﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ﴾.[۲۸]
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۲۹].
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ…﴾[۳۰].
و آیات فراوان دیگر.
و در آیات فراوانی هم سرزنش‌های مکرّر بر ترک تفکّر انجام گرفته است.
﴿أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ﴾[۳۱].
﴿أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾[۳۲].
به قدری آیات در این باب زیاد است که هر تازه‌واردی در دین اسلام، با اندک تأمّلی در قرآن، درمی‌یابد که اساس همه ارزش‌ها از منظر قرآن، علم و کسب معرفت است و جهل و نادانی ریشه همه معایب و کجی‌هاست. همچنین اسلام تأکید فراوان دارد که انسان در هر حرکتی نیازمند به شناخت و آگاهی است و مبنای هر عقیده و عملی باید بر اساس شناخت و معرفت باشد.
بر مبنای قرآن، علم و معرفت حقیقت و جوهری دارد و ظاهر و پوسته‌ای، انواع دانش‌های رسمی، اعم از اسلامی و غیر اسلامی، پوسته دانش محسوب می‌شوند و حقیقت دانش و معرفت، چیز دیگری است. در فرهنگ قرآن، حقیقت دانش، نوری است که در پرتو آن، انسان، جهان را آن گونه که هست، می‌بیند و جایگاه خود را در هستی می‌یابد. این نور هم مراتبی دارد که مرتبه بالای آن انسان را به مقصد اعلای انسانیّت رهنمون می‌سازد.
قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
﴿أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها﴾[۳۳].
پس آنچه که از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود تأکید فراوان به مسئله معرفت و ادراک است که بشر نباید خود را لحظه‌ای از این مهم بی‌نیاز دانسته و باید که قدر و منزلت خویش را همواره در این گوهر گرانبها جستجو نماید.

ب) روایات معصومین:

به موازات آیات فراوان قرآن مجید، روایات فراوانی از نبیّ مکرّم اسلام۶ و ائمه معصومین: که شارحان و مفسّران حقیقی وحی الهی‌اند در رابطه با لزوم علم‌آموزی و کسب ادراک و معرفت وارد شده است. کافی است انسان نظری به کتب معتبر روایی بیندازد تا با روایات متعدّدی روبرو شود که فقط احصاء آن‌ها کار بسیار مشکلی است. همین سبب شده است که در کتب ارزشمند روایی باب مستقلی در رابطه با علم و معرفت و عقل مفتوح گردد تا به جمع‌ آوری این گونه روایات بپردازد.[۳۴]
در یک تقسیم‌بندی کلّی می‌توان روایات معصومین: را در این باب، به چند بخش تقسیم نمود:
۱- بخشی از این روایات در فضیلت علم و معرفت وارد شده‌اند.
قال رسول الله۶: قلیل العلم خیرٌ من کثیر العباده.[۳۵]
قال رسول الله۶: الحکمه ضاله المؤمن یأخذها حیث وجدها.[۳۶]
قال رسول الله۶: من طلب علماً فَأدرکهُ کتب الله له کفلین من الاجر، و من طلب علماً و لَم یدرکه کتب الله له کفلاً مِن الاجر.[۳۷]
قال رسول الله۶: نوم مع علم خیرٌ من صلاه علی جهل.[۳۸]
این روایات و بسیاری دیگر همه دلالت بر فضیلت و شرافت علم و معرفت بر امور دیگر حتّی عبادت‌های دیگر الهی دارند. چرا که عبادت خود نیز مقدمه‌ای برای رسیدن به مقام اهل یقین است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- بخش دیگر از روایات در باب تحریص به کسب علم و معرفت وارد شده است.
قال رسول الله۶: «طلب العلم فریضهٌ علی کلّ مسلم، ألا إنَّ الله یحب بغاه العلم».[۳۹]
قال رسول الله۶: «من خرج فی طلب العلم فهو خارج فی سبیل الله حتی یرجع».[۴۰]
و «اطلبوا العلم ولو بالصّین».[۴۱]
و «من سلک طریقاً، یلتمس به علماً سهّل الله له طریقاً الی الجنّه».[۴۲]
۳- بخشی از روایات اشاره به فضیلت عالم بر غیر عالم دارند.
قال رسول الله۶: «اِن مثل العلماء فی الارض کمثل النجوم فی السماء، یهتدی بها فی ظلمات البر و البحر، فاذا انطمست أو شک أن تضل الهداه».[۴۳]
و عن امیرالمؤمنین علی۷: «العالم أفضل من الصائم القائم المجاهد، و اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها الاّ خلف منه».[۴۴]
عن أبی‌جعفر (امام محمّد باقر)۷: «عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین ألف عابد».[۴۵]
قال رسول الله۶: «فقیه واحد اَشد علی الشیطان من ألف عابد».[۴۶]
۴- بخش دیگر از روایات وارده که اشاره به فضیلت عمل عالمانه بر عمل غیر عالمانه دارند.
قال رسول الله۶: «نومٌ مع علمٍ خیرٌ من صلاه علی جهلٍ».[۴۷]
قال النبی۶: «ساعه من عالم یتکیء، علی فراشه ینظر فی عمله خیر من عباده العابد سبعین عاماً».[۴۸]
کثرت روایات در باب اهمیّت علم و عمل عالمانه و لزوم کسب معرفت و ادراک صحیح آن قدر زیاد می‌باشد که شاید به صراحت بشود گفت که جمع‌ آوری همه آنها به چندین جلد کتاب نیاز دارد و ما از باب تبرّک تعدادی را در این جا نقل نموده‌ایم. [باید توجّه داشت که این تقسیم‌بندی به اقتضاء بحث ما می‌باشد و تام و تمام نمی‌باشد و می‌توان بخش‌های دیگری نیز بر آن افزود.]
فصل سوّم:
مبادی ادراک
(معرفت یا شناخت)
راه‌هایی برای شناخت و معرفت و ادراک وجود دارد که برخی از آنها بین انسان و حیوان مشترک است. امّا راه‌های شناخت و معرفت که برای انسان از جانب خداوند متعال به ودیعه نهاده شده است از تنوع بیشتری برخوردار بوده گرچه برخی از این راه‌ها اختصاص به گروه خاصّی از انسان‌ها دارد که از برجستگی ویژه‌ای برخوردارند مثلاً راه وحی، که اختصاص به انبیاء الهی دارد. (گرچه وحی به معنی عام آن، آن طور که از فرهنگ قرآنی فهمیده می‌شود شامل همه انسان‌ها و حتّی شامل حیوانات نیز می‌شود). امّا منظور ما در اینجا وحی به معنی خاصّ و اصطلاحی آن می‌باشد که فقط اختصاص به انبیاء الهی دارد.
اجمالاً در یک تقسیم‌بندی کلّی، مبادی ادراک را می‌شود به دو دسته عمده تقسیم نمود. دسته اوّل، آن مبداء ادراکی که مشترک بین همه انسان‌ها و دیگر حیوانات می‌باشد مثل ادراک حسّی. امّا گروه دوّم آن مبادی‌ای هستند که فقط به انسانها اختصاص دارند. این دسته از مبادی ادراکی خود به دو بخش تقسیم می‌شوند. یک بخش از آنها اختصاص به انسان‌های ویژه و خاصّ مثل انبیاء الهی دارد مثل ادراک وحیانی و بخش دیگر اختصاص به نوع بشر دارد[۴۹] که همه انسانها در آن شریک هستند مثل ادراک عقلی.[۵۰]

راه‌های شناخت:

الف) راه حسّ (معرفت حسّی)
ب) راه عقل و خرد (معرفت عقلانی)
ج) راه دل و قلب (معرفت شهودی و اشراقی)
د) راه وحی (معرفت وحیانی)
البته علماء و بزرگان در باب منابع و طرق معرفت راه‌های دیگری را هم ذکر کرده‌اند مثل راه «تاریخ مدوّن و غیر مدوّن» و راه «فطرت و وجدان» و غیره… . ولی از آنجایی که اهمیّت چهار طریق فوق الذکر از بقیه بیشتر می‌باشد و در حقیقت مشتمل بر این دو راه و راه‌های دیگر نیز بطور غیر مستقیم می‌باشد، لذا به اختصار از این مسئله عبور می‌کنیم و توضیحات مختصری را فقط در همین راه‌ها ارائه می‌دهیم.

الف) راه حسّ (معرفت حسّی)

منظور از راه حسّ، حواس پنجگانه‌ی بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه (بساوایی) می‌باشد.
حواس ظاهر، روزنه‌هایی هستند که شناخت های آغازین از هستی، مربوط به آنهاست.
اگر هر یک از این روزنه‌ها مسدود شود، شناخت ویژه آن، از انسان سلب می‌گردد. لذا هر کدام از اینها (بینایی، شنوایی،…) به نوبه خود اهمیّت ویژه‌ای در کسب ادراک و معرفت دارند. این کلام معروف از ارسطو نقل شده است که: «مَنْ فقد حسّاً فقد علماً». یعنی هر کس حسّی از حواس پنج‌گانه را از دست بدهد از یک سری علوم مربوط به آن حسّ محروم می‌شود.
حواس مذکور، ما را در شناخت واقعیت‌های پیرامون ما در جهان طبیعت کمک می‌کنند و هیچ کدام نمی‌توانند جای‌گزین دیگری شوند. زیرا هر کدام وظیفه خاصّ بر عهده دارند.
این گونه شناخت‌های حسّی، شناخت‌های سطحی می‌باشند.
«شناخت سطحی یعنی دیدن این فضا، شنیدن آواز، استشمام بو و مانند آن، که همان شناخت مشترک انسان و حیوان است. البته اختلافاتی هست. بعضی حیوان‌ها چیزهایی را می‌بینند که انسان نمی‌بیند، صداهایی را می‌شنوند که انسان نمی‌شنود، یا رنگ‌هایی را انسان می‌بیند که برخی حیوانات نمی‌بینند.»[۵۱]
بسیاری از حیوانات در حسّ‌های مختلف از انسان‌ها قوی‌تر هستند چنانچه حسّ بینایی عقاب‌ها بسیار قوی‌تر از انسان‌ها می‌باشد و یا حسّ بویایی در سگ‌ها و یا زنبورهای عسل چندین برابر حسّ بویایی انسان‌هاست. حسّ شنوایی خفّاش‌ها نیز از انسان‌ها بسیار قوی‌تر می‌باشد.
یادآوری این نکته مهم است که حواس ظاهری انسان‌ها از خطاء در دریافت مصون نمی‌باشد و می‌تواند در مواردی به خطا برود که از جمله این خطاها، خطای اعور و دوبین می‌باشد. در این که حواس انسان از ابزار شناخت می‌باشد شکّ و تردیدی نیست، فقط افلاطون در این مورد مخالفت کرد. از نظر او همه شناخت‌ها در تعقّل خلاصه می‌شود. او برای محسوس ارزش شناختی قائل نبود و فقط معقول را قابل شناخت می‌دانست. (از نظر او محسوسات ظاهرند نه حقایق، فناپذیر و گذرا هستند، نه اصیل و باقی و علم همیشه بر معقول تعلّق می‌گیرد نه بر محسوس.)
از دیدگاه او حواس حتّی ارزش ابزاری هم برای شناخت حقیقی ندارند و تنها از طریق براهین عقل است که می‌توان شناخت پیدا کرد. چون حواسّ بر جزئیات تعلق می‌گیرند و جزئیات همیشه در تغییر و تحوّلند و فانی می‌شوند و موضوع شناخت باید کلّی باشد.

محدودیت‌ها و ویژگی‌های چهارگانه شناخت حسّی

«۱- شناخت حسّی، جزئی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...