کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



کوتاه سخن این که به تعبیر سعدی هر کس کشته نارسیده خویش را بخورد. وقت خرمن چینی باید خوشه های باقیمانده دیگران را گرد آورد و هر کس که در روز، چراغ روشن کند به زودی به تاریکی شب گرفتار می شود.
۴- دنیا محل گذر است: پیامبر عظیم الشان اسلام می فرماید: «الدنیا قنطره فاعبروها و لا تعمروها» (دنیا به مثابه پلی است. از آن گذر کنید و آن را آباد نکنید). دنیا در نظر مرد هوشیار، خس و خاشاکی بیش نیست، چرا که هر کس می رود و عمارت خویش به دیگری می سپارد. سعدی علم را میراث پیغمبران برمی شمارد و مال را میراث فرعون و فرعونیان. وی هنر و دین را ارج می نهد نه جاه و مال را که ناپایدار است.
هنر باید و فضل و دین و کمال که گاه آید و گه رود جاه و مال
کلیات ،۲۷۸
۵- اسراف و تبذیر:این دو باعث دوری از حکمت و معرفت و درنتیجه دوری از خداست، قناعت از دیدگاه سعدی سنگ طاعت الهی شمرده می شود. وی دست یابی به حکمت و معرفت را در تباین با شکم بارگی می داند.
خدا را ندانست و طاعت نکرد که بر بخت و روزی قناعت نکرد
اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی
کلیات،۸۲
ندارند تن پروران آگهی که پر معده باشند حکمت تهی
کلیات،۳۲۵
۶- غایت خوردن و آشامیدن طاعت حق است: از دیدگاه سعدی همه کاینات در کارند. تا انسان قوتی به دست آورد و فرمانبرداری حق را سر لوحه زندگی خویش سازد. خور و خواب تنها و بیش اندازه شیوه آدمیان نیست و سعدی چنان زیستی را شیوه ددان بر می شمرد.
خور و خواب تنها طریق ددست بر این بودن آیین نابخردست
کلیات،۳۳۳
در جایی دیگر «عیسی» را کنایه از روح آدمی دانسته و «خر» را کنایه از بدن و مرکب روح و به این ترتیب آدمیان را به سبب پرداختن بیش از اندازه به امور جسمانی و خواب و خور نکوهش می کند.
همی میرودت عیسی از لاغری تو در بند آنی که خر پروری
کلیات،۳۳۴
وی هدف از خوردن را تنها ذکر حق می داند و می گوید:
درون جای قوت است و ذکر و نفس تو پنداری از بهر نان است و بس
کلیات،۳۳۴
۴-۵-۴-۲ بخش دوّم: فواید صرفه جویی
۱- عزت و سربلندی با قناعت و صرفه جویی حاصل می شود. فرد آرمانی از نظر سعدی نیز با همه تنگدستی تن به پستی نمی دهد. وی در قالب حکایت و تمثیل سعی دارد تا با نمایش کراهت درخواست و خواهش، به پرورش عزت مخاطب خویش همت گمارد. انسان پرورش یافته در مکتب گلستان و بوستان احتشام را در بسنده کردن به توشه خویش می یابد.
مکن گر مردمی، بسیار خواری که سگ زین می کشد بسیار خواری
سعدی در جای دیگر، بهشت رفتن به شفاعت همسایه را برابر با دوزخ می داند، نه دوزخی که جسم در آن معذب باشد بلکه دوزخی که جان می سوزد و روح در عذاب است.
حقا که با عقوبت دوزخ برابر است رفتن به پایمردی همسایه در بهشت
کلیات،۱۰۰
۲- قناعت و صرفه جویی مایه توانگری است: سعدی توانگری را نه در مال اندوزی، بلکه سقف توانگری را بر ستون قناعت استوار می داند. وی در گلستان غنا را از قناعت می جوید و بس.
ای قناعت، توانگرم گردان که ورای تو هیچ نعمت نیست
کلیات،۹۸
درنتیجه استغنای حاصل از قناعت را برتر از تمّول منتج از مال اندوزی می شمارد و می گوید: «توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت»
کلیات،۱۷۷
۳- قناعت و صرفه جویی مایه رستگاری و نجات است: هر آن کس که در دارالفنا به ضرورت ها بسنده کند، سفرش به دارالبقا آسانتر خواهد بود. به عبارت دیگر آن که ترک تعلق اختیاری را برگزیند، ترک تعلق اجباری برایش سهل خواهد شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مرد درویش که بار ستم فاقه کشید به در مرگ همانا سبکبار آید
و آن که در دولت و نعمت و آسانی زیست مردنش زین همه شک نیست که دشوار آید
کلیات،۱۶۳
۴- سلامت تن و بهداشت روان ثمره صرفه جویی است: از این حیث ثمرات قناعت دو گروه می باشند
الف: صحت و سلامت جسمانی؛ اجتناب از پرخوری و رعایت اعتدال در مصرف از تعالیم اسلامی است که تحقیقات گسترده پزشکی نیز آن را به اثبات رسانده است و سعدی می گوید:
با آن که در وجودم طعام است حظ نفس رنج آورد طعام که بیش از قدر بود
کلیات،۱۰۲
ب: داشتن خوابی آسوده: آن کس که اسیر شکم است شبی از سنگینی معده به خواب نمی رود و شبی دیگر از غم نایافتن غذا و سعدی می گوید:
اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خواب شبی زمعده سنگی، شبی زدلتنگی
کلیات،۱۸۰
۵- صرفه جویی سایه پاک نهادی و فرشته خویی است و سعدی می گوید:
به کم خوردن از عادت خویش خورد توان خویشتن را ملک خوی کرد
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
کلیات،۱۶۳
با توجه به موارد فوق آنچه که در باب صرفه جویی در برگ برگ آثار سعدی و دیگر بزرگان آمده است. بی تردید امروزه نیز می تواند راهگشای مدیریت مصرف و بهره گیری بهینه از منابع موجود در زندگی انسان معاصر باشد. و بطورکلی آثار مثبت پرهیز از اسراف به شرح زیر می باشد:

    1. تأمین بنیه مالی: توجه به اعتدال و صرفه جویی در هزینه زندگی مایه بقا و توانایی مالی زندگی و درنتیجه حافظ شخصیت انسانی است. در حالی که عدم رعایت آن تنگدستی و سختی معیشت به بار می آورد و شیرازه حیات اقتصادی انسان را از هم می گسلد.
    1. تأمین آینده زندگی: اندازه گیری در مخارج نسبت به درآمد بر اساس ضرورت ها و پس انداز مقداری از مازاد به مصرف، بنیان زندگی را تا حد زیادی در مقابله با خطرها محافظت خواهد کرد.
    1. نفی زمینه جرم های مالی: ناهماهنگی بین درآمد و هزینه منجر به بروز یکسری جرم های اقتصادی از قبیل: احتکار، گران فروشی، رشوه، دزدی، کلاهبرداری و غیره می گردد که پرهیز از اسراف جلو آنها را می گیرد.
    1. مبارزه با استعمار: مبارزه با اسراف در هر شکلی از مخارج کلان تا جزئی خود نوعی مبارزه با استعمار و برخورد و مقابله با ریشه ها و زمینه های نفوذ آن خواهد بود.
    1. احترام به نعمت ها: از آثار مثبت پرهیز از اسراف احترام و تعظیم به نعمت های خداوندی و شکر نعمت است. در حالی که اسراف توهین و کم بهاء دادن به الطاف و مواهب الهی است که آن هم، ره آوردی جز زوال و سلب نعمت های الهی نخواهد بود.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:17:00 ب.ظ ]




