کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



روش‌ها و ابزار تجزیه و تحلیل داده‏ها
به طور کلی داده‌ها نمایانگری از واقعیت‌‌ها، مفاهیم، یا دستورالعمل‌هاست (سرمد و دیگران،۱۳۷۸). تحلیل‌گر پژوهش، برای دستیابی به پاسخ پرسش‌های پژوهش و آزمون فرضیه‌ها، داده‌ها را به قسمت‌های اصولی تجزیه میکند. غالباً داده‌ها را اطلاعات ثبت شده به صورتی که حالت سیستماتیک دارند و تحلیل داده‌ها را شامل کاربرد آماره‌ها و علم ریاضی جهت درک الگوها، داده‌ها و استخراج نتایج از آن‌ها می‌دانند. کرلینجر (۱۳۷۷) نیز هدف ازتحلیل داده‌ها را تقلیل آنها و در آوردن داده‌ها به شکل قابل فهم و تفسیر می‌داند به نحوی که بتواند روابط بین متغیرهای پژوهش را مورد آزمون قراردهد. در تحقیق حاضر روش‌های آماری تحقیق به دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی تقسیم می‌شود:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

الف) آمار توصیفی: در بخش آمار توصیفی، به منظور توزیع پاسخ‌گویان به تفکیک ویژگی‌های مختلف تحقیق، از روش‌های آماری همچون فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و … استفاده شد.
ب) آمار استنباطی: در بخش آمار استنباطی نیز به فراخور نوع اهداف تحقیق، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون به روش گام به گام استفاده شد. جهت محاسبه از نرم افزار SPSS بهرهمند شدیم.

فصل چهارم

تجزیه و تحلیل
یافته‌های پژوهش
مقدمه
تجزیه و تحلیل داده‌ها برای بررسی صحت و سقم فرضیه برای هر نوع تحقیق از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه در بیشتر تحقیقاتی که متکی بر داده های جمع‌ آوری شده از موضوع مورد تحقیق می‌باشد، تجزیه و تحلیل داده ها از اصلی‌ترین و مهمترین بخشهای تحقیق، محسوب میشود. با توجه به اینکه داده های این پژوهش از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است، در تحلیل و بررسی آنها نیز با رویکرد کمی مواجه بودهایم. لذا داده های کمی با بهره گرفتن از نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدهاند و بر اساس نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها پیشنهاداتی متناسب و کاربردی ارائه خواهد شد.
تحلیل توصیفی
در این بخش از تجزیه و تحلیل آماری، به بررسی چگونگی توزیع نمونه‌های آماری از حیث متغیرهایی همچون، جنسیت، سن، میزان تحصیلات، رشته تحصیلی و سابقه خدمت می‌پردازیم.
جنسیت
همانطور که در نمودار ۱-۴ مشاهده می‌شود، ۹/۶۱ درصد از نمونه آماری مرد و ۱/۳۰ درصد باقی‌مانده زن بوده‌اند.

نمودار ۱-۴- نمودار فراوانی مربوط به جنسیت نمونهآماری
سن
همانطور که در نمودار ۲-۴ مشاهده می‌شود، ۳/۱۲ درصد از نمونه آماری در محدوده سنی ۳۰-۲۰، ۲/۳۴ درصد در محدوده ۴۰-۳۱، ۵/۴۵ درصد آنان در محدوده ۵۰-۴۱ و ۸ درصد در محدوده سنی ۶۰-۵۱ هستند.

نمودار ۲-۴- نمودار فراوانی مربوط به سن نمونه آماری
سطح تحصیلات
همانطور که در نمودار ۳-۴ مشاهده می‌شود، ۸/۱ درصد از نمونه آماری دارای تحصیلات فوق‌دیپلم، ۸/۶۵ درصد آنان دارای تحصیلات لیسانس و ۵/۳۲ درصد دارای تحصیلات فوق‌لیسانس و بالاتر هستند.

نمودار ۳-۴- نمودار فراوانی مربوط به سطح تحصیلات
رشته تحصیلی
همانطور که در نمودار ۴-۴ مشاهده می‌شود، ۱۳ درصد از نمونه آماری در رشته های علوم انسانی، ۴۹ درصد در علوم پایه، ۳۶ درصد در فنی و مهندسی و ۹/۱ درصد در رشته های معماری و هنر تحصیل نمودهاند.

نمودار ۴-۴- نمودار فراوانی مربوط به رشته تحصیلی
سابقه خدمت
همان طور که در نمودار ۵-۴ مشاهده می شود ۸ درصد از پاسخ دهندگان دارای ۵ سال و کم تر ۸/۲۷ درصد از آنها بین ۵ تا ۱۰ سال ۹/۲۵ درصد از آنها بین ۱۱ تا ۱۵ سال ۳۰ درصد از آنها بین ۱۶ تا ۲۰ سال و ۴/۸ درصد تا ۲۵ سال دارای سابقه خدمت بوده اند.
نمودار ۵-۴- نمودار فراوانی مربوط به سابقه خدمت
تحلیل استنباطی
در این قسمت سوالات و فرضیات پژوهش تکبهتک مطرح میگردد و با توجه به جدول تحلیل داده ها که از SPSS استخراج شده است، توضیحات مربوط به یافتهها بیان میشود.
فرضیه های پژوهش:
فرضیه اول: بین میزان توجه به مولفه کارمندیابی و عملکرد تعاونیهای تولید کشاورزی استان گیلان رابطه معناداری وجود دارد.
برای بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بین مولفه های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی (فرضیه های اول تا پنجم) و پی بردن به معناداری یا عدم معناداری رابطه مذکور از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. داده های جدول ۱-۴ در خصوص فرضیه اول نشان میدهد که رابطه بین کارمندیابی و عملکرد سازمانی در حد ۱۴۶/۰ معنادار است.
جدول ۱-۴- ماتریس همبستگی متغیرهای تحقیق

عملکرد سازمانی

کارمندیابی

r

**۱۴۶/۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:44:00 ب.ظ ]




یعقوب خان چون می‌دانست در صورت آمدن‌ شاه‌ عباس‌ به‌ فارس دیگر لشکر و رعیت فارس فرمانبردار و مطیع‌ نخواهند بود در‌ دهم شعبان ۹۹۸ ه.ق با جمعی‌ از سپاهیان خود به قلعه‌ی استخر رفت. درحالی‌که اردوی شاهی به‌‌ ییلاق‌ کوشک‌ زرد فارس رسیده بود ترس و هراس هواداران‌ یعقوب خان را فراگرفته بود‌. چنان ‌که‌ گروهی‌ از سپاهیان یعقوب خان با خودداری از رفتن به قلعه به شیراز برگشتند و گروهی‌ دیگر‌ ندای‌‌ شاهسیونی سردادند و به جانب اردوی شاهی رفتند[۴۰۳].
از طرف دیگر، بزرگان و اعیان شیراز با‌ توصیه‌ی‌ امیر ابو المحمد انجو، از اعاظم سادات و نقبای فارس، با اجتماع در مسجد‌ جامع‌‌ شهر‌، ابوالقاسم خلیفه‌ی الکسانلو را تا هنگام ورود شاه عباس به‌ عنوان مسؤول حفظ‌ نظم‌ و امنیت شهر تعیین کردند[۴۰۴].
یعقوب خان با آگاهی از عدم‌ انسجام‌ و اتحاد‌ سپاهش و شورش اهالی شیراز، راهی جز قلعه ‌داری ندید. شاه عباس از اردوگاه‌ کوشک ‌زرد گروهی از‌ سپاهیان‌ قزلباش و اهالی فارس را مامور محاصره‌ و تسخیر قلعه‌ی استخر کرد و خود پس‌ از‌ مدتی‌ توقف در کوشک‌ زرد، در بیست و چهارم رمضان ۹۹۸ ه.ق، در میان استقبال اعیان و اهالی وارد شیراز‌ شد[۴۰۵] در این زمان میرزا لطف الله وزیر که از اهالی شیراز بود به تهیه لوازم و خدمت شاه پرداخت و اهالی و اعیان فارس با تحف و هدایا به نزد شاه عباس می آمدند ابراهیم خان حاکم لار نیز با فرستادن تحف هدایا نزد پادشاه اظهار پشیمانی و بندگی و اخلاص کرد.
۶-۱۸- پیام دعوت شاه عباس به یعقوب خان
یعقوب‌ خان در حدود پنج ماه از شعبان تا ذیحجه‌ی ۹۹۸ ه.ق در قلعه‌ی استخر در محاصره بود‌. شاه‌ عباس چون در این مدت از تسلیم‌ شدن یعقوب خان و کارآمدی محاصره‌ اثری‌ ندید، مصمم شد تا با سلاح تدبیر‌ وی‌ را‌ از قلعه بیرون کشد. بنابراین، در اوایل‌ ذیحجه‌ ۹۹۸ ه.ق درحالی ‌که در نواحی استخر مشغول کار بود و بظاهر شایع کرد که چند روزی برای گردش و تماشا و بعزم شکار به تخت ‌جمشید آمده است، به یعقوب خان پیغام داد که “‌خاطر‌ اشرف به او مایل است‌ و همیشه‌ در مجلس‌ بهشت‌ آئین‌‌ یاد او می‌کنیم . به عبث خود‌ را‌ پایبند سلسله‌ی وحشت گردانیده هرگاه‌ خیالات فاسد از دل بیرون کرده، به‌ ملازمت‌ آید، فراخور اخلاص‌ منظور نظر و التفات‌ خواهد بود”[۴۰۶] شاه عباس یک عدد مینای و پیاله طلا برای حاکم فارس ارسال داشت و پیغام داد که مجلس انس ما بدون تو رونقی ندارد و یادآوری کرد که اگر تو از ما گذشته‌ای ما از تو نمی‌گذریم با مینای شرابی که برایت فرستاده‌ایم خمار توهم بی‌جا از سر به در کن و به ایاغ عطوفت بی ‌کران ما تردماغ باش. یعقوب بیک ظاهراً به تشویق خدعه آمیز وزیر خود میرزاجانی فریب این نیرنگ را خورد و تصمیم به شرفیابی گرفت. درحالی که کمافی السابق سمت حکومت مقتدر فارس را بعهده داشت. شاه عباس که در شیراز بود تا تنگ الله اکبر شخصا به استقبال او رفت و چنان به سرور وشادی تظاهر کرد که یعقوب خان شرمنده گردید. در بدو ورود به شیراز مردم فریاد می زدند زنده باد یعقوب خان که این مسئله بیشتر موجب خشم شاه عباس شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶-۱۹- درخواست امان نامه یعقوب خان از شاه عباس
یعقوب خان پس از مشورت‌ با‌ میرزا جان بیگ وزیر شاه عباس‌ پیام داد که اگرچه از بنده کاری‌ سرنزده‌ است که موجب رنجش خاطر‌ شاه‌ شده‌ باشد، اما به‌ دلیل‌ ترس و هراس از غضب‌ شاهی‌ و سعایت و عداوت، مغرضان، جرأت بیرون آمدن از قلعه را ندارم. هرگاه شاه‌ سوگند نامه‌ ای مشتمل‌ بر‌ عفو و بخشش، تأمین جانی، تفویض‌ حکومت‌ فارس‌ و ترک محاصره‌ی‌ قلعه‌ بفرستد‌، وی نیز به نشانه‌ ی ‌وفاداری و فرمانبرداری، قلعه را ترک و به درگاه خواهد آمد. شاه عباس‌ پس از موافقت با‌ درخواست‌ های‌ یعقوب خان، خلعت و سوگند نامه‌ای‌ برای وی‌ فرستاد‌. یعقوب‌ خان‌ پس‌ از این، با‌ واگذاری‌ قلعه‌ی استخر به یکی از افراد مورد اعتماد خود به نام امت خان ذوالقدر، آماده‌ی‌ ترک‌‌ قلعه‌ شد. او پیش از ترک قلعه، با‌ امت‌ خان‌ شرط‌ نهاد‌ که‌ فقط با آمدن‌ خودم یا آوردن انگشترم در قلعه باز شود و به صرف آوردن نامه‌ای به‌ مهر و امضای من، از باز کردن در قلعه خودداری کنید. پس‌ از این‌ تمهیدات، در روز هجدهم ذیحجه‌ی ۹۹۸ ه.ق با جمعی از نزدیکان و امیران خود به شیراز رفت[۴۰۷].
بدین‌گونه ‌‌شاه عباس نه به امداد لشکر، بلکه به سلاح تدبیر، یعقوب خان‌ را‌ از قلعه بیرون کشید و فرصت و بهانه‌ی لازم برای ‌از بین بردن او محیی ساخت. شاه عباس ظاهرا هنگام نوشتن سوگند نامه‌ی عفو یعقوب خان شرط کرده بود، فقط سه روز به آن‌ عهد‌ و سوگند نامه وفا کند[۴۰۸].
یعقوب خان اگر چه پس از تسلیم‌ همچنان خود را حاکم فارس می ‌دانست و با نهایت عزت و احترام در دولتخانه‌ رفت ‌و آمد‌ داشت، اما برخی سخنان و کارهای‌ وی‌ ازجمله‌ عدم تخلیه‌ی قلعه‌ی استخر و تحویل ندادن آن، تدارک نقشه‌ ی‌ توطئه ‌آمیز برای کشتن شاه عباس، برخورد و رفتار غرورآمیز و متکبرانه‌ با درباریان، مورد عتاب و خطاب‌ قرار‌ دادن میرزا لطف الله‌ وزیر‌ در باب حساب مالیات فارس و دراز کردن پای خود در حضور میرزا لطف الله برای بوسیدن، در حضور شاه، باعث تحریک خشم‌ فروخوده‌ی شاه عباس شد.
یعقوب خان صبح روز‌ سه‌ شنبه بیست و دوم ذیحجه‌ی ۹۹۸ ه.ق از شاه عباس خواست که به دربانان دولتخانه فرمان دهد، مانع و مزاحم‌ رفت ‌وآمد ملازمان و سران سپاه وی به دولتخانه نشوند. شاه عباس که‌ پیش از‌ این‌، از نقشه‌ ی‌ توطئه ‌آمیز یعقوب خان علیه خود آگاه شده بود، اگرچه به ظاهر تقاضای او را پذیرفت، اما همان‌ روز تصمیم به‌ دستگیری و قلع ‌و قمع یعقوب خان و یارانش گرفت.
شاه عباس‌ در همان روز، یکی از مقربان و دلقکان خود به نام کچل‌ مصطفی بیگ افشار را کشت. علت این ‌‌اقدام‌ را باید هم‌ دستی و همکاری کچل مصطفی با یعقوب خان در تدارک نقشه برای‌ کشتن‌‌ شاه‌ عباس و اطلاع یافتن شاه از این توطئه دانست. شاه عباس پس از این، به با یزید‌ بیگ استاجلو، مسؤول درگاه دیوانخانه و دیگر دربانان‌ دستور داد، کسی بدون اجازه به‌ دیوانخانه داخل یا خارج‌ نشود‌ و هر کسی‌ داخل شد، بدون دستور وی اجازه‌ی خروج ندهند[۴۰۹].
۶-۲۰- از بین بردن یعقوب خان ذوالقدر و افرادش
پس از این تمهیدات به دیوانخانه رفت. یعقوب خان با همان‌ تکبر و غرور قبلی وارد مجلس شد و میرزا لطف الله وزیر را در باب حساب‌ مالیات فارس مورد عتاب‌ وخطاب قرار داد. میرزا لطف الله وزیر جواب داد، در صورت دستور شاه عباس‌، در‌ یک لحظه تمام حساب‌ مالیات فارس را به او ارائه خواهد داد. در این هنگام به اشاره‌ ی شاه، به حسین خان قاجار که از امرای مقرب و صاحب اختیار دربار بود شد که حسین خان به یعقوب خان درآویخته شود و او را بلند کرد و بر زمین زد، ابتدا یعقوب خان اندیشه شوخی کرد و بعد از آنکه تندی و دشنام حسین خان را دید و چون یعقوب‌ خان‌‌ منزلت خود را بالاتر از آن می‌دانست که کسی جرات چنین اهانتی‌ به او را داشته باشد، به شدت اعتراض کرد. حسین خان قاجار با دشنام‌ به یعقوب‌ خان‌ گفت: “ای نمک به حرام، با این اعمال و افعال که از تو به ظهور آمده، چه توقع داری[۴۱۰]” بنای عجز و لابه را گذاشته، حسین خان دست او را بسته در برابر آفتاب نگاهداشت، در دنبال آن چند تن از مفسدین و همدستان ذوالقدر را یکی یکی بجلو آورده و بغلامان امر میشد که بدن آنان را پاره پاره کنند و بدنهای ایشان را برای عبرت دیگران به دار بیاویزند، از آن طرف در بیرون خلوتخانه کسی از این پیش آمد خبردار نبود، مردم چنین می اندیشیدند که شاه با خالصان خود در خلوتخانه بساط عیش و عشرت چیده، ولیکن هنگامی که بدن کشتگان را بالای دار دیدند، آن وقت فهمیدند که گزارش از چه قرار بوده، و بحقیقت کار آگاه گردیدند[۴۱۱]. در این‌ هنگام، شاه عباس با نگاه عتاب ‌آمیزی خطاب‌ به‌ یعقوب‌ خان گفت:
” از جانب ما‌ بود‌ ترا‌ نشو و نما این سرکشی از بهر چه کردی با ما؟ نشناخت چو قدر تربیت ذات بدت‌ انداخت ترا نیک به زنجیر بلا[۴۱۲]. “
یعقوب خان پس از این دریافت به چه‌ سرنوشت‌ شومی دچار شده‌ است. شروع به تضرع و زاری کرد، اما فایده‌ای نداشت. آن ‌گاه‌ یعقوب خان را با حالت دست‌ بست‌ و سرشکسته‌ و برهنه در دیوانخانه‌ نگاه داشتند و به دستور شاه عباس رفقا‌ و سران سپاه او را که منتظر ورود بودند، یکی‌ یکی اجازه‌ ی ورود دادند و گروهی از غلامان شاهی، آنان را‌ با‌ شمشیر‌ تکه‌ تکه می‌کردند. به توصیه‌ ی شاه عباس ، نامه ‌هایی‌ به مهر یعقوب خان‌ برای‌ برخی هم ‌دستان وی به مضمون این که شاه‌ شما را مورد عفو و بخشش قرار داده است‌، هرچه‌ زودتر‌ به درگاه‌ بیایید فرستاد. آنان فریب این نامه ها را خوردند و به محض‌ رسیدن‌ به‌‌ درگاه، به همان سرنوشت دچار می‌شدند. افرادی چون ترابی بیگ، مختار سلطان، بوداق قراگونه‌، ابو‌الفتح‌ شاملو، ابوالقاسم سلطان‌ حاجی ‌لر و چند نفر دیگر که در تحریک و همکاری با یعقوب‌ خان‌ نقش‌ زیادی داشتند، کشته شدند[۴۱۳].
به قول مرحوم نصر اله فلسفی، حدود ۲۵‌ نفر‌ از‌ هم ‌دستان‌ یعقوب خان به امید عفو به درگاه آمدند و همگی کشته شدند[۴۱۴].
در‌ این روز، حدود ۱۵۰ نفر از هم ‌دستان یعقوب خان‌ به قتل رسیدند[۴۱۵]. شاه عباس آن روز با صرف ‌نظر از کشتن یعقوب خان وی را به زندان‌ انداخت‌. زیرا می ‌خواست به وسیله‌ی وی، امت خان و اهل قلعه را وادار به‌ تسلیم‌ و تحویل‌ قلعه کند. غروب آن روز اجساد تکه‌ تکه شده‌ ی سرداران و هم ‌دستان یعقوب خان را برای عبرت‌ دیگران‌ به‌ دار و ریسمان کشیدند. آن‌گاه حسب الحکم شاه عباس، نامه‌ای به مهر و امضای‌ یعقوب‌ خان‌ برای امت خان و اهل قلعه مبنی بر تحویل قلعه ارسال شد. اهل قلعه‌ چون پیش‌ از‌ این، از دستگیری یعقوب خان و قلع ‌و قمع همراهانش‌ اطلاع یافته بودند و از طرف‌ دیگر‌، از رمز و نشانه‌ی معهود ما بین‌ یعقوب‌ خان‌ و امت‌ خان خبری نبود، بنابراین با خودداری از‌ تحویل‌‌ قلعه، درصدد مقاومت برآمدند و به فرستادگان شاه گفتند : ” که‌ یعقوب خان نباشد،امت‌ خان‌ باشد[۴۱۶].”
شاه‌ عباس‌ از این‌ که‌ اهل‌ قلعه به توصیه‌ ی یعقوب خان از‌ تخلیه‌ و تحویل‌ قلعه خودداری کردند، بسیار خشمگین شد. از این‌ رو دستور شکنجه‌ و قتل‌ یعقوب‌ خان را به عده ای از‌ ذوالقدرها داد که‌ از‌ وی کینه داشتند.
اما در آن روز یعقوب خان را نکشته و برای پرسشهای لازمه نگاهداشتند، سپس او در سیاه چال، یا چاهی که خود برای عده ای از بی گناهان کنده بود محبوس گردید، و مصداق : من حفر بئر لاخیه فقد وقع فیه ، درباره او بعمل آمد و در این ضمن از او نوشته گرفته و بقلعه فرستادند تا معتمدین او قلعه را تسلیم دارند ولی اهل قلعه بنوشته او عمل نکرده و از تسلیم قلعه خودداری کردند، سپس چند روزی به مخالفت باقی مانده و پایداری بخرج دادند. حسین خان هر روزه دستور میداد یعقوب خان را از چاه درآورده وراث کسانی که او آنها را کشته بود در برابر وی حاضر نموده و آنان به وی صدمه و آزارمیرساندند، حتی او را در چاه نگونسار کرده انواع و اقسام اذیّت میکردند و او فریاد و فغان میکرد. پس ازچند روز اذیّت و آزار، او را به پیران و رجال خاندان ذوالقدر که در قتل او شتاب داشتند سپرده و بقتل رسانیدند. در این اثنا قلعه او هم بتصرف سپاهیان دولتی درآمد[۴۱۷]. آنان یعقوب‌ خان‌ را پس از چند روز شکنجه و آزار و تحقیر به طرز فجیعی کشتند.
باستانی پاریزی میگوید شاه عباس پس از از بین بردن افرادی که ایجاد مزاحمت در سلطنت او میکردند سپس به ولایات توجه کرد و نخست یزد و کرمان را تصفیه کرد و آنگاه به فارس پرداخت و خاندان ذوالقدر را سرکوب کرد چنانکه یعقوب خان را در چاه سرنگون آویخته و عذاب میدادند[۴۱۸].
۶-۲۱- تسخیر قلعه استخر
شاه‌ عباس‌ پس از قتل یعقوب خان‌، رسما‌ بنیاد‌ بیگ ذوالقدر‌ را‌ به‌ لقب خانی و حکومت‌ ایالت‌ فارس سرافراز و مامور تسخیر قلعه‌ی‌ استخر کرد و بخاطر خوش خدمتی میرزاجانی او را به سمت وزارت فارس منصوب گردانید. پس از دستگیری یعقوب خان، اهل قلعه‌ی‌ استخر‌ تحت امر امت خان، بیش از‌ یک‌ هفته از‌ تسلیم‌ و تحویل‌ قلعه خودداری‌ کردند. سرانجام‌ گروهی از سپاهیان بنیاد خان پس از یک هفته محاصره، با همکاری برخی از افراد‌ امت‌ خان که از قلعه‌داری خسته شده‌ بودند‌، به‌ قلعه‌ راه‌ یافتند. بنیاد خان‌ و سپاهش‌ در روز اول محرم ۹۹۹ ه.ق، از دو طرف به قلعه یورش بردند و امت خان و هوادارانش را‌ شکست‌ دادند‌[۴۱۹].
بدین‌ترتیب‌ شاه‌ عباس‌ پس از پنج ماه، با زحمت زیاد و تدابیر توطئه‌آمیز، موفق شد یعقوب خان را سرکوب و قلعه‌ ی استخر را تصرف کند. به قول مولف نزهه القلوب ، قلعه‌ ی‌ استخر اولین‌ قلعه ‌ای بود که به تصرف شاه عباس درآمد[۴۲۰].
با تصرف قلعه استخر شاه عباس به تخریب قلعه حکم کرد و به قول قاضی احمد قمی “سنگتراشان نادر و کوه کنان قادر در اطراف و جوانب آن قلعه را که سد راه آمد و شد مردم بود کنده و عمارت و آب انبارهای آن را بالتمام ویران کردند[۴۲۱].”
شورش یعقوب خان به عنوان یکی از عناصر گریز از مرکز در مخالفت با راهبرد اصلاحات‌ تمرکزگرایانه‌ شاه عباس، ماهیت‌ جنبشی اجتماعی نداشت. زیرا یعقوب خان به عنوان یکی از امیران‌ قزلباش، با تکیه بر ریاست ایل ذوالقدر و منصب حکومت فارس و با توسل به بخشی‌ از‌ نیروی قبیله ‌ای خود، علیه شاه عباس قیام کرد. یعقوب خان اگرچه با بهره گرفتن از ابزار و روش‌های گوناگون قدرت خود را تثبیت و قلمروی خود‌ را‌ توسعه داد، اما از بررسی‌ منابع‌ بر می ‌آید که‌ از حمایت اهالی بومی به ‌خصوص شهرنشینان برخوردار نبوده است. زیرا هنگام لشکرکشی شاه عباس، بزرگان شیراز علیه یعقوب خان‌ شورش و عمال وی‌ را‌ از شهر بیرون کردند‌ و خود‌ زمام اداره‌ی شهر را به‌ دست گرفتند. هم‌ زمانی قیام یعقوب خان با قتل مرشد قلی خان‌ استاجلوی وکیل السلطنه با توجه به روابط سابق آنان، تا اندازه‌ای نقش‌ و تاثیر این‌ حادثه‌ بر قیام وی را نشان می‌دهد. زیرا یعقوب خان پس از حادثه‌ی قتل مرشد قلی خان دریافت که در نظم نوین عباسی هیچ‌کس، حتی نزدیکترین افراد به شاه هم مصونیت‌ ندارد‌. بنابراین، بیش‌ از پیش درصدد مقابله و مقاومت در برابر شاه عباس برآمد.
عواملی چون افراط و تفریط یعقوب خان در‌ برخورد با شاه عباس، عدم تناسب منطقی میان هدف ‌های یعقوب خان‌ باشرایط‌ و امکاناتش‌،‌ ‌عدم برخورداری یعقوب خان از یک پشتوانه‌ ی فکری و تئوری سیاسی اجتماعی در قیام، نابرابری قدرت نظامی اقتصادی ‌‌یعقوب‌ خان در برابر دولت مرکزی، اختلاف درون قبیله ‌ای ذوالقدرها و عدم حمایت‌ جدی‌ علما‌ و سادات‌ و بزرگان شیراز، سبب ناتوانی یعقوب خان در کسب مشروعیت و زمینه ‌ساز انفعال و شکست قیام وی شد‌. شاه عباس‌ با صرف وقت زیاد، به کارگیری نیروی بسیار، توسل به حیله‌ و نیرنگ‌ و بهره ‌برداری از اختلافات‌ داخلی‌ ذوالقدر، موفق شد یعقوب خان را سرکوب کند. سرکوب او برای دولت صفوی نتیجه ‌های مهمی داشت. زیرا شاه عباس با سرکوب او، نیمه‌ی جنوب ایران از جمله ایالاتی چون‌ فارس، یزد‌، کرمان، اصفهان و کهگیلویه را از وجود عناصر متمرد و نافرمان پاکسازی کرد. اگر چه بعدها در برخی از این ایالات ناآرامی‌هایی‌ پدید آمد، اما هرگز خطری چون قیام یعقوب خان در این ایالات‌ علیه‌‌ شاه عباس رخ نداد. با سرکوب قیام یعقوب خان و انعقاد معاهده‌ی‌ صلح با دولت عثمانی (معاهده‌ی استانبول یکم) در همین روزها، فرصت بهتری نصیب شاه عباس برای سرکوب دیگر قیام ‌ها‌ و برقراری‌‌ امنیت و آرامش و اجرای اصلاحات تمرکزگرایانه شد.
بنابراین همانطور که توضیح داده شد در فاصله حکومت محمد شاه تا مدتی از عهد شاه عباس اول قیامهای متعددی در مخالفت از حکومت صفویه روی داد. این رویدادها در نهایت موجب شد که پس از قتل یعقوب خان در فارس این ایالت مورد بی توجهی واقع شده و پس از انهدام شهرهایی چون شیراز، استخر، لار و دیگر منطق اقدامی در جهت آبادی آنها صورت نگیرد. آنچه بعد از آن مورد توجه شاه و درباریان در فارس واقع شد چشم طمع به درآمد و عایدات مختلف آن چون اراضی کشاورزی مرغوب عوارض و مالیات گمرکی و تجارت بود. دن گارسیا دراین باره میگوید “سرانجام آنکه شیراز که بی شک یکی از شهرهای بسیار مشهور و نامدار مشرق زمین است کاملا از ریخت افتاده و نیمه ویران است. وی تنها ساختمانهای قابل توجه را مساجد و چند خانه و عمارت مربوط به خان شیراز میداند و اضافه میکند که خانه های دیگر و حتی خانه های بزرگان شهرکوچک و زشت اند و بجز راهرو در طبقه پایین و دو سه اطاق نسبتا خوب بقیه اطاقها چنان کوچک و تنگ اند که خانه هر پیشه ور اروپایی بر آنها رجهان دارد[۴۲۲]“. تاورنیه نیز در سفرنامه خود چنان ذکر میکند: “شهر شیراز هیچ چیز زیبا ندارد بلکه بیشتر شبیه خرابه است[۴۲۳]
در عهد شاه عباس ایران به پنج ایالت فارس، خراسان، آذربایجان، گیلان و مازندران تقسیم شد. فارس در این دوره به بیست و پنج حوزه تقسیم میشد و به خاطر وسعت آن تا کناره های خلیج فارس از اهمیت زیادی در تجارت برخوردار می گردد[۴۲۴].
در فاصله حکومت شاه اسماعیل ثانی تا عهد شاه عباس اول ایران شاهد دوره نا آرامی و هرج و مرج بود. هر یک از درباریان و روسای قبایل بعلت بی کفایتی شاهان صفوی سعی میکردند که شاهزاده مورد حمایت خود را بر تخت سلطنت قرار دهند که سرانجام با پیروزی شاه عباس بر دیگر مدعیان و به کمک و مساعدت مرشد قلی خان اوضاع داخلی آرام شد. در این زمان خاندان ذوالقدر در فارس قدرت بسیار داشتند. درگیری میان سران قزلباش بر سر حکومت ایالات که از اوایل صفویه شروع شده بود از جمله دلایل سرکوب امرای ترک قزلباش در عهد شاه عباس گردید. به دنبال سرکوب سران قزلباش به وسیله شاه عباس در اکثر ایالات امرای گرجی جایگزین آنها شدند و امور ایالات مهم صفویه از جمله فارس را به دست گرفتند. در عهد پادشاهان پس از شاه عباس امرای گرجی نیز سرکوب شدند و قدرت آنها پس گرفته شد در این زمان بار دیگر حکام محلی قدرت را گرفتند و امنیت سیاسی دولت به مخاطره افتاد که این مساله خود در کنار دیگر مسائل موجب سقوط صفویه را فراهم آورد.
همانطور که در قبل گفته شد شاه عباس پس از خاتمه دادن به قضیه یعقوب خان حکومت فارس را برای مدتی به بنیاد خان ذوالقدر واگذار کرد. بنیاد خان که در سال ۱۰۰۰ه.ق از اعزام نیرو به خراسان خودداری کرد بجرم نافرمانی از حکومت فارس معزول شد اما بار دیگر وی موفق شد با پرداخت بیست و پنج هزار تومان جریمه به شاه با وساطت جمعی از بزرگان حکومت فارس را به دست آورد اما حکومت فارس دچار ناآرامی شد و شورش های متعددی در فارس رخ داد همزمان نیز در مناطق خوزستان و کهکیلویه شورش هایی به وقوع پیوست.
۶-۲۲- یادگار علی سلطان ذوالقدر
آخرین والی کل ایالت فارس یادگار علی سلطان ذوالقدر میباشد که بر اساس سیاست های جدید اتخاذ شده از سوی شاه عباس در باره مساله ایران ، فارس و جنوب حضور پرتقالی ها ، شورش یعقوب خان و کوتاه کردن دست قزلباشان ذوالقدر ها را از حکومت فارس برکنار کرد و آنها را به امارت نواحی لارستان جهرم فسا و سروستان گمارد[۴۲۵].
۶-۲۳- حکام ذوالقدر فارس بعد از یعقوب خان
چندی بعد در سال ۱۰۰۳ه.ق شاه عباش برای پایان دادن به این ناآرامی ها و شورش ها حکومت فارس را به الله وردی خان واگذار کرد حکومت کهکیلویه که دست خاندان افشار بود به حکومت فارس اضافه کرد[۴۲۶] در همین سال اسماعیل خان افشار والی کازرون بود[۴۲۷] شاه عباس اقداماتی مشابه در مناطق دیگر مانند لار مبادرت کرد و امرای محلی آنها را کنار گذاشت و شاردن درباره اهمیت این اقدام شاه عباس مینویسد : “شاه عباس بزرگ پس از آنکه سرزمین لار و هرمز و برخی از نواحی ایران را به همت امامقلی خان گشود به این ایالت اعتبار خاص بخشید”[۴۲۸]. پس از الله وردی خان پسرش امامقلی خان به حکومت فارس رسید و در زمان او نیروی نظامی تحت فرمان او در فارس قسمت اعظم قوای ایران راتشکیل میداد[۴۲۹].
همان طور که ذکر شد بعد از یعقوب خان حکومت ذوالقدر ها در فارس دوامی نیافت و بعد از بنیاد خان و یادگار علی سلطان مملکت فارس از اقایان ذوالقدر در گذشت و باز ماندگان آنها به حکومت های بلوکات مجاور نظیر فسا جهرم و سروستان قناعت نمودند[۴۳۰].
حاجی قنبر بیگ جهرمی ذوالقدر در زمان سلطنت سلاطین صفویه به حکومت خطه لارستان و جهرم و بلوک فسا و سروستان برقرار بود و بعد از وفات ایشان حکومت حکومت جهرم و فسا و سروستان نزد فرزندان او باقی ماند. در سال ۱۱۰۴ه.ق محمد بیگ جهرمی وزیر فارس بود.
درسال ۱۰۶۲ه.ق ایالت فارس به ضمیمه حکومت جهرم و فسا به نواب محمد قاسم بیک خلف الصدق قنبر علی بیگ ذوالقدر والی سابق لارستان و جهرم و فسا قرار گرفت[۴۳۱].
در ۱۰۹۱ در دوره ی سلطنت شاه سلیمان صفوی حکومت جهرم و فسا به محمد صادق بیگ یوزباشی پسر سارو خان ذوالقدر محول شد. و تا اوایل زندیه احمد خان جهرمی ذوالقدر در منطقه جهرم و فسا حکمرانی میکرد[۴۳۲].
در ۱۱۳۶ سید احمد نامی فرزند متولی باشی مشهد، فرمان مجعولی به مهر آخرین پادشاه سلسله ی صفویه ساخته وارد ابرقوی فارس شد و مدعی انتصاب خود به ایالتی فارس بود. زبردست خان والی فارس قشونی گرد آورد و در پل خان با وی جنگید. سید احمد پس از شکست به ابرقو گریخت و مردم آن جا پس از اطلاع از مجعول بودن فرمان فوق، او را گرفته حبس نمودند. ولی نام برده بعد از مدتی از حبس گریخته به جهرم آمد و از آن جا جماعتی گرد آورده جهرم و داراب و نی ریز را متصرف شد. سپس به کرمان رفت و پس از فتح آن جا دعوی سلطنت نمود، آخر الامر به دست سپاه اشرف افغان مقتول گردید.
در ۱۱۴۶ در زمان سلطنت شاه عباس دوم صفوی شخصی به نام غنی خان حکومت جهرم را داشت. وی سر از اطاعت امیر خان بیگ قرقلو افشار نایب الایاله فارس بپیچید و آغاز مخالفت کرد. چون این خبر به نواب ندیب السلطنه رسید، محمد خان بلوچ والی کوه گیلویه و حاکم حویزه را از جانبی، و والی کرمان را از جانب دیگر، مأمور فارس کرده به جهرم آمدند و غنی خان را به سزای خود رسانیدند.
پس از احمد خان پسر عموی او حاج سلیمان بیگ ذوالقدر جهرمی حاکم جهرم شد و پس از وفات وی حاج محمد حکومت جهرم شد. نامبرده در حدود ۱۲۵۰ وفات یافت و پس از وی حاج محمد حسن خان جهرمی به حکومت رسید این شخص در عین حکومت، تاجر و زارع قابلی بوده و بازار جهرم و کاروانسرای گلشن و باغ گلشن از بناهای اوست و در سال ۱۲۵۶ وفات یافت.
نتیجه ی آخرین جست و جو از خاندان صفوی را در فسا شخصی به نام محمد تقی ذوالقدر فسایی ( امین الشریعه ) بود که به عنوان یادمان خیر اهدای زمین دبیرستان و ورزشگاه ذوالقدر درسال ۱۳۱۷ ه.ش را انجام داده بود.
محمد تقی ذوالقدر در حدود دهه ی ۱۳۰۰ه.ش در فسا به دنیا آمد ، او فرزند حاج ملا اسماعیل بن محمد ابراهیم بن صفر علی بیک بن علی قلی بیک بن عبداله بیک بن محمد تقی بیک بن قاسم بیک بن کچل بیک ذوالقدر والی فارس بود. که سد ( سیل بند ) ذوالقدری فسا واقع در باغ حسین آباد فسا از آثار اجدادش( عبداله بیک ذوالقدر) می باشد .
آقا محمد تقی پس ازکسب معلومات ابتدایی و با بهره گرفتن از عایدات مالکی خود از راه جهرم به شیراز رفت و تا ۲۵ سالگی مقدمات ادبی ، فقه و اصول و حکمت را درمدرسه ی منصوریه ی شیراز فرا گرفت و در مدرسه ی آقا بابا خان به تدریس طلبه ها و مطالعه و تحقیق پرداخت سپس به تهران رفت و فلسفه ی الهی را نزد اساتید حکمت تکمیل کرد.
با حضور رضاخان در عرصه ی حکومت و پس از صدور حکم یک شکل شدن لباس ها ، مرحوم ذوالقدر لباس روحانیت را کنار گذاشت و با لباس رسمی وارد مشاغل دولتی گردید . آشنایی وی با علوم جدید و حوزوی سبب گردید در اندک زمانی پله های صعود را طی و اولین بار در سال ۱۳۳۹ ه.ق به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و در دوره های ششم ، هفتم و چهاردهم مجلس ، سمت نماینده ی مردم فسا و جهرم را بر عهده داشت .
در سال ۱۳۱۶ شمسی هنگام بازدید میرزا علی اصغر خان حکمت وزیر فرهنگ از فسا ، به پیشنهاد مرحوم محمد حسن خان سلیمان پور ، آقای محمد تقی ذوالقدر باغچه نارنجی که به دلیل وجود نارنج کهنسالی در آن به این نام مشهور بود به همراه سه قطعه زمین از پلاک ۲۹۶۲ ( به مساحت حدود ۳۵ تا ۳۷ هزار مترمربع ) به اداره ی فرهنگ فسا اهدا نمود تا دبیرستانی در آن بنا گردد.
نگاهی گذرا به حکام فارس
نگاهی گذرا به حکام فارس از قبیله ی ذوالقدر که از کتاب منشات شرف نامه فتوحی لاری شیرازی برگرفته شده است. که بصورت جزیی به اقدامات و ویژگی های مهم انجام شده دوران حکومتی هر یک از والیان ذوالقدر در فارس اشاره ای میشود[۴۳۳].
۹۰۹ الیاس بیگ ذوالقدر ۱سال
امرای خاندان ذوالقدر که دردوران صفویه در ایالت فارس به حکومت رسیدند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:44:00 ب.ظ ]




