کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



عدم سرایت نجاست از طریق تبخیر شدن مایعات نجس. در کتب رسائل احکام بیان شده است که بخار نجس و متنجّس پاک است و اگر به آب نیز تبدیل شده باشد، همچنان پاک باقی می ماند؛ گرچه بخار مثلاً از بول باشد.[۶۳۴]
مفهوم یقین به نجاست چیزی، در اثر برخوررد با نجاست، این است که انسان به هیچ وجه نتواند احتمالی در ذهن خود بسازد که طبق آن تماس صورت نگرفته باشد.[۶۳۵] انتقال نجاست باید به گونه ای باشد که در اثر ملاقات دو شیء نجس و پاک، رطوبت نجس به پاک منتقل شده یا از آن رطوبتی به نجس برسد؛ یعنی باید یقین کامل و صددرصد داشت که رطوبت به حدّی است که آب از یک جسم به جسم دیگر منتقل شده نه خنکی آن.[۶۳۶] ضمن این که لازم به ذکر است که نجاست در جسم مرطوب منتقل نمی شود و فقط اگر آب در محل نجاست وجود داشته باشد، نجاست را منتقل می کند،[۶۳۷] البته در این صورت هم به شرطی نجاست منتقل می شود که یقین داشته باشیم محل نجس پایین تر از جاهای دیگر نبوده است؛ یعنی اگر آب از جاهای پاک به سمت محل نجس حرکت کند قسمت های پاک، نجس نمی شوند و حتی اگر احتمال ضعیفی هم بدهیم که شاید چنین حالتی وجود داشته است نجاست سرایت نکرده است.[۶۳۸]
چیزهایی که می دانیم گاهی پاک و گاهی نجس هستند مثل کف دستشویی های عمومی که می دانیم گاهی با آب کر شسته می شوند و گاهی هم نجس می شوند تا وقتی یقین نداشته باشیم همین الآن قطعاً و صددرصد نجس شده است پاک اند و هیچ وظیفه ای برای اجتناب نداریم. اگر با کسی که به طهارت بی توجه است زندگی می کنیم یا وقتی در اماکن عمومی حضور داریم، بسیار سخت و دشوار و تقریباً غیرممکن است که به نجاست تمام قسمت هایی که دیگران با آنها تماس پیدا کرده اند، یقین حاصل کنیم. خوب است بدانیم که اگر از واقع خبر می داشتیم می فهمیدیم تقریباً تمام چیزهای اطراف ما نجس هستند، اما خدا همه را برای ما پاک قرار داده و مسئولیّتی در قبال آنها برعهده ی ما نگذارده است. فقط وظیفه داریم از مواردی احتراز کنیم که نجاستشان به طور مشخص و عینی، برما آشکار شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مورد نقش واسطه در انتقال نجاست، دو نظر وجود دارد. عدّه ای از فقها معتقدند که نجاست از واسطۀ چهارم به بعد منتقل نمی شود یعنی اگر واسطۀ چهارم با سوم تماس بگیرد دیگر نجس نمی شود.[۶۳۹] گروه دیگری از علما نیز بر این باورند که در صورت ایجاد عسرو حرج و مشقّت، انتقال نجاست از وسایط متعدّد، نادیده انگاشته می شود. [۶۴۰]
در شک بین طهارت و نجاست، صرف احتمال طهارت، برای طاهر فرض کردن شیء کافیست. یعنی در چنین مواردی تکلیف آن است که بنا را بر طهارت بگذاریم. حتّی اگر کسی مثلاً با تفحص کردن می تواند بفهمد که لباسش نجس است یا پاک، گفته شده که اگر می‌خواهی رفع شکّ کنی، اشکالی ندارد ولی حکم اسلام این است که چنین کاری لازم نیست. در بارۀ پاک کردن اشیاء نیز طبق فتوای علما، اگر کسی از پاکی شیئی که در اختیار دارد خبر دهد آن چیز پاک است.[۶۴۱] این نشان می دهد که حتی اگر انسان بی مبالاتی این خبر را دهد پاکی جسم ثابت می شود.
وسواس و دقّت بیش از اندازه در نماز نیز وسواسی است که مبتلابه، بسیاری از افراد است وگاهی موجب بطلان نماز می شود. لازم است بدانیم شک های بعد از سلام، بعد از وقت، کثیر الشک و شک در نمازهای مستحبی موجب باطل شدن نماز نمی شود و اصلاً نباید به آن ها اعتنا کرد. امام باقر (ع) در این باره می‌فرمایند: «هنگامی که شکِّ تو در نماز زیاد شد، به نمازت ادامه بده و به شکت اعتنا مکن؛ زیرا با این کار امید است که شک از تو دست بر دارد. همانا شک از جانب شیطان است.»[۶۴۲]و در جای دیگری ایشان می فرمایند: «إِذا کثُرَ عَلَیک السَّهْوُ فَامْضِ عَلی صَلاتِک فَإِنَّهُ یوشَک أَنْ یدَعَک إِنَّما هُوَ مِنَ الشَّیطانِ؛ هر گاه در نماز شک بر تو زیاد شد، اعتنا مکن، زیرا این وسوسه از شیطان است و ممکن است تو را از کار بازدارد.»[۶۴۳] در روایت دیگری، امام معصوم (ع) می‌فرمایند: «شیطان خبیث را به شکستن نمازتان عادت ندهید، چون او را بر این کار حریص می‌کنید، همانا شیطان خبیث به آن چه تکرار شود، معتاد می‌گردد. پس هر یک از شما به شکّش اعتنا نکند و نماز را زیاد نشکند. پس اگر کسی چندین مرتبه این گونه عمل کند، دیگر شک به سوی او باز نمی‌گردد. همانا شیطان خبیث، مایل است که از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپیچی شود، به سوی هیچ یک از شما باز نمی‌گردد.» [۶۴۴] و به اختصار خواندن نماز راه غلبه بر این نوع شک معرفی شده است؛ زیرا در این صورت شیطان فرصت وسوسه نمی یابد. از حضور امام صادق (ع) در باره فراموشی جویا شدم و عرض کردم: «در من شک و سهو، بسیار ایجاد می شود.» آن حضرت علیه السلام فرمود: «نمازت را به اختصار بخوان». پرسیدم: چگونه مختصر کنم؟ فرمود: «در ذکر رکوع و سجود، فقط به سه بار سبحان اللّه گفتن، اکتفا کن.» [۶۴۵]
نتایج تحقیق
با توجه به مطالب و مسائل مطرح شده دیدیم که مطالعه پیرامون موضوع وسواس، دارای ابعاد و جنبه های متعدّد و گسترده ای است و با شاخه های گوناگونی از علم در ارتباط است. در پژوهش حاضر به برخی از این ابعاد پرداختیم و تأثیر آن ها را بر وجود انسان از زوایای گوناگون، مورد ارزیابی قرار دادیم. همچنان که پیش از این گفتیم، وسواس از یک فکر وسواسی مزاحم و تکرارشونده شروع می شود، به یک ترس و اضطراب تبدیل می گردد و سپس برای پایان دادن به ترس و اضطراب موجود، به بروز یک رفتار وسواسی منجر می شود. انجام و تکرار این عمل در ابتدا باعث فرونشانی اضطراب می شود ولی به مرور زمان، خود تبدیل به یک عامل اضطراب زا می گردد. بدین ترتیب، یک چرخه از دور و تسلسل باطل پدید می آید که هیچ راه گریزی به خارج از خود ندارد و هرچه زمانِ بیشتری سپری می گردد شدّت و سرعت آن افزایش می یابد تا آن جا که تمام وجود انسان، اعمّ از تن و روانش را تسخیر کرده و درهم می شکند؛ مگر آن که یک نیروی بازدارنده از بیرون وارد میدان شده و حرکت آن را کم و کمتر و در نهایت متوقّف سازد.
هدف اصلی در پژوهش حاضر این بوده است که در ابتدا وسواس و معضلات وابسته به آن را تا حد ممکن بشناسیم و سپس براساس شناخت حاصل شده، پاسخ دو سوال اصلی را که در واقع مسئله ی این تحقیق هستند، بیابیم و صحّت یا سقم فرضیه های پیشنهاد شده برای آن ها را، بررسی کنیم.
اولین سوال یا بهتر است بگوییم اولین مسئله ی تحقیق این بوده است که : « احتیاط، افراط، تقیّد، حساسیت وجزئی نگری های بیش از اندازه در انجام تکالیف و واجبات دینی، چرا وچگونه می تواند موجب بروز اختلال وسواس گردد؟» و فرضیه پیشنهاد شده در پاسخ به آن از این قرار بوده است که: « به نظر می رسد دقّت بیش از حد در انجام تکالیف دینی به سبب ترس از عدم مقبولیّت آنها دردرگاه الهی، موجب پیدایش استرس واضطراب شدید و در نتیجه سبب بروز وسواس در افکار، رفتار و عملکرد روان انسان می گردد.»
نتایجی که از بخش میدانی این تحقیق بدست آمده اند، به همراه بخشی از تجزیه و تحلیل های توصیفی و نظریِ این تحقیق، ما را به صحت و پذیرش این فرضیه متقاعد می سازند. این نتایج عبارتند از:
مطالعات کتابخانه ای در تحقیق حاضر، نشان می دهد که همه ی انسان ها به دلیل برخوردار بودن از غریزه ی کمال طلبی و نیز عدّه ی کثیری به لحاظ زیست شناختی، تا اندازه ای علائم استرس و وسواس را به طور طبیعی، تجربه می کنند؛ البته این مقدار استرس و وسواس برای حفظ حیات شخص ضروری است و بدون آن ممکن است سلامتی خود شخص یا آدم هایی که او مسئول مراقبت از آن هاست، به مخاطره بیفتد. مثلا ً مادری که دائم درمورد آسیب دیدن نوزادش نگران است، اگر این وسواس را نداشته باشد، چه بسا زندگی نوزادش به خطر بیفتد. این نوع وسواس را وسواس مثبت و مفید تلقّی می کنند؛ چراکه وجود این مقدار وسواس خود عامل و انگیزه ای است برای پیشرفت در زمینه های گوناگون دانش بشری. اما آن چه که مهمّ است و قابل توجّه و تعمّق، آن است که با فراهم کردن شرایط نامناسب روحی و روانی برای خود و دیگران، این مقدار وسواس را که ضروری ادامه ی حیات انسان است، بال و پرِ پریدن ندهیم؛ بلکه برعکس باید با استمداد از قوانین وقواعدی که عقل، علم و شرع برای ما تعیین کرده اند آن را تحدید و کنترل کرده و اجازه ی رشد افراطی به آن ندهیم.
براساس نتایج تحقیق میدانی، مشاهده می کنیم که افراد نمونه ی تحقیق، داشتن اطلاعات ناقص درمورد احکام و دستورات دینی را به عنوان دومین اولویت خود در ابتلا به وسواس برشمرده اند؛ یعنی ۴۷ نفر از ۱۵۴ نفری که وسواسی بودن خود را قبول دارند، علت وسواسشان را به این عامل نسبت می دهند. بنابراین می توان گفت که بسیاری از اوقات، ناآگاهی یا آگاهی کم و نصفه ونیمه نسبت به مسائل شرعی و ندانستن تکلیف شرعی در هنگام مواجهه با مسائل مختلف، موجب می شود که استرس ها و اضطراب های طبیعیِ افراد ، به وسواس تبدیل شوند.
از آن جایی که شیطان همواره از ضعف انسان استفاده کرده و در دل او رخنه می کند؛ با تمسک به جهل و ناآگاهی افراد، به ویژه نسبت به ضروریات دینی، به وسوسه گری این دسته از افراد می پردازد و بالاخره در یک فرصت مناسب با استقرار شک و تردید در دل آن ها، ابتدا بذر افکار وسواسی را در قلب و ذهنشان می افشاند و در مراحل بعدی، از مصالحی مثل ضعف روحی و جسمی، ضعف اراده، زمینه های خانوادگی و غیره بهره برده و فرد را به انجام و تداوم اعمال وسواسی تشویق و ترغیت می کند تا جایی که راه گریزی برای او باقی نماند. بنابراین نقش شیطان در ایجاد وسواس یک نقش مستقل و متّکی به نفس نمی باشد؛ بلکه نقشی وابسته و تقویت کننده است. از طرف دیگر ورود شیطان به صحنه موجب می شود که انسان کم کم از رحمت خدا نیز نا امید گردد و بدین ترتیب اضطراب و دغدغه اش در مورد بطلان عملش و مورد قبول واقع نشدن آن افزایش یابد. در نتیجه می توانیم بگوییم که اگر انسان مومن با افزایش اطلاعات و دانش خود، مخصوصاً در زمینه ی معارف و احکام دین و در یک کلام با خودشناسی، از ابتدا راه ورود شیطان را به قلب و دل خود، تنگ و تنگ تر گرداند، مدخلی برای ورود، ایفای نقش و استیلای شیطان و وسوسه های شیطانی باقی نخواهد گذاشت.
موثّرترین راه برای ممانعت از تسلّط شیطان بر اراده، عقل و عملکرد انسان، آموختن و به کاربستن قوانین، اصول و باورهایی است که توسط شارع در قالب احکام شریعت، وضع گردیده اند. این اصول، قواعدی عقلانی و منطقی هستند که قابلیت انطباق بر قوانین فطری و عملکردهای ذهن و روان انسان را دارند و معیارهایی هستند برای تشخیص درست از نادرست و راه از بیراهه. این قواعد و اصول شامل همان تدابیری می شود که شارع مقدّس برای پیشگیری و درمان وسواس، اندیشیده است.
نتیجه ی دیگری که از پژوهش حاضر می توان گرفت این است که عمل کردن به احتیاط های افراطی، یکی از مهم ترین زمینه های تبدیل وسواس طبیعی به وسواس های بیمارگونه ی دینی، می شود. احتیاطی گری و واجب دانستن عمل به احتیاط از جانب اخباریون و نیز اعتقاد آنان مبنی بر وجوب عمل به احتیاط، می تواند خود دلیلی باشد برای گرایش به وسواس و وسواسی گری و یا تشدید آن. وجود چنین دیدگاه هایی موجب شده است که سخت گیری ها و احتیاط های وسواس گونه از جانب فقها و مراجع تقلید، در صدور احکام، به ویژه در خصوص احکام عبادات و طهارت و نجاست، بعضاً زمینه هایی را برای افراطی گری ها و مضیّق گردانیدنِ انجامِ تکالیفِ دینی، پدید آورد؛ حال آن که انجام تکالیف دینی مبتنی بر سهولت و رأفت اسلامی است و عمل کردن بر اساس این احتیاط های متعصّبانه و وسواس برانگیز، موجب عسر و حرج مکلّفین می گردد، مخصوصاً آن دسته از مکلّفینی که به طور ارثی و فیزیولوژیک دارای زمینه ابتلا به وسواس هستند یا به علت این که تحت فشار اضطراب ها، استرس ها، مشکلات عاطفی و روانی گوناگون قرار دارند، مستعدّ ابتلا به وسواس می شوند. اصرار بر احتیاطی گری خود زائیده ی احساس ترس از بطلان عمل یا بیم از دست دادن مصالح و افتادن در مفاسد و بالاخره هراس از مورد قبول واقع نشدن اعمال امتثال شده می باشد.
وجود جزئیات زیاد و دقیق در احکام و احتیاط های سخت گیرانه به منظور اتیان تکلیف دینی در حد کمال، و همچنین تأکید بر انجام این جزئیّات و احتیاط ها به طور کامل و بی نقص، اگرچه آیین ها و شعائر دینی را از گزند تحریف ها و دگرگونی ها، محفوظ می دارد، امّا اگر بی مهابا و بدون در نظر گرفتن روحیّات و عوامل پنهان اضطراب زا و وسواس برانگیز( زمینه ی ارثی و زیستی، عقده ها و خلأهای عاطفی و…) در مکلّفین، مطرح گردند و حدود وثغور دقیق رعایت آن ها برای این دسته از افراد معیّن نگردند، خود بهترین عامل برای آشکارسازی و شعله ور شدن زمینه های پنهان وسواس می باشند.
براساس اصل تسهیل، در موارد مشکوک ومشتبه می توان از اماره وظن معتبر تبعیت کرد. زیرا دست یافتن به قطع ویقین مستلزم فحص وکوشش بسیار است واین فحص وسختی را خداوند واجب نکرده است پس با پیروی از این اصل نیازی نیست در موارد مشکوک حتماً به قطع و یقین برسیم، صرف وجود ظنّ معتبر، می تواند جواز انجام یا ترک عمل باشد. بدین ترتیب فرد مستعد وسواس یا کسی که مبتلا به وسواس است، می تواند بدون نگرانی و ترس از پذیرفته نشدن عملش، همان طور که مرجع تقلیدش حکم کرده است عمل کند و حتی یقین خود را در مورد نجاست یا حرمت نادیده بگیرد.
هر انسان مومن و معتقدی خواهان دست یافتن به آخرین درجه ی کمال، و امتثال کامل اعمال و تکالیف دینی خود است. اما افراد دربرخورد با این آرزو وخواسته آرمانی خود، به دو دسته تقسیم می شوند: گروهی که اعمال دینی خود را در قالب و شکل تعیین شده و با ضوابط و مقرّرات خاص آن انجام می دهند، بدون این که درمورد قالب اعمال افراط و تفریطی روا دارند . نتیجه ی عمل این افراد نوعی ارتباط صمیمی ، نزدیک و عاشقانه، ازطریق محتوای عمل و از راه دل وفطرتشان با آن ایده و خواست آرمانی است. آنان درسایه این ارتباط به آرامش روحی و روانی، بصیرت و بینش خوبی دست می یابند وبه علت آرامشی که نصیبشان می گردد، کمتر دچار بیماری های روحی-روانی و نیزروان-تنی ویا حتی جسمی می شوند؛ زیرا در لایه های مختلف ذهن و روان آنها تلاطم واضطرابی شکل نمی گیرد که موجب بیماری آنان گردد. اما دسته دوم هم که مانند دسته ی اوّل طالب کمال در امور معنوی واخروی هستند، به علّت وجود استرس های فراوان در درون ذهن خود، دچار تنش های مختلف عصبی و روحی شده و سلامتی و بهداشت روانی آنها به مخاطره می افتد. سیستم دفاعی و آرامش بخشی این افراد، به علت وجود استرس های فراوان، ضعیف است و دراصطلاح دچار “روان رنجوری” می شوند. این دسته از افراد فکر و اراده ی ضعیفی دارند و به علت مواجه شدن با انواع واقسام عوامل استرس زا و مضطرب کننده(مانند خلا های عاطفی، قرارگرفتن درمحیط های اجباری وپراسترس، قرار گرفتن درمعرض آزارو اذیت های جسمی، داشتن مشکلات خانوادگی حاد) شرایط مساعدی را برای پناه بردن به وسواس، به عنوان یک سیستم دفاعی درمقابل شرایط اضطرابی، دارا هستند. ازطرف دیگر چون به دنبال آن هستند که اعمال و آئین های عبادی خود را بصورت تمام و کمال و بدون هیچ نقص و کاستی انجام دهند، دچار افراطی گری ها در عمل به احتیاط های وارده در باب احکام عبادی می شوند که موجب دامن زدن وتشدید کردن «وسواس» درفکر و عمل آنها می شود. با اندکی دقّت و تفکّر در معنا، فلسفه و مبانی عبادت در اسلام، به این نتیجه می رسیم که شخص وسواسی با نوع عبادت کردن خود، در حقیقت از ویژگی های یک عبادت کامل و خداپسندانه فاصله می گیرد و آن طور که خود تشخیص می دهد و می پسندد عبادت می کند. خداوند متعال با قرار دادن شرایط سهل و آسان در عبادات و مقدمات آن، به نوعی بندگانش را مورد لطف و تفضّل خود قرار داده است که بتوانند با آرامش بیشتر، روان سالم تر و فرصت بازتر به انجام عبادات و تکالیف شرعی خود بپردازند و از انجام آن ها بهره ی کافی و وافی ببرند.
در نتایج تحقیق میدانی انجام شده در پژوهش حاضر، دیدیم ۶۱ نفر از ۱۵۴ نفری که وسواسی بودن خود را تأیید کرده اند، ترس از بطلان عمل، پذیرفته نشدن آن و مجازات شدن را، به عنوان علت بروز رفتارهای وسواسی خود، برشمرده اند. این رقم نشان می دهد که ۴۰ درصد از افراد وسواسی که به انواع «شک های افراطی درعبادات» مبتلا هستند، به دلیل ترس از بطلان عمل عبادی، مورد قبول واقع نشدن آن به درگاه الهی و از دست دادن سعادت ابدی ومجازات شدن درجهان دیگر-که راه بازگشتی برای جبران آن نیست- وجود افکار و اعمال وسواسی را به صورت آگاهانه در اعماق ضمیر ناخودآگاه خود پذیرفته اند و در بستر زمان، فرهنگ و دین آن را پرورانده اند.
در مجموع از نتایج، داده ها و اطلاعات حاصل، این گونه استنباط می شود که «هر عاملی که موجب شود فرد متدیّن و مکلّف، درمورد صحت و بطلان تکلیفِ اتیان شده ی خود، دچار تردیدِ افراطی گردد و از این که عملش مورد قبول پروردگار مهربان قرار نگیرد و در جهان آخرت عقاب شده و در آتش جهنِم سوزانده شود، مضطرب و پریشان گردد، شرایط بسیارمناسب و مساعدی را برای وسواسی شدنش مهیّا می کند. بدین ترتیب می پذیریم که عامل مفروض در فرضیه ی اول تحقیق، یکی از دلایل مهم ابتلا به وسواس در میان دینداران می باشد.
مسئله یا محور دوم پژوهش حاضر این است که: « آیا همپوشانی وتطابق درمان های مبتنی بر اصول روانپزشکی، روانشناسی وروانکاوی با راهکارهای پیشگیرانه ودرمانی ارائه شده در فقه اسلامی ( مثلاً قواعد فقهی) امکان پذیر است؟» و فرضیه ی ارائه شده برای آن، بیان می کند که: «تدابیر پیشگیرانه و درمانی وسواس در فقه اسلامی، برمبنای خصوصیات روحی – روانی نوع انسان و در راستای حفظ سلامت و بهداشت تن و روان او، تدوین یافته اند.»
مجموع نتایج زیر که از مطالعات انجام شده در این پژوهش، بدست آمده اند، درستی فرضیه ی فوق الذکر را به اثبات می رسانند:
۱- اولین مطلب این است که اگر اصول عملیه و قواعد فقهی ای که برای ممانعت از بروز وسواس وضع شده اند، به درستی، با زبانی ساده و قابل فهم برای همگان، به مکلّفین آموزش داده شوند، پس از ورود به ذهن و روان انسان، به عنوان یک باور صحیحِ بنیادین، در روان جایگزین و سپس نهادینه می شوند. در مرحله ی بعدی، این باورهای بنیادین به یک برنامه ی پردازشگر تبدیل می شوند. چنین برنامه ای قادر است اضطراب ها و استرس های وارد شده به مغز را در مورد بطلان تکالیف دینی و عدم مقبولیت آن ها در درگاه الهی، با معیارهای فقهی معرفی شده به آن تطبیق دهد. در صورتی که تطابق مورد نظر ایجاد نشود، اضطراب های وارد شده را نمی پذیرد و از مخیّله و روان انسان پاک می کند و به جای آن، حس آرامش و اطمینان را در روان فرد گسترش می دهد تا هم دچار وسواس نشود و هم از انجام عبادات احساس رضایت و بهره مندی نماید. واضح است که انجام این فرایند در ذهن و روان مکلّفین کاملاً منطبق با نحوه ی عملکرد کلی روان انسان است که در روان شناسی فراوان از آن صحبت شده است.
۲- از دیگر دستاوردهای این پژوهش آن است که اگر نحوه ی بیان جزئیّات و احتیاط های مربوط به مسائل احکام اندکی تغییر یابند، و بیانات و عباراتی استعمال گردند که استرس زا و اضطراب برانگیز نباشند، راه ورود شیطان و القائات شیطانی را به فکر و ذهن انسان مسدود می کنند. اگر این اتفاق بیفتد و عوامل نگران کننده از بین بروند زمینه ی شکل گیری یا شعله ور شدن، بسیاری از وسواس های مذهبی نیز به خودی خود، از بین می رود. زیرا عملکرد ذهن انسان به طور طبیعی این گونه است که با پذیرفتن هر اصلی به عنوان یک باور اعتقادی، طرحی را برای اجرا ی آن سازماندهی می کند. هرچه اصل بیان شده دقیق تر باشد و حساس تر، طرح واره ی ارائه شده ی ذهن انسان هم به لحاظ وجود غریزه ی کمال جوئی، ظریف تر و دقیق تر و موشکافانه تر خواهد بود. به طوری که هنگام عمل، انسان احساس می کند کوچک ترین تخطّی در اجرای مراحل این پروژه، عمل او را دستخوش بی نظمی، فساد و بطلان خواهد نمود. اما در مقابل اگر اصل تبیین شده به صورتی کلی تری و با حساسیت و جزئی نگری کمتری به بیان درآید، قطعاً طرح واره ی ذهن نیز برای اجرای آن، از جزئی نگری و وسواس کمتری برخوردار خواهد شد. نتیجه این که در حالت دوم فرد مکلّف، به ویژه اگر زمینه های زیستی و روانی ابتلا به وسواس را هم داشته باشد، راحت تر ، بی دغدغه تر و با خاطر آسوده تر از کنار جزئیات عبور خواهد کرد. اگر زمینه ی طراحی عملکردهای ذهن به این ترتیب، دگرگون گردد، فرد در مرحله ی عمل، به جای توقّف در مقدمات یا ظواهر و قالب، بیشتر متوجّه ی اصل، باطن و محتوای عمل خواهد شد؛ به عبارت دیگر با حضور قلب بیشتری به انجام عبادات خواهد پرداخت و از ظاهر به باطن اعمال سفر خواهد کرد.
۳-با وجود این که در فقه و آموزه های دینی تدابیر زیادی برای پیشگیری از وسواس اندیشیده شده است، اما آنچه که باعث تعجّب وشگفتی است این است که درعمل، بروز وسواس بیش از میزان مورد انتظار است(نتایج تحقیق میدانی نشان می دهندکه از ۲۰۰نفر نمونه ی تحقیق، ۱۵۴نفر آن ها مبتلا به وسواس هستند.)
۴- مقایسه روش های پیشگیری ودرمان وسواس در روانشناسی وفقه وآموزه های دینی، نشان می دهد اگرچه منشأ وسواس از نظر دو دیدگاه متفاوت است ، اما هردو دیدگاه رویکردهای نسبتاً مشابهی را برای پیشگیری از ابتلا به وسواس و نیز درمان آن در صورت ابتلا، برگزیده اند. هر دو دیدگاه از یک موضوع صحبت می کنند اما با دو زبان متفاوت وهرکدام درقالب متناسب با ادبیات خود.در بررسی های انجام شده دیدیم که هردو دیدگاه برای درمان این اختلال از شیوه ی استرس زدایی و مواجهه سازی و اجتناب از پاسخ، بهره می گیرند. شیوه های درمان دینی، در راستای فطرت و ذات انسان و در جهت قوّت بخشیدن به نیروهای درونی او طراحی شده اند و عقل و علم بشری نیز همین شیوه های فطری را کشف کرده و آن ها را در قالب دستور العمل های درمانیِ روان شناسانه ( مثل غرقه سازی و مواجهه)، برای درمان اختلالات روانی از جمله اختلال وسواس، به کار گرفته است.
۵- همانطور که روان شناسان با اتّکا به نحوه عملکرد ذهن و روان و با بهره گرفتن از رویکرد شناختی ورفتاری تلاش می کنند عقده ها واختلالات روانی از جمله وسواس را درمان کنند، اصول عملیه وقواعد فقهی بسیاری که در زمینه ی پیشگیری ویا درمان وسواس وجود دارند نیز همین روند را طی می کنند یعنی با آرامش دادن و رها سازی ذهن از احساسات منفی ومضطرب کننده و جایگزین کردن باور های عقلانی و منطقی به جای باورهای نادرست غیرعقلانی، اجازه نمی دهند که روان انسان از حالت تعادل خارج شده و بیمار شود یا عملکرد بهنجار آن مختل گردد و یا اگرهم در اثر فشارهای عصبی و درونی ، یا وجود زمینه ی وراثتی، وسواس ایجاد شد، بازهم این قوانین ساده می توانند ناهنجاری ذهن و روان او را درمان کرده به مسیر مستقیم و متعارف خود، بازگردانند.
۶- نتیجه ی دیگر این تحقیق این است که اگرچه نقص در شیوه ی آموزش احکام، مثل عدم تفهیم درست اصول و قواعد فقهی به مکلّفین و نقص و تزلزلِ مکلّفین در به کاربستن این معیارها، هنگام تصمیم گیری در مورد مظنونات و مشکوکات، موجب شکل گیری رفتارهای وسواسی می شوند و یا نحوه بیان برخی از احکام، به گونه ای است که ایجاد ترس و اضطراب می کند؛ اما همه ی راه های پیشگیری و درمان وسواس درفقه، به گونه ای طراحی شده اند که روان انسان را درجهت استرس زدایی وکاهش اضطراب و ایجاد آرامش و اطمینان هدایت می کنند.
با کنار هم گذاشتن این نکات، به این نتیجه کلی تر می رسیم که تدابیر پیشگیرانه و درمانی وسواس در فقه اسلامی، برمبنای خصوصیات روحی – روانی نوع انسان و در راستای حفظ سلامت و بهداشت تن و روان او، تدوین یافته اند و با درمان های مبتنی بر اصول روانپزشکی و روانشناسی تطابق و همپوشانی دارند. بنابراین اگر روانشناسان هنگام درمان افراد ی که از وسواس های مذهبی رنج می کشند، به فاکتورهای مذهبی واحکام ودستورات شرعی نیز گوشه چشمی داشته باشند و از سوی دیگر مراجع نیز هنگام صدور احکام به ویژگی های روانی وتاثیر پذیری روان انسان ، از باورهای بنیادینِ منطقی و غیرمنطقی، عنایتی بنمایند، روش های پیشگیری و درمان وسواس در این دو حوزه، حتی از همپوشانی بیشتر وکامل تری نیز برخوردار خواهند گشت.
در پایان، از آن چه که گفتیم و استدلال کردیم و نیز با کمک اصول و قواعدی که جهت صدق و صحت ادّعای خود به آن ها استناد نمودیم، در مجموع به این نتیجه می رسیم که لطف و تفضّل الهی بر آن قرار گرفته است که اصل بر برائت و طهارت انسان ها و نیز صحت اعمال و رفتار آنان باشد، و نیز اصل بر حلیّت و اباحه ی تمام اشیاء باشد؛ مگر آن که خلاف آن ها اتفاق افتاده و اثبات گردد. از طرفی اراده ی حضرت حق بر آن تعلّق گرفته است که مومنان یقین سابق خود را با شک لاحق برنتابند، خود را در عسر و حرج و تنگنا و تضییق در نیفکنند و چون عمل براساس احتیاط را در تمام موارد بر آنان واجب ندانسته است، پس در مورد مشکوکات و مظنونات راه تسهیل درپیش گرفته، بر امارات معتبر اطمینان کرده و به ظن محکم و مستدل خود جامه ی عمل بپوشانند؛ تا دچار کثرت شک و تردید در فکر و عمل خود نگشته و در ضرر و ضراری درنغلتند. همچنین اگر مالی را در ید انسانی یافتند، بر مالکّیت او اذعان کرده و سوق مسلمانان را پاک و طاهر دانسته و هرآن چه را که در آن معامله می شود، حلال و مباح بدانند؛ مگر وقتی که خلاف این، بر آنان اثبات گردد. چنان چه در اموری مضطر و درمانده گردیدند، به قدر میسور و ممکن بسنده کنند واگر خود، خود را در اضطرار نیفکنده باشند، به قدر نیاز حرام را بر خو حلال و واجب را ترک نمایند و اگر پس از وقت در انجام جزئی از اعمال خود یا در صحت انجام آن ها شکی بر وجودشان غالب شد، بر قاعده ی فراغ و تجاوزِ شریعت، اعتماد کنند تا از وسوسه ی شک و تردید، رهایی یابند و به یقین برسند.
پیشنهادها
با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق دو پیشنهاد زیر به عنوان راه حل هایی برای پیشگیری و درمان مطمئن تر و کامل تر اختلال وسواس ارائه می گردند:
در این تحقیق اثبات کردیم که جزئی نگری ها و احتیاطی گری های افراطی در مرحله ی صدور احکام شرعی توسط مجتهد و نیز در مرحله ی عمل به احکام توسط مقلّدین، ممکن است در خیلی از موارد به علت ترس از بطلان عمل و عدم مقبولیت آن و مجازات شدن، به بروز رفتارهای وسواسی منجر گردند. اکنون پیشنهاد می کنیم که فقها به هنگام صدور فتوا، توجه داشته باشند که شرایط زمان و وجود عوامل استرس زای بسیار زیاد موجب شده است که میزان آسیب پذیری افراد نسبت به آسیب های روحی و روانی به مراتب بیشتر از گذشته باشد. به طوری که ممکن است افراد حتی در برخورد با کمترین میزان اضطراب و استرس، زمینه های بالقوه و پنهان وسواسشان آشکار و شعله ور گردد. بنابراین بسیار مناسب و بجاست اگر که مجتهدین معزّز، در نحوه ی بیان جزئیات احکام و احتیاط های گوناگون، تجدیدنظری داشته باشند و آن ها را به گونه ای مطرح کنند که تحریک کننده ی افکار و اعمال وسواسی نگردند.
پیشنهاد می شود حالا که روش های پیشگیری ودرمان در فقه و روانشناسی همپوشانی و تطابق دارند، برای افزایش و تقویت این همپوشانی و بهره گیری از مزایای آن، هم روانشناسان و مشاوران تربیتی وارد حوزه ی فقه شده با اصول و قواعد آن آشنایی پیدا کنند و هم فقها و مجتهدین مهارت هایی را در زمینه ی روانشناسی، کسب نمایند تا بتوانند از این طریق به مقلّدین خود که در واقع بیماران آن دسته ی دیگر هستند، بیشتر کمک کنند. و اصولاً لازمه ی رسیدن به یک حکم متقن و محکم و منسجم در هر زمینه ای، داشتن اطلاعات کافی در مورد کلیّات و جزئیّات آن موضوع می باشد. در خصوص مسئله ی وسواس نیز دیدیم که برای پیشگیری و درمان کردن وسواس نیاز داریم علاوه بر فقه و اصول و سایر معارف دینی، بر روانشناسی نیز تسلّط کافی داشته باشیم؛ تا بتوانیم برای مسائل مستحدثه، با در نظر گرفتن ماهیّت و واقعیّت وجودی و ذاتیشان، قوانین و اصول فقهی مناسبی را به کاربسته و احکام متقن و محکمی را صادر کنیم که حتّی کمترین ضرری نیز متوجّه مکلّفین و مقلّدین نگردد.
اما همچنان که مشاهده کردیم، وسواس موضوعی بسیار گسترده و دامنه دار بوده و با حوزه های علمی دیگری هم ارتباط پیدا می کند. این ویژگی وسواس، امکان انجام پژوهش های دیگری را در زمینه های مختلف مرتبط با آن، محقّق می سازد. به عنوان مثال علاقه مندان به تحقیق و پژوهش در حوزه ی روان شناسی، می توانند فرضیه های این تحقیق را به طور بالینی و تجربی بررسی نمایند و تأثیر تدابیر فقه اسلامی و آموزه های دینی را در درمان افرادی که مبتلا به وسواس های مذهبی هستند، به طور عملی و براساس پرسشنامه های استاندارد و علمی مطالعه و بررسی نمایند. شاید بتوانند به راهکارهای علمی، عملی و کاربردی تری در زمینه ی پیشگیری و درمان وسواس دست یابند و همچنین برای تحقیق و مطالعه در خصوص تأثیرگذاری باورهای مثبت مذهبی بر کاهش افکار و رفتارهای وسواسی، توجّه و اهمّیّت بیشتری قائل گردند؛ تا بتوانند در آینده خدمات بیشتر و مطمئن تری را به بیماران خود عرضه کنند.
موضوع دیگری که در ضمن این پژوهش بدان اشاره شد، مسئله ی طلاق عاطفی زوجین و نیز طلاق به معنای فقهی و حقوقی آن است که می تواند در حوزه ی فقه و حقوق به عنوان یک طرح تحقیقی مورد مطالعه قرار بگیرد. دیدیم که وسواس و تبعات ناشی از آن می تواند بنیان خانواده ای را از هم بپاشد. در چنین وضعیتی اگر زن دچار وسواس باشد، و مرد در اثر وسواس او دچار عسر و حرج گردد به هر حال می تواند از حق طلاق خود استفاده کرده و با پرداخت حق و حقوق زن او را طلاق دهد. اما سوال اینجاست که اگر چنین شرایطی بر مرد حادث گردد و دچار وسواس فکری-عملی اجباری شود به طوری که زن از وضعیت موجود مضطر گردیده و به عسر و حرج بیفتد، آیا قانون با حفظ حقوق زن، حق طلاقی برای او قائل خواهد شد؟
باشد که با پیگیری این موضوعات و نظایر آن ها ، محققین و علاقه مندان فعالیت در این عرصه، به رفع عوارض و مشکلات اضطرابی وسواس همّت کرده، اهتمام ورزند و راهکارهای موثّرتر و نیز کم هزینه تری را هم برای پیشگیری از بروز وسواس و هم جهت درمان آن طراحی و تدوین نمایند. همچنین امید آن می رود که اوّلاً افراد وسواسی قبل از هر چیز، وجود آشفتگی روانی و عدم تعادل در افکار و اعمال خود را، بپذیرند تا بتوانند برای درمان خود اقدام کنند و ثانیاً خانواده، نزدیکان و اطرافیان فرد وسواسی، به جای سرزنش ها، شماتت ها و زخم زبان های پیاپی و مداوم، به حمایت عاطفی و روانی از او اقدام کنند و به جای نجس خواندن فرد وسواسی به چشم یک بیمار به او بنگرند و به درمان و هدایتش در مسیر مستقیم، همّت گمارند، چراکه روان فرد وسواسی، رنجورتر و ناتوان تر از آن است که او قادر باشد به تنهایی و با تکیه بر نفس خود، راه آزادی، نجات و نفس کشیدن را بازیابد.
اللهمّ وَفِّقنا بِما تُحِبُّنا وَ تَرضنا !
آمین یا رَبَّ العالَمین
شهریور ۱۳۹۳
پیوست ها
۳-۵-۱- پرسش نامه
بسمه تعالی
خواننده ی گرامی ضمن تشکر وقدردانی از شما که پاسخگویی به سوالات این پرسش نامه را تقبل می نمایید. ازجنابعالی درخواست می کنم که با دقت و توجه کافی وبدون ذکر نام ومشخصات خود به موارد ذیل پاسخ دهید. لازم به ذکر است که دقت شما مخاطب عزیز در پاسخ گویی به سوالات زیر باعث دست یافتن به نتایج دقیق تر درباره ی این تحقیق است که : « میزان تأثیر عامل ترس از عدم مقبولیت تکلیف، برایجاد وسواس»
جنسیت : زن مرد
در کدام محدوده ی سنی قرار دارید؟
زیر ۲۰ سال ۲۰ الی ۳۰ سال ۳۰ الی ۴۰ سال بالاتر از ۴۰ سال
وضعیت تاهل : مجرد متاهل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:33:00 ب.ظ ]




عدم سرایت نجاست از طریق تبخیر شدن مایعات نجس. در کتب رسائل احکام بیان شده است که بخار نجس و متنجّس پاک است و اگر به آب نیز تبدیل شده باشد، همچنان پاک باقی می ماند؛ گرچه بخار مثلاً از بول باشد.[۶۳۴]
مفهوم یقین به نجاست چیزی، در اثر برخوررد با نجاست، این است که انسان به هیچ وجه نتواند احتمالی در ذهن خود بسازد که طبق آن تماس صورت نگرفته باشد.[۶۳۵] انتقال نجاست باید به گونه ای باشد که در اثر ملاقات دو شیء نجس و پاک، رطوبت نجس به پاک منتقل شده یا از آن رطوبتی به نجس برسد؛ یعنی باید یقین کامل و صددرصد داشت که رطوبت به حدّی است که آب از یک جسم به جسم دیگر منتقل شده نه خنکی آن.[۶۳۶] ضمن این که لازم به ذکر است که نجاست در جسم مرطوب منتقل نمی شود و فقط اگر آب در محل نجاست وجود داشته باشد، نجاست را منتقل می کند،[۶۳۷] البته در این صورت هم به شرطی نجاست منتقل می شود که یقین داشته باشیم محل نجس پایین تر از جاهای دیگر نبوده است؛ یعنی اگر آب از جاهای پاک به سمت محل نجس حرکت کند قسمت های پاک، نجس نمی شوند و حتی اگر احتمال ضعیفی هم بدهیم که شاید چنین حالتی وجود داشته است نجاست سرایت نکرده است.[۶۳۸]
چیزهایی که می دانیم گاهی پاک و گاهی نجس هستند مثل کف دستشویی های عمومی که می دانیم گاهی با آب کر شسته می شوند و گاهی هم نجس می شوند تا وقتی یقین نداشته باشیم همین الآن قطعاً و صددرصد نجس شده است پاک اند و هیچ وظیفه ای برای اجتناب نداریم. اگر با کسی که به طهارت بی توجه است زندگی می کنیم یا وقتی در اماکن عمومی حضور داریم، بسیار سخت و دشوار و تقریباً غیرممکن است که به نجاست تمام قسمت هایی که دیگران با آنها تماس پیدا کرده اند، یقین حاصل کنیم. خوب است بدانیم که اگر از واقع خبر می داشتیم می فهمیدیم تقریباً تمام چیزهای اطراف ما نجس هستند، اما خدا همه را برای ما پاک قرار داده و مسئولیّتی در قبال آنها برعهده ی ما نگذارده است. فقط وظیفه داریم از مواردی احتراز کنیم که نجاستشان به طور مشخص و عینی، برما آشکار شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مورد نقش واسطه در انتقال نجاست، دو نظر وجود دارد. عدّه ای از فقها معتقدند که نجاست از واسطۀ چهارم به بعد منتقل نمی شود یعنی اگر واسطۀ چهارم با سوم تماس بگیرد دیگر نجس نمی شود.[۶۳۹] گروه دیگری از علما نیز بر این باورند که در صورت ایجاد عسرو حرج و مشقّت، انتقال نجاست از وسایط متعدّد، نادیده انگاشته می شود. [۶۴۰]
در شک بین طهارت و نجاست، صرف احتمال طهارت، برای طاهر فرض کردن شیء کافیست. یعنی در چنین مواردی تکلیف آن است که بنا را بر طهارت بگذاریم. حتّی اگر کسی مثلاً با تفحص کردن می تواند بفهمد که لباسش نجس است یا پاک، گفته شده که اگر می‌خواهی رفع شکّ کنی، اشکالی ندارد ولی حکم اسلام این است که چنین کاری لازم نیست. در بارۀ پاک کردن اشیاء نیز طبق فتوای علما، اگر کسی از پاکی شیئی که در اختیار دارد خبر دهد آن چیز پاک است.[۶۴۱] این نشان می دهد که حتی اگر انسان بی مبالاتی این خبر را دهد پاکی جسم ثابت می شود.
وسواس و دقّت بیش از اندازه در نماز نیز وسواسی است که مبتلابه، بسیاری از افراد است وگاهی موجب بطلان نماز می شود. لازم است بدانیم شک های بعد از سلام، بعد از وقت، کثیر الشک و شک در نمازهای مستحبی موجب باطل شدن نماز نمی شود و اصلاً نباید به آن ها اعتنا کرد. امام باقر (ع) در این باره می‌فرمایند: «هنگامی که شکِّ تو در نماز زیاد شد، به نمازت ادامه بده و به شکت اعتنا مکن؛ زیرا با این کار امید است که شک از تو دست بر دارد. همانا شک از جانب شیطان است.»[۶۴۲]و در جای دیگری ایشان می فرمایند: «إِذا کثُرَ عَلَیک السَّهْوُ فَامْضِ عَلی صَلاتِک فَإِنَّهُ یوشَک أَنْ یدَعَک إِنَّما هُوَ مِنَ الشَّیطانِ؛ هر گاه در نماز شک بر تو زیاد شد، اعتنا مکن، زیرا این وسوسه از شیطان است و ممکن است تو را از کار بازدارد.»[۶۴۳] در روایت دیگری، امام معصوم (ع) می‌فرمایند: «شیطان خبیث را به شکستن نمازتان عادت ندهید، چون او را بر این کار حریص می‌کنید، همانا شیطان خبیث به آن چه تکرار شود، معتاد می‌گردد. پس هر یک از شما به شکّش اعتنا نکند و نماز را زیاد نشکند. پس اگر کسی چندین مرتبه این گونه عمل کند، دیگر شک به سوی او باز نمی‌گردد. همانا شیطان خبیث، مایل است که از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپیچی شود، به سوی هیچ یک از شما باز نمی‌گردد.» [۶۴۴] و به اختصار خواندن نماز راه غلبه بر این نوع شک معرفی شده است؛ زیرا در این صورت شیطان فرصت وسوسه نمی یابد. از حضور امام صادق (ع) در باره فراموشی جویا شدم و عرض کردم: «در من شک و سهو، بسیار ایجاد می شود.» آن حضرت علیه السلام فرمود: «نمازت را به اختصار بخوان». پرسیدم: چگونه مختصر کنم؟ فرمود: «در ذکر رکوع و سجود، فقط به سه بار سبحان اللّه گفتن، اکتفا کن.» [۶۴۵]
نتایج تحقیق
با توجه به مطالب و مسائل مطرح شده دیدیم که مطالعه پیرامون موضوع وسواس، دارای ابعاد و جنبه های متعدّد و گسترده ای است و با شاخه های گوناگونی از علم در ارتباط است. در پژوهش حاضر به برخی از این ابعاد پرداختیم و تأثیر آن ها را بر وجود انسان از زوایای گوناگون، مورد ارزیابی قرار دادیم. همچنان که پیش از این گفتیم، وسواس از یک فکر وسواسی مزاحم و تکرارشونده شروع می شود، به یک ترس و اضطراب تبدیل می گردد و سپس برای پایان دادن به ترس و اضطراب موجود، به بروز یک رفتار وسواسی منجر می شود. انجام و تکرار این عمل در ابتدا باعث فرونشانی اضطراب می شود ولی به مرور زمان، خود تبدیل به یک عامل اضطراب زا می گردد. بدین ترتیب، یک چرخه از دور و تسلسل باطل پدید می آید که هیچ راه گریزی به خارج از خود ندارد و هرچه زمانِ بیشتری سپری می گردد شدّت و سرعت آن افزایش می یابد تا آن جا که تمام وجود انسان، اعمّ از تن و روانش را تسخیر کرده و درهم می شکند؛ مگر آن که یک نیروی بازدارنده از بیرون وارد میدان شده و حرکت آن را کم و کمتر و در نهایت متوقّف سازد.
هدف اصلی در پژوهش حاضر این بوده است که در ابتدا وسواس و معضلات وابسته به آن را تا حد ممکن بشناسیم و سپس براساس شناخت حاصل شده، پاسخ دو سوال اصلی را که در واقع مسئله ی این تحقیق هستند، بیابیم و صحّت یا سقم فرضیه های پیشنهاد شده برای آن ها را، بررسی کنیم.
اولین سوال یا بهتر است بگوییم اولین مسئله ی تحقیق این بوده است که : « احتیاط، افراط، تقیّد، حساسیت وجزئی نگری های بیش از اندازه در انجام تکالیف و واجبات دینی، چرا وچگونه می تواند موجب بروز اختلال وسواس گردد؟» و فرضیه پیشنهاد شده در پاسخ به آن از این قرار بوده است که: « به نظر می رسد دقّت بیش از حد در انجام تکالیف دینی به سبب ترس از عدم مقبولیّت آنها دردرگاه الهی، موجب پیدایش استرس واضطراب شدید و در نتیجه سبب بروز وسواس در افکار، رفتار و عملکرد روان انسان می گردد.»
نتایجی که از بخش میدانی این تحقیق بدست آمده اند، به همراه بخشی از تجزیه و تحلیل های توصیفی و نظریِ این تحقیق، ما را به صحت و پذیرش این فرضیه متقاعد می سازند. این نتایج عبارتند از:
مطالعات کتابخانه ای در تحقیق حاضر، نشان می دهد که همه ی انسان ها به دلیل برخوردار بودن از غریزه ی کمال طلبی و نیز عدّه ی کثیری به لحاظ زیست شناختی، تا اندازه ای علائم استرس و وسواس را به طور طبیعی، تجربه می کنند؛ البته این مقدار استرس و وسواس برای حفظ حیات شخص ضروری است و بدون آن ممکن است سلامتی خود شخص یا آدم هایی که او مسئول مراقبت از آن هاست، به مخاطره بیفتد. مثلا ً مادری که دائم درمورد آسیب دیدن نوزادش نگران است، اگر این وسواس را نداشته باشد، چه بسا زندگی نوزادش به خطر بیفتد. این نوع وسواس را وسواس مثبت و مفید تلقّی می کنند؛ چراکه وجود این مقدار وسواس خود عامل و انگیزه ای است برای پیشرفت در زمینه های گوناگون دانش بشری. اما آن چه که مهمّ است و قابل توجّه و تعمّق، آن است که با فراهم کردن شرایط نامناسب روحی و روانی برای خود و دیگران، این مقدار وسواس را که ضروری ادامه ی حیات انسان است، بال و پرِ پریدن ندهیم؛ بلکه برعکس باید با استمداد از قوانین وقواعدی که عقل، علم و شرع برای ما تعیین کرده اند آن را تحدید و کنترل کرده و اجازه ی رشد افراطی به آن ندهیم.
براساس نتایج تحقیق میدانی، مشاهده می کنیم که افراد نمونه ی تحقیق، داشتن اطلاعات ناقص درمورد احکام و دستورات دینی را به عنوان دومین اولویت خود در ابتلا به وسواس برشمرده اند؛ یعنی ۴۷ نفر از ۱۵۴ نفری که وسواسی بودن خود را قبول دارند، علت وسواسشان را به این عامل نسبت می دهند. بنابراین می توان گفت که بسیاری از اوقات، ناآگاهی یا آگاهی کم و نصفه ونیمه نسبت به مسائل شرعی و ندانستن تکلیف شرعی در هنگام مواجهه با مسائل مختلف، موجب می شود که استرس ها و اضطراب های طبیعیِ افراد ، به وسواس تبدیل شوند.
از آن جایی که شیطان همواره از ضعف انسان استفاده کرده و در دل او رخنه می کند؛ با تمسک به جهل و ناآگاهی افراد، به ویژه نسبت به ضروریات دینی، به وسوسه گری این دسته از افراد می پردازد و بالاخره در یک فرصت مناسب با استقرار شک و تردید در دل آن ها، ابتدا بذر افکار وسواسی را در قلب و ذهنشان می افشاند و در مراحل بعدی، از مصالحی مثل ضعف روحی و جسمی، ضعف اراده، زمینه های خانوادگی و غیره بهره برده و فرد را به انجام و تداوم اعمال وسواسی تشویق و ترغیت می کند تا جایی که راه گریزی برای او باقی نماند. بنابراین نقش شیطان در ایجاد وسواس یک نقش مستقل و متّکی به نفس نمی باشد؛ بلکه نقشی وابسته و تقویت کننده است. از طرف دیگر ورود شیطان به صحنه موجب می شود که انسان کم کم از رحمت خدا نیز نا امید گردد و بدین ترتیب اضطراب و دغدغه اش در مورد بطلان عملش و مورد قبول واقع نشدن آن افزایش یابد. در نتیجه می توانیم بگوییم که اگر انسان مومن با افزایش اطلاعات و دانش خود، مخصوصاً در زمینه ی معارف و احکام دین و در یک کلام با خودشناسی، از ابتدا راه ورود شیطان را به قلب و دل خود، تنگ و تنگ تر گرداند، مدخلی برای ورود، ایفای نقش و استیلای شیطان و وسوسه های شیطانی باقی نخواهد گذاشت.
موثّرترین راه برای ممانعت از تسلّط شیطان بر اراده، عقل و عملکرد انسان، آموختن و به کاربستن قوانین، اصول و باورهایی است که توسط شارع در قالب احکام شریعت، وضع گردیده اند. این اصول، قواعدی عقلانی و منطقی هستند که قابلیت انطباق بر قوانین فطری و عملکردهای ذهن و روان انسان را دارند و معیارهایی هستند برای تشخیص درست از نادرست و راه از بیراهه. این قواعد و اصول شامل همان تدابیری می شود که شارع مقدّس برای پیشگیری و درمان وسواس، اندیشیده است.
نتیجه ی دیگری که از پژوهش حاضر می توان گرفت این است که عمل کردن به احتیاط های افراطی، یکی از مهم ترین زمینه های تبدیل وسواس طبیعی به وسواس های بیمارگونه ی دینی، می شود. احتیاطی گری و واجب دانستن عمل به احتیاط از جانب اخباریون و نیز اعتقاد آنان مبنی بر وجوب عمل به احتیاط، می تواند خود دلیلی باشد برای گرایش به وسواس و وسواسی گری و یا تشدید آن. وجود چنین دیدگاه هایی موجب شده است که سخت گیری ها و احتیاط های وسواس گونه از جانب فقها و مراجع تقلید، در صدور احکام، به ویژه در خصوص احکام عبادات و طهارت و نجاست، بعضاً زمینه هایی را برای افراطی گری ها و مضیّق گردانیدنِ انجامِ تکالیفِ دینی، پدید آورد؛ حال آن که انجام تکالیف دینی مبتنی بر سهولت و رأفت اسلامی است و عمل کردن بر اساس این احتیاط های متعصّبانه و وسواس برانگیز، موجب عسر و حرج مکلّفین می گردد، مخصوصاً آن دسته از مکلّفینی که به طور ارثی و فیزیولوژیک دارای زمینه ابتلا به وسواس هستند یا به علت این که تحت فشار اضطراب ها، استرس ها، مشکلات عاطفی و روانی گوناگون قرار دارند، مستعدّ ابتلا به وسواس می شوند. اصرار بر احتیاطی گری خود زائیده ی احساس ترس از بطلان عمل یا بیم از دست دادن مصالح و افتادن در مفاسد و بالاخره هراس از مورد قبول واقع نشدن اعمال امتثال شده می باشد.
وجود جزئیات زیاد و دقیق در احکام و احتیاط های سخت گیرانه به منظور اتیان تکلیف دینی در حد کمال، و همچنین تأکید بر انجام این جزئیّات و احتیاط ها به طور کامل و بی نقص، اگرچه آیین ها و شعائر دینی را از گزند تحریف ها و دگرگونی ها، محفوظ می دارد، امّا اگر بی مهابا و بدون در نظر گرفتن روحیّات و عوامل پنهان اضطراب زا و وسواس برانگیز( زمینه ی ارثی و زیستی، عقده ها و خلأهای عاطفی و…) در مکلّفین، مطرح گردند و حدود وثغور دقیق رعایت آن ها برای این دسته از افراد معیّن نگردند، خود بهترین عامل برای آشکارسازی و شعله ور شدن زمینه های پنهان وسواس می باشند.
براساس اصل تسهیل، در موارد مشکوک ومشتبه می توان از اماره وظن معتبر تبعیت کرد. زیرا دست یافتن به قطع ویقین مستلزم فحص وکوشش بسیار است واین فحص وسختی را خداوند واجب نکرده است پس با پیروی از این اصل نیازی نیست در موارد مشکوک حتماً به قطع و یقین برسیم، صرف وجود ظنّ معتبر، می تواند جواز انجام یا ترک عمل باشد. بدین ترتیب فرد مستعد وسواس یا کسی که مبتلا به وسواس است، می تواند بدون نگرانی و ترس از پذیرفته نشدن عملش، همان طور که مرجع تقلیدش حکم کرده است عمل کند و حتی یقین خود را در مورد نجاست یا حرمت نادیده بگیرد.
هر انسان مومن و معتقدی خواهان دست یافتن به آخرین درجه ی کمال، و امتثال کامل اعمال و تکالیف دینی خود است. اما افراد دربرخورد با این آرزو وخواسته آرمانی خود، به دو دسته تقسیم می شوند: گروهی که اعمال دینی خود را در قالب و شکل تعیین شده و با ضوابط و مقرّرات خاص آن انجام می دهند، بدون این که درمورد قالب اعمال افراط و تفریطی روا دارند . نتیجه ی عمل این افراد نوعی ارتباط صمیمی ، نزدیک و عاشقانه، ازطریق محتوای عمل و از راه دل وفطرتشان با آن ایده و خواست آرمانی است. آنان درسایه این ارتباط به آرامش روحی و روانی، بصیرت و بینش خوبی دست می یابند وبه علت آرامشی که نصیبشان می گردد، کمتر دچار بیماری های روحی-روانی و نیزروان-تنی ویا حتی جسمی می شوند؛ زیرا در لایه های مختلف ذهن و روان آنها تلاطم واضطرابی شکل نمی گیرد که موجب بیماری آنان گردد. اما دسته دوم هم که مانند دسته ی اوّل طالب کمال در امور معنوی واخروی هستند، به علّت وجود استرس های فراوان در درون ذهن خود، دچار تنش های مختلف عصبی و روحی شده و سلامتی و بهداشت روانی آنها به مخاطره می افتد. سیستم دفاعی و آرامش بخشی این افراد، به علت وجود استرس های فراوان، ضعیف است و دراصطلاح دچار “روان رنجوری” می شوند. این دسته از افراد فکر و اراده ی ضعیفی دارند و به علت مواجه شدن با انواع واقسام عوامل استرس زا و مضطرب کننده(مانند خلا های عاطفی، قرارگرفتن درمحیط های اجباری وپراسترس، قرار گرفتن درمعرض آزارو اذیت های جسمی، داشتن مشکلات خانوادگی حاد) شرایط مساعدی را برای پناه بردن به وسواس، به عنوان یک سیستم دفاعی درمقابل شرایط اضطرابی، دارا هستند. ازطرف دیگر چون به دنبال آن هستند که اعمال و آئین های عبادی خود را بصورت تمام و کمال و بدون هیچ نقص و کاستی انجام دهند، دچار افراطی گری ها در عمل به احتیاط های وارده در باب احکام عبادی می شوند که موجب دامن زدن وتشدید کردن «وسواس» درفکر و عمل آنها می شود. با اندکی دقّت و تفکّر در معنا، فلسفه و مبانی عبادت در اسلام، به این نتیجه می رسیم که شخص وسواسی با نوع عبادت کردن خود، در حقیقت از ویژگی های یک عبادت کامل و خداپسندانه فاصله می گیرد و آن طور که خود تشخیص می دهد و می پسندد عبادت می کند. خداوند متعال با قرار دادن شرایط سهل و آسان در عبادات و مقدمات آن، به نوعی بندگانش را مورد لطف و تفضّل خود قرار داده است که بتوانند با آرامش بیشتر، روان سالم تر و فرصت بازتر به انجام عبادات و تکالیف شرعی خود بپردازند و از انجام آن ها بهره ی کافی و وافی ببرند.
در نتایج تحقیق میدانی انجام شده در پژوهش حاضر، دیدیم ۶۱ نفر از ۱۵۴ نفری که وسواسی بودن خود را تأیید کرده اند، ترس از بطلان عمل، پذیرفته نشدن آن و مجازات شدن را، به عنوان علت بروز رفتارهای وسواسی خود، برشمرده اند. این رقم نشان می دهد که ۴۰ درصد از افراد وسواسی که به انواع «شک های افراطی درعبادات» مبتلا هستند، به دلیل ترس از بطلان عمل عبادی، مورد قبول واقع نشدن آن به درگاه الهی و از دست دادن سعادت ابدی ومجازات شدن درجهان دیگر-که راه بازگشتی برای جبران آن نیست- وجود افکار و اعمال وسواسی را به صورت آگاهانه در اعماق ضمیر ناخودآگاه خود پذیرفته اند و در بستر زمان، فرهنگ و دین آن را پرورانده اند.
در مجموع از نتایج، داده ها و اطلاعات حاصل، این گونه استنباط می شود که «هر عاملی که موجب شود فرد متدیّن و مکلّف، درمورد صحت و بطلان تکلیفِ اتیان شده ی خود، دچار تردیدِ افراطی گردد و از این که عملش مورد قبول پروردگار مهربان قرار نگیرد و در جهان آخرت عقاب شده و در آتش جهنِم سوزانده شود، مضطرب و پریشان گردد، شرایط بسیارمناسب و مساعدی را برای وسواسی شدنش مهیّا می کند. بدین ترتیب می پذیریم که عامل مفروض در فرضیه ی اول تحقیق، یکی از دلایل مهم ابتلا به وسواس در میان دینداران می باشد.
مسئله یا محور دوم پژوهش حاضر این است که: « آیا همپوشانی وتطابق درمان های مبتنی بر اصول روانپزشکی، روانشناسی وروانکاوی با راهکارهای پیشگیرانه ودرمانی ارائه شده در فقه اسلامی ( مثلاً قواعد فقهی) امکان پذیر است؟» و فرضیه ی ارائه شده برای آن، بیان می کند که: «تدابیر پیشگیرانه و درمانی وسواس در فقه اسلامی، برمبنای خصوصیات روحی – روانی نوع انسان و در راستای حفظ سلامت و بهداشت تن و روان او، تدوین یافته اند.»
مجموع نتایج زیر که از مطالعات انجام شده در این پژوهش، بدست آمده اند، درستی فرضیه ی فوق الذکر را به اثبات می رسانند:
۱- اولین مطلب این است که اگر اصول عملیه و قواعد فقهی ای که برای ممانعت از بروز وسواس وضع شده اند، به درستی، با زبانی ساده و قابل فهم برای همگان، به مکلّفین آموزش داده شوند، پس از ورود به ذهن و روان انسان، به عنوان یک باور صحیحِ بنیادین، در روان جایگزین و سپس نهادینه می شوند. در مرحله ی بعدی، این باورهای بنیادین به یک برنامه ی پردازشگر تبدیل می شوند. چنین برنامه ای قادر است اضطراب ها و استرس های وارد شده به مغز را در مورد بطلان تکالیف دینی و عدم مقبولیت آن ها در درگاه الهی، با معیارهای فقهی معرفی شده به آن تطبیق دهد. در صورتی که تطابق مورد نظر ایجاد نشود، اضطراب های وارد شده را نمی پذیرد و از مخیّله و روان انسان پاک می کند و به جای آن، حس آرامش و اطمینان را در روان فرد گسترش می دهد تا هم دچار وسواس نشود و هم از انجام عبادات احساس رضایت و بهره مندی نماید. واضح است که انجام این فرایند در ذهن و روان مکلّفین کاملاً منطبق با نحوه ی عملکرد کلی روان انسان است که در روان شناسی فراوان از آن صحبت شده است.
۲- از دیگر دستاوردهای این پژوهش آن است که اگر نحوه ی بیان جزئیّات و احتیاط های مربوط به مسائل احکام اندکی تغییر یابند، و بیانات و عباراتی استعمال گردند که استرس زا و اضطراب برانگیز نباشند، راه ورود شیطان و القائات شیطانی را به فکر و ذهن انسان مسدود می کنند. اگر این اتفاق بیفتد و عوامل نگران کننده از بین بروند زمینه ی شکل گیری یا شعله ور شدن، بسیاری از وسواس های مذهبی نیز به خودی خود، از بین می رود. زیرا عملکرد ذهن انسان به طور طبیعی این گونه است که با پذیرفتن هر اصلی به عنوان یک باور اعتقادی، طرحی را برای اجرا ی آن سازماندهی می کند. هرچه اصل بیان شده دقیق تر باشد و حساس تر، طرح واره ی ارائه شده ی ذهن انسان هم به لحاظ وجود غریزه ی کمال جوئی، ظریف تر و دقیق تر و موشکافانه تر خواهد بود. به طوری که هنگام عمل، انسان احساس می کند کوچک ترین تخطّی در اجرای مراحل این پروژه، عمل او را دستخوش بی نظمی، فساد و بطلان خواهد نمود. اما در مقابل اگر اصل تبیین شده به صورتی کلی تری و با حساسیت و جزئی نگری کمتری به بیان درآید، قطعاً طرح واره ی ذهن نیز برای اجرای آن، از جزئی نگری و وسواس کمتری برخوردار خواهد شد. نتیجه این که در حالت دوم فرد مکلّف، به ویژه اگر زمینه های زیستی و روانی ابتلا به وسواس را هم داشته باشد، راحت تر ، بی دغدغه تر و با خاطر آسوده تر از کنار جزئیات عبور خواهد کرد. اگر زمینه ی طراحی عملکردهای ذهن به این ترتیب، دگرگون گردد، فرد در مرحله ی عمل، به جای توقّف در مقدمات یا ظواهر و قالب، بیشتر متوجّه ی اصل، باطن و محتوای عمل خواهد شد؛ به عبارت دیگر با حضور قلب بیشتری به انجام عبادات خواهد پرداخت و از ظاهر به باطن اعمال سفر خواهد کرد.
