1-11-1) امیدواری
امیدواری یک حالت شناختی است که با بهره گرفتن از طیف لیکرت، درجه­ای که فرد قادر است به اهداف خود برسد و انرژی­ای که برای رسیدن به آن اهداف صرف می­ کند، سنجیده می­ شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

1-11-2) خودکارآمدی/ اعتمادبه­نفس
خودکارآمدی اشاره به درجه­ اطمینانی که فرد در مورد توانایی خود برای انجام وظیفه ­ای در هر سطحی دارا می­باشد دارد که توسط درصد گزارش شده اطمینان مخاطب ارزیابی می­ شود.
1-11-3) خوش­بینی
خوش­بینی به میزان دلایل و اسناداتی که یک شخص در توضیح چگونگی برخی حوادث اعم از مثبت، منفی، گذشته، حال و آینده به کار می­برد. هرچه فرد حوادث منفی را زودگذر و موقتی و حوادث مثبت را پایدار و دائمی بداند، خوش‌بین‌تر است.
1-11-4) تاب­آوری/ شکیبایی
تاب­آوری میزان توانایی و ظرفیت یک فرد برای بازگشت به حالت قبل، بعد از رویارویی با حوادث ناگوار و یا حوادث مثبت تعریف می­ شود که با بهره گرفتن از طیف لیکرت اندازه ­گیری می­ شود.
1-11-5) سکوت خاموش/ تدافعی
سکوت خاموش اشاره به درجه­ ساکت ماندن و عدم ابراز نظرات و ایده­ ها به دلیل ترس و به­منظور حفظ خود دارد که توسط خود شخص با بهره گرفتن از طیف لیکرت اندازه ­گیری می­ شود.
1-11-6) سکوت مطیع
سکوت مطیع اشاره به درجه­ ساکت ماندن و عدم ابراز نظرات و ایده­ ها بر اساس تسلیم و رضایت دادن به هر شرایطی دارد که توسط خود شخص با بهره گرفتن از طیف لیکرت اندازه ­گیری می­ شود.

        1. خلاصه فصل

در این فصل پس از بیان مسئله پژوهش و اهمیت و ضرورت آن، اهداف، فرضیه ­ها و مدل مفهومی تحقیق آورده شد. در ادامه و در فصل 2 به بررسی بیشتری درباره متون و سؤالات پژوهش خواهیم پرداخت. فصل 3 روش­شناسی مورداستفاده این تحقیق را شرح خواهد داد، فصل 4 به تجزیه‌وتحلیل داده ­ها می ­پردازد و در فصل 5 بحث و نتیجه ­گیری را ارائه خواهیم داد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
ادبیات و پیشینه تحقیق

        1. مقدمه

در این فصل به­منظور درک بهتر مفاهیم مطرح‌شده‌ی پژوهش حاضر، به‌مرور ادبیات و بررسی اجمالی زمینه ­های مرتبط با موضوع تحقیق پرداخته شده است. در آغاز مبحث روان­شناسی مثبت­گرا که به­عنوان پایه و اساس رفتار سازمانی می­باشد، را آورده­ایم. بخش رفتار سازمانی مثبت­گرا مشتمل بر شرح هریک از حالت­های رفتار سازمانی مثبت­گرا (خودکارآمدی، امیدواری، خوش­بینی و تاب­آوری/ شکیبایی) و چگونگی شمول[15] این حالت­ها به­عنوان سازه­های رفتار سازمانی مثبت­گرا است. مرور ادبیات با شرح مفهوم سکوت سازمانی و ابعاد آن پیگیری خواهد شد. پس‌ازآن به علل پیدایش سکوت سازمانی و پیامدهای آن خواهیم پرداخت. در ادامه به پیشینه تحقیقات مرتبط با پژوهش حاضر پرداخته می­ شود و درنهایت مدل تحلیلی پژوهش ارائه شده است.

        1. روانشناسی مثبت­گرا[16]

            1. نیاز به یک نگرش مثبت

اگرچه روان­شناسی مدرن[17]، با تصدی مسئولیتِ نه­تنها کمک به مردم برای حلِ مشکلاتشان، بلکه شناسایی و ایجاد توانمندی­ها در آن‌ها برخاسته بود، سال­هاست که تقریباً تمام توجه آن به بیماری­های روانی -اشتباهات مردم و چگونگی ترمیم آسیب­ها- اختصاص یافته است (Luthans, Avolio, Walumbwa & Li, 2005). ده­ها سال پژوهش پیوسته بر روی نگرش­های منفی­گرایانه و مشکلات در اصول اساسی رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی[18] و همچنین روان­شناسی یا حتی جامعه ­شناسی، در درک بهتر نقاط قوت، رشد و عملکرد بهینه منابع انسانی، نتیجه­بخش نبوده است (Luthans, Youssef & Avolio, 2007).
پیش از جنگ جهانی دوم، روان­شناسان عهده­دار یک مأموریت سه­گانه بدین شرح بودند: (1) مداوای بیماران روانی؛ (2) کمک به افراد سالم جهت شادتر و پربارتر زیستن؛ (3) کمک به شکوفاسازي قابلیت­هاي انسانی؛ اما بعد از پایان جنگ، نیاز زیادی برای درمان­های جبرانی روانی به وجود آمد و منابع قابل‌توجهی برای ساز­وکارهای کنترل آسیب­ها و درمان بیماری­ها اختصاص یافت که هزینه­ آن غفلت از دو هدف از اهداف سه­گانه­ی روان­شناسی بود و در کل رسالت روان­شناسان به هدف اول یعنی مداوای بیماران روانی محدود و معطوف شد (Luthans, Youssef et all, 2007)، به‌طوری‌که روان­شناسان بالینی[19] تقریباً تمام توجه خود را به تشخیص و درمان بیماری­ها معطوف داشتند و روان­شناسی اجتماعی[20] سرگرمِ انحرافات، پندار وهم­آلود، نقصان و اختلالات رفتار انسان شد. به‌عنوان‌مثال، یک بررسی کلی در ادبیات معاصر روان­شناسی نشان داد، در حدود 000,200 مورد مقاله درباره درمان بیماری­های روانی؛ 000,80 مورد درباره افسردگی؛ 000,65 مورد درباره اضطراب؛000,20 مورد درباره ترس؛ و 000,10 مورد درباره خشم؛ امّا فقط 000,1 مورد مقاله درباره مفاهیم مثبت و توانایی­های مردم، منتشرشده است (Luthans, 2002b). آبراهام مزلو[21]، رهبر جنبش روان­شناسی انسان­گرا[22]، این نگرانی را، زمانی که اظهار داشت، “که انگار روانشناسی عامداً خود را به تنها نیمی از صلاحیت ذی‌حق و حوزه­ اقتدار خود محدود کرده بود و بدتر اینکه، به نیمه­ی پست” به طرز ماهرانه­ای نشان داد (Maslow, 1954).
با آغاز سده بیست‌ویک، گروهی از روان­شناسان به رهبري مارتین سلیگمن، تصمیم گرفتند به بررسی یافته‌های پژوهشی خود در پنج دهه گذشته با نام مکتب روان­شناسی بیماري­گرا بپردازند. آن­ها به این نتیجه رسیدند که باوجود دستاوردهاي چشمگیري که در یافتن درمان‌های مؤثر براي بیماری‌های ذهنی و رفتارهاي ناکارآمد حاصل شده بود، در روان­شناسی، در کل، توجه به نسبت اندکی به رشد، توسعه و خودشکوفایی افراد سالم شده بود. درنتیجه، سلیگمن و همکارانش درصدد برآمدند، در جهت­دهی دوباره به پژوهش­هاي روان­شناختی، دو مأموریت فراموش‌شده‌ی روان­شناسی را موردنظر قرار دهند. بدین ترتیب دعوت سلیگمن و تعدادی از روان­شناسان برای تغییر جهت مطالعات روان­شناسی به دو مأموریت مزبور، یعنی کمک به افراد سالم براي برخورداري از شادي و بهره‌وری بیشتر در زندگی و کمک به شکوفاسازي قابلیت‌های انسانی، نه­تنها موجی از انگیزه را به راه انداخت، بلکه در ایجاد تئوری و تحقیقات تجربیِ آنچه امروز به­عنوان روان­شناسی مثبت­گرا نام برده می­ شود، مؤثر بوده است (Luthans, Youssef et all, 2007).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...