثانیاً اگر وجود کودک مایه ی همبستگی بیشتر و گرمی خانواده می شود، باید آمار جدایی زن و شوهر (طلاق)با تعداد فرزندان نسبت معکوس داشته باشد و ما با پدیده کودکان طلاق مواجه نباشیم.

البته ایراد دوم نمی تواند ایرادی قوی باشد، زیرا طلاق می‌تواند عوامل دیگری داشته باشد که این عوامل می‌توانند از عامل فرزند دار نبودن قوی تر باشد و داشتن فرزند نتواند جلوی طلاق را بگیرد، مثل اعتیاد مرد و یا حبس طولانی مدت او.

بسیاری از افراد در اثر فقدان فرزند، دچار بیماری‌های روحی می‌شوند و حتی پس از مراجعه ی مکرر به پزشکان، مشکل آن‌ ها لاینحل باقی می‌ماند. برخی به فرزندخواندگی روی ‌آورده‌ که آن هم مشکلات اجتماعی و روانی خاص خود را دارد. بدیهی است، اگر جنین بیگانه‌ای در رحم زوجه پرورش یابد، احساس علقه­ی مضاعفی نسبت به طفل در مقایسه با فرزندخواندگی پیدا می‌شود. ضمن آن‌که مسایل محرمیت در اینجا کاملاً حل شده است. زیرا طفل متولد اگر پسر باشد با صاحب رحم به دلیل قیاس اولویت در مادر رضاعی، محرم خواهد بود و اگر دختر باشد با شوهر صاحب رحم به دلیل ربیبه بودن محرم می شود. بدین‌سان کانون خانواده هایی که به دلیل فقدان فرزند یا وجود فرزندی بیگانه به سردی گراییده و از ثبات لازم برخوردار نیست، مستحکم و پایدار خواهد شد. ( خلفی، پیشین ، ص۶۹ )در انتقاد از نظر بالا می توان گفت که، تامین نیاز های والدین به منظور گرم نگه داشتن کانون خانواده و در نتیجه تجویز راه حل اهدای جنین، در نتیجه ی یک رویکرد والدین محور می‌باشد که سعی در برطرف کردن احتیاجات و نیاز های والدین می‌باشد. در این رویکرد، توجهی به تامین حقوق کودک نمی شود، در حالی که می‌دانیم با تجویز اهدای جنین به مشکلات زیادی بر خواهیم خورد که متضرر از این عمل کودک می‌باشد. در ضمن این کودک که می‌تواند در حال حاضر با حضور خودش کانون خانواده را گرم کند، در آینده وقتی قصد شناسایی والدین ژنتیکی خود را داشته باشد، می‌تواند به همان اندازه یا بیشتر کانون خانواده را سرد کند.

در شرایطی که ما اهدای گامت و جنین را تجویز کنیم، کاهش تعداد اهدا کنندکان در روش اهدای شناخته شده محرز می شود. زیرا اهدا کنندگان از عواقب و مسئولیت های حقوقی و اجتماعی این عمل خود می ترسند و تا جایی که امکان داشته باشد در پی سلب مسئولیت از خود می‌باشند.

عده ای از نویسندگان و محققان کودک/ انسان را برای شناخت والدین ژنتیکی خود محق می دانند؛ ولی این حق را به معنای آزادی انسان برای جست و جوی والدین ژنتیکی خویش می دانند، ‌به این معنا که انسان می‌تواند و آزاد است که والدین خود را جست و جو نماید، ولی دیگران تکلیفی ندارند که به او کمک کنند و یا این که بتوان دیگران را مجبور نمود که به کودک کمک نمایند. ‌بنابرین‏ می توان اهدای گامت و جنین را تجویز نمود و اطلاعات والدین ژنتیکی کودک را به عنوان راز، محرمانه نگه داشت و کودک هم نمی تواند دیگران را الزام به افشای هویتش نماید.( راسخ، ۱۳۸۶،ص۲۵۰)

ایراد استدلال بالا به نظر واضح می‌باشد. مثل این می‌باشد که اموال دیگری را مخفی کنیم و بعد بگوییم مال باخته حق دارد به دنبال مال خودش بگردد ولی نمی تواند دیگران را به نمایندن اموال خویش الزام نماید حتی مخفی کننده را. مخفی کردن اطلاعات هویتی چه بسا مهم تر از مخفی کردن خرده مالی باشد. در ضمن این استدلال برای تجویز محرمانه ماندن اطلاعات بیولوژیکی می‌باشد نه برای تجویز اهدای گامت و جنین. ‌بنابرین‏ ابتدا می بایست برای تجویز اهدای گامت و جنین استدلال کرد و بعد از پذیرش این نهاد حقوقی برای مخفی ماندن اطلاعات بیولوژیکی به استدلالات بالا روی آورد.

۲-۲-۳٫ عوامل روانشناختی

در کنار احتمالات و استدلالات موجود در رد و به چالش کشیدن اهدای جنین از منظر روانشناختی، مطالعات در بعضی موارد، نشان دهنده ی بهتر بودن روابط والد _ فرزندی بوده است و حتی برای درمان نازایی به زوجین نابارور پیشنهاد می شود. یافته ها ی مطالعات، نشان دهنده ی تعامل بهتر بین والدین و کودکان در خانواده های دارای فرزند به کمک روش های کمکی باروری است. در مقایسه با والدینی که به طور طبیعی بچه دار شده بودند، این والدین احساس مثبت تری به فرزندان دارند.( نقل از شمس ،۸۸) و در مصاحبه های بالینی نیز گرمی و صمیمیت و تعامل بیشتری نشان داده‌اند. ( همان ) مرور مطالعات انجام شده، یافته های مشابه عدیده ای را به دست می‌دهد. در زمینه ی فرزند پروری و عملکرد خانواده، در مادران کودکان خاص ( حاصل از درمان‌های کمک نازایی) تنیدگی و استرس کمتر و رابطه ی والد- فرزند مثبت تری نسبت به مادران کودکان حاصل از حاملگی طبیعی گزارش کردند. در اغلب موارد اختلاف آماری معنا داری در زمینه ی عملکرد هیجانی ( عاطفی)، رفتاری، حرمت فرد، یا درک رابطه ی خانوادگی بین کودکان گزارش نشده است. ( برهانی،۱۳۸۸، ص۱۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...