ابن عباس روایتی پیرامون داستان آفرینش آدمعلیه السلام و سجده فرشتگان بر او نقل کرده است که روایت دیگر وی، اختلاف شدید دارد.[۱۴۲۷]
طبری در تفسیرش، پس از نقل این روایات، تلاش می کند تخالف آنها را به گونه ای حل و بین آنها «جمع» کند.[۱۴۲۸]
ابن کثیر در سنجش این روایات آنها را دارای «سیاق غریب» دانسته است و می گوید:
«…در این روایات اسرائیلیات زیادی واقع شده است و چه بسا برخی از آنها مدرج[۱۴۲۹] باشد و از کلام صحابه نبوده و آن را از برخی کتب قدیمی اخذ نموده اند…».[۱۴۳۰]
آیت الله معرفت پس از نقل گفته ابن کثیر و در تأیید کلامش، می گوید: «این روایات اهل حدیث بود که شاید برخی از آن داستان باشد…».[۱۴۳۱]
نمونه دیگر، ذیل تفسیر آیه Cوَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّه…B [۱۴۳۲] می باشد که به روایاتی از صحابه و تابعان اشاره می کند. مانند روایتی از قتاده که مقصود از «شجره منهیه» را «درخت دانش و معرفت» گرفته که در آن همه چیز وجود دارد.[۱۴۳۳]
آیت الله معرفت این روایت را بر گرفته از «تورات تحریف شده» دانسته و آن را طرح می کند.
هم او در پاورقی همین قسمت می گوید: «چه زشت است برای مسلمان که از کالایی بی ارزش تفسیری برای قرآن برگیرد!!»[۱۴۳۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همچنین، به روایت وهب در این باره اشاره می کند:
«هنگامی که خداوند آدمعلیه السلام و همسرش را ساکن کرد و او را از درخت[شجره ممنوعه] نهی کــرد، و شـاخه های آن درخت در یکدیگر پخش شده بود و برای آن میوه ای بود که فرشتگان برای جاودانگیشان می خوردند. این همان میوه ای است خدا آدمعلیه السلام و همسرش را از آن نهی کرد».[۱۴۳۵]
و سپس در نقد آنها می نویسد: «بر این احادیث شائبه اسرائیلی بودن آشکار است و قابل قبول و هضم نیست».[۱۴۳۶]
ذیل همین آیه، روایاتی نیز از مفسران صحابی وتابعی، پیرامون «آفرینش حوا» و وجه نامگذاری او به حوّاء و امرأه، نقل شده است:
به طور مثال، از ابن عباس نقل شده که در این باره می گوید:
«هنگامی که آدمعلیه السلام در بهشت ساکن شد، در آن وحشی ای راه می رفت که برای او همسری نبود که در کنار او آرام گیرد، پس اندکی خوابید و از خواب بیدار شد ناگهان بالای سرِ خود، زنی را نشسته دید که خدا او را از دنده اش آفریده بود. پس از او پرسید تو چیستی؟ گفت: زن، گفت: چرا آفریده شده ای؟ گفت: برای این که تو در کنارم آرامش یابی! فرشتگان در حالی که می خواستند بدانند علم او چقدر است به او گفتند: ای آدم! اسم او چیست ؟ گفت: حواء، گفتند: چرا حوا نامیده شد؟ گفت: زیرا او از [موجود] زنده خلق شد. پس خداوند فرمود: Cیا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهB».[۱۴۳۷]
از مجاهد نقل شده که در وجه تسمیه زن، به «امرأه» گفته است: «آدمعلیه السلام خواب بود که حواء از بالا(یا پایین) دو دندۀ او آفریده شد، پس بیدار شد و او را دید. آنگاه گفت: تو کیستی؟ گفت: من اسا هستم که به سریانی یعنی زن».[۱۴۳۸]
آیت الله معرفت درباره این روایت و امثال آن می گوید:
«این روایات- بلکه حکایات- بیشتر شبیه به شوخی است تا جدّی، و شاید از فکاهی های افراد با نمک و خوش مشرب است که به صورت زاید به تفسیر راه پیدا کرده و واقعاً چه سهل انگاریی!»[۱۴۳۹]
در ادامه به نقل روایاتی مشابه می پردازد و در آخر می گوید: «[این روایت ها] بیشتر شبیه اسرائیلیات است و با صریح قرآن مخالفت دارد و با افسانه های سفر تکوین هماهنگ است…».[۱۴۴۰]
با توجه به نقد آقای معرفت، به نظر می آید، معیارهای ایشان در عدم پذیرش این روایات، «مخالفت با قرآن»، «موافقت با مضامین افسانه ای عهد قدیم»، «شباهت به اسرائیلیات» می باشد.
همچنین، در موضوع «کنیه آدم علیه السلام در بهشت»، روایاتی را نقل نموده که یکی از آنها از کعب الأحبار نقل شده است:
«هیچ کس در بهشت ریش ندارد، مگر آدم علیه السلام که دارای ریش سیاهی تا نافش است! سببش این است که در دنیا ریش نداشته و ریش پس از حضرت آدم علیه السلام بوده است. و هیچ کس جز حضرت آدمعلیه السلام در بهشت کنیه ندارد و کنیه او در آنجا «أبا محمد» است!»[۱۴۴۱]
پس این روایت، آیت الله معرفت، نقدی بر این روایت ننوشته است. اما باز، در پاورقی با جمله ای کوتاه، نظر خود را راجع به آن، بیان می دارد: «این کلامی است که از دیوانه صادر شده است».[۱۴۴۲]
همچنین ذیل تفسیر آیه Cفَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْه…B[1443] باز روایتی طولانی از وهب نقل شده است: اینکه خدا آدمعلیه السلام، همسر و فرزندانش را از درخت نهی کرد برای آن میوه ای بود که فرشتگان آن را برای جاودانه شدن می خوردند. ابلیس نیز در شکم مار چهار پایی که مانند شتر خراسانی بود، پنهان گشته و داخل بهشت و سپس، از شکمش خارج شد. او قسمتی از درخت را برای حوا آورد و او آن را نزد آدم علیه السلام برد و گفت: ببین این درخت چه خوشبو و خوشمزه و خوش رنگ است! آدم از آن خورد و زشتی هایشان، آشکار شد. آدمعلیه السلام به داخل درختی رفت و در این هنگام، خداوند او را صدا زد و او در جواب، گفت: من اینجا هستم، ای پروردگارم و از تو شرم می کنم که از درخت خارج شوم! سپس خداوند رو به حوا گفت: ای حوا، تو عامل فریب بنده ام شدی و به همین جهت از این به بعد، زمان بارداری و زایمان، درد و مشقت زیادی را تحمل می کنی. به مارگفت: مجازات تو این است که از این پس، بر روی شکمت خواهی خزید! در ادامه این روایت، از وهب می پرسند مگر فرشتگان می خورند؟ و او جواب می دهد: خدا هر چه بخواهد انجام می دهد![۱۴۴۴]
آیت الله معرفت، در نقد شرمساری آدمعلیه السلام، از پرودگارش، می گوید: «اسرائیلی محض است؛ زیرا چگونه مخفی گاه آدمعلیه السلام و همسرش بر خدا پوشیده است؟!؟»[۱۴۴۵]
سپس به نقل مشابه آن در عهد قدیم پرداخته و بار دیگر تأکید می کند: «قصه ای اسرائیلی است که به دست سرکشان اهل کتاب به محدوده اسلام نفوذ کرده است».[۱۴۴۶]
ایشان در پایان، به گفته ابن کثیر اشاره می کند که به اسرائیلی بودن روایات وارد شده در مورد داستان آدمعلیه السلام اشاره می کند و می گوید:
«و مفسران – از آن کسانی که به اثر اتکا می کنند و از دقت نظر غافلند – از گذشتگان مانند سدی، ابی العالیه، وهب بن منبه و غیر آنان در اینجا اخباری اسرائیلی از قصه مار و ابلیس نقل کرده اند که ماجرای ورود ابلیس به بهشت و وسوسه او چه بوده است».[۱۴۴۷]
۵-۲-۲-۲٫ گوساله سامری
ذیل آیه C…ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَB[1448] پیرامون داستان «سامری و گوساله»، روایات فراوانی آمده است که صحابه وتابعان، همچون ابن عباس،[۱۴۴۹] حسن بصری[۱۴۵۰] و قتاده[۱۴۵۱] به شرح مفصل این ماجرا پرداخته اند.
آیت الله معرفت ذیل روایتی طولانی از ابن عباس، در نقدآن، می گوید: «شاید از این تناقض دلیلی بر ساختگی بودن یافته باشی که همین تو را کافی است!».[۱۴۵۲]
یکی از سبب هایی که باعث تناقض در حدیث شده این است که سامری را اهل «باجرما» معرفی نموده که به گفته آیت الله معرفت روستایی در غرب «رقّه» که در شمال عراق قرار دارد می باشد. بنابراین اوصــاف، اینکه او به چه دلیل، در صحرای سیناء و در این ماجرا واقع شده، عجیــب به نظر می آید.[۱۴۵۳]
آیت الله معرفت، در نقد و بررسی این روایات به چند نکته اشاره می کند:
اولاً مضامین اکثر آنها را خرافات اسرائیلی می نامد؛ چرا که با قرآن مخالف است و می توان مضامین آنها را در «عهد قدیم» پیدا کرد.[۱۴۵۴]
ثانیاً این روایات، برخی مسائل را مطرح نموده که قرآن درباره آنها ساکت می باشد؛[۱۴۵۵] مانند اینکه سامری چه کسی بوده است که روایات در این باره با یکدیگر «تخالف و تضارب» دارند. به طور مثال، قتاده گفته: «سامری از بنی اسرائیل از قبیله ای بوده که به آن سامره می گویند! … و منافقی بود که اظــهار اســلام[تســلیم فرمان حضـرت موسیعلیه السلام] می کــرد و از قومی بود که گاو را عبادت می کردند..».[۱۴۵۶]
و ابن عباس، در روایتی او را اهل «باجرما» دانسته و می گوید:
«…مادرش وقتی ترسید که سر بریده شود، او را در غاری به جا گذاشت و آن را بست و جبرئیل نزد او می آمد و با انگشتانش به او غذا می داد؛ در یکی شیر و در دیگری عسل و در دیگری روغن. همواره غذایش می دادند تا رشد کرد…».[۱۴۵۷]
ثالثاً این روایات، به علت تضارب و تعارضشان، «ناسازگار با عقل» می باشد. چنان که آیت الله معرفت، در این باره می گوید:
«علاوه این که روایات مربوط به این موضوع بر اساس آنچه در تفاسیر متکی بر نقل و اثر آمده است، همگی با یکدیگر متضارب و متعارض است، اضافه بر این اکثر آنها با فهم عقل رشید مخالف است و بدین جهت اعراض از آنها سزاوارتر است».[۱۴۵۸]
۵-۲-۲-۳٫ توبه بنی اسرائیل
روایات تفسیری ذیل آیه C…إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُم…B[1459] که پیرامون داستان توبه بنی اسرائیل و کشتن یکدیگر می باشد، از صحابه و تابعان بسیاری نقل گردیده است.[۱۴۶۰]
به عنوان نمونه، از ابن عباس نقل شده که در تفسیر این آیه و نقل ماجرای آن، می گوید:
«موسیعلیه السلام به قومش بر اساس فرمان پروردگارش امر کرد که خودشان را بکشند، و کسانی که گوساله را عبادت کرده بودند، نشستند و کسانی که گوساله را عبادت نکرده بودند ایستادند و خنجرها را به دست گرفتند و تاریکی شدیدی آنان را فراگرفت و شروع کردند که یکدیگر را بکشند، آنگاه تاریکی از آنان زدوده شد و هفتاد هزار نفر را کشتند و همه کسانی که کشته شدند برای او توبه ای محسوب شد و برای همه باقیماندگان نیز توبه ای».[۱۴۶۱]
آیت الله معرفت، این روایات را دارای «غرابت» دانسته و آن را «ناسازگار با عقل» می خواند.[۱۴۶۲] دلیل دیگری که در ردّ و انکار این روایات می آورد، «موافقت با عهد قدیم» می باشد.[۱۴۶۳]
۵-۲-۲-۴٫ ورود بنی اسرائیل به قریه
ذیل آیه Cوَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَه…B[1464] آیت الله معرفت پس از بیان دقیق و تفسیر جامعی که با توجه به سیاق آیات ارائه می دهد، به روایات تفسیری در این باب می پردازد، اما پیش از بیـان و نقل آنهـا می گوید:
«اما بیشتر روایاتی که در مورد این حادثه مهم وارد شده، عمیقاً تحریف شده و آشفته است و به نظر می رسد که از ساخته های یهودیان و امور عامیانه شایع بین آنهاست و به تفسیر و تاریخ سرایت کرده است. و در آن حدیثی مرفوع به پیامبرصلی الله علیه و آله نیست جز یک روایت که ابوهریره آن را نقل کرده است و شاید او از روی غفلت آن را به پیامبرصلی الله علیه و آله رفع کرده است! همچنان که از روش او سراغ داریم گاهی آنچه را که از کعب و غیر او شنیده است به پیامبرصلی الله علیه و آله نسبت می دهد و چه بسا از غفلت و حواس پرتی بوده است».[۱۴۶۵]
بر این اساس، ایشان این روایات را به علت «تشویش شدید» مورد انتقاد قرار داده و احتمال زیاد می دهد که از روایات ساختگی یهود است. حتی به روایات مرفوع در این موضوع نیز نمی توان اعتماد کرد؛ چرا که از ابوهریره – که از شاگردان و مریدان کعب الأحبار است – نقل گردیده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...