‏ امامان معصوم با برخورداری از علم و عصمت الهی به تبیین ، تشریح و تفسیر معارف قرآن و حقایق ‏اصول اسلامی پرداخته و با تمام توان به نشر شریعت و نگاهبانی از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه ‏و آله و سلم ، اقدام نموده اند، به گونه ای که در پرتو وجود آن بزرگواران قرآن مصون از تحریف و ‏تغییر مانده و از آیین پیامبر اسلام (ص) به قداست و عظمت نام برده می شود. از این رو است که ‏چنانچه از امامت صرف نظر کنیم، مناقض با ضرورت و استمرار هدایت الهیه خواهد شد، و بر همین ‏مبناست که رسول خدا(ص)پیروان خویش را به قرآن و عترت سپرده و به جدایی ناپذیری آن دو از ‏یکدیگر تا دامنه قیامت تصریح فرموده است.
بخش پنجم
حکومت و انبیاء
انسان موجودی اجتماعی
بشر موجود خاصی است که زندگی اش می بایست اجتماعی باشد یعنی زندگی آنها بدون ارتباط و تعاون با یکدیگر امکان پذیر نیست، ‏برخلاف سایر جاندارهای اجتماعی که به حکم غریزه و اجبار زندگی شان اجتماعی می باشد.‏
بشر به موجب اینکه مختار و آزاد آفریده شده است امکان تخلف از وظیفه همیشه برایش امکان دارد، ‏وبه حکم اینکه غریزه حیات دارد و می خواهد زندگی کند ، نفع جو آفریده شده و به دنبال منفعت خویش می باشد؛ این است که هر فردی آن چیزی که ابتدائا درباره آن فکر می کند این است که در ‏اجتماع دنبال هدفهای شخصی و فردی خود برود نه دنبال مصلحت اجتماع.‏

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین بشر در هر دو ناحیه نیاز به اجتماع دارد: نیاز به یک هدایت و رهبری که او را ‏به سوی مصالح اجتماعی اش هدایت و رهبری کند دارد، و نیازمند به یک قوه و قدرتی به نام ایمان است که حاکم بر ‏وجودش باشد.
پیامبران و حجت های الهی برای انجام این دو وظیفه مکلف شده اند که او را به مصالح اجتماعی راهنمایی کنند و نیز او را موظف ‏می کنند و قدرتی بر وجودش ‏مسلط می کنند به نام « ایمان» که به حکم این قدرت آن مصالح اجتماعی را اجرا می کند[۱۸۰].
برای اینکه بشر بتواند در دنیا به معنویت برسد باید در دنیا زندگی کند، زندگی بشر جز در پرتو اجتماع ‏امکان پذیر نیست و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت ممکن نیست:«من لا معاش له لا معاد له»: ‏آنکه دنیا ندارد آخرت هم ندارد»‏
‏ پس قانون و عدالت همه مقدمه این است که انسان بتواند در دنیا با خیال راحت خدا را عبادت کند، ‏اگر این نباشد عدالت هیچ ارزشی ندارد.‏
‏ بنابراین، مسائل اجتماعی که امروز برای آنها اینقدر اهمیت قائل هستیم و آنها را در زمینه عدالت ‏طرح می کنیم هدف انبیا هستند و لی نه هدف اولی بلکه هدف ثانوی، یعنی مقدمه برای ‏هدف دیگرهستند. چنان که قرآن هم روی مسأله تزکیه نفس تکیه کرده و می فرماید:‏
‏ « قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا»[۱۸۱]؛ به تحقیق رستگار شدند کسانی که تزکیه نفس کردند و زیانکار شدند ‏کسانی که نفس خود را به گناه آلوده کردند.‏
و در جای دیگر می فرماید:« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین‏[۱۸۲] »؛ البته خداوند بر مؤمنین منت نهاد که در بین ‏آنان پیامبرانی از جنس خودشان مبعوث فرمودکه برای آنان آیات خدا را بخوانند تا آنها را تزکیه نموده ‏و تعلیم کتاب حکمت دهند.‏
‏ «بنابراین انبیا آمده اند برای برقراری عدالت اجتماعی در بین مردم و اینکه صفات رذیله را دور ساخته ‏و صفات فضیلت را جانشین آنها نمایند. و مردم را وادار کنند که خود را از صفاتی که ضد اخلاق ‏اجتماعی است، یعنی حسد، کبر، عجب، خودپرستی، هواپرستی، و غیره رها کرده و به یک سلسله صفات ‏دیگر که به اخلاق و عدالت کمک می کند مانند راستی، امانت، احسان، محبت، تواضع و غیره متصف ‏سازند. و همه اینها مقدمه ای است برای عدالت اجتماعی.»[۱۸۳]
۲-۵-۱٫ فلسفه حکومت در اندیشه دینی
‏ عدالت اجتماعی ، زمانی تحقق می یابدکه وسیله و ابزار آن یعنی حکومت عدل تشکیل شود. در ‏اندیشه دینی و در منطق نبوی ، حکومت وسیله برپاداشتن عدالت است. حکومت فی نفسه هیچ ارزش ‏و اعتباری ندارد . از لنگه کفش پاره بی ارزشی نیز بی ارزش تر است ، مگر آنکه به وسیله آن حقی ‏اقامه و یا باطلی دفع گردد.‏
حکومت در نظر پیشوایان عادل و عالمان عامل چنین است که نقش آلی و ابزاری دارد، نه ‏نقش عالی و غایی. وسیله ای بیش نیست، آن هم برای عدالت و در خدمت آن، که اگر چنین بود، با ‏ارزش ترین ابزار است ، و اگر چنین نبود، بی ارزش ترین است. تلاش ومبارزه اهل حق در تشکیل ‏حکومت برای کسب قدرت و رسیدن به امکانات دنیایی وتمتع نیست، آنها حکومت را برای آن می ‏خواهند که دست چپاولگران به جان و مال و حیثیت انسانها را قطع کنند و با اصلاح امور و ایجاد ‏امنیت اقتصادی و اجتماعی، راه رفتن به سوی کمال مطلق را هموار کنند.‏‏[۱۸۴]
‏ «یکی از دلیل های لزوم حکومت اسلامی، سیره و روش پیامبر(ص) است. پیامبر گرامی اسلام به نص قرآن مجید ، حاکم و فرمانروا و سایس و سیاستمدار مسلمانان و قاضی و داور آنان بود. ایشان پس از هجرت به ‏مدینه منوره، حکومت اسلامی تشکیل دادند. شخص پیامبر که سرپرستی و رهبری مملکت اسلامی را ‏برعهده داشتند، هم به رساندن آیات و آموزش و تربیت و تزکیه می پرداختند و حقایق قرآن و حکمت ‏را با بیان روشن برای مردم به ارمغان می آوردند[۱۸۵] وهم به اداره نظام اجتماعی ‏مسلمین در بخش های مختلف قضایی ، فرهنگی ، سیاسی، نظامی و اقتصادی می پرداختند.[۱۸۶] این ‏مطالب به روشنی در قرآن کریم بیان شده و در تاریخ آمده ا ست و حتی شرق شناسان غیر مسلمان ‏نیز به آن اذعان دارند و از اموری است که تمام مسلمانان به آن اعتقاد دارند.‏[۱۸۷]»
‏ برای نمونه ، نلّینو دانشمند غربی می نویسد:‏
‏ «حضرت محمد (ص) در یک زمان، دین و دولت را پایه گذاری کرد و دامنه هردو، در زمان زندگانی ‏اش همسان بود»[۱۸۸]
اما برخی برای اثبات این مسئله که حکومت از دین جداست، این را می آورند که نه مفهوم «نبوت» و نه ‏مفهوم«امامت» هیچ کدام، به هیچ یک از دلالت های سه گانه (مطابقت ، تضمن و التزام) بر مسئولیت ‏سیاسی سلف دلالت نمی کند، زیرا مفهوم«نبوت» و «رسالت» تنها ابلاغ احکام الهی به مردم است و ‏مفهوم «امامت» پیشوایی و تقدم معنوی را تداعی می کند ،و هیچ کدام از این دو افاده معنای زعامت ‏به مفهوم کشور داری نمی کند. از این رو حکومت جزء مفاهیم دینی نیست.‏
پاسخ این افراد این است که درست است که مفهوم رسالت و امامت شامل حکومت نیست، ولی عناوین شرعی اسلامی به این دو منحصر نمی ‏باشد، بلکه عنوان سومی نیز در نصوص قرآن کریم، احادیث و سیره آمده است که همان عنوان «ولی ‏امر» به معنای صاحب اختیار و حاکم است.[۱۸۹]
۲-۵-۲٫ ضرورت حکومت پیامبر
بهترین آیه ای که اطاعت از پیامبر(ص)را در امور حکومتی الزام می کند،آیه ذیل ‏باشد:‏
‏« یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکم[۱۹۰]….»؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را!
در این آیه،واژه«اطیعوا» دوبار تکرار شده است؛ یک بار در مورد اطاعت از خدا و یک بار ‏درمورد اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر.از سوی دیگر،پیداست که شأن اولوالامر غیراز دخالت در امور ‏حکومتی چیز دیگری نیست واساسا عنوان«اولوالامر» همین معنا را افاده می کند. از آنجا که در این ‏آیه «رسول» در کنار «اولوالامر» آمده و در مورد هر دو یک خطاب «اطیعوا» به کار رفته است،مقصود ‏از اطاعت پیامبر،اطاعت در اموری است که معمولا در آن امور به اولوالامر مراجعه می شود؛یعنی امور ‏مربوط به حکومت.البته ادامه آیه «فإن تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول…» نیز شاهدی بر ‏صحت این برداشت است و آن را تأیید می کند.بنابراین در این آیه،اطاعت از پیامبر(ص) به معنای ‏اطاعت مربوط به پذیرفتن مضامین وحی یا عمل کردن به آن دسته از سخنان پیامبر (ص)که در مقام ‏تفسیر وحی گفته می شود ، نیست،بلکه مراد اطاعت از پیامبر (ص) در دستورات و احکام حکومتی ‏ایشان است که از این جهت شأن ایشان و اولوالامر یکی است .‏ از آیه ششم سوره احزاب[۱۹۱] بخوبی روشن می شود که پیامبر (ص) دارای چنان مقامی است که تصمیم اوبر تصمیم دیگران، حتی ‏در حوزه شؤون شخصی آنان، مقدم است واین همان منزلتی است که از آن به«ولایت امر»تعبیر می ‏شود.‏[۱۹۲]
همچنین از این آیه می توان اعتقاد شیعه را مبنی بر اینکه تمام مقامات پیامبر(ص)،غیر از مقام نبوت و رسالت ،برای دوازده امام معصوم(ع)‏ نیز پیوسته جاری است، ثابت کرد.
امام صادق(ع) در ترسیم جامعه ای که ولایت در اداره آن متجلی است، می فرمایند: جامعه ای که از ‏شش اصل برخوردار باشد،نظام زندگی آنها ،نظام زنده اسلامی است و مردم آن از زندگی سعادتمند ‏برخوردارند. سه اصل از این اصول، به مزایای طبیعی بر می گردد واز منافع مادی به شمار ‏می رود،که در این باره فرمود: « لَا تَطِیبُ السُّکْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَه[۱۹۳]»؛ زندگی در سرزمینی گواراست که دارای هوای ‏سالم و آب فراوان و زمین آماده کشت باشد.مردم چنین جامعه ای که هم دارای شرایط زیست محیطی ‏و بهداشتی مساعد است و هم دارای زمینه های اقتصادی مناسب،خودکفا خواهند بود.‏
‏ سه اصل دیگر آن به مسائل معنوی بر می گردد ،که در این باره فرمود:«ثلاثه لا یستغنی أهل کل ‏بلده منهن: فقیه عالم ورع،طبیب بصیر ثقه،امیر خیر مطاع»،هیچ جامعه ای از این سه اصل ‏بی نیاز نیست و اگر جامعه ای این سه اصل را از دست داد، زندگی آنها ،زندگی و حیات انسانی نخواهد ‏بود.
یکی از آن سه اصل‏ از اصول سه گانه مزبور،فرمانروای خیرخواه نافذالکلمه است:«امیر خیر مطاع»‏
‏ حاصل آنکه اگر جامعه ای در کنار آن سه اصل طبیعی و مادی،فرمانروای خیرخواه که مردم و ‏نیروهای مسلح از او اطاعت کنند و نیز طبیبی صادق و امین و فقیهی آگاه و پارسا داشت، آن ‏جامعه،متمدن راستین خواهد بود.‏[۱۹۴]
۲-۵-۳٫ تلاش پیامبران برای تشکیل حکومت
متفکران و دانشمندان مسلمان از دیرباز بر این نکته پای فشردند که اسلام دینی است ‏جامع، جهانی و جاودان. باورها و ارزش های آن ابعاد گوناگون زندگی آدمیان را فرا می گیرد وبر زاویه ‏های مختلف حیات مردمان پرتو می افکند.‏
‏ «اسلام، پیروان خود را تنها به نماز، روزه ، نیایش و دیگر عبادت های فردی فرا نمی خواند و ارتباط با ‏خدا و تکامل انسان را در پرتو اعمال گوشه گیرانه و انزوا آمیز نمی داند، بلکه هرگونه انزواطلبی و ‏رهبانیت را طرد کرده و ناپسند می شمارد و در کنار عبادات و ارزش های اخلاقی ، احکام فراوانی ‏درباره امور اقتصادی، بازرگانی، حقوقی ، کشاورزی، سیاسی و… مطرح کرده است که به روشنی این ‏واقعیت را می نمایاند که احکام اسلامی فراگیر و گسترده است و با توجه به همه نیازهای آدمی وضع ‏شده است.‏[۱۹۵]»
‏ آنچه که در نگاه اول به نظر می رسد این است که فقط تعدادی انبیاء دنبال حکومت بوده و بقیه فقط ‏به انجام تکالیف عبادی و دعا و نصیحت مردم مشغول بوده، هیچ اقدامی نمی کرده اند. حضرت امام ‏خمینی در این رابطه می فرمایند:«وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیره انبیاء را ملاحظه ‏می کنیم، می بینیم که آنها تمامشان یکی از کارهایی که البته مقصد نبوده لکن مقدمه بوده ، این بوده ‏است که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر میخواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد ‏آن مسائل، انسان می خواهد درست کند،آن مسائل را طرح کند و از زمانی که وحی برای پیغمبرها ‏آمده است یکی از مسائلشان همین معنا بوده است که معارضه می کردند با کسانی که ظلم داشتند، ‏ظلم بودند، ستمگر بودند ، خونخوار بودند و هرکدام به صورتی با آنها معارضه می کردند و گمان نشود ‏که هیچ پیغمبری تو خانه اش می نشست و فقط یا دعا می خواند و یا احکام می گفته خیر این طور ‏نیست، احکام را می گفتنتد برای اجرا، ابراهیم مسائل را می گفت بعد هم برمی داشت بتهایی که آن ‏وقت مثل این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در مذهب ما جسارت کند، این طور معارضه می ‏کرد باهاشان ولی مسائل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با ظلم…حتی حضرت ‏عیسی سلام الله علیه که این اشخاص که تابع او هستند خیال می کنند حضرت عیسی فقط یک ‏معنویاتی می گفته است.ایشان هم همینطور بوده، از اول بنا بوده بر اینکه معارضه کند. یک نفر ‏همچون حضرت عیسی نمی نشیند در خانه و مسأله بگوید تا چه بشود، اگر مسأله می خواست بگوید و ‏مسأله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش می کردند؟!‏
‏ و همین طور سایر انبیاء و آن چیزی که از همه مشهودتر است ، حضرت رسول (ص) که آمد و ‏تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد.[۱۹۶]
قرآن کریم در آیه شصت و چهار نساء می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ الله[۱۹۷]؛ ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود
این آیه می فرماید: پیامبرانى را که ما مى‏فرستادیم همه براى این بوده‏اند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود و هیچگونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد؛ زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بوده‏اند و هم رئیس حکومت الهى، بنابراین مردم موظف بوده‏اند که هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پیروى کنند، و تنها به ادعاى ایمان قناعت نکنند.[۱۹۸]
شاید از اطلاق این آیه بتوان عمومیت این منصب را برای همه پیامبران اثبات نمود. بدیهی است لزوم فرمانبرداری از پیامبران، دستورات حکومتی آنان را نیز در برمی گیرد.
‏ بنابراین تمامی انبیاء دنبال این مقصد بودند که تشکیل حکومت داده تا به اجرای عدالت پرداخته و ‏قانون الهی را پیاده کنند، هرچند که عده ای دراین کار موفق نشدند ولی این بدین معنا نیست که آنها ‏دنبال حکومت نبودند.‏
سلیمان(ع) از جمله پیامبرانی است که تشکیل حکومت می‏دهد. مبارزه سلیمان با بلقیس موجب می‏شود تا وی از ‏حکومت خلع شود و تسلیم سلیمان شود. طبق آیه زیر، وقتی سلیمان، ملکه سبا را به حضور می‏طلبد و او از آمدن به ‏نزد سلیمان خود داری می‏ورزد و به جای آن هدیه‏ای برای سلیمان می‏فرستد، سلیمان (ع) به نماینده بلقیس ‏می‏گوید‎:‎
«أَ تُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا ءَاتَئنِ‏َ اللَّهُ خَیرٌْ مِّمَّا ءَاتَئکُم بَلْ أَنتُم بهَِدِیَّتِکمُ‏ْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیهِْمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بجُِنُودٍ لَّا قِبَلَ لهَُم بهَِا وَ لَنُخْرِجَنهَُّم مِّنهَْا أَذِلَّهً وَ هُمْ صَاغِرُون‎[۱۹۹]؛ آیا شما مرا به مال مدد می‏رسانید؟ آنچه را که خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است. شما هستید که به ‏هدیه خودتان خوشحال هستید. به سوی آنان بازگردید‎. ‎ما با سپاهی به سوی آنها می‏آییم که در مقابل آن نمی‏توانند ‏مبارزه کنند و آنها را با ذلت و خواری از (کشورشان) خارج می‏سازیم.»
آیه فوق صریحا خاطر نشان می‏سازد که پیامبری مانند سلیمان، وقتی شرایط را برای تشکیل حکومت مناسب می‏بیند ‏برای تحقق آن، با قدرت تمام اقدام می‏کند‎. ‎
یوسف(ع) نیز از جمله پیامبرانی است که در پست وزارت دارایی توانسته بود منصبی از مناصب حکومتی را برعهده ‏بگیرد‎.‎
‎«‎قال اجِعلَنی َعلی خَزائن‏اْلارَضِ[۲۰۰]‎‎؛گفت مرا وزیر دارایی خویش بگردان.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:44:00 ب.ظ ]




خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی که کودک در آن قدم می گذارد، نقش اساسی در پدیدآیی ویژگی های فردی و اجتماعی وی دارد. در بین تمامی نهادها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، خانواده مهم ترین، ارزشمندترین و اثربخش ترین نقش ها را داراست. خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است. افراد از سوی خانواده گام به عرصه هستی می نهند و جامعه نیز از تشکل افراد، هستی و قوام می یابد و از آن رو که نهاد خانواده مولد نیروی انسانی و معبر سایر نهادهای اجتماعی است از ارکان عمده و نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود (نوابی نژاد، ۱۳۸۱).
خانواده نظامی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت می گیرد مراودت یا میان کنش های تکراری، الگوهایی را به وجود می آورند مبنی بر اینکه یک نفر چه طور و چه وقت و با چه کسی رابطه برقرار کند. همین الگوهای مراوده ای، تارهای نامرئی توقعات مکملی را تشکیل می دهد که نظم دهنده بسیاری از اوضاع و شرایط خانواده است. خانواده نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و مراقبت خود قرار می دهد. این محیط بیش از محیط های دیگر در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و کودک پیش از آنکه از اوضاع اجتماعی خارج متأثر شود تحت تأثیر خانه و خانواده قرار می گیرد.
در این میان نقش محوری پدر و مادر در شکل گیری این خصوصیات غیرقابل انکار است. رفتارهای والدین و جو عاطفی حاکم بر خانه و خانواده از عوامل بسیار مؤثر بر چگونگی وضعیت فرزندان می باشد. دوران جوانی و بلوغ از زمان های بسیار قدیم، تا کنون یکی از مهم ترین دوران های زندگی انسان به شمار می رفته و نقش خانواده در این دوران بسیار حایز اهمیت است. پژوهش حاضر به طور ویژه متمرکز بر نقش کشمکش های والدین بر سازگاری فرزندان نوجوان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان) می باشد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تعارضات والدین به چه میزان می تواند باعث ایجاد اثراتی سوء در فرزندان شود. در این پژوهش مشخص شد چگونه تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر (استدلال، کلامی، فیزیکی) می تواند بر پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم، خصومت، عزت نفس و سلامت روان نوجوان تأثیر گذار باشد.
دوران رشدی مورد نظر در پژوهش حاضر یعنی دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی هر فرد به شمار می آید. بلوغ که معمولاً بین ۹ و ۱۳ سالگی آغاز می شود روندی است که طی آن فرد از دوره کودکی خارج می شود. اگر تعارضات والدین همزمان با این دوره رخ دهد توجه فرزندان به سمت منافع شخصی خودشان به صورت بارزتری دیده می شود. تعارض خصوصیات بلوغ را شدت می بخشد و می تواند باعث بروز تمایلات افراطی این مرحله از رشد شود. احساس رنج و منفی بافی، مقاومت، عدم ایجاد ارتباط با افراد خانواده و تمایل به آزادی همه و همه پررنگ تر می شود. ورود به این مرحله نوجوان را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد. حال اگر عوامل مؤثر بر شخصیت شکل یافته به گونه ای باشد که هویت یابی او را یاری دهد مسایل حاد بروز نخواهد کرد. اما اگر عواملی بحران را تشدید نماید نوجوان مستعد و آسیب پذیر به سوی ناهنجاری ها و یا بزهکاری رانده خواهد شد. فقدان عملکرد سالم خانوادگی و تعارضات والدین در این دوران خطیر می تواند عامل خطرآفرین اصلی برای زمینه سازی اختلالات روانی و تهدیدی جدی برای سلامت عمومی فرزندان نوجوان باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پرخاشگری در فرزندان می تواند به علل یادگیری های اجتماعی و الگو گرفتن از والدین خود باشد. فرزندان به دلیل تعاملات و هم زیستی با والدین خود آنها را الگو قرار داده و با آنها همانند سازی می کنند. وقتی فرزندان در خانواده های پر تعارض رشد کنند و نحوه درست حل تعارضات را از والدین خود به طور صحیح یاد نگیرند، نمی توانند در بزرگسالی به طور صحیح با مشکلات مقابله کرده و تعارضات خود را با پرخاشگری ها و برخورد های نامناسب پاسخ می دهند. به دنبال حل کردن مسایل و مشکلات خود هستند. تجربیات تلخ دوران کودکی و الگو گیری های ناصحیح می تواند در آینده فرزند عوارض جبران ناپذیری را از خود بر جای گذارد. مشاهده تعارض والدین و روابط زناشویی ضعیف آنان احتمالاً تاثیر نامطلوبی بر موفقیت ازدواج فرزندان در آینده می گذارد.
بر اساس نظریه ایمنی هیجانی روابط زناشویی ناسالم با به خطر انداختن احساس امنیت فرزندان، سازگاری آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. بازتاب های رفتاری کودکان و نوجوانان دلیلی بر این مدعاست که احساس امنیت هیجانی فرزندان منوط به کیفیت روابط درون خانوادگی آنان است. کشمکش های بین والدین می تواند به طور معناداری امکان طلاق، ناسازگاری و از هم پاشیدگی خانواده و ناتوانی هیجانی و فیزیکی والدین را فراهم کند یا موجب انتقال یافتن خصومت های حل نشده خانواده به تعاملات کودک – والد گردد. وقتی در خانه و خانواده جو صمیمی و آرامی وجود نداشته باشد و روابط والدین با یکدیگر همراه با تشنج و نزاع باشد فرزند در این شرایط فرصت ابراز وجود و استقلال پیدا نمی کند که این الگوی ارتباطی منجر به عدم رشد اعتماد به نفس در او می شود که این خود سبب می شود که نوجوان به راحتی نتواند احساسات و عواطف خود را با اعضای خانواده مطرح نماید.
تنش و تعارضات بین والدین علاوه بر اینکه به خود والدین و فرزندان آسیب می زند باعث می شود که این الگوهای تنش و سرکوبی از رابطه زناشویی زوج به رابطه والد – کودک نیز سرایت کند. کاهش گرمی والدین، افزیش طرد و خصومت والدین و حساسیت کمتر والدین در رفتارهای فرزندپروری، با مشکلات کودک رابطه دارد. تعارضات والدین، کودکان را دچار ترس، استرس و خشم می کند و مواجهه مکرر با تجربه تعارض می تواند منجر به مشکلات رفتاری و مشکلات سلامت جسمی در کودکان و نوجوانان شود.
مطالعات نشان داده است که والدینی که تعارضات زناشویی قابل توجهی را تجربه می کنند می توانند فاقد انرژی یا انگیزش لازم برای تعامل مؤثر با فرزندانشان باشند. کودکانی که در خانواده های با تعارض بالا زندگی می کنند، استرس بیشتری نسبت به تعارض والدینی نشان می دهند و تطابق ناموفق با رویداد های استرس زا می تواند منجر به پیامد های نامطلوب کوتاه مدت و بلند مدت شود، بخصوص زمانی که این رویداد ها در کودکی یا نوجوانی رخ دهند، می تواند رشد روانشناختی، شناختی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند.
تحقیقات طولی نشان داده است که رابطه بین تعارضات زناشویی و ایمنی هیجانی در خانواده با انتقال کودک به نوجوانی افزایش می یابد و ایمنی هیجانی یک مکانیسم تبیینی، هم برای مشکلات رفتاری و هم برای مشکلات عاطفی کودک بوده است. ایمنی در بافت رابطه والدین و دلبستگی، بطور نسبی مستقل از هم، سازگاری کودک را تحت تأثیر قرار می دهند. دلبستگی ناایمن و ناایمنی هیجانی در مورد رابطه زناشویی، نه تنها در ارتباط با مشکلات سازگاری فرزندان هستند، بلکه پیش گویی کننده کاهش اکتساب تحصیلی و اکتساب مهارت های شناختی آنها نیز می باشند.
مشکلات پدر و مادر تهدیدی برای کل خانواده است و یکپارچگی خانواده را به خطر می اندازد. تعارض زناشویی از در دسترس بودن عاطفی پدر و مادر برای کودکان جلوگیری می کند و اعتماد فرزند را به خانواده به عنوان منبع ایمنی کاهش می دهد. به بیان دیگر تعارض زناشویی به دلبستگی ناایمن فرزندان به پدر و مادر می انجامد.
والدین باید هشیار و آگاه باشند که چقدر روابط و تعاملات آنها در خانه می تواند بر روی فرزندان اثر گذار باشد طوری که آینده و سرنوشت آنها را تحت شعاع خود قرار می دهد. مادامی که رفتارهای والدین اصلاح نشود و نابسامانی های درون خانواده تحت کنترل و ضابطه قرار نگیرد امیدی به اصلاح فرزندان نخواهد بود. ضرورت دارد پدر و مادر و سایر اعضای بزرگ خانواده الگوهای رفتاری خوبی برای فرزندان خود باشند. وجود روابط گرم و صمیمانه در خانواده موجب می شود که نخست نوجوانان آن را فرا گیرند و با تقلید و تکرار آن ها نسبت به انجام این رفتارها مبادرت نمایند. کودکان و نوجوانان، سرمایه های ارزشمند هر مملکتی هستند و برای سلامت روان آنها باید هر چه بیشتر تلاش کرد.

۵-۵- پیشنهاد های کاربردی

با توجه به رقم بالای خشونت و تعارضات خانگی در جامعه نیاز مبرم به شناسایی و مداخلاتی در این خصوص احساس می شود. مداخله بایستی در چندین حوزه من جمله برنامه های آموزشی اجتماع محور پیرامون موضوع خشونت خانگی که یک موضوع فردی یا خانوادگی صرف نیست، بلکه یک مسأله اجتماعی و غیر اخلاقی است، انجام داد. امید است که این پژوهش و سایر پژوهش هایی که در این راستا نگاشته می شود، بتواند گامی هرچند کوچک در راستای توجه و رسیدگی به فرزندان خانواده های پرتنش بردارد. در این راستا جامعه می تواند نهاد های مشاوره و راهنمایی خانواده (پیش از ازدواج) را تقویت نماید و قوانینی وضع کند تا زن و مرد از لحاظ سلامت روانی و میزان هماهنگی با زوج مورد نظر (به وسیله آزمون های روانی) مورد بررسی قرار گیرند تا هر دو از سلامت روانی و توافق روانی برخوردار باشند و نیز مسؤلان رسانه های گروهی می توانند با بهره گرفتن از امکانات خود الگوی صحیح زندگی مشترک زناشویی را به خانواده ها نشان دهند.
با مشارکت آموزش و پرورش می توان نوجوانان را از وجود این پدیده در خانواده ها آگاه سازند و به آنها آموزش داد که چگونه با این بحران در خانواده برخورد نمایند و در مقابل انواع مختلف خشونت خانگی عکس العمل نشان دهند. همچنین می توان با آموزش مهارت های زندگی همچون مهارتهای حل مسأله و مهارت های کنترل خشم که نقش مؤثری را در کاهش پرخاشگری دارد هم به نوجوانان و هم به والدین آن ها در این راستا کمک کرد. اکثر افراد جامعه به انحاء مختلف با چنین پدیده ای روبرو می شوند، از این رو لازم است به جای هراس از اعلام واقعیت و مقادیر حقیقی به آگاه سازی مردم پرداخته شود.
در این پژوهش بار دیگر نقش مهم خانواده در شکل گیری شخصیت و منش فرزندان مورد تأکید قرار گرفته است و نیاز به ارائه آموزش های لازم در زمینه حل صحیح تعارضات بین همسران و فرزند پروری برجسته تر می شود. لذا مسئوولان بایستی با برگزاری کارگاه های آموزشی یا از راه رسانه ها والدین را نسبت به اهمیت این امر آگاه سازند.
یافته های این پژوهش بر لزوم توجه خاص به نوجوانانی که در خانواده های با تعارضات و تنش های شدید زندگی می کنند، تأکید می کند. با توجه به آسیب های متعدد و گسترده ای که نوجوانان در محیط های پر تشنج می بینند لازم است علاوه بر جلسات مشاوره برای والدین، در خصوص صلاحیت برخی والدین پر تشنج که از سلامت روان کافی برای فرزندپروری برخوردار نیستند بررسی کارشناسانه صورت گیرد و اقدامات لازم در این خصوص انجام گیرد.

۵-۶- محدودیت های پژوهش

– به دلیل تعداد زیاد سؤالات پرسشنامه ها که همزمان ارائه شد ممکن است خستگی پاسخ گویان بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
– عدم تمایل پاسخ دهندگان به صحبت در مورد امور شخصی خود ممکن است بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
– این پژوهش بر روی گروه سنی خاصی از افراد جامعه صورت گرفته است، بنابراین تعمیم نتایج به گروه های سنی دیگر باید با احتیاط صورت گیرد .
– همچنین تعداد نمونه در این پژوهش محدود بوده و اجرای آن بر گروه بزرگتری از دانش آموزان می تواند نتایج دقیق تری به بار آورد.
– نبود مطالعاتی کافی در ارتباط با موضوع پژوهش به خصوص در ایران، محدودیت در تبیین و بحث یافته ها بوجود آورد.

۵-۷- پیشنهادهای پژوهشی

– پیشنهاد می شود به منظور بررسی صحت و تکرارپذیری یافته ها از سایر روش های تحقیق استفاده شود به عنوان مثال در مطالعات دیگر پرسشنامه ها به دو گروه، نوجوانانی که در معرض تعارضات والدین هستند و نوجوانانی که این گونه تعارضات را شاهد نبوده اند ارائه شود، که این دو گروه از نظر عزت نفس، پرخاشگری، سلامت روان و دیگر فاکتورها با یکدیگر مقایسه شوند.
– برای بررسی های دقیق لازم است از منابع اطلاعاتی مهم دیگری همچون مادر، پدر، خواهران و برادرانی که با فرد مواجهه یافته با تعارض در یک منزل زندگی می کنند مصاحبه ای به عمل آید تا اطلاعات دقیق تری بدست آید.
– پیشنهاد می شود طی مطالعات دیگر جهت سنجش مواجهه با تعارضات بین والدین از سؤالات باز استفاده شود تا پاسخگویان با جملات خود و آن گونه که هست، وضعیت تعارضات بین والدین را توصیف کنند، که در این صورت سؤالات باز و بسته روایی سنجه و نتایج آنرا تقویت خواهند کرد.
– بهتر است بررسی های مبتنی بر گردآوری اطلاعات از دید فرزندان و افراد شاخص خانواده با توجه به تفاوت های خانواده های هسته ای و گسترده صورت بگیرد.
– پیشنهاد می شود تأثیر تعارضات والدین و نحوه برخورد آنها با تعارضات زناشویی بر متغیرهای دیگری نظیر عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، گرایش به سوء مصرف مواد، گرایش به بزه، بحران هویت یابی مورد بررسی قرار گیرد.

منابع و مآخذ

منابع فارسی

ادبی، حسین (۱۳۷۹). تئوری رشد خانواده. تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
استوار، فرامرز (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و روابط جنسی فرا زناشویی در بین زنان بازداشت شده در مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی شهر تهران. خانواده پژوهی، سال ۴، شماره ۱۴، ص ۱۴۳-۱۳۳.
اسلامی نسب، علی (۱۳۸۶). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم.
اعزازی، شهلا (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده، با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
اقلیما، مصطفی (۱۳۹۱). طبقات اجتماعی و شیوه های حل مسأله در بین زوجین خانواده های ساکن شیراز. مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره دوم، شماره ۱، ص ۳۳-۱۹.
باقرپور، علی و کماچالی، مجید (۱۳۸۴). زنان و تحولات ساختاری خانواده در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره ۲، شماره ۲، ص ۱۶۶-۱۵۳.
براتی، طاهره (۱۳۸۵). تأثیرات تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد رودهن.
بردبار، علی (۱۳۸۶). سوء مصرف مواد و خشونت خانوادگی. مجله اصلاح و تربیت، جلد هفتم، شماره ۸۴، ص ۲۵.
بوژمهرانی، ابراهیم (۱۳۸۹). رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در زنان دارای خیانت زناشویی. فصلنامه زن و جامعه، سال ۲، شماره ۱، ص ۳۶-۲۱.
بیابان گرد، اسماعیل (۱۳۸۲). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
بین، روبرت و کلمز، هریس (۲۰۰۵). روش های تقویت عزت نفس نوجوانان. ترجمه: علیپور (۱۳۸۶). مشهد: به نشر.
ثنایی، باقر و همکاران (۱۳۸۷). مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج. تهران: انتشارات بعثت.
جلالی طهرانی، محمدمحسن (۱۳۸۲). بهداشت روانی. جزوه کلاسی، دانشگاه فردوسی مشهد.
جنایی، احمد (۱۳۸۰). بررسی رابطه تعاملات درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان پایه سوم راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد.
چلبی، مسعود و رسول زاده اقدم، صمد (۱۳۸۱). آثار نظم و تضاد خانواده بر خشونت علیه کودکان. مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره ۲، ص ۵۴-۲۶.
حسینی، مریم (۱۳۹۰ ). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایت مندی زناشویی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره ۲، ص ۱۲۰-۱۰۹.
حمیدی، سعید (۱۳۸۲). روانشناسی بی وفایی و خیانت. تهران، هنرسرای اندیشه.
خدارحیمی، سیامک (۱۳۸۴). مفهوم سلامت روان شناختی (چاپ اول). مشهد: انتشارات جاودان خرد.
دهقان، فاطمه (۱۳۸۰). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم.
رجبی، غلامرضا و بهلول، نسرین (۱۳۸۶). سنجش پایایی و روایی مقیاس عزت نفس روزنبرگ در دانشجویان سال اول دانشگاه شهید چمران. پژوهش های تربیتی و روانشناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، سال سوم، شماره ۲، شماره پیاپی ۸، ص ۴۸-۳۳.
ریاحی، محمد اسماعیل؛ علیوردی نیا، اکبر و بهرامی، سیاوش (۱۳۸۶). تحلیل جامعه شناختی میزان گرایش به طلاق. پژوهش زنان، دوره ۵، شماره ۳، ص ۱۴۰-۱۰۹.
زنگنه، محمد(۱۳۸۰). بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر خشونت شوهران علیه زنان در خانواده، مطالعه موردی: شهر بوشهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، بخش جامعه شناسی.
ساروخانی، باقر (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده. تهران: انتشارات پیام نور.
سالکی، کوروش و کیخانی، علی (۱۳۸۵). ستاد بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان علوم پزشکی ایلام. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایلام، سال دهم ، ص ۳۵-۳۴.
سامانی، سیامک (۱۳۸۶). بررسی پایایی و روایی پرسشنامه پرخاشگری باس و پری در ایران. مجله روانپزشکی و روانشناسی ایران، سال سیزدهم، شماره ۴، ص ۳۶۵-۳۵۹.
سلیمانیان، علی اکبر(۱۳۸۳). بررسی تأثیر تفکرات غیر منطقی (براساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم تهران.
شاملو، سعید (۱۳۷۹). بهداشت روانی (چاپ هفتم). تهران: انتشارات رشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:44:00 ب.ظ ]




پس هر گاه به جنبه های مثبت وجدانی و عقلی و شرعی نفس توجه کند، پاداش الهی نیز نصیب او می‌گردد مطابق با آیه فوق. و هرگاه به جنبه منفی و ضد ارزشی نفس توجه کند، کیفرو عقوبت الهی به او می رسد. این کیفر و عقوبت، سنت لا یتقیر الهی است:
«اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» [۲۶۰]
«[انگیزه‏] این کارشان فقط گردنکشى در [روىِ‏] زمین و نیرنگ زشت بود و نیرنگ زشت جز [دامن‏] صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم‏] پیشینیان را انتظار مى‏برند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبدیلى نمى‏یابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى یافت‏.»
یعنى از روى تکبّر و جبّارى و سرکشى بر خداى تعالى و نخوت و غرور، پیرو دیگرى باشند. و قصد زیان زدن به مؤمنین و مکر السیّئ، هر مکر و فریبى است که ریشه‏اش دروغ و نیرنگ، و بنیاد و پایه‏اش بر تباهى باشد. براى آنکه بعضى از مکرها و نقشه‏ها نیکو است و آن مکر مؤمنین به کفّار است هر گاه با آنها پیکار کردند، خوبست که با آنها مکر کنند و آنها را فریب داده و مغلوب نمایند، و مقصود در اینجا مکر و خدعه به رسول خدا و باهل دین و مسلمین است، و مصدر، به صفت مصدر اضافه شده، و تقدیرش «و مکروا کمکر السیئ» است و مکر کردند مکر بدى بدلالت قول خدا. پس آیا انتظار ندارند مگر روش خداى تعالى را در امّت‏هاى گذشته که هلاکشان کند هر گاه تکذیب کردند پیامبران او را که عذاب بر ایشان نازل شود و بلا بر ایشان بیاید بجهت پاداش و کیفر کفر و تکذیبشان.[۲۶۱]
۵-۴-۴-۲. نکاتی در کیفر ارتداد
لذا باید در مورد کیفر ارتداد در اسلام نکاتی را متذکر شد:
نکته ۱. شخصی که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است تا قبل از بلوغ به تبعیت از پدر و مادر در حکم مسلمان است که اصطلاحاً به او مسلمان حکمی می گویند که چند احتمال در بعد از بلوغ او در مورد اتخاذ دین وجود دارد.
الف) بعد از رسیدن به بلوغ، مسلمان می ماند: که در این صورت اسلام او اسلام فطری و حقیقی است چون به واسطه اختیار خود بر دین پدر و مادر خود باقی مانده و آن را پذیرفته است. چنین شخصی اگر بعد از قبول اسلام در دوران بلوغ کافر شود مرتد محسوب شده و حکم او قتل است.
ب) قبل از رسیدن به بلوغ و یا همزمان با بلوغ از دین پدر و مادر خود عدول می کند:اگر این شخص به بلوغ رسید یهودی یا مسیحی شد، مرتد محسوب می شود؛ ولی ارتداد او ارتداد از اسلام حکمی است و ارتداد از اسلام حکمی سبب حکم قتل نمی شود، حداکثر چیزی که در ارتداد حکمی وجود دارد تعزیر است که آن هم به صلاحدید حاکم شرع واگذار شده است لکن به حکم اینکه کافر است از پدر و مادر خود ارث نمی برد و دیگر احکام مربوط به کفار در مورد او جریان می یابد. [۲۶۲]
نکته ۲. همانطور که در معنی ارتداد نهفته است منظور از ارتداد، رد بعد از قبول است. یعنی در صورتی شخص مرتد می شود که اسلام را با عقل و اختیار قبول نماید و بعد از آن دوباره رد نماید در این صورت مرتد می باشد لذا مجازات مرتد نه تنها منافاتی با آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» ندارد بلکه یکی از اهداف مجازات مرتد به خاطر اکراه وارد کردن او در دین است زیرا که در صدر اسلام عده ای از کفار و مشرکین به منظور تبلیغات منفی و ایجاد اکراه در دین مسلمانان در ابتدای روز اعلام اسلام می کردند و به ظاهر مسلمان می شدند . اما در پایان روز دوباره از اسلام بر می‌گشتند وکافر می شدند تا به این وسیله تزلزل در دین مسلمانان ایجاد کرده و به نوعی باعث اکراه معنوی مسلمانان به ترک دینشان می شدند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَقَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»[۲۶۳] «و جماعتى از اهل کتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ایمان بیاورید، و در پایان [روز] انکار کنید شاید آنان [از اسلام‏] برگردند»
نکته ۳ : در آیات قرآن به فتنه ارتداد و آثار سوء آن تصریح شده است:
آیه کریمه زیر ضمن اینکه ترغیب به ارتداد از دین را نوعی فتنه می داند که از قتل بدتر است، به کافر شدن مرتد و تبعات سوء آن اشاره می کند: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[۲۶۴] «از تو در باره کارزار در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: کارزار در آن، گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [باز داشتن از] مسجد الحرام [حج‏]، و بیرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهى‏] بزرگتر، و فتنه [شرک‏] از کشتار بزرگتر است. و آنان پیوسته با شما مى‏جنگند تا- اگر بتوانند- شما را از دینتان برگردانند. و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»
کلام مورد بحث در آیه فوق این است که معصیتى عبادتى را از بین ببرد و یا عبادتى معصیتى را بپوشاند و محو سازد، و تحقیق در این مسئله اینست که اسلام جمیع گناهانى را که در دوران کفر بجاى آورده تکفیر و محو میکند چنانچه گفته‏اند و کفر همه عبادات را باطل و نابود مینماید زیرا چنانچه شرط صحت عبادت اسلام و ایمان است، موافاه یعنى بقاء بر اسلام و ایمان تا آخر عمر هم شرط صحت است و اگر کافر شود کاشف از این است که از اول ایمان واقعى نداشته و عبادات او صحیح نبوده است.[۲۶۵]
و امّا غیر اسلام و کفر از عبادات یا معاصى تکفیر و احباط آنها نسبت بسایر اعمال ثابت نیست بنص آیه شریفه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ »[۲۶۶] «پس هر که هموزن ذرّه‏اى نیکى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید. *و هر که هموزن ذرّه‏اى بدى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید» که صریح است در اینکه هر کس هر عملى از خوب یا بد انجام دهد جزاى آن را مى‏بیند.
۵-۴-۴-۲-۱.
عوامل تحقق ارتداد
«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معنای بازگشت است. در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده می‏شود،[۲۶۷] البته مسأله ارتداد و احکام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند، کافر به شمار می‏آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات می‏شود. [۲۶۸]
اموری که سبب کفر می‏شود، هر گاه از سوی یک مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار می‏آید. این امور عبارت است از:

    1. انکار اصل دین: مانند انکار وجود خدا، وحدانیت وی، رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انکار یکی از این امور فرد کافر می‏شود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولی به شریعت حضرت محمد (ص) ایمان نیاورد، کافر شمرده می‏شود؛ «الکافر هو من انتحل غیر الاسلام»[۲۶۹]«کافرکسی است که اسلام را قبول ندارد و به غیر اسلام اعتقاد پیدا کرده است»
      ۲. انکار یکی از احکام ضروری و بدیهی دین اسلام[۲۷۰] مانند انکار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانی می‏داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممکن است کسی منکر اصل دین اسلام و شریعت محمدی (ص) نشود؛ ولی به دلیل انکار یکی از احکام ضروری اسلام کافر گشته، حکم ارتداد بر وی جاری گردد؛ «الکافر هو من و انتحله غیر الاسلام و جحد ما یعلم من الدین ضروره»[۲۷۱] البته فقها در این مسأله که آیا صرف انکار یکی از ضروریات دین موجب کفر و ارتداد می‏شود ـ مانند بهائیان، قادیانی‏ها و افرادی چون کسروی که پیامبر را تکذیب نمی‏کنند ولی می‏گویند شما معانی کلمات پیامبر (ص) را نمی‏فهمید.یا باید مستلزم انکار اصل دین باشد و فرد به این نکته توجه داشته باشد. مثلاً انکار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد که من قبول ندارم در اسلام چنین حکمی وضع شده، پس (نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است ـ اختلاف نظر دارند. اگر منکر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از کشورهای اسلامی زندگی کند، به گونه‏ای که روشن نبودن بداهت این حکم نزد وی ممکن باشد، به کفر وی حکم نمی‏شود.
    1. انکار یکی از احکام قطعی ولی غیر ضروری اسلام[۲۷۲]: هر گاه کسی به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر (جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامی بانوان واجب است، ولی با وجود این منکر آن گردد، مرتد می‏شود؛ چون این امر به انکار رسول خدا (ص) یا تکذیب آن حضرت می‏انجامد.

البته لازم نیست انکار دین یا ا حکام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشکار باشد. هر گفتار یا کرداری که سبب تکذیب، انکار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت به مقدسات و کوچک شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق کفر و ارتداد می‏شود؛ مانند افکندن قرآن در کثافات یا پاره یا تیرباران کردن آن. از این روی، هر رفتار و گفتاری که نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی‏فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب کفر و ارتداد می‏گردد .[۲۷۳]
۵-۴-۴-۲-۲. انواع مرتد
در فقه اسلامی مرتد دو نوع است و هر یک احکامی جداگانه دارد:
الف) مرتد فطری: کسی است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روی آورده است؛ مانند سلمان رشدی که پدرش مسلمان است.
ب) مرتد ملی: کسی است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده‏اند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است.[۲۷۴]
۵-۴-۴-۲-۳. مجازات ارتداد
اگر مرتد فطری مرد باشد، علاوه بر برخی از احکام مدنی مانند فسخ پیمان نکاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محکوم است و توبه‏اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی‏شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه کند، خدای متعال می‏پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملی توبه کند، پذیرفته می‏شود؛ حتی قبل از جریان هر گونه حکمی، نخست وی را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت می‏کنند و سه روز ـ برخی از فقها مانند شیخ طوسی گفته‏اند به قدر لازم به او مهلت می‏دهند. اگر در این مدت توبه کرد، آزاد می‏شود؛ و گرنه به اعدام محکوم می‏گردد. البته زن مرتد، از هر نوع که باشد کشته نمی‏شود. او را به توبه فرا می‏خوانند، چنانچه توبه کرد، آزادش می‏کنند؛ و گرنه در زندان باقی می‏ماند، هنگام نماز تازیانه می‏خورد و در تنگنای معیشتی قرار می‏گیرد تا توبه کند.[۲۷۵]
۵-۴-۴-۲-۴. فلسفه مجازات مرتد
در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی دو بُعدی (مادی و معنوی) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادی (دنیوی) و اخروی (معنوی) مردم تلاش کند و منافع مادی باید مقدمه‏ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است. خدای متعال به مقتضای لطف و حکمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می‏شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی‏توانند ارزش‏های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره‏برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی‏دلیل را نمی‏پذیرد.
اسلام می‏گوید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»[۲۷۶] «پس بشارت ده به آن بندگان من که * به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان» قرآن کریم از کسانی که برای خدا شریک قائل شده‏اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا می‏دانند، دلیل و برهان می‏خواهد[۲۷۷] و می‏فرماید «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»[۲۷۸] «بگو: اگر راست مى‏گویید، دلیل خود را بیاورید.»
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینی که می‏خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت ـ البته حتماً قانع می‏سازد ـ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش‏تر درباره‏اش تحقیق و بررسی کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور می‏دهد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتىَ‏ یَسْمَعَ کلََامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُون» [۲۷۹] «و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند»
بر همین اساس، اسلام هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسی کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید[۲۸۰] «لا اکراه فی الدین»[۲۸۱] ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی‏توانید از آن باز گردید.
این سختگیری، علاوه بر آن که سبب می‏شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش‏تر دقت کنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام می‏بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط کنند.[۲۸۲]
در فرهنگ اسلامی از آن جهت که دین حقیقی نزد خدا اسلام است،[۲۸۳] هر کس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ (معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد می‏شود[۲۸۴] البته جوهره همه ادیان الهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می‏یابند؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می‏شود احترام اسلام برای شریعت‏های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت‏آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونی آن‏ها.[۲۸۵] بنابراین، چنان که علامه مطهری می‏فرماید:
«کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. [۲۸۶] در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست.»[۲۸۷]
نتیجه بحث:
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است. از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الهی برای نیل به کمال شمرده می‏شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرک و کفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرک و کفر را از انسان نمی‏پذیرد و مشرکان را نمی‏بخشد؛ «ان الله لایغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک» پس، عقوبت مرتد نیز با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد زیرا مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزش های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی دلیل را نمی پذیرد.
فصل ششم
۶-۱. نتیجه گیری نهایی
از مجموع مطالب پژوهشی و تحقیق شده در این پایان نامه در راستای پاسخ به سوالات مورد نظر، نتایج زیر حاصل شده است:
۶-۱-۱. آیا انتخاب دین امری اجباری است یا اختیاری
انتخاب دین امر اجباری نیست منتهی راه تمیز از باطل (رشد از غی) در قرآن بیان شده است و بدهی است که راه رشد و هدایت در پیروی از حق و دستورات دینی است. از نظر تکوین، در ماهیت دین اکراه و اجبار راه ندارد؛ یعنی در جهان خارج خداوند به انسان قدرت انتخاب داده و او را مختار آفریده است و در کنار این قدرت اختیار، عقل به او عطا کرده لذا انسان قدرت انتخاب هر دینی را دارد ولی از نظر تشریع، انسانها مکلف به پذیرش دین اسلام هستند و غیر از دین اسلام، دین دیگری از آنان پذیرفته نیست. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاسلامِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وهُوَ فِی الأخِرَهِ مِنَ الخـَسِرین» «هر کس جز اسلام، دینی دیگر جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است»
۶-۱-۲. دلالت آیه لا اکراه فی الدین چیست
انسان در دنیا در انتخاب دین آزاد است اما این انتخاب ملزم به رعایت صحیح تکالیف و اوامر و نواهی الهی است. از آنجایی که خداوند عادل و فیاض است این حق را برای خود و به بندگان مکلف اعطاء فرموده است که در صورت انجام و پیروی از اوامر الهی مستحق پاداش باشند، در صورت ترک اوامر و پیروی از نواهی الهی به عنوان عقوبت آثار آن مستحق عذاب وکیفر گردند. آن‏چه پیغمبران مى‏خواهند، ایمان است نه اسلام ظاهرى و اظهار اسلام و ایمان، اجبار بردار نیست؛ چون ایمان اعتقاد، گرایش، علاقه است، اعتقاد و گرایش باطنى را با زور نمى‏شود ایجاد کرد.این ‏که قرآن مى‏گوید: ” لا اکراه فى الدین” نمى‏خواهد بگوید: دین را مى‏شود با اجبار تحمیل کرد، شما تحمیل نکنید، بگذارید مردم بدون اجبار دیندار باشند، بلکه از این باب است که دین را با اجبار نمى‏شود تحمیل کرد، آن‏که با اجبار تحمیل بشود، دین ‏نیست. اکراه ناپذیرى عقیده و دین ، موضوعى تردید ناپذیر است؛ ولى آیه “لا اکراه فى الدین” را نمى‏توان ناظر به این مسأله دانست؛ زیرا خداوند با اضافه کردن ” قد تبین الرشد من الغى” به تبیین علت حکم پرداخته و سرّ عدم اکراه را بیان کرده است. در این تعلیل، به‏جاى تأکید بر درونى بودن عقیده، که در این تحلیل ارائه شده است ، به آشکار شدن راه درست از نادرست استناد شده است؛ یعنى چون حق از باطل جدا شده است و تفکیک آن به راحتى امکان‏پذیر است، پس چه نیازى به اکراه وجود دارد؟ با توجه به این تعلیل، که در کنار” لا اکراه فى الدین” ذکر شده است: ۱. ” لا اکراه فى الدین” یک حکم انشایى و تشریعى است و مفاد آن نهى است؛ یعنى نباید کسى را بر دین و ایمان مجبور کرد. چنین کارى ممنوع و حرام است. ۲. از آن رو که پذیرفتن دین، علاوه بر اعتقاد قلبى، به اقرار زبانى نیاز دارد، لذا منع از اکراه بر دین، مرحله اظهار اسلام را نیز در بر مى‏گیرد و به کارگیرى زور و فشار، حتى براى گرفتن ا قرار زبانى به دین حق، مجاز نیست. ۳. جمله “لا اکراه فى الدین” یک حقیقت تشریعى که متکى به یک حقیقت تکوینى است؛ یعنى کسى را مجبور به پذیرفتن دین حق نکنید.
۶-۱-۳. دین مقبول نزد خداوند و امتیاز آن چیست
دین حقیقی و مقبول نزد خدا، همان دین و شریعت اسلام است. زیرا اسلام از ویژگی های در برابر ادیان دیگر مانند: جامعیت، جاودانگی، اجتهادپذیری، سهل و آسان گیری، آیین زندگی، ارتباط دنیا و آخرت و از هر گونه تحریف ناپذیری کتاب آسمانی قرآن معصون می باشد. و قرآن کریم، ره آورد انبیاء را دین حق می داند که دارای عقاید درست و مطابق با واقع است و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار می دهد که از صفات کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد. چنان که خداوند به پیامبر گرامی اسلام (صلی ا… علیه وآله وسلم ) می فرماید:
«اَلحَقُّ مِن رَبِّکَ» [۲۸۸] «[آنچه درباره عیسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است‏.»
ونیز: «اِنَّ الدِّین عِندَاللهِ الإسلام»[۲۸۹] «در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است‏»
ونیز:« وَمَن یَتَّبِع غَیْرَ الإسلامِ دِیناً فَلَن یُقبَلُ مِنهُ»[۲۹۰] «و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:43:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم