پایان نامه :استنادهای قرآنی خطبه فدکیه حضرت فاطمه۹۲- ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
عمر پس از مرگ ابوبکر، به عنوان ارث پیامبر آن را به وارثان پیامبر باز گرداند بدین شرط که طبق رفتار ابوبکر و خود عمر تا آن زمان، نسبت به آن رفتار کنند، یعنی فقط در اختیار آنان باشد ولی درآمد آن به مصرف بیت المال برسد[۴۸].
این پیشنهاد از طرف عمر به عباس عموی پیامبر و امیرالمؤمنین بود در حالی که باید آن را به وارثان فاطمه بازمیگرداند و تحت تصرف کامل آنان قرار میداد. البته سندی وجود ندارد که امیرالمؤمنین این پیشنهاد را پذیرفته باشد و باز گرداندن فدک عملاً انجام شده باشد.
عثمان پس از مرگ عمر، سرزمین فدک را بازپس گرفته، همه آن را در اختیار مروان بن حکم گذاشت[۴۹].
معاویه پس از مرگ عثمان و بعد از شهادت امام حسن فدک را سه قسمت کرد: ثلث آن را به مروان و ثلث آن را به عمرو بن عثمان بن عفان و ثلث آن را به پسرش یزید داد. پس از آنکه معاویه مروان را برکنار کرد فدک را هم از او گرفت[۵۰].
زمانی که مروان به خلافت رسید تمامی فدک ازآن او شد. مروان هم آنرا به دو فرزند خود عبد الملک و عبد العزیز بخشید. چون خلافت به سلیمان بن عبدالملک رسید سهم خود را به عمر بن عبدالعزیز واگذار نمود. عمر بن عبدالعزیز طی مراسمی اعلام کرد که میخواهد فدک را از تصرف شخصی بیرون آورد و مانند زمان ابوبکر صرف بیت المال کند، با این تفاوت که مسئول آن را از بنیفاطمه قرار دهد[۵۱]. اما باز هم از آنها گرفته شد.
یزید بن عبدالملک بار دیگر آن را باز پس گرفت و تحت تصرف خود درآورد. در حکومت عباسیان، سفاح بار دیگر فدک را به تصرف حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب درآورد. منصور دوانیقی، فدک را از تصرف بنیفاطمه خارج ساخت. اما مهدی عباسی، دوباره فدک را به بنیفاطمه داد. سپس موسی بن هادی وبرادرش، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه بازپس گرفت[۵۲].
یعقوبی درباره رد فدک به بنی فاطمهدر زمان مأمون چنین مینویسد:
«جماعتى از فرزندان حسن وحسین نزد مامون شکایت بردند و یادآورشدند که فدک را پیامبرخدا به فاطمه بخشیده بود، و فاطمه پس از وفات رسول خدا از ابو بکر خواست که آن را بهوى تسلیم کند پس ابوبکر از فاطمه خواست که بر مدعاى خود شهودى بیاورد و او هم على و حسن و حسین و ام ایمن را شاهد آورد.
مامون فقها را فراخواند و از آنان راجع به این مسأله پرسش کرد روایت کردند که فاطمه این (سخن) را گفته بود و اینان براى وى شهادت دادند و ابوبکر شهادت ایشان را نپذیرفت. مامون گفت: درباره امایمن چه مىگویید؟ گفتند: زنى است که رسول خدا به بهشتى بودن وى شهادت داده است. پس مامون در این باره بسیار سخن گفت و آنان را بر آن داشت که گفتند: على و حسن و حسین جز بحق گواهى ندادهاند. و چون بر این سخن اجماع نمودند، فدک را بهفرزندان فاطمه بازگردانید و فرمان آن را نوشت تا به محمد بن یحیى بن حسین بن زید بن على بن حسین ابن على بن ابى طالب، و محمد بن عبد الله بن حسن بن على بن حسین بن على بن ابى طالب تحویل داده شد[۵۳].»
در تاریخ آمده که مأمون در سال دویست وده هجری فدک را به فاطمیون بازپس داد[۵۴].
با خلافت متوکل عباسی، بار دیگر اوضاع دگرگون شد. او فدک را به یکی از سر سپردگان دربارش بنام «عبدالله بن عمر بازیار» بخشید.
در آن زمان هنوز در فدک یازده نخل خرما که رسول خدا با دست مبارک خویش آن درختان را کاشته بودند،وجود داشت. فرزندان فاطمه خرماهای آن را میچیدند و از آن خرماهای متبرک به حجاج هدیه میدادند که از این راه مال فراوانی نصیب آنان میشد.