الگوریتم‌های خوشه‌بندی
چنانچه پیش‌تر توضیح داده شد، یکی از وظایف اصلی داده‌کاوی خوشه‌بندی است. در خوشه‌بندی داده‌ها بر اساس شباهتی که به یکدیگر دارند به خوشه‌هایی افراز می‌شوند؛ بنابراین، معیار اصلی این تکنیک اندازه‌گیری شباهت داده‌ها است. لازم است قبل از توضیح هرگونه الگوریتم خوشه‌بندی، به معرفی انواع فاصله‌ها به عنوان معیاری برای اندازه‌گیری شباهت بپردازیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فرض کنید داده‌های ورودی دارای n ویژگی باشند، بنابراین هر داده را می‌توان بوسیله یک بردار n بعدی نمایش داد. اگر x و y دو نمونه از داده‌ها باشند خواهیم داشت:
جدول ۲-۳ تعاریف ریاضی انواع فاصله‌ها را نمایش می‌دهد (شهرابی and شجاعی ۱۳۸۸).
جدول ‏۲‑۳ : انواع فاصله‌ها

تابع فاصله
فرمول

فاصله اقلیدسی

فاصله همینگ

فاصله چبیشف

فاصله مینکوفسکی

فاصله کانبرا[۱۰۰]

جدایی زاویه‌ای[۱۰۱]

ما در این تحقیق به معرفی مختصر دو تکنیک خوشه‌بندی اکتفا کرده‌ایم.
K – Means:
در این الگوریتم تعداد خوشه‌ها (K) مشخص بوده و الگوریتم با تابع هدف حداقل نمودن فواصل درون یک خوشه به انتخاب K مرکز خوشه می‌پردازد. گام‌های این الگوریتم به صورت زیر است:

    1. انتخاب k مرکز خوشه اولیه به صورت تصادفی
    1. خوشه‌بندی داده‌ها: هر داده به خوشه‌ای تعلق دارد که کمترین فاصله را با مرکز آن خوشه داشته باشد.
    1. به روز کردن k مرکز خوشه از طریق محاسبه میانگین وزنی اعضای هر خوشه

مراحل ۲ و ۳ تا زمان یافتن حداقل فاصله درون خوشه‌ای ادامه می‌یابد.
نگاشت‌های خودسازمانده[۱۰۲] (SOM):
تکنیک SOM که توسط کوهنن[۱۰۳] معرفی شد، نوعی شبکه عصبی است که به خوشه‌بندی داده‌ها می‌پردازد. این شبکه عصبی در حیطه شبکه‌های عصبی بدون ناظر قرار دارد و بدین معنی است که برای به روز کردن وزن‌های اتصالات شبکه نیازی به تاثیر بازخورد ناظر نیست؛ به همین دلیل به عنوان خودسازمانده شناخته می‌شوند. ساختار این شبکه فقط دارای دو لایه است؛ یک لایه ورودی که به اندازه ابعاد (تعداد ویژگی‌ها) داده‌های ورودی نرون دارد و یک لایه خروجی که به اندازه تعداد خوشه‌ها نرون دارد و می‌توانند در ابعاد مختلف سازمان یابند. تمامی نرون‌های ورودی به تمامی نرون‌های خروجی متصل هستند؛ بنابراین، برای هر نرون خروجی یا به عبارت دیگر برای هر خوشه، اوزان کمان‌های متصل به آن خوشه را می‌توان در غالب یک بردار وزن برای آن خوشه در نظر گرفت. ابعاد بردارهای وزن خوشه‌ها هم‌بعد باداده‌های ورودی است (Karray and Silva 2004). شکل ۲-۵ ساختار این شبکه را نشان می‌دهد.
شکل ‏۲‑۵ : ساختار SOM

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




۱۰۷

۴-۵-۱قناعت:
قناعت در لغت از ریشه قَنَعَ به معنی قانع شدن و به قسمت خود راضی شدن است و در اصطلاح عبارت است از؛ وقوف نفس بر قلت و کفایت و قطع طمع از طلب کثرت و زیادت. و هر نفس که بدین صفت متصف شد و بدین خلق متخلق گشت خیر دنیا و آخرت و گنج غنا و فراغت بر وی مسلم داشتند و راحت ابدی و عز سرمدی نصیب او گردانیدند. قناعت طلب ناکردن است برای آنکه در دست تو نیست و بی نیاز شدن است بدانچه هست. قناعت رضا دادن است به آنچه قسمت کرده اند از روزی قناعت بسنده کردن است به آنچه بود و بیشتر را طلب ناکردن.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برخی از مردم تا کلمه قناعت را می شنوند فوری ذهنشان به سمت صرفه جویی می رود. در حالیکه صرفه جویی فقط می تواند بخش کوچکی از قناعت باشد و همچنین برخی دیگر تلاش دارند تا اقتصاد مقاومتی و قناعت را مساوی با ریاضت اقتصادی جلوه دهند که در این صورت معنای منفی از قناعت برداشت می شود. در حالی که قناعت معنای بسیار وسیعی دارد که در تمدن و دین و آئین ما بسیار به آن اشاره شده است.
قناعت وسیله ای است که راه نفوذ دنیا و مسائل مادی را بر روی انسان می بندد و استفاده به حد نیاز را به او توصیه می کند و در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که قناعت دارایی است که نابود نمی شود. حضرت علی (ع) فرموده است قناعت شمشیری است که کُند نمی شود و در نهج البلاغه حکمت ۳۷۱ آمده است هیچ شرافتی برتر از اسلام و هیچ عزتی گرامی تر از تقوا و هیچ سنگری نیکوتر از پارسایی و هیچ شفاعت کننده ای کارسازتر از توجه و هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت و هیچ مالی در فقرزدایی از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست. و کسی که به اندازه کفایت زندگی از دنیا دست بردارد به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد. در حالی که دنیاپرستی کلید دشواری و مرکب رنج و گرفتاری است و حرص ورزی و خود بزرگ بینی و حسادت عامل بی پروایی در گناهان است و بدی جامع تمام عیبها است و همچنین با قناعت می توان پادشاهی نمود و به حسن خلق در ناز و نعمت به سر برد.
عرفا قناعت را مقدمه رسیدن به مقام رضا دانسته اند. پس برای رسیدن به مقام رضا باید قانع بود و قناعت در امور دنیوی فقط پسندیده است نه در امور اخروی. و هر کس که ایمانش قوی است انسان قانعی است و انسانی که قانع نباشد و همواره به دارایی و مال دیگران چشم دوخته باشد همیشه در حسرت، غم و اندوه خواهد بود و درنتیجه انسان قانع اندوهش کم است.
و امّا سعدی در هر کدام از دو کتاب ارزشمند خود، گلستان و بوستان یک باب را به قناعت اختصاص داده است. و با آوردن حکایاتی دلپذیر انسان ها را به سوی عزت نفس، سرافرازی، عدالت اجتماعی، اصلاح نفس، آسایش و آسودگی روانی و درنتیجه رستگاری ارشاد و راهنمایی می نماید و او را از آنچه که همت بلند او را پست بگرداند و گوهر قیمتی وجود او را گرفتار گوهر ناشناسان ناپسند نماید بر حذر می دارد و هر حکایت او در این دو گنج ارزشمند داستان کوتاهی است که خواننده بدون هیچ گونه خستگی و ملال آن را به پایان می رساند و از مفاهیم آن درس زندگی می گیرد. قناعت از نگاه سعدی یعنی پذیرش داشته های خود، درست استفاده کردن، زیاده خواه نبودن و انسان از موجودیش به بهترین نحو استفاده کردن و با استفاده بهینه از داشته هایش می باشد و هنگامی که انسان به خواسته ها و نیازهایش دست پیدا نکند آرامش روحی و روانی ندارد و هر چه که نیاز و خواسته کمتر باشد آرامش بیشتر و رنجش کمتر است.
در باب فضیلت قناعت در کتاب گلستان سعدی ۲۸ حکایت و در کتاب بوستان ۱۴ حکایت پیرامون قناعت ذکر شده است که در این مبحث به پاره ای از حکایات که از اهمیت بیشتری در خصوص موضوع قناعت پرداخته اند اشاره خواهد شد
. الف؛ گلستان (باب سوم)
۱- در حکایت سوم از باب فضیلت؛ در خصوص توصیف افراد قناعت پیشه آمده است. درویشی در آتش فاقه می سوخت و رقعه بر خرقه می دوخت و تسکین خاطر مسکین می گفت:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق که بار محنت خود به که بار منت خلق
وقتی یکی از یاران به او می گوید: که چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کرمی عمیم. جواب می دهد: خاموش که، به درویشی مردن به که حاجت پیش کسی بردن.
۲- در حکایت نهم به توصیف جوان مردی می پردازد که در جنگ تاتار جراحتی هول بر می دارد و کسی به او می گوید: فلان بازرگان نوش دارو دارد. اگر بخواهی باشد که دریغ ندارد. جوان مرد می گوید: اگر نوش دارو خواهم و دهد یا ندهد، اگر دهد منفعت کند یا نکند، باری خواستن از او زهر کشنده است.
هر چه از دو نان به منت خواستی در تن افزودی و از جان کاستی
۳- در حکایت یازدهم داستان درویشی را آورده که ضرورتی برای او پیش آمده بود. یکی او را دلالت بر شخصی می کند که نعمتی دارد بی قیاس، دست او را می گیرد و به منزل آن شخص می برد. درویش شخصی را می بیند لب فرو هشته و تند نشسته، بر می گردد و سخن نمی گوید. گویند چه کردی؟ جواب می دهد: عطایش را به لقایش بخشیدم.
مبر حاجب به نزدیک ترشروی که از خوی بدش فرسوده گردی
۴- در حکایت سیزدهم از زبان حاتم طائی به توصیف خارکنی می پردازد. که پشته ای خار فراهم آورده و در جواب حاتم طایی که از او می پرسد چرا به مهمانی حاتم طایی (دعوت امرای عرب و قربانی چهل شتر برای آنها) نرفتی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند. گوید:
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
۵- در حکایت چهاردهم درویشی را توصیف می کند که از برهنگی به ریگ بیابان رفته و در دیدار حضرت موسی از او می خواهد دعا کن تا خداوند عزّوجل مرا کفافی دهد و حضرت موسی دعا می کند و پس از چند روز می بیند که آن شخص خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته است و اکنون او را قصاص می کنند و این حکایت اشاره به صفات زشتی است که قناعت را از آدمی دور می سازد و در واقع در تقابل با صفت پسندیدۀ قناعت قرار می گیرد.
