عمر پس از مرگ ابوبکر، به عنوان ارث پیامبر آن را به وارثان پیامبر باز گرداند بدین شرط که طبق رفتار ابوبکر و خود عمر تا آن زمان، نسبت به آن رفتار کنند، یعنی فقط در اختیار آنان باشد ولی درآمد آن به مصرف بیت المال برسد[۴۸].
این پیشنهاد از طرف عمر به عباس عموی پیامبر و امیرالمؤمنین بود در حالی که باید آن را به وارثان فاطمه بازمی­گرداند و تحت تصرف کامل آنان قرار می­داد. البته سندی وجود ندارد که امیرالمؤمنین این پیشنهاد را پذیرفته باشد و باز گرداندن فدک عملاً انجام شده باشد.
عثمان پس از مرگ عمر، سرزمین فدک را بازپس گرفته، همه آن را در اختیار مروان بن حکم گذاشت[۴۹].
معاویه پس از مرگ عثمان و بعد از شهادت امام حسن فدک را سه قسمت کرد: ثلث آن را به مروان و ثلث آن را به عمرو بن عثمان بن عفان و ثلث آن را به پسرش یزید داد. پس از آن­که معاویه مروان را برکنار کرد فدک را هم از او گرفت[۵۰].
زمانی که مروان به خلافت رسید تمامی فدک ازآن او شد. مروان هم آن­را به دو فرزند خود عبد الملک و عبد العزیز بخشید. چون خلافت به سلیمان بن عبدالملک رسید سهم خود را به عمر بن عبدالعزیز واگذار نمود. عمر بن عبدالعزیز طی مراسمی اعلام کرد که می­خواهد فدک را از تصرف شخصی بیرون آورد و مانند زمان ابوبکر صرف بیت المال کند، با این تفاوت که مسئول آن را از بنی­فاطمه قرار دهد[۵۱]. اما باز هم از آن­­ها گرفته شد.
یزید بن عبدالملک بار دیگر آن را باز پس گرفت و تحت تصرف خود درآورد. در حکومت عباسیان، سفاح بار دیگر فدک را به تصرف حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب درآورد. منصور دوانیقی، فدک را از تصرف بنی­فاطمه خارج ساخت. اما مهدی عباسی، دوباره فدک را به بنی­فاطمه داد. سپس موسی بن هادی وبرادرش، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه بازپس گرفت[۵۲].
یعقوبی درباره رد فدک به بنی فاطمهدر زمان مأمون چنین می­نویسد:
«جماعتى از فرزندان حسن وحسین نزد مامون شکایت بردند و یادآورشدند که فدک را پیامبرخدا به فاطمه بخشیده بود، و فاطمه پس از وفات رسول خدا از ابو بکر خواست که آن را به­وى تسلیم کند پس ابوبکر از فاطمه خواست که بر مدعاى خود شهودى بیاورد و او هم على و حسن و حسین و ام ایمن را شاهد آورد.
مامون فقها را فراخواند و از آنان راجع به این مسأله پرسش کرد روایت کردند که فاطمه این (سخن) را گفته بود و اینان براى وى شهادت دادند و ابوبکر شهادت ایشان را نپذیرفت. مامون گفت: درباره ‏ام­ایمن چه مى‏گویید؟ گفتند: زنى است که رسول خدا به بهشتى بودن وى شهادت داده است. پس مامون در این باره بسیار سخن گفت و آنان را بر آن داشت که گفتند: على و حسن و حسین جز بحق گواهى نداده‏اند. و چون بر این سخن اجماع نمودند، فدک را به­فرزندان فاطمه بازگردانید و فرمان آن را نوشت تا به محمد بن یحیى بن حسین بن زید بن على بن حسین ابن على بن ابى طالب، و محمد بن عبد الله بن حسن بن على بن حسین بن على بن ابى طالب تحویل داده شد[۵۳]
در تاریخ آمده که مأمون در سال دویست وده هجری فدک را به فاطمیون بازپس داد[۵۴].
با خلافت متوکل عباسی، بار دیگر اوضاع دگرگون شد. او فدک را به یکی از سر سپردگان دربارش بنام «عبدالله بن عمر بازیار» بخشید.
در آن زمان هنوز در فدک یازده نخل خرما که رسول خدا با دست مبارک خویش آن درختان را کاشته بودند،وجود داشت. فرزندان فاطمه خرماهای آن را می‏چیدند و از آن خرماهای متبرک به حجاج هدیه می‏دادند که از این راه مال فراوانی نصیب آنان می‏شد.
«عبدالله بن عمر بازیار» به شخصی بنام «بشران بن ابی‏امیه ثقفی» ماموریت داد تا آن درخت­ها را قطع کند او نیز پس از انجام ماموریت به بصره بازگشت و در آن­جا فلج شد[۵۵].
منتصر پسر متوکل دستور داد بار دیگر فدک را به فرزندان حسن وحسین بن علی بن ابیطالب برگرداندند[۵۶].
۲٫۳٫۱٫۲٫ دلیل عدم بازگشت فدک در حکومت امیرالمؤمنین
فدک تا زمانی به عنوان یک ملک دارای ارزش بود که غصب نشده بود. پس از غصب آن و شکستن حرمت اهل بیت بازگرداندن آن دیگر ارزشی نداشت. اگر زمین آن هم بازگردانده شود بهای غصب آن که جسارت به صدیقه کبری است جبران ناپذیر است.
اما علت این­که علی در زمان خلافتشان فدک را ضبط نفرمودند، ممکن است به سبب تقیه باشد. نویسنده کتاب سوگنامه فدک در بیان علل عدم باز پس گیری فدک در دوران خلافت علی مسأله تقیه را چنین شرح داده می­نویسد:
«اما علت این­که علی در زمان خلافتش فدک را ضبط نفرمود شاید به جهت زیر باشد:
اول آن­که علی در حکومتش کاملا مبسوط الید نبود به طوری که بتواند علنا بر خلاف روش عمر و ابوبکر اقدامی بکند و بدعتی از بدعت­های آنان را بر دارد. به عبارت ساده­تر، در پنج سال خلافت ایشان نیز حضرت کاملا در تقیه بودند، چنان­که شریح قاضی را که عمر در کوفه به قضاوت معین کرده بود عزل فرمودند. فشار مردم و افکار عمومی و اجتماع مردم در مسجد به عنوان اعتصاب باعث شد که علی شریحی را که عزل کرده بود و به خارج کوفه فرستاده بود به کوفه برگرداند و منصب قضاوت را به او بازگرداند.
اگر در یک حکومت یک قاضی و کارمند انتخاب شده را نشود عزل کرد چگونه می­ شود فدک را با آن همه سروصدا و جعل حدیث و کتک زدن زهرا و سایر ماجراهای به وقوع پیوسته به صاحبان اصلی برگرداند[۵۷]
مسأله عدم استرداد فدک توسط علی و دلیل آن از ائمه نیز سؤال شده و روایات و پاسخ هایی از امامان معصوم نیز رسیده است از جمله از امام صادق روایت شده است: «عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ لِأَیِّ عِلَّهٍ تَرَکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَدَکَ لَمَّا وَلِیَ النَّاسَ فَقَالَ لِلِاقْتِدَاءِ بِرَسُولِ اللَّهِ لَمَّا فَتَحَ مَکَّهَ وَ قَدْ بَاعَ عَقِیلُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ دَارَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَا تَرْجِعُ إِلَى دَارِکَ فَقَالَ وَ هَلْ تَرَکَ عَقِیلٌ لَنَا دَاراً إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نَسْتَرْجِعُ‏ شَیْئاً یُؤْخَذُ مِنَّا ظُلْماً فَلِذَلِکَ لَمْ یَسْتَرْجِعْ فَدَکَ لَمَّا وَلِیَ‏[۵۸]».
امام کاظم نیز در جواب همین سؤال که چرا امیرالمؤمنین در زمان خلافت خود فدک را برنگردانید فرمودند:
«عَنْ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لِمَ لَمْ یَسْتَرْجِعْ فَدَکاً لَمَّا وَلِیَ النَّاسَ فَقَالَ لِأَنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نَأْخُذُ حُقُوقَنَا مِمَّنْ ظَلَمَنَا إِلَّا هُوَ وَ نَحْنُ أَوْلِیَاءُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّمَا نَحْکُمُ لَهُمْ وَ نَأْخُذُ حُقُوقَهُمْ مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ وَ لَا نَأْخُذُ لِأَنْفُسِنَا[۵۹]»
همچنین حضرت فاطمه زهرا در خطابه خود فرمودند:
«فَدُونَکَهَا مَخْطُومَهً مَرْحُولَهً تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیَامَهُ وَ عِنْدَ السَّاعَهِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ‏ وَ لَا یَنْفَعُکُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ وَ لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ … مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ‏ [۶۰].«اکنون که فدک را نمی دهی این مرکب زین و افسار شده آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قیامت وبال آن گریبانت را بگیرد. خداوند خوب حکم کننده ای و حضرت محمّد خوب زعیمی و قیامت خوب وعده گاهی است. و در روزقیامت اهل باطل زیان می­ کنند، و زمانی پشیمان شوید که برای شما نفعی ندارد، و برای هر خبری زمان وقوعی است، و بزودی می­فهمید عذاب خوار کننده گریبان چه کسی را می­گیرد و چه کسی است که عذاب دائمی بر او نازل می­ شود.»

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

و نیز فرمودند: «فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَهَ الظَّهْرِ نَقِبَهَ الْخُفِ‏ بَاقِیَهَ الْعَارِ مَوْسُومَهً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَهً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‏ وَ أَنَا ابْنَهُ نَذِیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ‏ [۶۱]»«پس شتر خلافت را بگیرید و باطناب رَحْل آن­را محکم به شکم آن ببندید، در حالی که کمر آن شتر مجروح شده و استخوانهایش شکسته و پاهایش ضعیف شده و کف پاهایش نازک گردیده و عیب آن همیشه باقی است. به غضب خدای جبّار و ننگ ابدی علامت گذاری شده، و پیوسته به آتش الهی روشن است. آتشی که بر قلبها اثر می گذارد و در عمودهای کشیده بر آنان ملازم شده است. آن­چه انجام می دهید در پیشگاه خداوند محفوظ است و بزودی کسانی که ستم کردند می فهمند به کجا می روند.»
و این تصریح فاطمه دادخواهی فدک را به قیامت گذاشت.
این نکته واضح است که عدم اقدام علی ، نشانه رضایت وی بر بقای غصب نیست؛ بلکه همان­طور که خود حضرت، داوری را به خداوند واگذار نموده است[۶۲]، فرزندان آن حضرت نیز پس از شهادت وی، هرگاه فرصتی می­یافتند، یاد فدک را زنده می­کردند.

۲٫۲٫ هدف از تعقیب و مطالبه فدک و ارزش آن

جریان فدک فقط یک بحث مالی واقتصادی نیست بلکه دارای دوجنبه اقتصادی و سیاسی می­باشد.
گرچه همچنان که قبلاً نیز بیان شد فدک از نظر اقتصادی بسیار ارزشمند بود و درآمد سالانه آن را از بیست­ و چهار تا هفتاد هزار دینار نقل کرده ­اند[۶۳]. همچنین مى‏توان تا حدودى ارزش واقعى اقتصادى آن­را از یک گزارش تاریخى زمان خلافت خلیفه دوم دریافت. زمانی که عمر تصمیم گرفت اهل یهود را از عربستان خارج کند، مبلغ پنجاه هزار درهم را بابت ارزش نصف فدک به آنان پرداخت کرد و آن‏ها را از عربستان بیرون راند[۶۴].
گرفتن «فدک» از فاطمه زهرا مسأله ساده­اى نبود که فقط مربوط به جنبه مالى باشد، بلکه جنبه اقتصادى آن تحت الشعاع مسائل سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى بعد از رحلت پیامبر بود و مطالبه فدک حرکتی برای اثبات حقانیت خط فکری و سیاسی اهل بیتوبطلان خلافت وقت بود.
ابن ابی الحدید می­گوید: «از علی ابن فارقی، مدرس مدرسه بغداد سوال کردم، آیا فاطمه زهرا دختر رسول الله در ادعای خود مبنی بر مالکیت فدک صادق بود؟ استادم جواب داد: آری! پرسیدم: پس چرا ابوبکر فدک را پس نداد؟ استادم لبخندی زد و گفت: اگر فدک را پس می­دادند،آن وقت فاطمه فردا می­آمد و خلافت را برای همسرش پس می­گرفت[۶۵]
نویسنده کتاب اللمعه البیضاء در کتاب خود ضمن طرح اشکالی که در مورد مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه وارد شده است، چنین می­نویسد:
« واما اشکالی که در این­جا مطرح است این است که گرچه طلب حق و بزرگ­نمایی آن با مقام عصمت منافاتی ندارد اما صفت زهد و اهتمام نفس قدسی ایشان به ترک لذات دنیوی وکسب درجات اخروی تناسبی با اهتمام ایشان در امر فدک وحضور در جمع مردم و منازعه با منافقان در طلب آن ندارد.
و اما جواب این مسأله دارای دو وجه است:
الف) اول این­که این حق فقط مختص ایشان نبود بلکه اولاد مکرم ایشان هم در آن سهیم بودند بنابراین آسان گرفتن، اختصاص دادن آن به خود و عدم اهتمام به آن جایز نمی ­باشد. و اگر مختص خود ایشان بود ترک آن، زهد در مورد آن وعدم ناراحتی جهت از دست دادن آن بر ایشان واجب می­شد.
ب) این امور به­خاطر دوست داشتن فدک وحب دنیا نبود، بلکه غرض اظهار ظلم، جور، کفر ونفاق آن­ها ( غاصبان) بود و این از مهم­ترین امور دین واز بزرگترین حقوق مسلمین می­باشد. ومؤید این مطلب آن است که حضرت در پایان کلام خود در خطبه شریفه به صراحت فرمودند: «قلت ما قلت علی معرفه منی بالخذله». و ایراد همین خطبه برای بیان کفر ونفاق آن­ها کافی می­باشد و کل خطبه مشتمل بر همان مطلبی است که در جمله آخر گذشت[۶۶]
شهید مطهری نیز در مورد مطالبه فدک می­فرماید:
«در این جا دو مسئله است: رفتن دنبال حق مغصوب برای نجات دادن حق یک مسئله است، یک ارزش بسیار عالی اسلامی و انسانی است، و رفتن برای این که گرسنه مانده‏ام، می‏خواهم شکمم را سیر کنم که صرفا انگیزه حیوانی داشته باشد مسئله دیگری است. اگر صرفا مسئله سیر شدن شکم باشد بله مسئله مهمی نیست. چنین انسان­هایی که در حالی که گرسنه هستند آن­چه دارند به دیگران می‏دهند آن­جا هم می‏گفتند مال دیگران است. اما نه، دنبال حق رفتن ارزش است[۶۷]
استاد شهید مطهری در جای دیگری از آثار خود آورده­اند:
«پیغمبران مردم را دعوت به عدالت می‏کنند نه دعوت به منافع… اصلًا اساس دعوت انبیا بر این نیست که بخواهند منفعت پرستی را [تقویت کنند و بگویند] به دلیل این­که منفعت داری این کار را بکن، مال تو را خورده و به دلیل این­که مالت را خورده نه به دلیل احترام حق، برو آن­را بگیر. چون دو مسئله است. یک وقت می‏گوید پول است، مگر از پول هم می‏شود گذشت، پولت را خورد و مالت را برد، برو از او بگیر. این می‏شود پول پرستی. یک وقت به او می‏گوید حق پایمال شده. وقتی که پای پایمال شدن حق در میان باشد، برای یک دینار حاضر است تا پای ریختن خون خودش هم جلو برود و حال آن­که همان آدم حاضر است صد برابر این را در راه خدا انفاق کند. پس برای او پول ارزش ندارد و مسئله پول مطرح نیست.
گاهی بعضی افراد اعتراض می‏کنند که علی و زهرا که اساساً دنیا برایشان ارزش ندارد، تمام پول و ثروت دنیا برای آن­ها پشیزی ارزش ندارد، کسی که می‏فرماید این دنیای شما در نزد من از یک عطسه بز بی‏ارزش‏تر است، آن­وقت چطور مسئله فدک که پیش می‏آید حضرت زهرا دنبال مال دنیا می‏رود؟ بردند که بردند. آیا این ارزش داشت که یک زن، دختر پیغمبر با آن حشمت و جلالت و عفاف، بیاید در مسجد پیغمبر میان مردم یک خطبه غرّا بخواند که مال من را بردند؟ مگر مال دنیا چه ارزش دارد؟
جواب این است که اشتباه می‏کنید. یک وقت دنبال مال دنیا رفتن است؛ بله، زهرا می‏خواهد فدک را به یک نفر ببخشد؛ مثل مقداری جو است که به او بخشیده باشد. و یک وقت صحبت این است که عدالت و حق پایمال شده. این­جاست که میان حق خودش و حق غیر هم فرق نمی‏گذارد. این­جا اگر اقدام نکند مسئول است یعنی حق و عدالت را خوار کرده و بی‏یاور گذاشته است. پس این­ها جهاتش خیلی فرق می‏کند.
خود امیرالمؤمنین در کارهایش این تناقض ظاهری دیده می‏شود یعنی آن­جایی که مسئله مادیت و پول مطرح است [ارزشی برای آن قائل نیست.] اما آن­جا که مسئله حق مطرح است، یک ذره‏اش هم برایش ارزش دارد[۶۸]

۳٫۲٫ خطبه فدکیه حضرت فاطمه

با تتبّع در متون تاریخی بدست می‌آید که حضرت زهرا در مدت کوتاه حیاتشان پس از رحلت رسول اکرم سه خطبه[۶۹] ایراد فرموده­اند[۷۰]:

    1. هنگام هجوم به خانه آن حضرت.
    1. در مسجد النبی مدینه.
  1. در جمع زنان مهاجر و انصار و در هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بودند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...