مقاله های علمی- دانشگاهی – ۲-۳-۴-۹- نظریه گروه همسالان – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
شواهد به دست آمده در انستیتوهای سوء مصرف مواد مخدر (NIDA)، نشان داده است که ساختار ژنتیکی فردی عامل مهمی در آسیب پذیری نسبت به سوء مصرف مواد مخدر است. محققان NIDA دریافتند که هر چند عوامل محیطی اجتماع و خانواده تعیین کننده گرایش فرد به مواد مخدر است اما عبور از مرحله استفاده تا اعتیاد عمدتاًً ناشی از عوامل ژنتیکی است (مخصوصاً در مورد مردها) و تأثیر ژنتیک در مورد اعتیاد به هروئین نسبت به سایر مواد مخدر بیشتر است. با آنکه سوء مصرف مواد مخدر نتیجه اثر متقابل مجموعه ای از عوامل محیطی، اجتماعی، روان شناسی و بیوشیمیایی است، عوامل ژنتیکی نقش مهمی در آسیب پذیری در برابر سوء مصرف مواد مخدر ایفا میکنند. سوء مصرف بیشتر نشانه نقش مهمتر عوامل ژنتیکی است (مومنی، ۱۳۸۹).
۲-۳-۴-۸- نظریه نوروشیمیایی
برای اکثر مواد مورد سوء مصرف به استثناء الکل پژوهشگران ناقل های عصبی یا گیرنده های ناقل عصبی که مواد بر آن ها مؤثر واقع میگردند شناسایی کردهاند. مثلاً ترکیبات تریاک بر گیرنده های تریاک اثر میکنند. بنابرین، در کسی که فعالیت افیونی درونزا کم است مثلا سطح پایین (اندروفین ها) یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درونزا خیلی بالا است، ممکن است در خطر ابتلا به وابستگی به ترکیبات تریاک قرار داشته باشند. بعضی از پژوهشگران این نوع فرضیه را در مطالعات خود تعقیب میکنند. حتی در کسی که کارکرد گیرنده درونزا در او کاملا طبیعی و غلظت ناقل های عصبی بهنجار است، مصرف طولانی یک ماده مورد سوء مصرف بالاخره ممکن است سیستم های گیرنده را در مغز تعدیل نماید، به طوری که مغز برای حفظ تعادل حضور ماده برونزا را طلب کند. چنین فرایندی در سطح گیرنده ممکن است مکانیسم پیدایش تحملی در سلسله اعصاب مرکزی(CNS) باشد معهذا، در واقع اثبات تعدیل میزان آزاد شدن ناقل عصبی و عمل گیرنده های ناقل عصبی دشوار بوده است. پژوهشهای جدید بر اثرات مواد بر سیستم پیام برنده دوم تنظیم ژن متمرکز است (کومبز و اسکابی[۳۳]، ۲۰۰۶).
۲-۳-۴-۹- نظریه گروه همسالان
اوتینگ و بیووایس ” (۱۹۸۶، ۱۹۸۷) نظریه ای را مطرح کردهاند که برخی از مسائل و مفاهیم نظریه رفتار مشکل آفرین، جسر و همکارانش (۱۹۹۱) را نیز دربر میگیرد. ولی برخلاف نظریه رفتار مشکل آفرین که در تصریح تأثیر غیر مستقیم متغیرها بر سوء مصرف مواد چندان موفق نبوده است، نظریه گروه دوستان فرض میکند که «تنها متغیر منفرد و برجسته در سوء مصرف مواد در نوجوانان، تأثیر همسالانی است که نوجوانان آن ها را برای ارتباط خود پیدا کردهاند. استفاده از مواد تقریباً همیشه به طور مستقیم به ارتباط با همسالان مربوط است». در این دیدگاه، سایر عوامل به طور غیر مستقیم و از طریق نقشی که در ارتباط نوجوانان با همسالان مصرف کننده مواد ایفا میکنند، بر مصرف مواد تأثیر میگذارند. در واقع این نظریه به منظور تبیین رابطه بین مصرف مواد توسط فرد و مصرف مواد توسط دوستان وی مطرح شد. فرض بنیادین این دیدگاه آن است که مصرف مواد در نوجوانی یک فعالیت گروهی است که در بافت اجتماعی گروه دوستان صورت میگیرد. او تینگ و بیووایس (۱۹۸۶) در مطالعه ای به بررسی ویژگیهای روانی / اجتماعی مرتبط با مصرف مواد پرداختند و دریافتند که تشویق همسالان به مصرف مواد بیشترین رابطه مثبت و بازداری همسالان بالاترین رابطه منفی با مصرف مواد دارند (محمد خانی، ۱۳۸۵).
۲-۳-۴-۱۰- مدل استرس اجتماعی
مدل استرس اجتماعی (رودز” ،۱۹۸۸)، بر نقش عوامل فردی، خانوادگی و جامعه بزرگتر، بر خطر مصرف مواد تأکید میکند. هر کدام از این نظریه های چندگانه در تبیین مشکل مصرف مواد بر عوامل خاصی تأکید میکنند. با این حال مدل استرسی اجتماعی عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی را که بخشی از مدلهای دیگر هستند، با هم ترکیب می کند. از این رو می توان گفت که مدل جامعی است. همان طور که اشاره شد عوامل زیستی – وراثتی، روانشناختی، اجتماعی، محیطی، قانونی، خانوادگی بسیاری در بروز سوء مصرف مواد مخدر دخیل اند. با این حال تمامی این عوامل برای به ظهور رساندن تاثیرات خود باید از سیستم روانی فرد عبور نمایند. می توان چنین فرض کرد که عوامل روانشناختی آخرین حلقه از عواملی است که به سوء مصرف مواد معنا می بخشد. بنابرین درک و فهم این عوامل کلید فهم رفتار سوء مصرف مواد محسوب میگردد. سوء مصرف مواد مخدر نتیجه تعامل عوامل مختلف است. عنصر اصلی در این فرایند رفتار سوء مصرف مواد است. تصمیم برای مصرف مواد متأثر از موقعیتهای اجتماعی و روانشناختی فعلی و تاریخچه زندگی فرد است. علاوه بر این مصرف مواد پیامدهایی ایجاد میکند که میتواند تقویت کننده یا بیزاری آور باشد و به دنبال آن و طی یک فرایند با دیگری، احتمال تکرار مصرف مواد افزایش یا کاهش مییابد. برخی از مواد میتوانند به فرایند زیست شناختی مرتبط با تحمل و وابستگی جسمی منجر میشوند. پدیده تحمل نیز میتواند موجب کاهش برخی اثرات مخرب مواد گردیده و مصرف مقادیر بیشتر مواد را سبب می شود که خود میتواند باعث تسریع یا تشدید وابستگی جسمی گردد (همان منبع).
۲-۳-۴-۱۱- نظریه شخصیت
برخی نظریه ها ادعا دارند که افراد خاصی به اعتیاد مستعدترند، که به آن ها شخصیت معتاد گفته می شود. هانس آیسنک (۱۹۹۷)، این موضوع را تحت عنوان الگوی استعداد روانشناختی یاد کرد به این معنی که عادت به مصرف دارو سریعاً افزایش مییابد زیرا داروی مصرف شده هدف خاصی را که با نیمرخ شخصیتی افراد مرتبط است را ارضا میکند. برای چنین افرادی رفتار مصرف دارو یا بویژه اعتیاد مزایایی دارد. حتی اگر عواقب منفی که بعد از مدت زمانی رخ میدهد، وجود داشته باشد. بر طبق نظر آیسنک، سه نوع شخصیت مستقل و عمده وجود دارد: P (روانپریشی)، N (روان رنجوری ) و E(برون گرایی ). جنبه روانپریشی اشاره به تمایل اساسی به روان پریشی کارکردی دارد که در طول یک پیوستاری از «نوع دوستی» تا «اسکینر وفرنیا» واقع می شود. بعضی از صفات شخصیتی این جنبه پرخاشگری، بی تفاوتی، خود محوری، بی عاطفگی” و تکانشگری ” هستند. جنبه روان رنجوری اشاره به تمایل به ناپایداری عاطفی دارد؛ بعضی از صفات روان رنجوری عبارتند از: دمدمی بودن، تحریک پذیری و اضطراب، عوامل ژنتیکی نقش مهمی را در تعیین این جنبههای شخصیتی بازی میکنند (عبدالله پور، ۱۳۹۰).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 03:18:00 ب.ظ ]
|