گر به مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی
۶- در حکایت هیجده ام آورده است هرگز از دور زمان تنالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم دلتنگ یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس حق به جای آوردم و بر بی کفشی خود صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر کمتر از برگ تره بر خوان است.
وان که را دستگاه و قوت نیست شلغم پخته مرغ بریان است.
۷- در حکایت بیستم داستان گدایی را می آورد که نعمتی وافر اندوخته بود. یکی از ملوک طلب دستگیری برای مهمی می نماید. وی با حجت آوردن و شوخ چشمی کردن سر از فرمان ملک باز می زند تا ملک دستور می دهد با زجر و توبیخ آن مال را از دست او بیرون آورند.
به لطافت چو بر نیاید کار سر به بی حرمتی کشد ناچار
هر که بر خویشتن نبخشاید گر نبخشد کسی بر او شاید
۸- در حکایت بیست و یکم داستان بازرگانی را آورده است که در طمع ورزی کمتر کسی مثل او پیدا می شود و آن حکایت این است که؛ بازرگانی را شنیدم که صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار، شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش دعوت کرد. همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن که فلان انبارم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفر دیگرم در پیش است. اگر آن کرده شود بقیه عمر خویش به گوشه ای بنشینم. گفتم آن کدام سفر است. گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیده ام قیمتی عظیم دارد. و از آنجا کاسه چینی به روم آورم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. انصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتش نماند. گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده ای، گفتم:
آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پُر کند یا خاک گور
۹- در حکایت بیست و دوّم داستان مال داری را آورده است که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی به کرم، تا جایی که نانی را به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه ای ننواختی و سگ اصحاب کهف را استخوانی نینداختی، فی الجمله خانه او را کس ندیدی در گشاده و سفره او را سر گشاده.
درویشی به جز بوی طعامش نشنیدی مرغ از پس نان خوردن او ریزه نچیدی
عاقبت در راه سفر به مصر در دریای مغرب بر اثر وزش باد مخالف غرق شده و به بقیت مال او اقارب درویش او در مصر توانگر گشته اند و جامهای کهن با مرگ او بدریدند.
۱۰- در حکایت بیست و هفتم داستان مشت زنی را آورده که به دلیل عدم توجه به قناعت در زندگی عزم سفر دارد تا به قوت بازو و دامن، کامی فرا چنگ آورد. با اتکای به سر پنجه و قوت بازو به نصایح پدر گوش نسپرده و عازم سفر می شود و در طول سفر رنج و زحمت فراوان می بیند و عاقبت همه مشکلات و رنج ها توسط ملک زاده ای و به دست خالی به نزد پدر بر می گردد. پدر به او می گوید: مگر به تو نگفتم که تهی دستان را دست دلیری بسته است و پنجه شیری شکسته. پسر گفت: ای پدر هر آینه تا رنج نبری گنج برنداری و تا جان در خطر ننهی بر دشمن ظفر نیایی و تا دانه پریشان نکنی خرمن برنگیری. نبینی به اندک مایه رنجی که بردم چه تحصیل راحت کردم و به نیشی که خوردم چه مایه عسل آوردم. آسیا سنگ زیرین متحرک نیست لاجرم تحمل بار گران همی کند. پدر گرفت: در این سفر فلک یاوری کرد و اقبال باعث شد که صاحب دولتی به تو برسد و تو را نجات بدهد و چنین اتفاقی نادر است. زنهار تا بدین طمع دگر باره گرد ولع نگردی.
صیاد نه هر بار شگالی ببرد افتد که یکی روز پلنگش بخورد
ب:بوستان(باب ششم)
در باب ششم از بوستان سعدی چهارده حکایت پیرامون قناعت آورده شده است که در این باب هم حکایاتی می آید که بیانگر قناعت ورزی انسان ها می باشد و هم حکایاتی که از طمع ورزی آنها سخن به میان آمده است. در این قسمت سعی می شود گزینه های مهم حکایات را به صورت خلاصه و روشن برای اثبات موضوع قناعت ذکر شود.
قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان درویش بینی یکی
کلیات،۲۳۴
۱- در حکایت سوم به داستان صاحب دلی اشاره می کند که او دچار تب شده بود و یاری به او توصیه می کند که از فلان کس شکر بخواه تا تب تو زایل شود. ایشان تلخی مردن را بر جور روی ترش بردن ترجیح می دهد و می گوید:
بگفت ای پسر تلخی مردنم به از جور روی ترش بردنم
کند مرد را نفس امّاره خوار اگر هوشمندی عزیزش مدار
۲- در حکایت ششم نیشکر فروشی دوره گردی به صاحب دلی پیشنهاد خرید شکر را می دهد و از او می خواهد که هر وقت که دستش می رسد و توان آن را دارد وجه آن را پرداخت نماید و چه حکیمانه جواب می گیرد که تو از گرفتن قیمت کالای خود صبر نداری امّا من می توانم از خوردن آن صبر کنم و اگر فروشنده در گرفتن بهای آن ترشرویی کند در حقیقت آن شیرینی نیست.
ترا صبر بر من نباشد مگر ولیکن مرا باشد از نیشکر
حلاوت نباشد شکر در نیش چو باشد تقاضای تلخ از پیش
۳- در حکایت هفتم داستان مرد روشندل و روشن ضمیری را توصیف می کند که امیر ختن دیبای نگارین (طاق حریر) به او هدیه می کند و او خرقه و خلعت خویش را بر تشریف و هدیه شاه ختن ترجیح می دهد و قناعت را پیش می گیرد و می فرماید:
گر آزاده ای بر زمین خُسب و بس مکن بهر قالی زمین بوس کس
در حکایت دوازدهم اشاره ای به قناعت ورزی اشخاص کرده و داستان صاحب دلی را توصیف می کند که به اندازه قامت خویش خانه ای ساخته و با آن که در توان او بود که بهتر از آن را بسازد و از آن بهرمند شود می گوید: من در پی کاخ بلند نیستم و همین کوخ کوتاه مرا که باید سرای خویش به دیگران گذارم و از این جهان درگذرم کافی است.
چه می خواهم از تارم افراشتن همینم بس از بهر بگذاشتن
شیخ سعدی در خصوص این حکایت می گوید: شرط دانش، خرد و تدبیر نیست که مسافر در رهگذر خویش سرائی در معرض تندباد حوادث اساس افکند.
بنیاد خاک بر سَر آب است و زین سبب خالی نباشد از خللی یا تزلزلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




اورمزد میان زمین و سپهر پایینی باد و ابر و آتش وازشت را قرار داد تا به هنگام رسیدن متجاوز، تیشتریا با مرد آب مینوی آب ستاند و باران بریزد. پس تیشتریا یا سپاهبد شرق یاور و مددکار آتش وازشت و با دو ابرها نیز هست. چون خورشید در همان نصف النهار، چهار دقیقه دیرتر از ستاره دنباله دار پدیدار می‌شود و ماه ۷/۵۲ دیرتر از خورشید انتظار داشتیم که می گفت ستارگان تیزروتر از خورشید و خورشید تیزروتر از ماه است. اما بر طبق بندهش سپهرهای ماه و خورشید بیشتر از سپهر ستارگان از زمین فاصله دارند. بنابراین برای همراه بودن با ستارگان، خورشید و ماه باید با سرعتی بسیار زیادتر حرکت کنند تا بتوانند فواصل بزرگتر مدار خود را بپیمایند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آنچه اینجا گفته می شود اسباب حیرت است. اینکه ستارگان ثابت دو حرکت اصلی دارند کشف تازه ای است و ستارگانی که در اینجا نام برده شده اند ( منازل قمر ۱،۲،۶،۸،۹ ) به عنوان ستارگانی که حرکت اصلی بزرگی دارند ( به استثنای شعرای یمانی و شعرای شامی ) شناخته نشده اند. شاید مراد متن این است که فاصله ی مطلق ظاهری که به نظر می آید ستارگان نزدیک به استوا می پیمایند، زیادتر از فاصله‌ای است که در همین مدت از زمان ستارگان نزدیک به قطب ها می پیمایند. ( چون فاصله ی زاویه ی اندازه گیری شده در میل مساوی است ). بنابراین به نظر می آید ستارگان واقع در حوالی استوا سریع تر از دیگران حرکت می کنند. حتی اگر این طور باشد که درک اینکه چرا ستارگانی که در اینجا نام برده شده، انتخاب شده اند ( و همه آنها کم و بیش نزدیک خط استوا هستند ) دشوار است.
از میان ستارگان ثابت این ها سرعت بیشتری دارند. تیشتریا (شباهنگ یا شعرای یمانی)، تبشن ( ابط‌الجوزا)، تریشگ (‌کلب اصغر)، اپارک (زتای شعبان و غیره)، پدیدر (شرطان ؟) و پیش پرویز (ایرانی) فاصله ی زمانی از آنگاه که خورشید از ستاره ی ثابتی می گذرد تا دوباره به آن برسد به سیزده ماه می رسد ( در اینجا مقصود ماه های نجومی است). سیزده ماه نجومی (۷/۳۵۵ روز) تقریبا می شود. معادل دوازده ماه قرانی (۶/۳۵۴ روز). که از یک سال نجومی کمتر است.(هنینگ،١٣٧۴)
د)سپهر ستارگان
زرتشتیان در اصل قایل به چهار سپهر بودند ۱- ستارگان ۲- ماه ۳- خورشید ۴- فردوس. گاهی جایگاه ابرها نیز که پنجمین سپهر و از همه پایین تر است به اینها افزوده می شود. طرح بعدی شش سپهر ( یا هفت سپهر اگر ابر نیز به حساب آید ) بعضا نتیجه بازی با اعداد است. اما برای تناسب با مفاهیم احکام نجومی هم بوده است. مفاهیمی که از بابل آمده، چنان مقبولیت عام گسترده ای یافته بودند که مسئولین حوزه ی زردشتی نمی توانستند به رسمیت شناختن آن را دیگر به تاخیر اندازند. با در نظر داشتن این هدف بود که ستاره پایه را دو پاره کردند. پایه ستارگان ناآمیزنده و سپهر واقعی یا سپهر منطقه البروج (که شامل فلک های سیارات هم بود )، سپهری که به عقیده علمای احکام نجومی اثر دیرپا و نافذ بر موجودات و رویدادهای زمینی می گذارد. همراه با مفهوم این سپهر ( که با اصول کلی کیش زردشتی به کلی بیگانه است ) واژه ی مربوط نیز وام گرفته شد. از سپهر تعارضی که بگذریم به تنها بخش دیگر آسمان که واژه ی سپهر بر آن اطلاق می شود، ( سپهر ستارگان نیامیزنده ) است. ظاهرا در منطقه ستاره‌ای که خارج از ناحیه دایره البروج است و فعالیت های آمیختنی ( مانند خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و حرکات سیارات ) محدود به آنجاست واقع می شود. سپهبد این سپهر تیشه، فره دین مزدیسنان است. یعنی آن معبودی که مظهر حوزه ی روحانیت کیش زردشتی بوده آن را سرپرستی می‌کند. در عبارت دیگر ( فره دین ) به حلقه ی کمربندی گرد آسمان تشبیه شده است. نیز با واژه ی حلقه ی طبیعی است که واژه یونانی zodiac منطقه البروج تداعی شود و اینجا نمی تواند معنا داشته باشد. چون تنها یک پدیده دیگر سماوی باقی می ماند که آن را می توان به حلقه یا کمربند تشبیه کرد. باید به این نتیجه برسیم که فرض می شده راه شیری جایگاه فره دین بوده است. بنابراین سپهر ستارگان نیامیزنده محیط کهکشانی است. ( یعنی محیطی که بزرگترین دایره آن راه شیری است ) ؛ می پنداشتند لفاف سپهر پایینی ( که بزرگترین دایره آن دایره البروج می باشد ) است. حال جمله ی “این سپهر را انگاره ی حرکات نجومی نیست” توجیه می شود. بنابراین عرض کهکشانی ستاره قابل تغییر نیست (مگر حرکت متعارض ).
ه)حصار آسمانی
در رمز پردازی اساطیر، دایره، حلقه و به طور کلی شکل مدور، نماد امنیت و آسودگی خاطر در برابر یورش خارجیان است. همان گونه که حصار دور شهر که مدور است، موجب ایمنی و حفاظت شهر از خطرهای احتمالی است، کمربند نیز که وسیلهی بستن کمر است، موجب تقویت و استواری کسی است که کمربند بسته است. مانند کُستی در زردشتی که کمربند آیینی است. کُستی در حقیقت، صورتی نمادین از امنیت آسمان است، سمبل ستارگان ناآمیزنده که دهمین نبرد را با اهریمن کردند و نگذاشتند او و یارانش به بالاتر از این حصار(حصار ستارگان ناآمیزنده) راه یابند، این نماد پردازی در بندهش صراحتاً بیان شده است: دهمین نبرد را ستارگان ناآمیزنده کردند. هنگامی که نگذاشتند تاریکی و بزه به بالاتر بیامیزد. چنین گوید که« فره بهدین مزدیسنان بمانند ایونگهان که مانند کُستی است، ستاره نشان و مینوان آفریده، سه تاه بر سه گره، پیرامون آسمان را بدان پایه نگهداشت». آن ستارگان با اباختران به نبرد ایستادند تا فرجام، چنان که خود نوشته شد که جوهرِ رزمِ قطعیِ پاکی در(دوران) آمیزگی خوانده شود.(سرخوش،ص۵۴)
و)ستارگان نیامیزنده
اصطلاح ستارگان نیامیزنده را نیبرگ در نشریه ی آسیایی ( به گونه ای دیگر ) ترجمه کرده است. برای درک درست مطلب لازم است عبارت همانندی را ( ایرانی ) مطالعه کرد و همین نبرد را ستارگان ناآمیزنده کردند. آنگاه که نگذاشتند تاریکی و گناهکاری آلودگی خود را بلا ببرند و همان گونه که او می‌گوید: که فره دین مزدیسنان به صورت حلقه ای که مانند کشتی است. ستارشناسان و مینوان آفریده، سه تا چهار گره پیرامون آسمان را بدان پایه ی این ستارگان در معیت ( او –مونث- ) تا پایان می‌جنگیدند. چنان که پیش از این نوشتم در آنجا سپاه جاودانان خوانده می شوند که نمایانگر پاکی در دوران آمیختگی هستند. سپهر ستارگان ناآمیزنده که در میان عرش اعلی و نیروهای تاریکی قرار دارد‌، آخرین خط دفاعی روشنایی است. پس واژه ای که از معنای پاسداران استنباط شود، به نظر وصفی مناسب می آید. سپاه جاودانان را به مادیان رزم هم معنا می کنند که معنای تحت اللفظی آن محتملا مرکز جبهه ی نبرد است.
٢۵٢.تیشتر
تیشتر یا تیشتریا ایزدی است که یشت هشتم اوستا از آن او است. بنابراین یشت، تیشتر ستارهای است سپید، درخشنده و دور پیدا. او سرشت آب دارد، توانا است و نژادش از اپام نپات(یا برز ایزد، ایزد آبهاست. نام او در اوستا به معنای فرزند آبهاست. او آبها را پخش میکند البته این ایزد کم کم دربرابر اردویسور اناهیتا رنگ می‌بازد و قدرت و ویژگیهایش را به این ایزد بانو منتقل میکند) است و او سرور همه ستارههاست در شایسته ستایش و نیایش بودن همسنگ هرمزد آفریده شده است. طلوع او همزمان با تازش دوباره چشمههای آب است. برای برآمدن او باید گوسپندی یکرنگ را قربانی و بریان کرد. او بزرگترین ستاره شرق آسمان است. ارتباط او با باران وآب مسلم است. او در ده شب نخست به پیکر مردی در میآید در ده شب دوم به پیکر اسبی و در ده شب سوم به پیکر گاوی میگردد. فعالیت او با برج خرچنگ مربوط است. هماورد او سیاره تیر است.(آموزگار،١٣٨٠.ص٢۴)