۳-با وجود این که در فقه و آموزه های دینی تدابیر زیادی برای پیشگیری از وسواس اندیشیده شده است، اما آنچه که باعث تعجّب وشگفتی است این است که درعمل، بروز وسواس بیش از میزان مورد انتظار است(نتایج تحقیق میدانی نشان می دهندکه از ۲۰۰نفر نمونه ی تحقیق، ۱۵۴نفر آن ها مبتلا به وسواس هستند.)
۴- مقایسه روش های پیشگیری ودرمان وسواس در روانشناسی وفقه وآموزه های دینی، نشان می دهد اگرچه منشأ وسواس از نظر دو دیدگاه متفاوت است ، اما هردو دیدگاه رویکردهای نسبتاً مشابهی را برای پیشگیری از ابتلا به وسواس و نیز درمان آن در صورت ابتلا، برگزیده اند. هر دو دیدگاه از یک موضوع صحبت می کنند اما با دو زبان متفاوت وهرکدام درقالب متناسب با ادبیات خود.در بررسی های انجام شده دیدیم که هردو دیدگاه برای درمان این اختلال از شیوه ی استرس زدایی و مواجهه سازی و اجتناب از پاسخ، بهره می گیرند. شیوه های درمان دینی، در راستای فطرت و ذات انسان و در جهت قوّت بخشیدن به نیروهای درونی او طراحی شده اند و عقل و علم بشری نیز همین شیوه های فطری را کشف کرده و آن ها را در قالب دستور العمل های درمانیِ روان شناسانه ( مثل غرقه سازی و مواجهه)، برای درمان اختلالات روانی از جمله اختلال وسواس، به کار گرفته است.
۵- همانطور که روان شناسان با اتّکا به نحوه عملکرد ذهن و روان و با بهره گرفتن از رویکرد شناختی ورفتاری تلاش می کنند عقده ها واختلالات روانی از جمله وسواس را درمان کنند، اصول عملیه وقواعد فقهی بسیاری که در زمینه ی پیشگیری ویا درمان وسواس وجود دارند نیز همین روند را طی می کنند یعنی با آرامش دادن و رها سازی ذهن از احساسات منفی ومضطرب کننده و جایگزین کردن باور های عقلانی و منطقی به جای باورهای نادرست غیرعقلانی، اجازه نمی دهند که روان انسان از حالت تعادل خارج شده و بیمار شود یا عملکرد بهنجار آن مختل گردد و یا اگرهم در اثر فشارهای عصبی و درونی ، یا وجود زمینه ی وراثتی، وسواس ایجاد شد، بازهم این قوانین ساده می توانند ناهنجاری ذهن و روان او را درمان کرده به مسیر مستقیم و متعارف خود، بازگردانند.
۶- نتیجه ی دیگر این تحقیق این است که اگرچه نقص در شیوه ی آموزش احکام، مثل عدم تفهیم درست اصول و قواعد فقهی به مکلّفین و نقص و تزلزلِ مکلّفین در به کاربستن این معیارها، هنگام تصمیم گیری در مورد مظنونات و مشکوکات، موجب شکل گیری رفتارهای وسواسی می شوند و یا نحوه بیان برخی از احکام، به گونه ای است که ایجاد ترس و اضطراب می کند؛ اما همه ی راه های پیشگیری و درمان وسواس درفقه، به گونه ای طراحی شده اند که روان انسان را درجهت استرس زدایی وکاهش اضطراب و ایجاد آرامش و اطمینان هدایت می کنند.
با کنار هم گذاشتن این نکات، به این نتیجه کلی تر می رسیم که تدابیر پیشگیرانه و درمانی وسواس در فقه اسلامی، برمبنای خصوصیات روحی – روانی نوع انسان و در راستای حفظ سلامت و بهداشت تن و روان او، تدوین یافته اند و با درمان های مبتنی بر اصول روانپزشکی و روانشناسی تطابق و همپوشانی دارند. بنابراین اگر روانشناسان هنگام درمان افراد ی که از وسواس های مذهبی رنج می کشند، به فاکتورهای مذهبی واحکام ودستورات شرعی نیز گوشه چشمی داشته باشند و از سوی دیگر مراجع نیز هنگام صدور احکام به ویژگی های روانی وتاثیر پذیری روان انسان ، از باورهای بنیادینِ منطقی و غیرمنطقی، عنایتی بنمایند، روش های پیشگیری و درمان وسواس در این دو حوزه، حتی از همپوشانی بیشتر وکامل تری نیز برخوردار خواهند گشت.
در پایان، از آن چه که گفتیم و استدلال کردیم و نیز با کمک اصول و قواعدی که جهت صدق و صحت ادّعای خود به آن ها استناد نمودیم، در مجموع به این نتیجه می رسیم که لطف و تفضّل الهی بر آن قرار گرفته است که اصل بر برائت و طهارت انسان ها و نیز صحت اعمال و رفتار آنان باشد، و نیز اصل بر حلیّت و اباحه ی تمام اشیاء باشد؛ مگر آن که خلاف آن ها اتفاق افتاده و اثبات گردد. از طرفی اراده ی حضرت حق بر آن تعلّق گرفته است که مومنان یقین سابق خود را با شک لاحق برنتابند، خود را در عسر و حرج و تنگنا و تضییق در نیفکنند و چون عمل براساس احتیاط را در تمام موارد بر آنان واجب ندانسته است، پس در مورد مشکوکات و مظنونات راه تسهیل درپیش گرفته، بر امارات معتبر اطمینان کرده و به ظن محکم و مستدل خود جامه ی عمل بپوشانند؛ تا دچار کثرت شک و تردید در فکر و عمل خود نگشته و در ضرر و ضراری درنغلتند. همچنین اگر مالی را در ید انسانی یافتند، بر مالکّیت او اذعان کرده و سوق مسلمانان را پاک و طاهر دانسته و هرآن چه را که در آن معامله می شود، حلال و مباح بدانند؛ مگر وقتی که خلاف این، بر آنان اثبات گردد. چنان چه در اموری مضطر و درمانده گردیدند، به قدر میسور و ممکن بسنده کنند واگر خود، خود را در اضطرار نیفکنده باشند، به قدر نیاز حرام را بر خو حلال و واجب را ترک نمایند و اگر پس از وقت در انجام جزئی از اعمال خود یا در صحت انجام آن ها شکی بر وجودشان غالب شد، بر قاعده ی فراغ و تجاوزِ شریعت، اعتماد کنند تا از وسوسه ی شک و تردید، رهایی یابند و به یقین برسند.
پیشنهادها
با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق دو پیشنهاد زیر به عنوان راه حل هایی برای پیشگیری و درمان مطمئن تر و کامل تر اختلال وسواس ارائه می گردند:
در این تحقیق اثبات کردیم که جزئی نگری ها و احتیاطی گری های افراطی در مرحله ی صدور احکام شرعی توسط مجتهد و نیز در مرحله ی عمل به احکام توسط مقلّدین، ممکن است در خیلی از موارد به علت ترس از بطلان عمل و عدم مقبولیت آن و مجازات شدن، به بروز رفتارهای وسواسی منجر گردند. اکنون پیشنهاد می کنیم که فقها به هنگام صدور فتوا، توجه داشته باشند که شرایط زمان و وجود عوامل استرس زای بسیار زیاد موجب شده است که میزان آسیب پذیری افراد نسبت به آسیب های روحی و روانی به مراتب بیشتر از گذشته باشد. به طوری که ممکن است افراد حتی در برخورد با کمترین میزان اضطراب و استرس، زمینه های بالقوه و پنهان وسواسشان آشکار و شعله ور گردد. بنابراین بسیار مناسب و بجاست اگر که مجتهدین معزّز، در نحوه ی بیان جزئیات احکام و احتیاط های گوناگون، تجدیدنظری داشته باشند و آن ها را به گونه ای مطرح کنند که تحریک کننده ی افکار و اعمال وسواسی نگردند.
پیشنهاد می شود حالا که روش های پیشگیری ودرمان در فقه و روانشناسی همپوشانی و تطابق دارند، برای افزایش و تقویت این همپوشانی و بهره گیری از مزایای آن، هم روانشناسان و مشاوران تربیتی وارد حوزه ی فقه شده با اصول و قواعد آن آشنایی پیدا کنند و هم فقها و مجتهدین مهارت هایی را در زمینه ی روانشناسی، کسب نمایند تا بتوانند از این طریق به مقلّدین خود که در واقع بیماران آن دسته ی دیگر هستند، بیشتر کمک کنند. و اصولاً لازمه ی رسیدن به یک حکم متقن و محکم و منسجم در هر زمینه ای، داشتن اطلاعات کافی در مورد کلیّات و جزئیّات آن موضوع می باشد. در خصوص مسئله ی وسواس نیز دیدیم که برای پیشگیری و درمان کردن وسواس نیاز داریم علاوه بر فقه و اصول و سایر معارف دینی، بر روانشناسی نیز تسلّط کافی داشته باشیم؛ تا بتوانیم برای مسائل مستحدثه، با در نظر گرفتن ماهیّت و واقعیّت وجودی و ذاتیشان، قوانین و اصول فقهی مناسبی را به کاربسته و احکام متقن و محکمی را صادر کنیم که حتّی کمترین ضرری نیز متوجّه مکلّفین و مقلّدین نگردد.
اما همچنان که مشاهده کردیم، وسواس موضوعی بسیار گسترده و دامنه دار بوده و با حوزه های علمی دیگری هم ارتباط پیدا می کند. این ویژگی وسواس، امکان انجام پژوهش های دیگری را در زمینه های مختلف مرتبط با آن، محقّق می سازد. به عنوان مثال علاقه مندان به تحقیق و پژوهش در حوزه ی روان شناسی، می توانند فرضیه های این تحقیق را به طور بالینی و تجربی بررسی نمایند و تأثیر تدابیر فقه اسلامی و آموزه های دینی را در درمان افرادی که مبتلا به وسواس های مذهبی هستند، به طور عملی و براساس پرسشنامه های استاندارد و علمی مطالعه و بررسی نمایند. شاید بتوانند به راهکارهای علمی، عملی و کاربردی تری در زمینه ی پیشگیری و درمان وسواس دست یابند و همچنین برای تحقیق و مطالعه در خصوص تأثیرگذاری باورهای مثبت مذهبی بر کاهش افکار و رفتارهای وسواسی، توجّه و اهمّیّت بیشتری قائل گردند؛ تا بتوانند در آینده خدمات بیشتر و مطمئن تری را به بیماران خود عرضه کنند.
موضوع دیگری که در ضمن این پژوهش بدان اشاره شد، مسئله ی طلاق عاطفی زوجین و نیز طلاق به معنای فقهی و حقوقی آن است که می تواند در حوزه ی فقه و حقوق به عنوان یک طرح تحقیقی مورد مطالعه قرار بگیرد. دیدیم که وسواس و تبعات ناشی از آن می تواند بنیان خانواده ای را از هم بپاشد. در چنین وضعیتی اگر زن دچار وسواس باشد، و مرد در اثر وسواس او دچار عسر و حرج گردد به هر حال می تواند از حق طلاق خود استفاده کرده و با پرداخت حق و حقوق زن او را طلاق دهد. اما سوال اینجاست که اگر چنین شرایطی بر مرد حادث گردد و دچار وسواس فکری-عملی اجباری شود به طوری که زن از وضعیت موجود مضطر گردیده و به عسر و حرج بیفتد، آیا قانون با حفظ حقوق زن، حق طلاقی برای او قائل خواهد شد؟
باشد که با پیگیری این موضوعات و نظایر آن ها ، محققین و علاقه مندان فعالیت در این عرصه، به رفع عوارض و مشکلات اضطرابی وسواس همّت کرده، اهتمام ورزند و راهکارهای موثّرتر و نیز کم هزینه تری را هم برای پیشگیری از بروز وسواس و هم جهت درمان آن طراحی و تدوین نمایند. همچنین امید آن می رود که اوّلاً افراد وسواسی قبل از هر چیز، وجود آشفتگی روانی و عدم تعادل در افکار و اعمال خود را، بپذیرند تا بتوانند برای درمان خود اقدام کنند و ثانیاً خانواده، نزدیکان و اطرافیان فرد وسواسی، به جای سرزنش ها، شماتت ها و زخم زبان های پیاپی و مداوم، به حمایت عاطفی و روانی از او اقدام کنند و به جای نجس خواندن فرد وسواسی به چشم یک بیمار به او بنگرند و به درمان و هدایتش در مسیر مستقیم، همّت گمارند، چراکه روان فرد وسواسی، رنجورتر و ناتوان تر از آن است که او قادر باشد به تنهایی و با تکیه بر نفس خود، راه آزادی، نجات و نفس کشیدن را بازیابد.
اللهمّ وَفِّقنا بِما تُحِبُّنا وَ تَرضنا !
آمین یا رَبَّ العالَمین
شهریور ۱۳۹۳
پیوست ها
۳-۵-۱- پرسش نامه
بسمه تعالی
خواننده ی گرامی ضمن تشکر وقدردانی از شما که پاسخگویی به سوالات این پرسش نامه را تقبل می نمایید. ازجنابعالی درخواست می کنم که با دقت و توجه کافی وبدون ذکر نام ومشخصات خود به موارد ذیل پاسخ دهید. لازم به ذکر است که دقت شما مخاطب عزیز در پاسخ گویی به سوالات زیر باعث دست یافتن به نتایج دقیق تر درباره ی این تحقیق است که : « میزان تأثیر عامل ترس از عدم مقبولیت تکلیف، برایجاد وسواس»
جنسیت : زن مرد
در کدام محدوده ی سنی قرار دارید؟
زیر ۲۰ سال ۲۰ الی ۳۰ سال ۳۰ الی ۴۰ سال بالاتر از ۴۰ سال
وضعیت تاهل : مجرد متاهل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




  • پیش از تسلیم تلف شود. بنابراین تلف پس از عقد و تسلیم بدلیل انتقال ضمان معاوضى به واسطه تسلیم به خریدار، موجب انفساخ نیست.
  • تلف در اثر حادثه خارجى باشد، نه اهمال و تقصیر بایع[۳۶].

سؤالى که در این جا مطرح مى‏شود این است که آیا در صورتى که تلف مستند به فعل بایع نباشد ولى بایع نیز تقصیر کرده باشد مثل این که در تسلیم مبیع، تأخیر کند و بعداً به وسیله حادثه قهرى، مبیع تلف شود مشمول م ۳۸۷ ق.م. خواهد بود یا نه؟
در این خصوص باید گفت وضعیت حقوقى فروشنده ۲ فرض دارد[۳۷]:

  • بر مبناى ضمان معاوضى مسئول پرداخت ثمن به دلیل انفساخ عقد است.
  • بر مبناى تقصیر و تبدیل وضع امانى او به غاصب، مسئول پرداخت مثل یا قیمت مبیع تلف شده است.

بنابراین خریدار مى‏تواند یکى از دو مبنا را براى جبران خسارت خود برگزیند زیرا هیچ مانعى ندارد که براى استیفاى حقى ۲ شیوه مناسب در اختیار صاحب آن قرار گیرد چنانکه در خیار عیب نیز خریدار مى‏تواند با فسخ بیع، ثمن را مطالبه کند یا ارش بگیرد. سؤال دیگرى که در این جا مطرح مى‏شود این است که آیا در صورتی که بایع مبیع را به عمد یا در اثر تقصیر تلف کند یا سبب تلف آن شود خریدار مى‏تواند به استناد خیار تعذر تسلیم عقد را فسح کند یا اینکه فقط حق مطالبه مثل یا قیمت را دارد؟
در پاسخ باید گفت که اکثر فقها معتقدند که خریدار یا مى‏تواند عقد را فسخ کند و ثمن را بگیرد یا آنرا باقى گذارد و از فروشنده بدل مبیع را بخواهد یعنى اکثراً معتقدند که این خیار در این صورت قابل استناد به وسیله خریدار مى‏باشد[۳۸].
به نظر مى‏رسد اگر بتوان خیار تعذر تسلیم را به‌عنوان یک قاعده عمومى در نظر گرفت در این جا بایستى خریدار این حق را داشته باشد که به آن استناد کند.
البته ممکن است به این استدلال ایراد شود که در این صورت براى اینکه طرفین موجبات فسخ را فراهم آورند از اجراى تعهدات خود امتناع مى‏کنند و از این طریق، قراردادى را که با دیگران بسته‏اند در معرض زوال قرار دهند و این امر با اصل لزوم قراردادها در تعارض است.
در جواب باید گفت وقتى که بایع مبیع را تلف مى‏کند با پذیرش خیار تعذر تسلیم، خریدار ۲ گزینه براى جبران ضرر پیش رو خواهد داشت. یا مى‏تواند الزام بایع را به دادن مثل یا قیمت بخواهد یا اینکه به استناد این خیار معامله را فسخ کند. بنابراین چون سرنوشت زوال عقد یا عدم آن در دست طرفى است که عهدشکنى نکرده پس مى‏توان گفت که استناد به خیار تعذر تسلیم‏ نخواهد توانست به‌عنوان وسیله‏اى براى فسخ قرارداد مورد سوء استفاده قرار گیرد.
برخى نویسندگان حقوقى، دادن حق فسخ به خریدار را با مبناى توافق طرفین و عدالت معاوضى سازگارتر دانسته‏اند[۳۹]. به موجب این نظر در هر قرارداد به طور ضمنى این شرط وجود دارد که طرفین باید با حسن نیّت در اجراى تعهد خود بکوشند. در عقد بیع نیز فروشنده وظیفه دارد که مبیع را مانند امینى دلسوز نگهدارى کند تا به خریدار تسلیم شود. مفاد این شرط ضمنى را هر کس مى‏تواند در وجدان خود احساس کند هرچند که در متن قرارداد نیامده باشد. پس هر کجا فروشنده مفاد شرط را رعایت نکند و مبیع را به عمد از بین ببرد یا تقصیرى مرتکب شود که سبب تلف آن شود خریدار حق دارد به عنوان تخلف از شرط عقد را فسخ کند.
مشابه همین حکم قانونگذار در مورد تلف مبیع قبل از قبض که بر اساس آن تعذّر اجراى تعهد اصلى از طرف بایع به واسطه حادثه خارجى موجب انفساخ عقد دانسته شده است در مورد اجاره و مزارعه نیز پیش‏بینى شده است. (مواد ۴۸۳ و ۵۲۷ ق.م)
نکته‏اى که در اینجا باید متذکر شد آن است که اگر مبیع قبل از عقد تلف شود به چه صورتى خواهد بود؟ بدین معنى اگر گفتگو و توافق در انجام معامله شده و بایع ثمن را دریافت کرده باشد اگر قبل از عقد، مبیع تلف شود ظاهراً مورد معامله تابع شرایط عقد مقدم بر عقد بیع است. اگر عقد سابق اجاره باشد تلف عین مستأجره تابع احکام اجاره است و بر طبق قواعد کلى و عمومى بعلت اینکه در زمان عقد و بعد از عقد، قدرت بر تسلیم وجود ندارد عقد باطل است. هر گاه تلف بعد از اجراى صیغه باشد در این صورت چون چیزى که مورد معامله واقع شده در تصرف خریدار بوده و به وسیله عقد بیع نقل ملکیت شده است لذا تلف تابع احکام بعد از قبض مبیع مى‏باشد نه قبل از قبض آن.
اثر إتلاف در عقد بیع
عقد بیع اگر چه جزء عقود لازمۀالطرفین می‌باشد، اما قبض و اقباض مبیع در آن نقش عمده‌ای دارد تا آن جا که دو قاعده‌ی مهم «تلف المبیع فی زمن الخیار ممن لاخیار له» و «تلف المبیع قبل القبض من مال بائعه» ناظر به آن می‌باشند. بر وفق قاعده‌ی اخیر که مطابق دیدگاه مشهور فقهاء امامیه است و به تبع در ماده‌ی ۳۸۷ قانون مدنی نیز به آن اشاره شده است: «اگر مبیع قبل از تسلیم بدون تقصیر و اهمال از طرف بایع تلف شود بیع منفسخ و ثمن باید به مشتری مسترد گردد…» حال اگر در همین مدت، مبیع بالمباشره یا بالتسبیب توسط مشتری إتلاف شود گویا قبض تحقق یافته است و برخلاف قاعده‌ی «تلف المبیع قبل القبض»، ضمان برعهده‌ی مشتری مستقر می‌شود که شیخ انصاری(ره) در رابطه با این مطلب چنین بیان می‌دارد:
«الظاهر عدم الخلاف فی کونه (إتلاف المشتری للمبیع) به منزلۀ القبض فی سقوط الضمان؛ لأنه قد ضمن ماله بإتلافه، و حجته الاجماع لو تم، والا فانصراف النص (کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من ماله بائعه) الی غیر هذا التلف فیبقی تحت القاعدۀ (و هی قاعدۀ الإتلاف)»[۴۰].
اما این چنین حالتی در صورتی پیش می‌آید که مشتری بداند مبیع مال اوست اما در صورتع جهل دو نظر مطرح می‌گردد، عده‌ای همچنان بر استقرار ضمان برعهده‌ی مشتری به ضرورت مطلق تأکید نموده‌اند، چنانکه علامه حلی در «تذکره الفقهاء» بر این نظر تکیه نموده است.
«ولو أتلفه المشتری، فهو قبض منه و به قال الشافعی و له وجه: أنه لا یکون قبضاً. هذا اذا کان المشتری عالماً؛ أما اذا کانه (المشتری) جاهلاً بأن قدم البائع الطعام المبیع الی المشتری فأکله فهل یجعل قابضاً؟ الاقرب: أنه لیس قابضاً، و یکون بمنزلۀ إتلاف البائع، و هو أحد قولی الشافعی»[۴۱].
و برخی فقها در این جا بنابر جریان غرور قائل به تفصیل گشته‌اند بدانسان که در مورد تحقق غرور – فروشنده‌ی طعام، آن را در معرض مشتری بگذارد – مشتری را غیر ضامن و در صورت عدم غرور، إتلاف را مانند تلف سماوی دانسته‌اند[۴۲].
مبحث دوم:
تلف بعد از قبض و در زمان خیار
هر چند که مشهور فقها و حقوق‌دانان اعم از گذشتگان و متأخران بر این عقیده‏اند که عقد بیع از عقود رضایى است و بدون نیاز به تشریفات قبض و اقباض به محض تحقق، سبب انتقال مالکیت مبیع و ثمن مى‏گردد و وجود خیار هم مانع این انتقال نمى‏گردد، ولى دیدیم که درباره تلف مبیع قبل از قبض، اکثراً قائل به ضمان فروشنده بودند که بعضى از آن‏ها ضمان را ناشى از اراده مشترک طرفین و مقتضاى اجراى عدالت معاوضى دانسته‏اند و عده‏اى آنرا استثناء بر قاعده اولیه حاکم بر معاملات و حکم قانون که ناشى از سیره مستمره مسلمین و روایات وارده در این زمینه است مى‏دانستند.
در هر حال همگى قائل به این امر بوده‏اند که با تسلیم مبیع به فروشنده ضمان معاوضى نیز به او منتقل مى‏شود و از این لحظه خود مشترى مسئول تلف یا خسارت وارده به مبیع خریدارى شده مى‏باشد چون بعد از تسلیم حکم استثنایى تلف مبیع قبل از قبض و یا خاتمه امتداد ضمان تا زمان تسلیم شامل آن نمى‏گردد و عدالت معاوضى نیز نمى‏تواند توجیهى براى مسئولیت بایع در فرض تلف بعد از تسلیم بیابد.
در هر حال در احکام مربوط به خیارات حکمى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است که به ظاهر با عقیده‏اى مزبور ارائه شده تعارض دارد.
سؤالى که در اینحا مطرح مى‏شود این است که اگر پس از فسخ عقد، آشکار شود که مورد معامله در زمان وجود حق فسخ، تلف شده است چه باید کرد؟
بر اساس حکم مزبور در قانون، هر گاه در عقد بیع، مبیع پس از قبض و قبل از انقضاى خیارى که مخصوص مشترى است، بدون تعدى و تفریط وى تلف گردد ضمان بر عهده کسى است که خیار نداشته است.
این حکم بر اساس قاعده فقهى «التلف فى زمن الخیار ممن لا خیار له» است که بعداً در رابطه با این قاعده و مناطش بحث مى‏کنیم. آیا اعتقاد به چنین حکمى ناشى از تفکر توقف انتقال مالکیت تا انقضاى خیار است؟ یا اینکه ضمان بایع در موردى که خیار، مختص مشترى است و خیار از جمله خیاراتى است که در ظرف زمان قرارداد تا انقضاى مدت خیار ادامه پیدا مى‏کند بدون اینکه در انتقال مالکیت توقفى حاصل گردد؟
یا این که انتقال مالکیت تا زمان انقضاى خیار مختص به مشترى متوقف نمى‏شود و ضمان معاوضى بایع نیز تا انقضاى خیار مختص به مشترى امتداد نمى‏یابد و لیکن چنین فرض مى‏شود که مشترى از آن جهت که ذوالخیار بوده است یک لحظه قبل از تلف بیع را فسخ نموده، فلذا تلف در ملک بایع واقع شده است[۴۳].
در نظر کسانى که تملیک را منوط به انقضاى خیار دانسته‏اند حکم موافق با قاعده است، چرا که هنوز مالکیت مبیع به خریدار منتقل نشده است؛ لذا اگر تلفى ایجاد گردد در ملک بایع واقع شده است[۴۴].
در صفحات قبل اشاره کردیم که وجود ضمان معاوضى بر عهده بایع تا زمان تسلیم، ناشى از اراده مشترک و خواست طرفین است به عبارت دیگر توافق طرفین بر این قرار گرفته است که تا زمانى که یکى از طرفین عقد چیزى را بدست نیاورده است، چیزى نیز نپردازد؛ و این قاعده را موافق با اصول و قواعد حاکم بر معاملات دانستیم. ولى در صورتى که تسلیم، صورت گرفته باشد، دیگر اراده مشترک محقق شده است و بایع نباید مسئولیتى در صورت تلف یا خسارت وارده به مبیع تسلیم شده داشته باشد، لذا اکثر فقها بر این نکته تصریح کرده‏اند حکم ضمان بایع در صورت تلف مبیع در فرضى که خیار مختص به مشترى است باید خلاف قاعده باشد[۴۵]. و استثنایى بر اصل تملک مشترى به محض عقد محسوب مى‏شود زیرا طبق اصول و قواعد اولیه، مالى که فروخته شده و توسط خریدار قبض گردیده در صورت تلف شدن باید از مال مالک آن (مشترى) محسوب شود. بنابراین توجیه حکم ضمان بر مبناى اصول کلى معاملات دشوار است و چون چنین اعتقادى در فقه تعبدى است و از باب تمسک به روایات نفوذ پیدا کرده است موارد مشمول آنرا باید محدود کرد.
البته همان طور که گفته شد مطابق نظریه کسانى که تملک را منوط به انقضاى خیار مى‏دانند، حکم مذکور مطابق قاعده است. ولى این نظریه موجه نیست زیرا به عقیده مشهور اگرچه‏ خیارى بودن عقد، موجب نفى مالکیت مطلق است با توجه به موازین کلى و تملیکى بودن عقد بیع، موجب تزلزل مالکیت نیست به علاوه فسخ عقد نیز در آینده مؤثر است و رافع آثار مالکیت در زمان تلف نیست. پس همان گونه که منافع مبیع از آن خریدار است، تلف نیز باید از دارایى او محسوب شود.
لذا تسرى آن به ثمن شخص در فرضى که بایع داراى خیار است یا خیار مشترک بین طرفین عقد است امکان ندارد. چرا که در مورد احکام استثنایى باید به موارد منصوص و متیقن قانون اکتفا کرد. از طرفى تسرّى این حکم به عقود معاوضى دیگر غیر از عقد مبیع نیز امکان ندارد، همچنین چون حکم قانون است امکان تراضى بر خلاف آن نیز وجود ندارد زیرا که اشخاص فقط مى‏توانند در مورد حقوق خود بر خلاف آنچه که در مواد قانونى است تراضى نمایند و لیکن در مورد احکام قانون از آن جهت که خواست قانون‏گذار است حقى براى طرفین وجود ندارد تا امکان تراضى بر خلاف آن نیز میسر باشد، پس حکم مندرج در م ۴۵۳ ق.م. آنجایى که تلف بر عهده مشترى نهاده شده است و این امر در مورد خیارات مختص به بایع یا خیارات مشترک طرفین است موافق قاعده و اصول حقوقی است چون بعد از تسلیم، اراده مشترک طرفین برآورده شده و از طرفى اگر ضمان مندرج در م ۳۸۷ را ناشى از حکم قانون نیز بدانیم با تسلیم، این امر محقق شده و دیگر موجبى براى امتداد ضمان وجود ندارد و از آنجایى که تلف مبیع بر عهده بایع نهاده شده است مخالف قاعده و اصول حقوقى حاکم بر قراردادهاست. لذا باید دید که حکم مندرج در م ۴۵۳ ق.م. در چه شرایطى اعمال مى‏گردد و خیارات مختص به مشترى کدام است؟
شرایط لازم براى اجراى شق دوم ماده ۴۵۳ ق.م. ایران‏

  • معامله باید بیع باشد، لذا اگر معامله طرفین خارج از بیع باشد هر چند که نتیجه بیع را داشته باشد این ضمان در آن جارى نمى‏گردد. مثلاً در صلحِ در مقام بیع، این ضمان جارى نیست چون گفتیم که در اعمال احکام استثنایى باید به مورد متیقن اکتفا کرد.
  • حکم اختصاص به تلف مبیع داشته یعنى اگر در فرضی باید داراى خیار مختص به خود باشد و ثمن که عین معین است قبل از انقضاى خیار بایع تلف گردد یا خسارتى متوجه آن گردد ضمان آن بر عهده بایع است و بایع نمى‏تواند به استناد حکم مندرج در م ۴۵۳ ضمان را متوجه مشترى بدون خیار نماید. اگر چه بعضى فقها آنرا در ثمن نیز جارى دانسته‏اند[۴۶].
  • مبیع چه عین شخصى باشد و چه کلى فى‏الذمه این حکم جارى است چرا که عین کلى فى الذمه نیز بعد از تعیین مصداق و تسلیم آن به عین شخصی مبدل مى‏گردد یعنى در نظر فروشنده و خریدار با عین شخصى که عقد مستقیماً بر ان واقع شده است تفاوتى ندارد.
  • تلف موجب این حکم باید بر اثر قوه خارجى یا قاهره واقع شده باشد یعنى اتلاف به وسیله بایع، ثالث یا مشترى در صورت عمد موجب اعمال این قاعده نمى‏گردد.
  • تلف مى‏بایست در زمان بقاء خیار مختص به مشترى واقع شده باشد، فلذا اگر مشترى خیار خود را به نوعى ساقط کرده باشد یا مدت آن منقضى شده باشد مسئولیت تلف یا خسارت متوجه مشترى خواهد بود نه بایع.
  • خیارات مختص مشترى باید خیاراتی باشند که در ظرف زمان قرار دارند پس در نتیجه باید حیوان، مجلس و شرط باشند زیرا ملاک در شمول روایات به اقسام خیارات آنچنانکه از ظاهر روایات بر مى‏آید خیاراتی است که هر یک به نوعى ظرف زمان را شامل شده است و منحصر به خیارات سه گانه ذیل است:
  • خیار مجلس‏

تا زمانى که متعاملین با آزادى اراده از مجلس عقد جدا نشده یا از یکدیگر فاصله نگرفته‏اند چون فرض بر این است که هنوز مجلس عقد برگزار است بر اساس ماده ۳۹۷ ق.م. مى‏توانند معامله را فسخ کنند و اگر هر یک از متعاملین وکیل در انشاء عقد داشته باشند تفریق وکیل شرط است. پس خیار مجلس بایع نیز باید قبل از عقد یا در حین عقد ساقط شده باشد تا موجب ایجاد حکم مندرج در شق دوم، م ۴۵۲ ق.م. گردد.
آیا در معاملات کامپیوترى و تلفنى و یا فکسى نیز فرض وجود خیار مجلس مختص مشترى وجود دارد یا نه؟
به نظر مى‏رسد از آنجایى که اصل، لزوم معاملات است و خیار یک امر استثنایى بر لزوم معاملات است می‌بایست تا آنجا که امکان دارد از فسخ معاملات کاست تا روابط و احکام معاملات میان مردم مستحم گردد از طرفى در اعمال موارد استثنایى، همانطور که قبلاً بارها اشاره کردیم باید به موارد متیقن و منصوص اکتفا کرد. لذا باید معتقد باشیم که در چنین مواردى خیار مجلس فى‏الذاته وجود ندارد و موجبى هم براى ایجاد حکم مندرج در م ۴۵۲ وجود ندارد.

  • خیار حیوان‏

ماده ۳۹۸ ق.م. اشعار داشته است «اگر مبیع حیوان باشد، مشترى تا ۳ روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد».
حال سؤال این است که اگر ثمن شخصى حیوان باشد آیا بایع نیز تا ۳ روز حق فسخ دارد یا نه؟
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد، اگر فلسفه جعل خیار را اختبار از وضعیت حیوان و سلامت یا امراض حیوان بدانیم در موردى که ثمن شخصى حیوان است نیز باید خیار حیوان جریان داشته باشد[۴۷]. و لیکن اگر اصل را لزوم معاملات بدانیم از این جهت که خیار یک امر استثنایى بر لزوم معاملات است در فسخ معاملات باید به موارد منصوص قانونى اکتفا کنیم‏ و خیار حیوان را فقط مختص به مشترى بدانیم[۴۸].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




. نوروز یا روان نژندی، عبارت از یک اختلال روانی است که عملکردهای اصلی شخصیت را در بر نمی‌گیرد و فرد به آن آگاهی دارد. از انواع بسیار رایج و شناخته شده نوروز ، می‌توان اضطراب ، وسواس ، ترس‌های مرضی و هیستری را نام برد. افراد نوروتیک ، در مجموع ، تعدادی ویژگی مشترک دارند. مثلا خود را ناراحت احساس می‌کنند، نقش اجتماعی خود را از یاد می‌برند، در مقابل دیگران حالت پرخاشگری دارند. ر.ک: شعاری نژاد، علی اکبر، روان شناسی عمومی، تهران: توس، چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۷۳٫ ↑
. obsessional neurosis ↑
. چگونگی عملکرد مغز در ارتباط با این موضوع در فصل دوم توضیح داده خواهد شد. ↑
. obsessive thoughts: فکری که فرد علی رغم میل خود مرتبا” در ذهن خود به آن مشغول است و قادر به رهایی از آن نیست و همیشه سعی دارد به نتیجه ای برسد که چنین نتیجه ای هیچ وقت حاصل نمی شود. ↑
. obsessive doubts: شک های وسواسی نوعی از شکاکیت هستند که بیشتر در روابط بین همسران پدید می آیند و گاهی اوقات بسیار آزاردهنده و تخریب کننده هستندو نیز تأثیر منفی بر روابط همسران می گذارند
Wikipedia, the free encyclopedia “Relationship obsessive–compulsive disorder”[online]. Wikipedia. available: http://en.wikipedia.org/wiki/Relationship_obsessive%E2%80%93compulsive_disorder[93/6/31] ↑
. . obsessive images: فکر یا تصوری که در ذهن ایجاد می شود و بارها و بارها تکرار می شود.(مثل تصاویر جنسی) ↑
. obsessive yuminations: نشخوار فکری به عنوان اشتغال دائمی به یک اندیشه یا موضوع و تفکر درباره آن شناخته می شود. نشخوار فکری طبقه ای از افکار آگاهانه و منفعلانه و تکراری است که بر علل و نتایج علائم متمرکز می شود و مانع از حل مسئله ناسازگارانه شده و به افزایش افکار منفی می انجامد. افکار ناخواسته یا مزاحم، مشکل اصلی افراد مضطرب است، زیرا احساس تهدید و هیجان منفی برای آنها دائمی شده است. فرق نشخوار فکری با وسواس فکری اینست که نشخوار فکری قضاوت ها و افکاری است که فرد نسبت به تصورات و تجربیات منفی قبلی اش دارد اما در وسواس فکری یک فکر بدون اینکه سابقه و حادثه ای را در گذشته فرد زیر سوال ببرد، در ذهن تکرار می شود.

“شیوه‌ای راهبردی برای حل مشکلات” [online]. Afcarnews . دسترسی در:
http://afkarnews.ir/vdcjaie8muqey8z.fsfu.html [۹۳/۶/۲۷] ↑
. obsessive impulses: تکانه ها عبارتند از افکار یا تصورات عود کننده ی مزاحم و مدوامی که منجر به تولید اضطراب می شود. تکانه های وسواسی طبقه ای از اختلالات روانی هستند که دارای ویژگی برانگیختگی هستند و نشان می دهند که فرد برانگیخته شده توانایی مقاومت در برابر وسوسه و انگیزش موجود را ندارد؛ به طوری که ممکن است مجبور شود به خود یا دیگران آسیب برساند.
Wikipedia, the free encyclopedia “Impulse control disorder”[online]. Wikipedia. available: http://www. en.wikipedia.org/wiki/Impulse_control_disorderو Wikipedia[93/6/31] ↑
. obsessive rituals: رفتارهایی هستند که فرد وسواسی خود را مجبور به انجام مکرر آن ها می بیند.این آیین ها معمولاً تلاشی هستند برای بیرون راندن افکار وسواسی.
Robinson, Lawrence Smith, Melinda, M.A., and Segal, Jeanne, Ph.D. “Obsessive-Compulsive Disorder (OCD)” [online]. Helpguide. Available: http://www.helpguide.org/mental/obsessive_compulsive_disorder_ocd.htm[93/6/31] ↑
– ر.ک: ویلهلم، سابین، استکتی، گیل، راهنمای درمانگران، شناخت درمانی اختلال وسواس فکری عملی، مترجم: اصغری پور، نگار، بهفر، زهرا، کریمی، حسن، ویراستار: صاحبی، علی، تهران: سایه سخن، اول، ۱۳۹۲، ص ۳۳٫
Cognitive therapyfor obsessive-compulsive disorder: a guide for professionals, c 2006
. ر.ک: کاپلان، هارولد، سادوک، بنیامین، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی ، مترجم: دکتر نصرت ا… پور افکاری، شهرآب – آغاز، اوّل، ۱۳۷۹ ، جلد۱، ص۳۱٫ ↑
. آیین واره ها رفتارهایی هستند بی اثرساز و ارادی که بیمار به منظور کاهش اضطراب و یا کم کردن احتمال خطر، آن ها را انجام می دهد. ر.ک: هاوتون، کیت، کرک، جوان، سالکووس کیس، پال م.،کلارک، دیوید م.، رفتار درمانی شناختی،راهنمای کاربردی در درمان اختلال های روانی، مترجم: قاسم زاده، حبیب الله، تهران: ارجمند، دهم، ۱۳۹۲، ج۱، ص ۱۷۹٫
Cognitive Behaviour therapy for psychiatric problems- A practical guide, c1989.
– استکتی، گیل، پیگت،تریزا، اختلال وسواس: جدیدترین راهبرد های ارزیابی ودرمانی مترجم: قاسم زاده، حبیب الله، تهران: ارجمند: نسل فردا: کتاب ارجمند، دوم، ۱۳۸۹، ص۲۹٫
Obsessive Compulsive Disorde- The Latest Assessment and Treatment Strategies, c2006.
. اشرفی کنی، فاطمه، موسوی، نعیمه سادات، “وسواس: تحقیقی پیرامون وسواس وراههای پیشگیری ودرمان این بیماری عصبی، نشریه اصلاح وتربیت، سال ششم، ش۶۱، ۱۳۷۸: ص۱۱-۱۶٫ ↑
. ر.ک: استکتی، گیل، اختلال وسواس: جدیدترین راهبرد های ارزیابی ودرمانی، ص ۲۶٫ ↑
. اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع‌ترین تشخیص‌های روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بی‌علاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص می‌شود؛ چیزی که از آن به عنوان “سرماخوردگی روانی” یاد می‌شود. افسردگی مجموعه‌ای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز می‌کند. افسردگی اساسی واژه‌ای است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا جهت مجموعه‌ای از علایم اختلال خلق برای DSM-III در سال ۱۹۸۰ به کار رفت و پس از آن عمومیت یافت. افسردگی اساسی منجر به از کارافتادگی قابل توجه فرد در قلمروهای زندگی فردی و اجتماعی و اشتغال می‌شود و عملکردهای روزمره فرد همچون خوردن و خوابیدن و سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ر.ک: استکتی، گیل، اختلال وسواس: جدیدترین راهبرد های ارزیابی ودرمانی، ص۳۲٫ ↑
. ر.ک: کارلسون،نیل.آر. مبانی روانشناسی فیزیولژیک، مترجم: پژوهان، مهرداد، اصفهان: غزل، اول، ۱۳۷۴، ص ۴۴۳٫
Foundations of physiological psychology
. ر.ک: همان جا. ↑
. Obssesion ↑
. Compulsive ↑
– سعادت پرور، علی، سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، قم: تشیع، ۱۳۷۴، ج ١، ص ١٢٢. به نقل از سایت ویکی فقه. ↑
– خمینی، روح لله، آداب الصلاه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، صص ٢۶و٢٧. به نقل از سایت ویکی فقه. ↑
– نراقی، ملامحمد مهدی، علم اخلاق اسلامی، مترجم: جامع السعادات، مجتبوی، جلال الدین، تهران: بی نا، ۱۳۸۱، ج ١، ص ٢٣٠. ↑
– فیض کاشانی، ملامحسن ، راه روشن، ترجمه ی المحجه البیضاء، مترجم: عارف، سید محمد صادق، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، اول، ۱۳۷۲ ، ج ۵، ص ۷۰٫ ↑
– نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تهران: رشیدی، بی تا، ص ۸۷ . ↑
– کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب، الکافی،ترجمه: محمد باقر کمره ای ، قم: اسوه، نهم، ۱۳۸۶، ج ۵، ص ۱۱۲٫ ↑
. ر.ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی بن محمدبن احمدالخزاعی النیشابوری ، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، به کوشش و تصحیح یاحقی، محمدجعفر ، ناصح، محمدمهدی، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، شماره۱۰۳۲۹، ج ۱۳، ص ۵۵۵٫ ↑
– میرسید شریف جرجانی، ترجمان القرآن، حرف و، ص۱۴۷. ↑
. ر.ک : کلینی، اصول کافی، ج۱، « کتاب العقل والجهل»، ص ۱۰و۱۲٫ ↑
-ر.ک: موسوی خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران: موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی (ره)، سی ویکم ، ۱۳۸۳، ص ۴۰۰٫ ↑
. ر.ک: فقیهی، علی نقی، مطهری، جمشید، ۱۳۸۲، “وسواس و درمان آن / مقایسه دو شیوه شناخت درمانگری اسلامی و شناخت درمانگری سنّتی،” مجله معرفت، ش۷۵، ص۴۵-۵۸٫ ↑
. همان ↑
. همان ↑
– مصطفوى، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم، ص ۱۱۵و۱۱۶٫ ↑
– ر.ک: عرفان، حسن، موضوعات تحقیقی معارف اسلامی و علوم انسانی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی معاونت اطلاع رسانی، سال ١٣٧٣، ص ۷ ۵. ↑
. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران: دانشگاه تهران، اول، ۱۳۷۳، ص۲۰۵۰۰، حرف واو. ↑
. ابوعلی سینا، رساله حدود، نسخه خطی، شماره ۱۰۶۴-۱۰۷۶ ، کتابخانه آستان قدس رضوی، ص ۳۹ به بعد. نقل از ارگانی حائری، محمود، شناخت ودرمان وسوسه و وسواس در اسلام. ↑
– تفسیر ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۳، ص ۵۵۵٫ ↑
. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، صص ۲۱۹، ۲۲۰، ۳۱۰، ۳۱۱٫ ↑
– ر.ک: مصطفوى، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم ، ص ۱۱۵ ،۱۱۶٫ ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




از جمله کاروانسراهای معروف دوره­ صفوی در اصفهان می­توان به کاروانسراهای زواره و مادرشاه در اصفهان و نطنز و یزدخواست و سن سن در جاده­ی قم– کاشان و همینطور ریوادوبستان در جاده­ی نائین – اصفهان اشاره کرد که اینها همه از نوع چهار ایوانی هستند. علاوه بر این کاروانسراها، در درون شهر کاروانسراهایی با کاربرد متفاوت در کناره جاده­ها برای توقف کوتاه مدت ساخته می­شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به نظر می ­آید که در فصل سرما مسافران به اجبار از کاروانسراها استفاده می­کردند و در همه شاهراهای ایران با فاصله ۵ یا ۶ فرسخ یکی از آنها یافت می­ شود که از یکدیگر یک منزل یا یک روز فاصله دارند این کاروانسراها توسط اشخاص خیر و حکام و پادشاهان ساخته شده است و اکثر کاروانسراهایی که در عصر قاجاریه ساخته شده است مربوط به زمانی است که اقتصاد رو به شکوفایی بوده است (گروته، ۱۳۴۹: ۳۹-۱۳۸).
با مقایسه­ کاروانسراها با همدیگر چنین به نظر می­رسد که تمامی آنها به یک صورت و شکل ساخته شده و کلاً مربع­الشکل در دور محل وسیعی با حجراتی زیاد بنا شده و کرایه منزل در بین راه ­ها نمی­گیرند ولی در شهرها مبلغ کرایه جهت نگهداری بار و اَمتعه دریافت می­ شود. معمولاً حدود ۱۵۰ اتاق نشیمن دارند و کرایه حمل امتعه تجاری ارزان بوده و کاه و جو به قیمت نازل وجود دارد (اولیویه، ۱۳۷۱: ۴۴-۴۳).
در مورد خصوصیات کاروانسراهابه خصوص کاروانسراهای درون شهری چنین عنوان شده که این کاروانسراها بنای چهارگوش با دکان­های متعدد و اتاق­ها برای سکونت مسافران و اصطبل‌هایی برای اسبان و آغال­هایی برای شتران داشت. کاروانسرااهمیت ویژه­ای داشت و بیشتر توسط اشراف و دولت­مردان ساخته می­شد. در کاروانسرا از غلامان با عنوان مباشر برای رتق و فتق امور استفاده می­شد و دخل و خرج آنها به دست آنها بود که امانت را بعضاً رعایت نمی­کردند. در این کاروانسراها یهودیان نیز رفت و آمد می­کردند (دروویل ، ۱۳۷۰: ۷۵).
با توجه به اهمیت و کاربردهای کاروانسرا در ایران بخصوص دوره­ صفوی می­توان به نوشته‌های براون نیز اشاره کرد که در باب استحکام و نقشه­ی زیبای آن و وسعت فکر سازنده­ی آن مواردی را بیان کرده است. او اهمیت کاروانسراها را برای مقابله با دزدان و استراحت مسافران خسته در بین راه بر می­­شمارد (براون، بی­تا: ۱۶۳).
برخی سفرنامه نویسان توصیف چندان جالبی از وضع کاروانسراها در ایران ندارند و شاید به این دلیل باشد که از همه نقاط ایران بازدید به عمل نیاورده­اند چنانچه ریچاردز عنوان می­ کند که ایران از لحاظ نداشتن وسایل آسایش و مهمانخانه­ها قابل سکونت نیست. در صورتی که در نواحی جنوبی و مرکزی ایران تعداد کاروانسراها قابل توجه است (ریچاردز ۱۳۷۹: ۱۳۲).
۱-تأمین مخارج کاروانسراها
در ارتباط با اهمیت و کاربرد کاروانسراها در بین جاده­ها در بخش قبل اشاراتی صورت گرفت در این قسمت در صدد پاسخگویی به این سئوال خواهیم بود که مخارج این مکان­های مهم و رسیدگی به کاروانسراها و دیگر تأسیسات بین راهی چگونه انجام می­گرفته است؟
طبیعتاً بعضی از ثروتمندان با هدف تأمین توشه آخرت در زمینه­ فوق و بصورت موقوفی به تأمین مخارج کاروانسراها می­پرداختند. علاوه بر این بعضی پادشاهان نیکوکار با هدف ترقی ایران در ساخت تأسیسات بین راهی اهتمام داشتند. علاوه بر موارد فوق مقامات عالی رتبه دولتی برای ثواب و اجر اخروی به ساخت پل­ها و کاروانسراها، آب انبار و مساجد می­پرداختند. و هزینه­ نگهداری آنها بخصوص کاروانسراها نیز از موقوفات پرداخت می­شد. افرادی که بدون توقع به خدمات در کاروانسراها مشغول بودند از موقوفات ماهیانه می­گرفتند. (دیولافوا، ۱۳۶۹: ۱/۳۵).
مسافرخانه هایی که توسط اشخاص از روی خیرخواهی برپا می شد یاازروی خیرخواهی یا تشویق شاه برپا می شد به وسیله افراد خیر اداره می شد . دربان یا کاروانسرادار علوفه و وسایل دیگر زندگی و خوراکی را که مورد احتیاج مسافران بود به آنها می فروخت.در دوره قاجار این سنت پایدار بود به طوری که برخی اشخاص متدین گاهی از اوقات در نقاط دورافتاده ای که مسافران ناچارند از آن عبور کنند ساختمانهایی برای اقامت آنها برپا می دارند.(دروویل،۱۳۴۸: ۷).
تعداد زیادی از کاروانسراها مانند مساجد، ساختمانهای خیریه ای هستند که مخارجشان را فرزند بانی آنها می پردازند. معمولا شخصی که مورد اطمینان آنها است در آن جا گماشته می شود و از کاروانها پذیرایی می کند،صبح ها در کاروانسراها را باز می کند و شب ها آن را می بندد . مسافران هر قدر در آنجا بمانند چیزی به او نمی دهند، مگر این که از او خدمتی بخواهند آن خدمت را به وسیله انعامی جبران کنند. تنها فایده ایکه این شخص می تواند ببرد این است که گاهی علوفه برای چارپایان یا چوبی برای طبخ غذای مسافران یا دوغی به چهارپاداران بفروشد و از این معامله سودی مختصر عایدش شود.(دیولافوا، ۱۳۶۱ :۳۶).
بنابراین اشخاصی که این کاروانسراها یا از این قبیل ساختمانها را بنا می کردند مبلغ یا عوایدی نیز برای حفاظت و مرمت آنها اختصاص می دادند.برای بنای این نوع ساختمان های خیریه قانون مخصوصی وجود نداشت و بانی آن شخصا با بنا و معمار قراری برای ساختن آن می گذاشت.(سیرو،۱۹۴۹: ۵۳).
برخی ازکاروانسراهها جزو اوقاف بودند و عواید آن به خرج بناهای مذهبی می رسید، کاروانسرای مادرشاه در اصفهان یکی از آنها است.
۲-کاروانسراهای اصفهان در دوره قاجار
در این بخش به مهمترین اماکن بین راهی در مسیرهای منتهی به اصفهان اشاره می­ شود.
کاروانسرای مهیار
در بین راه اصفهان به شیراز یکی از مهمترین و زیباترین کاروانسراها به نام مهیار واقع است که سلاطین صفوی هم هنگام شکار یا مسافرت با همراهان در آنجا منزل می­نمودند. این کاروانسرا متشکل از یک بنای دو طبقه که به مراتب قشنگ­تر از کاروانسرای برازجان است مورد استفاده­ی سیاحان اروپایی قرار گرفته است (سایکس، ۱۳۶۳: ۳۴۷).
به نظر می ­آید این کاروانسرا در عصر شاه اسماعیل صفوی بنا شده باشد و چون در هنگام عزیمت از اصفهان یک توقفگاه قطعی به حساب می­آمده است و کاروانها در آنجا شکل ترکیب حرکت خود را تعیین می­کردند بسیار وسیع و قابل پیش بینی طراحی شده بود (سیرو، ۱۳۵۷: ۱۹۲)
کاروانسرای شاهی
این کاروانسرا در دوره­ ناصرالدین شاه در جنوب پل ورگون که بر روی زاینده رود زده شده بنا گردیده است. با توجه به ا همیت مسیر تجارتی که از اروپا وارد می­شد و از رامهرمز به کرانه­ی کوه زرد و سپس از طریق قمشه با شهرکرد به اصفهان منتهی می­گشت، ضرورت ایجاد کاروانسرای شاهی جهت آسایش و رفاه مسافران ایجاد گردید (همان: ۳۱۳).
کاروانسرای طور
در کنار جاده­ی گلپایگان و مربوط به دوره­ شاه طهماسب اول بوده است. دارای سه ایوان و دالان­هایی که در آن اتاق­هایی برای قافله دار بود. همینطور اتاق­هایی برای مسافرین با وسایل اولیه راحت وجود داشت.(همان،۱۹۵).
کاروانسرای کوهپایه
کاروانسرای کوهپایه مربوط به دوره صفوی است و در ۷۴ کیلومتری بر سر راه اصفهان – نایین قرار دارد. این بنا در دوره معاصر مدتی پاسگاه ژاندارمری بوده و به همین جهت بخشهای مختلف آن تقریباً سالم باقی مانده است.
این کاروانسرا در شاهراه اصفهان به سمت شرق که یک مسیر تجاری، بازرگانی است و به خلیج فارس راه دارد و متعلق به زمان شاه عباس صفوی است که در کنار آن آب انباری نیز ایجاد شده است.(سیرو،همان،۲۴۰).
کاروانسرای ریوادبستان
این کاروانسرا در کنار جاده­ ی نائین قرار دارد و مربوط به دوره­ صفوی است به سبب استفاده از مصالح خوب توانسته است در برابر تغییرات سخت آب و هوایی در تابستان و زمستان مقاومت کند به همین جهت علی­رغم اینکه در دوره­ های تاریخی پس از صفوی کاربرد داشته است همچنان سالم باقی مانده است.(همان،۱۹۶)
کاروانسرای سگزی
در مسیر اصلی اصفهان به سمت یزد و به فاصله­ی ۴۳ کیلومتری اصفهان از زمان شاه عباس اول احداث گردیده است و در عصر قاجاریه مرمت گشته است.(همان،۲۰۵)
کاروانسرای سلطان
رباط سلطان در نزدیکی مورچه خورت اصفهان و بین کوهستان و بستر یک رودخانه خشک شده قرار داردو مخصوصادر آن جا قرار گرفته تا بر دو خط سیر نظارت داشته باشد. یکی خط سیر شمال- جنوب که از اصفهان می آید و روانه کوهستان کاشان میشود. رده دیگر شرقی-غربی که کل کوه را به مورچه خورت وصل می کند این محل حالت نظامی دارد. در ۶۰ کیلومتری اصفهان واقع است و از لحاظ نظامی ا ین رباط دارای اهمیت می­باشد و در عصر صفوی هم کاربرد نظامی داشته است. لیکن در دوره­ های بعد کاربرد کشاورزی پیدا کرد هر چند اقداماتی جهت احیای کاروانسرا صورت گرفت ولی به سبب ناامنی راه توسط راهزنان در این محل طرح به پیش نرفت. (هادی زاده،۱۳۸۹: ۴۸).
کاروانسرای یزدخواست
این بنا متعلق به شاه عباس اول است. این کاروانسرا در یک چهار راه مهم قرار گرفته است و شاهراه اصفهان – شیراز در این جا قطع می­گردد و به نظر می ­آید که از لحاظ تجاری و بازرگانی کاربرد بیشتری داشته است. دارای ۲۴ اتاق و یک سالن برای اقامت است که در عصر قاجار مرمت­هایی بر روی آن صورت گرفته است که چندان جالب به نظر نمی­رسد.
هر چند کاروانسراها برای آسایش و امنیت مسافرین کاروانها ایجاد شده بود ولی گاه برخی از این سر پناه­ها چنان ناامن بود که مورد دستبرد راهزنان نیز قرار می­­گرفت. برای نمونه در مسیر اصفهان – شیراز کاروانسرای امین آباد وجود داشت که چون در یک نقطه‌ی کوهستانی واقع بود هیچ کاروانی جرأت آن را نداشت که در شب این محل را جهت اقامت انتخاب کند. بنابراین مسافرین پیش از تاریک شدن هوا این محل را ترک می­کردند (ویلز، ۱۳۶۸: ۳۰۳).
ر:اهمیت پل­ها
از جمله سازه های معماری مربوط به راه ها به ویژه در بخشهای کوهستانی غرب،جنوب غرب،جنوب و شمال ومرکزایران پل هاهستند که انواع گوناگون دارند و با بهره گرفتن از مصالح ساختمانی آجر،سنگ و چوب ساخته می شدند. پل­ها مهمترین عامل ارتباطی هستند برای شهرهایی که در آن رود جریان دارد و یا در مناطق کوهستانی برای عبور از بین دو رشته کوه به سبب وجود دره­های خطرناک پل احداث می­شد. در واقع پل عامل ارتباطی بین یک نقطه با نقطه­ای دیگر است. احداث پل بر روی زاینده رود از اقدامات ساسانیان بوده که در دوره­ سلجوقی و صفوی که اصفهان پایتخت بوده است مورد مرمت واقع گشته­اند. از پل­های قدیمی اصفهان بر روی زاینده رود پل شهرستان است.از دوره­ صفوی پل­هایی مانند الله وردی خان و خواجو بر روی زاینده رود است که بهترین راه ارتباطی بین جنوب به شمال اصفهان بوده است و ارتباط راه­های شیراز و اصفهان به وسیله­ پل الله وردی خان صورت می­گرفته است (کلودانه، ۱۳۷۰: ۲۶۶).
پل سی و سه پل یا الله وردی خان توسط سردار بزرگ و معروف شاه عباس الله وردی خان ساخته شده است که یازده متر پهنا و سیصد و پنجاه و چهار متر درازا دارد و به وسیله­ سی و چهار تاق که به استحکام تمام از سنگ و آجر ساخته شده است طرح و ساختمان پل به شکلی است که به آن واحد سه راه برای عبور و مرور عرضه می­دارد. معبر اصلی برای عبور سواران و وسایل مسافرتی است و در دو سوی راه اصلی راهروهای سر پوشیده مخصوص پیاده­ها است. ارزش پل از لحاظ اقتصادی برای شهر اصفهان دارای اهمیت فوق­العاده می­باشد (جکسن، ۱۳۵۲: ۳۱۵).
استحکام پل­ها برای عابرین و کاروان­ها که بر روی آن گذر می­کردند بسیار مهم بود. اکثر پل­ها که بر رودخانه­های خروشان زده شده است بر اساس نیاز بوده است و بیشتر توسط افراد خیر احداث می­شد. معمولاً کسانی که اقدام به ساختن پل می­کردند خود دچار مشکل عبور از رودخانه شده ­اند و برای اینکه چنین مشکلاتی برای دیگر همنوعان خود ایجاد نشود اقدام به ساختن پل می­کردند (گروته، ۱۳۶۹: ۱۳۴).
از غرب به سمت شرق اصفهان در مجموع دوازده پل بر روی زاینده رود زده شده است که اولین پل زمان خان است که در لنجان واقع است و پل آخر پل ورزنه است که قدمت ساخت آن به پیش از دوره­ صفوی می­رسد و در آخر بلوک رودشت واقع است و پس از آن آب زاینده رود به سمت باتلاق گاوخونی می­رسد (افضل­الملک، ۱۳۸۰: ۴۴).
اغلب سفرنامه نویسان و سیاحان در مورد پل­های احداثی روی زاینده رود اشاره کرده ­اند و به توصیف آنها نیز پرداخته­اند. بخصوص پل معروف سی و سه پل و پل خواجو که زیباترین و مهمترین آنها به لحاظ معماری بوده است و ضمن این که این پل­ها از عوامل جذب جهانگردان و سیاحان به مرکز فلات ایران از جمله اصفهان شده است.
س- قهوه­خانه­ها
معمولاً در بین راه ­ها برای رفع خستگی و کسب اطلاعات تازه از اوضاع سیاسی، اقتصادی و غیره قهوه­خانه­ها مکانی مناسب برای تبادل اطلاعات بوده ­اند.در قهوه خانه ها به مسافرانی که از راه می رسند و احتیاج به استراحت داشتند چای – قهوه- شربت یا ماست و دوغ داده می شد. در واقع چای از دوره قاجار و توسط کاشف السلطنه ازهند به ایران وارد شد و بتدریج در قهوه خانه ها به مصرف رسید. تعداد قهوه خانه ها در میان راه های ایران بسیارزیاد بود. به نحوی که راه های قدیمی را می توان از کنار سازه های ویرانه در کنار آنها پیدا کرد. این قهوه خانه بیشتر در کنار پل ها یا نزدیک رودخانه ها –گردنه ها و در کنار راههایی که از کویر می گذشت و خصوصا در مجاورت چشمه ها ساخته می شدند.قهوه خانه ها در روزگاران گذشته حتی بیش از کاروانسراها به مسافران خدمت می کردند. در واقع قهوه خانه یک نوع مرکز اجتماع مردمی و محلی برای پخش اخبار بوده که از آن جا افکار اجتماعی وارد ذهن توده های مردم می شده است.(هادی زاده،۱۳۸۹: ۴۲).
اصل قهوه از بلاد غرب بوده و در ایران نیز از زمان­های قدیم مورد استفاده قرار گرفته و به این وسیله قهوه­خانه­ها بوجود آمده­اند که مردمان مختلف در آن رفت و آمد می­کرده ­اند. این مکانها به شکل وسیعی با گنبدهای بزرگ و ستونهای منقش ساخته می­شدند. ترس مردم از اینکه مبادا سخنان آنها توسط افراد ناشناس در قهوه­خانه­ها به گوش حاکمان برسد سبب گشته بود تا کمتر در چنین مکان­هایی رفت و آمد کنند (اولیویه، ۱۳۷۱: ۶۳-۱۶۲).
کاروانهای خسته از حضور در چنین مکانهایی احساس راحتی می­کردند چرا که این مکان را جای رنج و راحتی می­دانستند که در آن با کشیدن قلیان که برای رفع خستگی برایشان لذت بخش بود دقیقه­ها را به ساعتها تبدیل می­کردند (بروگش، ۱۳۷۴: ۲۱۷).
گرایش مردم در عصر قاجار به سوی دخانیات باعث شده بود که مسافرین در راه ­ها اگر به قهوه­خانه­ای می­رسیدند این مکان را بیشتر از آثار تاریخی دیگر در ذهن خود مجسم کنند.
قهوه­خانه­ها به اشکال مختلف بود گاهی یک کلبه کوچک یا درون تنه یک درخت یا در آستانه یک کاروانسرای بزرگ واقع می­شد. فاصله قهوه­خانه­ها نیز معمولاً یک منزل راه بود که بیشتر با اسب و قاطر و الاغ طی می­شد. این اماکن هم جایگاه استقبال از مسافران و هم وداع با آنها نیز بود (ریچاردز، ۱۳۷۹: ۵۵۳).
موضوع صحبت اکثر افرادی که در قهوه­خانه­ها گرد هم جمع می­شدند بر سر قیمت و کیفیت محصولات کشاورزی و قیمت بازار و کاهش آب رودخانه­ها، امنیت راه ­ها و اوضاع سیاسی کشور بود (گروته، ۱۳۶۹: ۱۸).
نتیجه گیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم