بود او هم در عـــرب هم در عجــم افصح الفصحاء فــــــی کلّ الامـم
(همان: ۱۷۲)
عطّاردر مصیبت نامه، برای ارزشمندی شعر، حدیثی از پیامبراکرم نقل میکند که در این باره میفرماید، کلام شاعران چون هر نوع دیگر سخن هم میتواند بد باشد و هم میتواند خوب و مفید باشد. از نظر پیامبر شعر اگر حکمت در آن باشد اطاعت است و ارزش آن جاودانه است:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مــــصطفی گفته است شعر نام دار چــــــون سخن های دگر دارد شمار
زشت او زشت و نکوی او نکـــوست زشت دشمــن دار و نیــکو دار دوست
شعر اگر حکمت بـود طاعت بــــود قیمتش هر روز و هـــــــر ساعت بود
شـعر بر حکمت پنـاهی یافتـه است کو به «یوتی الحکمه» راهی یافته است
( عطار، ۱۳۸۳: ۴۷)
منوچهر دامغانی نیز برای حرمت و عظمت شعر و شاعردر نزد پیامبر دلایل خود را دارد. او بر این باور است که اگر شعر نزد پیامبر مطرود و دروغ شمرده میشد، او چگونه به اشعار حسّان بن ثابت گوش فرا میداد و بر لب و دندان نابغه درود میفرستاد؟ او سپس با ذکر نام تعدادی از شاعران اسلام که نزد پیامبر عزیز و محترم بودند، اشاره میکند و میگوید اگر بخشش نسبت به شاعران بد است، پیامبر نسبت به این کار مبادرت نمیکرد و به شاعران صله نمیداد:
گــــر مدیح و آفرین شاعـران بودی دروغ شعر حسّان بن ثابت کیشنیدی مصطفی
بر لب ودندان آن شاعر که نامش نابغه است کی دعا کردی رسول هاشمی خیرالوری
شاعری عباس کرد وطلحه کرد حمزه کرد جعـــــفر وسعد وسعید وسید امّ القری
ور عطا دادن به شعرشـاعران بودی فسوس احمد مرسل نـدادی کعب را هدیه ردی
( منوچهری، ۱۳۸۷ :۱۳۲)
خاقانی نیز با ذکر دو حدیث از پیامبر اکرم به ارزش و اهمیت شعر از نظر او اشاره میکند و بر این باور است که پیامبر شعر و شاعران را دوست داشته و در این باره میگوید:
هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی
من قرین گنج و اینها خاک بیزان هوس مـــــــن چراغ عقل و اینها روز کوران هوی
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲ : ۴۳۷)
که اشاره به دو حدیث«الشُّعراءُ اُمراءُ الکلامِ» و «واِنّ لِلّهِ کنوزاً تحَتَ العرشِ مفاتیحُهُ السنه الشعراءِ» است.
۵-۳-۱۲- تفاوت شعر شاعران و کلام پیامبران
نظامی بر این باور است که کلام قرآن با کلام شاعران تفاوت بسیار دارد. او معتقد است که کلام شاعران ناشی از طبع شاعرانه آنان است ولی پیامبران برگزیدگانی هستندکه به وسیله فرشته وحی سخن خدا را ابلاغ میکنند.
شعر از طـــــبع آید و پیغـامبران طبع کـــی دارند همچون دیگران
شاعران را نطق او خامــ‌‌‌وش کـرد درّ لفظش حلقه شان در گوش کرد
هـم فصیحان پیش او الکن شـدند هــــم ظریفان جهان کودن شدند
باز با جبریل گفت ای مــــحتـرم من نیم قاری نبود او لاجـــــــرم
(نظامی، ۱۳۸۶: ۲۲۹)
نظامی، سپس نتیجه میگیرد که البته، چنین چیزی نه تنها دلیل بر بیاهمیتّی شعرکه دلیل و برهانی روشن بر اهمیّت شعر و شاعری است که کلام آنان با کلام خدا مقایسه شود و نشانگر اهمیّت و عظمت شعر است:
هر دو عــــالم زیر پایش بود خاک گر نبود او قاری و شاعر چـه بـاک
روح قدسی را طبیعت کـــــی بود انبیــــــا را جز شریعت کی بود
در سخن آمد بسی و انـــــــدکی گـــر بسنجی وزن گیرد بیشکی
( همان: ۲۲۹)
۵-۳-۱۳- تأثیرگذاری شعر
سعدی به زیبایی هر چه تمامتر تأثیر شعر بر شنونده را به تصویر میکشد و معتقد است که کلام منظوم و آهنگین شاعران حتی برحیوانات هم مؤثر است تا چه رسد به انسان:
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تورا کژ طبع جانوری»
(سعدی، ۱۳۸۷: ۱۸۴)
خاقانی نیز از تأثیر فراوان سخن که با جان انسان در میآمیزد وچون آتش وجود شنونده و خواننده را به آتش میکشد، صحبت میکند :
چون ببارم اشک گرم، آتش زنم در عالمی شعر خاقانی است گوئی اشک آتش‌زای من
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲: ۴۵۳)
خاقانی، کلام خود را چون آتش سوزانی توصیف میکند که حتی گرمی و حرارت آن در آب سرد نیز اثر میکند و برآن تأثیر میگذارد:
شعر تـــر خاقانی چون در لبت آویزد گــویی که همی آتش با آب درآمیزی
( همان: ۴۸۵)
نظامی، در مخزن الاسرار، معتقد است که سخن او چون صوراسرافیل میتواند، دلها را به لرزه درآورد از باب حیرت و تعجبی که آنان از زیبایی و تأثیرگذاری کلام او خواهند کرد :
گر بنمـــــــایم سخن تازه را صــــــور قیامت کنم آوازه را
هر چه وجود است ز نو تا کهن فتنه شود بر من جـــادو سخن
(نظامی، ۱۳۸۶: ۲۳۱ )
او شیوه خود رادر فنّ سخن‌سرایی بیمانند، توصیف میکندکه حتی ساحری هم در مقابل آن یارای ایستایی ندارد و دست همه ساحران چیره دست را از پشت بسته وچون ستاره زهره در میان ستارگان، میدرخشد:
صنعت من برده ز جادو شکیب سحر من افسون ملایک فریب
بابل مــــن گنجه هاروت سوز زهره من خـــــاطر انجم فروز
( همان: ۲۳۱ )
سنایی نیز شعر خود را به طور اخص و شعر را به طور اعم بسیار مؤثّر وهیجان بر انگیز توصیف میکند که فضای جان هر شنونده را آن چنان خوش بو و معطر میسازد که همه وجودش سرشار از رایحه‌ی خوش میگردد و مرغان خوش آواز و ترانه سرا نیز بر شاخسارها، از او تقلید خواهند کرد:
راوی آن روز که شعر تو سراید ز دمش باد چــــون خاک از آن شعر شود نقش‌پذیر
از پی دوستی نظم تــــو مرغان بر شاخ نه عجب گر پس از این سخته سرآیند صفیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...