در دانش نجوم این ستاره شعرای یمانی است که سرور همه ستارههاست، زیرا از همه ستارگان پر نورتر است و در راس ستارگان قدر اول قرار دارد و در شرق آسمان قرار دارد. تیشتر، شعرای یمانی، ورآهنگ یا روز آهنگ، که در زبانهای اروپایی sirius خوانده میشود، ستاره آلفای صورت فلکی سگ بزرگ است. با قدری برابر ۵/١- و مرکب از دو ستاره که دوگانه،binary، خوانده میشود. هنینگ در پی بحثی درباره ستاره همراه تیشتر، یعنی تشتریانی که آنرا با کلب اصغر یکی میگیرد، جای بحثی باقی نمیگذارد که تیشتر همان شعرای یمانی است.(بهار،١٣٨١.ص۶٢)
این صورت فلکی، «سگ بزرگ» از دیرباز شناخته میشده است و ستارهی آلفای آن یا همان « شُعَرای یَمانی» پس از خورشید، درخشان ترین ستارهی آسمان زمین است. ایرانیان این ستاره را «کاروان کَش» مینامیدند، چون راهنمای کاروانها بوده است. عربها به آن «شُعرای یَمانی» میگفتهاند، چون نه تنها در یَمَن در بالای سر دیده میشده، بلکه را جنوب (سمت یمن) را نیز نشان میداده است. یونانیها به آن «سیرییس» یعنی «سوزاننده» لقب داده و ستارهی شومش میدانستند، چون گویا با خود خشکسالی و بیماریهای مرگآور میآورد.
بر عکس، «مصریان» به آن «ستارهی نیل» میگفتند و پرستشاش میکردند، زیرا طلوعِ بامدادی آن را، پیشدرآمد طغیان رودخانهی «نیل»،(که تمامی اقتصاد مصر به آن وابسته بود) میپنداشتند.)سالاری،١٣٨۴. ص٢٠٨)
نقش تیشتر در ارتباط با برج خرچنگ را میتوان به دو بخش کرد: یکی طالع بودن او در برج خرچنگ است در آغاز انقلاب ربیعی، به نیمهی روز، هنگامی که اهریمن بر جهان هرمزدی حمله آورد، و دیگر قرار گرفتن تیر ماه که همان تیشتر ماه است، در آغاز تابستان که خورشید در برج خرچنگ است.
در مورد اول باید گفت که منظور از جمله یاد شده در بندهش ورود تیشتر به برج خرچنگ نیست، چون چنین امری محال است و ستارگان ثابت در صور یکدیگر نمیتوانند داخل شوند. تیشتر متعلق به صورت فلکی کلب اکبر است و خرچنگ خود یکی از صور فلکی منطقه البروج است. اما همزمانی طلوع تیشتر در نیمکرۀ شمالی زمین و ورود خورشید به برج خرچنگ منطقی است.
در مورد دوم، از آنجا که طلوع بامدادی تیشتر در افق بخشهای جنوبی نیمکرۀ شمالی در آغاز تابستان است که خورشید در برج خرچنگ قرار دارد، و این فصل بارانهای موسمی در هند و آغاز سیلابهای رود نیل است، نوعی ارتباط میان تیشتر، آب و برج خرچنگ پدید آمده است و بسیار محتمل است که اسطورههای تیشتر در ارتباط با باران، با مصر یا هند مربوط باشد که به وام به ما رسیده است، زیرا، در ایران، چنانچه میدانیم فصل بارانها از آغاز پائیز شروع میشود و در این هنگام خورشید در آسمان اوج گرفته است. ایزد تیشتر مطلقاً ترکیبی از آسیای غربی و مصر است.او به عنوان ستارهی تیشتر(شعرای یمانی) که در آغاز تابستان ظهور میکند و باران آور است، شخصیتی مصری دارد و با توث(Toth) مصری یکی است.(بهار،١٣٧۵ص۵٢)
اما به سه پیکر گشتن تیشتر مسألهای و پرسشی خاص را پیش میآورد. تیشتر در ده شب نخستین به پیکر مرد پانزده ساله‌ی درخشان با چشمهای روشن، بلند بالا و بسیار نیرومند و توانا و چست در فروغ پرواز میکند. در ده شب دوم، تیشتر به شکل یک گاو زرین شاخ در فروغ پرواز میکند. و در ده شب سوم به پیکر یک اسب سفید زیبا با گوشهای زرین و لگام زر نشان در فروغ پرواز میکند.
٢۵٣. بهرام
اما سیاره بهرام (مریخ) نیز به ده پیکر در میآید که نخست به پیکر باد تند، دوم به پیکر گاو نر با شاخ‌های زرین و سوم به پیکر اسب سفید و زیبا با گوشهای زرین و لگام زرین است (بهرام یشت، بندهای ٢، ٧ و ٩).
در مقایسه این دو با یکدیگر، تنها پیکر نخستین است که مشترک به نظر نمیرسد. اما اکنون اگر توصیفی را که در متنهای پهلوی دربارۀ باد آمده است، در نظر گیریم، آشکار میشود که این هر دو نیز یک پیکراند:
در بندهش آمده است: «آن باد نیکو از این زمین به پیکر مرد پانزده ساله‌ی روشن، با چشمی روشن…، با نیرویی کامل فراز آفریده شد». بنابراین باورکردنی است که باد تند همان پسر پانزده ساله‌ی روشن و… باشد. اما دلیل این پیکر عوض کردنها چیست؟ به احتمال قوی این امر باید با حرکت سیارات در منطقه البروج مربوط باشد و ذکر خانه هایی که در ارتباط با نجوم بین النهرین نبوده است. اما اگر چنین است، تیشتر که سیاره نیست و در منطقه البروج حرکت نمیکند، تا همان خانههایی را طی کند که بهرام طی میکند. در این مورد این امکان است که مطالب نجومی باستانی غیر بابلی مربوط به سیاره تیر با تیشتر درآمیخته باشد.
اما قرار گرفتن ماه تیر (که ماه تیشتر است) در آغار تابستان نیز معضل دیگری است. اگر تیشتر ایزد باران آور است، اول تابستان در ایران و آسیای میانه فصل باران نیست و این نیز یا به سبب اغتشاش در کار تقویم و گاهشماری است، یا به سبب به هم آمیختن اطلاعاتی است که از منشاء واحدی سرچشمه نمی‌گرفته است.
[ح: توضیح درست میخواهد. (نک. به ترجمۀ بندهش، ص ١۶٧-١۶٨)].
بدین گونه، مجموعه‌ی اطلاعات نجومی ما درباره‌ی تیشتر پاره ای ایرانی باستان و بدون ارتباط با فرهنگ بینالنهرین است (مسألهی به سه پیکر گشتن تیشتر و بهرام که در حقیقت تیر و بهرام است) و پارهای شاید زیر تأثیر تقویم مصر و هندوستان باشد (اول تابستان قرار گرفتن ماه تیر و ارتباط آن با برج خرچنگ) و شاید به جلو کشیده شدن سه ماههی تقویم که بر اثر آن، تیر از اول پائیز به اول تابستان افتاده است، و سرانجام تداخل اطلاعات مربوط به تیر و تیشتر (به سه پیکر گشتن تیشتر).
٢۵۴. سدویس
تقریبا به تعداد کسانی که اوستا را ترجمه کرده اند آرای مختلف درباره ی هویت این ستاره ابراز شده است. شاید پذیرفتنی ترین نظری که تاکنون پیشنهاد شده این باشد که می گویند سدویس همان ستاره ی سهیل است. اشکال اصلی این تشخیص، بزرگی زاویه ی انحراف جنوبی ستاره است که سبب می شود ستاره را در عرض های تقریبا بالاتر از ۳۷ درجه نتوان رؤیت کرد. پژوهشگرانی که تمایل دارند موطن اوستا را در نواحی شمال شرقی ایران بدانند مثلا مرو، نمی توانند این نظر را بپذیرند. در ناحیه ی جنوبی‌تر بلخ در حوالی ۵۰ ق.م در روز بیش از یک ساعت و نه دقیقه بالای افق نمی توانست باشد و تنها نوزده دقیقه می توانست ارتفاع بگیرد و با این ارتفاع، سهیل را در شرایط استثنایی مساعد می توان مشاهده کرد، بنابراین برای ایفای نقش سپهبدان سپهبد مناسبت چندان ندارد. از این گذشته سدویس بخشی از منزل قمری سغدی شماره ١٧ ( مغن – سدویس) است و تردید نمی توان داشت که سهیل هیچگاه در سغد دیده نمی شده است و رؤیت نخواهد شد. منزل قمری سغدی شماره ٧٧ مطابق است با منزل شماره ١٧ هندی (مولا) و منزل قمری پهلوی شماره ١٩ گرمنشا و منزل قمری عربی شماره ١٩ق شوله که هم عطف می کنند به نیش کژدم با آنکه معنای سغدی مغن دانسته نیست، با اطمینان می توان گفت که ( مغن – سدویس ) نوعی اضافه به ستاره یا صورت فلکی است که اسم سدویس را داشته است، چون نیش عقرب نوعی اضافه به عقرب است می توان نتیجه گرفت که سدویس (صورت فلکی) عقرب است.(هنینگ،١٣٧۴)
سدویس سپاهبد جنوب آسمان است که برابر سهیل در صورت فلکی «زورق» یا «السفینه اطائر» است. شهرت این صورت فلکی به خاطر وجود ستارهی «سهیل» در آن است که بعد از «کاروان کَش» یا سیروس درخشان‌ترین ستارهی شبهای آسمان است. در ایران به آن«سهیل یَمن» نیز میگفتند، زیرا در «یَمَن» بهتر مشاهده میگردید. در نواحی مرکزی و جنوبی ایران و در شبهای پاییز و زمستان باید منتظر آن بود. از غول‌های آسمان است.(سالاری،١٣٨۴)
مصریهای باستانی ستاره سوتیس (Sothis) را که همان سدویس است را با سهیل و به احتمال با الدبران یکی دانستهاند. هنینگ در پی استدلالی که متکی بر ارتباط آن با برابرهای سغدی، سنسکریت و عربی است، معتقد است که این ستارهAntares، ستاره اصلی در صورت فلکی کژدم است، موسوم به قلب ‌العقرب. در ادبیات پهلوی او سپاهبد جنوب است و دریاها را به خویشکاری دارد. از میان سیارات، ناهید بر ضد او است. به نظر مهرداد بهار، منطقاً باید سهیل باشد که دومین ستاره درخشان آسمان است.
٢۵۵.هَفتورنگ
هَفتورَنگ که پاسبان شمال است برابر «سَماک رامح» در صورت فلکی «رمه دار» یا «چوپان» است. «رمه دار» از صورتهای فلکی قدیمی است، که داستانهای فراوانی دربارهی آن گفته میشود. معروف بودن آن بیشتر به خاطر وجود ستارهی «سَماک رامح» در آن است که روشنترین ستارهی نیمکرهی شمالی و چهارمین ستارهی روشن تمام آسمان پس از «کاروان کَش»، «سهیل» و «آلفا سَنتوری» است.(همان،)
هفت اورنگ به معنای هفت نشان. ان را بنات النعش اکبر دانستهاند که در فارسی به معنای هفت تخت آمده است. از سیارات، هرمزد دشمن اوست. )سالاری،١٣٨۴.ص١١٩)
مردمان باستان از جمله ایرانیان آن را «نیزه دار» و نگهبان آسمان مینامیدهاند. «سماک رامح» با تمام صورت فلکی خود، در اواخر مهرماه در افق شمالی و در سمت غرب آسمان غروب میکند و در حوالی بهمن ماه از همان افق شمالی ولی لز شرق آسمان طلوع کرده و به سمت غرب آن را میپیماید، تا دوباره در مهر ماه غروب نماید. این گردش به دور ستارهی «قطبی» و «خرسهای بزرگ و کوچک» صورت می‌پذیرد. «بُقراط» در ۴۶٠ سال قبل از میلاد، عقیده داشت که این ستاره روی سلامتی انسان اثر می‌گذارد. مثلاً اگر خشکسالی پس از طلوع این ستاره در سپیده دم، اتفاق بیفتد، برای بلغمی مزاجها، رطوبتیها و زنها خوبست. ولی برای آنهایی که مزاج صفرایی دارند، بد است یا دریانوردان دیدن آن را خوش یُمن نمیدانستند.
۲-۵۶.وَنَند
در ادبیات پهلوی ونند سپاهبد مغرب است و از سیارات، بهرام دشمن اوست. ستارهی وَنَند برابر ستاره‌ی «نَسر واقع» در صورت فلکی «شلیاک» یا «چَنگ رومی» است، و همچنین مَزدَه داد هم برابر «نَسر طائر» در همین صورت فلکی است. این صورت فلکی از رمانهای باستان شناخته میشده است. ستارهی الفای آن «نَسر واقع» یا (کرکس نشسته)، از ستارههای روشن آسمان است که با ستارهی آلفای «کرکس» به نام «نَسر طائر» یا (کرکس در حال پرواز) و ستارهی «دُنب» یا«ماکیان» مثلث معروف تابستانی را می‌سازند که در تمام تابستان نیمکرهی شمالی در پهنهی آسمان شب میدرخشند. ستارهی بتای این صورت فلکی دارای نامی فارسی پهلوی به نام «شلیاک» است که‌معنی لاکپشت را می‌دهد.(سالاری،١٣٨۴.ص١۴٠)
٢۵٧. میخگاه یا ستارهی قطبی
میخگاه همان ستاره قطبی، جدی است که سپاهبد سپاهبدان آسمان است و همهی ثوابت نیمکرۀ شمالی آسمان در ظاهر به گرد آن میچرخند. از میان سیارات، کیوان دشمن او است. آن را در عربی وتر عاشر یا وسط السماء خوانند.
سید حسن تقی زاده، تلفظ درست اسم پهلوی ستاره ی قطبی را به صورت ( گاه و میغ گاه ) معلوم کرده است. حال آنکه میغ میان آسمان ( اسم دیگر ستاره ی قطبی بنا به بندهش ایرانی ) حقاً باید سمت الراس باشد، زیرا میخ زیر زمین سمت القدم است. اغلب مفسران اوستا گمان می کنند که واژه ی merzu اوستایی اسم ستاره یا صورت فلکی بوده باشد. بارتولومه واژه merzu آمده در وندیداد را حاوی مفهوم دو نیز می دانست که به صورت : دو قطب ترجمه می شود، اما لقبی که همراه واژه آمده است، یعنی بهترین رزمنده در میان موجودات مینو،‌آشکار است که درباره ی ستاره قطبی، سپاهبد سپاهبدان به خوبی صادق است.
ستارهی قطبی یا میخگاه در پهلوی که میخ میان آسمان است، در صورت فلکی «سفه ئوس» قرار دارد. «سفه‌ئوس» یکی از ۴٨ صورت فلکی اولیه است که به سال ١۴۵ میلادی توسط بطلمیوس در کتابش «المجسطی» عنوان شده است. سفه ئوس همچون «خرس بزرگ» یا «زرافه»، نزدیک ترین صورت فلکی به قطب شمال است. (قبلی،ص١٢۶)
اما محمد ابراهیم سرفراز غزنی چنین می پندارد که چهار سپهبد آسمان منطقاً میبایست از میان ستارگان قدر اول انتخاب شده باشند؛ زیرا آنچه از متن بندهش بر میآید، جز ستاره‌ی جدی که سپهبد سپهبدان است، سه سپهبد ازچهار سپهبدِ چهار سوی آسمان از اختران قدر اولاند، از آن جمله است تیشتر که سرور ستارگان و روشنترین ستاره‌ی شبهای آسمان است، با قدری برابر۵/١- ؛ سهیل با قدری برابر٧٣/٠- که دومین ستارۀ درخشان آسمان است و نسر واقع با قدری برابر٠۴/٠ که چهارمین ستاره‌ی درخشان آسمان است. بنابراین، منطقاً باید هفتاورنگ نه صورت فلکی دب اکبر، بلکه سومین ستاره‌ی درخشان آسمان، یعنی سماک رامح باشد که قدری برابر٠٠/٠ دارد و سومین ستاره‌ی درخشان آسمان شمالی است، در حالی که در همهی دُب اکبر ستارهای از قدر اول موجود نیست و شش تای آنها از ستارگان قدر دوماند و هفتمین آنها از ستارگان قدر سوم است.(بهار،١٣٨١.ص۶۴)
آقای غزنی دلایل دیگری هم دارند:
(١) در کتاب صورالکواکب عبدالرحمن صوفی رازی درباره‌ی سماک رامح چنین آمده است؛ و سماک را تنها حارس شمال، یعنی پاسبان شمال و حارس السماء نیز خوانند.
(٢) در کتاب پهلوی کارنامهی اردشیر بابکان امده است : « سالار اخترشماران به پاسخ گفت که کیوان در حضیض وستارۀ هرمزد به اوج آمد. از برای او بهرام و ناهید به ناحیت هفتاورنگ و شیراختر قران شوند و به هرمزد یاری دهند و بدین روی چنین نماید که خدایگانی و پادشائیِ نو به پیدائی آید.»
آنچه در این متن مهم است، این است که سیارات در منطقه البروج حرکت میکنند و هرگز به هفتاورنگ که دب اکبر باشد، نمیرسند. اما انتهای صورت فلکی عوا، که سماک رامح از جنوبیترین ستارگان آن است، در مداری قرار میگیرد که با صورت فلکی شیر یکی است.
(٣) در صورالکواکب آمده است: او را رامح از آن جهت خواندهاند که کوکب شانزدهم را که بر فخدر است و بیستم را که بر ساق چپ است، به نیزه تشبیه کردهاند که او دارد، و آن دو کوکب متقارب را که بر کمراند، یعنی هفدهم و هجدهم، به سر نیزه که در طرف شانزدهم باشد از نیزه و بیست ویکم و بیست و دوم را به سر نیزه که در دیگرطرف باشد که کوکب بیستم است( تشبیه کردهاند) و شانزدهم را عرب تابع سماک و رایت شمال، یعنی علم او و رایت فکه نیز خوانند.
٢۵٨. پارَند و مَزدَهداد
در مورد دو ستاره پارند و مزده داد هم باید گفت که پارند به معنای پر و غنی، و ظاهراً یکی از ستارگان نامبردار است. مزده داد هم به معنای مزدا آفریده، یکی از ستارگان مهم درادبیات زردشتی است. با این نکته که آقای غزنی در مورد هر دوی آنها معتقد است که ممکن است عیوق یا نسرطائر باشند.
٢۶. دربارهی فراز آفریدن روشنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




انگیزشی

افزایش انگیزه کارکنان

احساس خودمختاری

کانگر و کاننگو (۱۹۸۸)

شناختی

افزایش انگیزش درونی کارکنان

احساس شایستگی
احساس معنی دار بودن
احساس مؤثر بودن
احساس خود مختاری
احساس اعتماد

توماس و ولتهاوس (۱۹۹۰)
اسپریتزر (۱۹۹۵)
وتن وکمرون (۱۹۹۸)

اسکات و ژاف[۳۴] (۱۹۹۱) تغییر سازمان هرمی به سازمان دایره ای ، تغییر طرز تلقی کارکنان ، ایجاد انگیزش از طریق دادن قدرت و منزلت ، مدیریت مشارکتی ، استقرار رهبری تسهیل کننده و تشکیل گروه های توانمند را از عوامل توانمندسازی کارکنان می دانند(به نقل از نوه ابراهیم ،۱۳۸۶). آلن راندولف برای هدایت برنامه های توانمندسازی سه روش : سهیم شدن کارکنان در اطلاعات ، ساختار سازمانی مناسب و تشکیل گروه را ضروری می داند (همان منبع).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فواید توانمند سازی
مدیر توانمند انسانها را به گونه ذهنی و عاطفی به کار درگیر می کند و بدون مجبور کردن ، تعهد آنان را نسبت به وظایفی که باید انجام شود بر می انگیزد . انسانها طبیعتاً علاقه دارند مفید واقع شوند و زندگی پرثمر داشته باشند .مدیر با بهره گرفتن از این علاقه، آن را به فعالیت متمرکز بدل می کند(اسکات وژاف، ۱۹۹۱).
مفهوم تواناسازی کارکنان ، نظریه « تضاد سازمان با افراد » را مورد سؤال قرار می دهد . فلسفه تواناسازی می گوید که سازمان می تواند یک رابطه برد – برد به نفع دو طرف باشد (همان منبع ).تحقیقات نشان داده است سازمان هایی که توانمندسازی کارکنان را در پیش گرفته اند ، به مزایای متعددی دست یافته اند،از آن جمله:
تولید کالا وخدمات با کیفیت بالا؛
افزایش سطح عملکرد و بهره وری؛
افزایش سطح رضایت مندی کارکنان ، مشتریان وارباب رجوع؛
افزایش احساس مثبت کارکنان در مورد شغل شان؛
افزایش احساس تعلق و تعهد کارکنان؛
افزایش سطح خود – مدیریتی و نیاز نداشتن به سرپرستی مستقیم؛
افزایش سطح دانش شغلی ومهارت کارکنان؛
تغییر نگرش کارکنان از داشتن به خواستن ، یعنی همیشه به خواستن ها فکر کردن؛
ارتباط میان مدیریت و کارکنان( ابطحی وعابسی ، ۱۳۸۶ ).
مبانی نظری ساختار سازمانی :
مفهوم ساختار
هرجا که سخن ازسازمان است، ساختار در پی آن آمده استاما (هنری مینزبرگ[۳۵]،۱۹۷۹) تقریبا همین تعریف رابرای ساختار می آورد آنجا که می گوید : ” ساختاریک سازمان را می توان مجموعه راههایی دانست که طی آن فعالیت های سازمان به وظیفه های شناخته شده تقسیم ومیان این وظیفه ها هماهنگی تامین شود”. (رضائیان،۱۳۸۲) در کتاب (( اصول مدیریت ساختار)) طبق گفته دانشمندی اینگونه می گوید که ” ساختار سازمانی حاصل فرایند سازماندهی است وعبارتست از: سیستم روابطی که بطور غیررسمی شکل گرفته وبطور رسمی تصویب شده است وحاکم بر فعالیت های افرادی است که برای کسب اهداف مشترک به هم وابسته‌اند. با دقت در این تعریف می توان به دونکته اساسی پی برد:
۱- ساختار سازمانی در این تعریف حاصل فرایند سازماندهی اخذ شده ونه آنچنانکه در تعریف گفته شده مشابه یکدیگرند.
۲- در این تعریف به یک بعد از ابعادساختار که همان رسمیت است پرداخته شده وفقط به مجموعه روابط اشاره شده است و ابعاد دیگر ساختار را در این تعریف در درون این بعد در نظر گرفته است. ریچارد دفت ساختار سازمانی را در چارت سازمانی منعکس می دارد چرا که چارت سازمان برای مجموعه کامل از فعالیت های اساسی و فرایند در یک سازمان بصورت ظاهری قابل رؤیت است. او سه مفهوم کلیدی را در تعریف ساختار سازمانی مشخص می کند:
الف – ساختارسازمانی رادر روابط مکتوب رسمی را که شامل تعدادی از سطوح سلسله مراتب وحیطه نظارت مدیریت و سرپرستان است تعیین می کند.
ب- ساختارسازمانی، گروهبندی افراد بایکدیگر را داخل طبقات و گروهبندی طبقات را در کل سازمان مشخص می کند.
ج- ساختار سازمانی طراحی سیستم ها را برای اطمینان از اثربخشی ارتباطات، هماهنگی و تلفیق تلاش ها در سراسر طبقات در بر می گیرد.
از نظررابینز[۳۶](۲۰۰۶)ساختارسازمانی هرچند که یک حقیقت بوده و هر شخصی در سازمان تآثیر می گذارد اما باید دانست که کم وبیش مفهوم انتزاعی بودن باعث شده است که تعاریف بعضا با همدیگر متفاوت باشند . اما ساختار سازمانی را اینگونه می توان تصور نمود که در برگیرنده طریقی است که وظایف افراد سازمان بوسیله آن هماهنگ می گردد. دریک تعریف عمومی از ساختار آن را کلیدی می دانند که:
۱-تعیین کننده حوزه اساسی است.
۲-تعیین کننده مآموریت اساسی است.
۳-مجموعه راههایی است که طی آن فعالیت های سازمان به وظیفه های شناخته شده تقسیم وهماهنگی ایجاد می شود .ساختار مورد بحث بوسیله نمودارهای سازمانی ، شرح مشاغل ، روش ها ، قوانین ومقررات نشان داده می شود . ساختار سازمانی به الگوهای اختیار ،ارتباطات وجریان کار ارتباط می یابد.بعلاوه ساختار سازمانی می تواند زمینه ارتباط بین خرده نظام های اجتماعی،روانی وفنی رانیز فراهم آورد.از مجموعه تعاریف این مطلب برداشت می شود که هرتعریف از ساختارسازمانی باید دارای ابعادی باشد که این مفهوم سازمان را به خوبی تشریح کند . درواقع تعریف ساختارسازمانی باید کالبدی را در نظر بگیرد که:

  • تعیین کننده
    حوزه های اساسی یک مؤسسه باشد.
  • تعیین کننده مآ موریت های اساسی در هر حوزه باشد.
  • تعیین کننده مآموریت های کلی در هر واحد اصلی باشد.
  • تعیین کننده مدیریت اساسی در هر حوزه باشد.
  • ارائه دهنده تصویری از چگونگی تفکیک مدیریت باشد.
  • ارائه دهنده تصویر مراکز تصمیم گیری باشد.
  • ارائه دهنده تصویری از نظام ارتباطی باشد.
  • ارائه دهنده تصویری از محدوده ها ومرزها، مسئولیت واختیار باشد.

۹-زیر بنای نمودار سازمانی وسایر خرده نظام های مدیریت باشد.
ساختارسازمانی در واقع انتخاب افراد در نقاط مختلف ازیک نمودار سازمانی، در مقام های اجتماعی، پست ها و مقام هایی است که برروابط سازمانی افراد اثر دارد. از کاربردهای تعریف فوق، تقسیم کار است. در داخل سازمان به افراد مشاغل مختلفی واگذار می گردد. از موارد دیگر استفاده آن این است که سازمان دارای سلسله مراتب مسئولیت است)رابینز،۲۰۰۶).پست هایی که بوسیله این افراد کسب می شود دارای دستورالعملها و قوانین هستند که نوع رفتاراین پست ها رامشخص می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم