ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﯿﻞ اطﻼﻋﺎت: در اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻓﻨﺎوری ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ از اطﻼﻋﺎت ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺷﺪه، هوﺷﻤﻨﺪی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲﮔﺮدد. ﺳﯿﺴﺘﻢ در انتهای اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭘﺎﺳﺦ هوﺷﻤﻨﺪاﻧﻪای ﺑﻪ ﺳﺌﻮاﻻت ﻣﺪﻳﺮان اراﺋﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ. ﺗﯿﻢ ﺑﺮرﺳﻲ ﮐﻨﻨﺪه ازاﺑﺰارهای ﮐﺎوش اطﻼﻋﺎت ﺑﺮای دﺳﺘﻪ ﺑﻨﺪی و ﺗﺤﻠﯿﻞ انها اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮده، آﮔﺎهی و داﻧﺶ و ﺑﻪ هﻤﺮاه آن هوﺷﻤﻨﺪی را ﻓﺮاهم ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻧﺘﯿﺠﻪ اﻳﻦ ﮐﺎر ﺟﻮاب ﺳﻮاﻻت ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻗﺎﻟﺐ اراﺋﻪ ﮔﺰارﺷﺎت، ﺟﺪاول و ﻧﻤﻮدارها ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪه، اﻣﮑﺎن ﺗﻐﯿﯿﺮﺳﺌﻮال و ﻳﺎ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻮﺿﻮع از زواﻳﺎی دﻳﮕﺮ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﮑﺮار ﭼﺮﺧﻪ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻓﻮق ﺧﻮاهد ﮔﺮددﻳﺪ. در اﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺳﻮاﻻت ﺟﺎﻧﺒﻲ دﻳﮕﺮی ﻧﯿﺰ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ اﻳﺠﺎد ﺷﺪه، ﮐﻪ ﺑﺮای ﺣﻞ و رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﺟﻮاب، ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ اﺑﺘﺪاﻳﻲ ارﺳﺎل ﻣﯿﺸﻮد.
دﺳﺘﻪ ﺑﻨﺪی و ﻧﺸﺮ: اﺑﺰارهای ﮔﺰارشﮔﯿﺮی در ﺳﻄﺢ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﻲ از ﮐﺎرآﻳﻲ ﻻزم ﺑﺮای ﻣﺪﻳﺮان ﺑﺮﺧﻮردار ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛ و ﻣﺪﻳﺮان اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺆﺛﺮی از آنها ﻧﺪارﻧﺪ. اﺳﺘﻘﺮار ﺳﮑﻮی هوﺷﻤﻨﺪ ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر در ﺳﺎزﻣﺎن و اﺳﺘﻔﺎده از راهﮑﺎری ﻣﻨﺎﺳﺐ، ﺿﺮوری ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺳﺎزﻣﺎنها ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﺮماﻓﺰارهای ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ هوﺷﻤﻨﺪی ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﺎﺧﺘﺎرهای اطﻼﻋﺎﺗﻲ ﻣﻮﺟﻮد را در راﺳﺘﺎی اهداف ﺳﺎزﻣﺎن اﻓﺰاﻳﺶ دهند؛ ﺗﺎاطﻼﻋﺎت از ﺣﺎﻟﺖ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﻲ و ﻣﺤﺪود ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده در ﻻﻳﻪهای اﺟﺮاﻳﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻪ آﮔﺎهی و داﻧﺶ ﻗﺎﺑﻞ اﺳﺘﻔﺎده ﺟهﺖ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻳﺎﺑﻨﺪ. اﻳﻦ اﺑﺰارها ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮای ﮐﻠﯿﻪ اطﻼﻋﺎت و داده های ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﺪه در ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻮرد بهره ﺑﺮداری ﻗﺮار ﮔﯿﺮﻧﺪ. (اوراکل، ۲۰۱۲)
۲-۳-۷ یکپارچگی برنامه های مختلف در زمینه هوشمندی کسب وکار
با پیدایش و ظهور برنامه های کاربردی مختلف در زمینه هوشمندی کسب و کار، سازمانها به زودی شاهد بروز مشکلی در زمینه انسجام بخشیدن به آنها خواهند بود . این برنامه های کاربردی متنوع نیاز به راهی رای تبادل پیغام با یکدیگر و کپی برداری از فراداده های یکدیگر دارند تا بتواند بر مسایل مبهم، پیچیده و درحال افزایش چیره شوند . سازمان بدون درک روش متعادل سازی و متناسب سازی زیرساخت های هوشمندی کسب و کار، نخواهند توان ست از آن استفاده موفق آمیزی داشته باشند.
در صورتی که هر یک از بخش های سازمان به طورجداگانه اقدام به خرید و استقرار برنامه های کاربردی خاص خود بنمایند،سازمان پس از مدتی دارای افراد ماهر و متخصصی خواهد شد که هر یک تنها در یک زمینه خاص مهارت دارند و دارای دید کلی و جامع نمی باشند . این عمل نه تنها باعث اتلاف زمان می شود بلکه بسیار مخرب و زیانبار است چراکه استفاده از برنامه های کاربردی نه تنها به تصمیم گیری مسولان بخش های مختلف و تعیین جهت حرکت آنها (در راستای ارتقا یکپارچگی فعالیت های سازمانی) کمک نمی نماید، بلکه به تکه تکه شدن بخش های مختلف سازمان سرعت نیز می بخشد.
آنچه برای غلبه بر این مشکل نیازاست، استفاده از چارچوب هوشمندی کسب و کار است . در این چارچوب طریقه قرار دادن قسمت های مختلف فعالیت های پیچیده مختلف در کنار یکدیگر و سازماندهی آنها حول محور هوشمندی کسب و کار نشان داده می شود. تنها در این صورت است که نتایج تحلیلی حاصل از برنامه های مختلف، مجال هم افزایی تزایدی را پیدا می نمایند. (رانجان[۵۴]، ۲۰۰۹)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همانطور که ذکر گردید جهت کسب حدکثر بهره از هوشمندی کسب وکار، نیاز به یکپارچه نمودن اطلاعات نواحی و حوزه های مختلف کسب وکاری مانند امور مالی، فروش، تولید و … است تا با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب، نتایج بهتری حاصل آید. این اصل در شکل زیر نشان داده شده است:
جدول ۲- ۲ یکپارچه کردن اطلاعات حوزه های مختلف کاری

کارکردی

منابع انسانی

فروش و بازاریابی

مالی

عملیات و تولید

برنامه های کاربردیBI : راهبردی، عملیاتی،تحلیلی، استاندارد، معمول، تک منظوره

زیرساختی

بسترهای BI : داده کاوی، مبتنی بر فناوری اطلاعات و مشتری گرا

فناوری اطلاعات

۲-۳-۸ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ در ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی در ﻫﻤﻪ ﺳﻄﻮح ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ
زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﯾﺮان ﺑﺮای اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺗﺠﺎری اﺧﺘﺼﺎص ﻣﯽ دﻫﻨﺪ ﺑﻄﻮر ﺷﺪﯾﺪی ﮐﺎﻫﺶ ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻓﺸﺎرﻫﺎی رﻗﺎﺑﺘﯽ ﮐﺴﺐ و ﮐﺎرﻫﺎ را ﻣﻠﺰم ﺑﻪ اﺗﺨﺎد ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺗﯽ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪاﻧﻪ ﮐﺮده اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ داده ﻫﺎی اوﻟﯿﻪ ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر اﺳﺖ، و اﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺮﯾﻌﺘﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ. (لستر[۵۵]، ۲۰۰۵)
در ﻋﺼﺮی ﮐﻪ زﻣﺎن، ﮐﻠﯿﺪ اﺻﻠﯽ در ﺗﺠﺎرت اﺳﺖ، ﺷﺮﮐﺘﻬﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده از اﺑﺰارﻫﺎی اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ روی آورده اﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ را ﺑﺴﺮﻋﺖ از ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﺘﺨﺮاج ﮐﻨﻨﺪ ﻫﻮش ﺗﺠﺎری در اﻣﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی در ﺳﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎ ﺗﺤﻠﯿﻞ اﻃﻼﻋﺎت و روﺷﻬﺎی ﭘﺮس و ﺟﻮ ﺗﺴﻬﯿﻼت زﯾﺎدی را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.در ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮاﻗﻊ ﮔﺰارﺷﺎت ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه دﯾﺪﮔﺎﻫﯽ ﻋﻤﯿﻖ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮان ارﺷﺪ ﺑﺮای اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ ﻣﻨﺎﺳﺐ اراﺋﻪ ﻧﻤﯽ دﻫﺪ. اﺑﺰارﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری، دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎﯾﯽ از ﺷﺮاﯾﻂ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺣﺎل و آﯾﻨﺪه را در اﺧﺘﯿﺎر اﻓﺮاد ﻗﺮار ﻣﯽ دﻫﻨﺪ. ﺑﺎ ﭘﯿﺎده ﺳﺎزی راﻫﮑﺎرﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻮﺟﻮد ﺑﯿﻦ ﻣﺪﯾﺮان ﻣﯿﺎﻧﯽ و ﻣﺪﯾﺮان ارﺷﺪ از دﯾﺪﮔﺎه ارﺗﺒﺎط اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ از ﻣﯿﺎن ﺧﻮاﻫﺪ رﻓﺖ و اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز ﻣﺪﯾﺮان در ﻫﺮ ﺳﻄﺢ، در ﻟﺤﻈﻪ و ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺑﺎﻻ در اﺧﺘﯿﺎر آﻧﻬﺎ ﻗﺮار ﺧﻮاﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ.ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺗﺠﺎری ﺑﺪ و ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﻃﻼﻋﺎت ﺣﺪاﻗﻞ ﯾﺎ ﻧﺎﻗﺺ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ زﯾﺎن ﻫﺎی ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻری، ﺑﻪﺑﺎر ﺑﯿﺎورد، ﺳﻬﻢ اﺻﻠﯽ و اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺑﺎزار ﺷﺮﮐﺖ را از دﺳﺖ ﺧﺎرج ﮐﻨﺪ و ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺷﺮﮐﺖ را ورﺷﮑﺴﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ. (محقر و همکاران، ۱۳۸۷)
ﻫﻮش ﺗﺠﺎری از اﺑﺰار ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪی اﺳﺖ در ﺟﻬﺖ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ ﺳﺎزﻣﺎن و ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﺎن ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽﺑﺎ ﺧﻼﻗﯿﺖ و اﻧﮕﯿﺰه ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارﻧﺪ و ﺑﺎ ﺳﻮد ﺑﺮدن از ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ راه ﺣﻞ ﻫﺎی اﺛﺮﺑﺨﺶ و اﯾﺪه ﻫﺎی ﻧﻮآوراﻧﻪ ای راﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن اراﺋﻪ دﻫﻨﺪ. و ﻣﺪﯾﺮان ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﯿﺰ ﺑﺎ وﺟﻮد ﭼﻨﯿﻦ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻣﻮﺛﺮﺗﺮ در ﺟﻬﺖ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ و ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﻧﻮآوراﻧﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻫﻮش ﺗﺠﺎری اﻃﻤﯿﻨﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻣﺪﯾﺮان ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ و ﻫﻢ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن (اﺟﺮاﯾﯽ) ﮐﻠﯿﺪی ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت را ﺑﺮاﺳﺎس داده ﻫﺎﯾﯽ اﺗﺨﺎذ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ واﻗﻌﯿﺖ دارﻧﺪ. ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ واﻗﻌﯿﺖ BI در ﺣﺎل اﺛﺮﮔﺬاری در ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر اﺳﺎﺳﯽ اﺳﺖ، ﭼﺮا ﮐﻪ ﻣﺎ در ﺟﻬﺎﻧﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻓﺰاﯾﻨﺪه ای در ﺣﺎل اﺷﺒﺎع ﺷﺪن از اﻃﻼﻋﺎت اﺳﺖ و ﻓﻨﺎوری ﺑﺮای ﺗﺴﻬﯿﻞ اﯾﻦ اﻣﺮ ﻧﯿﺰ در دﺳﺘﺮس اﺳﺖ.(اودیتکامیشن[۵۶]، ۲۰۰۷)
ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﯾﮏ ﻫﺪف ﺳﺎده ﭘﯿﺎده ﺳﺎزی ﻣﯽ ﺷﻮد: “ﺑﻬﺒﻮد ﮐﺎراﯾﯽ ﺑﺎ اﯾﺠﺎد ﺑﺴﺘﺮ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎزی در ﺳﺎزﻣﺎن”. وﻗﺘﯽ ﮐﻪ دﯾﺪﮔﺎه ﻣﺪﯾﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ داده ﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﮐﺎﻣﻞ وﺟﺎﻣﻊ اﺳﺖ، ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت اﺗﺨﺎذ ﺷﺪه اﻃﻤﯿﻨﺎن ﮐﺎﻣﻞ داﺷﺖ و ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺳﺎزﻣﺎن را در ﺷﺮاﯾﻂ رﻗﺎﺑﺘﯽ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﻫﺪاف ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪه ﺑﻪ دﺳﺖ ﺧﻮاﻫﻨﺪ آﻣﺪ. اﻣﺎ ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺎﻣﻞ از ﻗﺎﺑﻠﯿﺘﻬﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری، اﯾﻦ راه ﮐﺎر ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﻧﻌﻄﺎف ﭘﺬﯾﺮی و در اﺧﺘﯿﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻦ اﻣﮑﺎﻧﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﺳﻄﺢ اﻓﺮاد، ﺗﯿﻤﻬﺎ و ﮐﻞ ﺳﺎزﻣﺎن را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. (البشیر و همکاران، ۲۰۰۸)
ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ ﮐﺎرﺑﺮان و ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن اﺗﻔﺎق ﻧﻈﺮ دارﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ دﻗﯿﻖ ﻣﺰﯾﺖ ﻫﺎ و ﺳﻮدﻣﻨﺪی ﻫﺎی ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری دﺷﻮار اﺳﺖ. ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﮐﺎرﺑﺮدی ﮔﺴﺘﺮده ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﻫﻢ در ﻣﺤﯿﻂ ﻫﺎی دروﻧﯽ و ﻫﻢ در ﻣﺤﯿﻂ ﻫﺎی ﺑﯿﺮوﻧﯽ ﮐﺴﺐ وﮐﺎر، ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺳﻮدﻣﻨﺪی ﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎر آن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ اﻟﺒﺘﻪ ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎد از ﻓﺎﯾﺪه ﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری وﺟﻮد دارد ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ ﮐﺎرور و رﯾﺘﺎﮐﻮ (۲۰۰۶ )آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﭼﻬﺎر ﮔﺮوه ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ: ۱-ﮐﺎﻫﺶ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎ ۲- اﻓﺰاﯾﺶ درآﻣﺪ ۳-اﻓﺰاﯾﺶ رﺿﺎﯾﺘﻤﻨﺪی ﻣﺸﺘﺮی ۴- ﺑﻬﺒﻮد ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ ﭼﻬﺎر ﮔﺮوه، ﯾﮑﯽ از ﻓﺎﯾﺪه ﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽﺑﻪ آن اﺷﺎره ﺷﺪه اﺳﺖ، ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ در ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﺎرور و رﯾﺘﺎﮐﻮ ( ۲۰۰۶ ) در واﻗﻊ آﻧﺮا ﺑﻪ ﻋﻨﻮان زﯾﺮ ﮔﺮوﻫﯽ از ﮔﺮوه ﺷﻤﺎره ﺳﻪ ﯾﻌﻨﯽ اﻓﺰاﯾﺶ رﺿﺎﯾﺘﻤﻨﺪی ﻣﺸﺘﺮی ﺑﯿﺎن ﮐﺮده اﻧﺪ.
راﻫﮑﺎرﻫﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﻧﻘﺶ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻤﯽ در اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﺑﺴﯿﺎری از ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎی ﺧﺪﻣﺎت ﻣﺎﻟﯽ اﯾﻔﺎ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎزاری ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﺎ دﺳﺘﺮﺳﯽ آﺳﺎن ﺑﻪ اﻧﺒﻮه داده ﻫﺎ از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﭘﺮاﮐﻨﺪه، ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎ و ﻋﻤﻠﮑﺮد، و دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ و اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻮدآوری و رﺿﺎﯾﺘﻤﻨﺪی ﻣﺸﺘﺮﯾﺎن ﻗﺎدر ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﭘﯿﺎده ﺳﺎزی راه ﺣﻞ ﻫﻮش ﺗﺠﺎری در ﻣﻮﺳﺴﺎت ﻣﺎﻟﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ را در ﮐﺎراﯾﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎت، ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ در ﻫﺰﯾﻨﻪ و ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی ﺗﺠﺎری ﺟﺪﯾﺪ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. در ﻧﺘﯿﺠﻪ، ﻣﺪﯾﺮان رواﺑﻂ ﻣﺸﺘﺮی اﮐﻨﻮن ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﺗﺠﺎری ﺣﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼً دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ روز ﻃﻮل ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ در ﭼﻨﺪ دﻗﯿﻘﻪ دﺳﺘﺮﺳﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ.
ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ روﺷﯽ ﯾﮕﺎﻧﻪ ﺑﺮای دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ داده ﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع از ﭘﺎﯾﮕﺎﻫﻬﺎی ﻣﺘﻔﺎوت در ﺳﻄﺢ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ و ﺗﺒﺪﯾﻞ آن ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮﻣﺖ ﻗﺎﺑﻞ درک را اراﺋﻪ ﻣﯿﺪﻫﺪ. داﺷﺒﻮردﻫﺎ ﺑﺎ ﺟﻤﻊ ﮐﺮدن ﺗﻤﺎﻣﯽ اﻃﻼﻋﺎت و ﺷﺎﺧﺼﻬﺎ و ﻣﻘﯿﺎﺳﻬﺎی ﻣﺮﺑﻮط و ﺣﯿﺎﺗﯽ ﺑﺮای ﮐﺎرﺑﺮ در ﯾﮏ ﺻﻔﺤﻪ و ﺗﺸﺨﯿﺺ آﻧﻬﺎ در ﯾﮏ ﻧﮕﺎه، ﺑﺎﻋﺚ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ در زﻣﺎن و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮی اﻃﻼﻋﺎت در ﮔﺰارﺷﻬﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﻫﻤﻪ ﮐﺎرﺑﺮان(ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﻧﺪﮔﺎن و ﭘﺮﺳﻨﻞ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ و ﻣﺪﯾﺮان) را ﺑﺎ ﻫﻢ در ارﺗﺒﺎط ﻣﺪاوم و ﻣﺴﺘﻤﺮ ﻗﺮار ﻣﯽ دﻫﺪ و ﺑﺎ اﺷﺘﺮاک ﮔﺬاﺷﺘﻦ اﻃﻼﻋﺎت و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﺗﻔﺴﯿﺮ درﺳﺖ از ﺗﺠﺰﯾﻪ و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻬﺒﻮد ارﺗﺒﺎﻃﺎت و ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺻﺤﯿﺢ آﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﺎرﺑﺮان ﺑﺎ ﺧﻠﻖ اﯾﺪه ﻫﺎی ﻧﻮ و اﯾﺠﺎد ﺧﻼﻗﯿﺖ در زﻣﯿﻨﻪ ﻫﻮش ﺗﺠﺎری و درآوردن آن از روﺷﻬﺎی ﺳﻨﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﯿﺴﺘﻤﻬﺎی ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﺪه ای در ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺳﺎزﻣﺎن و ﺑﻬﺒﻮد ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، ﺑﻬﯿﻨﻪ ﺳﺎزی رواﺑﻂ ﻣﺸﺘﺮی و ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ از ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی در ﻫﻤﻪ ﺳﻄﻮح ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺧﻮد را در ﺻﺤﻨﻪ رﻗﺎﺑﺖ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻨﺪ و ﺳﻮد آور ﺑﺎﺷﻨﺪ.ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ از ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﺑﺎ ﻧﻮآورﯾﻬﺎی ﺟﺪﯾﺪ ﺗﺮی اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮده اﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺰﯾﺘﻬﺎی رﻗﺎﺑﺘﯽ ﺑﺮﺗﺮی دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ اﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎی آﻧﻬﺎ را ﮐﺎﻫﺶ داده و ارﺗﺒﺎﻃﺎت آﻧﺎن ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻧﺸﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪه و اﻧﺘﻈﺎرات ﺑﯿﺸﺘﺮی از ﻣﺸﺘﺮﯾﺎن را ﻣﺤﻘﻖ ﻣﯽ ﺳﺎزﻧﺪ.(اشراگن [۵۷]، ۲۰۰۸)
۲-۴ تکنیک های رتبه بندی
۲-۴-۱ الگوی فرایند تحلیل سلسله مراتبی [۵۸](AHP)
فرایند تحلیل سلسله مراتبی یکی از معروف‌ترین فنون تصمیم‌گیری چند شاخصه (MADM) است که اولین بار توسط توماس ال‌ساعتی [۵۹]عراقی الاصل در دهه ۱۹۷۰ ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم‌گیری با چند گزینه رقیب و معیار تصمیم‌گیری روبروست می‌تواند استفاده گردد. معیارهای مطرح شده می‌تواند کمی و کیفی باشد. اساس این روش تصمیم‌گیری بر مقایسات زوجی نهفته است. تصمیم‌گیری با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم آغاز می‌شود. درخت سلسله مراتب تصمیم عوامل مورد مقایسه و گزینه‌های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می‌دهد. سپس یک سری مقایسات زوجی انجام می‌گیرد. این مقایسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینه‌های رقیب مشخص می‌سازد. در نهایت منطق AHP به گونه‌ای ماتریس‌های حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می‌سازد که تصمیم بهینه حاصل آید.
هر گاه AHP به عنوان ابزار تصمیم‌گیری استفاده می‌شود گروه در آغاز باید یک درخت سلسله مراتب مناسب که بیان کننده مساله تحت مطالعه است فراهم کند. سلسله مراتب تصمیم درختی است که با توجه به مساله تحت بررسی دارای سطوح متعدد است. اختصاصا سطح اول هر درخت بیان‌کننده هدف تصمیم گیری است. سطح آخر هر درخت بیان‌کننده گزینه‌هایی است که با همدیگر مقایسه می‌شوند و برای انتخاب در رقابت با همدیگر هستند دیگر سطوح (میانی) نشان‌دهنده فاکتورهایی است که ملاک مقایسه گزینه‌ها هستند.(ساعتی ، ۱۹۸۰)
مرحله اساسی در این تصمیم تعیین فاکتورهایی است که بر اساس آنها گزینه‌های رقیب با همدیگر مقایسه می‌شوند. تعیین این فاکتورها در تصمیمات انفرادی چندان مشکل نیست چرا که خود تصمیم گیرنده این عوامل را به شخصه تعیین می‌کند. در حالی که ممکن است این عوامل در تصمیم‌گیری‌های گروهی به دلیل اختلاف علائق و تخصص افراد متعدد باشد. در این مرحله استفاده از فنون معمول تصمیم‌گیری گروهی می‌تواند کارساز باشد.
با عنایت به مبانی نظری روش AHP می‌توان گفت فرایند ارزیابی عملکرد به راحتی قابل مدل‌سازی به صورت سلسله مراتبی می‌باشد. در این مدل سطوح یک آن بیانگر تعیین و تبیین هدف یا عملکرد دستگاه و سطح آخر آن در برگیرنده شاخص‌های عملیاتی ارزیابی عملکرد و به کمک سطوح میانی، عملکرد دستگاه ابعاد تشکیل دهنده آن و هر یک از این ابعاد به نوبه خود نیز به عوامل فرعی دیگر تقسیم می‌شوند. یکی از نقاط قوت مدل سازی با فن AHP این است که می‌توان با افزودن بر تعداد سطوح درخت تصمیم هر چه بیشتر جزئیات و مسائل حاشیه‌ای را مد نظر قرار داد. به عبارت دیگر افزایش سطوح درخت تصمیم بیانگر افزایش مدل و مد نظر قرار دادن تعداد بیشتری از عوامل و عناصر فرعی تاثیرگذار بر مسئله تصمیم‌گیری می‌باشد. (ساعتی ، ۱۹۸۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...