دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با نقش و کارکرد … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
امامان معصوم با برخورداری از علم و عصمت الهی به تبیین ، تشریح و تفسیر معارف قرآن و حقایق اصول اسلامی پرداخته و با تمام توان به نشر شریعت و نگاهبانی از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، اقدام نموده اند، به گونه ای که در پرتو وجود آن بزرگواران قرآن مصون از تحریف و تغییر مانده و از آیین پیامبر اسلام (ص) به قداست و عظمت نام برده می شود. از این رو است که چنانچه از امامت صرف نظر کنیم، مناقض با ضرورت و استمرار هدایت الهیه خواهد شد، و بر همین مبناست که رسول خدا(ص)پیروان خویش را به قرآن و عترت سپرده و به جدایی ناپذیری آن دو از یکدیگر تا دامنه قیامت تصریح فرموده است.
بخش پنجم
حکومت و انبیاء
انسان موجودی اجتماعی
بشر موجود خاصی است که زندگی اش می بایست اجتماعی باشد یعنی زندگی آنها بدون ارتباط و تعاون با یکدیگر امکان پذیر نیست، برخلاف سایر جاندارهای اجتماعی که به حکم غریزه و اجبار زندگی شان اجتماعی می باشد.
بشر به موجب اینکه مختار و آزاد آفریده شده است امکان تخلف از وظیفه همیشه برایش امکان دارد، وبه حکم اینکه غریزه حیات دارد و می خواهد زندگی کند ، نفع جو آفریده شده و به دنبال منفعت خویش می باشد؛ این است که هر فردی آن چیزی که ابتدائا درباره آن فکر می کند این است که در اجتماع دنبال هدفهای شخصی و فردی خود برود نه دنبال مصلحت اجتماع.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بنابراین بشر در هر دو ناحیه نیاز به اجتماع دارد: نیاز به یک هدایت و رهبری که او را به سوی مصالح اجتماعی اش هدایت و رهبری کند دارد، و نیازمند به یک قوه و قدرتی به نام ایمان است که حاکم بر وجودش باشد.
پیامبران و حجت های الهی برای انجام این دو وظیفه مکلف شده اند که او را به مصالح اجتماعی راهنمایی کنند و نیز او را موظف می کنند و قدرتی بر وجودش مسلط می کنند به نام « ایمان» که به حکم این قدرت آن مصالح اجتماعی را اجرا می کند[۱۸۰].
برای اینکه بشر بتواند در دنیا به معنویت برسد باید در دنیا زندگی کند، زندگی بشر جز در پرتو اجتماع امکان پذیر نیست و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت ممکن نیست:«من لا معاش له لا معاد له»: آنکه دنیا ندارد آخرت هم ندارد»
پس قانون و عدالت همه مقدمه این است که انسان بتواند در دنیا با خیال راحت خدا را عبادت کند، اگر این نباشد عدالت هیچ ارزشی ندارد.
بنابراین، مسائل اجتماعی که امروز برای آنها اینقدر اهمیت قائل هستیم و آنها را در زمینه عدالت طرح می کنیم هدف انبیا هستند و لی نه هدف اولی بلکه هدف ثانوی، یعنی مقدمه برای هدف دیگرهستند. چنان که قرآن هم روی مسأله تزکیه نفس تکیه کرده و می فرماید:
« قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا»[۱۸۱]؛ به تحقیق رستگار شدند کسانی که تزکیه نفس کردند و زیانکار شدند کسانی که نفس خود را به گناه آلوده کردند.
و در جای دیگر می فرماید:« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین[۱۸۲] »؛ البته خداوند بر مؤمنین منت نهاد که در بین آنان پیامبرانی از جنس خودشان مبعوث فرمودکه برای آنان آیات خدا را بخوانند تا آنها را تزکیه نموده و تعلیم کتاب حکمت دهند.
«بنابراین انبیا آمده اند برای برقراری عدالت اجتماعی در بین مردم و اینکه صفات رذیله را دور ساخته و صفات فضیلت را جانشین آنها نمایند. و مردم را وادار کنند که خود را از صفاتی که ضد اخلاق اجتماعی است، یعنی حسد، کبر، عجب، خودپرستی، هواپرستی، و غیره رها کرده و به یک سلسله صفات دیگر که به اخلاق و عدالت کمک می کند مانند راستی، امانت، احسان، محبت، تواضع و غیره متصف سازند. و همه اینها مقدمه ای است برای عدالت اجتماعی.»[۱۸۳]
۲-۵-۱٫ فلسفه حکومت در اندیشه دینی
عدالت اجتماعی ، زمانی تحقق می یابدکه وسیله و ابزار آن یعنی حکومت عدل تشکیل شود. در اندیشه دینی و در منطق نبوی ، حکومت وسیله برپاداشتن عدالت است. حکومت فی نفسه هیچ ارزش و اعتباری ندارد . از لنگه کفش پاره بی ارزشی نیز بی ارزش تر است ، مگر آنکه به وسیله آن حقی اقامه و یا باطلی دفع گردد.
حکومت در نظر پیشوایان عادل و عالمان عامل چنین است که نقش آلی و ابزاری دارد، نه نقش عالی و غایی. وسیله ای بیش نیست، آن هم برای عدالت و در خدمت آن، که اگر چنین بود، با ارزش ترین ابزار است ، و اگر چنین نبود، بی ارزش ترین است. تلاش ومبارزه اهل حق در تشکیل حکومت برای کسب قدرت و رسیدن به امکانات دنیایی وتمتع نیست، آنها حکومت را برای آن می خواهند که دست چپاولگران به جان و مال و حیثیت انسانها را قطع کنند و با اصلاح امور و ایجاد امنیت اقتصادی و اجتماعی، راه رفتن به سوی کمال مطلق را هموار کنند.[۱۸۴]
«یکی از دلیل های لزوم حکومت اسلامی، سیره و روش پیامبر(ص) است. پیامبر گرامی اسلام به نص قرآن مجید ، حاکم و فرمانروا و سایس و سیاستمدار مسلمانان و قاضی و داور آنان بود. ایشان پس از هجرت به مدینه منوره، حکومت اسلامی تشکیل دادند. شخص پیامبر که سرپرستی و رهبری مملکت اسلامی را برعهده داشتند، هم به رساندن آیات و آموزش و تربیت و تزکیه می پرداختند و حقایق قرآن و حکمت را با بیان روشن برای مردم به ارمغان می آوردند[۱۸۵] وهم به اداره نظام اجتماعی مسلمین در بخش های مختلف قضایی ، فرهنگی ، سیاسی، نظامی و اقتصادی می پرداختند.[۱۸۶] این مطالب به روشنی در قرآن کریم بیان شده و در تاریخ آمده ا ست و حتی شرق شناسان غیر مسلمان نیز به آن اذعان دارند و از اموری است که تمام مسلمانان به آن اعتقاد دارند.[۱۸۷]»
برای نمونه ، نلّینو دانشمند غربی می نویسد:
«حضرت محمد (ص) در یک زمان، دین و دولت را پایه گذاری کرد و دامنه هردو، در زمان زندگانی اش همسان بود»[۱۸۸]
اما برخی برای اثبات این مسئله که حکومت از دین جداست، این را می آورند که نه مفهوم «نبوت» و نه مفهوم«امامت» هیچ کدام، به هیچ یک از دلالت های سه گانه (مطابقت ، تضمن و التزام) بر مسئولیت سیاسی سلف دلالت نمی کند، زیرا مفهوم«نبوت» و «رسالت» تنها ابلاغ احکام الهی به مردم است و مفهوم «امامت» پیشوایی و تقدم معنوی را تداعی می کند ،و هیچ کدام از این دو افاده معنای زعامت به مفهوم کشور داری نمی کند. از این رو حکومت جزء مفاهیم دینی نیست.
پاسخ این افراد این است که درست است که مفهوم رسالت و امامت شامل حکومت نیست، ولی عناوین شرعی اسلامی به این دو منحصر نمی باشد، بلکه عنوان سومی نیز در نصوص قرآن کریم، احادیث و سیره آمده است که همان عنوان «ولی امر» به معنای صاحب اختیار و حاکم است.[۱۸۹]
۲-۵-۲٫ ضرورت حکومت پیامبر
بهترین آیه ای که اطاعت از پیامبر(ص)را در امور حکومتی الزام می کند،آیه ذیل باشد:
« یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکم[۱۹۰]….»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را!
در این آیه،واژه«اطیعوا» دوبار تکرار شده است؛ یک بار در مورد اطاعت از خدا و یک بار درمورد اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر.از سوی دیگر،پیداست که شأن اولوالامر غیراز دخالت در امور حکومتی چیز دیگری نیست واساسا عنوان«اولوالامر» همین معنا را افاده می کند. از آنجا که در این آیه «رسول» در کنار «اولوالامر» آمده و در مورد هر دو یک خطاب «اطیعوا» به کار رفته است،مقصود از اطاعت پیامبر،اطاعت در اموری است که معمولا در آن امور به اولوالامر مراجعه می شود؛یعنی امور مربوط به حکومت.البته ادامه آیه «فإن تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول…» نیز شاهدی بر صحت این برداشت است و آن را تأیید می کند.بنابراین در این آیه،اطاعت از پیامبر(ص) به معنای اطاعت مربوط به پذیرفتن مضامین وحی یا عمل کردن به آن دسته از سخنان پیامبر (ص)که در مقام تفسیر وحی گفته می شود ، نیست،بلکه مراد اطاعت از پیامبر (ص) در دستورات و احکام حکومتی ایشان است که از این جهت شأن ایشان و اولوالامر یکی است . از آیه ششم سوره احزاب[۱۹۱] بخوبی روشن می شود که پیامبر (ص) دارای چنان مقامی است که تصمیم اوبر تصمیم دیگران، حتی در حوزه شؤون شخصی آنان، مقدم است واین همان منزلتی است که از آن به«ولایت امر»تعبیر می شود.[۱۹۲]
همچنین از این آیه می توان اعتقاد شیعه را مبنی بر اینکه تمام مقامات پیامبر(ص)،غیر از مقام نبوت و رسالت ،برای دوازده امام معصوم(ع) نیز پیوسته جاری است، ثابت کرد.
امام صادق(ع) در ترسیم جامعه ای که ولایت در اداره آن متجلی است، می فرمایند: جامعه ای که از شش اصل برخوردار باشد،نظام زندگی آنها ،نظام زنده اسلامی است و مردم آن از زندگی سعادتمند برخوردارند. سه اصل از این اصول، به مزایای طبیعی بر می گردد واز منافع مادی به شمار می رود،که در این باره فرمود: « لَا تَطِیبُ السُّکْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَه[۱۹۳]»؛ زندگی در سرزمینی گواراست که دارای هوای سالم و آب فراوان و زمین آماده کشت باشد.مردم چنین جامعه ای که هم دارای شرایط زیست محیطی و بهداشتی مساعد است و هم دارای زمینه های اقتصادی مناسب،خودکفا خواهند بود.
سه اصل دیگر آن به مسائل معنوی بر می گردد ،که در این باره فرمود:«ثلاثه لا یستغنی أهل کل بلده منهن: فقیه عالم ورع،طبیب بصیر ثقه،امیر خیر مطاع»،هیچ جامعه ای از این سه اصل بی نیاز نیست و اگر جامعه ای این سه اصل را از دست داد، زندگی آنها ،زندگی و حیات انسانی نخواهد بود.
یکی از آن سه اصل از اصول سه گانه مزبور،فرمانروای خیرخواه نافذالکلمه است:«امیر خیر مطاع»
حاصل آنکه اگر جامعه ای در کنار آن سه اصل طبیعی و مادی،فرمانروای خیرخواه که مردم و نیروهای مسلح از او اطاعت کنند و نیز طبیبی صادق و امین و فقیهی آگاه و پارسا داشت، آن جامعه،متمدن راستین خواهد بود.[۱۹۴]
۲-۵-۳٫ تلاش پیامبران برای تشکیل حکومت
متفکران و دانشمندان مسلمان از دیرباز بر این نکته پای فشردند که اسلام دینی است جامع، جهانی و جاودان. باورها و ارزش های آن ابعاد گوناگون زندگی آدمیان را فرا می گیرد وبر زاویه های مختلف حیات مردمان پرتو می افکند.
«اسلام، پیروان خود را تنها به نماز، روزه ، نیایش و دیگر عبادت های فردی فرا نمی خواند و ارتباط با خدا و تکامل انسان را در پرتو اعمال گوشه گیرانه و انزوا آمیز نمی داند، بلکه هرگونه انزواطلبی و رهبانیت را طرد کرده و ناپسند می شمارد و در کنار عبادات و ارزش های اخلاقی ، احکام فراوانی درباره امور اقتصادی، بازرگانی، حقوقی ، کشاورزی، سیاسی و… مطرح کرده است که به روشنی این واقعیت را می نمایاند که احکام اسلامی فراگیر و گسترده است و با توجه به همه نیازهای آدمی وضع شده است.[۱۹۵]»
آنچه که در نگاه اول به نظر می رسد این است که فقط تعدادی انبیاء دنبال حکومت بوده و بقیه فقط به انجام تکالیف عبادی و دعا و نصیحت مردم مشغول بوده، هیچ اقدامی نمی کرده اند. حضرت امام خمینی در این رابطه می فرمایند:«وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیره انبیاء را ملاحظه می کنیم، می بینیم که آنها تمامشان یکی از کارهایی که البته مقصد نبوده لکن مقدمه بوده ، این بوده است که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر میخواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد آن مسائل، انسان می خواهد درست کند،آن مسائل را طرح کند و از زمانی که وحی برای پیغمبرها آمده است یکی از مسائلشان همین معنا بوده است که معارضه می کردند با کسانی که ظلم داشتند، ظلم بودند، ستمگر بودند ، خونخوار بودند و هرکدام به صورتی با آنها معارضه می کردند و گمان نشود که هیچ پیغمبری تو خانه اش می نشست و فقط یا دعا می خواند و یا احکام می گفته خیر این طور نیست، احکام را می گفتنتد برای اجرا، ابراهیم مسائل را می گفت بعد هم برمی داشت بتهایی که آن وقت مثل این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در مذهب ما جسارت کند، این طور معارضه می کرد باهاشان ولی مسائل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با ظلم…حتی حضرت عیسی سلام الله علیه که این اشخاص که تابع او هستند خیال می کنند حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است.ایشان هم همینطور بوده، از اول بنا بوده بر اینکه معارضه کند. یک نفر همچون حضرت عیسی نمی نشیند در خانه و مسأله بگوید تا چه بشود، اگر مسأله می خواست بگوید و مسأله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش می کردند؟!
و همین طور سایر انبیاء و آن چیزی که از همه مشهودتر است ، حضرت رسول (ص) که آمد و تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد.[۱۹۶]
قرآن کریم در آیه شصت و چهار نساء می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ الله[۱۹۷]؛ ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود.»
این آیه می فرماید: پیامبرانى را که ما مىفرستادیم همه براى این بودهاند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود و هیچگونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد؛ زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بودهاند و هم رئیس حکومت الهى، بنابراین مردم موظف بودهاند که هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پیروى کنند، و تنها به ادعاى ایمان قناعت نکنند.[۱۹۸]
شاید از اطلاق این آیه بتوان عمومیت این منصب را برای همه پیامبران اثبات نمود. بدیهی است لزوم فرمانبرداری از پیامبران، دستورات حکومتی آنان را نیز در برمی گیرد.
بنابراین تمامی انبیاء دنبال این مقصد بودند که تشکیل حکومت داده تا به اجرای عدالت پرداخته و قانون الهی را پیاده کنند، هرچند که عده ای دراین کار موفق نشدند ولی این بدین معنا نیست که آنها دنبال حکومت نبودند.
سلیمان(ع) از جمله پیامبرانی است که تشکیل حکومت میدهد. مبارزه سلیمان با بلقیس موجب میشود تا وی از حکومت خلع شود و تسلیم سلیمان شود. طبق آیه زیر، وقتی سلیمان، ملکه سبا را به حضور میطلبد و او از آمدن به نزد سلیمان خود داری میورزد و به جای آن هدیهای برای سلیمان میفرستد، سلیمان (ع) به نماینده بلقیس میگوید:
«أَ تُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا ءَاتَئنَِ اللَّهُ خَیرٌْ مِّمَّا ءَاتَئکُم بَلْ أَنتُم بهَِدِیَّتِکمُْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیهِْمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بجُِنُودٍ لَّا قِبَلَ لهَُم بهَِا وَ لَنُخْرِجَنهَُّم مِّنهَْا أَذِلَّهً وَ هُمْ صَاغِرُون[۱۹۹]؛ آیا شما مرا به مال مدد میرسانید؟ آنچه را که خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است. شما هستید که به هدیه خودتان خوشحال هستید. به سوی آنان بازگردید. ما با سپاهی به سوی آنها میآییم که در مقابل آن نمیتوانند مبارزه کنند و آنها را با ذلت و خواری از (کشورشان) خارج میسازیم.»
آیه فوق صریحا خاطر نشان میسازد که پیامبری مانند سلیمان، وقتی شرایط را برای تشکیل حکومت مناسب میبیند برای تحقق آن، با قدرت تمام اقدام میکند.
یوسف(ع) نیز از جمله پیامبرانی است که در پست وزارت دارایی توانسته بود منصبی از مناصب حکومتی را برعهده بگیرد.
«قال اجِعلَنی َعلی خَزائناْلارَضِ[۲۰۰]؛گفت مرا وزیر دارایی خویش بگردان.»
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:44:00 ب.ظ ]
|