راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی دانش، نگرش، تمایلات رفتاری و رفتار کشاورزان ذرتکار شهرستان ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
![]() |
-
- زمانبندی کاربرد کود شیمیایی: کاربرد کود شیمیایی باید طوری زمانبندی شود که زمانیکه گیاه حداکثر جذب را دارد در اختیار گیاه قرار گیرد. به عنوان مثال کاربرد کود نیتروژن در پاییز باعث تخریب آبهای زیرزمینی میشود اما کاربرد آن در بهار باعث بهبود جذب و کاهش آبشویی میشود.
-
- میزان استفاده انواع کودها: یکی از مهمترین فاکتورهای طرح جامع مدیریت مواد مغذی، تعیین میزان مناسب کود با هدف محدودیت استفاده کود به میزان لازم و بدست آوردن عملکرد واقعی کود است. نمونهبرداری از خاک نیز بخشی از این مفهوم است که باید سالانه برای تعیین میزان مواد مغذی مورد نیاز گیاه و اعمال توصیههای کاربرد کود، صورت گیرد. از طریق شکل مناسب کود نیتروژن میتوان آبشویی را کاهش داد؛ از آنجا که نیترات کود نیتروژن پتانسیل آبشویی بالایی دارد باید کاربرد آن را کاهش داد، در این شرایط میتوان از نیتروژنِ آمونیوم استفاده کرد، به این دلیل که در مقابل آبشویی مقاومتر است. با این حال در خاک گرم و مرطوب، نیتروژن آن تبدیل به نیترات میشود، در چنین شرایطی نیز باید کاربرد کود را محدود ساخت. مهارکنندههای نیتریفیکاسیون تحت شرایط خاصی تبدیل آمونیوم به نیترات را به تأخیر میاندازد.
-
- کود فسفر کمتر در معرض آبشویی است، اما اتلاف آن از طریق روانآب سطحی شایعتر است. برای به حداقل رساندن کود فسفر باید تنها در زمانی که مورد نیاز گیاه است (از طریق آزمون خاک مشخص میشود) و به میزان توصیه شده استفاده گردد.
-
- روشهای کاربرد کود: دستگاهها و وسایل کاربرد کود حداقل یکبار در سال بازرسی شوند، همچنین این وسایل بهدرستی کالیبره شوند تا از کاربرد مقدار توصیه شده کود اطمینان حاصل شود. همچنین قرار دادن صحیح کود در منطقه ریشه میتواند تا حد زیادی افزایش جذب عناصر غذایی و کاهش اتلاف آن را به دنبال داشته باشد. بهجای کودپاشی سطحی بهتر است کودپاشی به صورت زیرزمینی باشد. مناسبترین روش برای خیلی از محصولات، بهویژه در خاکهای فرسایشی، قرار دادن کود در داخل نوارهای باریک در زمین است. در صورتیکه باریکهها در نزدیکی بذر باشد و محصول بتواند آن را به راحتی دریافت کند، مؤثرتر خواهد بود. همه کودپاشیهای سطحی باید بهصورت مکانیکی وارد خاک شوند تا میزان اتلاف از طریق روانآب و تبخیر کاهش یابد. هرگز نباید مواد را به زمین یخزده وارد کرد، در مناطقی که روانآب و جریانهای زمینی بالاست نیز باید میزان کاربرد را محدود ساخت. آب آبیاری باید در جهت به حداکثر رساندن بهرهوری و حداقل رساندن روانآب و نشت، مدیریت شود. آب آبیاری کشاورزی بیشترین پتانسیل را برای آلودگی منابع آب دارد. درصورت استفاده زیاد آب هر دو عنصر نیتروژن و فسفر آبهای سطحی را آلوده و به آبهای عمقی نیز نفوذ میکنند.
-
- کاربرد شیوههای نوین زراعت: جهت کاهش مصرف کود نیاز به یک سیستم کامل است که اجزای این سیستم وابستگی زیادی به کود نداشته باشد، مانند شخم حفاظتی و بافرها. در ادامه انواع روشهای نوین زراعت عنوان شده است.
– شخم حفاظتی: شخم حفاظتی روشی از مدیریت مزرعه است که باعث کاهش روانآب میشود. در این روش محصولات با حداقل بهم خوردن خاک رشد میکنند، باقیماندههای گیاهی بهطور کامل از بین نمیروند و همه یا بیشتر آنها در خاک باقی میمانند. این روش در کاهش اتلاف فسفر بسیار مهم است.
– تناوب زراعی: تناوب زراعی میتواند باعث بهبود عملکرد شود و به دلیل حداقل نیاز به سم و کود، منافع اقتصادی به همراه دارد. کشت حبوبات بخشی از برنامه تناوب زراعی است که در تأمین نیتروژن محصول بعدی بسیار مؤثر است. محصولات دارای ریشه عمیق میتوانند از نیتروژن باقیمانده محصولات با ریشه کمعمق استفاده کنند. محصولات پوششی فرسایش بادی و آبی را متوقف کرده و میتوانند از نیتروژن باقیمانده در خاک استفاده کنند.
– نوار بافر: نوار بافر یا نوار فیلتر میتواند مانع روانآب و کمک به فیلتر شدن نیتروژن و فسفر از روانآب شود. نوار بافر یا نوار فیلتر از طریق کشت انبوه پوشش گیاهی نزدیک آبهای سطحی ایجاد میشود. سیستم ریشهای این گیاهان خاک را در محل نگه میدارد و از این طریق باعث کاهش روانآب و فرسایش میشود همچنین رسوبات و مواد شیمیایی را فیلتر میکنند.
– تسطیح مزرعه: برای تسطیح مزرعه استفاده از تجهیزات تسطیح زمین لیزری کنترل شده که دارای تکنولوژی بالایی است، بسیار مناسب است. تسطیح زمین برای بهبود کنترل آب، یکنواختی اشباع آب و کاهش روانآب نقش زیادی دارد.
– ذخیرهسازی و انتقال کود: برای ذخیره سازی و انتقال کودها، باید دستورالعمل برچسبها رعایت شود و دفع ظروف خالی به دقت صورت گیرد (آژانس حفاظت محیطزیست، ۲۰۱۰).
۸-۲ مضرات استفاده از نهادههای شیمیایی
هزینههای ناملموس ناشی از آلودگی آفتکشها واضح است؛ هزینههای اقتصادی و زیستمحیطی استفاده از آفتکشها شامل: تأثیر بر سلامتی انسانها، مسمومیت حیوانات و آلودگی تولیدات حیوانی، کاهش دشمنان طبیعی آفات، هزینه مقاومت به آفتکشها، کاهش زنبورهای عسل و گرده افشانی، کاهش محصول، کاهش پرندگان و ماهیها، آلودگی آبهای زیرزمینی و هزینههایی که دولت برای برای جبران خسارات متحمل میشود (پیمنتل و همکاران[۸۴]، ۱۹۹۲). به طور کلی اثرات نهادههای شیمیایی را به چند زیر بخش طبق ذیل تقسیم بندی نمودهایم:
۱-۸-۲ تأثیر نهادههای شیمیایی بر محیط زیست
استفاده از نهادههای شیمیایی تولید و بهرهوری کشاورزی را افزایش میدهد. با اینحال استفاده بیش از حد از این نهادهها اثرات جانبی منفی بسیاری به دنبال دارد. این اثرات عبارتند از آسیب به زمینهای کشاورزی، شیلات، جانوران و گیاهان است. از دیگر اثرات جانبی عمده، از بین بردن غیر عمدی حشرات مفید، برای از بین بردن آفات کشاورزی است. هزینههای این اثرات مخرب، بازده کشاورزان را تحت تأثیر قرار میدهد (ویلون و تیزدل، ۲۰۰۱). کاربرد این نهادهها باعث کاهش تنوع زیستی نیز میشود (آتریا[۸۵]، ۲۰۰۷؛ ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱).
همچنین مطالعات کیلینگ و همکاران[۸۶] نشان میدهند، زمانی که باقیمانده علفکشها در خاک بماند محصولات کاشته شده در چرخه ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند. کودها و سمومی که به راحتی در خاک نفوذ میکنند، برای بندپایان، کرمهای خاکی، قارچها، باکتریها و تکیاختههایی که برای سیستم حیاتی هستند، سمی هستند؛ زیرا به ساختار و عملکرد سیستمهای طبیعی غالب میشوند. میزان خسارت ناشی از کاربرد این نهادههای شیمیایی به محیطزیست کاملاً مشخص نیست، با این حال شواهد نشان میدهد بر بسیاری از گونههای پستانداران، حشرات و پرندگان تأثیر منفی دارند. همچنین تحقیقات نشان داده که حیوانات مزرعه و حیوانات خانگی نیز تحت تأثیر نهادهها قرار میگیرند (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). همینطور بسیاری از آفتکشها حتی در دوز معمولی خود برای ماهیها بسیار سمی هستند. کودها و سموم شیمیایی توسط روانآب، فرسایش خاک، آبشویی و باد وارد اکوسیستم آبی میشوند (متیوز، ۲۰۰۸؛ لیچنبرگ و زیمرمن، ۱۹۹۹). آفتکشها و کودهای شیمیایی همچنین آب آشامیدنی و محصولات غذایی را آلوده میکنند (گیانوسارو و بربل، ۲۰۱۳؛ متیوز، ۲۰۰۸؛ پیمنتل، ۱۹۹۲). بهویژه سبزیجات و میوهها بالاترین دوز آفتکش را دریافت میکنند که ممکن است خطرات جدی برای سلامت مصرفکنندگان به دنبال داشته باشند (پیمنتل، ۱۹۹۲).
۲-۸-۲ تأثیر نهادههای شیمیایی به سلامتی انسان
سموم شیمیایی به سلامتی انسان از دو طریق تأثیر میگذارند، یکی اثرات مضر سموم شیمیایی بر سلامتی کاربران سموم شیمیایی و دیگری تأثیر باقیمانده سموم شیمیایی در محصولات غذایی بر سلامت مصرفکنندگان (پورآتشی، ۱۳۸۹؛ قاسمی و کرمی، ۱۳۸۸). مرگ و میر انسانها بخاطر قرار گرفتن در معرض نهادههای شیمیایی، بهویژه در کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). همچنین اثرات نهادههای شیمیایی بر سلامتی کاربران سموم شیمیایی از طریق سروکار داشتن با این مواد شیمیایی اساساً سمّی، ازجمله آماده کردن و پاشیدن آنها، نگهداری و انبار کردن آنها، خطرات زیادی برای کشاورزان و مزرعهداران و نگهدارندگان در پی دارد. شایعترین علائم استفاده از سموم شیمیایی توسط کشاورزان تانزانیا اثرات پوستی، سرگیجه، سردرد، تهوع، معده درد و در مواردی مسمومیت نیز گزارش شده است (نگووی و همکاران[۸۷]، ۲۰۰۷). همانطور که گفته شد باقیمانده سموم شیمیایی در غذا بر سلامتی افراد نیز تأثیر منفی دارد، طبق گفته مدیریت غذا و داروی ایالات متحده آمریکا[۸۸] حدود ۳۵% از غذاهایی که توسط مصرفکنندگان خریداری میشوند، دارای سطوح سم قابل تشخیص است و باقیمانده آفتکشها در۱ تا ۳% غذاها بالاتر از میزان قانونی آنها است (سالامه و همکاران، ۲۰۰۴). همچنین بر اساس مطالعات بسیاری که روی نمونه عصاره میوهها و سبزیجات در ایالات متحده انجام شده، مشخص شده است که در خیلی از سبزیجات (خیار، هویج، شلغم، تربچه، گوجه فرنگی) و میوهها (مثل توتفرنگی) باقیمانده آفتکشها بیش از حد تحمل مجاز است (کیگلی[۸۹]، ۱۹۹۷). تأثیر حاد معمولاً بر اثر مقدار زیادی از مواد شیمیایی است و تقریباً فوراً اتفاق میافتد. نمونههایی از اثرات حاد بر سلامتی شامل: سرگیجه، تهوع، اسهال، استفراغ، التهاب ریه، جوشهای پوستی و حتی مرگ میباشد. مقدار باقیمانده مواد شیمیایی در آب آشامیدنی و غذا در برخی موارد آنقدر زیاد است که موجب بروز اثرات حاد بر سلامتی میگردد. این مواد باعث بروز اثرات مزمنی میگردد که بر اثر تماس طولانی مدت ظاهر میشود. نمونههای از اثرات مزمن سموم شیمیایی شامل نقص عضو، نقایص تولید مثلی، سرطان، صدمه به سیستم دفاعی بدن و بیماریهای سیستم عصبی میباشد (قاسمی و کرمی، ۱۳۸۸).
۳-۸-۲ تأثیر نهادههای شیمیایی بر اقتصاد
هزینههایی که به کشاورزان برای بستری شدن، مشاوره پزشک و درمان تحمیل میشود. همچنین هزینههای رفت و آمد برای مراجعه به پزشک، هزینههای مربوط به رژیم غذایی مخصوص و استخدام نیروی کار به دلیل عدم توانایی بدنی در روزهای بیماری. هزینههای غیرمستقیم شامل از دست دادن ساعات و روزهای کاری، از دست دادن راندمان کاری، از دست دادن زمانی که بیمار برای ویزیت پزشک صرف میکند، همچنین از دست دادن زمانی که اعضای خانواده درگیر مراقبت از فرد بیمار هستند (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). تخمین زده شده از هر ۸۰۰۰ میلیون دلار ناشی از کاربرد آفتکشها، ۵۰۰۰ میلیون دلار آن مربوط به هزینههای زیستمحیطی و سلامت عموم است (پیمنتل و همکاران، ۱۹۹۲). همچنین ویلسون تخمین زده هزینههایی که کشاورزان سریلانکا به دلیل قرار گرفتن در معرض آفتکش متحمل میشوند حدود ۵۴۶۵۴ روپیه در سال است، که حدوداً برابر با درآمد یک ماه کشاورز است. به طور کلی برآوردهایی که از هزینههای ناملموس و ملموس صورت گرفته، بیانگر صَرف میلیونها روپیه در سال به دلیل قرار گرفتن در معرض آفتکشها است (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). به غیر از هزینههای سلامتی، هزینههای ناشی از تلفات محصول در اثر شیوع آفات و تأثیرات نامطلوبی که این مواد بر خاک کشاورزی دارند نیز باید مَدّ نظر باشد. در چنین وضعیتی نه تنها درآمد کل[۹۰] کشاورزی را تحت تأثیر قرار میدهد بلکه هزینه تولید نیز افزایش مییابد. خلاصهای از مطالب ذکر در شکل ۲-۱ نشان داده شده است. شکل ۲-۱(a) استفاده محدود از نهادههای شیمیایی را نشان میدهد، در این صورت سیستم تولید کشاورزی به صورت پایدار باقی میماند، آلودگی که باعث نگرانیهای زیستمحیطی شود ایجاد نمیشود. هزینه کل تولید نیز خیلی زیاد نیست. شکل ۲-۱(b) سیستم تولیدی که درآن مقادیر زیادی از نهادههای شیمیایی برای افزایش و حفظ عملکرد استفاده میشوند را نشان میدهد، در این سیستم افزایش بهرهوری کوتاه مدت است و هزینه کل تولید به دلیل استفاده از نهادههای شیمیایی زیاد، بالا است. افزایش تولید و بهرهوری زیاد در اثر استفاده بیش از حد نهادههای شیمیایی، باعث افزایش آلودگیها میشود. تأثیر آلودگیها بر تولید به صورت کاهش حاصلخیزی خاک، گسترش و مقاومت آفات کشاورزی و همچنین نابودی شکارچیان مفید است و عملاً باعث افزایش هزینههای تولید کل میشود. بهطور کلی هزینهها عبارتند از: هزینه استفاده از نهادههای شیمیایی، آسیبهای ناشی از گسترش آفات و هزینههای بهداشتی کشاورزان در اثر قرار گرفتن در معرض آفتکشها. از این رو شکاف بین هزینه کل[۹۱] و درآمد کل[۹۲] کوچکتر میشود، این مطلب در شکل ۲-۱© نشان داده شده است. این شکل نشان میدهد، هزینه کل تولید افزایش یافته و سطح تولید در حال کاهش است. باید اشاره کرد، گرچه میتوان تولید محصول را با کاربرد مقدار بیشتری از نهادهها افزایش داد ولی این افزایش خیلی قابل توجه نیست؛ البته استفاده بیشتر از نهادهها باعث مشکلات بیشتر و افزایش آسیبهای ناشی از آلودگی میشود. با توجه به مطالب فوق دیده میشود که تکنولوژیهای جدید، پایداری کشاورزی را تحت تأثیر قرار میدهند (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱).
(مقدار نهادهها)
استفاده محدود از نهادههای شیمیایی. هماهنگ بودن ظرفیتهای زیستمحیطی، بیشتر از آلودگیِ ایجاد شده است. این نوع سیستم تولید، پایدار است و آلودگی ایجاد نمیکند.
افزایش استفاده از نهادههای شیمیایی باعث آلودگی میشود؛ تا آنجا که آلودگی روی تولید تأثیر میگذارد. نه تنها هزینه استفاده از نهادهها افزایش یافته، بلکه آلودگیهای مربوط نیز بیشتر شده است. شکاف بین سودکل و هزینه کل کمتر از نمودارهای (a) و (b) است.
افزایش استفاده از نهادههای شیمیایی برای افزایش عملکرد. آلودگیِ ایجاد شده از طریق نهادههای شیمیایی بیشتر از هماهنگی با ظرفیتهای زیستمحیطی است. این نوع سیستم، تولید ناپایدار است.
شکل ۲-۱ ارتباط هزینه/سود قبل و بعد از آلودگی نهادههای شیمیایی (منبع: ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱)
۹-۲ علل استفاده از نهادههای شیمیاییس
مواد شیمیایی کشاورزی از مهمترین نهادههای ورودی مزرعه هستند و تقریباً در تمام سیستمهای کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرند (تاکر و نپیر، ۲۰۰۱). با وجود اینکه استفاده از نهادههای شیمیایی مانند سموم و کودهای شیمیایی باعث افزایش قابل توجه تولید مواد غذایی میشود، اما استفاده بیش از حد این نهادههای شیمیایی باعث افزایش هزینههای کشاورزی، بهداشتی و زیستمحیطی میشود (ویلسون[۹۳]، ۲۰۰۰). در این مورد این سؤال مطرح میشود که چرا با وجود این که عوارض نهادههای شیمیایی تا حدودی آشکار گردیده است، کشاورزان همچنان استفاده از این نهادهها را ادامه میدهند؟ هیونگ و همکاران[۹۴] (۲۰۰۲) ریشه این مسئله و پارادوکس را در روشهای تصمیمگیری کشاورزان میدانند. عدهای معتقدند، عوامل اقتصادی، تصمیمگیری کشاورزان را تحت تأثیر قرار میدهد. این دیدگاه حاصل تئوریهای انتخاب عقلایی[۹۵] است. با توجه به نظریه نئوکلاسیک، کشاورزان تا زمانی از این نهادهها استفاده خواهند کرد که بازده ارزش خالص این کار مثبت باشد (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). تا آنجا که هدف اصلی کاربرد نهادههای شیمیایی کسب درآمدِ قابل توجه از فعالیتهای کشاورزی عنوان شده است و کشاورزان با انگیزهی دریافت پول بیشتر، نهادههای شیمیایی را بیرویه بهکار میبرند (هیونگ-یان و لین-جی، ۲۰۰۹).
تکنولوژیهایی که پایداری کمتری دارند بیشتر در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). استفاده از نهادههای شیمیایی در این کشورها نیز نسبت به کشورهای توسعهیافته بیشتر است. ناچیز بودن هزینههای کوتاه مدت استفاده از آفتکشها نیز یکی دیگر از دلایل کاربرد زیاد این نهادههای شیمیایی است (آتریا، ۲۰۰۷). سیستمهای بازار و پذیرش تکنیکهای ناپایدار بیوفیزیکی، استفاده از سموم و کودهای شیمیایی را تشویق میکنند. چنین روشهایی اگرچه در کوتاه مدت، کاهش هزینههای جاری و افزایش بازده را به دنبال دارند، اما در دراز مدت سبب کاهش عملکرد و افزایش هزینههای تولید میشوند (چنین حالتی در شکل ۲-۱© نشان داده شده است). در ابتدا، استفاده از نهادههای شیمیایی میتواند عرضه را افزایش و قیمت بازار را کاهش دهد، در نتیجه غیرپذیرندگان نیز مجبور به پذیرش میشوند. به عبارت دیگر کشاورزانی که از این نهادهها استفاده نمیکنند، برای جلوگیری از زیانهای اقتصادی مجبور به استفاده میشوند (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). چرا که کشاورزان ریسکگریز هستند و استفاده از نهادههای شیمیایی نیز میتواند باعث کاهش ریسک ناشی از آفات و کمبود عناصر خاک شود. در صورتی که برخی مطالعات نشان داده کاهش استفاده از آفتکشها تأثیر زیادی بر عملکرد محصول ندارد و حتی در صورت ریسک گریز بودن کشاورزان، افزایش استفاده از آفتکش باعث کاهش عدم اطمینان نمیشود (ویداوسکی و همکاران[۹۶]، ۱۹۹۸). بنابراین استفاده از مواد شیمیایی نسبت به مواد طبیعی در دسترس کشاورزان، در اولویت قرار میگیرد. مسئله ناتوانی بازار میتواند باعث توسعه روشهای ناپایدار کشاورزی، همچنین کاهش رفاه اقتصادی در درازمدت میشوند.
بر خلاف گروه اول یا طرفداران تصمیمگیری اقتصادی، گروه دوم (هیونگ و همکاران، ۲۰۰۲؛ هیونگ و همکاران[۹۷]، ۱۹۹۴) معتقدند، متغیرهای روانی- اجتماعی تاثیر بیشتری بر تصمیمگیری کشاورزان دارند. این گروه معتقدند، مطالعات بر روی قضاوتها و انتخابهای انسان نشان داده است، مدلهای اقتصادی قادر نیستند چگونگی تصمیمگیری واقعی انسانها را تجزیه و تحلیل کنند (سلویک و همکاران[۹۸]، ۱۹۹۷؛ سایمون[۹۹]، ۱۹۷۸). در همین رابطه برتون معتقد است، باید در نظر داشت همهی رفتارها بنا به دلایل اقتصادی و عقلایی که افراد صرفاً به نفع خود رفتار میکنند نیست (برتون[۱۰۰]، ۲۰۰۴)، زیرا اگر افراد فقط بر اساس مشوقهای اقتصادی تصمیمگیری کنند، آنها به محض اینکه رفتار از سوددهی خارج شود آن را رها میکنند (استج[۱۰۱]، ۲۰۰۸؛ کمپبل و همکاران[۱۰۲]، ۲۰۰۴). برای مثال روشن شده است، زمانی که یک روش تولیدی مورد استفاده قرار میگیرد و کشاورزان به انجام آن عادت میکنند، ممکن است بازگشت به حالت قبلی غیرممکن باشد، حتی اگر هزینه تولید روش حاضر بیشتر از روش قدیمی باشد (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱).
به عبارت دیگر، گروه دوم به عوامل درونی- فردی کشاورزان همچون نگرش، فشار گروههای مرجع، خارج از کنترل فرد و دانش آنها تأکید دارند. برای مثال معتقدند، شرکتهای فروش نهادههای شیمیایی از طریق تبلیغات و ترویج، باعث سوگیری کشاورزان به استفاده از این نهادهها میشوند. به عبارتی تبلیغات و ترویج پویای شرکتهای شیمیایی باعث از بین بردن نگرش نفرت (نگرش نسبت به مصرف سم و کود) کشاورزان به کاربرد روشهای ناپایدار میشود (اسکلیدا و همکاران، ۲۰۰۶). همچنین مطالعات انجام شده در فیلیپین و ویتنام نشان داده است، پس از آنکه کشاورزان اطلاعات لازم (دانش نسبت به مصرف سم و کود) درمورد بهرهوری واقعی آفتکشها را دریافت کردند، کاربرد این نهاده شیمیایی بهطور چشمگیری کاهش یافته است (ویداوسکی و همکاران، ۱۹۹۸)؛ ژاو و همکاران[۱۰۳] (۲۰۰۴) نیز معتقدند، از مهمترین دلایل که باعث میشود کشاورزان نسنجیده محصولات را کودپاشی کنند، فقدان دانش مناسب است. اضافه بر آن، اعمال سیاستهای کشاورزی و حمایت دولت از طریق اختصاص یارانه (حمایت گروه مرجع نسبت به مصرف سم و کود) به نهادههای شیمیایی نیز باعث کاربرد نابجای آنها میشود (یانجو و همکاران، ۲۰۱۲) یا عدم دسترسی مناسب به روشهای مطمئن دیگر (سختی و خارج از کنترل بودن یا کنترل رفتاری درک شده) برای کنترل آفات از دیگر دلایل کاربرد این نهادههاست (آتریا، ۲۰۰۷). به عبارت دیگر نهادههای شیمیایی جزء جداییناپذیر رشد ارقام پرمحصول تجاری (مثل واریتههای مختلف انقلاب سبز) هستند و بدون استفاده از نهادههای شیمیایی ممکن نیست عملکرد بالا، حفظ شود (ویلسون و تیزدل، ۲۰۰۱). بنابراین علیرغم دلایل اقتصادی، دلایل مربوط به مسائل داوطلبانه و درونی نیز در میزان کاربرد نهادههای شیمیایی تأثیر دارد.