«عبدالله بن عمر بازیار» به شخصی بنام «بشران بن ابیامیه ثقفی» ماموریت داد تا آن درختها را قطع کند او نیز پس از انجام ماموریت به بصره بازگشت و در آنجا فلج شد[۵۵].
منتصر پسر متوکل دستور داد بار دیگر فدک را به فرزندان حسن وحسین بن علی بن ابیطالب برگرداندند[۵۶].
۲٫۳٫۱٫۲٫ دلیل عدم بازگشت فدک در حکومت امیرالمؤمنین
فدک تا زمانی به عنوان یک ملک دارای ارزش بود که غصب نشده بود. پس از غصب آن و شکستن حرمت اهل بیت بازگرداندن آن دیگر ارزشی نداشت. اگر زمین آن هم بازگردانده شود بهای غصب آن که جسارت به صدیقه کبری است جبران ناپذیر است.
اما علت اینکه علی در زمان خلافتشان فدک را ضبط نفرمودند، ممکن است به سبب تقیه باشد. نویسنده کتاب سوگنامه فدک در بیان علل عدم باز پس گیری فدک در دوران خلافت علی مسأله تقیه را چنین شرح داده مینویسد:
«اما علت اینکه علی در زمان خلافتش فدک را ضبط نفرمود شاید به جهت زیر باشد:
اول آنکه علی در حکومتش کاملا مبسوط الید نبود به طوری که بتواند علنا بر خلاف روش عمر و ابوبکر اقدامی بکند و بدعتی از بدعتهای آنان را بر دارد. به عبارت سادهتر، در پنج سال خلافت ایشان نیز حضرت کاملا در تقیه بودند، چنانکه شریح قاضی را که عمر در کوفه به قضاوت معین کرده بود عزل فرمودند. فشار مردم و افکار عمومی و اجتماع مردم در مسجد به عنوان اعتصاب باعث شد که علی شریحی را که عزل کرده بود و به خارج کوفه فرستاده بود به کوفه برگرداند و منصب قضاوت را به او بازگرداند.
اگر در یک حکومت یک قاضی و کارمند انتخاب شده را نشود عزل کرد چگونه می شود فدک را با آن همه سروصدا و جعل حدیث و کتک زدن زهرا و سایر ماجراهای به وقوع پیوسته به صاحبان اصلی برگرداند[۵۷].»
مسأله عدم استرداد فدک توسط علی و دلیل آن از ائمه نیز سؤال شده و روایات و پاسخ هایی از امامان معصوم نیز رسیده است از جمله از امام صادق روایت شده است: «عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ لِأَیِّ عِلَّهٍ تَرَکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَدَکَ لَمَّا وَلِیَ النَّاسَ فَقَالَ لِلِاقْتِدَاءِ بِرَسُولِ اللَّهِ لَمَّا فَتَحَ مَکَّهَ وَ قَدْ بَاعَ عَقِیلُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ دَارَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَا تَرْجِعُ إِلَى دَارِکَ فَقَالَ وَ هَلْ تَرَکَ عَقِیلٌ لَنَا دَاراً إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نَسْتَرْجِعُ شَیْئاً یُؤْخَذُ مِنَّا ظُلْماً فَلِذَلِکَ لَمْ یَسْتَرْجِعْ فَدَکَ لَمَّا وَلِیَ[۵۸]».
امام کاظم نیز در جواب همین سؤال که چرا امیرالمؤمنین در زمان خلافت خود فدک را برنگردانید فرمودند:
«عَنْ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لِمَ لَمْ یَسْتَرْجِعْ فَدَکاً لَمَّا وَلِیَ النَّاسَ فَقَالَ لِأَنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نَأْخُذُ حُقُوقَنَا مِمَّنْ ظَلَمَنَا إِلَّا هُوَ وَ نَحْنُ أَوْلِیَاءُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّمَا نَحْکُمُ لَهُمْ وَ نَأْخُذُ حُقُوقَهُمْ مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ وَ لَا نَأْخُذُ لِأَنْفُسِنَا[۵۹]»
همچنین حضرت فاطمه زهرا در خطابه خود فرمودند:
«فَدُونَکَهَا مَخْطُومَهً مَرْحُولَهً تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیَامَهُ وَ عِنْدَ السَّاعَهِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ لَا یَنْفَعُکُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ وَ لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ … مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ [۶۰].«اکنون که فدک را نمی دهی این مرکب زین و افسار شده آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قیامت وبال آن گریبانت را بگیرد. خداوند خوب حکم کننده ای و حضرت محمّد خوب زعیمی و قیامت خوب وعده گاهی است. و در روزقیامت اهل باطل زیان می کنند، و زمانی پشیمان شوید که برای شما نفعی ندارد، و برای هر خبری زمان وقوعی است، و بزودی میفهمید عذاب خوار کننده گریبان چه کسی را میگیرد و چه کسی است که عذاب دائمی بر او نازل می شود.»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و نیز فرمودند: «فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَهَ الظَّهْرِ نَقِبَهَ الْخُفِ بَاقِیَهَ الْعَارِ مَوْسُومَهً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَهً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ وَ أَنَا ابْنَهُ نَذِیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ [۶۱]»«پس شتر خلافت را بگیرید و باطناب رَحْل آنرا محکم به شکم آن ببندید، در حالی که کمر آن شتر مجروح شده و استخوانهایش شکسته و پاهایش ضعیف شده و کف پاهایش نازک گردیده و عیب آن همیشه باقی است. به غضب خدای جبّار و ننگ ابدی علامت گذاری شده، و پیوسته به آتش الهی روشن است. آتشی که بر قلبها اثر می گذارد و در عمودهای کشیده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام می دهید در پیشگاه خداوند محفوظ است و بزودی کسانی که ستم کردند می فهمند به کجا می روند.»
و این تصریح فاطمه دادخواهی فدک را به قیامت گذاشت.
این نکته واضح است که عدم اقدام علی ، نشانه رضایت وی بر بقای غصب نیست؛ بلکه همانطور که خود حضرت، داوری را به خداوند واگذار نموده است[۶۲]، فرزندان آن حضرت نیز پس از شهادت وی، هرگاه فرصتی مییافتند، یاد فدک را زنده میکردند.
۲٫۲٫ هدف از تعقیب و مطالبه فدک و ارزش آن
جریان فدک فقط یک بحث مالی واقتصادی نیست بلکه دارای دوجنبه اقتصادی و سیاسی میباشد.
گرچه همچنان که قبلاً نیز بیان شد فدک از نظر اقتصادی بسیار ارزشمند بود و درآمد سالانه آن را از بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار نقل کرده اند[۶۳]. همچنین مىتوان تا حدودى ارزش واقعى اقتصادى آنرا از یک گزارش تاریخى زمان خلافت خلیفه دوم دریافت. زمانی که عمر تصمیم گرفت اهل یهود را از عربستان خارج کند، مبلغ پنجاه هزار درهم را بابت ارزش نصف فدک به آنان پرداخت کرد و آنها را از عربستان بیرون راند[۶۴].
گرفتن «فدک» از فاطمه زهرا مسأله سادهاى نبود که فقط مربوط به جنبه مالى باشد، بلکه جنبه اقتصادى آن تحت الشعاع مسائل سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى بعد از رحلت پیامبر بود و مطالبه فدک حرکتی برای اثبات حقانیت خط فکری و سیاسی اهل بیتوبطلان خلافت وقت بود.
ابن ابی الحدید میگوید: «از علی ابن فارقی، مدرس مدرسه بغداد سوال کردم، آیا فاطمه زهرا دختر رسول الله در ادعای خود مبنی بر مالکیت فدک صادق بود؟ استادم جواب داد: آری! پرسیدم: پس چرا ابوبکر فدک را پس نداد؟ استادم لبخندی زد و گفت: اگر فدک را پس میدادند،آن وقت فاطمه فردا میآمد و خلافت را برای همسرش پس میگرفت[۶۵].»
نویسنده کتاب اللمعه البیضاء در کتاب خود ضمن طرح اشکالی که در مورد مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه وارد شده است، چنین مینویسد:
« واما اشکالی که در اینجا مطرح است این است که گرچه طلب حق و بزرگنمایی آن با مقام عصمت منافاتی ندارد اما صفت زهد و اهتمام نفس قدسی ایشان به ترک لذات دنیوی وکسب درجات اخروی تناسبی با اهتمام ایشان در امر فدک وحضور در جمع مردم و منازعه با منافقان در طلب آن ندارد.
و اما جواب این مسأله دارای دو وجه است:
الف) اول اینکه این حق فقط مختص ایشان نبود بلکه اولاد مکرم ایشان هم در آن سهیم بودند بنابراین آسان گرفتن، اختصاص دادن آن به خود و عدم اهتمام به آن جایز نمی باشد. و اگر مختص خود ایشان بود ترک آن، زهد در مورد آن وعدم ناراحتی جهت از دست دادن آن بر ایشان واجب میشد.
