اسلمی یا أرض أفریقیا لنا ( همان ، ۳۶ – ۳۷ )
او می گوید : واجدارم در این سرزمین دفن شده اند و نسل در نسل در این سرزمین خواهیم بود
و سرزمین آفریقا از آن ما خواهد بود و از آن قوم دیگری نیست ، زیرا ما خونها در آنجا ریخته ایم و با شمشیرها و نیزه هایمان جنگیدیم و پرچم های پیروزی را بر بلندی های آن افراشته ایم و آن را به نوادگانمان خواهیم بخشید.
او در پایان قصیده با دعای خیر برای آفریقا می خواهـد که همیشـه سالـم و به دور از هـرگـونه

مصیبت باشد.
فیتوری همچنین در عنوانی دیگر از دیوانش با نام « حدث فی أرضی » مجدداً به سرزمین خـود
آفریقا می بالد می گوید :
أنا لا اُملکُ شیئاً غیر إیمانی بشعبی ،
وَ بِتاریخِ بلادی
و بلادی أرضُ إفریقیا البعیده
هذه الأرضُ التی أحملُها ملَء دمائی
و التی أنشقها مل ءَ الهواء
و التی أعبدُها فی کبریاء
هذه الأرضُ التی یعتنق العطَر علیها و الخمول
و الخرافاتِ و أعشابَ الحُقول
هذه الأسطورهُ الکبری … بلادی !
( همان ، ص ۵۸ )
فیتوری بازهم با اشاره به دلبستگی و تعلق خاطر خود به سرزمین آفریقا می گوید : مـن چـیزی
جز ایمان به ملتم و تاریخ کشورم ندارم ، سرزمین من آفریقاست که هوای آن را استنشاق می کنم و آن را با تکبر می پرستم.
سرزمین من همان اسطوره کبیر است.
۵ – ۱۱ – گرسنگی مردم
نتایج نابسامانی های داخـلی و بـحران های مـوجود در سـودان و حضـور استعمارگـران ، فقـر و
گرسنگی مردم بوده که فیتوری با نگاهی ویژه در قصاید خود بدان پرداخته است ، او می گوید :
الشمسُ فی شُرَفتها واقِفَه
تفکُّ شعرَها الأنیق
تنفضه ضفائراً علی الطریق
تُمَّ تُغَنّی ، و تُدیر ظهرَها إلی الحریق
الشمسُ فی غُرفَتِها
و الجوعُ فی الخارِج و الضباب
یحُدّقان کاللصوصِ من ثقوتِ الباب
و یَمضُغان شجَر العذاب
( اغانی افریقیا ، ص ۲۸۷ )
او قصیده « النافذه » با به تصویر کشیدن گرسنگی ، خورشید را به زنی تشبیه می کند در ایوان
ایستاده است و موهای طلایی خود را که همچون خورشید است تکان می دهد اما گرسنگی همچون دزد از سوراخ های درمی نگرد و درخت عذاب را می جود. و در پایان همین قصیده می گوید :
یا شمسَها
یا سیدی الجسد
یأکُلُنی الحَسَد
لا تُغلِق النافذهَ انتظر
أنّی علی نافذِه الرصیفِ أنتظر
أسیلُ أحزاناً ولا أحد
أرنوُ … وأرِتَعد
قلبی یَرتَعِد
و اللیلُ یرتعد
والنورُ یرتَعد
و الطائرانِ الجائعان
یُحَلّقانِ فوقَ وجهی ، و یُنقّران
نافذهَ الأبد ( اغانی افریقیا ، ص ۲۸۹ – ۲۹۰ )
یعنی : ای خورشید پنجره را نبند زیرا من در کنار پنجره پیـاده رو منتـظرم و بـه جـاده خیـره
می شوم و قلبم می لرزد و شب و نور می لرزند و دو پرنده گرسنه بالای سرم می گردند و این پنجره را سوراخ می کنند.
۵ – ۱۲ – دعوت به قیام
فیتوری در قصیده « البعث الإفریقی » خطاب به آفریقا می گوید :
إفریقیا
إفریقیا استیقِظی …
استیقِظی من حلمک الأسوَد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...