از طرفی با تغییر جریان سیاستهای کشاورزی از حداکثر بهرهوری به سمت ترویج طرحهای حفاظتی و زیستمحیطی، محققان نیز علاقمند به پژوهش در زمینههای رفتاری، روانشناسی و تصمیمگیری کشاورزان گردیدند (آستین و همکاران[۱۰۴]، ۱۹۹۸). انگیزهها، ارزشها و نگرشها نیز عوامل تعیینکنندهای در فرایند تصمیمگیری کشاورزان هستند (موریس و پاتر[۱۰۵]، ۱۹۹۵). در مجموع مطالعاتی که روی قضاوت و تصمیمگیری انسان انجام شد، نشان داده مدلهای اقتصادی قادر به محاسبه تصمیمگیری نیستند، کلیندورفر و همکاران[۱۰۶] نیز استدلال کردند، تصمیمگیری ماهیت رفتاری دارد، بنابراین برای شناخت و بهبود تصمیمگیری باید به بررسی جنبههای “رفتاری” تصمیمگیری پرداخت (اسکلیدا و همکاران، ۲۰۰۶). محققان میتوانند با بهره گرفتن از روشهای پیمایشی راونشناسی، عوامل غیراقتصادی که منجر به تصمیمگیری میشود را به صورت کمّی اندازهگیری کنند (برتون، ۲۰۰۴). اولین گام توسعه برنامههای کاربردی جهت کاهش خسارات نهادههای شیمیایی، پرداختن به این مسئله از طریق بررسی دانش، نگرش و رفتار کشاورزان در رابطه با کاربرد این مواد شیمیایی است (کو و جایارانتنام[۱۰۷]، ۱۹۹۶). از این رو پژوهش حاضر بر جنبههای درونی فرد در زمان تصمیمگیری یعنی عوامل روانشناختی در دلایل کاربرد سموم توسط کشاورزان میپردازد و در راستای دستیابی به این هدف از تئوری رفتار برنامهریزی شده آجزن (۱۹۹۱) استفاده شده است. این تئوری بهطور وسیعی در مطالعات مربوط به رفتار حفاظتی کشاورز مورد استفاده قرار گرفته است (یزدانپناه و همکاران[۱۰۸]، ۲۰۱۴؛ ساترلند[۱۰۹]، ۲۰۱۱؛ باند و همکاران[۱۱۰]، ۲۰۰۸؛ بیدل و رحمان[۱۱۱]، ۱۹۹۹: ۲۰۰۰).
۱۰-۲ دلیل استفاده از تئوری رفتار برنامهریزی شده
در اواخر دهه ۱۹۸۰ کشاورزی اروپا یک “دوره عدم قطعیت” را گذراندند که در آن سیاستگذاران به دنبال راهحلی برای مشکلات کشاورزی بودند و بودجه زیادی برای حل نگرانیهای اجتماعی و زیستمحیطی در نظر گرفتند. نتیجه این شد که کشاورزان را از تولید بیش از حد منصرف کنند. هم زمان اقدامات داوطلبانهای برای تشویق کشاورزان، به منظور تنوع بخشیدن به کسب و کار خود، که جایگزینی برای کشاورزی و استفاده زمینهای کشاورزی بود صورت گرفت؛ به عنوان مثال در انگلستان طرحهایی مثل متنوعسازی مزرعه، بیمه مزارع جنگلی، اهدا مزارع جنگلی، طرح نظارت روستا و امثال آنها پیاده شد ولی این اقدامات با شکست مواجه شد (برتون، ۲۰۰۴)؛ شکست این اقدامات که باعث تغییرات گستردهای در صنعت کشاورزی اروپا شد، یکی از عواملی است که باعث افزایش اهمیت درک کشاورزان از طرف سیاستگزاران گردید. سیاستگزاران به یک روش پیشبینی و تعیین انگیزه کشاورزان برای پذیرش رویکردهای جدید نیاز دارند (آستین و همکاران، ۱۹۹۸). این نیازها باعث شد از روشهای رفتاری استفاده شود. موریس و پتر (۱۹۹۵) رهیافت رفتاری را تمرکز بر روی انگیزهها، ارزشها و نگرشها میدانند که فرایند تصمیمگیری کشاورز را تعیین میکنند. رهیافت رفتاری طیف گستردهای از مطالعات است که با بهره گرفتن از روشهای کمّی به بررسی “تصمیمگیری” میپردازد. محققان میتوانند با بهره گرفتن از روشهای پیمایشی راونشناسی، عوامل غیراقتصادی که منجر به تصمیمگیری میشود را به صورت کمّی اندازهگیری کنند (برتون، ۲۰۰۴). مبدأ رهیافتهای رفتاری به مدلهای اقتصادی که دهه ۱۹۵۰ غالب بودند برمیگردد. مطالعاتی که روی قضاوت و انتخاب انسان انجام شد، نشان داده مدلهای اقتصادی قادر به محاسبه تصیمگیری نیست، چرا که تصمیمگیری ذاتاً یک عمل “رفتاری” است و برای شناخت و بهبود تصمیمگیری باید به بررسی جنبههای “رفتاری” تصمیمگیری پرداخت (اسکلیدا و همکاران، ۲۰۰۶). شاید مهمترین ویژگی برای ظهور رویکردهای رفتاری مفهوم “رضامندی” توسط سایمون[۱۱۲] (۱۹۵۷) بوده است، اینکه مردم ضرورتاً به دنبال تصمیمگیری بهینه اقتصادی نیستند، بلکه ممکن است به دنبال بهینهسازی اهداف اجتماعی/ ذاتی و ارزشی باشند، این امر باعث شد، مفهوم تصمیمگیری کشاورز که به صورت محض بر مبنای تصمیمگیری منطقی است زیر سؤال رود. در کنار افزایش اهمیت اهداف غیراقتصادی که در دهه ۱۹۷۰ توسعه یافت. انتشار فعالیتهایی مثل طبقهبندی اهداف و ارزشهای کشاورز که توسط گاسون[۱۱۳] (۱۹۷۳) صورت گرفت، عوامل غیراقتصادی شامل تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی به مدلهای منطقی اضافه شد. بنابراین با توجه به این مطلب که تصمیمگیری کشاورزان نمیتواند از طریق مدلهای ریاضی که اقتصاددانان استفاده میکنند توضیح داده شوند، نیاز به درک تصمیمگیری کشاورزان احساس شد؛ در نتیجه دانشمندان علوم اجتماعی روشی متفاوت از روش اقتصاددانان انتخاب کردند که “رهیافت رفتاری” نامیده میشود و نگرش و رفتار انسان را در رأس قرار میدهد (ویلوک و همکاران، ۱۹۹۹). رویکردهای رفتاری، کشاورزان را به عنوان مدیران مستقل مزرعه به رسمیّت میشناسد؛ که اغلب در مورد مدیریت منابع محیط زیست روی مزارع خود، مستقل از مدیران رسمی یا دولتی محیط زیست تصمیم میگیرند. تمرکز بر تصمیمگیری فردی از طریق تدوین پرسشنامه و روش تحقیق مبتنی بر مصاحبه از مهمترین دلایل استفاده از رهیافتهای رفتاری توسط کسانی است که به دنبال “درک” تصمیم فردی کشاورزان هستند (کینگ و ایلبری[۱۱۴]، ۲۰۱۰). همچنین این روشها، استاندارد شده و تکرارپذیر هستند و برای سیاستگذاران جهت نظارت مناسب هستند (بیدل و رحمان، ۲۰۰۰). مدلهای رفتاری دو نقش “توضیح دادن” و “پیش بینی کردن” را انجام میدهد. نقش توضیحی باعث میشود، روابط بین دادهها بهتر درک شود و نقش پیشبینی کننده اجازه میدهد نتایج به سایر مجموعه دادهها تعمیم داده شود (آستین و همکاران، ۱۹۹۸). تا اینکه در اواسط دهه ۱۹۷۰ رویکردهای رفتاری با توسعه فاکتورهای اجتماعی روانشناختی “تئوری کنش علی[۱۱۵]” مورد توجه قرار گرفت (برتون، ۲۰۰۴). تئوری کنش علّی اولین مدل قابل اعتمادی است که به ارتباط نگرش و رفتار توجه دارد و از متداولترین روشها در پیشبینی رفتار است (فیشبین و آجزن[۱۱۶]، ۱۹۷۵). این تئوری اولین بار توسط آجزن و فیشبین در سال ۱۹۷۵ معرفی شد. همانگونه که در شکل ۲-۵ دیده میشود تئوری کنش علّی به طور کلی از سه جزء تشکیل شده است که شامل نگرش، هنجارهای ذهنی و تمایل رفتاری میباشد (برتون، ۲۰۰۴).
مدل اجتماعی روانشناختی کنش علّی معتقد است، رفتارهای ارادی شخص به طور مستقیم توسط نیّات رفتاری وی هدایت میشود و نیّت به نوبه خود توسط هنجارهای ذهنی و نگرش افراد نسبت به رفتار تعیین میشود (یزدانپناه و همکاران، ۲۰۱۱:۲۰۱۴). در این تئوری نگرش به رفتار و هنجار ذهنی به عنوان متغیرهای مستقل و نیت رفتاری متغیر وابسته میباشد (ابزری و همکاران، ۱۳۸۹). یون[۱۱۷] (۲۰۰۳) عنوان میکند، در مدل کنش علّی فرض بر این است که همه رفتارها کاملاً داوطلبانه است. بر طبق این تئوری نگرشها، در واقع عملکردی از اعتقادات هستند. اعتقاداتی که مربوط به نگرش فرد نسبت به انجام یک رفتار هستند، اعتقادات رفتاری نامیده میشوند. هنجارهای ذهنی نیز عملکردی از اعتقادات هستند، این اعتقادات هنجارهای ذهنی شخص را مورد تأیید قرار میدهد (افشاری، ۱۳۸۷).
شکل۲-۲ تئوری کنش علّی؛ منبع (برتون، ۲۰۰۴)
در اوایل ۱۹۸۰ با وارد شدن انتقادات به تئوری کنش علّی، آجزن (۱۹۹۱-۱۹۸۵) متغیر “کنترل رفتار درک شده[۱۱۸]” را به مدل اضافه نمود. وی همچنین نام مدل را از “تئوری کنش علّی” به “تئوری رفتار برنامهریزی شده[۱۱۹]” تغییر داد (یزدانپناه و همکاران، ۲۰۱۱). به اعتقاد گریزل[۱۲۰] با وجود ارتباط قوی بین تمایل رفتاری و رفتار واقعی، بسیاری از مطالعات بیان میکنند، همیشه تمایل منجر به رفتار واقعی نمیشود. به عبارت دیگر در مواقعی که افراد به طور کامل بر رفتارهای خود کنترل ندارند، تمایل رفتاری نمیتواند عامل اصلی تعیین کننده رفتار باشد. از این رو آجزن با اضافه نمودن یک جزء اضافی به نام کنترل رفتاری درک شده به نظریه کنش علّی، نظریه رفتار برنامهریزی شده را مطرح نمود (افشاری، ۱۳۸۷). از آنجا که تئوری کنش علّی بیشتر رفتارهایی که فرد در انجام آنها کنترل ارادی و اختیار عمل کمی دارد را شناسایی میکند، بنابراین امروزه از گستردهترین تئوریهای مورد استفادهی بررسی رابطه بین نگرش- رفتار، تئوری رفتار برنامهریزی شده آجزن (۱۹۹۱) میباشد (راسل و فیلدینگ[۱۲۱]، ۲۰۱۰). دلیل اصلی اضافه کردن کنترل رفتار درک شده این است که قادر به پیش بینی رفتارهایی است که تحت کنترل ارادی فرد نیست، در حالیکه تئوری کنش علّی قادر به پیشبینی رفتارهای نسبتاْ ساده (یعنی رفتارهایی که تحت کنترل ارادی است) بود. در شرایطی که اجبار و محدودیت در عمل وجود دارد، نیت (قصد) به تنهایی برای پیشبینی رفتار کافی نبود (آرتیماج و کونر[۱۲۲]، ۲۰۰۱). گنجاندن کنترل رفتار درک شده اطلاعاتی درمورد محدودیتهای بالقوه در عمل که توسط فرد درک میشود را فراهم میسازد و توضیح میدهد چرا نیّات همیشه نمیتوانند رفتار را پیشبینی کند (آرتیماج و کونر، ۲۰۰۱). مدل تئوری رفتار برنامهریزی شده بر این فرض است که افراد برای اجتناب از مجازات و دریافت پاداش دارای انگیزه هستند. بر اساس این مدل، تصمیمگیری از طریق ارزیابی منطقی پیامدهای رفتاری هدایت میشود. مجموع پیامدهای مثبت و منفی دریافت شده، نگرش کلی نسبت به گزینههای رفتاری را تعیین میکند (بامبرگ و ماستر[۱۲۳]، ۲۰۰۷). تاکنون مطالعات بسیاری در استفاده از مدل تئوری رفتار برنامهریزی شده در زمینههای مختلف صورت گرفته است. از جمله مطالعات مربوط به کامپیوتر و اینترنت (لیا[۱۲۴]، ۲۰۰۴؛ کلوباس و کلاید[۱۲۵]، ۲۰۰۰)؛ ورزش (رودس وکورنیا[۱۲۶]، ۲۰۰۵)؛ بهداشت (کریمی و همکاران، ۱۳۹۱؛ پاکپورحاجیآقا و صفاری، ۱۳۹۱؛ بشارتی و همکاران، ۱۳۹۰)، فناوری اطلاعات (سلیمانی و زرافشانی، ۱۳۸۹)، کشاورزی ارگانیک (ساترلند، ۲۰۱۱)؛ امنیت غذایی (آرولا و همکاران[۱۲۷]، ۲۰۰۸؛ ماهون و همکاران[۱۲۸]، ۲۰۰۶؛ سبا و وسلا[۱۲۹]، ۲۰۰۲)؛ رفتارهای حفاظتی (یزدانپناه و همکاران، ۲۰۱۱:۲۰۱۴؛ بیدل و رحمان، ۱۹۹۹:۲۰۰۰) و ترویج کشاورزی (باند و همکاران، ۲۰۰۸).
از زمانی که تئوری رفتار برنامهریزی شده از تکامل تئوری کنش علّی به وجود آمد بسیار موفق بوده است، به این معنی که مطالعات بسیاری اثر کنترل رفتار درک شده بر تمایل رفتاری و رفتار افراد را نشان دادهاند (اسپارک و گاثری[۱۳۰]، ۱۹۹۸). با این حال آجزن (۱۹۹۱) معتقد است، تئوری رفتار برنامهریزی شده میتواند شامل پیشگو کنندههای اضافی نیز باشد، در صورتیکه این پیشگو کنندهها بتوانند بعد از اِعمال سازههای فعلی که در تئوری بکار گرفته شدهاند و به زمینه مورد تحقیق مربوط باشد، بخش قابل توجهی از واریانس تمایل رفتاری و رفتار را تبیین کنند (آجزن[۱۳۱]، ۱۹۹۱). بنابراین با وجود اینکه موفقیت تئوری رفتار برنامهریزی شده برای پیشبینی رفتار اثبات شده است، اما تکامل تئوری متوقف نشد و محققان در تحقیقات مختلف، سازههای خود را به تئوری اضافه کردند تا قدرت پیشبینی تئوری را افزایش دهند (یزدانپناه، ۲۰۱۱؛ فیدلینگ و همکاران[۱۳۲]، ۲۰۰۵؛ برتون، ۲۰۰۴). برای بهبود قدرت توضیحی مدل متغیرهای اضافی همچون “اعتقادات اخلاقی” به مدل افزوده شد (کیزر و اسکاتل[۱۳۳]، ۲۰۰۳). گر چه آجزن و فیشبین از وارد کردن اعتقادات اخلاقی به مدل خودداری کردند؛ شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گنجاندن مفاهیمی مثل هنجار اخلاقی به طور قابل توجهی باعث درک درست و دقیقی از نیّت فرد میشود (کیزر و اسکاتل، ۲۰۰۳). آجزن (۱۹۹۱) بیان میکند، بر اساس موضوع مورد پژوهش می توان سازههایی مثل هنجار اخلاقی را به تئوری اضافه کرد. در تئوری رفتار برنامهریزی شده مفهوم خود[۱۳۴](چگونگی درک خود) نیز گنجانده شده است. مفهوم خود از نظریه هویت میآید که توسط استریکر[۱۳۵] معرفی شد (برتون، ۲۰۰۴). کشاورزان گاه برای خود تصوّراتی دارند که ممکن است اشتباه باشد و بر اساس همین پندارهای غلط است که سامانههای مدیریتی جدید را نمیپذیرند(اکس[۱۳۶]، ۲۰۰۵). برتون (۲۰۰۴) نیز درمورد مدل آجزن بحث نموده و سه سازه جدید شامل عادات، تعهد اخلاقی و مفهوم خود را به عنوان متغیرهای مؤثر در افزایش قدرت پیشبینی کنندگی مدل مؤثر میداند و معتقد است هر چند این متغیرها به عنوان اجزای اصلی مدل در نظر گرفته نمیشوند، اما از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار هستند.
۱۱-۲ پیش بینی رفتار: تئوری رفتار برنامهریزی شده
تحقیقات انجام شده در رابطه با تئوری رفتار برنامهریزی شده نشان میدهد، رابطه مثبت بین نگرش و نیّات رفتاری وجود دارد (آرتیماج و کونر، ۲۰۰۱). طبق تئوری رفتار برنامهریزی شده، کنترل رفتار درک شده، همراه با نیّت میتواند بهطور مستقیم برای پیشبینی تحقق رفتار به کار رود (آجزن، ۱۹۹۱). اگرچه ارتباط کاملی بین نیت رفتاری و رفتار واقعی وجود ندارد، اما نیت میتواند به عنوان نزدیکترین معیار رفتار استفاده شود (فرانسیس و همکاران[۱۳۷]، ۲۰۰۴). نیّات برای به دست آوردن عوامل انگیزشی که بر رفتار مؤثر هستند، استفاده میشوند. نیات نشان میدهند، مردم چگونه تمایل به انجام یک رفتار دارند و برای به دست آوردن آن برنامهریزی میکنند. به عنوان یک قاعده کلی نیت قویتر برای بکار بردن یک رفتار، احتمال انجام آن بیشتر است. نیت رفتاری تنها در صورتی که رفتار تحت کنترل ارادی باشد میتواند رفتار را بیان کند. به عنوان مثال درصورتی که شخص میتواند تصمیم به انجام دادن یا انجام ندادن رفتار بگیرد (آجزن، ۱۹۹۱). برخی عوامل غیرانگیزشی نیز، مانند دسترسی به منابع و فرصتهای لازم (مثل زمان، پول، مهارت و همکاری دیگران) بر رفتار تأثیر دارند. در واقع این عوامل نشاندهنده کنترل واقعی مردم روی رفتار است تا جایی که فردی که در نظر دارد کاری را انجام دهد و منابع و فرصتهای لازم را دارد وی باید در آن کار موفق باشد (آجزن، ۱۹۹۱). به عنوان مثال اگر رفتار اصلی، کاربرد سموم و کودهای شیمیایی باشد، محرک مهم این رفتار، نگرش نسبت به کاربرد سموم و کودهای شیمیایی میباشد نه نگرشهای کلی نسبت به حفاظت از محیطزیست. در رابطه با رفتارهای زیست محیطی، تأثیر مثبت نگرش بر تمایل رفتاری تأیید میشود. در طیف وسیعی از مطالعات که بر اساس تئوری رفتار برنامهریزی شده طراحی شدهاند، همواره نگرش، تمایلات (نیّات) را پیشبینی میکنند، همچنین هنجارهای ذهنی (به عنوان درک فشار یا حمایت اجتماعی برای کاهش کاربرد سموم و کودهای شیمیایی) و درک کنترل بر رفتار (به عنوان مثال کنترل بر کاهش مصرف سموم و کودهای شیمیایی) از نظر آماری به طور معنیداری پیشبینی کننده مقاصد رفتاری حفاظت از محیط زیست می باشند (ساترلند، ۲۰۱۱؛ باند و همکاران، ۲۰۰۸؛ بیدل و رحمان، ۲۰۰۰:۱۹۹۹). به عبارتی دیگر، در صورتی که کشاورزان فکر کنند افراد مهم در زندگی آنها رفتارهای حفاظت از محیط زیست و کاربرد کمتر نهادههای شیمیایی را تأیید و حمایت میکنند و احساس کنند این اقدامات به راحتی قابل انجام است، با احتمال بیشتری تمایل به شرکت در این رفتارها دارند.
در ادامه برخی از مهمترین مطالعات انجام گرفته در رابطه با تمایل رفتاری و رفتار در زمینه محیط زیست و دیگر زمینهها ارائه میگردد.
لوپز-مسکویرا و سانچز[۱۳۸] (۲۰۱۲) تعداد ۱۹۴ بازدیدکننده یک پارک در حومه یکی از شهرهای اسپانیا را مورد مطالعه قرار دادند و به تجزیه و تحلیل این که آیا مشخصات زیستمحیطی بازدیدکنندگان پارک، توسط اجزای تئوری رفتار برنامهریزی شده تعریف میشوند و تمایل آنها به پرداخت هزینه برای حفاظت از پارک مشخص میشود، پرداختند. این مطالعه نشان داد، تئوری رفتار برنامهریزی شده یک چارچوب مفید و موثر برای شناسایی نگرشها، باورها و ارزشهای زیستمحیطی بازدیدکنندگان است. همچنین آمار برازش و نسبت واریانس نشان داد، تئوری رفتار برنامهریزی شده تأثیر قابل توجهی بر تمایل به پرداخت[۱۳۹] دارد. یزدانپناه و همکاران (۲۰۱۱) در مطالعهای به بررسی رفتار و تمایلات رفتاری کارکنان سازمانهای جهاد کشاورزی نسبت به حفاظت آب، از تئوری تکامل یافته رفتار برنامهریزی شده استفاده نموده، متغیرهای هنجار اخلاقی، مفهوم خود، درک از ریسک و اسطورههای ذهنی به عنوان متغیرهای اضافی به تئوری رفتار برنامهریزی شده اضافه شده است. نتایج نشان داد، تئوری رفتار برنامهریزی شده قادر به پیشبینی رفتار و تمایلات رفتاری افراد مورد مطالعه میباشد. همچنین متغیرهای هنجار اخلاقی، کنترل رفتار درک شده و هنجار ذهنی قادرند ۶۴ درصد از تغییرات متغیر وابسته تمایلات رفتاری را پیشبینی کنند. آن دسته از کارکنانی که درک و تعهد بیشتری در رابطه با حفاظت آب احساس میکردهاند، تمایلات رفتاری بیشتری برای درگیر شدن در چنین فعالیتهایی از خود نشان دادهاند.
اسپارک و گاثری (۱۹۹۸) در مطالعهای تمایل رفتاری ۲۳۵ نفر از شهروندان انگلستان را در رابطه با رژیم غذایی عاری از چربی حیوانی مورد بررسی قرار دادند. جهت انجام این پژوهش از تئوری رفتار برنامه ریزی شده با سازههای اضافی مفهوم خود، تعهد خلاقی استفاده گردید. نتایج نشان داد، مفهوم خود یک سازه اضافه شده مهم در ارائه تئوری میباشد و درصد بالایی از واریانس تمایل رفتاری را تبیین میکند. همچنین اثر مفهوم خود بر تمایل رفتاری، مستقل از اجزای تئوری رفتار برنامه ریزی شده و سازههای اضافه شده دیگر است. همچنین جهت اطمینان از نتایج به دست آمده دو مطالعه مشابه در دانمارک و فنلاند انجام شد، نتایج این دو مطالعه نیز مؤید نتایج مطالعه بود.
ساترلند (۲۰۱۱) در یک تحقیق کیفی ۱۲ کشاورز در انگلستان را برای شناسایی گروهی از کشاورزان که کشاورزی خود را به عنوان”کشاورزی ارگانیک” یا “کشاورزی نیمه ارگانیگ” تعریف میکنند، مورد بررسی قرار داد. برای این منظور تئوری رفتار برنامهریزی شده به عنوان چارچوب بکار گرفته شد و این تئوری را به عنوان یک چارچوب مفهومی محکم بر
فرم در حال بارگذاری ...
|
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:44:00 ب.ظ ]
|