ب) این امور بهخاطر دوست داشتن فدک وحب دنیا نبود، بلکه غرض اظهار ظلم، جور، کفر ونفاق آنها ( غاصبان) بود و این از مهمترین امور دین واز بزرگترین حقوق مسلمین میباشد. ومؤید این مطلب آن است که حضرت در پایان کلام خود در خطبه شریفه به صراحت فرمودند: «قلت ما قلت علی معرفه منی بالخذله». و ایراد همین خطبه برای بیان کفر ونفاق آنها کافی میباشد و کل خطبه مشتمل بر همان مطلبی است که در جمله آخر گذشت[۶۶].»
شهید مطهری نیز در مورد مطالبه فدک میفرماید:
«در این جا دو مسئله است: رفتن دنبال حق مغصوب برای نجات دادن حق یک مسئله است، یک ارزش بسیار عالی اسلامی و انسانی است، و رفتن برای این که گرسنه ماندهام، میخواهم شکمم را سیر کنم که صرفا انگیزه حیوانی داشته باشد مسئله دیگری است. اگر صرفا مسئله سیر شدن شکم باشد بله مسئله مهمی نیست. چنین انسانهایی که در حالی که گرسنه هستند آنچه دارند به دیگران میدهند آنجا هم میگفتند مال دیگران است. اما نه، دنبال حق رفتن ارزش است[۶۷].»
استاد شهید مطهری در جای دیگری از آثار خود آوردهاند:
«پیغمبران مردم را دعوت به عدالت میکنند نه دعوت به منافع… اصلًا اساس دعوت انبیا بر این نیست که بخواهند منفعت پرستی را [تقویت کنند و بگویند] به دلیل اینکه منفعت داری این کار را بکن، مال تو را خورده و به دلیل اینکه مالت را خورده نه به دلیل احترام حق، برو آنرا بگیر. چون دو مسئله است. یک وقت میگوید پول است، مگر از پول هم میشود گذشت، پولت را خورد و مالت را برد، برو از او بگیر. این میشود پول پرستی. یک وقت به او میگوید حق پایمال شده. وقتی که پای پایمال شدن حق در میان باشد، برای یک دینار حاضر است تا پای ریختن خون خودش هم جلو برود و حال آنکه همان آدم حاضر است صد برابر این را در راه خدا انفاق کند. پس برای او پول ارزش ندارد و مسئله پول مطرح نیست.
گاهی بعضی افراد اعتراض میکنند که علی و زهرا که اساساً دنیا برایشان ارزش ندارد، تمام پول و ثروت دنیا برای آنها پشیزی ارزش ندارد، کسی که میفرماید این دنیای شما در نزد من از یک عطسه بز بیارزشتر است، آنوقت چطور مسئله فدک که پیش میآید حضرت زهرا دنبال مال دنیا میرود؟ بردند که بردند. آیا این ارزش داشت که یک زن، دختر پیغمبر با آن حشمت و جلالت و عفاف، بیاید در مسجد پیغمبر میان مردم یک خطبه غرّا بخواند که مال من را بردند؟ مگر مال دنیا چه ارزش دارد؟
جواب این است که اشتباه میکنید. یک وقت دنبال مال دنیا رفتن است؛ بله، زهرا میخواهد فدک را به یک نفر ببخشد؛ مثل مقداری جو است که به او بخشیده باشد. و یک وقت صحبت این است که عدالت و حق پایمال شده. اینجاست که میان حق خودش و حق غیر هم فرق نمیگذارد. اینجا اگر اقدام نکند مسئول است یعنی حق و عدالت را خوار کرده و بییاور گذاشته است. پس اینها جهاتش خیلی فرق میکند.
خود امیرالمؤمنین در کارهایش این تناقض ظاهری دیده میشود یعنی آنجایی که مسئله مادیت و پول مطرح است [ارزشی برای آن قائل نیست.] اما آنجا که مسئله حق مطرح است، یک ذرهاش هم برایش ارزش دارد[۶۸].»
۳٫۲٫ خطبه فدکیه حضرت فاطمه
با تتبّع در متون تاریخی بدست میآید که حضرت زهرا در مدت کوتاه حیاتشان پس از رحلت رسول اکرم سه خطبه[۶۹] ایراد فرمودهاند[۷۰]:
-
- هنگام هجوم به خانه آن حضرت.
-
- در مسجد النبی مدینه.
- در جمع زنان مهاجر و انصار و در هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بودند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:30:00 ب.ظ ]
|